روایت اعدامهای سال شصت و هفت؛ بررسی چند سند و گزارش
ما میتوانیم هر نظری در هر موضوعی داشته باشیم، اما عاقلانهتر این است که اگر موضعی داریم، بر اساس واقعیات کامل باشد؛ نه بر اساس دروغ، فریب یا جلوهگریهای رسانهای، اطلاعات ناقص گزینشی و... که متاسفانه با رشد رسانههای مجازی، شدیدتر و گستردهتر شده است.
فارغ از هیاهوها، هیجانات و عواطفی که موضوع کار بسیاری از رسانهها به ویژه رسانههای مجازی است، تلاش کردهام ماجرای اعدامهای سال شصت و هفت را بر اساس گزارشها و اسناد موافقین و مخالفین و با حذف هیجانات و بخشهای عاطفی آن، کشف کنم. تا اکنون به این جمعبندی که در زیر میآید، رسیدهام.
این یادداشت، یک یادداشت تبلیغاتی نیست؛ بلکه مرور چند سند و گزارش است.
ضمنا اگر کسی سندی دارد که این روایت مرا نقض میکند، ممنون میشوم مرا مطلع کند؛ لذا این پست ممکن است اصلاح شود.
اما فعلا #تا_آن_جا_که_می_دانم؛
یک.
بر اساس اسناد و گزارشهای مورد اتفاق، در تاریخ سوم مرداد شصت و هفت، سازمان مجاهدین خلق با پشتیبانی هوایی ارتش عراق، با هدف فتح تهران، از خاک عراق به خاک ایران حمله میکنند (عملیات «فروغ جاویدان» یا مرصاد»).
دو.
مسعود رجوی در تاریخ سی و یک تیر شصت و هفت در پایگاه اشرف در نشست توجیهی این عملیات خطاب به اعضای سازمان اعلام میکند که زندانیانی در ایران، آمادهی پیوستن به ارتش ما هستند و دستورالعملهایی مبنی بر آزاد و مسلح کردن آنها میدهد. مریم رجوی نیز در همین مراسم خبر از هماهنگی کامل امور میدهد.
(متن کامل صحبتهای این نشست در سایتهای موافق و مخالف سازمان قابل دسترسی است.)
سه.
گزارش مقامات ایرانی حاکی از شورش زندانیان سیاسی در زندان، همزمان با این فرمان مسعود رجوی است. البته در خاطرات بازماندگان نیز این مطلب دیده میشود. از جمله ایرج مصداقی در مصاحبه با رادیو فردا یا «رفیق محمد» در گفتوگو با «پیام فدایی» که در سایت «سیاهکل» (سایت چریکهای فدایی خلق ایران) منتشر شده که میگوید: «ما بیست و چهار ساعته در یک زندان با اونها [ماموران زندان] در حال مقابله بودیم... در تمام زندانهای ایران، یک تشکیلات نامرئی وجود داشت با شکل های مختلف... شما مبارزه ات را تنظیم می کردی». و موارد دیگر.
چهار.
همدستی با دشمن و ابراز وفاداری و همراهی با او، در عرف بشر و قوانین حقوقی کشورها، خیانت به کشور و جرمی مستقل تلقی میشود. مجازات خیانت نظامی نیز در کشورهای مختلف از حبس طولانیمدت تا اعدام است.
در ایران نیز، به حسب مورد از حبس طولانیمدت تا اعدام است. (میتوانید به قوانین حقوقی کشورها مراجعه نمایید.)
پنج.
در نامهای منسوب به امام خمینی در تاریخ شش مرداد شصت و هفت آمده: «کسانی که در زندان های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری می کنند، محکوم به اعدام میباشند.». مقامات جمهوری اسلامی نیز ادعا میکنند که از این زندانیان میخواستند که نسبت خود با سازمان را مشخص کنند؛ در صورت ابراز پشیمانی یا عدم وفاداری به سازمان، جرم آنها بخشوده و در غیر این صورت حکم اعدام اجرا میشد.
امیرهوشنگ اطیابی در گفتوگو با «دویچه وله» که در تاریخ بیست و هشتم آگوست دوهزار و هجده در سایت این خبرگزاری منتشر شده، به عنوان شاهد، دربارهی دادگاههای مذکور میگوید: «میپرسیدند سر موضع هستید یا نه.».
البته بازماندگان این حوادث، از این بازجوییها به عنوان «تفتیش عقاید» و از این اعدامها به عنوان«قتل عام زندانیان سیاسی» به جرم داشتن «عقیدهی مخالف رژیم» یاد میکنند.
#رضا_طبیب_زاده
#یادداشت_های_یک_طلبه_نوپا
T.me/reza_tabibzade
#احوال_حوزه
#شیراز
#حوزه_علیمه_فارس
#اعدام_های_سال_شصت_و_هفت
#سازمان_مجاهدین_خلق
#فروغ_جاویدان
#مرصاد
#مسعود_رجوی
#مریم_رجوی
#پادگان_اشرف
کانال #احوال_حوزه را دنبال کنید
https://eitaa.com/ahvaalehowze
نفاق، از ریشههای انحراف امت
(قسمت اول)
#تا_آن_جا_که_می_دانم
نقل است که پیامبر(ص) در غدیر خم از ابلاغ پیام وحی مبنی بر اعلام جانشینی حضرت امیر(ع) نگرانیهایی داشت و دلیلش را فرمود: «لقِلّة المؤمنین و کثرة المنافقین» (کمی مؤمنان و زیاد بودن منافقان).
نفاق، از ریشههای انحراف امت
(قسمت اول)
(ارسالی از طرف رضا طبیب زاده)
#تا_آن_جا_که_می_دانم
نقل است که پیامبر(ص) در غدیر خم از ابلاغ پیام وحی مبنی بر اعلام جانشینی حضرت امیر(ع) نگرانیهایی داشت و دلیلش را فرمود: «لقِلّة المؤمنین و کثرة المنافقین» (کمی مؤمنان و زیاد بودن منافقان).
نفاق، ریشه در میل به قدرت یا منزلت دارد. انسان منافق به تعبیر #عین_صاد، «بی رو» است. اصلا رو ندارد؛ شکل ندارد؛ برای همین به شکل محیط در میآید؛ محیطی که قدرتمند است. به آن شکل در میآید تا قدرتمند شود.
قدرت، گاه قدرت سیاسی است و گاه قدرت اجتماعی؛ اساسا جماعت قدرت دارد. برای همین، انسان بی رو و بی شکل، همرنگ جماعت میشود.
برای همین، در تاریخ صدر اسلام، بعد از هجرت به مدینه و شکلگیری حکومت و جامعهی اسلامی است که نفاق، تبدیل به مسألهای مهم و اساسی میشود.
هرچه جامعه ظاهربینتر باشد، نفاق گستردهتر و عمیقتر و کاربردیتر میشود؛ چون جامعه به شکل اهمیت میدهد، نه محتوا. لذا با هر محتوا و ذات و اعتقاد و شخصیت و اخلاقی، همینکه به شکل جماعت یا حکومت در بیایی، مورد احترام خواهی بود.
در چنین جامعهای، کسی برچسب «مذهبی» میخورد که ظاهر مذهبی داشته باشد. آنوقت هر کار خلاف مذهب هم که بکند، تا زمانی که ظاهرش مذهبی است، به او میگویند «مذهبی»!
در چنین جامعهای به کسی برای مسؤولیتها اعتماد میشود که شعار بدهد؛ شعارهای باب میل جماعت؛ باب میل قدرت. عمل مهم نیست، عقیده مهم نیست، حق و حقیقت مهم نیست؛ شعار مهم است. چون شعار، ظاهرانهترین چيزهاست. چنین جامعهای مطالبهاش ظاهرسازی است؛ مطالبهاش نفاق است!
چنین جامعهای رشد نمیکند، پیشرفت نمیکند؛ از درون تهی است و جز پوستهای باد کرده نخواهد شد. جامعهی ظاهربین، از همه چیز فقط ظاهرش را میخواهد؛ رشد ظاهری، رفاه ظاهری، دین ظاهری،... .
جامعهای که شکل ندارد، مسیر و آیندهای هم ندارد؛ چون برنامهای ندارد و تابع شرایط است؛ تابع باد است؛ «از هر طرف که باد بیاید...».
چنین جامعهای را فقط اقتدارگرایان میتوانند ظاهرا سر پا نگه دارند؛ همان کاری که خلفا و بنی امیه و بنی عباس کردند. چون هرچه قدرت بگوید و اِعمال کند، مهم است؛ نه حق و حقیقت. لذا علی(ع) به درد چنین جامعهای نمیخورد و جامعه با علی(ع) همراه نمیشود؛ او هم نمیخواهد به روش دیگران عمل کند؛ چون رشد را برای مردم میخواهد، نه صرفا ظاهرِ رشد را.
علی(ع) به درد چنین جامعهای نمیخورد چون این جامعه دردش ظواهر است؛ حتی در خواستنِ دنیا هم به سطحیترین و ظاهربینانهترین شکل عمل میکند. اما علی(ع) برای انسان، حقیقتِ کمال را میخواهد - چه مادی، چه معنوی- نه فقط ظاهر آن را.
پیامبر(ص) نگران کثرت منافقین بود در امت...
#رضا_طبیب_زاده
#یادداشت_های_یک_طلبه_نوپا
T.me/reza_tabibzade
#احوال_حوزه
#شیراز
#حوزه_علیمه_فارس
#منافق
#انحراف
#غدیر_خم
#پیامبر
کانال #احوال_حوزه را دنبال کنید
https://eitaa.com/ahvaalehowze
نفاق، از ریشههای انحراف امت
(قسمت دوم)
#تا_آن_جا_که_می_دانم؛
جامعهی ظاهربین، بستر اصلیِ نفاق است. هرچه ظاهربینی در جامعه کمتر باشد، نفاق و منافق هم مجال کمتری برای عرض اندام دارند.
حضرت زهرا(س) در خطبهی فدکیه، مردمی را که پیامبر(ص) از کثرت منافقین در آنها بیمناک بود، اینگونه توصیف میکند:
آنگاه که علی(ع) خود را در راه خدا فرسوده میساخت و تمام تلاش کوشش خود را در سختیها و رنجهایی که در راه اسلام و مسلمین پیش میآمد، صرف مسیر حق و الهی میکرد و از هیچ رنج و ملامتی، ابایی نداشت، شما در گوشهای به آسودگی و رفاه خود مشغول بودید و شاد و خرم و برکنار از هر رنجی روزگار میگذراندید و منتظر بودید که چه زمانی منفعتی میرسد و چه زمانی رنجی در کار است؛ گوش به زنگ بودید تا از منافع بهرهمند و از رنجها برکنار باشید.
قرآن به ما میآموزد که منافقان هرگاه دستور جهاد و تلاش میآید و رنجی در پیش است، از پیامبر(ص) اذن میخواهند که معافشان کند (توبه، ٨۶). در انتظار نشستهاند که اگر فتح و پیروزی به مسلمین رسید، خود را جزء آنان بدانند و چون بهرهای به کافرین رسید، بگویند که صرفا ظاهرشان با مؤمنین بوده (نساء، ١۴١).
منافق، سهمخواه است. هرجا بهره و نصیبی باشد، خود را آنجا جا میکند و هرجا رنج و تلاش و سختی باشد، خود را کنار میکشد.
در رنجها دیگران را جلو میاندازند و در گشایشها، خود جلودار میشوند.
منافقین دل و زبانشان دوتاست (آل عمران، ١۶٧). آیات اول تا هشتم سورهی منافقون، آنها را به این ویژگیها توصیف میکند:
به راحتی دروغ میگویند و برای حفاظت از خود و منافعشان، سوگندهای دروغ میخورند. آنچنان در ظاهرسازی ماهرند که حتی اگر از باطنشان خبر داشته باشی هم، وقتی میبینیشان، شگفتزده میشوی از این همه ظاهرالصلاحیشان.
منافقین،خود را عزیز میدانند و دیگران را ذلیل؛ خود را بزرگ میدارند و دیگران را کوچک. برای ظاهر عزتمندانهی خود، حاضرند به هر شکلی هر کسی را در جامعه ذلیل و کوچک جلوه دهند.
آنها برای ارضای توهم عزتطلبانهی خود، هر صدا و حرکتی را به ضرر خود میپندارند و تلاش برای سرکوب آن دارند. اگر خود را مذهبی جا زده باشند، هرکسی که با آنها همراه نباشد را بیدین مینامند؛ و اگر خود را با بیدینان همراه کرده باشند، هرکسی که کوچکترین اختلافی با آنها داشته باشد را مذهبی مینامند.
منافقین به هیچ چیزی جز منافعشان مومن نیستند. اگر ایمان دینی برایشان منفعت داشته باشد، خود را مومن جلوه میدهند و هرگاه کفر برایشان بیارزد، خود را کافر جلوه میدهند. اینان قائل به حق و حقیقت نیستند و در اعتقاد و عمل، مبنایی جز منافع ظاهری شخصی ندارند و هر چیزی را فدای آن میکنند.
#رضا_طبیب_زاده
#یادداشت_های_یک_طلبه_نوپا
T.me/reza_tabibzade
#احوال_حوزه
#شیراز
#حوزه_علیمه_فارس
#انتخابات_1400
#منافق
#حضرت_زهرا
#قرآن
#خطبه_فدکیه
کانال #احوال_حوزه را دنبال کنید
https://eitaa.com/ahvaalehowze
نفاق، از ریشههای انحراف امت
(قسمت سوم / پایانی)
#تا_آن_جا_که_می_دانم؛
ظاهربینی در قضاوتهای شخصی یا احکام قضایی، خوب و گاهی واجب است. اما تشخیص حق و باطل و انتخاب راه و راهبر و اموری که به سرنوشت انسان گره خورده است، با ظاهربینی، کار خطرناکی است.
راه مبارزه با نفاق، روشنگری و توجه دادن به حقیقت است.
انسانهایی که در چالش بین حق و منافع شخصی ظاهری، منافع را ترجیح میدهند، یا از حق بیخبرند یا برای آسایش وجدان خود تلاش میکنند بیخبر بمانند یا توجه و حواس خود را از حق منحرف کنند.
در سقیفه، صداهایی به گوش رسید که ماجرای غدیر و جانشینی حضرت امیر(ع) را یادآوری میکردند، اما به سرعت در هیاهو گم شدند و با این بهانه که «فعلا که علی(ع) در اینجا نیست»، حواس را از آن حق منحرف کردند.
حضرت زهرا(س) در جریان آن کنشگری مهم که در بالاترین سطح سیاسی و اجتماعی امت اسلامی ایفا کرد، عمدتا به بیان حق و توجه دادن مردم به حقیقت پرداخت. حتی به تحلیل بعضیها، عزاداریهای آشکار حضرت زهرا(س)، برای همین توجه دادن بود.
شناخت حقیقت و توجه به آن، راه گرفتار نشدن در دام منافقین و مقدمهی نجات خود از منافق شدن است.
آنان که حق را نمیشناسند، به تدریج و ناخودآگاه، به نفاق روی میآورند؛ چرا که نمیتوانند مبنایی جز منافع شخصی برای خود، رفتار و عقایدشان پیدا کنند. آنگاه شکل و هویت خود را تابع محیط و قدرت در میآورند تا کسب منفعت کنند.
حق و حقیقت، تنها مبنای حقیقی برای حیات انسانی است. اگر آن را نداشته باشیم، حیات انسانی هم نخواهیم داشت.
اما یعد از شناخت، توجه دائم هم لازم است؛ ذکر کثیر و دائم. تا همیشه متوجه حق باشیم و جز حق را نخواهیم.
منافق، در برابر حقخواه و حقطلب قرار میگیرد. اگر میخواهیم منافق نشویم، باید حقطلب باشیم و در برابر حق، خاضع و تسلیم.
راهش هم تمرین است. از حقوق کوچک شروع کنیم و نه برای خودمان ناحق بخواهیم و نه در برابر ناحق سکوت کنیم. البته گذشت از حق شخصی، کرامت است؛ اما در برابر ظلم عمومی، تسلیم شدن خیانت است.
حقوق کوچکی مثل قوانین راهنمایی و رانندگی، خوشاخلاقی و مهربانی با اطرافیان، کمک و یاری به کسانی که نیاز به کمک دارند و... را رعایت کنیم و به خاطر آنها از منافع کوچک و ظاهری خود بگذریم، تا عادت کنیم و در رعایت حقوق بزرگ و گذشتن از منافع به ظاهر بزرگ خود که سختتر هم هست، کم نیاوریم.
آنکه منافق نباشد، آنکه ظاهربین نباشد، ملاکش در تمام امور، حق است؛ و چون علی(ع) با حق و حق با علی(ع) است، منافقان اول علی(ع) را میزنند. مفهوم ولایت که دائرمدار حق است، مهمترین مانع منافقان است و دشمن اول آنها محسوب میشود.
#رضا_طبیب_زاده
#یادداشت_های_یک_طلبه_نوپا
T.me/reza_tabibzade
#احوال_حوزه
#شیراز
#حوزه_علیمه_فارس
#انتخابات_1400
#منافق
#حضرت_زهرا
#قرآن
#خطبه_فدکیه
کانال #احوال_حوزه را دنبال کنید
https://eitaa.com/ahvaalehowze
تغییر دولتها، چه تغییری در وضع ایران ایجاد کرده است؟
یا، چه فرقی دارد چه کسی رای بیاورد وقتی همه سر و ته یک کرباسند؟!
#تا_آن_جا_که_می_دانم؛
وقتی تغییر دولتها را مرور میکنیم، ممکن است احساس کنیم هیچ تغییری در زندگیمان ایجاد نشده یا فقط بدتر شده است. هیچکس نمیتواند به ما بگوید این «احساس» غلط است؛ اما ممکن است این «احساس» با «واقعیت» منطبق باشد یا نباشد.
نکتهی مهم این است که احساسات ما انسانها، بیش از آنکه تحت تاثیر «واقعیات» باشد، تحت تاثیر «القائات» است.
به همین دلیل است که اگر چند روز متوالی هرکس به ما میرسد از زیباییِ ما تعریف کند، واقعا احساس میکنیم زیبا هستیم؛ حال اگر طی چند روز بعد از آن هرکس به ما میرسد از زیباییِ ما ایراد بگیرد، واقعا احساس میکنیم زیبا نیستیم. اینجا «واقعیت» عوض نشده، بلکه القائات عوض شده و در نتیجه احساس ما نیز عوض شده.
با این مقدمه میخواهم تلاش کنم فارغ از «احساسات درونی» و «القائات بیرونی»، به بررسی تغییراتِ «واقعیات آماری» در دورهی هریک از چهار رئیس جمهورِ بعد از جنگ بپردازم تا ببینیم در تغییر وضعیت ایران، فرقی با هم داشتهاند یا نه. توجه داشته باشیم که این چهار نفر و دولتهایشان، شعارها، رویکردها و روشهای متفاوتی داشتهاند.
چهار شاخص که به نظر مهمتر، کلانتر، ملموستر، کاربردیتر و پربحثتر هستند را در سایت رسمی بانک جهانی بررسی کردهام؛ شاخصهای تورم، اختلاف طبقاتی، رشد اقتصادی و بیکاری.
اگر اسلایدها را مرور کنید میبینید که
تورم در دولت آقای هاشمی به بالاترین نرخ خود رسیده و در کل از ابتدا تا انتهای دولت، شیب افزایشی داشته. اما در دولت آقای خاتمی، شیب ملایم کاهشی پیدا کرده. در دولت آقای احمدینژاد با نوسانات زیاد، شیب شدید افزایشی داشته. در دولت آقای روحانی نیز با نوسانات بسیار، گرچه پایینترین نرخ سالانه را نیز ثبت کرده، اما در مجموع شیب افزایشی داشته.
اختلاف طبقاتی در دولت آقای هاشمی بالا بود و به مرور افزایش پیدا کرد. در دولت آقای خاتمی کمی کاهش یافت و در دولت آقای احمدینژاد شیب کاهشی آن بسیار زیاد شد و از بالاترین نرخ سالانه به پایینترین نرخ رسید. اما در دولت آقای روحانی با شیب زیادی رو به افزایش گذاشت.
رشد اقتصادی در تمام دولتها به جز دولت آقای خاتمی، در مجموع کاهش داشته. در سالهای پایانی دولت آقای احمدینژاد و آقای روحانی، با نوسانات شدید هم روبهرو بوده.
نرخ بیکاری در دولتهای آقای هاشمی شیب نسبتا ممتد کاهشی و در دولت آقای احمدینژاد، شیب پرنوسان کاهشی داشته. اما در دولت آقای خاتمی و آقای روحانی شاهد شیب نوساندار افزایشی بودیم.
#رضا_طبیب_زاده
#یادداشت_های_یک_طلبه_نوپا
#احوال_حوزه
#شیراز
#تورم
#اقتصاد
#انتخابات_1400
#خاتمی
#هاشمی
#احمدی_نژاد
#نرخ_بیکاری
کانال #احوال_حوزه را دنبال کنید
https://eitaa.com/ahvaalehowze
رؤسای جمهورِ ازپیشتعیینشدهای که رئیس جمهور نشدند!
#تا_آن_جا_که_می_دانم؛
در هر دوره از #انتخابات_ریاست_جمهوری، برخیها معتقد بودند که #رئیس_جمهور از پیش معلوم است یا تعیین شده است.
اما تا آنجا که حافظهام یاری میدهد، تا پیش از انتخابات امسال، این مساله در سه دوره بسیار جدی بوده؛
در سال هفتاد و شش هرچه میشنیدیم، از راست و چپ، دوست و دشمن، مخالف و موافق، جناحها و جریانهای مختلف سیاسی،... همه و همه، چه بر اساس پیشبینیِ آرا، چه بر اساس اعتقاد به دخالت حکومت در انتخابات، متفقالقول بودند که رئیس جمهور بعدی، #ناطق_نوری است؛ اما خب... #خاتمی رئیس جمهور شد.
در سال هشتاد و چهار، غالبا معتقد بودند که #هاشمی_رفسنجانی رئیس جمهور بعدی است و تقریبا کسی امید نداشت که #احمدی_نژاد رئیس جمهور شود؛ ولی شد.
در سال نود و دو، عدهای انتخابات را قابل پیشبینی نمیدانستند اما بسیاری از آنان که پیشبینی میکردند، میگفتند #قالیباف گزینهی اصلی نظام و رئیس جمهور بعدی است. دست کم کسی گمان نمیکرد #روحانی رئیس جمهور شود؛ ولی خب... شد.
بله، البته درسال هشتاد تقریبا همه مطمئن بودند که خاتمی رای میآورد و آورد. در سال هشتاد و هشت، طرفداران احمدینژاد معتقد بودند که رای میآورد و آورد. در سال نود و شش هم طرفداران روحانی فکر میکردند که او رای میآورد و آورد.
امسال هم عدهی زیادی معتقدند در هر صورت رئیس جمهور بعدی، رئیسی است. نمیدانم؛ باید دید.
#رضا_طبیب_زاده
#یادداشت_های_یک_طلبه_نوپا
#احوال_حوزه
#انتخابات_1400
#خاتمی
#هاشمی
#احمدی_نژاد
کانال #احوال_حوزه را دنبال کنید
دو استدلال غلط از جانب برخی دوستان «انقلابی» دربارهی انتخابات ریاست جمهوری
#تا_آن_جا_که_می_دانم؛
اول:
از شهید همت نقل میکنند که: «هر موقع در مناطق جنگی راه را گم کردید نگاه کنید آتش دشمن کدام سمت را میکوبد همان جبهه خودی است.» و نتیجه میگیرند که هرکس را «دشمن» بیشتر میکوبد انتخاب کنید.
اما در جنگ، اصولا دو جبهه داریم که همدیگر را میکوبند؛ درحالیکه در انتخابات و به طور کلی میدان سیاست، بیش از دو جبهه داریم که همدیگر را میکوبند. حتی اگر فرض بگیریم فقط و حتما یکی از این جبههها حق است و مابقی باطل، باز هم نمیشود از کوبیده شدنِ یکی توسط «جریان باطل»، نتیجه گرفت که حق است.
این مثالهای نقض واقعی را ببینید:
معاویه هم خوارج را میکوبید و هم حضرت علی(ع) را. خوارج نیز هم با معاویه دشمن بودند، هم با امام علی(ع). حالا اگر کسی فقط باطل بودن و دشمنیِ معاویه را میداند و به دنبال جبههی خودی است، بر اساس اینکه معاویه (= دشمن) خوارج را میکوبد، آیا شما میگویید باید نتیجه بگیرد که خوارج حقند و به سمت آنها برود؟!
یا مثلا فرض کنید کسی باطل بودن و دشمنیِ خوارج با اسلام ناب را میداند، اما در ماجرای جنگ امام حسن(ع) با معاویه، جبههی حق را تشخیص ندهد. اگر بر اساس این نوع استدلال پیش برود، از اینکه در سپاه امام حسن(ع)، خوارج نیز حاضر شدهاند و علیه معاویه میجنگند، قاعدتا نتیجه میگیرد که امام حسن(ع) باطل و معاویه حق است! (العیاذ بالله)
یا مثلا در اواخر دوران بنی امیه، با شروع قیامهای مختلف از جمله از طرف بنی عباس، جهت حملات بنی امیه از سمت ائمه(ع) به سمت بنی عباس چرخید؛ آیا با توجه به اینکه میدانیم بنی امیه باطل و دشمن است، باید نتیجه بگیریم که در بین ائمه(ع) و بنی عباس، - نعوذ بالله - بنی عباس اصلح است؟!
واقعیت این است که میدان سیاست، بسیار پیچیدهتر از میدان جنگ است.
استدلال دوم:
میگویند: «شخصی از امام صادق (علیه السلام) پرسید: بین دو حاکم در تردیدم، چه کنم؟ امام فرمودند: عادل، صادق، فقیه و با تقواترین را انتخاب کن. -اگر به تشخیص نرسیدم؟ امام فرمودند: ببین افراد متدین به کدام مایلند؟ و چه کسی دشمنان را بیشتر خشمگین میکند.»
البته اصل حدیث در منابع روایی هم بسیار طولانیتر است و هم شرایط خاصی را توصیف میکند و هم تفاوتهای مضمونی با این نقل دارد؛ اما با فرض صحت همین روایت، اصولا منظور از «حاکم» در روایات، همان «حاکم شرع» یا قاضی است (که از توضیحات راوی در ابتدای روایت اصلی نیز مشخص است). موضوع این روایت، انتخاب کسی برای قضاوت است. این درحالی است که رئیس جمهور اصولا قاضی نیست، بلکه کارگزار و مجری است. دلیلی هم در این روایت برای تعمیم موضوع به «کارگزار» دیده نمیشود و برعکس، شواهد حاکی از اختصاص موضوع است.
فارغ از اینکه این ویژگیها برای رئیس جمهور هم لازم است یا نه، به هرحال از این روایت نمیشود برای انتخاب رئیس جمهور نتیجهای گرفت؛ بلکه باید به استدلالهای دیگری رجوع کرد.
یادمان باشد که حق نداریم با استدلال غلط یا خدای ناکرده با دروغ و فریب، حتی از حق دفاع کنیم.
#رضا_طبیب_زاده
#یادداشت_های_یک_طلبه_نوپا
#احوال_حوزه
#شیراز
#خوارج
#حق_باطل
#انتخابات_1400
#سیاست
#شهید_همت
کانال #احوال_حوزه را دنبال کنید
https://eitaa.com/ahvaalehowze
دوگانهی «دیو و دلبر»
و مسائل انتخاباتی
#تا_آن_جا_که_می_دانم؛
وقتی در تحلیل آدمها، افراد را سیاه و سفید ببینیم؛ افراد را یا کاملا بینقص یا کاملا بیحسن بدانیم، درواقع داریم افراد را در دو دستهی «دیو» و «دلبر» تقسیم میکنیم.
در تبلیغات انتخاباتی و مواجهه با چهرههای سیاسی، به خاطر تاثیر زیادشان بر زندگی ما، این دوگانهسازی هم بیشتر است، هم جدیتر.
در ناخودآگاه جمعی ما این دوگانهسازی، بسیار نقش بسته است. تا آنجا که همیشه در انتخاباتها برای خیلی از ماها، یک نامزد «دیو» و یک نامزد «دلبر» است.
در این مواجهه، اگر روزی از آن «دیو» حسنی ببینیم، هرطور شده انکارش میکنیم و اگر نتوانیم، آرام آرام در دیو بودنش شک میکنیم؛ آنگاه در دوگانهی پیشگفته، گزینهی دیگری برای ما باقی نمیماند جز اینکه او را «دلبر» بدانیم. برعکسش نیز صادق است که اگر در آن «دلبر» عیبی ببینیم، ابتدا انکار میکنیم و در نهایت چارهای نمیماند جز اینکه او را «دیو» بپنداریم.
یکی از دلایل شخصپرستیِ ما که معمولا منجر به زمین زدنِ همان شخص از جانب ما میشود، همین دوگانهانگاری است.
همچنین این موضوع باعث میشود که در انتخاباتها، همیشه به دنبال یک منجیِ معجزهگر باشیم و اگر کسی که به او رای دادیم در عمل منجی و معجزهگر نبود، گمان میکنیم که تماما ما را فریب داده است و درواقع «دیو» بوده است.
اما واقعیت این است که آدمها معمولا و غالبا، سفید مطلق یا سیاه مطلق نیستند. اکثر قریب به اتفاق آدمها، ضعفها و قوتهایی را توامان دارند.
در انتخابات، مساله نباید پیدا کردنِ سفید مطلق باشد؛ بلکه باید برآیند ویژگیهای مثبت و منفی هر نامزد و میزان تاثیرگذاری هر یک از آن ویژگیها در امور مرتبط با مسؤولیت پیش روی او را محاسبه کنیم؛ نیز باید ببینیم که جامعهی ما در شرایط کنونی به کدام ویژگیها نیاز بیشتر و فوریتری دارد؛ آنگاه بهترین فرد ممکن را انتخاب کنیم. لذا «اصلح» بودن نیز همیشه نسبی است.
پس اگر از کسی حمایت میکنیم، به این معنا نیست که او همهچیزتمام است؛ اگر هم با کسی مخالفت میکنیم، به این معنا نیست که هیچ ویژگی مثبتی ندارد.
#رضا_طبیب_زاده
#یادداشت_های_یک_طلبه_نوپا
T.me/reza_tabibzade
#احوال_حوزه
#شیراز
#ریاست_جمهوری
#لیست_شورا
#انتخابات_1400
#سیاست
#اصلح
کانال #احوال_حوزه را دنبال کنید
https://eitaa.com/ahvaalehowze
احوال حوزه
آیا تفاوت رفتار ائمه،به دلیل تفاوت های شخصیتی یا روحیات شخصی آنهاست؟!!
#تا_آن_جا_که_می_دانم
ممکن است در نگاهی، به نظر برسد که تفاوت رفتار ائمه(ع)، که یکی صلح میکند یکی قیام، یکی سجادهنشین است، یکی به تعلیم میپردازد، یکی دائما زندانی است، یکی ولیعهد میشود و... ، به دلیل تفاوتهای شخصیتی یا روحیات و ویژگیهای شخصی آنهاست.
این نگاه، دو اشکال اصولی دارد؛ اول اینکه تنها به بخشی از زندگی هر یک از ائمه(ع) توجه میکند نه همهی آن؛ دوم اینکه تفاوت شرایط و اقتضائات را در نظر نمیگیرد.
اگر به صورت جامعتر به زندگی اهل بیت(ع) توجه شود، مثلا میبینیم همان امام سجادِ(ع) سجادهنشین، در دورهای از زندگیاش پس از قیام عاشورا، مهمترین کنشگریهای اعتراضی را دارد. یا امام حسین(ع) که قیام عاشورا را برپا میکند، در زمان معاویه، علیرغم انتقادات و اعتراضات تندی که به حکومت دارد، به صراحت و با جدیت، با قیامِ سخت علیه معاویه مخالف است. یا امام حسن(ع) که تن به صلح با معاویه میدهد، تا قبل از آن، به مدت قابل توجهی، اصرار به ایستادگیِ نظامی در برابر معاویه دارد.
لذا دور از ذهن نیست اگر بگوییم که اگر امام حسین(ع) هم در شرایط امام حسن(ع) بود صلح میکرد و امام حسن(ع) اگر در شرایط عاشورا بود، قیام میکرد.
همینها و امثال اینها، شواهدی هستند بر این مدعا که درواقع دستگاه و فرایندِ کنشگریِ ائمه(ع) (=سیره) یکی است که با تغییر متغیرها، نتایج و نمودهای (=سیر) متفاوتی از آن به دست خواهد آمد.
اما این متغیرها چیست؟
مهمترین رکن هر حرکت اجتماعی، «مردم» هستند؛ لذا به نظر میرسد مهمترین متغیر در دستگاهِ کنشگریِ اجتماعیِ ائمه(ع)، مردم باشند؛ آگاهی، خواست، آمادگی و ارادهی مردم، متغیری مهم و اساسی در تعیینِ چگونگیِ کنشگریِ اجتماعی ائمه(ع) است.
تاریخ اجتماعیِ پر فراز و نشیب زندگی امام حسین(ع)، باعث میشود که بررسی جامع رفتار ایشان در حیات سیاسی-اجتماعیشان، شواهدی محکم و کامل برای فهم این مدعا به دست دهد.
با این نگاه، انشاءالله در منبرهای محرم (و یادداشتهای بعدی) به بررسیِ تغییراتِ نحوهی کنشگریِ سیاسی-اجتماعی امام حسین(ع) از زمان خلفا (بهویژه عثمان) تا قیام عاشورا خواهم پرداخت.
همچنین دربارهی این ادعا که نهضت امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی نیز الگو گرفته از نهضت حسینی(ع) بوده، بررسی و صحبت خواهم داشت. بررسی سیر تغییرات نحوهی رفتار سیاسیِ امام خمینی(ره) از زمان رضاشاه تا بهمن پنجاه و هفت، میتواند روشنگرِ این مطلب باشد.
در کنار این بحثِ احتمالا پرچالش، اشاراتی نیز به مناجاتهای عارفانه و عاشقانهی حضرت سیدالشهدا(ع) در موارد مختلف خواهم داشت.
به امید توفیق الهی
#رضا_طبیب_زاده
#یادداشت_های_یک_طلبه_نوپا
T.me/reza_tabibzade
#احوال_حوزه
#شیراز
#عاشورا
#قیام
#صلح
کانال #احوال_حوزه را دنبال کنید
https://eitaa.com/ahvaalehowze