eitaa logo
کانال اخلاق و معرفت در قرآن و روایات
1.4هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
69 ویدیو
3 فایل
@H_G_54 ارتباط با مدیر، نظرات، پیشنهادات ارتباط با ادمین @TadabboratQurani_401
مشاهده در ایتا
دانلود
ذَٰلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ (۲۵_نساء) این آیه راهکاری از سوی خداوند برای ازدواج مردانی است که زیر بار فشار جنسی در حال شکسته و خرد شدن هستند به طوری که دین و ایمان شان هم در این فشار خرد و شکسته می شود. راهکاری برای ازدواج مردان مؤمن با زنان کنیز مؤمنه، هر چند اکنون کنیزی وجود ندارد ولی مرد مؤمن شهری که دچار عَنَت است می تواند از یک روستای فقیر و کم بهره دختری مؤمنه را با حداقل خواسته هایی که دارد عقد کند تا دین و ایمان اش حفظ گردد. جالب است عَنَت و فشار جنسی بر مردان است که به نوعی آنان را در مرحله وَطَر قرار می دهد و از عنایت حق تعالی بر زنان این فشار را قرار نداده است. چون اگر زنان چنین فشاری از سوی خدا در وجودشان قرار داده می شد نسل بشر را زنازاده فرا می گرفت. مردی که ناتوانی جنسی مطلق دارد را عِنَن گویند و از عِناء است، یعنی چنان دچار شکستگی است که نمی تواند کوچکترین نعوظی داشته باشد طوری که از ادرار کردن عادی به بیرون از بدن خویش نیز ناتوان است. چنانچه در روایت است: روزی زنی از عِنَن بودن شوهرش به حضرت علی (ع) شکایت کرد و درخواست طلاق و رهایی نمود. حضرت به قنبر فرمودند: او را در زمین ماسه زاری برد و تنها بگذارد تا بر زمین ادرار کند. حضرت فرمودند: سپس برو و محل ادار او در زمین بنگر اگر قدر کمی در زمین ماسه ها را سوراخ کرده بود عِنَن نیست ولی اگر ادرارش به زمین مانند آب باران پاشیده بود عِنَن است و باید زن را طلاق دهد. وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا (۱۱۱_طه) یعنی تمام خلایق در روز قیامت چنان از شرمندگی ظلمی که بر گردن دارد حاضر می شوند گویی گردن شان شکسته و خرد شده و از خوف الهی دیگر بالا نمی آید و صورت شان به سمت پایین فقط می نگرد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
بدعت های یک دین آسمانی قوی ترین ابزار شیطان در گمراهی پیروان آن دین هستند که در تاریخ انبیاء حتی از همان دوران آنان این بدعت ها پایه گذاری شده است. جاهلان بدون عمل به دین آن را نمی فهمند و سکوت می کنند و عالمان از ترس جاهلان سکوت می کنند و بدعت ها چنین ریشه در دین می زنند. اگر بخواهیم بدعت را در یک جمله تعریف کنیم، باید بگوییم شیطان در یک دین آسمانی آنچه نزد خدا اهمیتی ندارد و مورد رضایت او نیست آن را بر پیروان اش امر می کند تا آن را سفت و سخت بگیرند و آنچه مورد رضایت خداست بی ارزش می کند تا رهایش سازند. بدعت ها هدیه شیطان برای کسانی است که به دین راستین و مورد رضایت خدا عمل نمی کنند تا نوری برای هدایت او دریافت کنند و شیطان تنها از عمل کردن ما به رضایت خدا و اخلاص ماست که می ترسد نه از کثرت اعمال آمیخته به حق و باطل ما. نبی مکرم اسلام (ص) فرمودند: من قرآن و عترت ام را در میان شما باقی می گذارم، به آن متمسک شوید. یعنی هر عبادتی را با آن بسنجید و سپس انجام دهید که مبادا دچار بدعت شیطان شوید. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
در تهذیب الأحکام آمده است: از امام رضا علیه السَّلام درباره علت دیه و خون بهاء بر مقتول سؤال کردند: حضرت فرمودند: کسی که کشته می شود شاید بدهی دارد که اگر زنده می ماند آن را می پرداخت. یکی از علت های دیه و خون بهاء برای مقتول برای پرداخت بدهی های اوست که قاتل او را از ادامه حیات برای پرداخت بدهی اش باز داشته است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۶۹ مرد عیالواری خانه ای چوبی به اجاره گرفت. یک روز از اسباب کشی اش نگذشته بود که درب اتاق از لولا شکست. نزد صاحب خانه برای تعمیرش رفت، صاحبخانه گفت: درب را محکم بسته ای شکسته و خسارت از توست... چند روز گذشت، گوشه ای از اتاق سقف اش ریخت و مستأجر از صاحبخانه خواست تعمیرش کند؛ که صاحبخانه نگاهی به سقف کرد و گفت: بی گمان تو در زیر سقف غذا پخته ای و رطوبت آن باعث ریزش سقف شده و ضامن تویی.... زمستان شد لوله های آب در حیاط خانه از یخ زدگی ترکیدند. مستأجر به صاحبخانه شکایت برد و درخواست تعمیرش نمود. صاحبخانه گفت: سالها من اینجا زندگی کردم چرا چنین زمستان سردی نیامده بود؟ زمستان سرد پای قدم نحس توست به این خانه آمده است، زمستان دنبال توست که خانه مرا هم آسیب زده، نه دنبال خانه من... پس ضامن تویی.... 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
زن حیدر علی روزی خودش شنیده بود که زن صاحبخانه به زن همسایه گفته بود، مستأجر گیجی خدا بر آنان رسانده که هرچه می گویند انجام می دهد. هم کرایه می دهند و هم خانه کهنه را تعمیرش می کنند. زن مرد عیال وار که از این خانه خراب و خسارات تحمیلی به تنگ آمده بود شوهرش را همیشه سوهان مغزش شده بود که خانه را تخلیه و پس بدهند اما مرد می گفت: من در صبر چیزی دیده ام که در ناصبری ندیده ام. او باور داشت صبر نوعی شکر و از شکر برتر است که خداوند عمل صابر را حتی در دنیا بدون مزد رها نمی کند. اول فصل بهار حیدر علی مستأجر در حیاط خانه قصد داشت نهال درختی به یادگار بکارد چون او هر خانه ای اجاره می گرفت درختی در آن می کاشت تا بعدها زمانی که صاحبخانه ای گشت و از آن کوچه رد شد با دیدن آن درخت خاطرات اش زنده شود و بداند روزی مستأجر بوده است و شکر خانه دار شدن کند. حیدر علی به ناگاه خمره ای در دل خاک وسط باغچه دید. خمره را برداشت، در حالی که درون آن صد سکه ارزشمند طلای باستانی بود. به همسرش گفت: دیدی گفتم خدا نتیجه صبر را می بخشد.... حال دوره، دوره تلافی ماست. حیدر چند موزاییک کهنه از وسط حیاط درآورد و صاحب منزل صدا کرد و گفت: این موزاییک ها می دانم وظیفه من است درست کنم ولی من باید با تو قرارداد را تجدید کنم که از یک سال به پنج سال برگردانیم چرا که انصاف نیست من که این خانه کلنگی را بازسازی می کنم یک سال در آن بنشینم... این قرار داد که به نفع کامل صاحبخانه بود از سوی او پذیرفته شد و شب در مسجد ملای محل قراردادشان تجدید کرد. آن ماه به عمد حیدرعلی کرایه صاحبخانه را سکه ای طلا داد و گفت: ارزش آن برای پنج ماه کرایه توست. صاحبخانه از سکه طلا در دست حیدر علی کارگر تعجب کرد و گفت: سکه طلا از کجا آوردی؟ گفت: از حیاط خانه پیدا کردم.... صاحبخانه گفت: سهم من چه می شود، من مالک آن خانه ام؟ حیدر علی گفت: چنانچه از بدشانسی من زمستان سال قبل سرما بسیار شد و لوله های آب ترکید از خوش شانسی من هم بهار گرم شد و مرا به وجد آورد درختی بکارم. چرا سال هاست که تو در این خانه زمینی نکنده ای تا درختی بکاری؟ صاحبخانه ساکت و به خاطر تمدید قراردادش پشیمان شد.... او به دنبال فرصتی بود تا حیدرعلی را زود از خانه بیرون کند و خودش مِلک خویش را تجدید بنا کند و زمین آن برای طلا بگردد. سال بعد به شوخی حیدرعلی به صاحبخانه گفت: لوله های آب در حیاط باز یخ زده است.... صاحبخانه گفت: خدا را شکر این سعادتی بر من است که امسال زمستان خیلی سرد شده است تقصیر شما نیست.... دست نزن صاحبخانه خود وظیفه خویش می داند... ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
یک حدیث و حکمت از امام رضا (علیه السَّلام) : در عُیون اخبار الرّضا روایت است: مأمون اصرار کرد تا خلافت را به امام رضا بدهد. امام علیه السَّلام در پاسخ، حکیمانه فرمودند: به بندگی خدای عَزّوجلّ افتخار دارم. به زهد و بی رغبتی از دنیا امید به نجات از شرّ دنیا دارم. و با پرهیزکاری از گناهان امید دریافت نعمات الهی و با تواضع و فروتنی در دنیا امید به رأفت اش دارم. اگر خلافت را خداوند به تو داده است جایز نیست لباسی را که خدا بر تن تو کرده است برکَنی و به دیگری دهی و اگر خلافت از آنِ تو نیست چگونه چیزی را می بخشی که مالک آن نیستی؟! 🌸میلاد با سعادت شمس الشموس، ثامن الحجج، حضرت على بن موسى الرّضا علیه السَّلام بر همه شیعیان مبارک باد🌸 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
⚫ إِنَّا لِلَّـهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ ✍شهادت ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران و هیئت همراه را تسلیت عرض می کنیم. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
۷۱۱ 📆۱۴۰۳/۰۳/۰۱ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا (۲۴_اسراء) آیه اشاره دارد همین که والدینی مواظبت نمودند تا فرزند دوره صغیری را طی کرده و بالغ شود باید فرزند در حق والدین دعا کرده و از خدا برای آنان طلب بخشش کند. پس وظیفه والدین برای ما شامل زمان تولد تا طی کردن دوره کودکی ماست. برخی از فرزندان گمان می کنند والدین بعد از بلوغ باید برای آنان کسب و کار و خانه و جهیزیه و.... تهیه کنند، این تصورشان بر خلاف مأموریت حق تعالی در حق آنهاست. اصولاً چنین اندیشه اشتباهی امروزه باعث شده است والدین فرزند کمتری را داشته باشند چون خود را مسئول همه زندگی فرزندان تا مرگ شان می دانند و تصور می کنند باید برای فرزندان خانه و شغل و آسایش و... فراهم نمایند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
و در چنین اندیشه ای چون فرزندان همه امکانات زندگی را در خود از کودکی فراهم می بینند اهل تنبلی و تفریح می شوند و این امر نه تنها کمک به آنها نیست بلکه باعث گسترش انتظارات بیخود در آنها می شود که تصور می کنند والدین شان آن ها را به دنیا آورده اند تا آنها در عیش و رفاه زندگی کنند و خودشان نباید برای این رفاه متحمل زحمتی شوند. در قدیم در زمان ساختن خانه و در مزرعه فرزندان را به کار می گرفتند تا فرزندان پخته شده و از تن پروری رها شوند. چنین فرزندانی می دانستند ساختن مسکن و کسب پول چقدر سخت است، پس هم صرفه جویی می کردند و هم توقعات زیادی از والدین نداشتند. در حالی که امروزه چنین واقعیتی را در فرزندان شاهد نیستیم چون آنان را به کار نمی گماریم و در کوره سختی آب دیده شان نساخته ایم. یکی از قدماء می گفت: «بر کودک خود رحم کنید و نگذارید بخوابد و بر کار بگیریدش....» 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
