#یک_لغت_قرآنی ۳۹۴
🌟بَغَی:
بسنده نکردن و تجاوز از حد در انجام کاری را گویند.
وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا (۲۱۳_بقره)
آیه اشاره به قوم یهود دارد که با شنیدن قرآن و بیّنات آن از حدّ تجاوز کردند و خواستار برتری پیامبرشان بر پیامبر اسلام (ص) بودند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
این فعل اگر در جستجوی رضایت الهی باشد امری ممدوح است. وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ (۲۰۷_بقره)
یعنی برخی مردم هستند مشتری خریدن رضایت الهی در کارهای خود هستند و در آن تجاوز می کنند. مثال اولیاء دم حق قصاص قاتل دارند که مورد رضایت حداقل خداست ولی اگر ببخشند خداوند راضی تر می شود، و اگر قاتل را با روی خوش ببخشند و زمان بخشش تحقیرش نکنند بَغی در رضایت الهی بیشتر کرده اند، و اگر بخشیدند و قاتل معتاد بود برای او کسب کار فراهم کردند یک پله رضایت بیشتری از خدا جسته اند. حق تعالی می فرماید: زمان انفاق اسراف نکنید ولی کسی بخواهد بَغی کرده و در جستجوی بیشتر رضایت الهی با انفاق بیشتر باشد این امر ممدوح است.
وَ مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه (۲۶۵_بقره)
عنایت کنیم انفاق برای رضای خدا شرط امر است. کسی که در زمان مشکل، مال زیادی انفاق برای رفع مشکل خود کند این امر با آیه هماهنگ نیست چون چنین کسی به حاجت خود نمی رسد و از دین خدا این انفاق او را دورتر می سازد. پس بَغی و تجاوز از رضایت الهی در انفاق برای کسی است که فقط برای رضایت خدا می گردد و بیشتر می خواهد به اختیار وارد آتش او شود نه رضایت رفع مشکل برای آسایش نفس اش و به اکراه و اجبار وارد آتش او شود.
این که در قرآن آمده است، میزان محاسبه اعمال شما نیات شماست؛ بیانگر آن است که انسان در هر کار خیری باید فقط برای رضای خدا وارد آتش شود. اگر نشود باید منتظر آتش دیگری باشد. مثال کسی که برای ریا اطعام مسکین می کند چون برای رضای خدا وارد آتش او نشده است خداوند در روز جزاء به عنوان یک مشرک او را وارد آتش خود خواهد کرد، علاوه بر این که اعمال ریاکارانه او را حَبط خواهد نمود.
🌟نَذَر:
قُمْ فَأَنْذِرْ (۲_مدثر)
انذار یعنی ترساندن انسان از آتش عذاب الهی در دنیا و آخرت برای وارد شدن او به آتش دنیا با تقوی و خوف الهی.
نذر را از آن جهت نذر گویند كه انسان وقتی آتشی از بلاء در مقابل خود ببیند آتشی کوچک تر را به اختیار برای دور کردن آن آتش از خود وارد می شود. يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ (۷_انسان)
مثال وقتی کودک کسی بیمار می شود و مشکوک به سرطان نشان می دهد او در برابر خود آتش بزرگی را می بیند پس به اختیار وارد آتش الهی می شود و گوسفندی را قربانی می کند یا بر خود واجب می کند تا حق تعالی با واردن شدن به اختیاری بر آن آتش، او را از آتش بیماری کودک اش رهایی بخشد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_آیه_یک_تدبر ۷۴۱
أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ (۲۱۴_بقره)
آیه اشاره دارد که مؤمنان در کوره آتش الهی می سوزند و باید استقامت کنند تا پخته شوند. در قانون پخته شدن زمان بَقَی در حرارت و درجه حرارت لازم است.
یک پلاستیک بازیافتی در کارخانه (گرانول) مدت زمان لازم را در کوره با حرارت مورد نیاز برای پخته شدن و دوام یافتن را باید طی کند. آیه اشاره به آن دارد که مومنان از خدا می خواهند آنان را از کوره پخته شدن برای کسب معرفت خلاص شان کند. اگر زودتر خارج شود خام و شکننده و بی خاصیت است و اگر دیرتر خارج شود زغال می شود و از خاصیت می افتد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
گاهی که حق تعالی می بیند بنده اش تحمل کوره معرفت او را برای تربیت و اصلاح خود ندارد سریع بر او فرج حاصل می کند و درب کوره بر او می گشاید. (امَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ)
باید دقت داشت اگر میزان حرارت کوره زیاد یا مدت بقاء بیشتر باشد انسان حتی مؤمن، دین و اعتقاد اش می سوزد و از دست می دهد که این خواست خدا بر بنده مؤمن اش نیست پس فرج حاصل می کند. دقیقا مانند طبخ غذا، گوشت که خوشمزه ترین غذاست بیشترین زمان ماندن در آتش را نسبت به تخم مرغ یا سیب زمینی طلب می کند و این ماندن هر اندازه با حرارت کم و مدت طولانی همراه باشد طعام خوش مزه تر می شود.
علت تأکید بر صبر، همان نیاز انسان به بقاء زمان لازم در کوره برای پخته شدن اوست که گریزی از آن هرگز بر او نیست. اگر صبر در این امر از دست برود و انسان به زور بخواهد از این کوره خارج شود، چون خام است خود را با خطایی که به دست خود خواهد کرد در کوره بزرگتری از بلاء خواهد انداخت.
مثال، زوج جوانی که معلم هستند و خانه ندارند در کوره مستأجری می سوزند. این کوره را زمانی برای بقاء لازم است و این اراده خدا بر آنان است، پس باید مدت ده سال مستأجر باشند و سپس به تدریج در آتش قرار گرفته و با ردّ خواسته های نفس مبنی بر خریدِ لوکس و تفریح لوکس و... قرار گیرند تا پخته شوند و زمانی که خدا خانه ای بر آنان می بخشد طعم شیرین آن خانه را حس کرده و از آن لذت برند و شکرش کنند.... اگر روزی صاحبِ خانه دومی شدند. اجاره اش دادند، چون در کوره صاحب خانه بد سوخته و تربیت شده اند پس با مستأجر خود غیر آن کنند که با آنان کرده اند.
اگر این زوج جوان معلم در این کوره که زمان برای بقای در آن تعریف شده و این تعریف بر اساس اختیار خود آنان است (که ذکر خواهد شد) زودتر خارج شوند باید وام سنگین بگیرند تا خانه ای بخرند پس چون قدرت بازپرداخت آن را نخواهند داشت در کوره دیگری خود را با خروج از این کوره با ناصبری خویش قرار خواهند داد و بدهی و بهره آن وام باعث خواهد شد ورشکست شوند، یعنی هم خانه ای که خریده بودند خواهند فروخت و بانک مصادره خواهد کرد و هم طلاهای زن را برای پرداخت بدهی و سود از دست خواهند داد، پس خود را در آتش بزرگتری از طمع گرفتار خواهند ساخت.
برای کوتاه کردن بقای زمانی در کوره یک راه دارند که خود را وارد آتش دیگری در کوره کنند و حرارت کوره قدری بیشتر کنند و از هزینه های زندگی خود قدری بیشتر کم و پس انداز بیفزایند. مثال میوه نخرند و در آتش هوای نفس خود زمانی که میوه ای می بینند خود را قرار دهند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_آیه_یک_تدبر ۷۴۲
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ (۱۵۵_بقره)
تاکنون از خود پرسیده ایم وقتی بهشت و جهنم خداوند خلق شده و حاضر است پس فاصله برزخ تا قیامت بر انسان برای چیست که درهای بهشت در قیامت باز می شوند؟؟؟؟
این فاصله همان رحمت خداوند برای فرصت دادن به انسان برای ورود گنهکاران به آتش اوست...
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
آتشی که به اختیار وارد شوند، مانند کسی که در دنیا به اختیار انفاق می کند. کسی که انفاق می کند با کسی که دزد جیب او می زند هر دو مالی را از دست می دهند و وارد آتشی می شوند، اما کسی که انفاق کرده چون به اختیار وارد آتش الهی شده، آتش تَصْطلُون الهی است؛ ولی کسی که جیب اش را زده اند چون به اختیار خویش از مال دنیا گذر نکرده تا وارد آتش او شود هیچ مزد و اجری نزد خدا ندارد پس آتش او از جنس عذاب است. برای همین کسی که جیب اش را دزد زده حسرت می خورد کاش آن را ساعتی پیش از این که دزد بزند به نیازمندی بخشیده بود... یعنی به اختیار وارد آتش الهی شده بود و نه به اجبار، حق تعالی او را وارد آتش خود کرده باشد. اگر به اجبار وارد آتش الهی شود مصداق ابتلاء و قَالوا بَلی برای او از نوع بلاء است. (وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ) که هیچ اجری بر مال باخته نیست مگر صبوری کند و مزدی برد. (وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ) حق تعالی باز بر کسی که مال او دزد برده تاکید می کند با صبر وارد آتش او شود و به خاطر مالی که از دست داده است بی قراری و ناشکری نکند، که اگر چنین کند همین کسی که دزد جیب او را زده بود وارد آتش دیگری به نام "نَقْصٍ الْأَنْفُسِ" خواهد شد تا در کورۀ آن خدا تربیت اش کند که بداند مال دنیا بی ارزش است.
در حقیقت کوره آتش دوم که بیماری است از سوی خدا برای آن وارد می شود که به آن مال باخته یاد دهد دیدی دنیا ارزش ندارد، اگر عافیت نداشته باشی پولی که از تو دزدیده شده حتی اگر دزدیده نشده بود و داشتی چون بیمار هستی تو را سودی نمی بخشد، پس بدان در زمانی که وارد آتش خدا با نقص مال کرده بود ات، باید شکر عافیت خویش می کردی.... عنایت کنیم بزرگترین رسالت شیطان بر انسان فقط ناشکر کردن او است. ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ (۱۷_اعراف)
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
مثالی بر این امر می زنیم. حقیر در سال ۸۰ قطعه زمینی ۱۴۰ متری را به قیمت یک میلیون خریدم. در سال ۸۸ که قصد ساخت آن کردم مبلغ ۴۰ متر آن بر اثر طرح های شهرداری از دست دادم و خیابان شد... اگر با شکر کردن وارد آتش الهی می شدم از آتش دوم که بیماری بر اثر غصه و فشار عصبی بر خودم به خاطر نقص مال بود خود را بی نیاز کرده بودم. از سوی دیگر کسب آرامش از داشته خود می کردم، پس گفتم: خدایا من آن زمان، آن زمین را به قیمت یک سیم کارت موبایل مدد تو خریدم پس من ضرر نکرده ام و اکنون سودمندم تو را بابت این نعمت شکر می گویم چون اگر سیم کارتی خریده بودم الان پنج هزار تومان شده بود ولی آن را زمینی خریدم که اکنون پنجاه میلیون است، پس من سود کرده ام، نه ضرر و تو را بابت این نعمت شکر می گویم.
حال اگر شاکر نبودم و با این شکر مدد الهی صابر نشده بودم، شب و روز غصه می خوردم و لذت تمام داشته ها بر خود صفر می کردم و شیطان بر من حملات خود با خواطر می افزود و مرا به کفر می برد و سرانجام بر اثر بیماری ناشی از فشار روحی، شاید سکته کرده از دنیا می رفتم و مرا وارد آتش برزخ خویش برای ورود دوباره اختیاری ام به آتشی دیگر تا روز قیامت می کرد.... "لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ" امر الهی برای ورود به آتش او با شکر اوست.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۳۹۵
🌟ثَبَتَ:
گفتیم ریب در امری است که انسان به صدق آن شکی ندارد ولی در وارد شدن به آن دچار دودلی است.
کسی می داند وعده انفاق را خداوند محل آن پر می کند و برکت می دهد و قطعی و صدق است، ولی در ورود به آتش الهی با انفاق ترس دارد.
کسی که در این آتش الهی وارد شد به تدریج از مرحله رَیْب خارج می گردد، پس این عقیده در قلب او تثبیت و از حالت متزلزل خارج می گردد.
وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ (۲۶۵_بقره)
آیه اشاره دارد هر کس در جستجوی رضایت الهی در انفاق از حد تجاوز کند به مرحله تثبیت می رسد، یعنی باور لرزان در او تثبیت شده و بدون لرزش دست می بخشد چون وعده پر کردن الهی محل انفاق را با چشم دل دیده است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
برای چنین کسی خواطر ملکی از جانب حق وارد می شود و نوری برای هدایت او می بخشد تا باورهایش در قلب او تثبیت شود.
قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَهُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُسْلِمِينَ (۱۰۲_نحل)
آیه ۱۲ انفال هم این سنت الهی را تصریح می کند. (إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلَائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا)
گفتیم برخی در عالم الست وارد آتش او شده و اهل یمین و مهتدین هستن. وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا (۶۹_نسا) که مراد از أنعَمت در سوره حمد این افراد هستند.
ولی برخی وارد آتش الهی نشده و تا آخر اهل شمال باقی می مانند و ضَالّین هستند. برخی دیگر بین این دو گروه و مَغْضُوب هستند. اکثر بنی آدم از مَغْضُوب است، چنانچه در جامعه هم ده درصد اوباش، ده درصد صالح، و هشتاد درصد انسان ها بین این دو طیف هستند.
إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَىٰ يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا (۱۴۲_نساء)
منافقین در اصل نور عاریتی را نمی دانند کدام سمت ببرند و سرانجام چون وارد آتش الهی نمی شوند گمراه می شوند. کسانی هستند در الست وارد آتش الهی نشده اند ولی حق تعالی نوری در دنیا برای هدایت به آنان امانت و عاریت و امانت می بخشد.
به حدیث امام صادق علیه السَّلام در اصول کافی در این امر دقت کنیم که محمد ابن مسلم از امام باقر (ع) گوید: خداوند آفریدگانی برای ایمان آفرید که ایمان آنها همیشگی است. (اصحاب یمین) و آفریدگانی برای کفر آفرید که کفر آنها هم ابدی است. (اصحاب شمال) و آفریدگانی بین این دو آفرید. (برزخ یمین و شمال) که ایمان آنها امانتی است اگر بخواهد می گیرد و اگر بخواهد به پایان می رساند.
با توجه به حدیث برزخ برای همین افراد برزخ میان یمین و شمال است که مَغضُوب خوانده می شود و در نماز می خواهیم ما را از غیر مَغضُوب قرار دهد یعنی ایمان عاریتی که در دنیا به ما برای هدایت مان بخشیده توفیق تثبیت آن به شرحی که رفت بدهد. از ایمان عاریتی ها بسیاری دیده ایم مدتی اهل عبادت بوده اند ولی عبادت را رها نموده اند، چرا؟ چون در الست وارد آتش الهی برای کسب نور نشده بودند و در دنیا حق تعالی نوری برای هدایت شان امانت می دهد ولی آنان با بدعت ها و رفتن سراغ اباطیلی به نام دین این نور را خاموش می کنند و سرانجام در دین که چیزی نیافتند همه دفتر دین را به کل بسته کنار می گذارند.
در اصول کافی از امام صادق علیه السَّلام آمده است: همانا تو را طبیب جان خودت قرار داده اند بیماری ات بر تو آشکار شده و علایم تندرستی شناسانیده شده است و تو به درمان راهنمایی شده ای پس بنگر چگونه نفس خویش درمان می کنی.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
اگر این ایمان عاریتی در دنیا اندکی این امانت حفظ کنند در برزخ حق تعالی با فتنه آتشی دیگر از رحمت اش آنان را فرصت ورود به آتش و بخشش و طِبْت شان عنایت می کند. اگر انسان به مرحله تثبیت قلب در دین رسید طبق فرمایش حضرت علی علیه السَّلام در نهج البلاغه به کمتر چیزی که بنده مؤمن می شود خداوند خود را به او بشناساند پس او امر خدا برد، سپس پیامبرش به او بشناساند و او فرمانبری پیامبرش کند و سپس امام و حجت خود بر او بشناساند و او از امام و حجت خود پیروی کند.
پس شناخت امام زمان (عج) فقط به امر خدا ممکن است و با جستجوی کوی و برزن ممکن نیست. کسی که در دنیا ایمان عاریتی در قلب اش تثبیت شود در زمان خواب در رؤیا زیاد خواب نمی بیند پس کسانی که خواب های زیاد و عجیب و غریب می بینند نشان آن است در کوره الهی باید بسوزند تا ایمان امانتی شان تثبیت شود.
نکته مهم دیگر آن که نبی مکرم اسلام (ص) بالاترین آتش را به فرمایش حضرت اش در طول تاریخ بشر در الست وارد شده است. بی تردید در الست هم کسانی که وارد آتش الهی شده اند مثل این دنیا مراتبی دارد.
نمونه اش آزار آتش زنان نبی مکرم اسلام (ص) که آن قدر حضرت آزار دادند که بر حضرت علی (ع) آزاری در این راه نبود، یا آتش تبلیغ صدر اسلام بر هیچ کس به اندازه پیامبر (ص) نبود...
نکته مهم دیگر آن که علم الهی برخی گمان می کنند چیست؟ علم نور است و خدا در قلب کسی که بخواهد قرار می دهد. تصور کنید هزار نفر در اتاق تاریکی هستند وقتی چراغ روشن شود و یک نفر در نور چراغ همه چیز را ببیند. برای همین لقمان در لحظه ای نور الهی توسط فرشتگان قلب اش را گرفت و بیدار شد و حقایق را که در نور دیده بود ذکر می کرد. نبی مکرم اسلام (ص) طبق حدیث از حضرت اش اولین کسی بود که در الست به خدا لبیک گفت و بعد از او حضرت علی (ع) بود. پس نوری که در الست کسب کردند بیشترین بود اما این نور باید در دنیا با مجاهدت از بالقوه به بالفعل می رسید، پس باید در آتش مجاهدت الهی وارد می شدند. اگر خود حضرت علی (ع) نماز شب نمی خواند و اطعام مسکین و یتیم نمی کرد این نور در او خاموش می شد و او مسلمانی عادی مثل سلمان می شد.
پس حق تعالی هرگز در بحث نبی و امام تبعیض با دیگری قائل نمی شود. از ایمان امانتی در فرزند مان باید در ورود به آتش الهی با تقوا کمک بگیریم تا با نور الهی از تزلزل که در دسترس شیطان است خارج شود. متاسفانه بسیاری از ما از این ایمان ودیعه در فرزندان مان با وارد کردن شان در آتش برای تثبیت اش بهره نمی بریم و اگر زمان دیر شود از مَغضُوب به غَیر مَغضوب تبدیل نمی شوند. مراد از مَغضُوب کسانی هستند که در الست از آتش الهی برای کسب نورش ردّ نشده اند، برای همین در دنیا مورد غضب الهی هستند ولی خداوند نظری از رحمت کرده و ایمان عاریتی به آنها داده است تا نوری کم برای وارد شدن به آتش الهی داشته باشند. خوارج ایمان عاریتی داشتند ولی چون در ولایت امام وارد آتش نشدند ایمان عاریتی شان از آنان گرفته شد و جزء ضَالّین گردیدند. این که امر شده کودکان در کودکی همراه خود نماز کنید تا نماز به پا دارند برای تثبیت این ایمان عاریتی در وجود آن هاست.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
اگر این ایمان عاریتی در دنیا اندکی این امانت حفظ کنند در برزخ حق تعالی با فتنه آتشی دیگر از رحمت اش آنان را فرصت ورود به آتش و بخشش و طِبْت شان عنایت می کند. اگر انسان به مرحله تثبیت قلب در دین رسید طبق فرمایش حضرت علی علیه السَّلام در نهج البلاغه به کمتر چیزی که بنده مؤمن می شود خداوند خود را به او بشناساند پس او امر خدا برد، سپس پیامبرش به او بشناساند و او فرمانبری پیامبرش کند و سپس امام و حجت خود بر او بشناساند و او از امام و حجت خود پیروی کند.
پس شناخت امام زمان (عج) فقط به امر خدا ممکن است و با جستجوی کوی و برزن ممکن نیست. کسی که در دنیا ایمان عاریتی در قلب اش تثبیت شود در زمان خواب در رؤیا زیاد خواب نمی بیند پس کسانی که خواب های زیاد و عجیب و غریب می بینند نشان آن است در کوره الهی باید بسوزند تا ایمان امانتی شان تثبیت شود.
نکته مهم دیگر آن که نبی مکرم اسلام (ص) بالاترین آتش را به فرمایش حضرت اش در طول تاریخ بشر در الست وارد شده است. بی تردید در الست هم کسانی که وارد آتش الهی شده اند مثل این دنیا مراتبی دارد.
نمونه اش آزار آتش زنان نبی مکرم اسلام (ص) که آن قدر حضرت آزار دادند که بر حضرت علی (ع) آزاری در این راه نبود، یا آتش تبلیغ صدر اسلام بر هیچ کس به اندازه پیامبر (ص) نبود...
نکته مهم دیگر آن که علم الهی برخی گمان می کنند چیست؟ علم نور است و خدا در قلب کسی که بخواهد قرار می دهد. تصور کنید هزار نفر در اتاق تاریکی هستند وقتی چراغ روشن شود و یک نفر در نور چراغ همه چیز را ببیند. برای همین لقمان در لحظه ای نور الهی توسط فرشتگان قلب اش را گرفت و بیدار شد و حقایق را که در نور دیده بود ذکر می کرد. نبی مکرم اسلام (ص) طبق حدیث از حضرت اش اولین کسی بود که در الست به خدا لبیک گفت و بعد از او حضرت علی (ع) بود. پس نوری که در الست کسب کردند بیشترین بود اما این نور باید در دنیا با مجاهدت از بالقوه به بالفعل می رسید، پس باید در آتش مجاهدت الهی وارد می شدند. اگر خود حضرت علی (ع) نماز شب نمی خواند و اطعام مسکین و یتیم نمی کرد این نور در او خاموش می شد و او مسلمانی عادی مثل سلمان می شد.
پس حق تعالی هرگز در بحث نبی و امام تبعیض با دیگری قائل نمی شود. از ایمان امانتی در فرزند مان باید در ورود به آتش الهی با تقوا کمک بگیریم تا با نور الهی از تزلزل که در دسترس شیطان است خارج شود. متاسفانه بسیاری از ما از این ایمان ودیعه در فرزندان مان با وارد کردن شان در آتش برای تثبیت اش بهره نمی بریم و اگر زمان دیر شود از مَغضُوب به غَیر مَغضوب تبدیل نمی شوند. مراد از مَغضُوب کسانی هستند که در الست از آتش الهی برای کسب نورش ردّ نشده اند، برای همین در دنیا مورد غضب الهی هستند ولی خداوند نظری از رحمت کرده و ایمان عاریتی به آنها داده است تا نوری کم برای وارد شدن به آتش الهی داشته باشند. خوارج ایمان عاریتی داشتند ولی چون در ولایت امام وارد آتش نشدند ایمان عاریتی شان از آنان گرفته شد و جزء ضَالّین گردیدند. این که امر شده کودکان در کودکی همراه خود نماز کنید تا نماز به پا دارند برای تثبیت این ایمان عاریتی در وجود آن هاست.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
طَیِّب در قرآن(2).mp3
25.98M
#فایل_صوتی_قرآنی
#موضوع: طَیِّب در قرآن
#حسین_جعفری_خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
#پندهای_قصار
خداوند همه را برای بهشت آفریده است، ولی بهشت را برای کسی خلق نکرده است و این آدمی است که بهشت را برای خود خلق می کند......
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_داستان_یک_پند ۴۲۱
سارا برای عروسی، برای سفارش لباس به خیاط رفته است. هر پیشنهادی که خیاط از مدل ها می دهد او را راضی نمی کند چون لباسی می خواهد که تک تک حضار عروسی آن را پسند کنند و هاج واج بمانند.
خیاط به او می گوید: برای این که راحت انتخاب کنی از بین اهل آن مجلس خودت را انتخاب کن ببین چه مدلی دوست داری؟!
افکارت را عوض کن، که تو قدرت تغییر افکار دیگران را نداری، پس لباسی انتخاب کن که فقط خودت را راضی کند، نه دیگران را.....
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_شعر_یک_معرفت
🌟غزل بار ابروی یار
چون دور شوی از من، من را نبود طاقت
چون دون شوی بر من، من را ببَری راحت
شمع و پَر پروانه تمثیل به این عشق است
از ذکر تو اَم سرشار هر لحظه و هر ساعت
ای صاحب هر ثروت، وی حافظ هر مِکنت
این عشق مرا بر خود ایمن کن از هر آفت
از آتش نفس و دیو پرهای مرا برگیر
تا رشد دهی جانم در مکتب و در راهت
هر نعمت تو جانا در آتش وصل توست
در آتش وصل تو چیزی نشود حاجت
گر پَر به تن ام سوزد، چشم ام به لب ات دوزد
تا امر تو را از جان بی پَر بکنم طاعت
در آتش وصل تو من را سر اگر سوزد
در پای تو افتم من ای سرو، تو را قامت
در نام تو شد مجموع هم ذکر و همی نسیان
هر نام رود از هوش وقتی که برم نام ات
یکبار اگر هر کس بر کام تو شد وصل اش
کام اش نشود هرگز شیرین تر از آن کامت
ابروی تو را باری است سنگین به تن و جانم
بر من مددی فرما تا نیک برم بارت
گر تور کنی نایر در طور به سینایت
راضی نشود هرگز بِرهانی از آن دامت
✍حسین جعفری خویی (نایر خویی)
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟🌟🌟🌟🌟🌟
#یک_داستان_یک_تصویر
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_داستان_یک_پند ۴۲۲
اشراف زاده ای، خانه درویشی رفت تا از او پندی فراگیرد و سؤالی که داشت بپرسد. چون وارد خانه شد عنکبوت ها با تارهایشان در گوشه گوشۀ سقف دید. از سؤال اش منصرف شد و خواست که برگردد.
درویش زاهد حکایت را فهمید. به او گفت: نرو و جواب سؤالی که ذهن ات رسید بگیر...
تارهای عنکبوت برای روزیِ خودشان در سقف هستند و من طُعمه و روزی آنها نیستم که از آنان بترسم... ولی تو را تکبری است که بهترین طُعمه و روزی شیطان هستی که تارهای نامرئی شیطان و کمین اش را برای شکارت در اطراف خود نمی بینی.....
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۳۹۹
🌟أهل:
به یک شایستگی براساس معیارهای تعریف شده از سوی حق تعالی در یک فرد برای امری خاص را گویند.
پس اهل، شایستگان توصیه شده برای ادای امانت الهی هستند.
إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا (۵۸_نساء)
خداوند شما را امر می کند امانات را به اهل آن بسپارید.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
مراد از امانت در آیات الهی، امانتی است که در الست بر انسان عرضه شده است و باید سالم به مقصد گفته شده برساند، و مراد از امانت های بشر به بشر نیست بلکه امانت های بشر به خداست.
در امانت بشر به بشر، انسان باید امانت را به کسی که از او امانت را گرفته پس دهد که برگشت امانت به صاحب آن گفته می شود. ولی در امانات الهی، انسان باید این امانات را به کسانی که حق تعالی شایستگی آنان را مشخص کرده است داده شود. مثال مال دنیا امانتی از جانب حق تعالی بر انسان است خداوند سهم زکاتی در آن مال امانت بر انسان داده است چون انسان این امانت را به صاحب آن که خداست نمی تواند برگرداند برای همین باید به اهل آن یعنی کسانی که حق تعالی شایستگی آن ها را در کلام وحی بیان کرده است برساند. پس در آیه ۶۰ توبه افرادی که اشاره شده اند اهل ادایِ امانت زکات الهی هستند.
إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيم (۶۰_توبه)
علم امانتی از خدا در نزد عالم است. نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: علم سپرده خدا در روى زمين اوست و عالمان امانتداران اين سپرده خدايند. پس، هر كه به علمش عمل كند، امانت او را پرداخته است و هر كه عمل نكند، در ديوان خداوند متعال نوشته شود كه او از خيانتكاران است. یعنی علم را هم عمل کنید و هم به اهل آن یعنی کسانی که شایستگی آن را دارند و اهل عمل هستند در اختیارشان بگذارید. چرا که اگر علم توحید را که امانت او نزد شماست به کسی که عمل به آن نمی کند بدهید او نوری برای فهم این علم نخواهد داشت یا تمسخرش خواهد کرد، یا چون موسی نبی به علت نور کم گمراه خواهد شد. برای همین در احادیث، تقیه در علم بسیار مهم است.
در حدیث نبوی است: اگر عالم از یاد داده علم به اهل آن دریغ کند و یا علم را به نااهل آن بسپارد روز قیامت با لگامی از آتش بر دهان اش محشور می شود. مثال در مجلسی که شایستگی شنیدن از قرآن را ندارند، قرآن بخواند و تدبر گوید و باعث شود عده ای بر کلام خدا بخندند، پس چون این امانت در نزد نااهل آن گذاشته است مورد عذاب خداوند قرار خواهد گرفت.
إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ (۵۸_نساء)
در ادامه آیه می فرماید: قضاوت یک امانت الهی است که باید به اهل اش سپرده شود که صاحب علم و تقوی است. اگر مقام قضاوت از سوی حاکم به کسی که شایستگی آن را ندارد و رشوه خوار است سپرده شود حاکم در این امر پاسخگوی حق تعالی درباره امانت حکومت اش خواهد بود.
فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (۴۳_نحل)
یعنی کسانی که شایستگی در نزد شما برای سوال کردن شما چه از نظر مالی و چه از نظر علمی دارند که دائم در عمل در ذکر من هستند، چون آنان را نوری در قلب شان برای فهم حقیقت داده ام و شما را به خطا راهنمایی نمی کنند. یعنی از کسانی که کتاب های زیادی خوانده اند سوال کنید آنان از نظر من اهل نیستند.
هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ (۵۶_مدثر)
یعنی خداوند شایسته است از او بترسید و از او طلب مغفرت کنید. اگر از خدا بترسی و طلب مغفرت کنی به تو نزدیک شده و عذاب اش کمتر و رحمت اش می گستراند. ولی اگر از انسان تقوی کنی و مغفرت بخواهی بر ضعف تو واقف تر شده و بیشتر عذاب ات داده و طلبکارتر می شود.
"أَهْلَ قَرْيَةٍ" کسانی که شایستگی سکونت آن روستا را کسب کرده اند و مالک آن شده اند. چون مردم، آبادی های جهان را براساس معیارهای خدا مالک نمی شوند و کاهی از روی حمله و تجاوز هم مالک می شوند، پس برخی از مالکیت و شایستگی و اهل ها هم از ظلم می تواند باشد. إِنَّا مُهْلِكُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ (۳۱_عنکبوت)
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
یا درباره اهل کتاب می فرماید: وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ (۱۹۹_آل عمران)
برخی مردم که شایستگی همراهی و باور ظاهری کتاب های آسمانی را دارند و آن را در ظاهر ارزشمند و مقدس می دانند ولی در باطن اهل واقعی آن نیستند چون با عدم ایمان به خدا و آنچه در آن نازل شده است شایستگی کتاب خدا را ندارند. پس گاهی در کلام وحی اهل به معنی شایستگی ظاهری هم آمده است.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا (۶_تحریم)
یعنی ایمان آورندگان خودتان و کسانی را که در اطراف شما قلب شان به نور تقوی مزین است و اهل تقوی هستند از آتش خدا بترسانید.
مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ (۸۹_مائده)
اگر جنبه اطعام باشد تمام عائله یک مرد اهل اطعام و شایستگی اطعام او را دارند و باید غذای آنان بدهد، اما اگر شایستگی نماز خواندن باشد همه عائله اهل آن مرد حساب نمی شوند.
وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ (۱۳۲_طه)
یعنی از خانواده خود کسانی که تقوی دارند به نماز امر کن چرا که کسانی که تقوی ندارند هرچند با تو در زیر یک سقف اگر زندگی کنند و اهل طعام تو و شایستگی طعام تو را داشته باشند شایستگی اهل بیت بودن تو را ندارند. برای همین در حدیث است که فرزند خود را در کودکی چند بار به نماز امر کن اگر نخواند او را رها کن چون از اهلِ تو نیست.
قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ (۴۶_هود)
پس اهلیّت برای طعام از بُعد وجوب نفقه زن و فرزند بر شوهرش به معنی اهل بیت و شایستگی برای یک مومن نیست. چنانچه در کلام وحی خواهر موسی به فرعون گفت: هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ (۴۰_طه) مراد از اهل بیت را در این آیه اگر خانواده در نظر بگیریم خواهر موسی نبی آدرس مادر او را داده بود پس بی تردید فرعون می شناخت کسی را که امر او در کشتن فرزندان پسر را اطاعت نکرده بود. پس اگر زندگی کردن در یک خانه را شرط کافی برای اهل بیت محسوب شدن بدانیم، فرعون نیز باید اهل بیت اش موسی را حساب کنیم چون در خانه او زندگی می کرد در حالی که طبق قرآن فرعون کفالت موسی را در بزرگ کردن او از جانب خدا فقط اهلیّت یافته بود.
"فَأَنْجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ (۵۷_نمل)
آیه خطاب به حضرت لوط است، چون همسرش از فرمان لوط نبی سرپیچی کرده بود حق تعالی او را از شایستگی لوط خارج نمود.
اهل سنت در باب آیه تطهیر چون این آیه بعد از آیات زنان نبی مکرم اسلام (ص) آمده است: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا (۳۳_احزاب) این آیه را شامل همه زنان پیامبر می دانند. حال طبق قرآن به تدبر این امر مدد الهی می پردازیم.
اثبات شد اهل بیت یعنی کسب شایستگی لازم در امری طبق معیارهای حق تعالی را گویند. پس برای درک آن باید به شایستگی هایی که زنان پیامبر به آن امر شده اند طبق قرآن بپردازیم. شرط نخست، طبق ابتدای آیه تطهیر برای زنان پیامبر نشستن در خانه است.
وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ (۳۳_احزاب)
شرط دوم دوری از دنیا است. يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا (۲۹_احزاب)
یعنی زنان پیامبر چه در حیات او، و چه در ممات اش نباید برای کسب دنیا و قدرت تلاشی کنند که این امر بر آنان حرام شده است.
يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ (۳۲_احزاب)
تقوی بر زنان پیامبر بیش از هر زن دیگری واجب شده است.
وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا (۳_تحریم)
برخی زنان پیامبر اسرار حضرت را علی رغم تاکید حضرت بر حفظ آن، فاش ساختند پس نمی توان آنان را هم مصداق آیه تطهیر نمود. پس اگر همه زنان پیامبر را اهل بیت آن حضرت صرفاً به شرط عقد ازدواج حساب کنیم، پس زنانی از حضرت که وجوب آیات ذکر شده را رعایت نکردند اگر بخواهیم آنان را هم از اهل بیت حضرت محسوب کنیم با توجه به مطالب فوق جای بحث و تفکر و تأمل بیشتری است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
هر چند طبق کلام وحی همه زنان نبی مکرم اسلام (ص) حکم مادران مؤمنان را دارند و کوچکترین بی احترامی به آنان، بی حرمتی به وجود قدسی آن حضرت است؛ ولی نپذیرفتن همه زنان نبی مکرم اسلام به عنوان اهل بیت آن حضرت، کوچکترین خدشه ای به باور و احترام نبی مکرم اسلام وارد نمی کند و بی احترامی به حضرت محسوب نمی گردد. چرا که ازدواج های حضرت نه مانند یک مؤمن عادی بر اساس انتخاب خود بوده باشد بلکه از روی حکمتی است و با اصل رعایت حکمت بی تردید حضرت نمی توانستند معیارها و شروط قرآن را در انتخاب همسران خود زیاد مد نظر قرار دهند.
حال به لغت اداء بر می گردیم. در بحث امانت، اداء آن طبق کلام وحی مهم ترین فاکتور است. اداء، به رساندن تمام و کمال امانت به اهل آن را گویند. در ادای یک قرض ممکن است صاحب آن بگوید: قرض مرا به فلانی بدهید و کس دیگری را اهل دریافت آن معرفی کند.
أَنْ أَدُّوا إِلَيَّ عِبَادَ اللَّهِ (۱۸_دخان)
تمام امانات الهی بر انسان در مقام عبادت او تمام و کمال باید پرداخت و اداء به اهل آن شود.
وقتی می فرماید: زکات را دادی منت مگذار و منتظر تشکر مباش، یعنی بدهی خود به مرا می دهی و از گیرنده آن نباید انتظار تشکر و احترام نداشته باشی. به ساز و کار جنگی دشمن که غنیمت گرفته شده باشد "ادوات" گفته می شود چون که اداء آن به اهل آن واجب است و طبق قرآن کسانی که دوست داشتند در جنگ حاضر شوند ولی بیمار بودند و نتوانسته اند، آنان هم اهلیّت این غنایم را دارند و باید حق آنان در این غنایم اداء گردد. کسی که خیریه ای دارد و از مردم اجناسی را برای نیازمندان گرفته است حکم ادوات بر او دارد که باید بر اهل اش اداء شود. کسی که برای زلزله زدگان شهری در شهر خود کمک های غیر نقدی جمع می کند تمام جمع شده های او حکم ادوات دارد یعنی باید تمام و کمال به زلزله زدگان آن شهر اداء شود.
در زمان اذان حضرت علی علیه السَّلام وجود مبارک شان می لرزید و می فرمودند: وقت ادای آن امانت سنگین فریضه نماز فرا رسیده است. یعنی در نماز همه امانت من به خداست که در حال پرداخت آن هستم پس باید کاملا نیت ام و بدنم چون جنازه بی حرکت در خدمت او باشد. خداوند برای اداء نمازش وقتی مشخص کرده است؛ یعنی بدهی نماز تو به من بعد از این زمان اگر اقامه کنی حکم تأخیر در عمل می خورد و قضاء می گردد.
يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ (۳۵_نور)
حق تعالی با نورش که بر قلب می افکند مؤمن را هدایت می کند و این نور را در ورود به آتش خویش بر مجاهد خویش می بخشد نه با کتاب خواندن و محضر استاد نشستن و.....
برای اثبات این امر مثالی ذکر می کنیم که برای همه ما اتفاق افتاده است. گاهی حدیثی از معصوم را برای بار اول می خوانیم و می دانیم آن را جایی نخوانده بودیم ولی بدون این که خوانده باشیم به آن عمل می کردیم.... این همان نوری است که خدا با آن ما را هدایت می کرد و برای آن است که اگر چنین نوری نبود مؤمنان خسارت های زیادی در راه دین با آزمون و خطا تا آخر عمر مرتکب می شدند.
سعید و حسن هر دو در محضر استاد تدبری حاضر می شوند، سعید اهل عمل به قرآن است و حسن اهل عمل به قرآن نیست. اگر استاد شان هدایت شده از سوی خدا نباشد سعید و حسن چه سرنوشتی خواهند داشت؟ سعید که اهل عمل به قرآن است با نور الهی گمراهی استادش را خدا به او نشان می دهد پس از او فاصله می گیرد، ولی حسن که اهل عمل نیست و چون خدا هدایت اش با نور خود نکرده در محضر آن استاد گمراه تر می شود پس استاد، حسن را گمراه نکرده، خدا گمراه کرده و خدا بدون علت گمراه نمی کند بلکه حسن مسبب این گمراهی است که به دانسته های خود عمل نکرده است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#پندهای_قصار
قرآن تنها کتابی است که وقتی نگاه می کنی اسم نویسنده اش بر جلد آن نیست.... چون قرآن نازل شده است و تنها کتابی است که بر نوشته های خود تضمین می دهد و مالک قول خود است...
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ نتیجه کسب حلال دوری شیاطین از فرزندان، وعده خداوند در قرآن است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۴۰۰
🌟تَلَیَ:
به معنای تاباندن نور یک شئ که قابلیت تاباندن نور را دارد گویند.
مثال، امروزه تابلوهای شبرنگ راهنمایی رانندگی در شب کوچکترین نور را می گیرند و نور را بازتاب می دهند.
وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا (۲_شمس)
ماه شب چهاردهم همیشه در آسمان زمان غروب آفتاب ظاهر می شود و قابلیت پرتوافشانی در ذات خود را دارد. ولی در روز این نور از او نمی تابد و بعد از تاریک شدن هوا نور خورشید را گرفته و نور آن می تاباند که به این حالت "تلألؤ ماه" گفته می شود.
قرآن در حالت عادی مانند آن ماه است که قبل از غروب خورشید در آسمان دیده می شود و وجود دارد و قابلیت پرتو افشانی دارد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
این قرآن اگر از روی آن خوانده شود به آن قرائت می گویند. فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ (۹۸_نحل)
"اقْرَأْ" خواندن ظاهری آیات قرآن و تفکر در مورد آنها را گویند. اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا (۱۴_اسراء)
در اقْرَأْ، گویی قرآن قبل از غروب آفتاب را در آسمان می بینیم؛ اما در کتاب قرآن عموماً امر به تلاوت قرآن شده ایم. در تلاوت قرآن نور مستور و پوشیده قرآن برای مطهّرین از رحمت الهی گشوده می شود. این نور مستور در بطن و عمق قرآن با خواطر ملکی و ربّانی به سان نور خورشید از جانب خدا بر قرآن می تابد و قرآن با تلألؤ در ظلمات دنیا انسان گمراه را هدایت می کند. چنین کسی می داند بدون نور قرآن گمراه خواهد شد پس عاشق و شیفته قرآن می شود و چون یقین دارد اگر ترک آتش الهی کند خدا نور هدایت اش از او خواهد گرفت پس همیشه با تقوی الهی در آتش او می ماند و به شدت در حال مراقبه است.
وظیفه پیامبر و اولیاء الهی فقط خواندن آیات قرآن و قرائت آن بر مردم نبود بلکه وظیفه تبیین و تدبر و تفسیر قرآن برای تلألؤ آن بر مردم را داشتند. رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُو صُحُفًا مُطَهَّرَةً (۲_بینه)
در زمان عدم دسترسی به انبیاء حق تعالی فرشتگانی را مأمور تلاوت قرآن بر هدایت شدگان از رحمت اش قرار داده است.
فَالتَّالِياتِ ذِكْراً (۳_صافات)
می دانیم قرآن ذکر است و مراد از تالیات همان فرشتگان هستند که با خواطر ملکی قرآن و اسرار و بطون آن برای بندگانی که مقرر شده است با خواطر ملکی القاء می کنند.
وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتَابِ رَبِّكَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا (۲۷_کهف)
در تلاوت قرآن باید آنچه مد نظر خداست ارایه گردد و هیچ کس حق ندارد از قرآن سخن شخصی یا نظری شخصی یا گروهی یا اجتماعی را برداشت و تفسیر به رأی نماید. پس تا کسی به مقام محیط به امری در کلام حق نرسیده است حق تلاوتی از آن را هرگز ندارد.
الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُولَٰئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ (۱۲۱_بقره)
مؤمنان کسانی هستند که حق واقعی تلاوت و کسب نور آن را دریافت می کنند.
تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (۲۵۲_بقره)
کسی تا فرستاده ای از خدا نباشد نمی تواند کتاب خدا را بر مردم تلاوت و تبیین راستین نماید.
كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ (۲۱_مجادله)
آیه از زبان خدا از قول نبی مکرم اسلام (ص) است که نشان می دهد خود رسول خدا هم رسولانی به اذن خدا در زمان او و بعدش برای تلاوت کتاب خدا همیشه داشته اند.
خداوند با نورش هدایت می کند و هدایت خدا مخصوص کسانی است که در راه او مجاهدت با جان و مال خود کنند. وقتی انسان چنین کرد حق تعالی انوار هدایت خویش بر کلام خود بر کسی که هدایت اش کرده می تاباند و کلام وحی تلاوت یا لؤْلُؤ بر او می شود. كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ (۲۳_واقعه)
یعنی کلام وحی بر او می درخشد و انسان در ذات خویش بر چیزی که بدرخشد تمایل به جذب شدن و محو شدن در آن می یابد. کسانی که از تلاوت قرآن در تدبر آن لذتی نمی برند یا فهم اش نمی کنند به خاطر لؤْلُؤ نشدن قرآن بر آنان است. وقتی می گویند تلاوت آیاتی از قرآن کریم، مراد آن است قاری با صوت خوش و حزین و لحن آسمانی خویش نور کلام وحی را بتواند تا حد ممکن از آن بر شنونده باذن الله تلألؤ دهد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_شعر_یک_معرفت
#شعر_ترکی
یا ربّ قوجا وقتی منی سن قویما دُشَح دَ
عاجز اِلَمَ اللریمی آیری اَتَح دَ
قِیتَرمَ اوشاخ لخ چاغ می سن قوجا وقت دَ
اُلدور منی سن قویما منی بیر دَ بَلَح دَ
مضمون شعر آن که، خدایا! در سن پیری کودکی مرا بر من برمگردان تا ذلیل ام کنی.
✍حسین جعفری خویی (نایر خویی)
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#مناجات
نازنینا! معرفت تو را راهی است سخت برای پیمودن و رسیدن؛ و بسی جاهل و شکاری برای شیطان است کسی که گمان کند که تو را فقط کتاب و علمی است برای نشستن و خواندن برای فهمیدن و درک معرفت ات.
معبودا! توفیق مجاهدت با نفس خویش برای رسیدن به معرفت ذات قدسی ات از رحمت ات بر همه ما عنایت فرما.
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
✍حتی درخت هم که باشی تا خدا نخواهد نخواهی مُرد... و چنین چوب خشک را سبز می کند...
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۴۰۱
🌟خَدَوَ:
تکبر پادشاهی را گویند. خَدیوْ، صفت مشبهه از این ریشه است که معنی پادشاه متکبر می دهد.
وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاس (۱۸_لقمان)
چون پادشاهان بر مردم قیافه مگیر...
قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ (۴_بروج)
یعنی قومی که همه آنان چون پادشاهان بر مردم عادی متکبرانه قیافه می گرفتند. در فارسی کلمه خدا یعنی پادشاه از این کلمه مشتق شده است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی