eitaa logo
کانال اخلاق و معرفت در قرآن و روایات
1.4هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
101 ویدیو
3 فایل
@H_G_54 ارتباط با مدیر، نظرات، پیشنهادات
مشاهده در ایتا
دانلود
تصور کنید شما یک انسان بزرگواری که صاحب کار و شغل و فرزندتان کرده بود به عمد بر او سیلی می زنید و ناسپاسی اش می کنید، او اگر بلافاصله شما را عفو و به باغ بزرگی برد و آن باغ به نام شما سند کند شما جز افسردگی و عذاب وجدان حاصل تان نمی شود چون رحمت خود بدون این که از پشت شیشه به شما برساند شعاع آتش رحمت خود را باز کرده و شما را سوزانده است پس برای این که وقتی وارد آن باغ شما را کرد و به نام شما سند زد قبل آن یا خود وارد آتش اختیاری شوید و عذاب وجدان بگیرید و بسوزید و طلب عفو کنید یا او با یک گوشمال شما را در آتش تحمیلی وارد کند تا بتوانید از دایره رحمت و آتش آن بزرگ مرد غنی برخوردار شوید. در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) در نهج الفصاحه آمده است: «اگر گناه نکنید، خداوند قومی می‌آورد که گناه کنند و توبه کنند و خدا آنان را ببخشد.» حدیث فوق به آن معنی نیست که بروید گناه کنید، بلکه به معنی آن است اگر گناه کردید از رحمت خدا ناامید نشوید که این سنت خدا بر اوست شما گناه کردید توبه کنید و استغفار و صدقه دهید و عمل صالح کنید و وارد آتش او شوید تا شما را ببخشد که اگر این آتش رحمت ضعیف حق تعالی نباشد شما وارد بهشت شدید دایره رحمت او آتش اش شما را به کل می سوزاند. پس به این رسیدیم چرا مشرک و کافر آتش لازم برای بخشش شان سنگین است؟ در داستان فوق آن دو دختر پسر عموی خود را از جهل شریک کمک پسردایی خود کرده بودند، از سوی دیگر چون نمی دانستند آن مال از پسردایی شان بوده در حق او با ناسپاسی و توهین کفر ورزیدند. پس اگر بعد از این همه شرک و کفر و توهین، پسر دایی شان آنان را به باغی می برد و به آنان می داد تا از نعمات آن همیشگی بهره مند شوند (بهشت) دختران نمی توانستند از آن باغ لذت برند پس باید برای مغفرت خود آتشی را وارد می شدند و عفو در حق آنان آتشی نداشت که بار عذاب وجدان از آنان بردارد. پس بهشت آتش رحمت و نعمت الهی بر انسان است و اگر با عفو گناهان یا همان بدون ورود به آتش وارد آن شود آتش رحمت الهی در بهشت او را می سوزاند و او چون در برابر آن همه عصیان آن را حق خود نمی داند پس نمی تواند از بهشت با وجود بودن لذتی ببرد. او باید با وارد شدن در آتش کوچک تری بتواند تحمل آن آتش بزرگ را داشته باشد. در مثال فوق پسر دایی یک سیلی باید بر گوش دختر دایی ها بزند و آتش کوچکی واردشان کند که بتوانند از باغ لذت ببرند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
حق تعالی رحمت اش آتش است، پس برای همين که آتش مستقیم رحمت اش می سوزاند نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: خداوند هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت دارد که اگر آن ها کنار روند، هر چه در برابر اوست سوخته و نابود می شود و جبرئیل در شب معراج به نبی مکرم اسلام (ص) فرمود: دیگر قدرت پرواز ندارد اگر نزدیک تر از این به عرش شود شهپرهای او می سوزد که این همان آتش رحمت الهی است. پس حق تعالی در عرش آتش رحمت خود را "يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ" می سوزاند و این آتش رحمت سوزاننده است پس در پشت شيشه برده که از او در مشکاة است و او با نوری که از پشت مشکاة بر زمین می دهد که آیات او نشانی از آتش قدرت و رحمت اوست، با این نور مردم را به آتش خفیف و اختیاری خود در تقوی برای ورود دعوت می کند تا در تَصْطَلون آن گرم شوند و معرفت او با نورش کسب کنند و اگر کسی در آتش تقوی او وارد نشود به جبر او را وارد آتش خود می کند تا نور بگیرد و اگر انسان به جبر هم در این آتش تحمیلی وارد آتش اختیاری او نشود و نور نگیرد، اگر او را عفو کند و بهشت برد در آتش رحمت او در بهشت خواهد سوخت پس چاره ای برای ماندن در آتش جهنم بر خود انسان باقی نمی گذارد. روزی نبی اکرم (ص) به جبرئیل فرمودند: می خواهم صورت و هیأت ات را آن گونه که هست ببینم. جبرئیل پاسخ داد: یا محمّد، حواسِ ظاهرۀ بشری طاقتِ رؤیتِ حقیقتِ مرا ندارد. پیامبر (ص) فرمودند: تو خود را بنما تا این هیکلِ خاکی دریابد که چقدر ناتوان است. جبرئیل، اندکی از هیبت خود را بنمود و آن حضرت از هوش برفت. جبرئیل پیامبر (ص) را در آغوش کشید و به هوش اش آورد. در معراج جبرییل آن حضرت سرانجام به «سدرة المنتهی» در آسمان هفتم و «جنةالمأوی» (بهشت برین) رسید و در آنجا، آثار شکوه پروردگار هستی را دید. وی چنان اوج گرفت و به جایی رسید که جز خدا، هیچ موجودی به آنجا راه نداشت. حتی جبرئیل از حرکت باز ایستاد و گفت: «به یقین، اگر به اندازه سرانگشتی بالاتر آیم، خواهم سوخت. نکته پایانی آن که، خفّت به عفو با تخفیف و کم گرفتن گویند. مثال در محضر پادشاهی کسی را به امر او گردن می زنند، اگر متهم بر پای سلطان بیفتد و طلب عفو کند و سلطان لگدی با پا بر سینه او بزند و امر کند "او را بخشیدم" این عفو چون با تحقیر بوده است به معنی خفّت از آن یاد می شود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
۴۱۶ زن جوانی نزد من آمد و از درآمد کم شوهرش شکایت کرد. گفتم: آیا می دانی چه شوهر حلال خور و مؤمنی داری؟ چقدر با ایمان است و از زنان در محیط کار دوری می کند؟ می دانی اگر شوهرت حرام می خورد الان فرزندان ات بی بندوبار شده بودند؟ می بینی فلانی دخترش بی بندوبار است و ثروت و اخلاق شوهر همه بر او خنثی شده و در آتش این دختر شب و روز می سوزد؟ 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
می بینی چه دختران زیبا و شاکر و مهربانی داری؟ و.... گفتم: حالا می بینی خدا چقدر به تو نعمت داده است که این ها با پول خریدنی نیستند؟ گفتم: دوست داشتی شوهرت درآمدش زیاد ولی حرام خور بود و عیاش و....؟ گفت نه! گفتم: پس یادمان باشد هر تصویری و عکسی و لباسی زمانی زیباست که رنگ روشن در درون رنگ تیره قرار گیرد. مانند رنگ قرمز که روشن است در درون سیاه تیره زیبایی اش را نشان می دهد نه در درون رنگ روشنی چون سفید. یک رنگ قرمز درون رنگ زردی که روشن است زیبایی اش دیده نمی شود. نعمات الهی هم چنین هستند وقتی نعمتی از خدا دیدی که روشنی بخش زندگی توست به فقدان آن که تیرگی آن است اگر بیندیشی، روشنایی و زیبایی آن نعمت را بیشتر خواهی دید. پس فقط نگو خدایا! شکرت که تَن ام سالم است، این روشنایی سلامتی را روزی در سیاهی نگر پس بیمارستان برو و التماس کنندگان عافیت و درد کشندگان بیماری ببین و عافیت روشن و سفید خود در سیاهی بیماران قرار بده تا روشنایی و زیبایی این نعمت را بیشتر بینی.... به درستی هیچ کس را به اندازه خدا انسان بدهکارش نیست و هیچ کس اندازه خدا کمترین طلبکاری از انسان نمی کند. حق تعالی می فرماید: من در سیاهی و سختی ها تو را خلق کردم پس سفیدی های زندگی بر ما بروز می کنند و نعمات زیبایی خویش بیشتر نشان می دهند که در قرار دادن این نعمات و سفیدی ها در کَبَد و سیاهی ها است که دیگران از آن نعمات محروم هستند. برای همین در اسلام به زیارت فقرا و عیادت بیماران و تشییع جنازه از دست دهندگان دنیا تأکید و فضیلت بسیاری بر آن نوشته می شود. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
7.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌟 ✨اعجاز خالق در خلقت 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
فرجام رهی که آخرش بُستان است تردید مکن روز و شب ات بِستان است او لاف به نادانی و تزویر کند هر کس که بگوید این رَهی آسان است وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّـهِ أَكْبَرُ إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا رَجْماً بِالْغَيْبِ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ ✍حسین جعفری خوی (نایر خویی) 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
آیا تاکنون فکر کرده ایم که چرا کودکان معصوم هستند؟ کودکان نفس دارند ولی هوایِ نفس ندارند، یعنی میل به خوردن دارند ولی آرزوی خوردن در زمان بعد با ذخیره کردن که هوای نفس است را ندارند. پس هر چه بیابند همان لحظه می خورند... آنان دروغ نمی گویند، میل به قدرت ندارند، میل به شهرت ندارند، تکبر ندارند. و... پس آنچه با بزرگ شدن مان ما را ویران می کند هوایِ نفس و آرزوها و امیال ما به دنیاست...... ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
۴۱۷ اشراف زاده ای را پدر چون مُرد از طراوت زندگی افتاد و از هر چه داشت متنفر شد. نزد پیر مغان رفت و گفت: مرا به شاگردی بپذیر. پیر گفت: برو آنچه از گوشت اضافی که بر تن داری کم کن و جسم ات لاغر کن تا همسفر شویم. جوان مدتی رفت و خود لاغر کرد و برگشت. گفت: حاضرم. پیر گفت: برو ارث پدر را لاغر کن و اضافه بر نیازت را در خرابات به گرسنگان اطعام کن سپس برگرد تا با تو راه و روش زهد و آسایش در دنیا بیاموزم. اشراف زاده رفت ولی مدت ها گذشت خبری از او نشد، پیر یکی از شاگردان فرستاد تا از او خبری آورد. چون شهر وارد شد خانه او جُست و اشراف زاده را در عبادت دید. پرسید: چرا امر استاد تمام نکردی و به دِیر مغان برنگشتی؟ اشراف زاده گفت: برو به پیر مغان بگو: چون ارث پدر به وارث اش بخشیدم مرا خود وارث شد. شاگرد کلام به استاد رسانید. استاد در حسرت رفت و گفت: چون همه ثروت در راه او به خودش برگشت داد و بخشید او نیز او را به خودش بخشید و خود معلم اش گشت و هدایت اش کرد. وای بر من که بعد از چهل سال به یک گفته از خود عمل نکرده ام که مرا هدایت ام کند. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
🌹حَمیٖم‌ در قرآن ۳۹۰ 📆۱۴۰۳/۰۸/۲۰ 🌟حَمَمَ: به معنای گرما و تغییرات گرما در انسان است. قبل از ورود به این لغت نیاز است از کتاب من لایحضره الفقیه مطالبی از احادیث امام صادق (ع) در باب حمام را خدمت دوستان عارض شویم: ۱) بعد از بیرون آمدن از حمام پاهای خود را در آب سرد فرو برید که بر شما عافیت دارد. "ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَٰذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ" اشاره حق تعالی به ایوب نبی در آیه بر این امر است. گفتیم تب از ورود اجنه به بدن است که دمای حرارت بدن را بالا می برند و علت پاشویه به عنوان درمانی برای رفع تب بر همین امر است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
۲) اگر پاهایتان ترک خورده است نوره (واجبی) را بر آن بمالید به طوری که در آن نفوذ کند. توضیح حدیث این که این امر باعث می شود پوست کهنه از پوست اصلی کَنده شود و ترک ها محو گردند. ۳) رنگ کردن موی سر با حنا یا هر رنگ کننده دیگر چون کَتْم و وَسْمه واجب است. برای ریش مردان رنگ سیاه بهتر است. ۴) سزاوار نیست زن از حنا زدن به دست خود دوری کند حتی اگر سالمند باشد. بعد از نوره، حنا زدن باعث دور شدن بیماری پیسی (برص) می شود. توضیح حدیث آن که براساس علوم غریبه شیاطین برخی زنان را که تسلط می کنند کف دست شان با حنا رنگین می کنند برای همین در شب عروسی حنابندان می گیرند تا عروس و داماد و اطرافیان کف دست خود حنا بزنند و شیطان از خضاب و حنا گریزان است. ۵) در حمام خواندن قرآن بدون لُنگ جایز نیست. اگر کسی نوره بزند، نوره خود بر عورت قبل از نشستن پوشش است. حَمیم از حمام است. امام صادق علیه السَّلام می فرمایند: چه جایگاه بدی است حمام که پرده عفاف و شرم را از بین بر می دارد و عورت شخص آشکار می شود. و امیر المؤمنین علی علیه السَّلام می فرمایند: چه جای نیکی است حمام یادآور آتش دوزخ است و چرک و پلیدی از انسان می زداید. "وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ" حال مراد از رفیق گرمابه که در فارسی هم استفاده می شود و مبنای قرآنی دارد چیست؟ با توجه به احادیث کسی که حمام برود اندازه عورت او و برخی عیوب بدنی احتمالی او آشکار است و کسی که با او هم گرمابه شود آن‌ها را خواهد دید. پس "صَدِيقٍ حَمِيم" کسی است که انسان در کنار او به راحتی اسرارش گفته یا بر اثر معاشرت او نقاط ضعف و عیوب اش را دوست گرمابه اش می داند. دانستن اسرار از هم نوعی نشانِ صمیمیت است چون هر دو طرف نزد هم از اسرار گرویی دارند و اگر یکی خیانت کند دیگری هم این ابزار دارد و این باعث نوعی رفاقت ناشی از اعتماد می شود. نکته مهم این که برخی زنان که فساد اخلاقی آشکار یا پنهان دارند سعی دارند با نشست و برخاست با برخی نو عروسان جوان، و گفتن اسرار محرمانه روزهای ازدواج نوعی آنان را رفیق گرمابه شوند، لباس در می آورند که لباسی درآورده شود و از اسرار شوهرشان چیزی بدانند... در این مواقع عروس جوان باید هوشیار باشد و از ابتدا اجازه ندهد کسی لباس اش پیش او در بیاورد و از اسرار خانوادگی که اصلاً نیاز نیست کسی بداند سخنی بشنود. (هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ) اگر کسی پیش من لباس خود در بیاورد یعنی علامتی به من می دهد که من هم باید لباس خود در بیاورم.... از نبی مکرم اسلام (ص) در الامالی شیخ‌ صدوق آمده است: هر دو زن که نزد هم بنشینند و اسرار شوهرشان را به هم بگویند خداوند و ملائکه او را لعنت می‌کنند. (برخی زنان از روی حبّ کلام، اسرار زناشویی و حتی صفات خصوصی و ملاقات خصوصی با شوهرشان را به برخی زنان که دوست‌ شان هستند به طور دقیق می‌گویند که این امر مورد لعنت الهی است) اگر ازدواج کرده‌اید و صاحبِ اولاد نمی‌شوید، هرگز اسرار پزشکی خود را نزد هیچ یک از اقوام خویش فاش نکنید، اجازه ندهید هیچ کس حتی والدین‌تان بدانند که مشکل ناباروری از سوی کدام‌ یک از شماست چون در صورتی که مشکل ناباروری از شما نباشد با مداخلات خود، شما را از زندگی‌تان دلسرد و شاید تشویق به طلاق بکنند که این امر برای شوهران از سوی والدین‌شان بیشتر محتمل است. در پاسخ دیگران اگر سؤال کردند، بگویید: مشکل از هر دوی ماست یا اگر مجبور شدید که سخنی بگویید و مشکل در همسرتان بود، آن را فقط در بینِ فامیل خود، بر خود نسبت دهید و بگویید: مشکل از من است، چون والدین اگر حس کنند فرزند خودشان مشکل باروری ندارد و همسرش مشکل دارد، بر او در حالت خوش‌بینانه به چشم حقارت نگاه می‌کنند و در حالت بدبینانه طلب‌کار و پرمدّعا می‌شوند که این امر بنیان زندگی زناشویی را تهدید می‌کند و از نظر اخلاقی به هیچ وجه درست نیست. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی