#یک_آیه_یک_تدبر ۷۳۴
إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ ۚ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَىٰ إِثْمًا عَظِيمًا (۴۸_نساء)
شرک تنها گناهی است که حتی با استغفار هم حق تعالی از آن نمی گذرد. (لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ)
کسی که در توفیق عبادتی مَثْنیٰ دارد (يعنی نفس خود شریک عبادت خداوند کرده است) مشرک است، نه تنها مزدی از خدا نمی برد؛ بلکه معصیتی را مرتکب شده است که با استغفار هم بخشیده نخواهد شد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#پندهای_قصار
✍️تا خدا را نشناسی خود را رها نخواهی کرد و تا خود را رها نکنی خدا را نخواهی شناخت، در جهان هستی حق تعالی هر شئ را یا مبداء آفرید یا مقصد.... جز ذات قدسی خودش که هم مبداء اش آفرید و هم مقصد اش..... جان ها به قربان این همه حکمت حکیم
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_داستان_یک_پند ۴۱۴
پیرمردی، جوانی در صحرا به چوپانی دید. گفت: ای جوان تا پیر نشده ای از گلّه خود بهره ببر. همانا ارزش یک گوسفند نزد صاحب اش از ارزش یک پیرمرد بیشتر است. چون گوسفند را صاحب اش تا نمرده است از خود نمی راند، ولی فرزند را والدین چون پیر شدند دیگر کارشان نیاید. پس یک گوسفند مریض نزد بشر از یک پیرمرد سالم ارزشمندتر است.
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
🌹عفو و غفران الهی در قرآن
#یک_لغت_قرآنی ۳۸۹
📆۱۴۰۳/۰۸/۱۳
🌟غَفَر:
بخشش مشروط را غَفَر و بخشش غیر مشروط را عَفو گویند.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيم (۱۴_تغابن)
شما خودروی خود به فرزندتان تان داده اید و او وسوسه شده و با رانندگی بد ماشین شما را خسارت زده است، شما اگر خسارت را بر او ببخشید و کلید ماشین را از او بگیرید او را مورد عفو قرار داده اید. اما اگر او را مشروط ببخشید که قول دهد دیگر در رانندگی وسوسه نشود و کلید را از او نگیرید او را مورد مغفرت قرار داده اید.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
در عَفو فرصت ورود به آتش یا فتنه سلب می شود و انسان همان لحظه از نعمات محروم و عذاب نمی شود ولی در مغفرت فرصت ورود به آتش سلب نشده، پس از نعمات محروم نمی گردد.
مثال دیگری می زنیم. قبل از مثال دقت کنیم، چون غَفور و رَحیم از صفت حق تعالی است این مثال در مورد انسان ناباورانه خواهد بود چون انسان یک بار می تواند غفور باشد و آن هم نهایت بر همسر و فرزندان اش و تداوم در غفران بر انسان بر یک فرد محال است.
مثال شما با شش پسر خود در کارگاهی کار می کنید، کارگری از شما نمی تواند در برابر هوای نفس خود بایستد و پسر شما را در حین عصبانیت می کشد. شما اگر او را مورد مجازات قرار ندهید و کلید کارگاه را بگیرید و به او بگویید: «برو و در چشم من پیدا نشو...» او را عفو کرده اید. ولی اگر او، پسر شما را بکشد و ناراحت باشد و طلب بخشش کند شما نه تنها او را می بخشید بلکه اخراج هم نمی کنید و فرصت ورود به آتش دوباره در برابر هوای نفس به او می دهید و می گویید: «یک سال باید رایگان کار کنی و در آتش آن وارد شوی» اگر او فرزند دیگر شما را کشت و نادم بود و طلب بخشش کرد باز او را اخراج نمی کنید بلکه دو سال کار رایگان و هر روز یک ضربه شلاق بر او به عنوان آتش در نظر می گیرید. حتی همه فرزندان شما را بکشد و توبه کند باز او را فرصت ورود به آتش اما با آتش های سنگین تر را به او می دهید که در این صورت شما غَفور و رَحیم می شوید، یعنی از رحمت خود او را می بخشید. اما نکته بسیار مهم در این فرایند کشتن، آن است که با هر قتل آتشی که باید وارد شود تا بخشیده شود سنگین تر می شود. حق تعالی آتش را سنگین تر می کند ولی شرط عدل اش اجازه نمی دهد درب توبه یا همان ورود به آتش رحمت خویش را بر عاصی ترین بنده اش ببندد.
خداوند در اکثر آیات از انسان می خواهد طلب مغفرت کند نه طلب عفو. چون اگر آن کارگر طلب عفو کند شما او را اخراج خواهید کرد ولی اگر طلب استغفار کند یعنی از شما می خواهد هر اندازه فرزندان او از خطا کشتید شما را ببخشد. اگر خداوند عَفُو بود و غَفُور نبود زمانی که بنی آدم خطا و عصیان او می کرد او را اخراج از خلقت خویش می کرد یعنی به همان عدم یا عالم الست بر می گردانید و از بهشت محروم اش می کرد؛ ولی چون عَلیم است و می داند این انسان در بهشت هدف خلق خود و شرمندگی از معاصی اش را خواهد فهمید او را عفو و به عدم بر نمی گرداند بلکه تا باز شدن دروازه های جهنم فرصت ورود به آتش را از او نمی گیرد. برخی که معنی غفور را نمی دانند به خطا چنین محاسبه می کنند که خداوند آنان را بعد از مرگ بدون ورود به آتش خویش فقط همین طور جمع کرده و خواهد بخشید که هرگز چنین نیست. چنانچه آن کارفرما در صورت کشته شدن پسرش توسط کارگر به او نمی گوید: «چون تو عصبی هستی برو در خانه بخواب من دستمزد تو را بدهم....» که چنین کاری نه عفو است و نه غفران، و برای همین مردم خدا را نشناخته اند و براساس باورهای خود خدایی برای خود در ذهن شان تراشیده اند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
در تهذیب الاحکام حدیث ۲۴۰۷ آمده است، مردی حضور ابوعبدالله صادق علیه السَّلام شرفیاب شد و از رفیق خود شکایت کرد. لحظاتی نگذشت که رفیق او نیز وارد شد و ابوعبدالله به او گفت: علت چیست که فلانی از تو شکایت دارد؟ آن مرد گفت: شکایت دارد که چرا با جدیت حق خود را مطالبه می کنم؛ علت دیگری ندارد. ابوعبدالله با حالت خشم به دو زانو نشست و گفت: تصور می کنی اگر با جدّ و فشار حق خود را خواهان شوی، به رفیق خود بد نکرده ای؟ ندیده ای که خداوند تعالی در کتاب خود می گوید: «مومنان در روز رستاخیز از سوء حساب بیمناکند» فکر می کنی مومنان از آن رو در هراسند که خدای تعالی به هنگام حسابرسی بر آنان ستم کند؟ نه بخدا سوگند! مومنان می ترسند که خداوند تعالی به جِدّ تمام از حقوق و تکالیف شرعی حساب بکشد و آنان شرمنده و محکوم شوند. وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ (۱۳۳_آل عمران)
نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: «بر درب بهشت این جمله دیدم که امتی گناه می کند و خدایی می بخشد.» و در حدیث دیگری فرموده اند: «اگر شما گناه نکنید خداوند خلق دیگری می آفریند که گناه کنند تا آنان را بیامرزد تا بهشت را ارزانی شان دارد.»
در آیه فوق هم حق تعالی ورود به بهشت را به مغفرت خویش موکول کرده است، یعنی هر اندازه فرزندان کسی را بکشی و توبه کنی فرصت ورود به آتش و اصلاح را از انسان سلب نمی کند. و مراد از "وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ" آن است که سریع تر در این دنیا وارد آتش من شوید و توبه کنید که این امر در جهان برزخ و بعد از مرگ شما بر شما سخت تر خواهد شد.
حال بهتر است بدانیم در آیه "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيم" (۱۴_تغابن)
حق تعالی در حق همسر و فرزندان انسان را دعوت به غفور بودن نموده است، یعنی مبادا همسرت خطایی کرد او را نبخشی و طلاق دهی و روانه خانه پدری و یا عدم اش سازی، بلکه ببخشی و فرصت ادامه زندگی و جبران خطا در نزد خود بر او بدهی. وقتی زن بگوید: مرا طلاق نده، هر کاری کردی بکن! یعنی طلب آتش برای مغفرت می کند.
وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ (۳۰_شوری)
یعنی من بسیاری از گناهان شما را می بخشم و می گویم: بروید در برخی از گناهان تان که می بینم تا وارد آتش مصیبت نشوید وارد آتش تقوی من نمی شوید شما را برای تنبیه و بیداری تان با ابتلاء به مصیبت وارد آتش می کنم.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_آیه_یک_تدبر ۷۳۵
مراد از "فَمَا اسْتَكَانُوا" در قرآن چیست؟
وَإِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاكِبُونَ (۷۴_مومنون)
کسانی که به خدا ایمان دارند ولی به آخرت ایمان ندارند از صراط مستقیم سرریز شده و سقوط می کنند.
بسیاری هستند که اکنون به خدا ایمان دارند ولی معاد را باور نداشته و معاذالله بهشت و جهنم را در این دنیا می دانند. حق تعالی به این افراد هشدار می دهد که هر لحظه از صراط مستقیم در حال سقوط هستند چون عدم باور به معاد باعث تمایل به رونق زندگی دنیوی در انسان می شود و کسانی که می گویند: «جوانی ما رفت لذتی نبردیم...» دارای این افکار هستند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
حق تعالی در ادامه آیات می فرماید: وَلَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَكَشَفْنَا مَا بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ (۷۵_مومنون)
اگر خداوند رحم کرده و از بین ببرد ضرری که در دنیا به آنان برای تربیت آنان و دور داشتن آنان در طغیان شان رسیده، آنان باز لجاجت کرده و طغیان شان ادامه می دهند. پس در ادامه آیات حق تعالی در حق این افراد نخست ضرر جزیی وارد می سازد.
وَلَقَدْ أَخَذْنَاهُمْ بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَكَانُوا لِرَبِّهِمْ وَمَا يَتَضَرَّعُونَ (۷۶_مومنون)
مثال، احمد خدا را باور دارد ولی معاد را منکر است پس در تجارت خود، به کم فروشی و گران فروشی مبادرت می ورزد چون اعتقاد دارد یک بار بیشتر به دنیا نیامده پس نباید از لذت های دنیا عقب بماند. "أَخَذْنَاهُمْ بِالْعَذَابِ" حق تعالی در تجارت او شرایطی فراهم می کند که کسی که مثل خود اوست با او شراکت در تجارت می کند پس بخشی از سرمایه او را با کلاهبرداری از او می دزدد.
حق تعالی علت این اراده خود را "فَمَا اسْتَكَانُوا لِرَبِّهِمْ" معرفی می کند. (یعنی پس ساکن کند او را برای تربیت شدن در برابر پروردگارش) به عبارتی بعد از این ضرر سر او به سنگ بخورد و از ادامه کم فروشی و گران فروشی منصرف شود و در فکر فرو رود که حاصل این همه زحمات او را کسی در شبی از او برد پس ساکن شود و دیگر اقدام به کم فروشی و گران فروشی در تجارت نکند. اما چنین نتیجه ای از عذاب خفیف الهی در عملکرد احمد حاصل نمی شود. "فَمَا اسْتَكَانُوا لِرَبِّهِمْ" پس او از ادامه راه خطای خود برای تربیت شدن به دست پروردگارش ساکن نمی شود. "وَمَا يَتَضَرَّعُونَ" و از راه خطای خود ابراز تضرع و ندامت هم نمی نماید.
در ادامه آیات حق تعالی می فرماید: حَتَّى إِذَا فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَابًا ذَا عَذَابٍ شَدِيدٍ إِذَا هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ (۷۶_مومنون)
خداوند بر او دری از عذاب شدید می گشاید و این بار تمام ثروت و سرمایه او دچار فنا و نابودی می شود و احمد دچار ابلاس می گردد، یعنی چون در عذاب اندک برنگشته است، در عذاب بزرگ تر چنین نیست که به سمت خدا برگردد بلکه دچار ابلیس و ابلاس می شود و بر اثر شکست مادی خدا را انکار می کند و بعد از این انکار بی رحمانه تر از قبل کم فروشی و گران فروشی می کند تا خطای خود را رفع کند.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنَادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَكْبَرُ مِنْ مَقْتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ (۱۰_غافر)
آیه اشاره می کند رحمت الهی چنان وسیع است کسانی که به خدا در دنیا کفر ورزیده اند آنان خود از دست خود ناراحت هستند.
وَ هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ (۲۵_شوری)
مراد از "وَيَعْفُو عَنِ السَّيِّئَاتِ"، یعنی برخی گناهان و بدی های کوچک را می بخشد و نیازی به آتش ابتلای آن نمی بیند. اما از ذُنوب و گناهان دنباله دار به شرط ورود به آتش ابتلاء و مصیبت می گذرد. غَافِرِ الذَّنْبِ، در اینجا نیز برای ذُنُوب، واژه غفران را خداوند ذکر کرده است. (فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا)
مثال، کسی که بلند می خندد و بسیار شوخی می کند این یک سیئه است که آن را عفو می کند، کسی که یک بار غیبت کرد سیئه است آن را می بخشد حتی اگر استغفاری صورت نگیرد. ولی کسی که با غیبت همیشه آبروی خلق را می برد و از این کار دست نمی کشد او را به شرطی می بخشد که وارد آتش او شود یعنی در جایی آبروی او به دست خودش می ریزد و فرشتگان محافظ آبرو را امر می کند کنار روند تا رسوا شود و در آتش ابتلاء قرار گیرد.
پس کفران سیئه، یعنی خدایا! گناهان ما را بپوشان، چنانچه در دنیا پوشاندی و رسوایمان نساختی. رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ (۱۹۳_آل عمران)
چنانچه نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: خداوند اگر در دنیا بر گناه کسی پرده بپوشاند بسی رحیم تر از آن است در سرای دیگر آن باز کند....
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
حق تعالی درباره آتش برزخ مستضعفین و دیوانگان و کودکان می فرماید: فَأُولَٰئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا (۹۹_نساء)
یعنی حق تعالی به خاطر آتشی که در دنیا وارد شده بودند بسیاری از گناهان شان بخشیده و آتش بسیار سبکی بر آنان نسبت به آتش اهل عقل و اختیار و امانت در برزخ برای آنان فراهم خواهد ساخت که کلمه غَفور در قرآن یعنی بخشش با شرط ورود به آتش..... و توابٌ رحیٖم یعنی از رحمت اش اگر بنده بخواهد سمت او برگردد و وارد آتش او شود او به سمت بنده خود بر می گردد و از بنده خود خسته نمی شود اما این برگشت خدا به سوی بنده هر بار با توبه شکستن بنده و وارد نشدن او بر آتش خدا، آتش اش بزرگ تر می شود و سوزاننده تر که برگشت انسان به سمت خدا را بر او سنگین تر می کند.
مثال یک نفر، با یک نفر در حالت مستی در تصادف رانندگی درگیر شده و خودروی او آسیب زده، این یک آتش بوده و آن فرد خسارت می طلبد و او باید وارد شود. اگر راننده مست یک سیلی بر گوش راننده ای که با خودروی او تصادف کرده زده باشد می تواند زندانی نشود ولی باید آتش بزرگ تری وارد شود تا بخشیده شود، و هم خواهش کند و هم دیه بدهد..... پس برای چنین راننده ای برای بخشیده شدن اش قانون راه را باز گذاشته ولی با هر خطا آتش اش سنگین تر می گردد. آتش مجازات مستی با شلاق، آتش مجازات غفلت و تصادف با جریمه مالی، آتش مجازات تندی و سیلی با قصاص و دیه.
"توابٌ رَحیٖم" یعنی من، سمت تو اگر توبه کنی بر می گردم؛ ولی باید در هر مرحله توبه شکستن آتش سنگین مرا هم وارد شوی.... پس گناه کردن به شرط توابٌ رَحیٖم بودن خدا هرگز به نفع انسان نیست فقط راه بسته نیست. شما در مثالی که ذکر شد کسی را فرستاده اید که راننده، شما را ببخشد و به سمت شما برگردد راننده هرگز نمی گوید: سمت شما بر نمی گردد بلکه می گوید: من حرفای خود زده ام خسارت ماشین و دیه مرا بدهد من رضایت بدهم و به سوی او برگردم. شما می گویید: چیزی ندارد مستأجر است و باید وسایل خانه اش را بفروشد. (این آتش ورودش برای او سنگین است، از سوی دیگر در مقابل خود آتش زندان را می بیند که سنگین تر است، پس چاره را در ورود به آتش اول و فروش اثاث خانه می بیند)
راننده می گوید: من گوشم به این حرف ها بدهکار نیست باید خسارت مرا تأمین کند تا رضایت دهم، یعنی آتشی را که وارد نشده بود ده دقیقه دیرتر برسد و خشم خود را بخورد باید با چنین آتش سنگینی وارد شدن جبران کند.
در حدیثی در بحارالانوار از امام سجاد علیه السلام فرمودند: «ای جماعت شیعه ما، دیر یا زود بهشت شما را در خواهد یافت، اما در به دست آوردن درجات آن از هم پیشی بگیرید و بدانید آن کس از شما در آن درجات والاتر است و در کاخ ها و خانه ها و سراهای نیک تری جای می گیرد که در حق برادران مومن اش وظیفه شناس تر و برای نیازمندان شان دلسوزتر باشد.
خداوند عزّوَجلّ هر یک از شما را به پاداش هر کلمه نیکی که به برادر مومن نیازمند اش گوید، بیش از آنچه که در صد هزار سال به گام خود ره بسپارد به بهشت نزدیک تر سازد، حتی اگر او در زمره دوزخیان و در عذاب باشد، پس نیکی به برادرانتان را کوچک مشمارید که هیچ چیز همچون آن به شما سود نخواهد رساند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_داستان_یک_پند ۴۱۵
دوستی دارم که می گفت: روزی یکی از بستگان (دختر عمه) که دو دختر داشت و مادرشان فوت شده بود پدرشان فوت کرد. دختران بی عفت بودند و خرجی پدر از حرام می دادند. روزی که پدرشان مُرد به خانه ما آمدند و گفتند: پدرمان دو روز است که جسدش در سردخانه است و پولی نداریم دفن اش کنیم و مرگ اش پنهان کرده ایم. پدرم به خاطر دختران که بی عفت بودند کمکی نکرد.
مزرعه کوچکی داشتم که آفتابگردان کاشته بودم رفتم و محصول آن نصف قیمت پیش فروش کردم و مبلغی گرفتم. اگر می خواستم مستقیم برسانم احترام پدرم می رفت چون علنی گفت: من پولی ندارم و بعدا اگر می شنید از من ناراحت می شد، و بدتر این که نمی توانستم دروغ مصلحتی خود پنهان سازم، از سوی دیگر اعمال ظاهری من طوری بد بود نمی خواستم مردم مرا انسان خیّری بشناسند. از سوی دیگر ترس داشتم دختر عمه هایم که فاسد بودند به خاطر این محبت به من نزدیک شوند و گناه مرا بیفزایند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
پس برادر زاده متوفی را که پسر عموی دختر عمه های من بود دیدم و خواستم دست روی قرآن بگذارد مبلغ را برای دفن او خرج کند و تا زنده ام به کسی از این کمک خبری ندهد و بگوید: خودش این کمک را می کند. او شرط را پذیرفت. وقتی مراسم دفن رفتم دخترش در قبرستان تُف به صورت من انداخت و گفت: «خاک بر سرت بروید و جمع کنید...» پسر عموی کارگرم برای این مراسم قرض گرفته و دارایی اش به ما داد. پسر عموی اش چون قسم خورده بود سخنی نگوید ترسید نتواند تاب این رحمت کند و شرط بشکند پس از صحنه با خشم دور شد.
از آن روز که ده سال است می گذرد. پسر عموی اش می گوید: مرا در آتشی قرار داده ای که می سوزم. شب و روزی نبود از تو و پدرت آنان بد نگویند و چون من قسم خورده بودم راز نگشایم هر طور دفاع کردم از من نپذیرفتند. من تحمل ام دیگر تمام شده می خواهم حقیقت را بگویم. گفتم: تو قسم یاد کرده ای... گفت: ترس دارم روزی قسم خود بشکنم. گفتم: نزد خدا چه باید بگویی؟...
آری! این همان اشراق حق تعالی است که در روز قیامت وقتی دَابَّة الأرْضِی از زمین خارج شد و حقیقت را گفت و انسان را به شرک و کفرش آگاه ساخت در روز قیامت انسان خود بخود واحسرتا می خورد و می سوزد و این بزرگترین تنبیه از جنس سوزاننده ترین آتش برای او از جنس رحمانیت اوست.
چنانچه اگر آن دختر بداند صورت چه کسی تُف انداخته است از شدت این همه رحمت خود را بی تردید اگر هم نکُشد عمری در گوشه نشینی در آتش این خطای خود می سوزد. در روز قیامت که نود و نُه درصد رحمت الهی اشراق می شود. این چنین اکثر خلایق در آتش می سوزاند و سپس بهشتی می کند که "یَوم الحَسرة" نشانی از این امر است.
چنانچه در تدبر مشکات ذکر شد رحمت الهی چنان واسعه است که اگر تجلی کند همه کائنات را می سوزاند، پس نور الهی از پشت شیشه و بدون آتش باید بر مردم برسد تا مردم را آن نور به آتش الهی و ورود به آن دعوت کند و رهنمون گردد. چنانچه تاکنون هم بشر موفق نشده است آتشی را که تبدیل به نور کرده شیشه را از چراغ بردارد چون نور باید از پشت زجاج و شیشه در سنت الهی بتابد. کسانی که از خداوند تقوی می کنند خود بخود وارد آن آتش در دنیا می شوند. کسانی هم که تقوی او نمی کنند از سوی حق تعالی وارد آتش او می شوند تا در این آتش بیدار و تنبیه شوند و به اختیار وارد آتش او دوباره شوند.
خداوند اگر این گروه را که عصیان او کرده اند عفو کرده و بدون نیاز به مغفرت و ورود به آتش خود ببخشد شعله های رحمت او کائنات و همه انسان ها را می سوزاند. چنانچه اگر در حکایت فوق آن گیرندگان رحمت اگر بدانند پولی که در دفن پدر استفاده کرده اند برای کسی بود که ناشکری و ناسزای او می گفتند بی تردید خود را مستحق آتشی برای بخشش از سوی او خواهند یافت و از او طلب آتش و عذاب برای خود خواهند نمود چنانچه برادران یوسف از او زمان عفوشان طلب آتش و مجازات نمودند. پس حق تعالی برای این گروه هم در عالم برزخ آتشی برای ورودشان فراهم خواهد ساخت.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_آیه_یک_تدبر ۷۳۶
فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ (۱۳_حدید)
مراد از رحمت در آیه فوق همان آتش ضعیف شده حق تعالی است که اگر آنان وارد آن نشوند و مورد عفو قرار گرفته و وارد بهشت رحمت او شوند بی گمان در آن آتش رحمت وسیع الهی خود به خود از بین خواهند رفت. چنانچه در ظهور اسم کریم برخی اهل جهنم که از جهنم مورد رحمت خدا قرار می گیرند و وارد بهشت او می گردند از بهشت او لذت نمی برند چون خود را لایق آن نمی دانند.
تصور کنید اگر حق تعالی انسان نافرمان را عفو و به بهشت برد آن انسان تحمل دایره وسیع آتش رحمت الهی را ندارد پس در آن آتش تلف خواهد شد. پس برای رفتن به بهشت باید آتش ضعیف شده ای را یا به اختیار یا به تحمیل وارد شود.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی