آیه اشاره به این دارد بین دو گروه از مومنان که درگیر کشتار یکدیگر شده اند صلح ایجاد کنید. اگر گروهی طغیان کرد بر گروه دیگر، از گروه طغیان گر بکشید (حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّهِ) تا در برابر امر خدا کوتاه بیایند و جنگ کنار نهند و صلح کنند. "إِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا" وقتی پایین یا همان کوتاه آمدند بین آنان صلح ایجاد کنید.
أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَىٰ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ يَتَفَيَّأُ ظِلَالُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَالشَّمَائِلِ سُجَّدًا لِلَّهِ وَهُمْ دَاخِرُونَ (۴۸_نحل)
مراد از "يَتَفَيَّأُ ظِلَالُهُ"، اشاره به بالا رفتن سایه و بلند شدن و کوتاه شدن و پایین آمدن آن در طول روز دارد.
"لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فَاءُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيم (۲۲۶_بقره)
آیه اشاره به این دارد مردانی که زن خود را ایلاء کنند (یعنی قسم به ترک معاشرت کنند) اگر کوتاه آمدند (در مثل معروف از خر شیطان پایین آمدند) خداوند آنان را می بخشد. به استناد این آیه است که عدم مباشرت با همسر بیش از چهار ماه حرام بوده و جایز نیست.
وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ (۶_حشر)
فَىء اموالى است كه از كفّار به رسول خدا (ص) و ولى امر بر مىگردد. مثال کفار، شهری یا آبادی را بدون جنگ از ترس ترک و فرار می کنند آنچه به جا مانده آن فَیء است. به عنوان نمونه بعد از انقلاب فیء آن افراد در اختیار بنیاد مستضعفان و جانبازان قرار گرفت. در این آیه مراد از "وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ" خداوند فیء و بهایی نگرفت از پیامبرش (بابت غنایم جنگی رایگان تان بخشید) مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ برای آن از شما هم (پیامبرش) سختی و مرارتی از شما نکشید برای (کسب آن) اسب یا مرکبی سوار شوید (میدان جنگ بروید) این خداوند است که مسلط می کند بر پیامبرش هر چه بخواهد و بر آن قادر است.
مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ (۷_حشر)
خداوند فیء نگرفت از رسول اش از اهل قری (کافران زمانی که آن را ترک و رایگان برای شما رها کردند) پس آن برای خدا و رسول اوست. مراد آیه آن که این خدا بود كه رعب در دل کافران انداخت و از آن قُری رفتند و این خداوند بود مال آنان بر شما حلال کرد که بدون پرداخت بهایی به آن رسیدید که اگر رعب نمی انداخت و نمی رفتند اگر هم بعد رفتن شان حلال شما نمی کرد شما نمی توانستید حلال خود کرده از آن بهره برید.
در نهج الفصاحه از نبی مکرم اسلام (ص) آمده است: العِلمُ مِیراثیٖ وَ میراثُ الأنبیاء من قبلی، علم میراث من و میراث پیامبران پیش از من است. یعنی پیامبران و علمای راستین برای جمع کردن دنیا به دنیا نیامده اند که شب و روز کار کنند ارثی از باغ و خانه مجلل و ملک برای وارثان بگذارند بلکه شب و روز در راه تحقیق دین هستند و زندگی محقر و ساده ای دارند و میراث شان علم شان است.... این به این معنی نیست آن محقرات و امکانات جزیی به جا مانده از آنان حرام است و باید به نیازمندان تقسیم شود.
اما حدیث مورد استناد جعلی در فدک این بود که پیامبر و علمای راستین حق ندارند ارثی بگذارند و هر چه دارند بعد از مرگ شان باید صدقه داده شود. پیامبران خود آگاه به معرفت الهی هستند، از خود مال دنیا در زمین به ارث نمی گذارند، این به معنی این نیست هر چه دارند قبل از مرگ جارو می کنند و یا هرچه از پیامبران ماند بعد از مرگ اش بر وراث حرام کرده و باید به فقراء صدقه اش بدهند، ولی حدیثی که خلفا استناد کردند و جعلی بود، این بود اگر ارثی ماند بعد از او بر وراث حرام است و از خود میراثی به یادگار نباید گذارند، و آنچه بماند باید به عنوان صدقه در راه خدا مصرف شود که این حدیث با آیات قرآن هرگز سازگار نیست.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
#یک_آیه_یک_تدبر ۷۴۳
وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِنْ وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا (۵_مریم)
در این آیه اگر دقت کنیم زکریا نبی از خدا ولی و سرپرستی برای بعد از مرگ خود می خواهد نه وارثی.
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُون (۵۵_مائده)
در این آیه ولی مشخص شده است، کسی که نماز بخواند و زکات بدهد و راکع در برابر خداوند باشد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
برای همین در آیه بعد خداوند می فرماید: يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا (۶_مریم)
از آل یعقوب ذریه ای وارث می خواهد چون آل یعقوب انبیاء بنی اسراییل بودند. زکریا نگران اموالش بعد از مرگش نبود که دست چه کسی بیفتد و شادی چیزی جزء علم نداشت کسی بعدش ارث برد.
پس حدیث نبی مکرم اسلام (ص) که انبیاء بعد از خود مالی به ارث نمی گذارند مگر علم و حکمت با آیه مطابق است، اما این آیه منسوخ به دیگری دارد.
مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ (۷_حشر)
هر آنچه خداوند فی ء و بهایی بابت آن از پیامبرش نگرفت از اهل قرایی که دارایی آن را ترک کردند برای خدا و رسول و ذی القربی اوست و ایتام و مساکین. در سند فدک آن ملک فی ء بود و برای نبی مکرم اسلام (ص) حضرت در زمان حیات آن را به دخترشان بخشیده و از شمول میراث خارج ساخته بودند پس فدک مالک حقیقی برابر قرآن داشت و هیچ کس نمی توانست آن را بدون رضایت متصرف شود.
چرا پیامبران اخلاقاً ارث نمی گذارند؟ چون ارث گذاشتن نوعی نشان از حبّ دنیاست که پیامبرش مالی را جمع می کند که مبادا در روزی نیاز داشته باشد و کسانی که ارثی می گذارند این کار برای روز مبادای احتمالی عمرشان بخصوص در سن پیری می کنند و نوعی شرک خفی ناشی از ترس از رزّاق بودن حق تعالی در روزهای سخت است، و یا ارث می گذارند چون از آینده فرزندان شان بیم دارند که این هم نشان نوعی شرک خفی است که از ذات انبیاء باید به دور باشد.
در روایت است نبی مکرم اسلام (ص) شب زمان برگشتن به خانه هر آنچه کسب کرده بودند به فقرا می بخشیدند و دست خالی منزل می آمدند. این امر برای مسلمان عادی جایز نیست ولی برای پیامبرش باید باشد چون پیامبرش اگر پس اندازی کند نوعی شرک خفی به رزّاق بودن خدا و فرض عمر طولانی بر خودش دارد. چنانچه نبی مکرم اسلام (ص) می فرمودند: به خدا قسم هر لحظه پلک بر روی پلک می گذارم نمی دانم مرگ مرا در این فاصله خواهد گرفت یا نه؟
علت امر خدا بر فی ء بر رسولش آن است چون می داند آن حضرت برای وراث ارثی به جای نمی گذارد نوعی جبران این کسری اختیاری نبی از محل فی ء است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۴۰۴
🌟دَخَر:
اگر چیزی استفاده شود و ماندۀ آن برای استفاده کامل اش برای فرصت بعدی، به کناری گذاشته شود به این فعل "دَخَر" گویند. مثال، شما یک چسب مایع را اگر باز کنید کاغذی را بچسبانید و مابقی آن برای استفاده در زمان دیگری کنار بگذارید "تَدَّخُّر" کرده اید.
یکی از آیات معجزه عیسی نبی آن بود که فرمود: وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ (۴۹_آل عمران)
می دانیم در هر خانه ای خوراکی مانند آرد، خرما، روغن، نمک و... وجود دارد که بخشی از آن، در طول روز طبخ و خورده می شود و بخشی برای مصرف در روزهای بعد در منزل کنار گذاشته می شود چرا که هیچ کس سیب زمینی، پیاز و گوجه و گوشت را برای مصرف یک وعده استفاده نمی خرد، بلکه به قدر وسع و نیاز می خرد، که بخشی برای استفاده خوردن آن روز، و بخشی برای خوردن روزهای دیگر کنار می گذارد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
أَوَلَمْ يَرَوْا إِلی ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلَّـهِ وَ هُمْ داخِرُونَ (۴۸_نحل)
مراد از داخِرُونَ در آیه فوق چیست؟
"يَتَفَيَّؤُا" به معنای چیزی که به دو سمت، قدرت چرخش دارد گفته می شود. یک شاخه درخت به دو طرف می تواند خم شود پس "يَتَفَيَّؤُا" است، ولی پای انسان فقط به سمت داخل بر می گردد و قدرت برگشت به بیرون را ندارد پس مصداق "يَتَفَيَّؤُا" نیست.
سایه اجسام هم، چون در صبح و شام به دو طرف بر می گردد حکم "يَتَفَيَّؤُا" دارد. در ظهر که آفتاب بالای سرمان است سایه اجسام کوتاه و با رفتن به سمت غروب تمام اجسام سایه دار می شوند و هیچ بخشی از جسم نمی ماند که سایه نداشته باشد برای همین داخِرُون در آیه به کار رفته است. "سُجَّداً لِلَّـهِ وَ هُمْ داخِرُونَ" یعنی به تدریج به خدا سجده می کنند و هیچ بخشی از آن جسم نمی ماند که سایه اش بر زمین نیفتد.
وقتی مشرکان تردید می کنند که اگر مـُردند چگونه خاک تبدیل به انسان می شود و اجزای آن، از آن جدا می گردد حق تعالی در پاسخ شان می فرماید: "قُلْ نَعَمْ وَ أَنْتُمْ داخِرُون" بگو: بلی، و هیچ چیزی از بدن شما در خاک نمی ماند و همگی تبدیل به اجزا می شود. چنانچه شما چسبی را که استفاده کرده اید آن را برای خود کنار گذاشته اید و تا قطره آخر به سمت آن خواهید رفت.
إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ (۶۰_غافر)
مراد از "سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ" در آيه، یعنی خداوند انسان متکبر را در دنیا و برزخ وارد آتش می کند که در دنیا با کوچکترین بی حرمتی به خیال خود آتش می گیرد و در برزخ هم در آتش است و چیزی که از او مانده است آن هم در قیامت وارد جهنم خواهد شد و هیچ چیزی از انسان متکبر خارج از آتش نخواهد ماند.
حق تعالی می فرماید: وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِينَ (۸۷_نمل)
مراد از "وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِينَ" یعنی هرچه از فرشتگان و اجنه که در آسمان هستند و انسان و اجنه که در زمین و زیر خاک هستند همه را به صحرای محشر خواهیم کشاند و کسی باقی نخواهد ماند. پس "دَاخِر" به حالتی گویند که هرچه به نیتی کنار گذاشته شده برای امری که کنار گذاشته شده است برای دسترسی فراخوانده شده و حاضر می گردد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
#یک_داستان_یک_پند ۴۲۶
پیر خردمندی را فرزندی نابخرد بود که مدام پدر را اصرار می کرد خانه را بفروشد و خانه ای بزرگتر بخرد. پیر روزی فرزند خویش با خود به صحرا برد و لانه ای در دل خاک نشان پسر داد و پرسید: گمان می کنی این خانه برای کدام حیوان است ؟ فرزند گفت: خانه موش صحرایی است. پدر گفت: خانه روباه است. پسر گفت: هرگز چنین چیزی ممکن نیست. پدر گفت: استدلال ات چیست؟ پسر گفت: چون روباه در این حفره تنگ جای نشود... پدر گفت: راست گفتی هر حیوان خانه خود را اندازه جثّه و وجودش می سازد چون اگر بزرگتر سازد امنیت خویش درون لانه اش به مخاطره می اندازد، چون حیوان بزرگتر از خودش می تواند وارد آن شود و او را شکار خود سازد. انسان نیز چنین است اگر خانه اش بیش از جثه و وجودش که همان امکانات و دارایی اوست بسازد و در وادی طمع افتد پس طعمه ای برای شکار رباخواران شود یا ورشکست گردد و در خانه کوچک خود شکار شود. آن گاه خانه کوچک خویش برای قرض سنگین اش بفروشد و خسارت طمع خویش دهد و بی خانمان گردد.
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_آیه_یک_تدبر ۷۴۴
وَ اذْكُر رَّبَّكَ فىِ نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ (۲۰۵_اعراف)
آیه اشاره به ذکر خامل دارد. یعنی حق تعالی امر می کند انسان مؤمن در درون خود با زاری و پنهانی و مخفی، بدون این که صدای او بیرون بیاید و کسی بشنود خدا را یاد کند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
در روایتی از پیامبر اسلام (ص) خطاب به اباذر آمده است که خدا را با ذکر خامِل یاد کن و زمانی که از چیستی ذکر خامل سؤال شد، فرمودند: همان ذکر خفی است.
خامل از ریشه خَمَلَ است. اگر ماهیت واقعی یک شئ با پوششی از جنس خودش چنان پنهان شود که دیده نشود به آن فعل خَمل گویند. پارچه ای که ماهیت آن با بیرون زدگی ریس و نخ هایی از خود آن پارچه، از چشم مخفی شده باشد (مثل حوله) به آن پارچه مخمل گویند.
این ذکر در روایت است هفتاد برابر بیش از ذکر آشکار نزد حق تعالی ارزشمند است. سامع این ذکر جز حق تعالی کسی نیست. پس یکی از اسامی حق تعالی "یَا سَامع الذِکر الخَامل" است. این ذکر الزاماً به معنای صدا کردن خدا در درون با اسم خاصی را شامل نمی شود. بلکه همان طوری که گفته شد مراد از ذکر یاد کردن خدا در تمام حالات است.
در روایت است کسی اگر نیازمندی ببیند ولی وسع کمک نداشته باشد همین که از دل اش بگذرد و حسرت بخورد که کاش مالی داشت و به او می داد حق تعالی اجر و ثواب آن بخشش را به او بخشیده است.
در روایت دیگر است کسی که زمان گناه همین که از دل اش بگذرد که گناه کرده و پشیمان شود خدا او را می بخشد که همه این احادیث اشاره به ذکر خامل دارد.
کسی که روزه نمی تواند بگیرد همین که روزه داری را ببیند از دل اش بگذرد کاش او هم عافیت داشت و می توانست روزه بگیرد ذکر خامل کرده و اجر روزه دار برده است چون حق تعالی صمد و بی نیاز است و عبادات ما مثل روزه چیزی بر او نمی افزاید که روزه نگرفتن ما چیزی از او کم کند.
کسی که نمی تواند نماز بخواند همین که در زمان اذان از دل اش با حسرت بگذرد کاش او هم می توانست سجده کند و... در ذکر خامل حق تعالی است.
کسی که در مجلسی دعوت است و غذاهای رنگارنگ در برابر خود می بیند همین که غصه بخورد کاش می توانست از این غذاها قدری به نیازمندان ببرد او در ذکر خامل است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
13.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍شیاطین به همین راحتی می توانند اشیاء را تکان دهند و ما را دچار گمراهی کنند که گمان کنیم این تکان از سوی خدا و فرشتگان است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#پندهای_قصار
هرگز به خدا مشرک نشو و روزی خود جز از خدا دست کسی نبین که سگ با آن همه قدرت و هیبت به خاطر شرک اش به خدا، همیشه خوار و ترسو و گرسنه است....
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#مناجات
پروردگارا! ما را در برزخ حیات مان از برزخ کفر و ایمان، برزخ جهل و علم، برزخ نور و ظلمت، و شک و یقین و هزاران برزخ هایی که عقل می ربایند، می سوزانند و تباه می سازند، به عزت و جلال ات سوگند خلاص فرما...
نازنینا! ای آن که حتی بر وجود قدسی ات وجودی را نیافریدی که حتی بتواند تاب فهم وجود قدسی تو کند. ای آن که اندیشه در قدرت و عظمت و رحمت ات، وجود را چنین می سوزاند و برای درک وجود قدسی خویش برزخی بر خلایق قرار دادی تا نسوزند. از رحمت ات با نور هدایت خویش ما را از شرّ برزخ جدال نفس و عقل مان در راه رسیدن به تو با عمل کردن به اوامر خویش یاری فرما!
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
18.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#یک_داستان_یک_تصویر
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یک_داستان_یک_پند ۴۲۷
پیرمردی در روستایی عمرش به پایان رسید. او را به غسالخانه کنار قبرستان، برای غسل و کفن بردند.
غسال که از جاهلان بود بعد از خاکسپاری در قهوه خانه روستا گفت: فلانی مرد مؤمنی بود ولی حیف،
موهای زائدی بر بدن داشت و تمیز نبود. غیبت غسال به گوش پسر متوفی رسید. به او گفت: بدان و هوشیار باش که در حدیث نبوی است که غسال باید اسرار جنازه ای را که غسل میدهد، حفظ کند.
پدر من اگر با موهایی زائد رهسپار گور شد باکی نیست زیرا مورهای گور، موهای زائد او را تمیز خواهند کرد. تو نگران پدر خودت باش، زیرا با غصب اموال و املاک مردم روستا ثروتی زائد برای خود ایجاد کرد و قبل از رفتن از دنیا، ثروتِ زائد را تمیز و پاک نکرد و با اموال حرام و زائد هم خودش را گرفتار کرد، هم شما را.... آری! پدری با موی زائد بر بدن به گور برود، بهتر از آن که با مال زائد غصبی به دوزخ برود.
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
⚫ایام سوگواری بانو فاطمه زهرا سلام الله علیها دخت بزرگوار نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم بر همه مسلمانان جهان تسلیت باد
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
🌹اعتکاف در قرآن
#یک_لغت_قرآنی ۴۰۴
📆۱۴۰۳/۰۹/۱۸
🌟عَکَفَ:
مدت زمان مشخصی را که مؤمن آن زمان از زندگی دنیا مطلق دور شود و به عبادت الهی بپردازد گفته می شود.
در حدیث نبوی است کسی که در مسجد قبل از اذان رود و منتظر شود تا اذان گوید و نماز بخواند اگر در آن زمان گناهی مرتکب نشود و دل اش پیش خدا باشد در حال عبادت (اعتکاف) است.
برای این امر مثال هایی می زنیم. کسی از شهری که در آن سکونت دارد به دیار خود صرفا برای زیارت والدین اش رود اگر در طول سفر به امور دنیوی هرگز نپردازد و ذهن خود درگیر آن نکند، از زمان رفتن تا برگشتن در حال عبادت الهی و احسان والدین و در اعتکاف است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
اما اگر چنین نکند مثال، قصدش از سفر، بخشی به امور دنیوی او، مثال رفتن به شهرداری باشد و ذهن اش درگیر آن شود صرفا زمانی را که خانه رسیده و والدین را زیارت کرده است در حال عبادت و احسان والدین بوده است. کسی که قصد زیارت کربلا کند و اگر در قصد خود هیچ امر دنیوی و خرید نداشته باشد و از ذهن اش نگذرد و در طول سفر مدام به یاد خدا باشد در زمان برگشت زائر معتکف برگشته است؛ اما اگر چنین نکند زائر برگشته است.
نکته مهم در این امر، هرگونه خرید در این زیارت او را از اعتکاف در عبادت خارج نمی کند بلکه مهم آن است به نیت خرید نرفته باشد و اگر از بازار تصادفی که عبور می کند وسیله ای بیند و خرید کند اعتکاف عبادی او را از بین نمی برد یا برای ارحام هدیه ای خرید کند که نوعی ذکر خداست.
مثال دیگری می زنیم سه نفر قصد دارند از ساعت ۸ صبح تا ۱۱ شب طعام برای نیازمندان بپزند و توزیع کنند، اگر از زمان طبخ و شروع به کار تا توزیع و پایان کار از خدا و قرآن و حدیث گویند و صلوات بفرستند و در زمان های سکوت شان غیر از خدا سخن نگویند و لَهو ننمایند و به خدا و سنت نبوی و سیره اهل بیت (ع) فکر کنند در اعتکاف بوده و اطعام اعتکافی کرده اند. ولی اگر در طول این زمان به لَهو و خنده یا غیبت روی آورند و غذا را طبخ و توزیع کنند، فقط اطعام مسکین کرده اند و اجر آن لحظه اطعام مسکین را فقط می برند.
پس اعتکاف صرفاً به معنای روزه دار شدن در مسجد و بیرون نرفتن از خانه خدا و بیرون نرفتن از ذکر خدا نیست و در هر عبادتی انسان اگر از ابتدا تا انتهای آن خود را در حضور الهی بیند و ذکر او کرده و از لَهو و لَعب دوری کند آن زمان طولانی را در حال عبادت الهی بوده و معتکف خداوند است؛ و چنانچه هرگونه خرید و فروش دنیوی و بیرون رفتن از مسجد و تماشای دنیا اعتکاف را باطل می کند یک معتکف الهی هم می تواند در هر عبادتی در روی زمین اعتکاف کند و در بین مردم باشد ولی در دل از مردم جدا، از کلام شان جدا و در یاد خدا، پس معتکف خدا باشد.
چنانچه حضرت علی علیه السَّلام می فرمایند: مؤمن وجودش در بین مردم ولی دلش فقط نزد خداست، پس مؤمن همیشه در محضر الهی معتکف و خلوت نشین است، هر چند در بین مردم راه برود و بنشیند و بخوابد.
کسی که در مترو یا اتوبوس نشسته است اگر چشم از دنیا با توجه نکردن به آنچه می بیند فرو ببند و دلش در ذکر خدا باشد نوعی اعتکاف کرده است. به عبارت بهتر دائم الذکری نوعی اعتکاف است. کسی که در کارخانه به شرط عدم نیاز به تمرکز در کارش، اگر در ذکر الهی باشد و به هر چیز غیر از دنیا فکر کند از قبیل فکر انجام عمل صالح، فکر گناهان و حساب و کتاب قیامت، اندیشه به آیات خدا و قرآن کند به نوعی در اعتکاف در محضر الهی است.
کسی که برای رضای خدا از خواب نیمه شب بیدار شود و تا طلوع خورشید نخوابد دو رکعت نماز و قرآن بخواند در بستر بنشیند و به خدا فکر کند یا مطلب قرآنی مطالعه کند و یا بنویسد، و یا حتی چای بخورد بیرون از پنجره اتاق به آسمان نگاه کند در عبادت اعتکاف بین الطلوعین است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُود (۱۲۵_بقره)
و چون خانه (كعبه) را براى مردم محل اجتماع و (جاى) امنى قرار داديم (و فرموديم) در مقام ابراهيم نمازگاهى براى خود اختيار كنيد و به ابراهيم و اسماعيل فرمان داديم كه خانه مرا براى طواف كنندگان و معتكفان و ركوع و سجودكنندگان پاكيزه كنيد. حق تعالی برای مکه، واژه عاکف را بکار برده است، چون حاجیان در کعبه در عبادت الهی هستند و از انجام بسیاری از امور حلال مثل شکار منع شده اند. حتی کنار کعبه بنشیند و به خدا فکر کند معتکف کعبه است. مثال آن در خانه خدا مسجد هم چنین است در مسجد هرگونه سخن از دنیا و اقتصاد و تجارت ممنوع و حرام است ولی در بیرون از مسجد فعلی حرام نیست. وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ (۱۸۷_بقره)
مباشرت با زنان یعنی خوردن بشره به بشره مثال دست دادن با همسر و روبوسی امری حرام نیست ولی در مسجد حرام شرعی است چون هر کس در مسجد حتی بیکار بنشیند باید در اعتکاف الهی باشد
وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيه (۲۵_حج)
حق تعالی اشاره می کند شرایط اعتکاف در مسجد الحرام با مساجد دیگر سواء و جدا و متفاوت است. مثال در ورود آن باید لباس احرام بست، و یا کسی که آن مسجد پناه برده است نمی شود قصاص کرد و... کسی برای نیت عمل صالحی به نام کمک به ابن السبیل ترمینال شهر رود و در آن مکان نشیند به شرط این که در طول نشستن یاد خدا باشد و گناهی نکند چون در محضر الهی خلوت کرده است و برای خود مسجدی در حرم الهی وارد شده است تا به خانه برگردد نوعی معتکف محسوب می شود
اگر کسی مدتی را برای عبادت غیر خدا در مکانی باشد به آن ضد اعتکاف گفته می شود. قَالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عَاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَى (۹۱_طه)
آیه اشاره به نشستن قوم موسی نبی در غیبت او پای گوساله سامری و عبادت او دارد که وقتی هارون گفت: دست بردارید؛ گفتند ما دست برنداریم از نشستن در این مکان برای گوساله پرستی تا خود موسی از طور برگردد.
پس کسی که در یک مسجد یا منزل برای جلسه قرآن دعوت شده است اگر یک ساعت قبل چند نفر بروند و در آن مکان بنشینند و لَهو و لَعب یا خدای نکرده غیبت کنند تا معلم قرآن بیاید و درس رسمی شود ضد اعتکاف کرده اند و نیز چنین است اگر بعد از اتمام جلسه چند نفر بنشینند. "وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ" حدیث و سخن لغو گویند ضد اعتکاف کرده اند.
برخی پا را فراتر نهاده نه تنها از ذکر خدا خارج می شوند بلکه به لهو و لغو هم بسنده نکرده و با غیبت و خنده های بلند لعب، ضد اعتکاف می کنند و از آن بدتر معلم قرآن است با غیبت در جلسه قرآن ضد اعتکاف می کند و دیگران گمراه می سازد.
در برخی مجالس دعا و قرآن زنانه، زنان به جای بودن در ذکر خدا، در ذکر دنیا و نمایش دادن نوع لباس و وسایل خانه هستند و سابق که برای عروسی لباس جدید دیده نشده می پوشیدند برای مجالس خدا این کار سرایت کرده است، و این ضد اعتکاف چون قوم موسی نبي در زمان فقدان او هستند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
#یک_آیه_یک_تدبر ۷۴۵
فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا ۖ كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا ۖ قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّىٰ لَكِ هَٰذَا ۖ قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۖ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ (۳۷_آل عمران)
پس خدا او را به نیکویی پذیرفت و به تربیتی نیکو پرورش داد و زکریّا را برای کفالت و نگهبانی او برگماشت؛ هر وقت زکریّا به صومعه عبادت مریم میآمد نزد او رزق شگفت آوری مییافت، گفت که ای مریم، این روزی از کجا برای تو میرسد؟ پاسخ داد که این از جانب خداست، همانا خدا به هر کس خواهد روزی بیحساب دهد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
در پاسخ سوالی که حضرت زکریا از حضرت مریم درباره علت وجود مائده آسمانی می کند حضرت مریم به جای هذا، هو را حق تعالی ذکر فرموده است. (قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ)
علت این امر آن است که حضرت مریم (س) به جای اشاره به این که مستقیم بگوید غذا از نزد خداست می گوید: «او از خداست» او یعنی به زکریای نبی می خواهد نشان دهد با دیدن مائده آسمانی تمرکز و فکر به این چند میوه و غذا نباشد بلکه به هُو یا همان خدای یگانه ای بیندیش که چنین قدرتی دارد که در غیر فصل میوه ای بفرستد.
این نگرش، نوعی نگرش توحیدی است که انسان زمانی که به درخت و ماه و خورشید و ستاره و باران و میوه و.... می نگرد به جای دیدن آنها، هُو یا او را بنگرد که با چه قدرتی آنها را خلق کرده است. این نوعی نگرش توحیدی و وحدت به تمام مخلوقات است. اگر انسان در زمان دیدن هر مخلوقی، خالق آن را بنگرد به آن مخلوق نوعی رأفت از خود نشان می دهد و به او قلب اش جذب می شود.
به عنوان مثال وقتی در باغ وحش شیردادن آهوی زیبا به نوزادش را می بیند به هُو یا خدا بنگرد که حق تعالی چه با قدرتش خلق کرده است و این امر را کسانی که موحد در هر دینی هستند در کلام رعایت می کنند و با دیدن آن می گویند: «خدای من.....» و این یعنی همان "هُو".....
در روایت است روزی اصحاب نبی مکرم اسلام (ص) سگ زشت و چرکین سیاهی دیدند و هر کس عیبی از او گفت و نبی مکرم اسلام فرمودند: عجب دندان های سفیدی دارد، این یعنی حضرت به جای هذا، هُو را می دیدند. چنین نگرشی باعث رحمت انسان و عفو بر خلایق و در نتیجه زندگی در آرامش و عزتمندی خودش می گردد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
4_6003389214857630200.MP3
28.34M
#فایل_صوتی_قرآنی
#موضوع : اعتکاف در قرآن
#حسین_جعفری_خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
#پندهای_قصار
بنی آدم تا به آنچه نزد خدا برای بندگان صالح اش ابدی محفوظ است به مقام شهود اش نرسد هرگز آن اندک بضاعت بی ارزش و موقت از دنیا را که صاحب آن است رها نخواهد کرد.
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۴۰۵
🌟قَذَف:
به معنای انداختن یک شی یا یک القاء در درون یک شی، یا انسان و جن را گویند.
وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ (۲_حشر)
اشاره به انداختن وحشت و ترس در درون قلب است.
لا يَسَّمَّعُونَ إِلَی الْمَلَإِ الْأَعْلی وَ يُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جانِبٍ (۸_صافات)
اشاره به این دارد که اجنه در صورت نزدیکی به آسمان برای پی بردن به اسرار الهی در وجودشان از سوی پروردگارشان وحشت و هراس القاء می شود و از ترس بر می گردند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَی السَّامِرِيُّ (۸۷_طه)
آیه اشاره به ساخته شدن گوساله سامری دارد که سامری طلاها و زیور آلات بنی اسرائیل در کوره ای ریخت و آتش بر آن روشن کرد و گوساله را ابداع نمود. پس معنی آیه چنین می شود: و لکن ما همراه داشتیم وِزر (مازاد طلا و جواهر) که از آن ها به عنوان زینت در قوم خود استفاده می کردیم. پس انداختیم آن را (در کوره آتش سامری) و چنین (به گوساله) سامری سخن گفتن القاء می شد. آیه اشاره دارد که مازاد طلا و جواهرات در دنیا اهرم و ابزاری برای شیاطین در دنیا جهت غافل کردن آنان از راه خداست.
أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ (۳۹_طه)
آیه اشاره دارد که به مادر موسی نبی امر شد که او را درون تابوت قرار دهد و تابوت را درون رود بیندازد. آیه تصریح دارد مادر موسی نبی تابوت را وسط رود نیل پرتاب کرد و از ساحل آن را حرکت نداد.
کسی که به کسی ناسزا گوید مستوجب حدّ قَذَف می شود چون ناسزا آتشی از دور در درون انسان می اندازد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_داستان_یک_پند ۴۲۸
بهرام از دوستان مؤمن است. روزی سه بیلط هواپیما برای کیش می گیرد و با هم مدد الهی هم سفر می رویم. ساعتی بعد هواپیما در کیش فرو می نشیند به هتل رزرو شده می رویم و منتظر می مانیم ناهار بخوریم. بعد از ناهار که کمی استراحت کردیم بهرام می گوید: به ساحل برویم و کشتی های تفریحی سوار شویم... سوار کشتی می شویم بهرام باز لذت نمی برد....
به هتل بر می گردیم. بهرام ساک خود برداشته و سمت فرودگاه قصد برگشتن به تهران را دارد. ما می مانیم و او بر می گردد.
شب زنگ می زنم تا بهرام ببینم چه کار داشت و چه می کند؟ می گوید: شام اش را خورده روی تخت دراز کشیده و سقف را نگاه می کند. بهرام کوچک ترین مشکلی در زندگی از نظر تامین مالی، فرزندان و سلامتی در عافیت مدد الهی ندارد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
بهرام را بغضی می گیرد و می گوید: استاد گاهی آرزو می کنم منم مشکلی (رنگ کبودی) داشتم در دنیا تا از دنیا لذت می بردم. زندگی بدون مشکل یکنواختی و تکرار است....
آری کبودی های زندگی چون پیچ های جاده برای راننده لازم است که هوشیار باشد و خواب اش نرود. رانندگی طولانی در جاده صاف و مستقیم خواب آور است.
بهرام می گوید: ماه عسل از تهران به رشت رفتیم و حقوق یک ماهم برای سه روز ماه عسل ام کنار گذاشته بودم. آخر شهریور بود و ترمینال شلوغ، با مینی بوس روی چهارپایه وسط مینی بوس با همسرم نشستم... وقتی رشت رسیدیم چنان خوشحال بودم و حس رضایت می کردم که الان زندگی بدون آتش و سختی سرسوزنی این لذت را نمی دهد....
آری! پس نداشتن کمبودی در زندگی خودش نوعی کَبَد و کبودی و سیاهی از نوع دیگر می شود.
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_شعر_یک_معرفت
سَرای زن (غزل)
بس زن که سرای خود سیراب نشد از مِهر
در چشم و دل مردان دنبال سرا گردد
با ناز و اداء گشتن با خنده سخن گفتن
با پوشش جوراجور دنبال ثنا گردد
هم صحبتی مردان کار و هنرش گردد
از قید حیاء و حجب هر روز جدا گردد
مسرور شود از حُمق محبوب کسی گشته
غافل که در این وادی روزی به فنا گردد
زن را اگرش وزنی است در خانه خود باشد
با رفتن از خانه بی ارج و بهاء گردد
در خانه بمیرد زن بی قُوت و عطش تشنه
بهتر که برون بیت دنبال غذا گردد
بس گرگ ز مردان است با پوشش یک بره
از پنجه آن گرگان سخت است رها گردد
نایر سخن ات کوتاه بنما و سکوت افزا
گاهی است سخن گفتن بر تو به بلاء گردد
حسین جعفری خویی (نایر خویی)
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
30.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#یک_داستان_یک_تصویر
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
#یک_داستان_یک_پند ۴۲۹
تاجر فرشی را در حجره اش جوانی بود که وقتی تاجر می رفت جوان پشت میز او می نشست و چرتکه بازی می کرد و دفتر می نوشت و آرزوی نشستن جای تاجر را داشت. روزی تاجر به او یک خروس و گوسفندی داد و گفت: خروس برای تو و گوسفند برای من. گوسفند را به خانه ببر روزی می آیم آن را سر ببریم و با هم آن را کباب کنیم.
روزها گذشت ولی تاجر خانه شاگرد نیامد. شاگرد که در حسرت دل و قلوه گوسفند بود و هر روز می گفت: ارباب کی تشریف می آوری؟! تا این که ارباب خانه شاگرد رفت و گوسفند سر برید و کباب کرد ولی خروس را زنده یافت. ارباب روی به شاگرد کرد و گفت: می دانی چرا خروس را نخورده ای و منتظر من برای ذبح گوسفند بودی؟ چون خروس مال تو بود ولی گوسفند مال من. آری! بدان آدمی چیزی را صاحب شود نمی تواند دست بزند و همیشه فکر خوردن چیزی است که صاحب آن نیست. حال دیدی تو که آرزوی تاجر شدن داری وقتی تاجر شدی آنچه را صاحب هستی دست نخواهی زد و دنبال خوردن چیزی هستی که برای تو نیست و آدمی با دارا شدن این چنین خسیس تر می شود.
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۴۰۶
📆۱۴۰۳/۰۹/۲۵
🌟بأس:
به یک ضربه کاری و سریع غیرمنتظره؛ بدون فرصت دهنده و هلاک کننده بأس گویند. وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ (۲۵_حدید)
ضربه شمشیر برعکس ضربه یک چوب، هم کاری و هم به سرعت و هم هلاک کننده تر از آن است که بر سه نوع می باشد:
نوع نخست: بأساء، برای امت های عصیانگر و مجازات دسته جمعی آن هاست. در نابودی برخی قوم ها که در یک لحظه زلزله ای ویرانگر وارد کند، یا با صاعقه ای همه را در یک لحظه و با یک ضربه هلاک کند بأس الهی است.
أَوَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ يَلْعَبُونَ (۹۸_اعراف)
یا در آیه دیگر می فرماید: أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا بَيَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ (۹۷_اعراف)
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی