eitaa logo
اخبار لفور
1.4هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
12.1هزار ویدیو
200 فایل
هرچیزی که درباره #لفور بایدبدانید #لفور جایی که بایدرفت ودید اخبار و مطالب ارسالی شما👇👇 @Ab_Azizi #تبلیغات پذیرفته می‌شود👆👆 کانال ایتا @akhbarelafoor گروه ایتا eitaa.com/joinchat/131203086C0505ea2121 کانال تلگرام t.me/akhbarelafoor
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ (لپور) یکی از دهستان‌های  در استان مازندران در شمال ایران است. این دهستان از سمت جنوب به ارتفاعات رشته‌کوه البرز، از سمت غرب به منطقه قرآن‌تالار یا بابلکنار و از سمت شرق به جنگل‌های منتهی به بخش زیراب و جوارم و از سمت شمال به جنگل‌های منتهی به بخش شیرگاه محدود است. دهستان لفور از۲۹ آبادی و روستا تشکیل شده‌است که مهم‌ترین روستاهای آن عبارت‌اند میرارکلا، بورخانی، دهکلان، لفورک، گشنیان، شاه‌کلا، مرزیدره، پاشاکلا، اسبوکلا، چاشتخوران از نفت‌چال شامل روستای نفت‌چال و آبادی‌های پلیکا، سیاه‌کلا، قاضی‌کلا، پاپک، تاشیه، سوته، تپه‌سر، خربمرد)، وامام‌کلا (شاه‌کلا)، چاکسرا، حاجی‌کلا، درزی‌کلا، رئیس‌کلا، آبندان، خرکاک، رنگو، سنگ‌سی، شارقلت، عالم‌کلا، غوزک رودبار، کالی‌کلا، کفاک، گالش‌کلا، لودشت و مرزی‌دره می‌باشد. براساس آخرین سرشماری عمومی کشور در سال ۱۳۸۵ جمعیت این منطقه ۴۸۲۶ نفر و مساحت آن با احتساب مناطق جنگلی ان حدود هشت‌هزار هکتار می‌باشد. آیت‌الله صالحی مازندرانی نفت‌چالی از مشاهیر بزرگ این دهستان بودند که بخاطر وی نام سد البرز به سد آیت الله صالحی مازندرانی تغییر نام پیدا کرد. 🔗 : @akhbarelafoor
✳️ زندگینامه شهیدوالامقام آیت الله عبدالوهاب قاسمی: ⭐️ قسمت دوم ⭐️ 🔵 تولد تا جوانی : شهید والامقام آیت الله عبدالوهاب قاسمی فرزند عزیز الله، مهر ماه ۱۳۱۲ (هـ .ش) در روستای لفورک از توابع شهرستان سوادکوه در استان مازندران دیده به جهان گشود. والدینش در اولین فرصت نوزاد را به دامن عموی جلیل القدرش که تازه از عتبات عالیات بازگشته بود، رساندند تا اذان و اقامه را در گوش این کودک بخواند. سپس درباره نام کودک با یکدیگر مشورت کردند تا نامی شایسته برای فرزند خود انتخاب کنند. آنها که از خانواده ای روحانی و مقید به اجرای فرامین مذهبی بودند می دانستند که بهترین نام آن است که معنای «عبودیت الله» را بدهد و از بین همه نام هایی که این خصیصه را داشت نام زیبای عبدالوهاب را برای نو رسیده خود برگزیدند. عبدالوهاب از کودکی در کسب کمال بود و به همین خاطر با کودکان هم سن و سال خود همان رفتاری را داشت که با بزرگترها به رسم ادب داشت،‌بنابراین با عظمت و ابهت جلوه می کرد. اهل خانه او را عبدالوهاب می خواندند اما مردم او را در محل «آقا» خطاب می کردند که نشانه ای از فوق العادگی او و دورنمایی از آینده افتخار آفرینش بود. پدر وقتی این پدیده زودرس خودسازی را در فرزند خود مشاهده کرد تلاش نمود، در کنار کارهای وقت گیر روزانه اش که همانا کشاورزی بود، کار پراهمیت تعلیم و تربیت او را بر عهده بگیرد. عبدالوهاب پنج ساله بود که قرآن می خواند و در هفت سالگی از عموی گرانقدرش نیز مقدمات علوم و ادبیات عرب را آموخت. اما تحصیل مداوم در محضر عمویش امکان پذیر نبود چون ایشان، برای ارائه خدمات مذهبی و رفع نیازهای معنوی مردم، نمی توانست پیوسته در لفورک اقامت داشته باشد. عبدالوهاب و پدرش متوجه شدند که روستای لفورک با همه جاذبه های طبیعی و خدادادی دیگر جوابگوی نیازهای او نیست. بنابراین قرار شد او را برای تحصیل علوم دینی به بابل بفرستند. عبدالوهاب با اتکا به خداوند در این شهر به تکمیل صرف و نحو عربی که مقدماتش را نزد عمو فرا گرفته بود پرداخت. پس از سه سال طلبگی در بابل به تهران هجرت کرد و در مدارس «حاج ابوالحسن معمارباشی» و «خازن الملک»، «حاج میرزا ابوالفتح» و «شیخ عبدالحسین»، از محضر علما و اساتید عالیقدر از جمله آیت الله آملی و علامه یحیی نوری بهره برد. در سال ۱۳۳۴ نیاز بود تا برای آموختن سطوح عالی فقه و اصول به مشهد یا قم برود که به عللی مشهد را انتخاب کرد و عازم ارض شهید طوس شد. ابتدا با اقامت در مدرسه سلمان خان مشغول تحصیل علوم دینی و تکمیل معارف اسلامی شد. او بواسطه استعداد و هوش سرشاری که داشت در علم حدیث و منطق متبحر و در فلسفه نیز آگاه به مسئله بود. اصول را در سطح عالی یعنی کفایه طی کرد و به آن اشراف داشت. او فقه آل محمد(ص) را به خوبی از استادان بنام حوزه های علمیه مشهد فرا گرفت و در سطح و خارج جهد نمود و تا مرز اجتهاد پیش رفت. از علم تفسیر و کلام آفریدگار بهره¬ها برد و در حفظ قرآن ممارست داشت. 🔵 ادامه دارد.... @akhbarelafoor
✳️ قصیده‌ای برای شهدای لفور : ⭐️ شاعر : عباسعلی محرابی 🔵 قسمت دوم : قباد اسماعیلی را روزی ديدم ز پــستــی زمـان از او شنـيـدم به گفـت دنيا نمـی ارزد به کاهی شـهـادت هست نمـای بی ريائی قبادی را که بــود ممـلو ز ايمـان تـولـد گشـت روستـای دهـکلان شهيـد قاسمی در دفتــر کـار شـده درگيـر بمب قــوم بـدکـار ز تيـر و تـرکـش او ترسی نـدارد شهيـد است و زمرگ ترسی ندارد شهيد مجلـس اسـت بر او مبارک شـده چشـمـان او باز در لفـورک گلی دائم به فکـر جبـهه ها بـود ولـی بـود و لبـش ذکـر خدا بود شـده چنگوله درگيــر با ستمکار خـريـداری شـده خونش به بازار گلی دانـشـجــوی آن شهدا بـود قـبـول از مـردم پـاشـاکـلا بـود داود صادقی اهــل وفـا بـود ز جـانبـازی شـهـيـد کربلا شد داود در نفـت چال آمـد به دنيـا شـهـادت را خـريد بر اهـل دنيا عمران قربانی هم يک جوان بود تـوی ماهـوت او يک قهرمان بود نـمـوده جـان خـود را آنجا اهداء خـداونـدا بـيـامـرزش خـدايــا جـوان مـه جبين نســل گالش شـهـادت را بـخـون داده نوازش صادق قاسمی هـم بود خستـه شهيـدش کرده اند مرز شلمچه لفـورک بـوده اسـت منزلـگه او سخنهايش چو درويشان به ياهو ابوالحسن افشار يــاورش بـود سـرِ پل ذهـاب همسنگرش بود شهيد شد بوالحسن در نوجوانی ز لــفــور آمـده و از بـورخـانـی قلی اکبری شـد قطعه قطعه دم صبــح در کنـار شرق دجله قلی پـاشــاکلا آمـد بـه دنـيـا نشـد تسليـم زرق و بـرق دنيا نصراله ناصری می گفت يا رب يقين او خواند نماز عصر يا شب نصـراله از کفـاک آمد به ميدان به دشمن کرد هجوم تا دادنِ جان که در گيلانغـرب گرديد خامـوش هماغوش است با افشـار هماغوش دگـر پيـری ابـوذر وار مـرام است ورا حسن مرادی نيـز نـام است ميـان فـاو او مجـروح گـرديـد همانجـا طاقت او هم تمام است به همراهش دو شير و دو پسر داشت دو تا گـوش جـگـر نـور بصـر داشت مصطفی در سنندج گشت پرپر علیِ اکبرش در هــور شنـاور نه در هـورالـهـويزه اکبـری داشت نه عين مصطفی خود ياوری داشت سـه مرد جنگـجو سه مرد سرحال مـرادی هـا شـهيـدان نفـت چـال نظررستمی خـط مريـوان شـده آمـاج تيـر قـوم عـدوان ز شهر فاو پرواز کـرده ايـن نام شهيـد تشنـه کـام تقیِ آشام رضــای هـاشـمی خـط هويزه سبـوئی از شهـادت سر کشيده نـظر و تـقـی و رضا هاشمی سـه ديـگـر از محـلـی مـرادی عليرضا مفیدی نـام بــوده که در هورالعظيم قدش خميده مفيدی از شهميرزاد آمـد اينجا لفـورش شد قبـول در توی دنيا ز لاکـوم آمـده محسن شعبانی مـريـوان عمر او شـد جـاودانی از آن سومار کـه هردم ياد کردی مـحـل قتـل خیراله عبادی زمـانـی بــاز تـو فـاو را يـاد آور      سعید کلاگر  را يــاد آور شـهيـد شهـرک فـاو بسـيارنـد سعيـد کـلاگـرها از آن ديارنـد مهرداد خلیلی مأمـور حق بود شهيد صادق بیِ زرق و برق بود دگـر برگشته ام من خط سومار که تا دشمن ببينم ذلت و خوار نوراله روح اله پور را نديدم به عشق کربلا از عشق سـرودم خيراله و سعيد،مهـرداد ،نوراله شهيـد از نفت چالنـد نيز اينها عبداله مسلمی نامش بياد است شهيد ديگری از شهر فـاو است 🔵 ادامه دارد..... ⭐️ به کانال اخبار لفور بپیوندید 👇👇👇 https://eitaa.com/akhbarelafoor 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✳️ زندگینامه شهید آيت الله قاسمی ⭐️ قسمت دوم ⭐️ 🔵 تولد تا جوانی : شهید والامقام آیت الله عبدالوهاب قاسمی فرزند عزیز الله، مهر ماه ۱۳۱۲ (هـ .ش) در روستای لفورک از توابع شهرستان سوادکوه در استان مازندران دیده به جهان گشود. والدینش در اولین فرصت نوزاد را به دامن عموی جلیل القدرش که تازه از عتبات عالیات بازگشته بود، رساندند تا اذان و اقامه را در گوش این کودک بخواند. سپس درباره نام کودک با یکدیگر مشورت کردند تا نامی شایسته برای فرزند خود انتخاب کنند. آنها که از خانواده ای روحانی و مقید به اجرای فرامین مذهبی بودند می دانستند که بهترین نام آن است که معنای «عبودیت الله» را بدهد و از بین همه نام هایی که این خصیصه را داشت نام زیبای عبدالوهاب را برای نو رسیده خود برگزیدند. عبدالوهاب از کودکی در کسب کمال بود و به همین خاطر با کودکان هم سن و سال خود همان رفتاری را داشت که با بزرگترها به رسم ادب داشت،‌بنابراین با عظمت و ابهت جلوه می کرد. اهل خانه او را عبدالوهاب می خواندند اما مردم او را در محل «آقا» خطاب می کردند که نشانه ای از فوق العادگی او و دورنمایی از آینده افتخار آفرینش بود. پدر وقتی این پدیده زودرس خودسازی را در فرزند خود مشاهده کرد تلاش نمود، در کنار کارهای وقت گیر روزانه اش که همانا کشاورزی بود، کار پراهمیت تعلیم و تربیت او را بر عهده بگیرد. عبدالوهاب پنج ساله بود که قرآن می خواند و در هفت سالگی از عموی گرانقدرش نیز مقدمات علوم و ادبیات عرب را آموخت. اما تحصیل مداوم در محضر عمویش امکان پذیر نبود چون ایشان، برای ارائه خدمات مذهبی و رفع نیازهای معنوی مردم، نمی توانست پیوسته در لفورک اقامت داشته باشد. عبدالوهاب و پدرش متوجه شدند که روستای لفورک با همه جاذبه های طبیعی و خدادادی دیگر جوابگوی نیازهای او نیست. بنابراین قرار شد او را برای تحصیل علوم دینی به بابل بفرستند. عبدالوهاب با اتکا به خداوند در این شهر به تکمیل صرف و نحو عربی که مقدماتش را نزد عمو فرا گرفته بود پرداخت. پس از سه سال طلبگی در بابل به تهران هجرت کرد و در مدارس «حاج ابوالحسن معمارباشی» و «خازن الملک»، «حاج میرزا ابوالفتح» و «شیخ عبدالحسین»، از محضر علما و اساتید عالیقدر از جمله آیت الله آملی و علامه یحیی نوری بهره برد. در سال ۱۳۳۴ نیاز بود تا برای آموختن سطوح عالی فقه و اصول به مشهد یا قم برود که به عللی مشهد را انتخاب کرد و عازم ارض شهید طوس شد. ابتدا با اقامت در مدرسه سلمان خان مشغول تحصیل علوم دینی و تکمیل معارف اسلامی شد. او بواسطه استعداد و هوش سرشاری که داشت در علم حدیث و منطق متبحر و در فلسفه نیز آگاه به مسئله بود. اصول را در سطح عالی یعنی کفایه طی کرد و به آن اشراف داشت. او فقه آل محمد(ص) را به خوبی از استادان بنام حوزه های علمیه مشهد فرا گرفت و در سطح و خارج جهد نمود و تا مرز اجتهاد پیش رفت. از علم تفسیر و کلام آفریدگار بهره¬ها برد و در حفظ قرآن ممارست داشت. 🔵 ادامه دارد.... ستاد یادواره شهید والامقام آیت الله قاسمی سوادکوهی
✳️ شعری درباره : اینجا لفور حد ثغور مومنان است یعنی لفور ملک وقار دلبران است اینجا ملایک شامگاهان سجده دارند اینجا کواکب بر صدیقان خنده دارند حوران صبحگاهان دعای عهد خوانند آلاله های پاک بر آن عهد مانند اینجا دیار عالمان بی بدیل است بوذر ها عمار و سلمان را دلیل است این خاک نصیب صد شهید سینه چاک شد خفتند تا این خاک از دِیوان پاک شد اینجا لفور هست ای لفوریها بیایید این وادی نور است بر آن قرآن بخوانید اینجا تلالو نبوغ علم و ایمان این ملک لفور سرفراز بود گشته ویران اکنون نشان از بی نشانان را درنگ نیست انگار آبادی ما را بوی جنگ نیست این دشت را آواز صُلصُل داشت بیدار هد هد در فصل بهار می خواند بسیار این پیکر زخمی دیگر مرهم ندارد آهو رمیده بیشه ام همدم ندارد اینجا لفور هست ای لفوریها کجایید اینجا حدود نور باشد پس بیایید اینجا زمانی در بهاران هیبتی داشت فصل درو و خرمن ما همتی داشت این عکس پاییز است و خرمن مکرری داشت دشت نفار های های مشتی جانعلی داشت آه ،جنگل خوردند، آب بردند، لانه کردند در کوی و برزن دیو و دد بیتوته کردند آب روان از کارسنگ تا اسکلیم است چون آب آزر نوش داروی حکیم است این بند پشت و آن لفورک داغ دارد در پیش رو سرسبز چون گلباغ دارد آن چاشتخواران گلکتی مشهور باشد میرارکلا در پشت گلباغ عور باشد اسبوکلا و گشنیان غلوش مقابل باید نویسم شرح حالش در مقاتل چون چاکسرا را چاک چاک و چاک دیدم بس فتنه در تنگِ سر و کفاک دیدم بفروختند ملک و زمین آواره گشتند راهی شهر و کوچه و پس کوچه گشتند بر نفتچالیها سلامی، سلام وصد سلامم بر اهل بورخانی درود بی کرانم من مانده ام شرمنده اما مات و حیران آن همت مردم کجا آن خانه ویران پیران ما رفتند ما را خواب گرفته یک دفعه خرمن سوخت و دشت را آب گرفته شاعر : ؟ ⭐️ به کانال بپیوندید 👇👇👇 @akhbarelafoor 📱 رسانه باشید ما را به دوستانتون معرفی کنید 🌱🌿☘🍀🍀☘🌿🌱
✳️ شعر محلی مازندرانی " من ته قربون " : لفور دلِ قراری من ته قربون مژده ی نوبهاری من ته قربون بعد از یک زمستون چشم انتظاری شوقِ ونوشه جاری من ته قربون بهارماه ته دشت و صحرا پِرگل همیشه سبزه زاری من ته قربون ته ویشه ی درون تیکا و تیرنگ بلبلِ بیقراری من ته قربون شه لتکا بینج، روخنه ماهی دارنی نعمت بی شماری من ته قربون ته هندلو همیشه مشت اوجی مِشتلِقِ بهاری من ته قربون وقتی دلتنگمه ازاین روزگار ته مه راه فراری من ته قربون بااینکه من دیگه دورمه ازته دایّم چشه کناری من ته قربون اگر چه سَد بمو بئی ته معدوم لفورک ماندگاری من ته قربون شاعر : کیومرث دهقان _ 20 . 12 . 99 ⭐️ به کانال بپیوندید 👇👇👇 @akhbarelafoor 📱 رسانه باشید کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید 👆👆👆👆👆👆👆
هدایت شده از اخبار لفور
✳️ (لپور) یکی از دهستان‌های  در استان مازندران در شمال ایران است. این دهستان از سمت جنوب به ارتفاعات رشته‌کوه البرز، از سمت غرب به منطقه قرآن‌تالار یا بابلکنار و از سمت شرق به جنگل‌های منتهی به بخش زیراب و جوارم و از سمت شمال به جنگل‌های منتهی به بخش شیرگاه محدود است. دهستان لفور از۲۹ آبادی و روستا تشکیل شده‌است که مهم‌ترین روستاهای آن عبارت‌اند میرارکلا، بورخانی، دهکلان، لفورک، گشنیان، شاه‌کلا، مرزیدره، پاشاکلا، اسبوکلا، چاشتخوران از نفت‌چال شامل روستای نفت‌چال و آبادی‌های پلیکا، سیاه‌کلا، قاضی‌کلا، پاپک، تاشیه، سوته، تپه‌سر، خربمرد)، وامام‌کلا (شاه‌کلا)، چاکسرا، حاجی‌کلا، درزی‌کلا، رئیس‌کلا، آبندان، خرکاک، رنگو، سنگ‌سی، شارقلت، عالم‌کلا، غوزک رودبار، کالی‌کلا، کفاک، گالش‌کلا، لودشت و مرزی‌دره می‌باشد. براساس آخرین سرشماری عمومی کشور در سال ۱۳۸۵ جمعیت این منطقه ۴۸۲۶ نفر و مساحت آن با احتساب مناطق جنگلی ان حدود هشت‌هزار هکتار می‌باشد. آیت‌الله صالحی مازندرانی نفت‌چالی از مشاهیر بزرگ این دهستان بودند که بخاطر وی نام سد البرز به سد آیت الله صالحی مازندرانی تغییر نام پیدا کرد. 🔗 : @akhbarelafoor
⛰ معرفی روستاهای لفور : ⭐️ این قسمت : روستای قدیمی و تاریخی چاشتخارون (چاشتخواران) ⭐️ قسمت سوم ⭐️ ⛰ روستای ⛰ «چاشتِخارون» یکی از قدیمی ترین و کهن ترین روستای دهستان لفور است که هم اینک در بستر دریاچه سد آرمیده است. در ٢٨ کیلومتری جنوب شیرگاه در بخش جنوب شرقی دهستان ، سوادکوه شمالی واقع شده است که تا قبل از احداث حدود ٧۰ خانوار و ٢۱۰ نفر جمعیت داشته است. ⛰ در روز یکشنبه سوم شهریور ۱٣٨٧، با آبگیری مرحله اول و آزمایشی مخزن سد لفور ( قبل از افتتاح و آغاز بهره برداری رسمی ) ارتفاع آب سد از تراز ۲۳۸ از کف تونل ورودی تا تراز۲۵۴ رسید. پل لفورک و روستاهای زیبا و تاریخی و و مناطق حاشیه ای و بافت اصلی روستاهای ، ، و به طور کامل به زیر آب رفتند. ⛰ این روستای تاریخی در حاشیه جنوبی کَرسنگ رود و در زمین شیبدار که از تپه به ساحل رودخانه منتهی می شده است. از سمت شمال به روستای و از شرق به رودخانه و شالیزارهای حاشیه ای روستا و از سمت جنوب به روستای حاجیکلا و از سمت غرب به مراتع و جنگل های حاشیه ای روستا محدود و منتهی می شده است. ⛰ روستای که متأسفانه هم اکنون نام آن را از روی نقشه حذف کردند پس از تخلیه و با آبگیری سد البزر همه اقوام و طوایف ساکن در آن به شهر ها و روستاهای همجوار مجبور به مهاجرت شدند. ⛰ وجه تسمیه نام روستای : ⛰ نام چاشتخواران به زبان بومی و محلی لفور چاشتِخارون به معنی مکانی که در آن چاشت يعنی نهار می خورند. ( در زبان محلی لفوری به ناهار چاشت و به ظهر چاشت گِدِر می گویند). ⛰ می توان درباره نامگذاری این روستا این استنباط را داشت که نام آن نشان دهنده اين است که در گذشته های دور اين مکان بر سر راه کاروانها بوده است و احتمالا بساط چاشت خود را اینجا برپا می کردند (برخی هم معتقدند که نام اولیه این مکان چاشت بارگیرون بوده، بعد از گذشت سالها تبدیل به چاشت خوران شده است. یا افرادی به شیوه امروزی در مسیر کاروان ها و مسافران خدمات پذیرایی ارائه می دادند یا اینکه محل استراحت (به زبان مازندرانی دم زَنون) بوده است.اما آنچه که مسلم است این روستا تا قبل از احداث ، سر راه و در مسیر آمدوشد دامداران محلی و کوچ دام ها (به زبان مازندرانی گذر پِنو و ..) و همچنین کوچروهای محلی از منطقه لفور وحتی بندپی وروستاهای منطقه بابلکنار مانند کاردرکلا (که هم مرز لفور است) بوده است. ⛰ چوپانان منطقه در پِنوی بهاره خود که معمولاً ۵ الی ۶ روز طول می کشد تا به مراتع مقصد ییلاقی خود کوچ کنند شب ها در مناطق خاص بین راهی اتراق می کنند. یکی از اتراق گاهها مراتع حاشیه ای روستای چاشتخوران بوده است وهم اکنون نیز بعضی از چوپانان در پنوی بهاره خود یک شب در مراتع اطراف این روستا اتراق می کنند. ⛰ پیشینه تاریخی و تمدنی روستا و منطقه : ⛰ طبق کاوش هاي انجام شده قبل از آبگيری مخزن سد البرز کتيبه هایی با خط ميخی مربوط به قبل از ميلاد مسيح در اين منطقه بدست آمده که نشان از قدمت بالای اين روستا واین منطقه دارد وناگفته نماند که احتمالا چه بسيار اشياء عتيقه ای که به علت عدم اطلاع وآشنایی مردم بومی اين منطقه وعدم توجه سازمان ميراث فرهنگی ايران به تاراج رفته که می توانست نماينده هويت وتاريخ کهن اين منطقه باشد. ⛰ در پی كاوش‌هايی كه در محوطه سد البرز وقبل از آبگیری آن روی تپه تاريخی چاشتخوران انجام گرفت،آثار معماری از دوران عصر آهن ( ٣۴۵۰ – ٢۵۵۰ سال پيش) به دست آمد.«اين آثار شامل: پی های سنگی خانه‌ها به همراه تنور وخمره ذخيره‌سازی آذوقه وهمچنين قالب‌های سنگی و سفالی ذوب فلز است.» ⛰ به گفته سرپرست هيئت مطالعات باستان‌شناسی سدالبرز،مطالعات اوليه روی آثار به دست آمده از اين محوطه حاكی از آن است كه مردم اين منطقه روش پيشرفته‌ای از پخت سفال در فرم‌های گوناگون وذوب فلزات را ابداع كرده بودند. ⛰ پيش از اين نيز گمانه زنی های باستان شناسی درمحوطه تاريخی لفورسوادكوه به شناسايی گورستانی از عصرآهن منجر شده بود. مطالعات اوليه بر روی اين گورستان نشان دادكه به دليل تشابه اشيا بدست آمده از اين گورستان با اشيا بدست آمده از گورستان خرند در استان سمنان،امكان وجود ارتباط فرهنگی ميان اين دومنطقه در آن دوران وجودداشته است. ⛰ طبق اظهارات سرپرست هيئت مطالعات باستان‌شناختی سدالبرز «در محوطه تاريخی پشت سد البرز؛هيئت كاوش موفق به كشف دو گورستان مربوط به اوايل اسلام نيز شد كه در اين گورستان اجساد به همراه تابوت‌های چوبی با بست‌های فلزی و گورهای شناخته شده با آجر تدفين شده‌اند. 🔵 ادامه دارد. ✍ 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
⛰ معرفی روستاهای لفور : ⭐️ این قسمت : روستای قدیمی و تاریخی «چاشتخوران» ⭐️ قسمت پنجم و پایانی ⭐️ ⛰ نام ،یاد و خاطره های فراموش نشدنی از دو روستای کهن و تاریخی و از توابع سوادکوه شمالی که متأسفانه هم اکنون از روی نقشه حذف و در بستر دریاچه سد آرمیده اند در قلب زن و مرد همه ی مردم ٣۱ روستا و آبادی لفور حک شده و دیر یا زود هر دوی این روستاها بر روی نقشه زیبای این سرزمین پیاده و احیا خواهند شد. ⛰ جای گله و شکایت مردم لفور از مسئولین سوادکوه شمالی باقیست از اینکه تاکنون هیچ کوی و برزنی را به نام و یاد این دو روستای تاریخی و باشکوه لفور نامگذاری نکردند. ⛰ انتظار می رود شوراهای محلی روستاهای لفور به هنگام ساماندهی و نامگذاری کوچه ها و خیابان های داخل روستا از اسامی این دو روستای تاریخی نیز برای نامگذاری کوچه های خود استفاده کنند. ⛰ ضمن تقدیر از همه عزیزانی که اطلاعات ارزشمند خود درباره لفور را با اینجانب به اشتراک می گذارند. سایر دوستان عزیز و علاقمند می توانند از طریق شماره همراه ۰٩۱۹۲۲۳۵۰۹۵ یا آیدی مدیر کانال در ایتا @Ab_Azizi در خصوص اعلام نظر یا ارسال مطلب برای معرفی بیشتر منطقه لفور همکاری و همراهی نمایند. هرچه بیشتر در مورد لفور مطالعه می کنیم بیشتر در می یابیم که اطلاعات ما در مورد سرزمین و زادگاهمان بسیار ناچیز است. ✍ محمد اصغری 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
✳️ قصیده‌ شهدای لفور : 🔵 قسمت دوم :  را روزی ديدم ز پــستــی زمـان از او شنـيـدم به گفـت دنيا نمـی ارزد به کاهی شـهـادت هست نمـای بی ريائی را که بــود ممـلو ز ايمـان تـولـد گشـت روستـای  در دفتــر کـار شـده درگيـر بمب قــوم بـدکـار ز تيـر و تـرکـش او ترسی نـدارد شهيـد است و زمرگ ترسی ندارد شهيد مجلـس اسـت بر او مبارک شـده چشـمـان او باز در  دائم به فکـر جبـهه ها بـود ولـی بـود و لبـش ذکـر خدا بود شـده درگيــر با ستمکار خـريـداری شـده خونش به بازار دانـشـجــوی آن شهدا بـود قـبـول از مـردم بـود  اهــل وفـا بـود ز جـانبـازی شـهـيـد کربلا شد داود در آمـد به دنيـا شـهـادت را خـريد بر اهـل دنيا  هم يک جوان بود تـوی او يک قهرمان بود نـمـوده جـان خـود را آنجا اهداء خـداونـدا بـيـامـرزش خـدايــا جـوان مـه جبين نســل گالش شـهـادت را بـخـون داده نوازش  هـم بود خستـه شهيـدش کرده اند مرز بـوده اسـت منزلـگه او سخنهايش چو درويشان به ياهو  يــاورش بـود سـرِپل ذهـاب همسنگرش بود شهيد شد بوالحسن در نوجوانی ز آمـده و از  شـد قطعه قطعه دم صبــح در کنـار شرق دجله آمـد بـه دنـيـا نشـد تسليـم زرق و بـرق دنيا  می گفت يا رب يقين او خواند نماز عصر يا شب از آمد به ميدان به دشمن کرد هجوم تا دادنِ جان که در گرديد خامـوش هماغوش است با افشـار هماغوش دگـر پيـری ابـوذر وار مـرام است ورا  نيـز نـام است ميـان او مجـروح گـرديـد همانجـا طاقت او هم تمام است به همراهش دو شير و دو پسر داشت دو تا گـوش جـگـر نـور بصـر داشت  در سنندج گشت پرپر  در هــور شنـاور نه در اکبـری داشت نه عين خود ياوری داشت سـه مرد جنگـجو سه مرد سرحال مـرادی هـا شـهيـدان  خـط شـده آمـاج تيـر قـوم عـدوان ز شهر پرواز کـرده ايـن نام شهيـد تشنـه کـام  خـط سبـوئی از شهـادت سر کشيده نـظر و تـقـی و رضا هاشمی سـه ديـگـر از محـلـی مـرادی  نـام بــوده که در قدش خميده از شهميرزاد آمـد اينجا شد قبـول در توی دنيا ز آمـده عمر او شـد جـاودانی از آن کـه هردم ياد کردی مـحـل قتـل  زمـانـی بــاز تـو فـاو را يـاد آور       را يــاد آور شـهيـد شهـرک بسـيارنـد از آن ديارنـد  مأمـور حق بود شهيد صادق بیِ زرق و برق بود دگـر برگشته ام من خط که تا دشمن ببينم ذلت و خوار  را نديدم به عشق از عشق سـرودم و ، ، شهيـد از نيز اينها نامش بياد است شهيد ديگری از شهر است 🔵 ادامه دارد..... ⭐️ به کانال اخبار لفور بپیوندید 👇👇👇 https://eitaa.com/akhbarelafoor 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