نازنینا! ای حقی که باطل را خلق کردی و گنج وجود خویش بر جویندگان راستین ات پنهان نمودی. ای آن که بر مخلوق خویش در کنار بیداری شان، خواب؛ و در کنار سیری شان گرسنگی و غذا، و در کنار تشنگی شان آب، در کنار تنهایی شان جفت؛ و در کنار عقل، خیال را خلق کردی تا نیازمندی و عجزشان به آنان نشان دهی و بی نیازی خویش از هر نیازی را بر آنان بنمایانی. خدایا! بر من نشان دادی که تو را به شناخت من نیازی نیست و هرچه نیاز است در من است.... هر گنجی با کسب‌اش، کاسب اش را ثمری بخشد و گنجینه ای چون تو را بهایی در کسی نیست که پردازد تا تو را کسب کند و تو تنها گنج این عالَم هستی، که معرفت تو نتیجه بالاترین تلاش برای جویندگان آن کَنْز مخفی است. معبودا! ما را توفیق این گنج معرفت از رحمت ات عنایت فرما. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
در تهذیب الأحکام حدیث ۱۴۱۰ از یکی از شاگردان ابو عبدالله صادق آمده است که از امام علیه السَّلام سؤال کردم: اگر کسی زکات اموالش را جدا کند، آیا می تواند قسمتی را بپردازد و قسمتی را نگه دارد تا مستحق آن را بجوید و چه بسا که تا سه ماه به طول انجامد؟ ابو عبدالله (ع) فرمودند: مانعی ندارد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
۳۷۰ محمود کارگر است از سرکار که بر می گردد لباس های اش را در خانه عوض می کند و صبح با همان لباس کارگری از منزل خارج می شود. لباس هایش پاره نیست ولی کارگری و کثیف است. می پرسم: از مردم خجالت نمی کشی؟ می گوید: پدران مان که بیشتر از ما اخلاص داشتند و برای خدا زندگی می کردند چنین بودند. دست مرا گرفته و می گوید: به دقت در آدمیان اطراف خود بنگر، اگر کسی عکسی از ما بگیرد و در وسط کتابی بگذارد و هشتاد سال بعد کسی آن عکس را نگاه کند آیا می گردد که یکی از این جماعت را پیدا کند؟ می گویم: هرگز. می گوید: احسنت، پس من زنده ای نمی بینم خود را برای لذت چشم او آرایش کنم. من همیشه خود را در بین مردگان قبرستان می بینم... آری! اگر چنین فکر کنی مثل من می توانی لباس بپوشی..... ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
۷۱۲ 📆۱۴۰۳/۰۳/۰۵ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (۲۴_انفال) ای اهل ایمان، چون خدا و رسول شما را به آنچه مایه حیات ابدی شماست (یعنی ایمان) دعوت کنند اجابت کنید و بدانید که خدا در میان شخص و قلب او حائل می‌شود و همه به سوی او محشور خواهید شد. برای درک این نکته مهم که حایل شدن الهی بین انسان و قلب او چگونه است، باید نخست فرق واژه نَظَر و رَأَىٰ را از قرآن مدد الهی تبیین کنیم: 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: ما مِن عَبدٍ إلاّ و في وَجهِهِ عَينانِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ الدنيا و عَينانِ في قَلبِهِ يُبصِرُ بِهِما أمرَ الآخِرَةِ ، فإذا أرادَ اللّه ُبعَبدٍ خَيرا فَتَحَ عَينَيهِ اللَّتَينِ في قَلبِهِ ، فأبصَرَ بِهِما ما وَعَدَهُ بالغَيبِ ، فآمَنَ بالغَيبِ علَى الغَيبِ هيچ بنده‌اى نيست جز اين كه دو چشم در صورت اوست كه با آن‌ها امور دنيا را مى‌بيند و دو چشم در دل اش كه با آن‌ها امور آخرت را مشاهده مى‌كند. هرگاه خداوند خوبىِ بنده‌اى را بخواهد، دو چشمِ دل او را مى‌گشايد كه به وسيله‌ی آن‌ها، وعده‌هاى غيبى او را مى‌بيند و با چشمِ دل اش به وعده‌هاى الهى ايمان مى‌آورد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
۳۲۴ 🌟نَظَر: در قرآن به معنای نگاه کردن با چشم سَر است و دیدنی که برای همه ممکن، و بدون حائل و دیداری مادی است و قابل انتقال مفهوم می باشد. أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ (۱۷_غاشیه) آیا مردم در خلقت شتر نمی‌نگرند که چگونه (به انواع حکمت و منفعت برای بشر) خلق شده است؟ یعنی هر کسی می تواند با چشم سر در عجایب خلقت شتر که از آیات الهی است بدون حائل و صرفاً با چشم سر آن را ببیند و اندیشه کند، و مشاهدات خود به دیگران بیان و منتقل نماید. فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ (۵_طارق) پس انسان بايد بنگرد كه از چه آفريده شده است؟ یعنی هر کس می تواند نگاه کند به نطفه ای که از آن خلق شده است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَىٰ طَعَامِه (۲۴_عبس) آدمی باید به قوت و غذایش به چشم خود بنگرد. یعنی هر کسی می تواند به غذایی که می خورد نگاه کند تا قدرت و نعمت خدا را در آن ببیند. قَالَ لَنْ تَرَانِي وَلَٰكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ (۱۴۳_اعراف) در پاسخ موسی نبی، خداوند فرمود: مرا هرگز نخواهی دید ولی کوه طور را می توانی با چشم سر نگاه کنی. قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ (۱۳۷_آل عمران) یعنی در زمین سیر کنید و ویرانه های قوم های گذشته را با چشم سر ببینید و تأمل کنید. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
۳۲۵ 🌟رَأَىٰ: این واژه در هر جای قرآن آمده است به معنای دیدن یک معنی و با چشم دل است که یک دیدار غیر مادی و با حائل بوده و غیر همگانی است که انتقال مفهوم با مشاهدات به دیگری ممکن نیست. قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا (۹۲_طه) موسی نبی (چون بازگشت با عتاب به هارون) گفت: ای هارون مانع تو چه بود که چون دیدی که قوم گمراه شدند. گمراهی یک معناست و با چشم سر دیده نمی شود، و طبق حدیث نبوی فوق باید با چشم دل دیده شود چون مربوط به امر آخرت است، و حق تعالی بین قلب انسان و دیدن او حائل است. برای همین شما یک انسان گمراه را نمی توانی همه گمراهی اش را با چشم سر نشان دهید. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
چه بسا گمراهانی که امروزه به عنوان یک انسان هدایت یافته مورد احترام برخی هم قرار دارند. یعنی قوم موسی نبی با چشم سر نمی دیدند گمراه هستند و چشم دل شان هم باز نشده بود که ببینند ولی هارون با چشم دل می دید که آنان گمراهند. أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا (۴۳_فرقان) هوای نفس یک امری معنوی و (زیان های آن غالباً) مربوط به آخرت است که با چشم سر دیده نمی شود و همگانی نیست و حائل برای دیدن آن وجود دارد و کسی که رَأَیٰ کند نمی تواند به دیگری انتقال مفهوم با بیان نماید. برای همین خداوند در مورد آن رَأَیٰ را بکار برده است. لَقَدْ رَأَىٰ مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَىٰ (۱۸_نجم) نبی مکرم اسلام (ص) با چشم دل آیات بزرگ الهی چون بهشت و جهنم را در شب معراج دیدند. وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ ۖ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ ۚ كَذَٰلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ ۚ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ (۲۴_یوسف) یعنی یوسف نبی با چشم دل گناه بودن تقاضای زلیخا را دید، چون دیدن برهان و دلیل یک معناست و اگر آن معنا را نمی دید در آن مکان خلوت تسلیم خواسته زلیخا می شد. پس نکته مهم آن که رَأَیٰ به معنای علم هم در قرآن آمده است. مراد از عَیْن الیَقین همان رَأَیٰ است. مراد از "مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ" یعنی در شب معراج که نبی مکرم اسلام (ص) قدرت خدا را با رَأَیٰ دید یعنی علم حاصل کرد و چنانچه قبلاً عرض کردیم فوأد کارکرد قلب است. مانند سَمْع که کارکرد أُذُنٌ (گوش) است. پس وقتی با چشم دل یک معنا را که همگانی نیست حائلی کنار برود و آن را ببیند هرگز نمی تواند آن را تکذیب کند و این همان آخرین مرحله یقین، یا همان عَیْن الیَقین است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
آنچه انسان در خواب هم می بیند مصداق رَأیٰ است که رؤیا از آن مشتق است. إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَٰٓأَبَتِ إِنِّى رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَٱلشَّمْسَ وَٱلْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِى سَٰجِدِينَ (۴_یوسف) در رؤیا هم دیده ها غیر مادی است و مانند آیینه نمی شود از عالم رؤیا ماده ای به عالم دنیا منتقل کرد. حضرت زینب سلام الله علیها در کربلاء فرمودند: مَا رَأیتُ إلاّٰ جَمیلاً در حالی که دشمنان امام که عِلمٌ مَن الأرَیٰ نداشتند و فقط در عِلْم مِن النَظَر بودند امام حسین علیه السَّلام را شکست خورده و نابود شده از سرسختی خود در کربلاء می دیدند. فَلَمَّا رَأَىٰ قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ ۖ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ (۲۸_یوسف) چون همسرش دید که پیراهن از پشت سر دریده است گفت: این از مکر شما زنان است، که مکر و حیله شما زنان بسیار بزرگ و حیرت‌انگیز است. در این آیه بعد از شهادت دادن طفل در گهواره هرچند همسر زلیخا با چشم به پیراهن یوسف نگاه کرد ولی چون در عالم معنا علت پاره شدن پیراهن و کید زنان را دید از واژه رَأیٰ استفاده کرده است. می دانیم انسان در قرآن به چند اسم آمده است. انسان از ریشه نَسَی به معنای فراموش کننده است و در این دیدگاه، یادآور فراموشی این اشرف مخلوقات می باشد. در قرآن هر جا خصوصیات رفتاری اشرف مخلوقات را ذکر کرده او را با انسان مورد خطابه قرار داده است. (یعنی ای انسان، من خصوصیات تو را می گویم ولی تو فراموش کار هستی.) "إِنَّ الْإِنْسَانَ لَكَفُورٌ" ای اشرف مخلوقات، تو هرچه بگویم فراموشکاری و کفران من می کنی. "وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا" ای اشرف مخلوقات، من توصیه می کنم تو را به نیکی به والدین ات هرچند فراموش کاری و توصیه من از یاد خود می بری. "وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ" ای اشرف مخلوقات، من تو را خلق کرده ام و آگاهم وسوسه می شوی و امر مرا از یاد می بری. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
۳۲۶ 🌟بَشَر: از ریشه بَشَرَ به معنی پوست گرفته شده است. کل بدن انسان که از پوست تشکیل شده بَشَر است. یعنی موجودی که براساس وارداتی از شادی و غم پوست او جمع و بسته می شود. می خندند و می گرید و غذا می خورد و دفع حاجت، و نزدیکی می نماید و سخن می گوید. اصطلاح بشر از دیدگاه بدن اشرف مخلوقات است. (تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ ٱلَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ) بشارت و تبشیر هم از این معنی است. "قالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَر" در آیه بَشَر بکار برده است، چون زبان حال مریم سلام الله در عدم نزدیکی او با یک بدن مرد است. "إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ" در این آیه بشر به معنای خلقت جسم اشرف مخلوقات است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
"قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ" در اینجا بشر را می فرماید، یعنی من در آفرینش، بدنی مثل شما دارم که مانند شما راه می روم و غذا می خورم و.... ما در بُعد بشر بودن با نبی مکرم اسلام (ص) یکی هستیم. حال چرا خداوند در این آیه به جای بَشرٌ، واژه انسان را به کار نبرده است، به این دلیل که فقط ما فراموش می کنیم و پیامبر (ص) در بُعد انسان بودن (فراموشی) با ما یکی نیست و هرگز فراموش نمی کند. "وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ" یعنی زبان موجود در بدن اشرف مخلوقات قادر به سخن گفتن با خدا نیست. "وَ قُلْنَ حاشَ لِلَّـهِ ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلاَّ مَلَكٌ كَرِيمٌ" زنان مصر با دیدن یوسف نبي گفتند: بدن و جسم یوسف مانند اشرف مخلوقات نیست او یک فرشته است. "وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ" یعنی جسم و تن هیچ انسانی جاودانه و بدون مرگ نخواهد ماند. در اینجا به واژه آدم می رسیم که با این بحث مرتبط است: آدم از أدیم (یا همان خاک بیرونی زمین) می باشد که حضرت آدم از آن خلق شده است. غالباً هر جا که بخواهند انتساب انسان را به جدش آدم بیان کنند به این مخلوق از لفظ آدم استفاده می شود و بنی آدم ذکر می شود، و هر جا که پیمان عالم الست را به اشرف مخلوقات یادآوری می فرماید او را با لفظ بنی آدم خطاب کرده است چون تمام اشرف مخلوقات در عالم الست طبق قرآن در زمان گرفتن میثاق در صُلب آدم بوده اند. "يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي ۙ فَمَنِ اتَّقَىٰ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُون" چون در عالم الست حق تعالی پیمان بسته است بر انسان پیامبرانی یادآوری کننده بفرستد. "وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ" اشاره به عالم الست آدم است. "أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ" در عالم الست خداوند شیطان را بر بنی آدم نشان داد و دشمن بودن اش با انسان را به او معرفی کرد. در قرآن هر جا آدم به تنهایی ذکر شده است مراد آدم أبُوالبَشر است. برای همین به اشرف مخلوقات زیاد عنوان آدم بکار نمی برند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
۳۲۷ 🌟مَرء: این واژه به انسان از بُعد قابلیت اش برای أَرَیٰ در او اشاره می کند. هرچند در آیه ۱۰۲ بقره به معنای جنس مَرد آمده ولی در غالب آیات به عنوان انسان، گرفته شده است. يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ (۴۰_نباء) روزی که هر کس هرچه کرده در پیش روی خود حاضر بیند. یعنی روز قیامت روز أَرَی و دیدن معنای عالم آخرت است و نَظَر دیگر در کار نیست و صاحبان أَرَیٰ در دنیا برندگان مَرء روز قیامت هستند که توانسته اند توشه آخرت بیندوزند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ (۳۴_عبس) آن روز که (از وحشت و هولناکی) هر کس از برادرش می‌گریزد. توضیح این که مَرء در آیه ۱۰۲ بقره هم می تواند به معنی انسان معنا شود. "مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ" یعنی آنچه بین انسان و زوجه اش را جدا می کرد. پس اطلاق مَرء به انسان از این دیدگاه که تنها مخلوقی است که می تواند عالم غیر ماده را با چشم دل در دنیا هم ببیند و رَأیٰ کند. اگر دقت کنیم برای واژه های آدم، مَرء، بَشر هرگز جمع در قرآن ذکر نشده و همگی مفرد ذکر گردیده اند تنها واژه انسان است که برای آن جمع إنْس ذکر گردیده است. از مشتقات مَرء در کلام وحی آیه ۴ سوره نساء است. وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً ۚ فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا (۴_نساء) و مهر زنان را در کمال رضایت به آنها بپردازید، پس اگر چیزی از مهر خود را از روی رضا و خشنودی به شما بخشیدند، از آن برخوردار شوید که شما را حلال و گوارا خواهد بود. مَرِيئًا از مری مشتق شده است. مری فاصله بین انتهای دهان تا ابتدای معده است. مری را از آن علت گویند که ابتدای نامرئی شدن غذا در دستگاه گوارش است و نیز لذت خوردن یک غذا، رَأیٰ و لذتی نامرئی است. یعنی مثال، هیچ کس نمی تواند لذت طعم موز را بیان کند و فرق آن با طعم پرتقال ذکر نماید. وقتی می فرماید: "فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا" مراد آن است آن را بخورید، گوارا از گلوی تان پایین رود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
می دانیم لذت و عذاب یک خوردنی زمانی است که از انتهای دهان به معده بلعیده شده و در مری در حال حرکت است؛ نه در ابتدای گوارش یعنی دهان لذت غذا است و نه در انتهای خوردن یا معده حس لذت طعام وجود دارد. تصور کنید یک کباب را شما در دهان بجویید و آن را بیرون بریزید. هیچ گوارایی از آن حس نمی کنید چون از مری شما عبور نکرده است و وقتی عبور کرد و به معده رسید دیگر در معده لذتی از غذای خورده شده حس نمی شود و کوتاه ترین زمان در مسیر غذا در مری است که سه ثانیه بیشتر نیست پس اگر یک پرس چلوکباب را چهل قاشق فرض کنیم در هر قاشق سه ثانیه زمان بلع حس لذت می کنیم. در اصل یک پرس چلوکباب فقط یک دقیقه برای ما لذت و نوش دارد. در خوردن یک چیز عذاب هم همین طور است. شما در دهان خود آب نمک بچرخانید هیچ حس عذاب نمی کنید ولی وقتی از مری به پایین رفت عذاب شروع می شود تا به معده برسد و زمانی که معده رسید باز شوری نمک اذیت نمی کند. وقتی می گوییم: «امیداورم از گلوی تو پایین نرود» یعنی نوش جان و مَرِيئًا نشود. "إِنَّ ٱلَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَٰلَ ٱلْيَتَٰمَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ نَارًا" یعنی انسان اگر مال حرامی بخوری گمان نکن تا وارد معده ات یا همان بطن و شکمت ات شد به هدف لذت خود رسیده ای که مال یتیم در درون شکم تو باعث سوزاندن و عذاب سرمدی بر تو خواهد گشت. پس نَظَر: ۱) دیدن یک ماده است. ۲) با چشم سر دیده می شود. ۳) برای همگان قابل دیدن است. ۴) می تواند آن را به دیگران منتقل و نشان داد. ۵) حائل برای تماشای آن وجود ندارد. ولی رَأَی: ۱) دیدن یک معناست. ۲) فقط با چشم دل دیده می شود ۳) برای همگان ممکن نیست. ۴) انتقال آن و نشان دادن و تبیین آن به فرد دیگر در توان ما نیست. ۵) برای دیدن آن حائل وجود دارد. مرآت یا همان آیینه از ریشه مَرء + آت (اسم جمع آلت) یعنی اسباب رؤیت، چنانچه "مُنْشَآتُ" به معنی کشتی ها جمع مَنشأ یعنی ساخته شده هاست. آیینه نیز از رَأی هست، چون آنچه در آیینه انسان می بیند نمی تواند آن را از آیینه جدا کند و به دست بگیرد، پس دیدنی های آیینه مادی نیستند و کسی که در روبروی آیینه ایستاده است نمی تواند آنچه را که می بیند به کسی که از آیینه دور است با گفتن منتقل نماید. 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی
۳۲۸ 🌟حائل: به حدّ واسط دو شئ گفته می شود که قابل کنار زدن به طور موقت است که به آن حجاب هم می گویند، اما مانع به حدّ واسط دو شئ گفته می شود که قابل کنار زدن نیست. پرده ای که در وسط یک اتاق زده می شود و برخی وسایل پشت آن قرار می‌گیرد یک حائل است، یعنی با کنار رفتن پرده، آن وسایل دیده می شود؛ اما دیوار یک اتاق مانع است که هرگز کنار زده نمی شود. با این مقدمات به تدبر آیه نخست در اول مطلب بر می‌گردیم: 🆔 @akhlaghmarefat داستان ها و پندهای اخلاقی