eitaa logo
کانال اخلاق و معرفت در قرآن و روایات
1.4هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
74 ویدیو
3 فایل
@H_G_54 ارتباط با مدیر، نظرات، پیشنهادات
مشاهده در ایتا
دانلود
نازنینا! به عزت و جلال ات قسم هر آنچه از نیکی ها و اعمال صالح به ما توفیق انجام اش از رحمت خویش عنایت کرده ای، ما را تا زمانی که در بستر مرگ خویش برای لقای وجود قدسی ات آرام گیریم و نفس های آخر دنیایمان برای ملاقات کریم صاحب جمال و صاحب جلالی چون تو کشیم، توفیق آن اعمال صالح از ما مگیر؛ و از معاصی مان که ما را با توفیق توبه از آن نجات مان بخشیدی، ما را از رحمت خویش با شکستن توبه مان دوباره به آن معاصی بر مگردان که تو بهترین شنونده نجوی و مناجات بندگان خویش هستی که سریع و کامل و بی نقص می شنوی هر زمان که بنده ات به تو برای همکلامی ات روی آورد. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۲۵ دو برادر را از پدر تاکستانی به ارث رسید. بخشی از محصول شان را کشمش کردند تا در زمستان آن را بفروشند. برادر بزرگتر که حبه های انگورش کاملاً خشک شده بود آن ها را جمع و در گونی ریخت و در انبار برد. برادر کوچک تر که طمّاع بود حبه های انگور را کمی زودتر که هنوز زیاد خشک نشده بودند جمع کرد تا در ترازو وزن اش سنگین آید و سود بیشتری به خیال خود بر جیب زند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
چون زمستان رسید هردو برادر سراغ انبار خود رفتند تا کشمش های خود برای فروش به بازار بَرند. کشمش های برادر اول سالم و تمیز مانده بود ولی کشمش های برادر دوم کپک زده و فاسد و شیره مال شده بود طوری که مجبور شد همه آن ها را دور بریزد. برادر اول به برادر دوم گفت: ای برادر! کسی که کشمش می خرد بدان انگور از تو نمی خرد، پس آب انگور در کشمش حرام می شود و سزای کسی که حرام خدا از حلال خدا در تجارت جدا نکند تباهی تمام مال التجاره او و در فرجام این کار خواهد بود. وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ (۲۴_معارج) و كسانی كه در اموالشان حقی معلوم است. ‏لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ (۲۵_معارج) برای سائل و محروم‌. ✍حسین‌ جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۳۴ 📆۱۴۰۲/۰۹/۱۴ تطاول کردن چیست؟ از نبی مکرم اسلام (ص) در نهج الفصاحه آمده است: وای بر کسی که بر مؤمنی تطاول کند و حق او را بکاهد. ✍تطاول به طول دادن و درازا کشیدن پرداخت حقی و یا وعده ای را گویند. مثال؛ کسی از کشاورزی، گیلاس باغ او را خریده است و آن را نقدی فروخته و هم سود کرده و هم مبلغ خرید گیلاس را حاصل کرده است. اگر او پرداخت بدهی خود را طول دهد، مثال چهار ماه بعد پرداخت کند تا در این بازه زمان از پول کشاورز در بانک به نفع خود بهره بَرد حتی برای وام گرفتن آن را نگه دارد، این امر را تطاول گویند. برای همین در حدیث است دستمزد کارگر را تا عرق پیشانی او خشک نشده است پرداخت کنید. یا کسی که از کسی قرض گرفته در صورتی که مالی دارد ولی پرداخت قرض خود را طول دهد تطاول نموده است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🪶 ابوحمزه ثمالی از امام صادق علیه السَّلام روایت می کند که فرمودند: از دنباله روی مردم پرهیز کن و آن، اینکه کسی را بدون برهان بپذیری و هر آنچه گفت درست پنداری. 📚اصول کافی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
✍سمانه به کوه رفته و سنگی را سفید مثل برف می بیند، در خلقت آن در شگفت می شود، و سنگ دیگری در رنگ و شکل و خلق دیگری او را مدهوش می کند. او در این حال باید چه اسمی از اسماء الهی بر زبان بیاورد؟ ⭐️ یَا بَدیٖع 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۳۵ همه ما به خدا اعتقاد داریم، ولی همه ما اعتماد نداریم. شیطان می گوید: «باید داشته باشی که بدهی، اما خدا می گوید: باید بدهی که داشته باشی....» خداوند دعای کسانی را اجابت می کند و جواب می دهد که به وعده صدق او اعتماد کنند، نه فقط اعتقاد داشته باشند. تمام مصائب ما در زندگی از بی اعتمادی به خداوند است نه بی اعتقادی. اعتماد به خداوند است که اعتقاد به او را در قلب تثبیت می کند، و اعتقادی که با اعتماد در قلب تثبیت نشود مُستَوْدَع و لرزان است، با کوچک ترین باد در مشکلات می پَرد، و سعادت هدیه خداوند به کسانی است که به وعده های صدق او اعتماد کرده و در آتش الهی وارد شده اند. ✍️حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۲۶ ✍️در اصول کافی از سعدبن صدقه آمده است: از امام صادق علیه السَّلام سوال شد: «چگونه است شما زناکار را کافر نمی دانید، ولی بی نماز را کافر می دانید دلیل آن چیست؟» امام فرمودند: زیرا زناکار به سبب چیرگی شهوت آن را انجام می دهد، ولی تارک نماز آن را از تنبلی سبک می شمارد. توضیح حدیث آن که، مؤمن شاید زنا کرده باشد، و یا برحسب نیاز و ضرورت و اضطرار به وسوسه دزدی تسلیم شده باشد (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ) ولی بی نماز از روی وسوسه ای و نیازی از نفس بی نماز می شود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
انسان شراب خوار هم همین طور است؛ چنانچه خود، خودش را در دام شراب و نیاز کاذبی انداخته است. "الغَیْبَةُ أشَدُّ مِن الزِّنا" مصداق این آیه است. چرا که زناکار را نزد خدا توجیهی برای وسوسه غریزه او که خداوند در آن قرار داده است وجود دارد، ولی غیبت کننده آن را براساس غریزه ای انجام نمی دهد برای همین غیبت از زنا شدیدتر است. پس گناهان هم به دو بخش غریزه و غیر غریزه تقسیم می شوند. آبرو بردن مؤمن، شماتت، تعیّر و بسیاری از گناهان زبان ما که دامان ما را گرفته است و قابل بخشش نیستند، گناهانی هستند که از روی نیازی از غریزه ما، از ما صادر نمی شود و بخشش آن سخت است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۷۳ 📆۱۴۰۲/۰۹/۱۸ 🌟طَعن: به کلامی نیش دار و گزنده گویند که منظوری غیرمستقیم را در بر می گیرد. مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ (۶۴_ نساء) گروهی از یهود کلمات (خدا) را از جای خود تغییر داده و گویند: (فرمان خدا را) شنیدیم و (از آن) سرپیچیم و (به جسارت گویند) بشنو که (کاش) ناشنوا باشی؛ و گویند ما را رعایت کن، و گفتار ایشان زبان‌بازی و طعنه و تمسخر به دین است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
طَعنه از طَاع است که به باب افعال رفته است. کسی، اگر از کسی در کلام بگوید: «شنیدم و چشم» ولی این اطاعت قلبی نباشد و کلامی موافق او گوید ولی منظورش ردّ باشد به این کلام طعنه گویند. مثال: کسی، یک نفر را مجاب می کند که نماز خوب است پس نماز بخوان؛ او هم در کلام آن را بدون ایمان قلبی بپذیرد، مدتی بعد ببیند زیر حرف خود زده و نماز نمی خواند پس به او بگوید: «چرا نماز نمی خوانی؟» او در جواب بگوید: باشه تو راست می گویی..... این کلام را طعنه گویند. طاعون از طَعن است، چون گزنده است و بدن را چون مارگزیدگی گزیده و سیاه می کند. طعنه به کلام نیش دار چنانچه ذکر شد گفته می شود. آن کس که به ما به طعنه ها می تازد او را چه خبر که نفس ما می سازد خون چهره زمین خوردن معیار شکست ات نیست آن کس که ز معرکه رَمد می بازد إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ (۳۰_فصلت) ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🪶📜 در حدیث ۲۳۸۵ در تهذیب الأحکام آمده است: ابوعبدالله صادق علیه السَّلام فرمودند: از سنگینی بار قرض، چیرگی اراذل و اوباش، و کسادی بازار ازدواج به خداوند عزت پناه می برم. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۳۶ وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلي‏ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسينَ عاماً (۱۴_عنکبوت) همیشه می خواهی بدانی دنیا چند روز است؟ از پشت پنجره بیرون را نگاه مکن، آیینه ای بگیر و پشت سرت را بنگر..... ✍حسین‌ جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۷۴ 🌟مَزقَ: جدا شدن اجزای یک شئ از هم، طوری که قابل اتصال به هم نباشد را مَزق گویند. مثال، اگر استکانی شیشه ای بر زمین بیفتد و چند تکه شود، می شود تکه های آن را به هم وصل کرد و استکان را دوباره خلق کرد؛ ولی اگر آن استکان داخل یک دستگاه سنگ شکن بیفتد و پودر شود طوری که ارجاع آن به خلقت اولیه اش ممکن نباشد به آن حالت "مُمَزَّقٍ" گفته می شود. وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلَىٰ رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ (۷_سبأ) كافران گفتند: آيا مردی را به شما نشان دهيم كه خبر می‌دهد هنگامی كه (مرديد و خاك شديد و) سخت از هم متلاشی شديد (بار ديگر) آفرينش تازه‌ای خواهيد يافت. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۲۶ گویند: پارسایی را در محراب عبادت در خلوت دیدند که با خدا می گفت: خدایا! منِ زناکار، دزد لاابالی، چشم چران، شکم پرست و ابن البطن.... را بیامرز! شاگردان در شگفت شدند که چرا استاد ما خود را زناکار و دزد و.... نزد خدا می خواند؟! استاد پارسا گفت: وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفَىٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا (۵۸_فرقان) علم خداوند از گناهانم مرا کفایت می کند و گفتن من چیزی از خودم بر علم او از من کم یا زیاد نمی کند، پس اگر زنا و دزدی کرده ام که نمی دانم ، چون بر زبان رانده ام این گناهان به عنوان معترف و مُقِرٌّ بِالذُّنُوبِ بر من می بخشد، و اگر این گناهان نکرده باشم بر من اجر تواضع و فروتنی در برابر خود می نویسد. نبی مکرم اسلام (ص) فرمودند: خداوند بنده ای که گناه کرده و در نزد حضرت اش سر به زیر افکنده و محتاج مغفرت اش خویشتن را نشان دهد از کسی که عبادت او کرده و سرش بالا گرفته است را بیشتر دوست دارد. ✍️حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۷۵ 📆۱۴۰۲/۰۹/۲۱ 🌟إلقاء: در قرآن هر کجا واژه إلقاء در مورد اشیاء و قبل از آن آمده است به معنای انداختن می باشد. قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَی (۱۹_طه) گفت: ای موسی آن (عصایت) را بيفكن. ما در این تدبر مدد الهی این لغت را در خارج از این مورد بحث می کنیم. القاء به دیدار حضوری و تماسی ولی غیر مرئی را گویند که ملاقات کننده در محضر ملاقات شونده است ولی او را با چشم نمی بیند. مثال، برق یک موجود است ولی در حالت عادی بدون یک شئ واسط (به عنوان نمونه لامپ) به چشم دیده نمی شود. پس لامپ یک واسط برای دیدن برق در یک سیم است. با روشن شدن لامپ باز خود برق دیده نمی شود بلکه روشنایی برق دیده می شود چون برق فقط روشنایی نیست گاهی نیروی محرک در یک موتور است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
وقتی یک آهن به سیم برق که برق در آن جریان دارد مماس می شود، می گویند: «به آهن برق القاء شده است»، یعنی آهن در ملاقات با برق است ولی آن برق به چشم آهن و هر کسی که آن را می بیند دیده نمی شود. وقتی خداوند به موسی نبی می فرماید: "وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَىٰ عَيْنِي" یعنی ای موسی، از تولد محبت من با تو در حال ملاقات و القاء به تو بود که اگر چنین نبود و جای مهر تو در مادرت، با مهر خویش پُر نمی کردم او تو را در رود نیل نمی انداخت. اگر محبت من در وجود تو در ملاقات تو نبود آسیه تو را به فرزندی فرعون که دشمن من بود نمی گرفت. اگر محبت من در ملاقات با تو نبود شعیب نبی، پیامبر من به تو که بیکار و بی خانمان بودی پیشنهاد ازدواج دختران اش نمی داد. مراد از "وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَىٰ عَيْنِي" دیدار انسان بعد از مرگ با خدا یک دیدار ملاقاتی است که بعد از مرگ انسان حضور خداوند را بر خود خواهد دید ولی این دیدن نامرئی است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹فرق زیارت و ملاقات چیست؟ در زیارت دو فرد یا دو چیز به هم نزدیک شده و از حضور هم آگاه می شوند. (مانند رفتن دو دوست برای دیدن حضوری هم در یک رستوران)، ولی در ملاقات دو کس یا دو شئ به هم نزدیک می شوند ولی یکی از حضور وجود دیگری بی خبر است. مثال، وقتی رئیس جمهور از خیابانی در شهر می گذرد مردمانی که او را می بینند او را ملاقات می کنند چون رئیس جمهور از وجود و حضور آنان نزد خود بی خبر است و بعدا اگر کسی را که او را ملاقات کرده است نشان اش بدهند نمی شناسد. ولی اگر یکی از آن مردم به او نزدیک شود دست بدهد و هر دو همدیگر را نگاه کنند زیارت صورت گرفته است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
برای همین کسی که کسی را نشناسد می گوید: «قبلا زیارت تان نکرده ایم، نمی گوید: ملاقات تان نکرده ایم»؛ به دیدار مریض "ملاقات" می گویند چون ممکن است زمان حضور ما بر بالین او برای عیادت اش خواب باشد و ما بیدارش نکنیم که حضور ما متوجه شود و اهل منزل حضور ما بعدا به او خبر دهند. موسی نبی هفتاد نفر را از قوم خود برد تا در کوه طور همراه او باشند تا سخن گفتن موسی را با خدا بشنوند. سخن گفتن موسی با خدا را شنیدند ولی سخن گفتن خدا با موسی را نشنیدند و گفتند: «تا خدا را آشکار نبینیم بر او ایمان نیاوریم» این نمونه، مثالی کامل برای القاء است. ملاقات شونده (موسی) در محضر خداوند بود که با او سخن می گفت ولی بینندگان ملاقات شونده (همراهان موسی) این ملاقات را نمی دیدند. "إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا" یعنی گفتار سنگین خدا بر حضور تو خواهد رسید ولی چنین نیست تو این رسیدن را مستقیماً از زبان خداوند بشنوی بلکه این دیدار وجود تو را نامرئی از چشم دیگران ملاقات خواهد نمود. "فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ" یعنی وقتی آدم کلماتی بر زبان آورد و توبه کرد من او را القاء و ملاقات کردم و من بودم بدون این که او مرا ببیند در نزد او حاضر شدم و بر او گفتم برای توبه کردن با من چنین سخن بگوی. (یعنی وقتی انسان دعایی می کند خدا را ندایی می کند که قطعاً در القاء الهی است) "وَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ" یعنی خداوند بر ساحران نزدیک شد و ملاقات شان کرد و بر سجده شان در برابر خود انداخت. نکته بسیار مهم این که ساحران بعد از سجده گفتند به خدای موسی و هارون ایمان آوردیم و قبل از سجده نگفتند. پس سجده مقدم بر ذکر است یعنی تا سجده نمی کردند شیطان از آنان دور نمی شد که بتوانند ایمان شان به خدا را بیان کنند چون شیطان از سجده متنفر است و زمانی که انسان به خدا سجده می کند، شیطان یاد تکبر خود می افتد که به خاطر سجده نکردن به انسان مورد لعنت خدا قرار گرفت. "سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ" القاء از علم بالاتر است چون طبق این آیه حق تعالی بر قلب کافران ترس را حاضر می کند که با وجود قدرت شمشیرشان در برابر مؤمنان بترسند. أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ (۵۲_حج) طبق آیات قرآن، شیطان و نفس هم می توانند به انسان القاء کنند. (وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَهُ) پس القاء قرآن، یعنی کلام خدا بر قلب مؤمن وارد می شود که کسی آن را نمی بیند. یعنی مؤمن در محضر خدا در تلاقی است ولی خداوند که ملاقات کننده است دیده نمی شود. قرآن به دو معناست: یکی قرآنی که انسان خود می خواند، و دیگری قرآنی که فرشتگان بر انسان می خوانند. (سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَىٰ) در قرآنی که فرشتگان بر انسان آن را بخوانند، آیات بر انسان القاء می شود که بتواند در عمق آن تأمل و تدبر کرده و کلام خدا را دریافت کند. چنانچه در حدیث است امام صادق (ع) برخی آیات را آن اندازه تکرار می کردند تا گویی بعد از تکرار، فرشتگان آن را بر او می خواندند. (البته این حرکت امام صادق (ع) برای یاد دادن تدبر در قرآن برای ماست) القاء همان علم لدنی و علم بی پایان است. وقتی امام جواد (ع) در مجلسی به چند هزار مسئله پاسخ فرمودند از علم آن حضرت نبود، بلکه از القاء الهی بود، مانند القایی که بر جدّ بزرگوارشان نبی مکرم اسلام (ص) می شد. چون اگر مبنی بر علم بود آن حضرت باید تحت تربیت علمی پدر خود قرار می گرفتند. تاریخ ثبت نکرده است نبی مکرم اسلام (ص) بر حضرت علی (ع) درس تعلیم قرار دهند بلکه از خدا خواسته بودند بر آن حضرت القاء نماید. دریافت کامل القاء الهی همان علم لدنی است. در حدیثی نبوی از نبی مکرم اسلام (ص) آمده است: «هرچه می خواهید بیاموزید زیرا خداوند شما را از علم منتفع نکند مگر آنچه را که می دانید به کار بندید» 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹ضرورت القاء برای چیست؟ پس هرگز گمان نکنیم آنچه را که می‌ خوانیم و یاد می گیریم در ذهن ما در جای خاصی ثبت و ذخیره می شود تا زمان نیازمان با رجوع به آن، از آن استفاده کنیم که اگر چنین بود فراموش نکردن به اختیار ما بود، در حالی که حق تعالی قدرت فراموش کردن انسان را به شیطان سپرده است. (وَمَا أَنْسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ) که او به راحتی می تواند چیزی را از خاطر ما ببرد، حتی عالمی دیده شده در نمازش حمد و سوره را شیطان از یادش برده است. پس وقتی خداوند می فرماید: "فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ" آن گاه نیازی به یادآوری یا همان القاء خدا بر مؤمن نبود، چون آنچه می خواندیم، می دانستیم و در ذهن خود ذخیره می کردیم تا زمان نیاز از آن بهره ببریم و نیازی به هدایت الهی نداشتیم و همان اطلاعات بایگانی ذهن مان در زمان نیاز پاسخگوی ما بود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
وَلَئِنْ شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنَا وَكِيلًا (۸۶_اسراء) فرق صلّ با القاء در آن است که، در صلّ انسان وارد رحمت الهی شده و وصل است، ولی القاء بیشتر جنبه یادگیری و هدایت با خواطر ملکی است. پس انسان تا زنده است نیازمند هدایت الهی است، و اطلاعات ذهن انسان نمی تواند در زمان نیاز به علم، برای پیدا کردن راه درست او را کمک کند چون در دسترس او نیست و این فرضیه، یک فرض محال است و در صورتی است که ذهن انسان هرچه را لازم است خوانده و دانسته باشد. چه بسیار اتفاق افتاده است به علت گناه چون در القای شیطان بوده ایم ساده ترین راهکار برای حل مشکلی که پیش آمده بود را فراموش کرده ایم و بعدا به آن تأسف خورده ایم که چه تاوانی این فراموشیِ ما، به ما داده است. کسانی که دائم الذکر باشند و مشمول هدایت الهی گردند حق تعالی از رحمت خویش در همه حال آنان را با القاء درست مانع از انجام معصیت شان می شود. پس آنچه می خوانیم و یاد می گیریم چون نقشی بر لوح قلب ماست و سایه ای بر آن می افتد و می گذرد و در زمانی که خداوند بخواهد بر ما علمی یا امری را ذکر کند، بر آن سایه اثر نوری می بخشد که دیده شود و کسانی که تقوی کرده اند خودش آن علم را بدون مطالعه بر لوح قلب شان چون سایه ای وارد نموده است، و تقسیم بندی حافظه به کوتاه مدت و بلند مدت فقط یک تعریف روان‌شناسی است. اگر واقعا حافظه کوتاه مدت و بلند مدت وجود داشته باشد پس هیچ چیزی در حافظه ما چه کوتاه مدت و چه بلند مدت گم نمی شود، در حالی که می بینیم چنین نیست. در واقع نکته مهم این که در علم روان‌شناسی، یک روان‌شناس به حقیقت وجودی چیزی رسیده و نام اش را ضمیر ناخودآگاه نهاده که همان القاء است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹هوش چیست؟ هرگونه یادگیری در ما مستلزم دو گام است: ۱) فراگیری، ۲) ذکر فراگیری الف) فراگیری یک امری الهی است، زیرا انسان ها روزیشان در دنیا طبق قرآن تقسیم شده است. (نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا) پس فراگیری هم یک روزی است که بین انسان ها تقسیم گردیده است و انسان تنها چیزی را می تواند فراگیرد که از جانب خدا روزی او شده است. محل شاهد آن که، گاهی جوانی را می بینیم در درس ریاضی بسیار استعداد دارد و همه چیز را فرا می گیرد و بدون این که بخواند نمره بالا کسب می کند، ولی در درس تاریخ که حفظیات است از نمره ده هم عاجز از گرفتن است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
آیا شما می توانید بگویید بهره هوشی او چقدر است؟ یا با جوانی که برعکس اوست می توانید بگویید بهره هوشی کدام بالاتر است؟ هرگز این امر شدنی نیست. چون از سوی حق تعالی فراگیری امری جداگانه در آنان ودیعه نهاده شده است و به نوعی در برابر این ودیعه، اختیاری در تغییر ندارند و این همان است که می گوییم به دنبال استعداد خود بروید و در تعریف استعداد، آخرش به این می رسیم که چیزی خارج از توان ماست. ب) ذکر فراگیری: در همین استعداد یا فراگیری، گام دوم هم وجود دارد که ذکر فراگیری است. یعنی آنچه فرا گرفته ایم باید در زمان نیاز و کار، دوباره بر ما یادآوری شود که آن هم فقط به امر خداست. تصور کنید، دو نفر برای خود شغل باطری سازی را انتخاب کرده اند و هر دو نزد استاد آن را فراگرفته اند. ولی یکی صاحب مشتری و دیگری بیکار در مغازه می نشیند. چون کسی که صاحب مشتری است در زمان کار حق تعالی با خواطر ملکی بر او در جزییات چه باید بکند را القاء می کند و او صاحب ابتکار و مهارت در کار می شود. پایان سخن آن که هدایت الهی هم که به صورت مستمر است با همین القاء صورت می گیرد و هر چیزی دارای القاء است. مثال، شما وقتی خودکار پدر مرحوم تان نزد خود نگه می دارید با نگاه کردن به آن در هر زمان از آن به شما القاء صورت می گیرد و سریع به یادش افتاده چشمان تان اشک بار می گردد. پس اشیاء هم القاء از خود دارند. إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْری‌ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ (۳۷_ق) یعنی در شرح حال پیشینیان، ذکر و یادآوری است برای کسی که قلب اش دارای نور و تفقه است، و با خواطر ملکی مستقیم ذکر را می گیرد، و یا کسی که شیطان با او همنشین نشده و در گوش او خواطر نمی زند، پس از شنیده هایش در این ذکر بر گوش او فرو می رود و بر سنت هلاکت من بر ظالمان شاهد می شود. آیه فوق اشاره دارد که القاء از سوی یک اهل ذکر بر مؤمنی که شیطان را با نزدیکی به خدا، رخصت نداده که بر او نزدیک شود، می تواند با شنیدن از انسان صورت گیرد. مراد از سَمْع در قرآن شنیدن با گوش است چون شیطان بر گوش نمی خواند بلکه بر قلب می خواند و خواطر می زند. (اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ) برای همین در کلام وحی "الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ" ذکر شده است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۶۸۰ 🌹فرق الهام با القاء چیست؟ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا (۸_شمس) سپس فجور و تقوا (شرّ و خير) را به او الهام كرده است. الهام یکبار در قرآن آمده است و آن به معنای بلعیدن خوراکی و هضم آن در وجود است. فُجُور صفت مشبهه از فَجر است. روشنایی صبح را فجر گویند و فُجُور گناهی را گویند که از تاریکی و پنهان خارج و در روشنایی انجام می شود، یا در روشنایی دیده می شود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
فُجُور معمولاً با فِسْق می آید، (یعنی کسی که فِسْق خود آشکار می کند. مانند شراب نوشیدن علنی ولید بن عقبه به عنوان خلیفه مسلمین) معاویه فِسْق داشت (در تدبری معنی فِسْق را مدد الهی عارض شدیم) یعنی شراب شاید در خلوت می نوشید، ولی یزید فِسْق و فُجُور داشت، یعنی فسق اش آشکار و روشنایی روز بود. یعنی ما در گوشت و خون همه انسان ها فُجُور و تقوی را وارد ساختیم که همگی آن را قبول دارند. مثال، حتی کسی که دزدی می کند می داند دزدی بد است و آن را در روز روشن و در چشم دیگران نمی کند چون توجیهی بر آن ندارد؛ یا هر انسانی می داند نباید بدون لباس و عریان در بیرون منزل و یا نزد کسی بنشیند که اگر چنین کند دچار فُجُور شده است. امر به معروف براساس همین الهامات است که در همه انسان ها مشترک در فطرت شان با خلقت شان نهاده شده است. اگر در آیه دقت کنیم الهام را مشروط بر تقوی نکرده است. مثال، اگر کسی بر والدین اش بی احترامی کند نیاز نیست با عقل بر او اثبات کنی این کار بد است چون در فطرت او با الهام این امر نهاده شده است. براساس همین الهامات است که امر به معروف و نهی از منکر امر شده است که پیامبرش را گاهی از روی ضرورت امر می کند تا مردم را به عرف امر کند و نه به دین..... (وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ) شما اگر به کسی که بچه ای را کتک می زند بگویید: «این کار را نکن بد است» از شما می پذیرد، هرچند حرف شما را گوش نکند و آن بچه را مستحق کتک بداند؛ ولی کلیات را قبول دارد که نباید بچه را کتک زد. پس الهام یک کلیات است که هدیه همگانی خدا برای نظم و دوری جامعه از ناامنی است، ولی القاء هدیه خدا برای هدایت و مخصوص مهتدین است. مثالی می زنیم، کارمندی در بانک کار می کند او قبول دارد که مشتری بانک اگر کیف پول اش در بانک جا ماند دزدی است و باید آن را برگرداند. ولی همین کارمند در استفاده از بیت المال، شاید قبول نکند که نباید از بانک برای منزل نوشت افزار و کاغذ ببرد و آن را حق و سهمی از تلاش خود بداند. پس در مورد دوم است که القاء از جانب خدا یا شیطان بر او پیش می آید؛ و یا همگان می دانند نباید به والدین بدی کرد، این الهام همگانی الهی است؛ ولی هرکس نمی داند و نمی پذیرد حتی زمانی که والدین با او بدی کردند، با آن ها باید نیکی کند و این امر محتاج القاء است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی