وَ كُلُّ صَغِيرٍ وَ كَبِيرٍ مُسْتَطَرٌ (۵۳_قمر)
یعنی همه گناهان و ثواب های کوچک و بزرگ با تاریخ ارتکاب و غیره، سطر و نوشته شده است که برای خواننده قابل فهم است و نوشتاری پراکنده نیست که نیاز به جمع بندی و ترکیب بندی داشته باشد.
می دانیم در هر عهدی کتیبه و نوشته های باستان آن عهد سطر شده و به دست افراد آن عهد رسیده که برای آنان، آن سطور نامأنوس و نامفهوم بوده و پیام درستی از آن منتقل نمی شده است، به همین دلیل کافران برای کاستن از مقام کلام وحی و اعتبار آن، عنوان "أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ" به آن می دادند.
اسطوره از سَطر است. در برخی اساطیر و سطر نوشته های قدیمی اسامی برخی اشخاص بودند که از آنان به بزرگی و نیکی یاد شده بود که در عهدهای بعدی جز نام آنان چیزی در نزد آنان نبود، به چنین کسانی "اسطوره" می گفتند. مثال، در شاهنامه فردوسی رستم و سهراب و... که فقط اسمی از آنان هم اکنون در میان سطور ادبیات ما باقی است و اطلاعات دیگری از قبیل محل تولد و دفن شان و.... وجود ندارد، از آنان به اسطوره یاد می شود. (با این تعریف به حافظ و مولوی اسطوره نمی توان اطلاق کرد)
لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ (۲۲_غاشیه)
مُصَيْطِرٍ (مُسَيْطِرٍ) از سِیْطَره و از سطر به معنای تسلط و بر دو نوع است:
الف) پادشاهانی که با سطر نوشته ای حاکمان منسوب خود در قلمرو خویش را عزل می کنند، پس آن سرزمین در سِیْطَره آنان است.
ب) یا سِیْطَره از مذهب است. مثال، در قلمرو کشورهای مسلمان سطور قرآن مِلاک عمل آن هاست، پس آنان در سیطرۀ سطور قرآن و در سیطرۀ اسلامی هستند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
#پندهای_قصار
در بنی آدم قوی ترین غریزه، غریزه جنسی و ضعیف ترین اش، غریزه خداپرستی است. وقتی آدمی به مرحله والای معرفت رسید قوی ترین غریزه در او خداپرستی، و ضعیف ترین غریزه در او غریزه جنسی می شود.
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_داستان_یک_پند ۳۶۵
روزی جوانی صاحب ظلمت نزد عارفی رفت و از خداوند شکایت کرد. او گفت: (معاذالله) من از خدا شاکی ام و عبادت اش نمی کنم. چرا خدا، شیطان را خلق کرد تا ما را گمراه کند؟ چرا گناه می کنیم به شدت ما را می زند و بر ما ستم می کند؟! می داند که ما عاجز هستیم و زورش به ما می رسد......
عارف دید این بنی آدم هیچ نوری برای درک حقیقت ندارد و باید به اندازه عقل اش با او به مدد الهی سخن گوید. عارف گفت: من از تو سوالی می پرسم جواب بده... گفت: شبی که به منزل بر می گردی تو را دو نفر از خیابان می دزدند و به بیابان می برند و در بیابان می بینی گرفتار گروهی مافیایی شده ای.... و راه نجات نداری و زورت به آنان نمی رسد. می پرسی با من چه می کنید؟ می گویند: فردا تو را پیش رئیس مافیا می بریم.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
اینجا دو گروه هستند گروهی صبح بیدار می شوند و به رئیس مافیا تعظیم می کنند و دست و پای او می بوسند می روند و در بخشی از این ساختمان می خورند و می خوابند و غذای رایگان دریافت می کنند و لذت می برند.
و گروهی که تسلیم گفته مافیا نشوند هر روز صدبار شلاق می خورند و گرسنه می مانند.... تو در این شرایط جزء کدام دسته می شوی؟ اگر جزء دسته دست بوسان شوی نمی توانی ادعا کنی که رئیس مافیا ظالم است چون در قبال یک دست بوسی و تعظیم به تو نعمت رایگان می دهد.
پس اگر تسلیم رئیس مافیا نشوی و هر روز کتک بخوری و گرسنه بمانی باز نمی توانی بگویی رئیس مافیا ظالم است چون تو در حق خودت ظالم تر از او هستی که با این که می بینی او یک ظالم است تو خود هم با لجاجت و عناد خودت، در حق خود ظلم مضاعف می کنی و هر روز کتک می خوری و گرسنگی می کشی....
ای دوست من، آیا راهی را که برخی مردم در اطاعت او رفته اند و روزی رایگان و بی منت از او می خورند رفته ای؟ چرا با خدایی که به قول تو (معاذالله) در حق بندگان اش ستم می کند و تو زورت به تغییر رفتار او باب میل ات به او نمی رسد این چنین عناد می کنی که بیشتر آزارت دهد؟ آیا تو گمان نمی کنی خودت در حق خودت از خدای خودت هم ظالم تری؟!!!
پس اگر قصد محاکمه ظالمی داری باید نخست خودت را محاکمه کنی. وقتی تو به خودت رحمی نمی کنی در برابر آن مافیا یک کرنش کنی و صد شلاق بخوری و گرسنگی بکشی، کسی می خواهی که تو را به ظلم ات در حق خودت آگاه کند... نخست تو در حق ظلمی که خود در حق خود می کنی آگاه باش بعد بیا برویم (معاذالله) در حق ظلم و ستم خدا بر بندگان اش دادگاهی برای خدا تشکیل بدهیم......
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
در اصول کافی از امام صادق علیه السَّلام روایت شده که در تورات آمده است:
ای انسان! هرگاه به تو ستمی شد به انتقامی که من برای تو میگیرم رضایت بده، زیرا من بهتر از تو برایت انتقام میگیرم.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۳۲۰
📆۱۴۰۳/۰۲/۱۸
🌟یُولِج:
از وَلَج به معنای داخل شدن تدریجی در یک شئ را گویند. این واژه از لغات اشارات قرآنی است که برای درک بیشتر معنای دقیق و تفصیلی آن به آیات قرآن می پردازیم:
وَ لا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّی يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِياطِ (۴۰_اعراف)
و (هيچگاه) داخل بهشت نمیشوند مگر اين كه شتر از سوراخ سوزن خياطی بگذرد!
سوراخ سوزن ریز است و شتر بزرگ، پس يَلِجَ به معنای نفوذ تدریجی در یک شئ و به نوعی عبور کردن از آن است. یعنی شتر باید بدن اش اندازه سوراخ سوزن تکه تکه شود که بتواند از آن به تدریج رد شود.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ (۱۳_فاطر)
شب را ذره ذره در روز داخل می کند و روز را ذره ذره در شب داخل می نماید.
می دانیم شب به تدریج پس از غروب در روز ورود می کند و رنگ آسمان را از سفیدی به سیاهی تغییر می دهد و برعکس، یعنی شب و روز مثل روشن و خاموش کردن یک چراغ اتفاق نمی افتد که اگر چنین می شد مردمک چشم دچار کوری موقت می شود. تصور کنید در یک جاده که چشم به نور خورشید عادت کرده است در زمان مغرب، با غروب خورشید در یک لحظه هوا تاریک شود، مردمک های چشم دچار عدم دید موقت می شود و تصادفات بزرگی حادث می شود.
اگر بخواهیم برای درک بهتر يُولِج مثالی بزنیم مقداری رنگ سیاه و مقداری رنگ سفید را که در کنار هم قرار دارند ما رنگ سیاه را به تدریج به رنگ سفید اضافه می کنیم و به تدریج رنگ سیاه در رنگ سفید فرو می رود، بعد از مدتی به رنگ سیاه در می آید که این يُولِج است. در تغییرات فصول هم همین طور است که ورود فصول به تدریج اتفاق می افتد. تصور کنید در فصل بهار که یک نخود در زمین کاشته می شود دما به جای یُولِج و تدریج، یک لحظه از ۲۵ به ۴۰ درجه یعنی دمای تابستان برسد، آن نخود نمی تواند در زمین ریشه بزند چون آبی که بعد از کاشتن آن بر خاک ریخته می شود، به سرعت تبخیر می شود و خشک می گردد.
يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَخْرُجُ مِنْها (۲_سبأ)
آنچه كه در زمين دفن میشود، و آنچه كه از زمين بيرون میآيد.
مراد از "یلِجُ فِي الْأَرْضِ" همان قطرات آب باران است که به تدریج در زمین فرو می رود. که ماهیت خاک را تبدیل به گِل می کند، یا دانه گندمی که در زمین فرو می رود مصداق یلِجُ است که به تدریج و ذره ذره ریشه خود را در آن می گستراند. پس می توان گفت: خاصیت زمین يُولِج است، یعنی هیچ شئ را از بیرون خود در یک لحظه در خود فرو نمی برد و به تدریج فرو بردن و نهفتن را انجام می دهد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_آیه_یک_تدبر ۷۱۰
حق تعالی می فرماید: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبالاً ودوا ما عنتم (۱۱۸_آلعمران)
ای کسانی که ایمان آوردید از غیر مومنان همجنس خود همراز نگیرید که دشمنان شما از شر و بدی در حق شما کوتاهی نمی کنند و دوست دارند شما همیشه در سختی باشید.
پس "بِطانَةً" به معنای همراز و کسی که بطن و درون تان را در اختیار او قرار می دهید.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
در آیه دیگری می فرماید: وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّـهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً (۱۶_توبه)
در حالی که هنوز خدا کسانی از شما را که جهاد کردند و دوست همرازی جز خدا و پیامبرش و مؤمنان انتخاب نکردند، مشخص نکرده است.
"وَلِيجَةً" در ظاهر لغت به معنای همراز است، ولی در اصل آن است که به دوست مؤمن (بِطانَة) هم اسرارتان يُولِج کنید و به تدریج اسرارتان را در اختیارشان قرار دهید، یعنی در یک لحظه سفره دل نزدشان باز نکنید و هرچه اسرار دارید بگویید، چنانچه زمین آب را یک جا فرو نمی برد، پس شما هم به تدریج اسرار خود به آنان بگویید و پس از آن که در مورد آنان اعتماد حاصل کردید اسرار دیگرتان را در اختیار آن قرار دهید.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
🌹نکاتی درباره حفظ اسرار مؤمنان
در باب اسرار انسان مؤمن دو نکته حائز اهمیت است: یکی حفظ اسرار، و دیگری درک اسرار
۱) مؤمنان می توانند اسرار شما را درک کنند چون درک مشترکی از توحید دارید. مثال مردی مؤمن، زن بداخلاقی دارد و او از خدا می ترسد آن زن را طلاق دهد اگر به دوست مؤمن خود بگوید با او در این امر همفکر است و می پذیرد.
۲) در حفظ اسرار مؤمن شاید دچار خواطر شیطان شده و جایی آن را به عمد و یا به سهو بازگو کند. پس اسرار خود را به تدریج به او بگویید اگر احساس کردید رازدار است گفتگو در مورد اسرار خود را می توانید با او بیشتر کنید.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
۳) درک اسرار مهم است همین مرد مؤمن اگر این سرّ خود به غیر مؤمن بگوید او را درک نخواهد کرد و بر او تمسخر کرده و خواهد گفت: طلاق اش بده مگر چند روز عمر دارید، و ممکن است چون تقوای الهی ندارد راز او را حفظ نکند و جای دیگری فاش سازد.
۴) هدف از گفتن اسرار باید جلب راهنمایی و کمک باشد نه سبک کردن دل. پس گفتن راز با همدل و همفکر مؤمن می تواند راهنمایی گرفتن خوب را هم باذن الله به همراه خود داشته باشد.
نکته پایانی این که این امر در همه موارد زندگی انسان می تواند مهم باشد. مثال دختری مؤمن که خواستگار مؤمنی دارد ولی پدرش معتاد و فقیر هست و خود دختر چند سال قبل با پسری نامزد شده و بعداً اعتیاد او فهمیده و طلاق گرفته است این ها اسرار او هستند؛ باید نخست یک پسر مؤمنی که خواستگاری او آمد نباید تمام اسرار یک جا و ابتدای کار بر زبان بیاورد چون آن پسر اگر اسرار را فاش هم نسازد طبیعی است در لحظه اول فرار می کند، باید طی چند جلسه مجالست و گفتگو اسرار خود ضمن بیان علت آن با توجیه و با یُولِج و به تدریج در افکار آن پسر فرو رود و نیز مهم است که در این مدت و در این زمان آن دختر می تواند با خصوصیات و خلقیات و شرایط مثبت و مزیت های خود آن پسر را همراه گفتن از اسرار خود آگاه سازد. معمولاً اسراری که انسانها دارند اسراری هستند که غالب آنها چیزها و ناگفته هایی هستند که یا شرّ اند یا انسان از گفتن آن شرم دارد، یا نیازی به فهمیدن دیگران در آن ها بر خود حس نمی کند.
از نبی مکرم اسلام (ص) آمده است: در گفتن اسرار خود به دیگران و دوستان خود احتیاط کنید و همه اسرارتان به آنان نگویید چه بسا روزی دشمن تان شوند. از امام صادق علیه السَّلام آمده است: بدترین انسان ها کسی است که اسرار زمان دوستی را در زمان دشمنی فاش سازد.
آنچه در باب اسرار لازم است باید بدانیم یکی از ترفندهای شیطان در نزدیکی به انسان توسط شیطان إنس، آن است که کسی بی دلیل بر ما تقرب جوید و نزدیک شود و اسرار خود بر ما فاش سازد، خواه این اسرار صدق و خواه کذب باشد. چنین کسانی که معمولاً در بین زنان زیادتر دیده می شود هدف شان از باز کردن سفره دل و گفتن اسرار شان به ما که ما نیازی به دانستن آن نداریم آن است که با این روش اسرار ما را از ما بیرون بکشند. تصور کنید زنی به ما که زن هستیم از اسرار شبانه خانواده و شوهرش می گوید، قطعاً چنین زنی با این کار قصد تقرب به آن زن و شنیدن اسرار شبانه آن زن را برای کسب لذت دارد.
در حدیث است اسرار تو اسیر تو هستند با گفتن آن ها خود را اسیر اسرار خود مساز. در حدیث نبوی (ص) هم چنین آمده است: خداوند زنی را که اسرار شبانه خود بین زنان گوید مورد لعنت اش قرار می دهد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
4_5994734099841947727.MP3
27.36M
#فایل_صوتی_قرآنی
#موضوع: یُولِجْ در قرآن
#حسین_جعفری_خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
#مناجات
نازنینا! گذر هر عمری روزی به بن بستی به نام مرگ می خورد. خوشا به حالی کسانی که قبل از رسیدن گذر عمرشان به بن بست مرگ و بالا بردن دست تسلیم شان برای پیک مرگ در غمرات شان، در گذر عمر و قبل از بن بست مرگ دست تسلیم با اسلام شان در برابر قدرت و عظمت امر تو بالا برده اند. (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا) خوشا به حال این گروه که با تسلیم شان در برابر تو در صَلِّ تو تا روز قیامت و تا ورود به دروازه های بهشت از رحمت ات قرار گرفته اند.
و بدا به حال کسانی که تسلیم نشدند و در بن بست عمر با دیدن فرشته مرگ دست ها بالا بردند و در دو دنیا در صَلِّ آتش تو قرار گرفتند. دستی که در برابر امر تو بالا رفت و تسلیم گشت کسی را قدرت رسیدن به آن بالا برای دستبند زدن او به تعلقات موقت در گذر دنیا نیست. خدایا! دست های ما را به صَلِّ خویش و اطاعت از امر پیامبر ات محمد صَلّی اللّه علیه وَ آله وَ سلّم و اهل بیت علیهم السَّلام تسلیم فرما!!!
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
امام صادق علیه السَّلام در تهذیب الأحکام می فرمایند:
اذان گفتن بدون وضو اشکالی ندارد، اما روا نیست بدون وضو اقامه گفته شود.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#پندهای_قصار
کسی که در دنیا با تقوی، خود را وارد آتش الهی نکند و وجود خویش زرد و نورانی و عزیز با آتش الهی نسازد خداوند با زردی آتش عذاب خویش، او را زرد و ذلیل می سازد.
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_داستان_یک_پند ۳۶۶
پسری از پدر پرسید: چرا گلابی را شاه میوه گویند؟ پدر چون به باغ می رفت از میوه نارس درختان چند عدد می چید و به پسر می داد تا چند روز در منزل نگه دارد. پس از مدتی میوه ها پژمرده شده و دور می انداخت. گیلاس خام پژمرده می شد، سیب نارس پژمرده می شد و....
روزی گلابی سبز و نارسی چید و تحویل پسر داد. پسر گلابی ها در طاقچه منزل نهاد. چند روز بعد دید گلابی ها زرد و شیرین شده اند..... ماجرا را بر پدر تعریف کرد. پدر گفت: گلابی تنها میوه ای است که چه سبز چیده شده باشد و چه رسیده و زرد چیده شده باشد از زمان رشد، قندش را همراه خود دارد و بعد از رسیدن قند خود را از درخت نمی گیرد.
آری! آدمی نیز باید از کودکی و نوجوانی با کسب معرفت، قند وجودش را همراه خود داشته باشد تا وقتی وارد جامعه شد قندش را از جامعه و دیگران محتاج کسب اش نباشد.
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
https://eitaa.com/joinchat/1636172062C3f0608b5e5 دوستانی که تمایل برای شرکت در کلاس های تدبر در قرآن حسین جعفری خویی را دارند با لینک زیر می توانند وارد شوند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یک_لغت_قرآنی ۳۲۱
📆۱۴۰۳/۰۲/۲۲
🌟دَرک:
از دَرَکَ به معنی فرو رفتن چیزی در چیزی طوری که دیده نشود را گویند، که طبق قرآن این فرو رفتن یا در آب یا در زیر زمین را گویند. عرض کردیم به زیر زمین هم دَرَک گویند که به طبقات زیرین جهنم در زمین اطلاق می شود.
برای شرح لغت به آیات مربوطه به مدد الهی می پردازیم:
أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَة (۷۸_نساء)
یعنی هر کجا باشید مرگ شما را پیدا کرده و در زیر زمین مدفون خواهد ساخت هرچند در برج های آهنی روی زمین باشید.
به دَرَک واصل شد یعنی مُرد و زیر خاک رفت و از خطر افتاد. "ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ" سپس مرگ او را در زیر خاک برد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا ۖ حَتَّىٰ إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ (۹۰_یونس)
یعنی آن گاه که به دنبال (قوم موسی) افتاد فرعون و لشکریانش با دشمنی و طغیان، تا زمانی که رود نیل آنان را به زیر آب برد و مدفون ساخت. گفتند: ایمان آوردیم که خدایی جز خدای یگانه نیست، خدایی که بنی اسرائیل به آن ایمان آورده بودند.
وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لَا تَخَافُ دَرَكًا وَلَا تَخْشَىٰ (۷۷_طه)
ما به موسی امر کردیم که شبانه قوم خود حرکت دهد و با زدن (عصای خود در رود نیل) راهی خشک در میان دریا بر آنان بگشاید و از (گِل و لای نرم بودن بستر نیل) فرو رفتن در آن نترسد و خوفی به خود راه ندهد.
دَرک به معنای فهم است، یعنی آمدن از تاریکی زیر زمین یا زیر آب برای دیدن و فهمیدن امری. وقتی می گوییم: «فلانی درک ندارد یعنی در زیر زمین و تاریکی آن محصور است و چیزی نمی بیند که بداند»
بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ ۚ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْهَا ۖ بَلْ هُمْ مِنْهَا عَمُونَ (۶۶_نمل)
یعنی از تاریکی زیر زمین بیرون نیامده اند که به آخرت علم پیدا کنند، بلکه در شک به آخرت هستند، بلکه به آن نابینا هستند، چون کسی که در درون زمین است چیزی جز تاریکی نمی بیند.
لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ (۴۰_یس)
یعنی خورشید را نشاید در شب طلوع کند و نور ماه را به تاریکی فرو برد و محو سازد. چون با طلوع خورشید، نور ماه به درک و تاریکی می رود.
تدارک از دَرک است، یعنی وسایلی را که برای امری لازم است از جایی گم و تاریک بیرون کشید و کنار هم گذاشت. مثال وقتی قرار است صبح به شنا برویم کیف و لباس شنا و وسایل شنا را که در گوشه ای در تاریکی هستند جمع می کنیم تا مقدمات شنا را فراهم آوریم.
لَوْلَا أَنْ تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ (۴۹_قلم)
یعنی زمانی که یونس را از شکم تاریک ماهی بیرون کشید. حق تعالی با رویاندن درخت کدو بُنی در ساحل، نعمتی را برای او از تاریکی بیرون کشید و تدارک دید که اگر نمی دید، یونس در بیابان بی گیاه در برابر آفتاب و گرسنگی از دنیا می رفت و با آن کدو بُن هم غذا و هم سایه در برابر آفتاب یافت.
لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ ۖ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ (۱۰۳_انعام)
یعنی دیدگان انسان ها در زیرزمین در تاریکی هستند و نوری برای دیدن خدا ندارند در حالی که او در تاریکی نیست و همه چیز را می بیند و بر حال بندگان لطیف است. مثال کرم بسیار ریزی که در درون زمین است چون در تاریکی است نمی تواند خدا را ببیند ولی خداوند او را می بیند و بر حال او ریزبین است و از نیازهای او آگاه و آن را تأمین می کند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
#پندهای_قصار
آدمی هر علمی را تواند با گفتن اش به دیگری منتقل کند مگر علم توحید که کلید انتقال آن تنها به دست حضرت حق است و بس......
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
در تهذیب الأحکام از یکی از شاگردان امام صادق علیه السَّلام آمده است: به ابوعبدالله صادق (ع) گفتم: آیا پدر می تواند از اموال فرزند صغیر خود برداشت کند و به حج برود؟
ابوعبدالله فرمودند: بلی. من گفتم: یعنی با مال فرزندش به حج فریضه اسلامی برود و برای مخارج خود برداشت کند؟
ابوعبدالله فرمودند: بلی ولی به صورت متداول و معروف (یعنی خارج از عرف نباشد و اسراف نکند)
ایشان فرمودند: آری پدر می تواند با مال فرزندش به حج برود و مال او را خرج کند، مال فرزند به پدرش تعلق دارد اما فرزند حق ندارد بدون اجازه از مال پدرش برداشت کند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_داستان_یک_پند ۳۶۷
سی سال پیش پیرمردی در محله ما بود که اسم اش توبه بود. علت این نام گذاری برای من خیلی سؤال بود. روزی از او سؤال کردم این اسم را چرا برای تو انتخاب کرده اند؟ گفت: من ته تغاری پدر و مادرم هستم که بعد از هفت فرزند به دنیا آمده ام. والدین ام که تصمیم گرفته بودند من بچه آخرشان باشم اسم مرا از قرآن انتخاب کرده بودند.
عجیب تر از اسم خودش، اسم خواهر بزرگترش بود که چون در یک روز برفی سنگین به دنیا آمده بود و ماما که در روستای دیگر بود نتوانسته بود به روستای آنان بیاید مادرش به سختی او را به دنیا آورده بود و اسم اش را عذاب گذاشته بودند که اسمی قرآنی باشد.
به یاد می آورم واقعاً قرآن تا چه اندازه مهجور است و هرکس اندازه فهم اش از آن استفاده کرده است که حتی گاهی این فهم از قرآن همراه با تحقیر یک مسلمان باشد.
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۳۲۲
📆۱۴۰۳/۰۲/۲۵
🌟دَرَی:
به معنای دانستن غیب الهی است که در تمام قرآن به صورت نفی آمده است چون کسی جز خداوند به آن علم ندارد.
وَ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ أَمْ بَعِيدٌ ما تُوعَدُونَ (۱۰۹_أنبیاء)
من نمیدانم که آنچه (بدان) وعده داده شدهاید، نزدیک است یا دور.
یعنی زمان تحقق وعده های الهی غیب و پوشیده است، من حتی زمان آن را نمی دانم.
ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ (۹_احقاف)
خبر ندارم كه با من و با شما چه معامله میكنند.
یعنی غیب الهی را نمی دانم که با من یا شما چه خواهد کرد؟
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ ما تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَداً(۲۵_جن)
بگو: نمیدانم آنچه به شما وعده داده شده، نزدیک است، یا این که پروردگارم زمانی (دور) برای (وقوع) آن قرار داده است.
یعنی بگو: نمی دانم وعده تحقق جهنم الهی نزدیک است یا نه، یا به شما وقتی بر آن تمدید خواهد کرد.
ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لا الْإِيمانُ (۵۲_شورى)
تو (پیش از این وحی،) نه از (محتوای دقیقِ) کتاب (خدا) خبر داشتی و نه میدانستی که ایمان داشتن (به اصول و فروع اسلام) چگونه است.
یعنی قرآن غیب خدا بود و تا زمانی که نازل نشده بود من نیز از محتوای آن خبر نداشتم که به شما چیزی در مورد آن بگویم.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
🌹غیب های الهی چیست که بندگان در مورد آن چیزی نمی دانند؟
در آیه اول سوره طلاق حق تعالی امر می کند زنان را در زمان عِدّه از خانه های خود بیرون نکنید مگر فحشایی آشکار مرتکب شوند و این حدود من است و به حدود من تجاوز نکنید که اگر چنین کنید.
لا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً (۱_طلاق)
تو نمیدانی، شايد خداوند بعد از اين، امر تازهای پديد آورد.
هیچ کس از آن خبر ندارد چه مجازاتی که پیش بینی می کردید بر شما مردان در آینده زندگی تان و چه زمانی و چگونه وارد خواهم کرد و چه سرنوشتی نیکی برای زنانی که چنین در حق آنان ستم کرده اید با ازدواج بهتر نصیب شان خواهم نمود.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی