eitaa logo
کانال اخلاق و معرفت در قرآن و روایات
1.4هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
69 ویدیو
3 فایل
@H_G_54 ارتباط با مدیر، نظرات، پیشنهادات ارتباط با ادمین @TadabboratQurani_401
مشاهده در ایتا
دانلود
در کشور عمان در خیابان ها و بازار آتشدان های مخصوصی هستند که همیشه دود راه می اندازند. در تاریخ، زمان طاعون و وبا در معابر و همه جا آتش روشن می کردند تا دود آن باعث دفع شیاطین شود. گفتیم ادکلن به علت استفاده الکل در آن، که باعث پخش سریع بوی آن در محیط می شود حرام است، چون الکل برعکس دود مطلوب شیاطین است و باعث جذب شیاطین می شود و در سال های گذشته ادکلن های جنسی این کارکرد را داشت و باعث جذب زنان به مردان و بالعکس می گردید. اجنه به رایحه خوش و موسیقی رغبت نشان می دهند. در کشور هند در معابد و عبادتگاه ها برای این که اجنه برای بوی خوش در معبد حاضر نشوند بوی خوش را با دود در فضا منتشر می کنند که عُود برای این امر است. عُود، معمولاً برخی مواد خوش بو را با زغال خمیر و به دور چوبی خشک می کنند و می سوزانند. شیعیان پاکستان در مجالس عزاداری امام حسین (ع) عُود روشن می کنند که برگرفته از فرهنگ هندی است. گویند: شیخ بهایی به چشم یکی از شاگردان خود سرمه خفا کشید و او را به خانه شاه عباس فرستاد. شاه عباس قاشقی دید که تکان می خورد ولی به دست کسی نیست. (در سرمه خفا انسان از چشم نامرئی می شود) شاه عباس به شیخ بهایی برای حیله و راه حل پناه آورد. شیخ از او ضمانت خواست که اگر صاحب قاشق یافت او را ببخشد. شیخ گفت: در خانه دودی راه بینداز و درب اتاق ها را ببند. شاه چنین کرد و آن فرد ظاهر شد. چگونه چنین شد؟! هرچند در علت ماجرا نوشته اند از چشم شاگرد اشک از دود ریخت و سرمه پاک شد پس اثرش از بین رفت... در حالی که این، یک بیان علت ظاهری است. در اصل با دود ایجاد شده اجنه ای که با سرمه خفا او را پنهان کرده بودند از کنار او فرار کرده پس اثر سحر از بین می رود و او ظاهر می شود. در آتشکده ها علت برافروختگی همیشگی آتش برای این امر است. علت اعتیاد به دود سیگار آن است که انسان زمان خشم در سینه و ریه اش شیاطین جمع می شوند و تپش قلب می گیرد و... یا دود سیگار به نوعی شیاطین را با بازدم از ریه دور می کند و برای همین انسان احساس می کند بعد از کشیدن سیگار از عصبانیت اش کم می شود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🪶 ✍در امالی طوسی از وصیت حضرت علی علیه السَّلام به فرزندش امام حسن علیه السَّلام آمده است: فرزندم هیچ غذایی نخور مگر قدری از آن پیش از خوردن صدقه داده باشی و به مجالس ذکر خدا برو و فراوان آنجا خدا را یاد کن. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۳۶ 🌟مَسَح: به معنای مالیدن با دست و برطرف کردن اثر چیزی از چیز دیگر را گویند. فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ (۴۳_نساء) در قرآن کریم حضرت عیسی نبی با نام مسیح یاد شده است. يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَی ابْنُ مَرْيَمَ (۴۵_آل عمران) مسیح از مَسح است، چون عیسی مسیح علیه السَّلام با دست کشیدن بر روی بیماران آن‌ ها را باذن اللّه شفاء می داد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۸ أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى‏ (۶_ضحی) مگر نه این‌که تو را یتیم یافت؟؛ پس جا و پناهت داد. در رساله حقوق امام سجاد علیه السَّلام شرح نراقی، در تفسیر آیه فوق آمده است: نبی مکرم اسلام (ص) در رحم مادر شش ماهه بودند که پدرشان از دنیا رفتند و در دو سالگی مادر مهربان‌ شان را از دست دادند و تحت سرپرستی دایه رشد یافتند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
از امام صادق علیه السَّلام علت وفات پدر و مادر نبی مکرم اسلام (ص) را سؤال کردند. ایشان فرمودند: چون بار رسالت بر عهده آن حضرت بسیار سنگین بود و حق والدین هم فوق العاده سخت و حق رسالت و هدایت مردم هم بسیار سنگین، لذا خداوند متعال نخواست نبی مکرم اسلام (ص) که حق رسالت بر دوش نهادند حق مراعات والدین هم بر دوش او نهاده شود. یعنی آن حضرت فارغ از حق والدین بتواند تبلیغ دین و رسالت نمایند. در ذکر تفسیر باید گفت: اگر والدین نبی مکرم اسلام (ص) زنده بودند چه بسا آن حضرت دِینی که در قبال آنان داشتند در زمان پیری و کهولت‌ شان یا فقرشان باید آن دِین را بجای می‌آورند و این دِین وقت آن حضرت را برای تبلیغ رسالت‌ شان می‌ گرفت. دقت کنیم کلمه يَجِدْكَ (یعنی تو را یتیم یافتم)، برخی که یتیمی می بینند حق ندارند بگویند: خدا این فرزند را یتیم کرد، بلکه پدرش عمرش را از دست داده بود. پس کسی که معتاد می شود و می میرد و فرزندش یتیم می ماند پدر بزرگ او حق ندارد از خدا معاذالله شاکی شود که خدایا تو نوه مرا یتیم کردی... 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۱۱ ✍مردی روستایی دو پسر داشت. پسر بزرگ در شهر مشغول تجارت بود و گاهی به روستا می آمد و سفره پدر رنگین می ساخت. پسر کوچکتر که کمی ضعیف بود با پدر به شبانی به کوه و صحرا می رفت. روزی پسر بزرگ بر پدر منت نهاد که او‌ را کمک حال است. پدر او را به صحرا برد و درختی در کنار تخته سنگی نشان اش داد که سایه اش در روز بر صخره ای می افتاد که هیچ کس را در آن سایه سودی نبود. پدر گفت: آن درخت مثال توست. درخت کوچکی را در وسط صحرا نشان داد که هر چهار طرف اش سایه بود و در سایه آن گوسفندان و چوپانان در وسط ظهر آرام گرفته بودند. پدر گفت: سایه این پسر کوچک من مثل این درخت کوچک‌ است، با آن که سایه او کمتر از آن درخت بزرگ است ولی برای ما هر چهار سمت اش سودمند است‌. کسانی که تو را می بینند گمان می کنند سایه تو بر ماست در حالی که نمی دانند سایه تو برای دوستان تاجر تو در شهر و زن و فرزند و دیگران است، و این سایه برای پدرت بسان سایه آن درخت بزرگ است که بر صخره ای افتاده است. بدان سایۀ کوچک سودمند، بسی بهتر از سایۀ بزرگ غیر سودمند است. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۳۸ 📆۱۴۰۲/۰۶/۲۸ 🌟عَیل: به معنای فقر ناشی از وابستگی به خلق را گویند. مثال، کسی که کارمند دولت و حقوق بگیر است عیال دولت محسوب می شود، چون اگر دولت حقوق او را قطع کند فقیر می شود. خداوند در آیه ۲۸ توبه می فرماید: مشرکان مکه نجس هستند که بعد از سال نهم هجری نباید به مسجد الحرام وارد شوند، چون معیشت شما به نوعی به تجارت با آن‌ها در مکه بستگی دارد؛ از این امر نترسید خداوند شما را از آنان غنی خواهد کرد. وَ إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ (۲۸_توبه) اگر (با این حکم،) از (کاهش درآمد زائر، و در نتیجه، از) فقر می‌ترسید، (بدانید که) اگر خداوند بخواهد، به‌ زودی شما را از فضلش بی‌نیاز خواهد کرد. یعنی بدون نیاز شما به آنان، خداوند شما را روزی خواهد داد. شمول این آیه در زندگی روزمره ما زیاد است. مثال، کسی که نمی تواند کسب و کار کند و پیر و فرتوت است مبلغی در بانک به ودیعه نهاده و از سود آن امرار معاش می کند. پس برای بانک یک عیال محسوب می شود‌ که اگر بانک سود او را ندهد رو به فقر می رود. 🆔 @akhlagh_marefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
کسی که با ترک یک گناه، در جستجوی رضایت الهی باشد قطعاً خداوند نیز در جستجوی رضایت و غنای او از فقر خواهد شد. کافی است وعده های الهی را بیازماییم تا صدق آنها را در عمل ببینیم. حق تعالی بر این انسان وعده داده است که نترس تو برای خشنودی من اگر خود را از عیالی بانک و خارج کردن پول خود خارج سازی، من تو را از جای دیگر بی نیاز کرده و از عیال بودن خارج خواهم کرد. اگر دقت کنیم کسانی که از چنین راهی امرار معاش می کنند هرگز غنی نمی شوند و علت تحریم ربا آن است که انسان به جای آن که خود کار کند و از کار کردن، روزی خود را کسب و بی نیاز شود سعی دارد با کار نکردن و پول سودی که حاصل می کند خود را غنی کند که خداوند در حق آنان می فرماید: يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ (۲۷۶_ بقره) خداوند، (سود) ربا را به‌ تدریج نابود می‌کند و (پاداش) صدقات را می‌افزاید. مثال دیگری بر این امر می زنیم، زنی در کارگاه مردی که به او نظر و خواسته گناه دارد کار می کند و می ترسد که اگر خود را از عیال بودن آن مرد خارج کند بیکار شده و از گرسنگی بمیرد. حق تعالی وعده غنی کردن او در صورت کسب خشنودی خدا را در کلام وحی قرار داده است. همسر را از آن جهت "عیال" گویند که در صورت قطع نفقه او، از سوی شوهر به سمت فقر می رود. حق تعالی در آیه دیگر خطاب به نبی مکرم اسلام (ص) می فرماید: وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى‏ (۸_ضحى) مگر نه این‌ که تو را فقیر یافت؟؛ آنگاه تو را ثروتمند کرد. یعنی ما تو را عائله و فقیر یافتیم که اگر عموی تو مخارج زندگی تو را نمی داد بعد از فوت پدر فقیر می شدی، ولی از رحمت مان تو را صفت امین بودن بخشیدیم و در قلوب مشرکان و کافران با این صفت تو را عزیز نمودیم که با مال التجاره آنان تجارت کرده و غنی از کفالت عموی خود شوی. 🆔 @akhlagh_marefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌟سَرَح: به معنای خارج شدن و ترک مشتاقانه و از روی انگیزه و رغبت از مکانی را گویند. این لغت حکمی در باب زنان در زمان طلاق ذکر شده است و یکی از لغات امثال حق تعالی است که باید برای درک و فهم معنای واقعی آن، درک مثالی صورت گیرد و درک مثالی این لغت در آیه ذیل است: وَ لَكُمْ فِيها جَمالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَ حِينَ تَسْرَحُونَ (۶_نحل) و شامگاه که آنان را از چراگاه به محل استراحت شأن باز می‌گردانید، و صبحگاه که آنان را به چرا می‌برید، در آن‌ها (مایه‌ی شکوه و) زیبایی برایتان وجود دارد. "تُرِيحُونَ" از ریٖح، به معنای محفوظ کردن یک شئ خوب در یک محفظه را گویند. وَ لَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ (۹۴_یوسف) هنگامی‌ که کاروان (از مصر) خارج شد، پدرشان گفت: اگر نسبتِ کم‌خردی به من نمی‌دهید، (باید بگویم که) حقیقتاً بوی یوسف را احساس می‌کنم. 🆔 @akhlagh_marefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
بوی خوش را رایحه گویند که از آزاد شدن بوی خوش عطر از یک محفظه عطردان حاصل می شود. «لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ» یعنی یوسف از زندان آزاد شده و بوی خوش او می آید. "تُرِيحُونَ" یعنی شما لذت می برید از تماشای گوسفندان خود در زمان شب که وارد آغل می شوند و "تَسْرَحُونَ" یعنی رفتن آن‌ها به چراگاه زمانی که سحرگاهان درب آغل را باز می کنید. "تَسْرَحُونَ" درب آغل گوسفندان در صبح برای رفتن به چراگاه را گویند. تُرِيحُونَ با تَسْرَحُونَ یک فرق عمده دارد. در زمان تُرِيحُونَ گوسفندان به زور داخل آغل می شوند ولی در زمان صبح برای بیرون رفتن از آغل به سرعت و با فشار به یکدیگر از آن خارج می شوند چون در زمان صبح به خاطر مرتع و خوردن و لذت بردن انگیزه بسیاری برای خارج شدن از حبس آغل را دارند. حق تعالی در باب زنان چندین بار در کلام وحی این واژه را بکار برده است که به مدد الهی به آن اشاره می کنیم: وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا (۲۳۱_بقره) ‏یعنی اگر زنان طلاق دادید و عدّه آن سپری شد یا به آنان برگردید و آنان را با معروف نزد خود نگه دارید یا آنان را "سَرِّحُوهُنَّ" چنان مشوّق مادی مثل خانه و نفقه بدهید که با رغبت و شوق شما را تَرک کنند چون آینده ای بهتر از منزل خود بر آنان نشان داده اید. اگر این شرایط را ندارید و نمی توانید مهریه ای بدهید و امکانات زندگی بعد از طلاق شان فراهم کنید آنان را نگه ندارید که به آنان ضرر بزنید یعنی در حق شان بداخلاقی یا تجاوز کنید، تا خودشان مجبور شده برای تَرک خانه شما که سراسر عذاب و سختی بر آنان کرده اید به مستأجری و دربدری راضی شده و از زندگی شما خارج گردند. یعنی بگویند: «مهرم حلال و جانم آزاد» این قانون الهی در باب زنان مؤمنه مانند زنان پیامبر یک قدم سخت تر است، چون خداوند مؤمنان را دوست دارد که فرموده هرکس مؤمنی از من را بدون علت بکشد من بر او دشمن می شوم. وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِيها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِيماً (۹۳_نساء) و هر‌ کس مؤمنی را به‌عمد بکشد، سزایش جهنم است که همیشه در آن خواهد ماند، و خدا بر او خشم گرفته و لعنتش کرده و برایش عذابی بزرگ آماده کرده است. و در باب زنان مؤمنه صفت جمیل هم بر آنان اضافه کرده است. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَما لَكُمْ عَلَيْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَها فَمَتِّعُوهُنَّ وَ سَرِّحُوهُنَّ سَراحاً جَمِيلاً (۴۹_ أحزاب) ای مسلمانان، هنگامی که با زنان مؤمن ازدواج می‌کنید، آنگاه پیش از آمیزش با آنان، ایشان را طلاق می‌دهید، از جهت شما هیچ‌ گونه عده‌ای بر عهده‌ی آنان نیست که حسابش را نگه دارید، و (با هدیه‌ای شایسته) آنان را بهره‌مند کنید و به نیکویی رهایشان کنید. جمال به آن زیبایی و شُکوهی گفته می شود که از دور ببینده را جذب خود می کند. یعنی زیبایی و شُکوه زنان مؤمنه که ایمان آن ها هم بخشی از طلاق است را رعایت کنید. مبادا در باب علت طلاق آنان انگ بی ایمانی و کارهای زشت بر آنان بچسبانید. در زمان طلاق مشوّق های زیاد بر آنان بدهید، چون این زنان مؤمن هستند و نمی توانند مانند زنان دیگر بعد از طلاق هر کاری را انجام دهند (به فرض مثال بروند و منشی دفتری شوند و امرار معاش کنند) و مانند زنان دیگر نیستند که اگر حتی گرسنه بمانند با مردی نامحرم از فقر گرسنگی خود سخن بگویند و یا ارتباطی حرام برقرار کنند. پس یک زن غیر مؤمنه اگر در خانه شوهر فقط دنیای خود را حاصل کند، زن مؤمنه در خانه شوهر و در پناه او هم دنیای خود را حفظ کرده و هم ایمانش را؛ و در زمان طلاق مرد باید دقت کند شرایط ایمان همسرش را هم بعد از طلاق با فراهم کردن حداقل یک زندگی فراهم کند، که اگر فراهم نکند هر آسیبی که به ایمان زن مؤمنه بعد از طلاق اش برسد شوهرش هم سهمی از این گناه بعد از طلاق او قطعاً خواهد داشت. زنی که نماز می خواند و روزه می گرفت و قرآن می خواند و با نامحرمی سخن نمی گفت و غیبت نمی کرد، اگر بعد از طلاق اش "سَراحاً جَمِيلاً" نباشد و این زن مؤمنه مجبور به کارگری شود و نماز و روزه اش از بین برود و با مردان نامحرم همکلام شود و غیبت کند و.... شوهر او هم سهمی از این گناه و معاصی او دارد. پس کسانی که به دنبال زن مؤمنه برای ازدواج هستند باید دقت کنند این محدودیت ها و سختی هایی که خداوند در ازدواج با زنان مؤمنه قرار داده است آن ها را هم مدّ نظر خود قبل از ازدواج قرار دهند. 🆔 @akhlagh_marefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۳۹ 🌟نَبَذَ: به معنی فشردن و عصاره کشیدن است. "كَلَّا ۖ لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ" یعنی ابولهب هرگز چنین نیست که فکر می کند ما او را در وسط آتش انداخته و آب بدن او را می کشیم. لَوْلَا أَنْ تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ (۴۹_قلم) عَراء از عَرَی، به معنی عریان و لخت است که بیابان را به علت نبود نبات، عَراء گویند. یعنی اگر نعمتی از خدا را یونس نبی درک نمی کرد در آن بیابان از گرسنگی چلانده و آب و قوّت بدن او را می کشیدیم و تحلیل می رفت و از گرسنگی با رنج می مرد. أَوَكُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْدًا نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ (۱۰۰_بقره) یعنی برخی از یهود پیمان شان را چنان فشردند که گویی عصاره پیمان شان را دور ریختند و قالب خشک و بی ارزش از عهد خود باقی گذاشتند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
مهم ترین تدبر ما پیرامون این لغت، در باب حضرت مریم سلام اللّه علیها در کلام وحی است. وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا (۱۶_مریم) شراب را از آن جهت نبیذ گویند که انگور از خوشه جدا می شود و محکم لگد شده، افشرده اش گرفته می شود و در دمای گرما قرار می گیرد تا تخمیر شود. مراد از "انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا" یعنی حضرت مریم از خانواده اش در دوران کودکی جدا شد و در این تنهایی در معبد بیت المقدس چنان فشرده و آب گیری شد که عصاره اش چکید. مریم، هفت ساله و یتیم در کودکی مادرش را از دست داد طوری که حتی مرگ مادر را هم ندانست و حتی در دفن او شرکت نکرد و بعد از ماه ها از طریق زکریا از مرگ مادر مطلع شد. مریم که باید در محبت پدر بود،‌ و می دانیم دختران عاطفه و مهر شدیدی برای پدر دارند، ولی او پدری نداشت، مادرش هم در سن صغیری از دست داد. او در معبد به اندازه ای در انتباذ و فشرده شدن بود که هیچ زنی در کنارش نبود، پس هیچ سخنی و درد دلی با کسی نمی توانست بکند جز با خدای خودش و همین باعث شد اکثر عمر در نماز در معبد سپری کند. مریم جوان در معبد ماه ها تنها بود. آنقدر به نماز می ایستاد که پای او لنگ می زد و اندک سهم طعام خود به نیازمندانی که به معبد می آمدند می داد، برای همین اکثر اوقات مجبور بود روزه بگیرد. در چنین فشرده شدن و سختی و سکوت و دور شدن از جمع بود که خداوند او را پاک کرد. وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَىٰ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ (۴۲_ال عمران) این انتباذ نخست مریم بود که خداوند رحم او را پاک کرد تا پاک ترین عبد خود عیسی مسیح (ع) را در رحم او قرار دهد، و بعد از آن بود که انتباذ دوم و سخت مریم شروع شد. در انتباذ اول، مریم به سمت شرقی شهر رفت ولی از شهر خود دور نشد. ولی در انتباذ دوم، باید به تنهایی به بیابان می رفت. (فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا) و این سخت ترین انتباذ و فشرده شدن برای مریم بود، چون هم باید در تنهایی در وسط بیابان زایمان می کرد، که غذایی هم برای او نبود؛ طوری که از نخل خشکیده بر او خداوند غذایی فرو می ریزد. همچنین فشار اقناع مردم و دور کردن خود از تهمت زنا چنان بر مریم سنگین می شود که آرزوی مرگ می کند. (يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَٰذَا وَكُنْتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا) در تدبر این امر، در زنان پند و الگویی است که اگر خواستار کسب معرفت و کسب کمالات در توحید هستند و می خواهند از دیگر زنان در این امر متمایز شوند باید طبق کلام وحی از آیه "وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ" و حدیث نبوی (ص) که فرمودند: «بهترین مکان برای عبادت زنان کنج منزل است» تبعیت کنند. سعی کنند در مجالس و حتی جمعِ زنان حاضر نشوند مگر در حدّ ضرورت، و مگر در حدّ ضرورت سخن نگویند چون زنی که در جامعه زیاد ظاهر نشود به لباس و زینت خود هم تمرکز نمی کند. نکته بسیار مهم و خطرناک در این امر آن است که زنان ملزم به درآوردن ادای حضرت مریم و شبیه سازی خود به طور کامل به او نیستند بلکه باید از او الگوهای متعارف به زمان خود بردارند. یعنی نباید در کنج منزل بنشینند و در عروسی های ارحام و مجالس آن ها شرکت نکنند، با فرزندان و همسر خود سخن نگویند، بلکه کلام های اضافی و زائد و غیر ضروری را در مکالمات خود حذف کنند و کمتر و در حدّ رفع نیاز سخن بگویند و لذت و تفریح شان زمان دلتنگی، برداشتن تلفن و زنگ زدن به این و آن را حذف کنند، مگر این که در تماس طولانی حاجت و هدفی برای خیر آخرت شان باشد. چنانچه حضرت زهرا سلام اللّه علیها بهترین الگو در این امر برای زنان تشیّع هستند. آن حضرت در منزل کار می کردند و با فرزندان و همسرشان، مهربان و هم کلام می شدند و در منزل برای زنان مدینه کلاس قرآن و آموزش احکام تشکیل می دادند و لحظه لحظه عمرشان مراقب بودند به بطالت و عبث نگذرد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۴۰ 🌟سِیر: به معنای حرکت از یک مبدأ مشخص به سوی مقصدی مشخص و با هدفی مشخص را گویند. وَ تَسِيرُ الْجِبالُ سَيْراً (۱۰_طور) و كوه‌ها از جا كنده و متحرك می‌شوند. یعنی در قیامت کوه ها از مبدأ خود جدا و در آسمان به سمت مشخصی حرکت خواهند کرد. مسیر از سِیر است. وقتی در تاکسی خطی سوار می شویم می گوییم: «مسیر ات کجاست؟» یعنی تاکسی خطی در یک خط از یک مبدأ مشخص به یک مقصد مشخص حرکت می کند. فَلَمَّا قَضى‏ مُوسَى الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ (۲۹_قصص) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
پس هنگامی ‌که موسی نبی مدّتِ (مشخص‌شده) را به پایان رساند و همراه خانواده‌اش حرکت کرد، در کنار (کوه) طور، آتشی مشاهده کرد (و) به خانواده‌اش گفت: (اندکی) مکث کنید؛ که من آتشی دیدم. امیدوارم که از آن (جا)، خبر یا شعله‌ای از آتش برایتان بیاورم تا گرم شوید. یعنی هنگامی که حضرت موسی (ع) عهد چوپانی خود را با شعیب نبی تمام کرد، و به سوی وطن خود از مبدأش که مدائن بود حرکت کرد. قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ لا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَ أَلْقُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ (۱۰_یوسف) یکی از آنان گفت: «یوسف را نکُشید و اگر می‌خواهید کاری کنید او را در قعر چاه بیندازید تا یک کاروان (که از کنار چاه رد می‌شود) او را برگیرد.» سَيَّارَة اشاره به کاروان دارد که از مبدأ مشخص به سوی مقصد مشخصی حرکت می کند. قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ (۱۱_انعام) بگو: در زمین سیر و سیاحت کنید. آنگاه ببینید که عاقبتِ تکذیب کنندگان چگونه بوده است. یعنی از منزل به نیت مقصد مشخصی (مانند بازدید از محل زندگی اقوام درگذشته پیشین) خارج شوید و حرکت کنید تا عاقبت تکذیب کنندگان را ببینید. در سِیر دیدن با چشم عبرت است. هر کجا در قرآن عبارت «سِيرُوا فِي الْأَرْضِ» آمده دعوت به سفر به مقصد مشخصی برای گرفتن عبرت و پند و انذار، خداوند اراده فرموده است. بهتر است بدانیم که سِیر نوعی نگاه عبرت‌آموز درونی را هم شامل می شود و مراد از سِیر آفاق و انفس، حرکت و رفتن به آفاق و نفس با چشم دل را گویند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۴۱ 🌟سَیح: یا همان سیاحت به معنای خروج از مبدأ به نیت مقصد نامشخص برای تفریح و خوشگذرانی را گویند. فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّـهِ وَ أَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكافِرِينَ (۲_توبه) بنابراین، چهار ماه در زمین (آزادانه) گردش کنید؛ ولی بدانید که شما نمی‌توانید از دست خدا بگریزید، و (بدانید که) خداوند، کافران را خوار و ذلیل می‌کند. یعنی به شما مشرکان اجازه دادیم چهار ماه بی هدف در شهر مکه بگردید و هر کجا که خواستید بدون هدف بروید. پس کسی که به اصطلاح حوصله اش سر می رود و درب منزل باز می کند و بی هدف در شهر می گردد به او "سیّاح" می گویند. به کسی که مثال، مدت ده روز از محل زندگی خود خارج و قصد سفر به شمال را دارد و به دنبال مقصد مشخصی در شمال نیست و ممکن است اگر فرصت کند به مشهد هم برود ما به او سیاح و یا جهانگرد گوییم، ولی در قرآن با توجه به آیه ۲ سوره توبه، سیاحت به گردش در شهر یا وطن گفته و اطلاق می شود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّـهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ (۱۱۲_ توبه) (آن مؤمنان،) همان توبه‌کنندگان، عبادت‌کنندگان، ستایشگران، روزه‌داران، رکوع کنندگان، سجده کنندگان، آنان که به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست نهی می‌کنند و مرزهای (حلال و حرام) خدا را حفظ می‌کنند (، مؤمنان راستین‌اند)، و (ای پیامبر،) به مؤمنان بشارت ده. عَسى‏ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَيِّباتٍ وَ أَبْكاراً (۵ _تحریم) اگر (پیامبر،) شما را طلاق دهد، چه‌ بسا پروردگارش برای او همسرانی بهتر از شما جایگزین کند؛ (زنانی) که تسلیم خدا، باایمان، فرمان‌بردارِ (خدا)، توبه‌کار، اهل عبادت و اهل روزه باشند؛ باکره یا غیر باکره. مراد از السَّائِحُونَ در آیه ۱۱۲ سوره توبه، و سائِحاتٍ در آیه ۵ تحریم چیست؟ که خداوند صفت سائحه بودن زن برای ازدواج اش بر نبی مکرم اسلام (ص) را یک نعمت الهی می داند؟ واژه سیاح (ولگرد)، و سائح هر دو از سیاحت به معنای هدف‌ گرد است. سائح، یعنی کسی که از منزل نه تنها بی هدف بیرون نمی رود بلکه زمانی که بیرون می رود سیاحت او و گردش او در شهر برای هدف مشخصی است و این هدف صرفاً یک هدف دینی و معنوی است. در قرآن صفت سائح هم برای مردان و هم برای زنان جزء فضایل ذکر شده است و صفت سائحات در مورد زنان هرچند شرط ازدواج برای نبی مکرم اسلام (ص) در انتخاب کردن زوج اش ذکر نشده است ولی خداوند به او وعده می فرماید: «زنان تو اگر از دستورات و شروط تو عدول کنند از طلاق دادن آنان نترس چرا که خداوند هدیه خود را بر تو در صورت طلاق دادن آن ها با این شرط که همان زنان واجد شرایط سائحات می باشد به تو وعده داده است.» در فضای مجازی هم، کسی که برای پُر کردن وقت خود می گردد را سیّاح (ولگرد)؛ و کسی که برای هدفی تحقیق می کند و می گردد سائح است. معمولاً سیّاح به ولگرد اطلاق می شود. مثال، کسی که از بیکاری از خانه بیرون زده است و در همان خیابان صحنه تصادف ببیند تا پایان اتفاق در آن می ایستد و چند قدمی که رفت، ممکن است کسی سیّاح مثل خود را ببیند و با او ساعتی حرف بزند. ولی سائح که به فرض مثال برای اطعام نیازمندی از منزل بیرون رفته است هرگز با دیدن صحنه تصادف آنجا توقف نمی کند و وقت خود از دست نمی دهد. 🌟زن سائحه کیست؟ زنی که در خانه خود می نشیند و به عبادت خدا و شوهرداری و رسیدگی به امور فرزندان و خانه‌ داری می پردازد و اگر از خانه بیرون رود با إذن شوهر بوده و برای امر الهی می رود. (مثال، برای آموزش قرآن یا مجلس معنوی دینی یا رسیدگی به نیازمندان و یا برای صله ارحام خارج می شود) و برای انبساط خاطر یا رفتن به منزل دوستان زن، برای دورهمی و گپ و گفتگو هر چند غیبت نباشد و چون مجلس لغو است از منزل خارج نمی شود، این امر در مورد مردان با تقوی هم صدق می کند، ولی نمودش در زنان بیشتر است. در حدیث نبوی از نبی مکرم اسلام (ص) آمده است: سِیاحَةُ أُمَّتِی فِی الْمَساجِد، سیاحت امت من در مساجد است. و در حدیث دیگری از همان حضرت (ص) آمده است: «بهترین محل عبادت زنان کنج منزل شان است.» 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
: طلاق در قرآن 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🪶 در اصول کافی از اسحاق عمار از امام صادق علیه السَّلام آمده است: ای گروهی که به زبان ایمان آورده اید و ایمان به دل هایتان راه نیافته است به دنبال عیب در مسلمانی نگردید. هرکس به دنبال عیب کسی بگردد خداوند به دنبال عیب او می گردد و رسوایش می سازد اگرچه بر خانه خود نشسته و بیرون نرفته باشد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۱۲ ✍دختری را طلا نام نهادند. دختری متکبر بود و از تکبرش در خانه مادر هیچ فنی از خانه داری و هنر زنان یاد نداشت. چون به خانه شوهر رفت باز به رسم خانه پدر به خوردن و خوابیدن و تفریح ایام سپری می کرد و خانه آشفته و نامرتب بر شوهرش آفریده بود. روزی به شوهرش گفت: همسر طلای خود را چگونه یافتی؟! شوهر گفت: سال ها درس خواندم، در بین دو لغت هیچ نسبت و رابطه ای هرگز نیافتم و آن دو لغت آفتابه و آفتاب بود..... امروز نام تو و کارهای تو دومین مجهول من در زندگی ام است که نسبت نام طلا با توست که بر من بخشیده است. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۴۲ 📆۱۴۰۲/۰۷/۰۱ 🌟قَوَم: به معنای ایستادن یک شئ به شرط نیفتادن را گویند. وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً (۶۷_فرقان)یعنی مؤمنان زمانی که انفاق می کنند نه سرعت می روند که زمین بخورند، و نه می ایستند و سکون می یابند که شیطان زمین شان بزند. وقتی می گویند خمیر قوام یافت، یعنی خمیر گرفته و در حرارت لازم اش به اندازه کافی مانده است، پس می تواند اگر باز شده و بر تنور چسبانده شود بر آتش تنور بایستد و بپزد و بر داخل تنور نریزد. خمیر مایه یک مقوّم است که باعث قوام و ایستایی خمیر در تنور می گردد. لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ (۴_تین)  یعنی ای انسان در بهترین حالت قوام و ایستایی و تعادل خلق شده ای.این قوام، هم به شکل ظاهری انسان بر می گردد که برعکس سایر حیوانات که یا خزنده اند، یا چهار دست و پا و...، انسان در قوام و ایستاده حرکت می کند و راه می رود؛پس این بهترین خلقت است. انسان باید ایستاده، و برای ایستاده بودن باید همیشه متعادل باشد و نه به جلو و نه به عقب زیاد باید خم شود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۲۴ ✍در تهذیب الأحکام از امام باقر علیه السَّلام آمده است: آن حضرت به تشییع جنازه ای رفتند. صاحب عزاء نزد حضرت آمد و گفت: من راضی به زحمت شما و این همه پیاده روی نیستم، از همین جا برگردید. حضرت از صاحب عزاء تشکر کردند طوری که نشان دهند راضی به اجرای این درخواست او نیستند. علت را از امام (ع) جویا شدند. حضرت فرمودند: ما با اجازه این مرد به تشییع جنازه نیامده ایم که با اجازه او برگردیم، ما برای رضای پروردگار آمده ایم، و رضای پروردگار ما در آن است که در تشییع جنازه، تا جنازه دفن نشده است کسی قبرستان را تَرک نکند. از این روایت باید از امام خود الگوبرداری کنیم وقتی کاری برای رضای خداوند انجام می دهیم برای رضایت کسی حق نداریم آن را ناقص رها کنیم. مثال های زیادی برای این امر می توان یافت و امام شناسی را بالا برد. مثال؛ اگر کسی را برای رضای خدا و رایگان سوار خودروی خود کرده و می بریم حتی اگر او راضی به این زحمت بر ما نشد ما باید دنبال رضای خدا باشیم و خواهش او را وقعی ننهیم و او را به مقصد برسانیم. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۱۳ ✍کشاورزی روستایی زنی مؤمنه و سازگاری داشت که روزی زن جوانی را برای کار در مزرعه آورد. کشاورز، زن جوان را عاشق شد و او را پنهانی عقد نمود. گاه گاهی که فرصت می یافت شبانه و در خلوت به منزل آن زن در روستای دیگر می رفت. روزی متوجه شد زن جوان همیشه در پی آن است که در زندگی او اختلافی ببیند یا همسرش را بیمار بیابد....... کنجکاو شد و از زن آزرده گشت که چرا بدخواه زندگی اوست؟!!! برای مشورت نزد مرد حکیمی رفت و اسرار دل با او گفت و از همسر جوان خود شکایت نمود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
مرد حکیم گفت: بدان! در زندگی هرگز چیزی را یدکی و زاپاس برای خود انتخاب نکنی. چرخی که زاپاس است همیشه در صندوق عقب ماشین در تاریکی است، پس او آرزو خواهد کرد چرخی که سوار خودروی توست روزی بادش خالی شود تا او نیز از تاریکی به روشنایی روز در آید. آن زنی را هم که یدکی و چرخ زاپاس زندگی خود کرده ای پس بر او جای ملامت نیست که آرزو کند تو با همسرت اختلافی پیدا کنی، یا آرزو کند که او بمیرد تا جایی برای او در چرخه زندگی تو باز شود. ای مرد بدان! هرگز چیزی را به عنوان یدکی در زندگی خود کنار مگذار، پس انداز کردن خوب است ولی مبلغی از پس انداز خود را به عنوان کمکی برای روز بیماری ات هرگز نیت مکن، که روزی نیت تو که حاصلِ گمان بد توست محقق شود و بیمار شوی و آن مبلغ صرف بیماری خویش کنی........ تَفَأّلوا بِالخَیرَ تَجِدُوهُ همواره فالِ نیک بزنید تا آن را بیابید.  ✍️حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۴۳ 📆۱۴۰۲/۰۷/۰۴ 🌟عَمَرَ: به معنای آباد کردن است. عُمر از عَمَر به معنای آباد کردن دنیا و آخرت است. عمارت به معنای زمینی که آباد شده و از بایر بودن و خرابی خارج می گردد. هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ (۶۱_هود) مراد از استعمار یعنی آباد کردن دنیا و آخرت. معنای دیگر عُمر یعنی دوام و قوام بخشیدن یک شئ است. یعنی خداست که شما را از زمین ایجاد کرد و شما را در آن عمر بخشید (که هم به عمارت دنیا در حدّ رفع حاجت و نیازتان بپردازید و هم عمارت آخرت تان در دنیا با انفاق و عمل صالح)، پس (اگر زیاد در دنیا برای آبادی آخرت عمر گذرانده اید) از او طلب استغفار کنید (چون شما فقط برای ساختن دنیا، به دنیا نیامده اید عمر کنید) که خدا به شما نزدیک است و جواب می دهد. (می بخشدتان) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
اگر در ابتدای آیه فوق بنگریم خطاب صالح نبی به قوم ثمود است که همه عمرشان صرف آبادی دنیا و لذت های آن کرده بودند. (وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَيْرُهُ) دقت کنیم مراد از آباد کردن دنیا به معنای زرق و برق دادن به آن نیست، بلکه استفاده از نعمت های آن در حدّ رفع نیاز و مدت بقاء هر فرد در آن است. در حدیث قدسی آمده است: «آدم را برای کیفر به این دنیا فرستاده ام.» یعنی مراد از "وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا" این است که آدم بدون این که عمری صرف کند چه از نظر زمان و چه از نظر تلاش، من گندم در بهشت بر او حاضر کرده بودم ولی چون عصیان و نافرمانی مرا کرد او را در دنیا وارد کردم که این گندم را در قبال گرفتن عمرش و نیز تلاش اش به او بدهم....... در حدیث است که در دنیا به اندازه حاجت و نیازت کار کن و آن را بساز. اگر مراد از "وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا" را آباد کردن دنیا به شرط رها کردن آبادی آخرت بگیریم باید انبیاء و ائمه بیشترین آبادانی را در دنیا کرده باشند و ما امروز به جای طاق سلاطین ساسانی، طاق نبی مکرم اسلام و کاخ نبوت او را در مدینه باید داشتیم. در حالی که نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: پیامبران از خود خانه و کاخ و مُلک به جای نمی گذارند و میراث انبیاء دانش آنان است. اگر مراد از "وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا" را عمر در نظر نگیریم و عمران در نظر گیریم وقتی حق تعالی می فرماید: "وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَفَلَا يَعْقِلُونَ" در این آیه هم باید به معنای عمران بگیریم در حالی که چنین نیست. از سوی دیگر اگر "وَاسْتَعْمَرَكُمْ" را به معنای صرفاً آباد کردن دنیا در نظر بگیریم وقتی با پیری انسان شکسته می شود نمی تواند دنیا را آباد کند، پس باید انسان با رفتن جوانی سریع بمیرد چون قدرت آباد کردن دنیا را دیگر ندارد. در حالی که بعد از چهل سالگی انسان از کشش هوای نفس می افتد پس شتاب عمران دنیای او در عمرش کاسته و شتاب عمران آخرت اش افزون تر باید شود، برای همین قرآن رسیدن به سن چهل سالگی را اشدّ رشد معرفی می کند و در حدیث است گناهان انسان بعد از چهل سالگی به سختی آمرزیده می شوند، چون اکثر گناهان طبق فرمایش حضرت علی علیه السَّلام از حبّ دنیاست و بعد از چهل سالگی باید حبّ دنیا سیر نزولی به خود گیرد. حق تعالی در وصف نبی مکرم اسلام (ص) می‌فرماید: "لَعَمرک"، یعنی قسم به آباد کردنی که تو دین و دنیای مردم را با مجاهدت خویش در راه من آباد کردی و هیچ کس به اندازه تو چنین کاری نکرد‌. وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ فِي كِتابٍ (۱۱_فاطر) یعنی هیچ آباد کنندۀ دنیا و آخرت، آن را آباد نمی کند و از آباد کردن دنیا در برابر ویران کردن آخرت خود کم نمی کند مگر آن در کتابی در لوح محفوظ است. آیه تصریح می کند تلاش انسان در راستای آباد کردن آخرت خود با اطاعت از فرامین الهی، و آباد کردن دنیا با ویران کردن آخرت اش در نقص و کم کردن عُمر او در دنیا ارتباط مستقیم دارد. وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّـهِ (۱۹۶_بقره) حج عُمره در ماه های خارج از حج بر همه مسلمانان واجب است چون با حج عُمره است که شهر مکه آباد می شود و پیرامون حرم الهی پر از نفوس می گردد. ✍ابراهیم ادهم در صحرا بود غریبه ای بر او عبور کرد و آدرس آبادی پرسید. ادهم قبرستان آبادی نشان داد. رهگذر پرسید: من سراغ آبادی گرفتم نه ویرانه؟! ابراهیم ادهم گفت: مردم خانه های خود آباد می کنند و خانه ابدی خود را ویرانه می سازند، من آدرس اشتباه به تو ندادم، در نظر من قبرستان بهترین آبادی است که هر آبادی نشین باید درصدد آباد کردن آن برآید. در حدیث قدسی آمده است: «هر صبح و شب فرشته ای در آسمان بلند ندا دهد ای اهل زمین! بسازید برای ویران شدن و بزابید برای کشته شدن.......» 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی