🌹آیا در برزخ آموزش و تعلیم معرفت الهی بر برخی تداوم دارد؟
طبق حدیثی از امام باقر علیه السَّلام در برزخ آموزش معرفت الهی بر برخی تداوم دارد تا معرفت خود بر خدا تکمیل کنند تا وقتی بهشت وارد شدند مطلق نعمات از خدا بدانند نه از تلاش خویش که آیه آخر سوره صاد هم این امر را تأیید می کند.
إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ (۸۷_ص)
اين قرآن به جز تذكر برای عالميان نيست.
وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ (۸۸_ص)
و به زودی خبرش را بعد از زمانی خواهی دانست.
و مراد از "وَلَتَعْلَمُنَّ" یعنی آموزش آن چیزی که پیامبران در دنیا خبردارتان کرده بودند ولی شما یاد نگرفتید و اکنون یادتان خواهم داد. و خوشا به حال کسانی که از عنایت الهی در دنیا از سوی خداوند با حکمتی که به آنان بخشیده در معرفت او قرار گیرند تا از سختی های دنیا و برزخ در مربیگری و ربوبیت خداوند خود را بی نیاز کنند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
وقتی در حدیث نبوی آمده است: خداوند زن زناکاری را به خاطر جمله ای که بعد از آب دادن به سگی تشنه در بیابان بخشید که گفت: «خدایا! عمری گناه تو کرده ام و اگر اکنون بمیرم جز این کار خیر، چیزی در یاد ندارم، به کبریای خود این عمل خرد من به بزرگی خود از من بپذیر و گناهان مرا عفو کن.......» مراد همان رسیدن به معرفت الهی است که باعث بخشش همه گناهان او شد. چون تنها هدف از خلقت انسان کسب معرفت حضرت قدسی اوست. او را نه کار ناقصی در دنیاست که انجام آن به ما سپرده باشد که با کثرت اعمال صالح (معاذالله) نقص خلقت او رفع کنیم، و نه با اعمال صالح ما اعتباری بر او می رسد بلکه همه دنیا آزمونی برای معرفت اوست.
آخِذِينَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ ۚ إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَٰلِكَ مُحْسِنِينَ (۱۶_ذاریات)
این آیه بعد از وعده بهشت بر متقین ذکر شده است. ترجمه ظاهر آیه آن است آنچه را پروردگارشان به آنان عطا کرده دریافت می کنند؛ زیرا که آنان پیش از این همواره نیکوکار بودند. اما بطن آیه چیز دیگری از اسرار قرآن را نشان می دهد. یعنی می گیرند آنچه را که خداوند به آنان در دنیا توفیق اعمال صالح و تقوی داده بود، و همانا خداوند بر آنان قبل از آن که جزء مُحْسِنِين شوند احسان و نیکی کرده بود که آنان به خاطر احسان و نیکی مقدم خدا در حق آنان بود که مُأخِّرا جزء محسنین شدند. در ادامه آیات می فرماید: كَانُوا قَلِيلًا مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ، یعنی اگر بخواهی احسان مقدم و نخست مرا بر خود ببینی دقت کن افراد کمی توانستند شب را به عبادت من بیدار شوند. (وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ) و سحرگاهان را در استغفار من بگذرانند (و وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ) از اموال خود به سائل و محروم ببخشند.
پس این احسان ها هرگز بر تو انجام اش ممکن نبود اگر من در دنیا در حق تو مقدم احسان نمی کردم و پا پیش نمی نهادم و لذت این عبادت را بر کام تو نمی چشاندم. چنانچه در دنیا می دیدی که عده کثیری با این که این کارها را دوست داشتند ولی من توفیق شان نداده بودم، و باید اندیشه می کردی اگر من به آنان نیز چون تو احسان می کردم آنان هم مانند تو محسن می شدند. (وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ)
پس در بهشت هم حق منت نهادن بر من نداری و هر چه منت است در دو دنیا از جانب من به توست. (وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَىٰ)
چنانچه امام سجاد (ع) می فرمایند: خدایا! در هر نعمت تو بر من دو شکر است: «یک شکر نعمت، دیگری شکر آن که بر من یاد آوردی که شکرت کنم.»
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
در میزان الحکمه از امام صادق (ع) آمده است: روزی که ایوب نبی را از شهر دور کردند جوانی نزد او حاضر شد و گفت: ای ایوب، بر ما بگو چه گناهی کردی که چنین مجازات می شوی، بر ما بگو تا آن گناه نکنیم و از ما پنهان اش مدار. ایوب نبی از این سرزنش سکوت خود شکست و گفت: به خدا قسم روزی غذا نخوردم مگر مسکینی همسفره من بود و در میان دو طاعت خدا سخت ترین بر خود برگزیدم. جوان گفت: وای بر ما در مورد پیامبر خدا چه می گفتیم، سرزنش کردیم تا آنچه از عبادت خود داشت برملاء نمود. ایوب نبی گفت: خدایا! اگر روزی در مجلس داوری تو بنشینم آنگاه اقامه حجت خواهم کرد. خداوند ابری به سوی او فرستاد و گفت: حجت های خود بیان کن که محکمه تشکیل ات دادم. ایوب گفت: خدایا! تو می دانی من سخت ترین عبادات بر خود انتخاب کردم. آیا ستایش تو نکردم؟ حمد و تسبیح تو ننمودم؟ شکرت نکردم؟ امام می فرماید: از ابر هزار زبان برون شد و ایوب را سؤال کردند: ای ایوب! چه کسی تو را به چنین مقام عبادتی رساند در حالی که می دیدی دیگران از آن غافل هستند؟ تو این همه مردم غافل دور خود می دیدی و زمان تکبیر و تسبیح خدا فکر می کردی تویی؟ آیا بر ما در امری منت می گذاری که ما را بر تو منت است؟ ایوب مشتی خاک بر دهان گذاشت و گفت: به راستی خدایا بخشش از توست، آری تو بودی که کردی نه من. و بعد از آن بود که خداوند او را شفا بخشید.
مراد از سخت ترین عبادت (لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا) چیست؟
برخی صفات حق تعالی مخصوص خود اوست که بر حضرت اش از رحمت اش تکلیف نموده است که من جمله در آیه فوق است که هر بنده به تناسب توان او در عبادت و کار انتظار دارد. ولی این مراعات را در مورد انسانی بر انسان دیگر تکلیف ننموده است. مثال، امر کند اگر کسی را دیدید که عاجز و ناتوان است او را سرکار ببرید و کار متناسب با توان اش بدهید و دستمزد او متناسب با کار او ندهید، بلکه با ناتوانی او بدهید یعنی به کسی که به شما کار می کند همانند او آن ناتوان را دستمزد بدهید. اما اگر کسی بتواند آنچه را که خدا بر او تکلیف نکرده است خودش بر خودش تکلیف کند تا رضای خدا کسب نماید یعنی آن ناتوان را در کاری متناسب با ناتوانی او استفاده کند ولی دستمزدش برابر کسی بدهد که توانایی کار را داشت در این حال تکلیف سخت از بین دو عبادت را بر خود برگزیده است، به چنین تکالیفی نوافل گویند که طبق حدیث نبوی باعث تقرب انسان به حق تعالی می گردد.
با این توضیح به علت اهمیت معرفت الله در احادیث معصومین به ویژه مولای متقیان علیه السَّلام در اول نهج البلاغه می رسیم.
"الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ" امام رضا علیه السَّلام می فرمایند: در زمان نبی مکرم اسلام (ص) دین خدا کامل شده بود. "هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ" که مراد از لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ یعنی تمام دِین و بدهی انسان بر خدا را که در دین های دیگر به تمام و کمال این بدهی و دِین بیان نشده بود، بر ادیان دیگر نشان دهد. پس وجوب عقل است وقتی دینی به این تکمیلی و فراگیر است قطعاً بعد از نبی آن باید ولی و امامی باشد که این دین تکمیل شده توسط پیامبرش را رمزگشایی بر پیروان اش بنماید. چون هر چیز کاملی برای رشد و ثمر به مرحله دیگری نیز به عنوان ابزار نیازمند است که این بالقوه را به بالفعل برساند. چنانچه یک تخم مرغ که از بطن مرغ بیرون می آید، کامل است و چیزی بر درون آن نه می شود افزود و نه می شود کم کرد. ولی همین تخم مرغ برای بالفعل شدن نیاز به ابزاری به نام زمان و حرارت دارد. (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ) و مراد از جستن وسیله برای رسیدن به خدا همان امام معصوم است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
🌹أُمُّ الْكِتَابِ چیست؟
يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ ۖ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ (۳۹_رعد)
خدا آنچه را بخواهد محو يا اثبات مىكند، و اصل كتاب نزد اوست.
أُمُّ الْكِتَاب، کتابی است که فقط نزد حضرت احدیت است و هیچ کس را از آن خبری نداده است، و اگر معصوم از آن باخبر باشد قطعاً از همه آن مطلع نیست، و از بخشی از آن به فرض مطلع باشد به علت گمراهی مردم از آن جز در حد نادر و سربسته سخنی به میان نیاورده اند و آنچه در این پست از معصوم نقل حدیث شد از آن أُمُّ الْكِتَاب برای أوُلی ألألبَاب است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
اگر این کتاب اخباری از عذاب الهی در خود داشته باشد قطعاً از رحمت خدا دور است آن عذاب و حلال و حرام را به انسان بیان نکرده باشد و به چیزی عذاب کند که به بنده آن را اطلاع نداده است پس در این أُمُّ الْكِتَابِ رحمت الهی است که برای پیش گیری انسان از معصیت خدا در دنیا در اختیار انسان قرار اش نداده است، و این همه آیات "إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ" و مشابه آن اشاره به آن کتاب دارد. برای درک امر به این آیه دقت کنیم:
وَلِلَّهِ مُلْكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ ۚ يَغْفِرُ لِمَن يَشَآءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَآءُ ۚ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا (۱۴_فتح)
آیه به تصریح اشاره می کند من هر کس را بخواهم عذاب می کنم، و هر کس را بخواهم می بخشم و بسیار آمرزنده مهربانم.
قطعاً خداوند هر کسی را بخواهد به میل خود بی آن که معصیت او کند عذاب نمی کند و مراد آیه قرینه دوم آن است که هر کس را بخواهم می بخشم چون بعد از این دو قرینه به صفت غَفُور و رَحیم خود اشاره دارد.
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ (۷_آل عمران)
یعنی آنچه در أُمُّ الْكِتَابِ است آیات محکمات یا همان حلال و حرام های الهی است، مثل قانون مَحرَم و نامحرم در ازدواج.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
🌹قرآن چگونه کتابی است؟
إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (۳_زخرف)
كه ما آن را خواندنی عربی كرديم، شايد تعقل كنيد.
وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ (۴_زخرف)
و سوگند كه اين خواندنی قبلا در ام الكتاب نزد ما بود، كه مقامی بلند و فرزانه دارد
پس قرآن بخشی از أُمِّ الْكِتَابِ است و همه و تمام أُمِّ الْكِتَابِ نیست و آیات محکم از أُمِّ الْكِتَابِ و خواسته های خداوند از انسان بر روی زمین است و آیات متشابه قرآن هم قطعاً از أُمِّ الْكِتَابِ است ولی طبق حدیث نبوی و کلام وحی باور و پذیرش آنها کفایت می کند و نیازی به درک عمق آن بر انسان نیست.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: آنچه از محکمات در قرآن است شما عمل کنید برای سعادت دو دنیای شما کفایت را من تضمین می کنم.
پس آیات متشابه به امر الهی است. حق تعالی طبق قرآن می فرماید: هر کسی معاد را منکر شود اعمال او را حبط می کنم، طبق علم بداء الهی ممکن است از رحمت اش در قیامت محو نکند و این محو نکردن نه تنها ستمی بر حق بنده دیگر نیست چون حق آنان کامل می بخشد و بخشش گنهکاران از رحمت اوست و او نیازی به اذن کسی برای گسترش رحمت خود به خلایق دیگر ندارد.
کتاب مبین چیست؟ (قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ)
قرآن از کتاب مبین الهی است. وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَأْتِينَا السَّاعَةُ ۖ قُلْ بَلَىٰ وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ ۖ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِنْ ذَٰلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ (۳_سبأ)
و کافران (منکر قیامت) گفتند که هرگز ساعت قیامتی بر ما نمیآید، بگو: چرا، به خدای من قسم که البته (ساعت قیامت) شما را خواهد آمد، خدایی که بر غیب جهان آگاه است و مقدار ذرهای (از موجودات عالم) در آسمانها و زمین از او پوشیده نیست و نه کمتر و نه بیشتر از ذرهای جز آنکه در کتاب روشن (علم ازلی حق) ثبت است. هر چه در آسمان ها و زمین است در کتاب مبین وجود دارد.
وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا ۚ كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ (۶_هود)
در الکافی از امام صادق علیه السَّلام آمده است: اهل جهنم بدان علت در آتش جاودان هستند چون آنان در دنیا اگر عمر جاودان داشتند نیت شان بر نافرمانی خداوند بود؛ و بهشتیان برای آن در بهشت جاودان هستند که اگر که نیت شان بر این بود اگر در دنیا مادام العمر زندگی کنند در فرمان خدا باشند.
با استناد به حدیث فوق اگر به فرض مثال، کسی در شانزده سالگی بمیرد در حالی که که در فرمان خداوند بوده است این فرد اگر هزار سال هم زندگی می کرد باز در فرمان خداوند بود و کسی که هفتاد سالگی می میرد در حالی که در نافرمانی خداست اگر هزاران سال هم زندگی کند با همین نیت خود در نافرمانی خدا طی عمر می کرد. پس اگر کسی به کسی بگوید فلانی در شانزده سالگی مُرد گناه اش کمتر است پس اهل بهشت است این سخن به گزاف و باطل و نوعی أمَانیّ محسوب می شود. و کسی که عاقبت به خیر و تائب می میرد در اصل به خاطر برگشت نیت خود در مورد حق تعالی است که گناهان قبلی اش بخشیده می شود و کسی که عاقبت به شرّ می میرد به خاطر برگشت نیت او از خیر به شرّ است که جهنمی می شود و عبادات قبل او محو می گردد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
در علل الشرایع از امام صادق علیه السَّلام آمده است: علت برتری نیت مؤمن بر عمل او چیست؟
حضرت فرمودند: عمل انسان ممکن است با ریا و خودنمایی تهدید شود ولی نیت انسان تنها چیزی است که تهدید نمی شود برای همین حق تعالی از لطف اش نیت انسان را ملاک محاسبه اعمال او قرار داده است.
وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ (۲۸۴_بقره)
مثال کسی برای نیازمندان طعام می پزد ممکن است زمان پخش اطعام با خاطری شیطانی عصبانی شود پس نمی تواند عمل صالح خود را از آفت دور نگه دارد و اگر حق تعالی صفت لطیف بودن خود را کنار از او نگه دارد نه تنها مزدی بر او نمی بخشد قطعاً به خاطر حبط عمل اش باید سنگینی معصیت بدخلقی را هم بر دوش بکشد پس به جای سود بردن، زیان کار می شود.
در اصول کافی از امام باقر علیه السَّلام آمده است: خداوند به چیزی مانند باور داشتن به بداء (یعنی امکان تقدیر و تغییر در تصمیم هم سو با رحمت اش) پرستش نشده است؛ و نیز در تفسیر این آیه "هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَىٰ أَجَلًا ۖ وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَ" در همان کتاب از ایشان آمده است، خداوند دو مهلت دارد: یکی مهلت حتمی و دیگری مهلتی که وابسته به مصلحت اوست؛ و نیز در همان کتاب از امام صادق علیه السَّلام نقل شده است، خداوند را دو نوع علم است: علم پوشیده و علم اندوخته که علم بداء، علم پوشیده و علم اندوخته الهی است. علم بداء، علم پوشیده الهی است که جز او کسی بر آن آگاه نیست و علم اندوخته که به فرشتگان و پیامبران و فرستادگان خود آموخته است و ما فقط آن را می دانیم.
مالک جهشی در اصول کافی از امام صادق علیه السَّلام گوید، شنیدم که آن حضرت فرمودند: که اگر مردم می دانستند در باور مسأله بداء یا همان امکان تغییر در مصلحت و تصمیم الهی چه پاداشی وجود دارد از سخن گفتن درباره آن سستی به خود راه نمی دادند و هیچ پیامبری بدون ایمان به علم بداء الهی به پیامبری نرسد. پس خداوند در آنچه می داند تا زمانی که خواست اش صورت پذیرد و در آنچه تصمیم دارد تا مقدرش نکرده است امکان بداء در آن وجود دارد ولی وقتی به مرحله اجراء رسید دیگر بدایی وجود نخواهد داشت.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
علم بداء الهی در قرآن(2).mp3
32.24M
#فایل_صوتی_قرآنی
#موضوع: علم بَداء الهی در قرآن
#حسین_جعفری_خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
#یک_شعر_یک_معرفت
هر آنکس نام او خواند
ز نام خود رها مانَد
مخوان نامی بجز نام اش
که از نام اش بقاء مانَد
وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (۱۰_ جمعه)
كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ (۲۶_ الرحمن)
✍حسین جعفری خویی (متخلص به نایر خویی)
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#مناجات
پروردگارا! ای که کام اش بزرگ ترین حسرت عارفان، وصل اش طمع سالکان، ترک هستی به نیت اش پیشه زاهدان، ای تنها توشه عبادت عالمان، ای تنها گمشده این همه جویندگان، اگر گویم طلایی، خطا کرده ام که طلا را فقط زرگران جویند؛ اگر گویم گنجی تو را محدود کرده ام که زاهد تارکِ دنیا را به گنج دنیا چه کار؟
جز یک جمله بیش در حق تو نتوانم گفت که تو همۀ هستی، هستی که هر که در هستی توست تو را می جوید، و سزایِ یافتن تو، بزرگ ترین هستی هستی، نیست شدن در آن هستی عظیم هستی است.... خدایا! ما را از خود نیست فرما تا هست مان به هستی خود کنی.
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_داستان_یک_پند ۳۷۵
روزی با یکی از دوستان از خیابانی در حومه شهر با خودرو می گذشتم. صحنه عجیبی نظر مرا به خود جلب کرد که خودرو را متوقف کردیم. بشکه قیر سوراخی بود در ساختمان نیمه سازی که قدری قیر از آن بر زمین جاری شده بود و سگی هنگام گذر پای بر روی قیر گذاشته و گرفتار شده بود و بعد از تلاش ناکام از خلاص شدن اش، خستگی تن اش را گرفته و روی قیر خوابیده بود.
سگه گله بسیار قدرتمندی بود، نزدیک شدیم و با بنزین قیر را شل کردیم و مجبور شدیم با چاقو بدن او از قیر جدا کنیم که به خطا چاقو قدری از پوست حیوان را برداشت و زخم کرد. سگ گرفتار ناله ای جانسوز زد. با تقلّا زیاد از روی قیر بلند شد و رفت.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
یک سال بعد شبی از آن محله می گذشتم که سگی از دور سمت من حمله ور شد. سریع خواستم به داخل خودرو بروم که وقتی فرار مرا دید ایستاد و دُم جنبانید تا نشان دهد برای تشکر نزد من می آید. چون فکر کردم دیدم همان سگ است. شاید گمان کنید داستان تکراری وفای سگ را می خواهم بنویسم در حالی که چنین نیست.
در حدیثی نبوی (ص) خواندم که حق تعالی چون طبیب است. طبیبی مهربان که برای علاج بیمارش او را گاهی پرهیز، گاهی داروی تلخ می خوراند. حق تعالی بر بنده ای که دوست اش دارد و به حال خود با لعنت اش تا یَومٌ مَعلُوم رها نکرده است، با فقر و بیماری و اضطراب داروی پرهیز از دنیا می نویسد تا به سمت او برود و از دنیا دور شود. طبیبی که رایگان خلایق را از مِهرش درمان می کند.
بسی دور از انصاف است که آدمی به جای تشکر و تعظیم بر طبیب مهربان معالج اش از او با ناله و ناشکری و شکایت، استقبال نماید. ای کاش! آدمی به اندازه آن سگ شعور تفکیک حقیقت را از باطل داشت و خنجر طبیب از خنجر دشمن می شناخت.
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۳۳۲
📆۱۴۰۳/۰۳/۲۲
🌟قَعَد:
به نشستنی که برخاستن و قابلیت تکیه را داشته باشد، گویند.
فَأَتَی اللَّهُ بُنْيانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ (۲۶_نحل)
در آیه فوق حق تعالی اشاره دارد دیوار خانه ظالمان را ریخته تا سقف خانه شان فرو ریزد. دیوار یک بنا، قاعده آن است چرا که طوری بر زمین نشسته و بنا می شود که سقف آن بنا بر روی آن قرار می گیرد.
وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ (۱۲۷_بقره)
یعنی ابراهیم نبی علیه السَّلام طوری بنای خانه کعبه را از زمین بر پا کرد که به طور قاعده باشد. یعنی بیت خدا و هر خانه ای باید بر چهار دیوار بنا شود که سقف بر روی آن بتواند بنشیند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً (۶۰_نور)
آیه اشاره به قطع قاعدگی زنان دارد که در این قطع قاعدگی رحم آنان طوری بنا شده است که فرزند بر آن بنا نمی شود.
اگر دو نفر درباره امری طوری بنشینند که نشست شان چهارچوب داشته باشد و بعد از برخاستن بتوان بر نشست آنان سقفی بنا کرد به آن متقاعد شدن گویند.
عنایت داشته باشیم بنا کردن سقف نیاز به بنیان چهار دیوار در چهار سمت بنا دارد، برای همین در هر مذاکره ای قاعده ای به نام چهارچوب مذاکرات وجود دارد. یعنی اگر یک بُعد از آن مذاکرات و بنای مذاکرات از بین برود سقفی بر آن بنا نمی نشیند.
مثال دیگری می زنیم، دو مرد برای ازدواج پسر و دختر خود در کنار هم اگر بنشینند و طوری توافق کنند که زمان برخاستن بتوانند سقفی برای فرزندان خود بنا و آنان را به عقد هم درآورند می گویند یکدیگر را متقاعد کرده اند.
قاعده به حالتی گویند که کسی طوری کار کند که بتواند بر روی کار خود تکیه نماید. مثال، کسی در موتور خودروی خود بنزین بریزد طوری که بتواند بر خودروی خود تکیه کند و موتور را روشن و حرکت نماید قاعده را رعایت کرده است؛ ولی اگر بر موتور آب بریزد که حرکت موتور بر روی آن چون بنا نخواهد شد پس قاعده را رعایت نکرده است.
در کلام وحی "قاعِدُونَ" به انتظار نشستگان امری را گویند که هر لحظه ممکن است بلند شوند.
فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ (۲۴_مایده)
آیه اشاره به نشستن قوم بنی اسرائیل برای رفتن موسی نبی و خدای او برای نبرد با فرعون و پیروزی آن ها دارد که تا پس از آن ها قوم بنی اسرائیل به پاخاسته و با موسی نبی همراه شود.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
#یک_آیه_یک_تدبر ۷۱۴
فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ (۷۸_انعام)
"بَازِغَةً" به معنای پیدا شدن تمام قرص خورشید در زمان طلوع است که "هَذَا أَكْبَرُ" بیشترین بزرگی خورشید در دیدن در آن زمان است که خورشید بسیار بزرگتر دیده می شود.
در روایت است: در زمان سپیده، طلوع و روشنایی خورشید را نگاه کنید. حتی به عقیده روان شناسان بیشترین انرژی زمین زمان طلوع است. کسانی که از هر نوع بیماری روحی و روانی در رنج هستند توصیه می شود از اول طلوع تا بَازِغَة شدن خورشید در فضای باز بروند و آن را تماشا کنند و خدا را با اسم "یَانُور" بخوانند بی تردید بر سیاهی و ظلمت شیطانی درون شان به إذن اللّه اثر مثبت خواهد گذاشت. چون در این زمان شیاطین از اهل زمین دست بر می دارند و پیروان خود را به خوابی که در چشم شان وارد می کنند به خواب سنگین و عمیق می برند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_شعر_یک_حکایت
در شب سردی زمستانی کنار چراغ علاءالدین نفتی خود نشسته بودم که اتاق کوچک خویش بدان گرم می کردم که ناگاه روشنایی برق برفت و نور آبی چراغ علاءالدین روشنایی اتاق ام را کفایت نکرد. ناچار چراغ شیشه ای را که داشتم روشن نمودم.
به ناگاه آموختم که در هر خلقت الهی هم مانند این نور آتش، هرچند کارکردهای مختلفی وجود دارد ولی همزمان نمی شود مانند آتش هم از نورش، و هم از سوزش یکسان بهره برد.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
طالبِ نور آتش باید سوز آتش را بی خیال شود و طالبِ سوز، باید نور آتش را رها کند. در زندگی روزمره هم نمونه های بسیاری می توان بر آن یافت.
مثال، یک زن می تواند ایمان و زیبایی، هردو را توأمان داشته باشد، ولی مردی که به دنبال ایمان همسر خویش است باید زیبایی همسرش را در زمان بروز ایمان اش نادیده گیرد چون در زمان عبادت و بروز ایمان، زن نمی تواند جمال خویش بر شوی خود بیاراید و بالعکس.....
پس در هر خلقت الهی نیز کارکردهای گوناگونی است ولی همزمان نمی توان از دو کارکرد در شرایط یکسان با هم بهره برد. مثال، انسان مهربانی که در خشم است نمی شود از او همزمان انتظار مهر داشت. در دنیا تنها ذات حضرت حق تعالی است که همزمان همه کارکردها را توأمان با هم دارد.
آتش اگر نورش مراد صفرای آن باید دَرآد
آتش اگر سوزش مراد رنگ سَماء باید بَرآد
✍حسین جعفری خویی (متخلص به نایر خویی)
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۳۳۳
📆۱۴۰۳/۰۳/۲۶
🌟ضَرَب:
"ضَرَبَت فِي الْأَرْضِ" به معنای راه رفتن روی زمین برای کاری را گویند.
در کلام وحی در چند جا این عبارت به معنای سفر کردن ذکر شده است. در این آیه، مراد سفر رفتن و خارج شدن از شهر است. (وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ)
ولی الزاماً به معنای سفر کردن نیست، بلکه قدم برداشتن بر روی زمین برای کسب معاش را "ضَرَبَت فِي الْأَرْضِ" حق تعالی ذکر کرده است.
وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّه (۲۰_مزمل)
یعنی کسی که هنگام صبح برای طلبِ روزی حلال می رود ضَرَب فِی الْأَرْضِ می کند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
حال چرا حق تعالی "ذَهَبتْ فِي الْأَرْضِ" نفرموده است؟
می دانیم کسی که سفر می رود برای رسیدن به هدف اش در مقصد گام های خود محکم بر زمین می کوبد و این کوبیدن نوعی ضَرب بر زمین است. برعکس کسی که برای گردش و سیاحت در زمین به شهری می رود گام های خود محکم به زمین نمی کوبد چون در طول سفر هم در حال لذت است.
تصور کنید راننده کامیونی باری را از تهران به ساری می برد. این راننده به سرعت حرکت خواهد کرد و در مسیرِ تفرجگاه های راه توقف نخواهد کرد. برعکس کسی که برای گشت و گذار از تهران به ساری می رود او گام های خود محکم بر زمین نخواهد کوبید چون در طول مسیر هم در حال لذت بردن است، پس سرعت به حرکت خود نخواهد داد.
حال به مدد الهی به نکته مهم دیگری در باب این اصطلاح در کلام وحی می رسیم:
لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا ۗ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ (۲۷۳_بقره)
مراد از "لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ" الزاماً کسانی نیستند که نمی توانند برای کار سفر بروند بلکه کسانی هستند که حتی برای نیاز خودشان هم نمی توانند از شدت شرم سریع بر زمین گام برداشته و حرکت کنند.
مثال، اگر از سوی یک خیریه در محله آنان اقدام به توزیع مواد غذایی شده است این افراد آن قدر دچار شرم و حیا هستند و با حیای الهی که امرشان کرده نیاز خود به کسی نگویید، محصور شده اند که نمی توانند از خانه خود خارج شوند و به سرعت به محل توزیع ارزاق قدم بردارند، همانند برخی که سریع قدم بر می دارند که مبادا توزیع ارزاق تمام شود و به آنان نرسد......
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
#پندهای_قصار
در دنیا دور هرکس و هر چیز در زندگی بگردی سرگیجه می گیری و زمین می خوری تا یاد بگیری دورت بگردم (تسبیح) فقط برای اوست و بس.
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
#مناجات
پروردگارا! رسوای تو را ترسی از رسوایی نیست؛ و بیمار تو را ترس از بی خوابی. آن کس که خود را در وجود قدسی تو گم کرد او تنها گمشده ای است که ترس از خلایق برای پیدا شدن اش دارد. نازنینا! هیچ طنابی تاب بند کشیدن بی تاب تو را ندارد.
معبودا! پَر پروازم بسوخت و مرا پَر پروازی نماند و چنان عشق ات عقل و هوش مرا ببرد که مرا در یادم آغازی بر من نماند و چنان رانده از خلق شدم که مرا هم رازی نماند و این حنجره خسته از ناله ام را دریاب که مرا دیگر صدا و آوازی نماند.
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_شعر_یک_حکایت
تاجر ریاکاری را در سفر کاروان حج با پسرش در حال رفتن به سوی کعبه بود که برای تظاهر و خوش نامی خلق را خدمت می کرد.
پیری او را گفت: حیف است این رنج سفر که می بری اعمال خود حَبط کنی. تاجر گفت: حَبط اعمال چیست؟ پیر گفت: پسرت چند سال دارد؟ گفت: سی سال. گفت: اگر همسرت به تو الان بگوید که پسرت فرزند تو نیست، تو با این همه رنج و زحمتی که بر او کشیده ای به چه حالی می افتی؟
تاجر گفت: دنیا دور سرم می گردد که فرزند کس دیگری را رنج تربیت و رشد بر او کشیده باشم. پیر گفت: پس بدان! آن حالی که می یابی که در روز قیامت می گویند: این همه در راه حج که بر خلق خدمت کردی اعمال ات برای تو نیست و برای شیطان است؛ آن همان حَبط اعمال است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
🌟غزل پرواز
کردار کس دیگر ربطش منما بر خود
اعمال به قصد غیر حبط اش منما بر خود
بر نفع و به ضرّ خود مشرک مشو بر ذات اش
با رنج عبث ره را سخت اش منما بر خود
چون سگ پی خلق الله هو هو به نظر منما
هو لایق یک هو غیر، رب اش منما بر خود
رنج و تَعب هر کس کسب است به او در راه
نعلین حکیمی را جفت اش منما بر خود
نعلین به زیر پا صد پاره شدن باید
با خوردن و خوابیدن سُحَت اش منما بر خود
اندیشه استادت حاصل ز بلای اوست
با خوردن بی زحمت طِبْت اش منما بر خود
بر لذت این دنیا پا را چو عقابی نِه
در وقتِ گشوده بال سفت اش منما بر خود
بر پنجه خود طایر، گر دانه شنی گیرد
میسور نشد پرواز حبّ اش منما بر خود
ردّ کن همه هستی را تا هست شوی نایر
الطاف حق دادار ثبت اش منما بر خود
✍حسین جعفری خویی (متخلص به نایر خویی)
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۳۳۴
📆۱۴۰۳/۰۳/۲۹
🌟طَلَبَ:
به جستجوی شدید چیزی کمیاب که جوینده قصد ربودن آن را دارد، گفته می شود.
مثال، کسی پول دارد می خواهد یک خودروی پراید بخرد. این جستجو طلب نیست، چون پراید بسیار است؛ ولی کسی می خواهد یک خودروی ژیان بخرد و الان چون خودروی ژیان نیست جویندۀ او را طالب گویند، چون جایی ببیند سریع آن را خواهد ربود.
به دانشجوی علوم دینی طلبه گویند، چون در جستجوی معارف اصیل و ربودن آن است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی