eitaa logo
اخبار لفور
1.4هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
12.1هزار ویدیو
200 فایل
هرچیزی که درباره #لفور بایدبدانید #لفور جایی که بایدرفت ودید اخبار و مطالب ارسالی شما👇👇 @Ab_Azizi #تبلیغات پذیرفته می‌شود👆👆 کانال ایتا @akhbarelafoor گروه ایتا eitaa.com/joinchat/131203086C0505ea2121 کانال تلگرام t.me/akhbarelafoor
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ قصیده‌ شهدای لفور : 🔵 قسمت دوم :  را روزی ديدم ز پــستــی زمـان از او شنـيـدم به گفـت دنيا نمـی ارزد به کاهی شـهـادت هست نمـای بی ريائی را که بــود ممـلو ز ايمـان تـولـد گشـت روستـای  در دفتــر کـار شـده درگيـر بمب قــوم بـدکـار ز تيـر و تـرکـش او ترسی نـدارد شهيـد است و زمرگ ترسی ندارد شهيد مجلـس اسـت بر او مبارک شـده چشـمـان او باز در  دائم به فکـر جبـهه ها بـود ولـی بـود و لبـش ذکـر خدا بود شـده درگيــر با ستمکار خـريـداری شـده خونش به بازار دانـشـجــوی آن شهدا بـود قـبـول از مـردم بـود  اهــل وفـا بـود ز جـانبـازی شـهـيـد کربلا شد داود در آمـد به دنيـا شـهـادت را خـريد بر اهـل دنيا  هم يک جوان بود تـوی او يک قهرمان بود نـمـوده جـان خـود را آنجا اهداء خـداونـدا بـيـامـرزش خـدايــا جـوان مـه جبين نســل گالش شـهـادت را بـخـون داده نوازش  هـم بود خستـه شهيـدش کرده اند مرز بـوده اسـت منزلـگه او سخنهايش چو درويشان به ياهو  يــاورش بـود سـرِپل ذهـاب همسنگرش بود شهيد شد بوالحسن در نوجوانی ز آمـده و از  شـد قطعه قطعه دم صبــح در کنـار شرق دجله آمـد بـه دنـيـا نشـد تسليـم زرق و بـرق دنيا  می گفت يا رب يقين او خواند نماز عصر يا شب از آمد به ميدان به دشمن کرد هجوم تا دادنِ جان که در گرديد خامـوش هماغوش است با افشـار هماغوش دگـر پيـری ابـوذر وار مـرام است ورا  نيـز نـام است ميـان او مجـروح گـرديـد همانجـا طاقت او هم تمام است به همراهش دو شير و دو پسر داشت دو تا گـوش جـگـر نـور بصـر داشت  در سنندج گشت پرپر  در هــور شنـاور نه در اکبـری داشت نه عين خود ياوری داشت سـه مرد جنگـجو سه مرد سرحال مـرادی هـا شـهيـدان  خـط شـده آمـاج تيـر قـوم عـدوان ز شهر پرواز کـرده ايـن نام شهيـد تشنـه کـام  خـط سبـوئی از شهـادت سر کشيده نـظر و تـقـی و رضا هاشمی سـه ديـگـر از محـلـی مـرادی  نـام بــوده که در قدش خميده از شهميرزاد آمـد اينجا شد قبـول در توی دنيا ز آمـده عمر او شـد جـاودانی از آن کـه هردم ياد کردی مـحـل قتـل  زمـانـی بــاز تـو فـاو را يـاد آور       را يــاد آور شـهيـد شهـرک بسـيارنـد از آن ديارنـد  مأمـور حق بود شهيد صادق بیِ زرق و برق بود دگـر برگشته ام من خط که تا دشمن ببينم ذلت و خوار  را نديدم به عشق از عشق سـرودم و ، ، شهيـد از نيز اينها نامش بياد است شهيد ديگری از شهر است 🔵 ادامه دارد..... ⭐️ به کانال اخبار لفور بپیوندید 👇👇👇 https://eitaa.com/akhbarelafoor 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹 مزین می کنیم کانال اخبار لفور رو به یاد ۱۰ شهید اسفند ماهی منطقه لفور 🌹 🌹 شهید ، پنجاه و دومین شهید منطقه لفور ، تاریخ شهادت ۱۳۶۵/۱۲/۱۲ 🌹 شهید ، بیست و ششمین شهید منطقه لفور ، تاریخ شهادت ۱۳۶۲/۱۲/۱۶ 🌹 شهید ، سی و یکمین شهید منطقه لفور ، تاریخ شهادت ۱۳۶۳/۱۲/۲۰ 🌹 شهید ، سی و دومین شهید منطقه لفور ، تاریخ شهادت ۱۳۶۳/۱۲/۲۲ 🌹 شهید ، چهلمین شهید منطقه لفور ، تاریخ شهادت ۱۳۶۴/۱۲/۲۵ 🌹 شهید ، چهل و یکمین شهید منطقه لفور ، تاریخ شهادت ۱۳۶۴/۱۲/۲۵ 🌹 شهید ، بیست و هفتمین شهید منطقه لفور ، تاریخ شهادت ۱۳۶۲/۱۲/۲۶ 🌹 شهید ، شصت و یکمین شهید منطقه لفور، تاریخ شهادت ۱۳۶۶/۱۲/۲۶ 🌹 شهید ، پنجاه و سومین شهید منطقه لفور ، تاریخ شهادت ۱۳۶۵/۱۲/۲۷ 🌹 شهید ، دوازدهمین شهید منطقه لفور، تاریخ شهادت ۱۳۶۰/۱۲/۲۸ 🌹 شهدا را یاد کنید با ذکر یک صلوات 🌹 ⭐️ به کانال اخبار بپیوندید 👇👇👇 @akhbarelafoor 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹 مزین می کنیم کانال رو با یاد 🌹 🌹امروز متعلق است به شهید ، سی و دومین شهید منطقه ، تاریخ شهادت ۱۳۶۳/۱۲/۲۲ 🌹 امروز مصادف است با سی و نهمین سالگرد عروج ملکوتی این شهید عزیز ، گرامی می داریم یاد و خاطره این شهید را 🌹 شهيدان، ای سبک بالان عاشق 🌹 زمين با همه عظمت و بزرگی اش 🌹 با همه قدرت و جاذبه اش توان جذب شما را نداشت 🌹 نه مال توانست شما را جذب كند و نه مقام 🌹 نه زيبا رويان توانستند شما را جذب كنند و نه طنازان ، نه احترام ديگران 🌹 شما آسمانی بوديد 🌹 شما خدا را ديديد و من هوی را 🌹 شما عاشقی كرديد و پرواز نموديد و من هوس بازی كردم و در جا ماندم 🌹 شما برنده از رفتنتان شديد و من شرمنده از بودنم 🌹 پس شرمنده ام شهيدان شرمنده ام 🌹 آنچه مهم است حفظ راه شهداست ، یعنی پاسداری از خون شهدا،این وظیفه اول ماست … 🌹 شهدا را یاد کنید با ذکر یک صلوات 🌹 ⭐️ به کانال اخبار بپیوندید 👇👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
📝 زندگینامه شهید : 🌹 شهید قلــی اکبری از مبارزین و فدائیان حضرت امام خمینی در جریان انقلاب شکوهمند اسلامی بود و سرانجام در همین راه و در تاریخ ۲۲/۱۲/۱۳۶۳ در حالیکه فرماندهی گردان انصار لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) را بر عهده داشتُ در منطقه عملیاتی شرق دجله به خیل شهیدان راه امام خمینی پیوست. 🌹 سردار بی مدعای جبهه ها که فرماندهی گردان انصار لشکر 27 محمدرسول الله (ص) را بعهده داشت و انگیزه خود از آمدن به جبهه را به ثمر رساندن انقلاب و پیروز نمودن جنگ به نفع اسلام و مسلمین اعلام می کند. او شهادت را کمال انسان دانسته و معتقد بود خداوند سفره ای از جنگ برای ما پهن کرده که در آن نعمت و رحمتی دارد بنام شهادت که ان شاءالله نصیب ما نیز بگرداند. شهید آرزوی خود را خدمت و شهادت در راه خدا می داند. وقتی از او درباره مسئولیتش می پرسند، به تأسی از امام خود، خود را خدمت گذار بسیجی دانسته و از ایمان و تعهد و تقوای بسیجیان به عنوان سلاح موفقیت در جنگ یاد می کند و معتقد بود تا زمانیکه این سلاح ها در بسیجیان ما وجود دارد، ما پیروز جنگ هستیم. 🌹 شهید قلــی اکبری حمزه فرزند میران در سال ۱۳۲۹ در قائمشهر به دنیا آمد.پدرش كشاورز بود و از راه زراعت زندگی خانواده را اداره می‌كرد.قلی دوران كودكی را در روستای پاشاكلا لفور از توابع سوادكوه شهرستان قائمشهر سپری كرد. پس از گذران دوران كودكی وارد دبستان شد. به تحصیل پرداخت اما به علت فقر خانواده و دوری از زادگاهش ترك تحصیل كرد. سپس برای انجام كار رهسپار تهران شد. در تهران به كار گلگیر سازی اتومبیل مشغول بود و از این راه تامین معاش می‌كرد و تا فرا رسیدن زمان خدمت سربازی به این كار ادامه داد.پس از آن برای خدمت سربازی به ارتش پیوست و مشغول خدمت سربازی شد. به گفته برادرش با ارتش شاه موافق نبود و پول ارتش را پرت می‌كرد. بعد از خدمت سربازی مجددا به شغل گلگیرسازی ادامه داد. در سال۱۳۵۰ با خانم رقیه بخشنده ازدواج كرد. اكبری هر وقت از تهران به زادگاهش می‌رفت مردم را در حسینیه روستای پاشاکلا جمع می‌كرد و برای آنها سخنرانی می‌كرد. و در پی یكی از این سخنرانی ها تحت تعقیب ماموران رژیم شاه قرار گرفت. رفتار او با پدر و مادر و همچنین خانواده اش و همه اهالی و مردم منطقه بسیار خوب و زبانزد خاص و عام بود و به همین جهت همه او را دوست می داشتند. در سال ۱۳۵۹ به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد . 🌹 با آغاز جنگ تحمیلی در سن ۲۹ سالگی برای نخستین بار عازم جبهه شد. در شورای مسجد تهران فعالیت می‌كرد و هر از چندگاه كه به زادگاهش باز می‌گشت مردم را جمع می‌كرد و دعای كمیل می‌خواند و از انقلاب اسلامی سخن می‌گفت و به مردم توصیه می‌كرد كه با عناصر ضد انقلاب به مقابله برخیزند. 🌹 شهید قلــی اکبری در طی مدت حضور در جبهه سه بار مجروح شد. برادرش از مجروحیت‌های وی می‌گوید: “یك بار كه مجروح شده بود از جبهه بازگشت. گفتم تو كه مجروح شده‌ای و عصا به دست گرفته‌ای به جبهه نرو زیرا كاری از تو برنمی‌آید. اما او كه هرگز خودستایی نمی‌كرد، گفت: “من با همین عصا كارهایی میتوانم بكنم كه تو نمی‌توانی” 🌹 شهید قلــی اکبری قلی اكبری سرانجام پس از ۴۸ ماه حضور مداوم در جبهه در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۳۶۳ در جریان عملیات بدر در حالی كه معاونت فرماندهی گردان انصار از لشكر حضرت رسول (ص) را بر عهده داشت؛در منطقه عملیاتی شرق دجله جزیره به شهادت رسید. پیكر پاك او مدتی در منطقه عملیاتی باقی ماند و سرانجام پس از كشف و تشییع باشکوه مردم در گلزار شهدای پاشاکلا لفور به خاک سپرده شد. 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆با ما همراه باشید
📝 شعری در وصف شهدای لفور : ⭐️ قسمت اول ⭐️ السلام ای سینه چاکان السلام از تبار و نسل پاکان السلام السلام ای مست شبهای غرور ای شهیدان سرافراز لفور السلام ای رهروان کربلا خاکتان دارد شمیم نینوا سینه سرخان مهاجر نامتان دانه افشان شد خدا بر دامتان شور دشت کربلا در فکرتان یاحسین یافاطمه در ذکرتان با کدامین واژه ات معنا کنم در کدامین نقطه ات پیدا کنم خاک ایران سر به سر جای شماست عشق تنها مثل معنای شماست از کدامین نقطه آغازت کنم سوز من آهنگ یک سازت کنم از مظلوم تر دیده‌ای آیا از او معصوم تر غربت او آتش افکندم بجان او که جا ماند از رحیل همرهان از دلاور بی ادعا غرق در سوز و نماز و در دعا آنکه بود سر به زیر در میان معرکه مردی دلیر یاد آن مظلوم یار ما بخیر ، باوقار مابخیر گمنام و مظلوم است او از نشان و نام محروم است او ظاهراً او بی نشان است و غریب لیک مأوایش بود نزد حبیب یاد آن اول شهید ما بخیر یاد رشید ما بخیر شمع مستان است شهید او سبکبارانه تا یارش رسید از مهربان گویم سخن ساکت و آرام در هر انجمن او اسیر قید دنیایی نشد محو در القاب و زیبایی نشد آه می سوزم ز یاد سالها ماند و نیامد یاعلی مُشتی از خاکسترش آورده‌اند لاله رفت و پرپرش آورده‌اند یادی از آمد در نظر آن گُلِ بی خار آمد در نظر می شنو از خونین بدن بی هیاهو رفت و شد در خون کفن دیگر شهید این دیار بی تکبر بی غرور با اقتدار او نشد هرگز اسیر ننگ و نام بعد سالها هم نشد در بند دام باز آغاز سخن باید کنیم یاد مردان وطن باید کنیم خواب دیدم دستهایم بسته بود پاها از فَرط رفتن خسته بود دست من در دست یاران شهید هر کجا می رفت من را می کشید رفته بودم پا به پای یک شهید دیده بودم یک پرستوی سپید گفت :می‌دانی که اینان کیستند؟ با شماها سالها می زیستند با زمین بودن بسان دام بود آسمانی کِی به اینجا رام بود گفته‌ام بَس کن بگو این کیست کیست؟ گفت او نامش است مرد میدان عمل بی ادّعا مرد کار و مرد ایثار و خدا کاش می شنید نعره ای از دل به اینجا می کشید می شنید حتی صدایش می رسد آن صدای آشنایش می رسد از باید هزاران راز گفت رازها را باید از آغاز گفت 🔵 ادامه دارد... 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید