eitaa logo
کانال اخلاق و معرفت در قرآن و روایات
1.4هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
68 ویدیو
3 فایل
@H_G_54 ارتباط با مدیر، نظرات، پیشنهادات ارتباط با ادمین @TadabboratQurani_401
مشاهده در ایتا
دانلود
مراد از "فُصِّلَتْ آيَاتُهُ" چیست؟ وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِيًّا لَقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ (۴۴_فصلت) و اگر ما قرآن را غير عربی نازل می‌كرديم آن وقت اعراب می‌گفتند چرا آياتش جدای از هم نيست. اگر در قرآن دقت کنیم در ترجمه کلماتی مانند معصیت، ذَنب، إثم، سیئه همگی معنای گناه را ذکر کرده اند در حالی که هر یک از این ها از دیگری با وجود تشابه ظاهری کلمه، معنای جداگانه ای دارد که فقط در زبان عربی این تفصیل و جدا کردن لغات از هم ممکن است. مثال معصیت یعنی نافرمانی، کسی که دزدی می کند نافرمانی می کند و کسی که در این دزدی اصرار می ورزد دچار ذنب می شود، و ذنب گناهی دنباله دار و معصیتی است که انسان به آن آلوده شده است. اگر قرار بود قرآن به غیر عرب نازل شود باید تمام این توضیحات که حقیر ذکر کردم در آیات می نوشت که آن زمان هم قرآن طویل می شد و هم بغرنج و نامفهوم می گشت، در حالی که جملات با معنای زیاد را با یک کلمه متفاوت تفصیل کرده است. به مثال دیگر واژه تفصیل می رویم: وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ ۖ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ ۚ وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلًا (۱۲_اسراء) می دانیم که خورشید و ماه هر دو شبیه به هم هستند. ولی حق تعالی در این تشبیه، تفصیلی ایجاد کرده است؛ یعنی با تغییر ماه در آسمان و پدیده شب و روز باعث شده است هر لحظه ای که ما در آن زندگی می کنیم از لحظه دیگر با ساعت و تاریخ، فصل و جدا شود. وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۗ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (۹۷_انعام) می دانیم ستارگان در آسمان غالباً شبیه به هم هستند ولی حق تعالی با قرار دادن ستارگان در نزد هم به طور منظم و ثابت، آنان را که همگی مشابه هم هستند در عین تشابه از هم فصل و جدا کرده است طوری که با دقت در آنان می شود سمت شمال و جنوب و شرق و غرب را انسان ها از روی آنها پیدا کنند و در بیابان طی طریق نمایند تا از مقصد سیر خود دور نشوند و گم نگردند. مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ ۚ نَصِيبًا مَفْرُوضًا (۷_نساء) چه مال اندک باشد یا بسیار، نصیب فریضه دار بر آن مال است. یعنی از دنیا هر اندازه بهره و نعمت انسان را در برگیرد بر آن فریضه ای به همان میزان وارد می شود که باید در راه خدا از آن مال ببخشد ولاغیر... که موجب عذاب او در دنیا و آخرت خواهد شد. تفصیل در ظاهر قضیه امری ساده می نماید ولی امری بسیار سخت است. مثالی برای درک بیشتر تفصیل مدد الهی می زنیم: تصور کنید یک چوپان هزار رأس گوسفند دارد و در بین این تعداد، دویست رأس برّه نیز وجود دارند که تمام شان شبیه هم هستند، پس برای این چوپان اگر گوسفند مادری را نشان دهند و بگویند برّه این گوسفند را پیدا کن او به علت تشابه برّه ها به هم، توان فصل و جدا کردن برّه او را از رَمه نخواهد داشت و این کار فقط از عهده و توان مادر گوسفند است که می تواند در یک لحظه با قدرت چشایی خود فرزندش از رَمه بیرون بکشد و برّه هم همین قدرت مشابه را که دارد او را در یافتن مادر کمک خواهد کرد. این کار برای چوپان به خاطر نداشتن قوّه تفکیک بویایی امری محال است. پس تفصیل آیات متشابه الهی امری بسیار سخت و دشوار است و تنها برای کسانی که رَاسِخُون فِی العِلم هستند و از سوی خدا قدرت نوری بر قلب شان وارد شده است امکان پذیر بوده و دیگران را چنین قدرت تفصیل آیات متشابه نیست و همین امر دستمایه شیطان برای گمراهی چنین افرادی است که از سوی خداوند هدایت نشده اند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۶۷ 🌟تبیین: وقتی امری متشابه، تفصیل شد و از متشابه خارج گشت تبیین آن صورت می گیرد. پس تبیین در تشریح غیر متشابهات و متشابهات بعد از تفصیل شان است، و قرآن بعد از تفصیل متشابهات و تبیین آن است که کتاب هدایت می شود. وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَىٰ لِلْمُسْلِمِينَ (۸۹_نحل) و اگر متشابهات تفصیل نشوند، پس تبیین نمی تواند بشوند. (مانند آیه يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ) و اینجاست که همین قرآن به جای هدایت سبب گمراهی می شود، مانند آنچه با داعش کرد. (وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
به مدد الهی در ذیل به برخی آیات تبیین می پردازیم: فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ الْمُبِينُ (۸۲_نحل) یعنی پیامبر تو موارد آشکار در دین را تبیین و بیان می کنی. وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ (۲۴۱_بقره) یعنی بر زنان مطلقه باید چیزی از مال دنیا بهره مندشان سازید. كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (۲۴۲_بقره) این را من به روشنی بیان کرده ام و امر من در این امر، امری متشابه و نیاز به تفصیل نیست. تفصیل در امور متشابه و اعتقادی است و در باب احکام قرآن حق تعالی صریح و غیر متشابه تبیین بکار برده است که عذر و بهانه ای برای ترک آن فعل نباشد. (قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ)، چنانچه حلال و حرام خدا در قرآن که رعایت اش سبب رشد و ترک مراعات اش سبب گمراهی می شود، به روشنی در قرآن تبیین شده است و انسان تا زمانی که در انجام این حلال و حرام ها که به روشنی تبیین شده است سستی می کند پس نباید انتظار هدایت از خدا برای تفصیل متشابهات در کلام خدا را داشته باشد، چون به دردش نمی خورد. در داستان إفک به همسر نبی مکرم اسلام (ص) در سوره نور خداوند مؤمنان را مؤاخذه می کند و می فرماید: چرا وقتی چنین سخن دروغی شنیدید به جای تکذیب آن و خفه کردن اش، شروع به پخش آن کردید؟ (يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ) خداوند موعظه می کند، مَثل چنین اتفاقی را دیدید دیگر مثل آن عمل نکنید و در ادامه آیه می فرماید: "وَيُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ ۚ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ" یعنی من به روشنی برای شما باز می کنم در این آیه که در مواردی که گفتم بر شما عارض شد من بعد چه کنید. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۶۷۹ 🌟مراد از تمثیل در قرآن چیست؟ وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَٰذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (۲۷_زمر) حق تعالی در این آیه به تصریح می فرماید: من از هر چیز در این قرآن مثالی زده ام. حال اگر در قرآن بنگریم آیات معدودی هستند که در آن "ضَرَب اللّه مَثَلاً" آمده یا کلمه "مَثَل" ذکر شده باشد پس راز این آیه در چیست؟! مثال برای تقریب و نزدیک کردن ذهن برای درک یک امر را گویند، و کسی که بتواند مطلبی را عمیقاً درک نماید باید قابلیت مثال و نمونه آوری بر آن را داشته باشد. مثال های قرآن بر سه قسم هستند که در اینجا ما به عنوان نمونه ذکر می کنیم امید است مدد الهی دوستان بتوانند به عنوان یک سرنخ از این مطلب در زمان قرائت قرآن بهره ببرند: 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
الف) مثال های بارز کلام وحی: این مثال ها، مثال هایی هستند که در کلام وحی عموماً با عنوان "ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً" ذکر گردیده است و معمولا مثال های ساده و روشنی هستند. مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ (۲۶۱_بقره) حال کسانی که اموالشان را در راه خدا انفاق می‌کنند، مانند حال (کسی‌ که) دانه‌ای (کاشته،) است، که (آن دانه،) هفت خوشه‌ برویاند، که در هر خوشه، صد دانه باشد، و (البته) خداوند آن را برای کسی که بخواهد، دو برابر می‌کند، و (فراتر از این، رحمت) خداوند، فراگیر، و (او) بسیار داناست (و به کسی که صلاح بداند، بیش از این‌ها پاداش می‌دهد. در این مثال، حق تعالی برای کسانی که انفاق می کنند با مثال گندم که از یک دانه می روید و زیاد می شود مثال زده که من مال انفاق شده را مثل این در دنیا زیادتر می کنم. وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (۱۷۶_اعراف) (البته) اگر می‌خواستیم، قطعاً او را به‌وسیله‌ی آن (آیات) بالا می‌بردیم؛ ولی او به زمین (و پستی‌هایش) چسبید و از هوا و هوسش پیروی کرد. (آری؛) وضعیت او (که تشنه‌ی دنیاست)، مانند وضعیت سگ است که اگر بر او حمله‌ور شوی، زبانش از تشنگی آویزان است، و اگر رهایش کنی، (باز هم) زبانش از تشنگی آویزان است (و هرگز سیراب نمی‌شود). این، وضعیتِ کسانی است که آیات ما را دروغ شمردند. پس این داستان را (برایشان) بازگو کن؛ شاید بیندیشند. در آیه فوق مَثَل کسانی که طالب دنیا هستند به سگ هاری تشبیه شده که هر کاری کنی زبان اش از عطش و گرسنگی بیرون است. یعنی طالبان دنیا هر کاری کنند از دنیا سیر نمی شوند، چه به دنیا برسند چه نرسند. مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّـهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (۵_جمعه) وضعیت کسانی که (به عملِ) به تورات مکلّف شدند و باوجود این، به آن عمل نکردند، مانند وضعیت درازگوشی است که کتاب‌هایی را (بر پشت خود) حمل می‌کند. چه بد است وضعیت افرادی که آیات خدا را انکار کردند! خدا افراد ستم‌کار را هدایت نمی‌کند. در آیه فوق کسانی که کتاب خدا را می خوانند ولی عمل نمی کنند مانند الاغی شمرده شده اند که بارشان چه طلا باشد چه گچ، تأثیر و سودی بر حال الاغ ندارد. و کسی که قرآن را عمل نمی کند چه همه قرآن بداند، چه یک آیه از آن بداند مثل آن الاغ بدردش نمی خورد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
ب) مثال های اشارات کلام وحی: این مثال ها، مثال هایی هستند که در آیاتی عموماً به عنوان سرگذشت یکی از انبیاء یا مشرکان و غیر ذلک اشاره به آنان شده است ولی در آیه دیگر در کلمه ای عنوان شده اند. برای همین در قرآن در باب ذکر حال هر کسی تأمل کنیم که قرآن کتاب داستان عادی نیست. به عنوان نمونه: قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَىٰ أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ ۖ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِكَ ۖ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ ۚ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ (۲۷_قصص) در این آیه ذکری از شعیب نبی می شود که در قبال ده سال شبانی حاضر می شود دخترش را به عقد موسی (ع) در آورد. این یک اشارت و مثالی برای نکته ای دیگر در معنای واژه "عٰاشِروُهُنَّ" است، پس برای درک معنای عٰاشِروُهُنَّ باید مثال شعیب و موسی نبی مورد دقت و تدبر قرار گیرد که تدبرش مدد الهی ذکر شده است. نمونه دیگری بر این نوع مثال های قرآن می زنیم: واژه "دَرَء" به معنای تخلیه تدریجی محتوای یک شئ سنگین است. برای درک معنای دَرَء، حق تعالی مثالی با اشارات در کلام وحی آورده است که در آیه ۷۲ بقره بعد از آن که قاتلی را که قوم موسی دنبال اش می کردند و خداوند روش یافتن قاتل را فرمود: "وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا ۖ وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ" پس با مثال قوم موسی دَرَء را برای ما معنا نموده است که پیشتر تدبرش ذکر شده است. نمونه دیگری را مدد الهی عنوان می کنیم: حق تعالی با ذکر مثال در آیه زبان حال مادر موسی "فَرَدَدْناهُ إِلى‏ أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ" بر ما در سوره سجده "قُرَّةَ أَعْيُنٍ" را تبیین می کند. ج) مثال های لغوی زبان عرب: چنانچه در ابتدای تدبر ذکر شد زبان عربی به علت جامع بودن اش زبان نزول کلام وحی قرار گرفته است. در زبان عرب گاهی یک فعل خاص و نادر در قالب یک لغت قید می شود که در هیچ یک از زبان های دنیا چنین تکاملی وجود ندارد و تکامل زبان عرب برای این لغات عرب است نه برای مثنی و جمع و چهارده صرف یک فعل که نمونه هایی بر این امر مدد الهی می آوریم: مثال، واژه "تکویر" در لغت عرب به پیچیدن یک عمامه گویند، یا لغت إنْکِدار به مردن یک پرنده در آسمان و سقوط آن به زمین اطلاق می شود که حق تعالی با مثالی که در بطن معنای یک لغت می زند ما را روشن می سازد که در روز قیامت خورشید چگونه در آسمان محو خواهد شد و ستارگان چگونه فرو خواهند ریخت. یا مثال حرکت دادن کاسه لب به لب از آب طوری که محتوی آب یک کاسه تا کناره های آن بیاید ولی از کناره های آن نریزد را در معنای لغت "نَکَب" ذکر شده است. و مَثَل شتری که آرام و بدون لرزش راه می رود واژه "ذَلول" را حق تعالی برای آن ذکر کرده است که از آن می توان به تدبر آیه ۷۴ سوره مؤمنون یا "مناکب أرْض" پی برد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
نمونه دیگری بر این نوع امثال قرآن مدد الهی می زنیم: نَقَض و نَکَث هر دو به معنای پیمان شکنی است و فرق این دو باید با تمثیل آن لغات معنا و فهم شود و راهی جز آن نیست. نَقض به شکستن دیوار یا چیزی با صدای بلند گویند. (فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا يُرِيدُ أَنْ يَنْقَضَّ) مثال، شکستن ساختمان در زلزله یک نقض است، چرا که با شکستن و ترک خوردگی دیوار هر دو سوی شکسته شده متضرر می شوند چون نمی توانند بایستند چرا که وقتی دیواری شکست پیمان نقض کرده و هر دو طرف محکوم به ریزش هستند و باید از بنا هر دو تخریب شوند. نَکَث تمثیل اش آن است که پشمی که دور هم تابیده می شود تا ریسمانی قوی شکل گیرد این تابیدن گشوده می شود و با نازک شدن ریسمان، ریسمان پاره می گردد. حال با درک این تمثیل به آیات الهی در مورد این دو لغت متشابه می پردازیم، مثال آیه به شرح معنی نقض می زنیم: وَالَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ (۲۵_رعد) یعنی کسانی که عهد با خدا را نقض کنند و قطع ارحام نمایند و در زمین فساد نمایند هم باعث ضرر و زیان ارحام خود می شوند و هم خود را با این قطع ارحام به ضرر و زیان و عذاب الهی وارد می کنند. پس می شود گفت: در نقضِ یک پیمان، هر دو طرف پیمان ضرر می کنند. مانند، نقض یک آتش بس که به ضرر هر دو طرف دعوا تمام می شود. حال به تمثیل نَکَث در قرآن می رویم: إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ ۚ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا (۱۰_فتح) پس کسانی که بیعت خود را نَکَث کرده و باز می کنند هیچ زیانی به پیامبر خدا نمی توانند برسانند و تمام ضررهای این پیمان شکنی متوجه خودشان می شود. مثال، کسانی که بیعت می کنند باید یاری پیامبر خدا و دین خدا کنند، و اگر نَکث کنند خدا را هیچ ضرری نمی توانند برسانند و تمام ضرر متوجه خودشان است. مثال دیگری می زنیم، تصور کنید شما یک خانه سه میلیاردی را به قیمت دو میلیارد تومان به یکی از دوستان، پیمان بسته و فروخته اید ولی او در زمان تحویل پول برای خرید خانه پیمان شکسته و خانه از چشم اش می افتد و خانه را نمی خرد؛ شما اینجا از این پیمان شکنی ضرر نکرده اید، بلکه ضرر کاملاً متوجه خود او شده است. (فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ) چون شما با این نَکث او، خانه خود به فرد دیگری به مبلغ سه میلیارد می فروشید. توضیح آخر آن که درک فرق نَقَض و نَکَث تمثیل اش در آیه ۹۲ نحل ذکر شده است. "وَلَا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكَاثًا" مثال هایی که ذکر شد نمونه های اندکی از بسیاری از مَثل های قرآن در سه نوع ذکر شده می باشد و این نکات بخش مغفول عالمانی است که تاکنون در امر قرآن کنکاش و تحقیق کرده اند که اکثر اهلِ قرآن به علت غفلت از آن، از ورود به آستانه بطن قرآن محروم شده ایم و لغات را با توجه به موقعیت آن در آیات و با قواعد صرف و نحو یا شأن نزول فقط معنا کرده ایم؛ در حالی که بحث صرف و نحو بدون پی بردن به معنای اصلی لغت با تدبر در مثال های قرآنی نمی تواند ما را به بطن قرآن که برای تدبر در آن امر شده ایم از رحمت الهی نفوذ دهد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۶۸ 🌟ظاهر: به معنای نمای بیرونی یک شئ است که آن شئ درون و باطنی هم دارد و هر جا در قرآن ظاهر ذکر شده، باطن هم غالباً آمده است. قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ (۳۳_اعراف) بگو که خدای من هرگونه اعمال زشت را چه در آشکار و چه در نهان حرام کرده است. پس گناه یک شکل ظاهری، و یک شکل باطنی دارد. شکل ظاهر آن که به آن فحشاء یا گناه علنی گویند باعث ایجاد بی بندوباری و ناامنی در جامعه شده و نیز در خود فرد گنهکار به حالت، منفور شدن از وی ظاهر می شود. این گناه یک بطن هم دارد که گنهکار را از رحمت خدا و عبادت در خلوت دور می کند چون در خلوت، چنین کسی همنشین شیطان است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
گناه علنی یا همان فحشاء در معنای عام کلمه، آسیبی که در جامعه دارد از دو جهت است: یکی این که قبح یک گناه از بین می رود و مردم به راحتی گناه می کنند و حیاء را از جامعه می برد. از سوی دیگر کسانی که گناه علنی می کنند مؤمنان منتظر مجازات آنها هستند تا اعتقادشان را به دین از دست ندهند که گاهاً این انتظار باعث از دست رفتن اعتقاد آنها می شود. در مثال دیگر، ریا یک گناه ظاهری است که بطن هم دارد که در بطن، انسان ریاکار حوصله انجام کار نیک در هر زمان و مکان را ندارد. "ظَهَرَ" به معنای نقطه مقابل بطن یا شکم هم ذکر شده است که کمر نقطه مقابل بطن است، پس ظَهر به معنی کمر و یاری و پشت گرمی هم در قرآن ذکر گردیده است. "وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا" و هیچ یک از دشمنان شما را یاری نکرده باشند. در قرآن ظَهْر به معنای پشت بر زمین زدن و غلبه هم ذکر گردیده است. كَيْفَ وَإِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ (۸_توبه) چگونه (مشرکان بر پیمان خود پای بندند؟) و در صورتی که اگر بر شما چیره شوند. ظَهَر به معنای پشت سر قرار دادن و فراموش کردن هم ذکر گردیده است. وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءَكُمْ ظِهْرِيًّا (۹۲_هود) او را پشت سر قرار داده و فراموش اش کرده اید؟ ظَهَر به معنای کمر زمین، قسمت سطح و روی آن ذکر گردیده، چون کمر زمین نقطه مقابل اش بطن و درون زمین است. وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَىٰ ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّةٍ (۴۵_فاطر) و اگر خدا از کردار زشت خلق مؤاخذه کند در پشت زمین هیچ جنبنده‌ای باقی نگذارد. یعنی زمین بر خلاف کمرش شما را به اذن خدا با زلزله و... می کشت و در درون و بطن خود جای می داد. هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ (۳۳_توبه) اوست که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد، تا آن را بر همه ادیان پیروز گرداند. یعنی اسلام و قرآن یک ظاهر و یک باطن دارد، که پیامبران ارسال شده اند تا باطن توأم با ظاهر دین خدا را بر جهان ظاهر کنند تا دین خدا غالب و پیروز گردد. ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (۴۱_روم) فساد و پریشانی به کرده بد خود مردم در همه برّ و بحر زمین پدید آمد تا خدا هم کیفر بعضی اعمالشان را به آنها بچشاند، باشد که (از گنه پشیمان شده و به درگاه خدا) باز گردند. یعنی ظاهر شدن فساد و خشک‌سالی بر زمین یک باطن هم دارد و آن بدان علت است که مردم را از گناه شان مطلع نماید تا توبه نمایند. ادامه دارد..... 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
✍خسرو در باغ نشسته است، به ناگاه نعش گنجشکی را می بیند که بر زمین افتاده و مورچه ها از نعش او بر می دارند.... او در این حال، خدا را با چه اسمی از اسماء الهی باید یاد کند؟ ⭐️یَا رَزَّاق 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
هر آنکس نام او خواند ز نام خود رها مانَد وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّـهِ مخوان نامی بجز نامش که از نام اش بقاء ماند كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🪶📜 ✍از امام صادق علیه السَّلام در تهذیب الأحکام آمده است: اگر از کسی طلبکار هستی حتی او را در طواف کعبه دیدی بر او سلام مکن، و او را به هراس میفکن تا بعداً در آرامش، طلب خویش از او بخواهی. حدیث بیانگر آن است اگر از کسی طلبکار هستیم حتی زیاد به او زنگ نزنیم، چون ممکن است در هراس بیفتد که طلب مان از او می خواهیم. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۶۹ 📆۱۴۰۲/۰۹/۱۱ 🌟بَرَز: به معنای آشکار شدن است، ولی آشکار شدنی که یک لایه است و بطن ندارد. اگر شما دستکش را دست کنید روی دستکش ظاهر آن، و درون دستکش باطن آن است ولی همین دستکش اگر داخل اش برگردانید و فقط ظاهر داشته باشد، به مرحله بروز رسیده است. وَيَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً (۴۷_کهف) و (یاد کن) روزی که ما کوهها را به رفتار آریم و زمین را صاف و بدون پست و بلندی آشکارا ببینی. یعنی در روز قیامت، زمین دیگر کمر و باطن ندارد؛ با زلزله روز قیامت مسطح شده و هر چه در باطن دارد بیرون خواهد ریخت و ظاهر و باطن اش یکی خواهد شد و به مرحله بروز خواهد رسید. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
يَوْمَ هُمْ بَارِزُونَ (۱۶_غافر) آن روزی که همه خلق پدیدار شوند (و نیک و بدشان آشکار گردد) می دانیم روز قیامت "يَوْمَ تُبْلَي السَّرائِرُ" است، یعنی درون و باطن انسان ها به بیرون شان ریخته می شود و به مرحله بروز و آشکار شدن هویت شان می رسند. وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِمَنْ يَرَىٰ (۳۶_نازعات) و دوزخ برای بینندگان آشکار شود. یعنی در روز قیامت درپوش های چاه های جهنم از روی آن کنار زده خواهند شد و باطن آن که آتش است به ظاهر آن راه خواهد یافت و آتش آشکار خواهد شد. يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ ۖ وَبَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ (۴۸_ابراهیم) روزی که زمین (به امر خدا) به غیر این زمین مبدل شود و هم آسمانها دگرگون شوند و تمام خلق در پیشگاه (حکم) خدای یکتای قادر قاهر حاضر شوند. یعنی مردم در حالی که باطن شان با ظاهرشان یکی شده و باطنی ندارند که در پشت ظاهری پنهان شده باشند در نزد خداوند متعال در روز قیامت بروز خواهند کرد. وَبَرَزُوا لِلَّهِ جَمِيعًا فَقَالَ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا (۲۱_ابراهیم) و (روزی که) مردم از قبرها برانگیخته و به پیشگاه خدا حاضر شوند آن گاه ضعیفان به گردنکشان گویند. یعنی در روز قیامت ظاهر و باطن یکی شده و ضعفاء، دشمنان و مستکبران را خواهند شناخت. وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً (۲۵۰_بقره) و چون با جالوت و سپاهیانش روبرو شدند گفتند: پروردگارا! صبری به ما ده و قدمهایمان را استوار ساز و بر گروه کافران پیروزمان کن. به جنگجو، "مبارز" گویند؛ چون ظاهر و باطن اش در میدان جنگ یکی است، چنانچه در درون و باطن آرزو و خواستار نابودی خَصم است و آن باطن خود را در میدان جنگ با شمشیر خود بروز و نشان می دهد. برعکس منافق که ظاهر و باطن اش پشت میدان جنگ یکی نیست و "متظاهر" کسی را گویند که باطن او در ظاهرش پیدا نیست. برای توضیح امر به آیات قرآن در باب دو لغت "تَرک و هِجر" مراجعه می کنیم. برای ورود به این بحث باید بدانیم هر شئ از دو چیز تکمیل می شود:. یکی ماهیت، و دیگری قالب؛ که اگر ماهیت و قالب همراه هم رها شوند به آن "تَرک" گویند. إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ (۱۸۰_بقره) برای ارث در زمان مرگ، حق تعالی واژه تَرَک را بکار برده، چون یک ثروت از دو بخش ماهیت و قالب تشکیل شده است. ماهیت یک ثروت استفاده از آن در شرّ و خیر است، و قالب آن همان وجود آن است. حق تعالی می خواهد انسان در زمان مرگ به ثروت خود ماهیت بدهد و آن را برای بعد از مرگ خود بخشی را در کار خیر رها کند. نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: إنِّی تَارکُ فِیکُم الثِّقلَین کِتابَ اللّه وَ عِترَتی مراد از تَرک آن است که هم کتاب خدا و هم حدیث که یک قالب است در کنار ماهیت که همان تدبر و درک و عمل کردن آن است برای شما رها کرده در اختیار شما نهادم. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۷۰ 🌟هِجر: هِجر با تَرک متفاوت است. در تَرک، ماهیت و قالب هر دو با هم رها می شوند؛ ولی در هِجر، ماهیت رها می شود و قالب می ماند. چنانچه وقتی که مسلمانان از مکه هجرت کردند دین و ایمان شان که ماهیت بود بردند و قالب را که خانه و زمین هایشان بود در مکه رها کردند. (وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ) در آیه ای دیگر حق تعالی می فرماید: "وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ" یعنی نیکی ها را بردار و نگذار چیزی بماند؛ و هر کار خیری می بینی انجام بده و بر زمین باقی نگذار و بدی ها را رها کن. (یعنی ماهیت دنیا که جمع کردن نیکی های آن است بردار و قالب آن را رها ساز) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
"وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ" می دانیم زناشویی از دو بخش تشکیل شده است: محبت که ماهیت است، و حضور در کنار هم که قالب است. از عبارت "فِي الْمَضَاجِعِ" مشخص است که در بستر و کنار زنان استراحت کنید و قالب و جسم تان در کنار همسرتان در تخت باشد، ولی ماهیت و روح زناشویی که محبت و نوازش است آن را هجرت دهید و در بستر تحویل شان نگیرید و چون جنازه باشید. حال به اصلی ترین آیه هدف تدبر مان به مدد الهی بر می گردیم: وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً (۳۰_فرقان) این آیه حکم قطعی خداست و در روز قیامت شکایت نبی مکرم اسلام (ص) از مسلمانان در روز قیامت است. پس قرآن یک روح و ماهیت دارد که همان تدبر و تفکر و عمل کردن به آن و خطاب آیات الهی بر آن است؛ و یک قالب دارد که آن خود کتاب قرآن و گرفتن آن در زمان سفره عقد، بدرقه مسافر، خواندن شروع مراسمات، نوشتن روی دیوارهای مسجد، صوت و لحن و تجوید و.... که به احادیثی در آخر بحث اشاره خواهیم کرد. مراد از "مَهْجُوراً" در آیه مذکور، به معنی نبودن قرآن در منازل که قالب قرآن باشد نیست، بلکه رها کردن روح و ماهیت آن در جامعه مسلمین است. تصور کنید یک خودرو از یک ماهیت به نام موتور و اسباب پیش برنده تشکیل شده است و از یک قالب مثل بدنه و صندلی و رنگ و... هرچند برای حرکت یک موتور قالب و بدنه هم لازم است، چنانچه برای قرآن صوت و لحن و صدای حزین برای اثر بخشی اش لازم است ولی اگر موتور خراب باشد این قالب ها هیچ سودی ندارند. کسی که عقل ندارد به او "مَهْجُور" گویند چون ماهیت و هویت انسان عقل اوست و کسی که مَهْجُور است قالب انسان را دارد ولی ماهیت انسان را ندارد و ممکن است با بی عقلی خود به کسی یا خودش آسیب برساند، برای همین مَهْجُور نیاز به مراقبت و کفالت یک عاقل دارد. آنچه مهم است قالب با ماهیت تکمیل می شود و بدون قالب، ماهیت نمی تواند کارکردی داشته باشد، یعنی انسان عاقل باید بدن اش سالم باشد تا بتواند کارهای عقلایی را محقق کند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
در الخصال صدوق از امام صادق علیه السَّلام آمده است: قارى‌اى كه قرآن مى‌خواند و تجوید و حروف و كلماتش را حفظ مى‌كند، اما معانيش را رها مى‌كند اين نيز از دوزخيان است. حضرت على عليه السَّلام فرمودند: إنّكُم إلى إعرابِ الأعمالِ، أحوَجُ مِنكُم إلى إعرابِ الأقوالِ شما به اِعراب‌دادن رفتارها نيازمندتريد تا به اِعراب دادن گفتارها. از حضرت علی (ع) آمده است: (روزى) بلال صحبت مى‌كرد و در كلامش لَحن و اشتباه بود و مردى به او مى‌خنديد، حضرت فرمودند: اى بندۂ خدا! مقصود از اِعراب كلام، درست و صحيح ساختن آن است براى درست و پيراسته‌كردن اعمال، چه سود كه فلان كس سخنانش با ٳعراب و درست باشد، اما اَعمالش دچار زشت‌ترين خطاها باشد؟ و بلال را چه زيان كه در گفتارش، خطا باشد، اما اعمالش كاملاً درست و پيراسته؟ در تفسیر مجمع البیان از پیامبر اکرم صَلى‌الله ‌عليه‌ وَ آله ‌وَ سَلم آمده است: ويلٌ لمن لاکها بين لحييه و لم يتدبّرها، وای بر کسی که قرآن را در بین لب‌های خود لقلقه کند و در آن تدبّر و تفکّر نکند. با توجه به حدیث امام صادق (ع) کسانی که قرآن را مهجور کرده اند اهل دوزخ هستند و چنان این امر بر نبی مکرم اسلام سنگین است که آن حضرت هرگز از کسانی که در طول عمر شریف شان بر آن حضرت به تصریح قرآن عذاب و رنج دادند چون ابوجهل، ابولهب، ولید ابن مغیره و.... شکایت نزد خدا نخواهند کرد که از مهجور کنندگان قرآن شکایت خواهند کرد و ما که قرآن را مهجور کرده ایم به دیدگاهی که اثبات شد از ابوجهل و ابوسفیان و معاویه بدتریم چون حاصل رنج های نبی مکرم اسلام (ص)، خون حضرت علی (ع) و امام حسین و.... را به باد می دهیم، هرچند این سنت و اراده الهی است و با نوشتن تدبر و تشویق مردم این سنت الهی تغییر نخواهد یافت و مسلمانان قرآن را از مهجوری خارج نخواهند ساخت و خوشا به حال کسانی که از این دسته از امت نبی مکرم اسلام (ص) نباشند. حال به سوالی اساسی می پردازیم چرا نمی توانیم اکثرا به تدبر در قرآن و عمل و تفکر در آن میل کنیم؟ برای درک پاسخ این سوال، باید به تفصیل دو لغت قرآنی بپردازیم: 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۷۱ 🌟إجتباء: به معنای انتخاب شدن است و إصطفاء هم به معنای انتخاب شدن است. دو لغتی که نیاز به فصل و تفصیل از هم در معنا دارد که مدد الهی به آن می پردازیم: ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَىٰ (۳۷_بقره) این آیه برای زمانی است که آدم ابوالبشر از عصیان و نافرمانی خدای خود پشیمان شد و توبه کرد. مراد از "اجْتَبَاهُ" در آیه فوق، یعنی بعد از خطا از سوی خدا برای توبه کردن و هدایت انتخاب شد که تقدم این عبارت در آیه بر توبه، نشان آن است کسی که از گناه پشیمان شده و توبه می کند این انتخاب خدا بر او برای هدایت اوست، چون اگر خداوند نمی خواست او هرگز قادر به برگشت به سوی خدا و توبه نمی شد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ ۚ هُوَ اجْتَبَاكُمْ (۷۸_حج) یعنی کسی که در راه خدا با مال و جان اش جهاد می کند این امر اجتباء و انتخاب خدا بر اوست. خداوند در حق قوم حضرت ابراهیم (ع) می فرماید: من آنان را برای هدایت کردن انتخاب کرده بودم. (شَاكِرًا لِأَنْعُمِهِ ۚ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ) پس اجتباء یعنی انتخاب خدا برای کسی که می خواهد هدایت اش کند، و "مجتبی" به کسی گویند که برای هدایت شدن و هدایت کردن توسط خداوند انتخاب شده است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۷۲ 🌟إصطفاء: انتخاب خداوند برای هدایت کردن دیگران است که در کلام وحی فقط در مورد انبیاء الهی ذکر شده است. وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا (۱۳۰_بقره) که اشاره به حضرت ابراهیم نبی است. قَالَ يَا مُوسَىٰ إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالَاتِي وَبِكَلَامِي (۱۴۴_أعراف) اشاره به انتخاب موسی نبی از سوی خدا برای رسالت و هدایت مردم است. وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ (۴۷_ص) این آیه در حق "وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ" آمده است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
به آیه مهم دیگری در مبحث اصطفاء می رسیم: "انَّ اللَّهَ اصْطَفَىٰ آدَمَ وَنُوحًا" پس بدرستی می توان دریافت، آدم ابوالبشر همان بود که برای پذیرش توبه اش مجتبی شد، و آدم پیامبر با او متفاوت است و از سوی خداوند برای پیامبری مردم انتخاب شده است. از سوی دیگر آدم ابوالبشر نمی تواند پیامبر و صاحب رسالت باشد چون زاد و ولد و جمعیتی بر دنیا برای ابلاغ رسالت نداشت. کوتاه سخن آن که مجتبی کسی است که خداوند برای هدایت شدن او را انتخاب کرده و از گمراهی نجات اش بخشیده است و مصطفی کسی است که از سوی خداوند برای هدایت کردن مردم انتخاب شده است. پس خداوند برای هدایت باید انسان را انتخاب کند تا بتواند قرآن کتاب هدایت را طالب تدبر و تعمق اش شود. حال انتخاب اجتباء هدایت الهی چگونه است؟ وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ (۶۹_عنکبوت) خداوند وعده داده است کسانی که با بخشش مال و جان در راه خدا تلاش می کنند آنان را هدایت فرماید. پس قاری قرآن که در راه خدا با بخشش مال و جان اش احسان نکرده باشد و فقط فکرش خواندن قرآن، آن هم برای امرار معاش یا کسب مقام در یک مسابقه باشد هرگز اجتباء الهی برای هدایت اش نمی شود، پس هرگز نمی تواند طالب تدبر و تعمق در قرآن باشد چون انسان چیزی را که در عمل کارش نیاید هرگز انگیزه ای برای یادگیری آن نشان نمی دهد. این افراد در مسیر الهی تلاش با جان و مال نمی کنند، شب و روز خود صرف نیازمندان شکم و دین نمی نمایند که نیاز خود برای قرآن در این مسیر حس کنند. برای همین استقبال کنندگان از قالب قرآن (حفظ، تجوید و روخوانی قرآن و...) بسیار بیشتر از علاقمندان به تدبرات آن هستند. کسانی که در راه خدا جهاد می کنند آنان هستند که در این مسیر مبارزه با شیطان و نفس خود را نیاز به راهنما می بینند. تصور کنید کسی که در خانه اش نشسته و دراز کشیده است و کس دیگری در بیابانی به دنبال چشمه یا رودخانه ای برای ایجاد زراعت می گردد کدام یک از این ها به نقشه راهنما نیاز خواهند داشت؟ قطعا کسی که در بیابان در تلاش و جهاد است و خداوند اولین مرحله معرفت را که طلب است در دل او وارد کرده و او را در مرحله دوم وارد عطشِ دانستن می کند و با قرآن شراب طهور درون اش را نورانی و مست می کند. پس هِجر قرآن از برای آن خاطر است که ما در مسیر خدا تلاش نمی کنیم که نیازی به تدبر و تعمق در قرآن در خود حس کنیم، و کسی که در راه خدا جهاد نکند خدا هدایت اش نمی کند و مَثَل او، مَثل کسی است که در خانه در سایه سقف دراز کشیده است؛ او را اگر نقشه بدهی هم سودی ندارد و انگیزه ای بر آن نمی بیند. کسانی که در مرحله هدایت الهی هستند و اجتباء شده اند در عطش دانستن قرآن هستند، زیرا این افراد قرآن را به عنوان نقشه راهنمای سعادت در دنیا و آخرت نیاز پیدا می کنند که جایگزینی ندارد، پس در عطش فهم آن می کوشند و طبق وعده قرآن از هر گناهی دوری می کنند که مُطَهَّرون بودن را از دست ندهند تا از درک آن محروم شوند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
: تدبر در قرآن 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
: تدبر در قرآن(ادامه فایل صوتی👆) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
امام صادق علیه السَّلام فرمودند: نماز صبح و نماز مغرب را حتما با اذان و اقامه بخوان. در سایر نمازها رخصت داری که اذان را ترک کنی و با اقامه تنها نماز بخوانی. با وجود این در تمام نمازها اذان و اقامه بگویی بهتر است. 📚تهذیب الأحکام 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
نازنینا! به عزت و جلال ات قسم هر آنچه از نیکی ها و اعمال صالح به ما توفیق انجام اش از رحمت خویش عنایت کرده ای، ما را تا زمانی که در بستر مرگ خویش برای لقای وجود قدسی ات آرام گیریم و نفس های آخر دنیایمان برای ملاقات کریم صاحب جمال و صاحب جلالی چون تو کشیم، توفیق آن اعمال صالح از ما مگیر؛ و از معاصی مان که ما را با توفیق توبه از آن نجات مان بخشیدی، ما را از رحمت خویش با شکستن توبه مان دوباره به آن معاصی بر مگردان که تو بهترین شنونده نجوی و مناجات بندگان خویش هستی که سریع و کامل و بی نقص می شنوی هر زمان که بنده ات به تو برای همکلامی ات روی آورد. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی