#یک_لغت_قرآنی ۳۲۴
🌟نَظَر:
در قرآن به معنای نگاه کردن با چشم سَر است و دیدنی که برای همه ممکن، و بدون حائل و دیداری مادی است و قابل انتقال مفهوم می باشد.
أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ (۱۷_غاشیه)
آیا مردم در خلقت شتر نمینگرند که چگونه (به انواع حکمت و منفعت برای بشر) خلق شده است؟
یعنی هر کسی می تواند با چشم سر در عجایب خلقت شتر که از آیات الهی است بدون حائل و صرفاً با چشم سر آن را ببیند و اندیشه کند، و مشاهدات خود به دیگران بیان و منتقل نماید.
فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ (۵_طارق)
پس انسان بايد بنگرد كه از چه آفريده شده است؟
یعنی هر کس می تواند نگاه کند به نطفه ای که از آن خلق شده است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَىٰ طَعَامِه (۲۴_عبس)
آدمی باید به قوت و غذایش به چشم خود بنگرد.
یعنی هر کسی می تواند به غذایی که می خورد نگاه کند تا قدرت و نعمت خدا را در آن ببیند.
قَالَ لَنْ تَرَانِي وَلَٰكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ (۱۴۳_اعراف)
در پاسخ موسی نبی، خداوند فرمود: مرا هرگز نخواهی دید ولی کوه طور را می توانی با چشم سر نگاه کنی.
قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ (۱۳۷_آل عمران)
یعنی در زمین سیر کنید و ویرانه های قوم های گذشته را با چشم سر ببینید و تأمل کنید.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۳۲۵
🌟رَأَىٰ:
این واژه در هر جای قرآن آمده است به معنای دیدن یک معنی و با چشم دل است که یک دیدار غیر مادی و با حائل بوده و غیر همگانی است که انتقال مفهوم با مشاهدات به دیگری ممکن نیست.
قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا (۹۲_طه)
موسی نبی (چون بازگشت با عتاب به هارون) گفت: ای هارون مانع تو چه بود که چون دیدی که قوم گمراه شدند.
گمراهی یک معناست و با چشم سر دیده نمی شود، و طبق حدیث نبوی فوق باید با چشم دل دیده شود چون مربوط به امر آخرت است، و حق تعالی بین قلب انسان و دیدن او حائل است. برای همین شما یک انسان گمراه را نمی توانی همه گمراهی اش را با چشم سر نشان دهید.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
چه بسا گمراهانی که امروزه به عنوان یک انسان هدایت یافته مورد احترام برخی هم قرار دارند. یعنی قوم موسی نبی با چشم سر نمی دیدند گمراه هستند و چشم دل شان هم باز نشده بود که ببینند ولی هارون با چشم دل می دید که آنان گمراهند.
أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا (۴۳_فرقان)
هوای نفس یک امری معنوی و (زیان های آن غالباً) مربوط به آخرت است که با چشم سر دیده نمی شود و همگانی نیست و حائل برای دیدن آن وجود دارد و کسی که رَأَیٰ کند نمی تواند به دیگری انتقال مفهوم با بیان نماید. برای همین خداوند در مورد آن رَأَیٰ را بکار برده است.
لَقَدْ رَأَىٰ مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَىٰ (۱۸_نجم)
نبی مکرم اسلام (ص) با چشم دل آیات بزرگ الهی چون بهشت و جهنم را در شب معراج دیدند.
وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ ۖ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ ۚ كَذَٰلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ ۚ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ (۲۴_یوسف)
یعنی یوسف نبی با چشم دل گناه بودن تقاضای زلیخا را دید، چون دیدن برهان و دلیل یک معناست و اگر آن معنا را نمی دید در آن مکان خلوت تسلیم خواسته زلیخا می شد.
پس نکته مهم آن که رَأَیٰ به معنای علم هم در قرآن آمده است. مراد از عَیْن الیَقین همان رَأَیٰ است.
مراد از "مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ" یعنی در شب معراج که نبی مکرم اسلام (ص) قدرت خدا را با رَأَیٰ دید یعنی علم حاصل کرد و چنانچه قبلاً عرض کردیم فوأد کارکرد قلب است. مانند سَمْع که کارکرد أُذُنٌ (گوش) است.
پس وقتی با چشم دل یک معنا را که همگانی نیست حائلی کنار برود و آن را ببیند هرگز نمی تواند آن را تکذیب کند و این همان آخرین مرحله یقین، یا همان عَیْن الیَقین است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
آنچه انسان در خواب هم می بیند مصداق رَأیٰ است که رؤیا از آن مشتق است.
إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَٰٓأَبَتِ إِنِّى رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَٱلشَّمْسَ وَٱلْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِى سَٰجِدِينَ (۴_یوسف)
در رؤیا هم دیده ها غیر مادی است و مانند آیینه نمی شود از عالم رؤیا ماده ای به عالم دنیا منتقل کرد. حضرت زینب سلام الله علیها در کربلاء فرمودند: مَا رَأیتُ إلاّٰ جَمیلاً در حالی که دشمنان امام که عِلمٌ مَن الأرَیٰ نداشتند و فقط در عِلْم مِن النَظَر بودند امام حسین علیه السَّلام را شکست خورده و نابود شده از سرسختی خود در کربلاء می دیدند.
فَلَمَّا رَأَىٰ قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ ۖ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ (۲۸_یوسف)
چون همسرش دید که پیراهن از پشت سر دریده است گفت: این از مکر شما زنان است، که مکر و حیله شما زنان بسیار بزرگ و حیرتانگیز است.
در این آیه بعد از شهادت دادن طفل در گهواره هرچند همسر زلیخا با چشم به پیراهن یوسف نگاه کرد ولی چون در عالم معنا علت پاره شدن پیراهن و کید زنان را دید از واژه رَأیٰ استفاده کرده است.
می دانیم انسان در قرآن به چند اسم آمده است. انسان از ریشه نَسَی به معنای فراموش کننده است و در این دیدگاه، یادآور فراموشی این اشرف مخلوقات می باشد. در قرآن هر جا خصوصیات رفتاری اشرف مخلوقات را ذکر کرده او را با انسان مورد خطابه قرار داده است. (یعنی ای انسان، من خصوصیات تو را می گویم ولی تو فراموش کار هستی.)
"إِنَّ الْإِنْسَانَ لَكَفُورٌ" ای اشرف مخلوقات، تو هرچه بگویم فراموشکاری و کفران من می کنی.
"وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا" ای اشرف مخلوقات، من توصیه می کنم تو را به نیکی به والدین ات هرچند فراموش کاری و توصیه من از یاد خود می بری.
"وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ" ای اشرف مخلوقات، من تو را خلق کرده ام و آگاهم وسوسه می شوی و امر مرا از یاد می بری.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۳۲۶
🌟بَشَر:
از ریشه بَشَرَ به معنی پوست گرفته شده است. کل بدن انسان که از پوست تشکیل شده بَشَر است. یعنی موجودی که براساس وارداتی از شادی و غم پوست او جمع و بسته می شود. می خندند و می گرید و غذا می خورد و دفع حاجت، و نزدیکی می نماید و سخن می گوید. اصطلاح بشر از دیدگاه بدن اشرف مخلوقات است. (تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ ٱلَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ) بشارت و تبشیر هم از این معنی است.
"قالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَر" در آیه بَشَر بکار برده است، چون زبان حال مریم سلام الله در عدم نزدیکی او با یک بدن مرد است.
"إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ" در این آیه بشر به معنای خلقت جسم اشرف مخلوقات است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
"قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ" در اینجا بشر را می فرماید، یعنی من در آفرینش، بدنی مثل شما دارم که مانند شما راه می روم و غذا می خورم و.... ما در بُعد بشر بودن با نبی مکرم اسلام (ص) یکی هستیم. حال چرا خداوند در این آیه به جای بَشرٌ، واژه انسان را به کار نبرده است، به این دلیل که فقط ما فراموش می کنیم و پیامبر (ص) در بُعد انسان بودن (فراموشی) با ما یکی نیست و هرگز فراموش نمی کند.
"وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ" یعنی زبان موجود در بدن اشرف مخلوقات قادر به سخن گفتن با خدا نیست. "وَ قُلْنَ حاشَ لِلَّـهِ ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلاَّ مَلَكٌ كَرِيمٌ" زنان مصر با دیدن یوسف نبي گفتند: بدن و جسم یوسف مانند اشرف مخلوقات نیست او یک فرشته است. "وَ ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ" یعنی جسم و تن هیچ انسانی جاودانه و بدون مرگ نخواهد ماند.
در اینجا به واژه آدم می رسیم که با این بحث مرتبط است: آدم از أدیم (یا همان خاک بیرونی زمین) می باشد که حضرت آدم از آن خلق شده است. غالباً هر جا که بخواهند انتساب انسان را به جدش آدم بیان کنند به این مخلوق از لفظ آدم استفاده می شود و بنی آدم ذکر می شود، و هر جا که پیمان عالم الست را به اشرف مخلوقات یادآوری می فرماید او را با لفظ بنی آدم خطاب کرده است چون تمام اشرف مخلوقات در عالم الست طبق قرآن در زمان گرفتن میثاق در صُلب آدم بوده اند.
"يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي ۙ فَمَنِ اتَّقَىٰ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُون" چون در عالم الست حق تعالی پیمان بسته است بر انسان پیامبرانی یادآوری کننده بفرستد.
"وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ" اشاره به عالم الست آدم است.
"أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ" در عالم الست خداوند شیطان را بر بنی آدم نشان داد و دشمن بودن اش با انسان را به او معرفی کرد.
در قرآن هر جا آدم به تنهایی ذکر شده است مراد آدم أبُوالبَشر است. برای همین به اشرف مخلوقات زیاد عنوان آدم بکار نمی برند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۳۲۷
🌟مَرء:
این واژه به انسان از بُعد قابلیت اش برای أَرَیٰ در او اشاره می کند. هرچند در آیه ۱۰۲ بقره به معنای جنس مَرد آمده ولی در غالب آیات به عنوان انسان، گرفته شده است.
يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ (۴۰_نباء)
روزی که هر کس هرچه کرده در پیش روی خود حاضر بیند.
یعنی روز قیامت روز أَرَی و دیدن معنای عالم آخرت است و نَظَر دیگر در کار نیست و صاحبان أَرَیٰ در دنیا برندگان مَرء روز قیامت هستند که توانسته اند توشه آخرت بیندوزند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ (۳۴_عبس)
آن روز که (از وحشت و هولناکی) هر کس از برادرش میگریزد.
توضیح این که مَرء در آیه ۱۰۲ بقره هم می تواند به معنی انسان معنا شود. "مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ" یعنی آنچه بین انسان و زوجه اش را جدا می کرد.
پس اطلاق مَرء به انسان از این دیدگاه که تنها مخلوقی است که می تواند عالم غیر ماده را با چشم دل در دنیا هم ببیند و رَأیٰ کند. اگر دقت کنیم برای واژه های آدم، مَرء، بَشر هرگز جمع در قرآن ذکر نشده و همگی مفرد ذکر گردیده اند تنها واژه انسان است که برای آن جمع إنْس ذکر گردیده است.
از مشتقات مَرء در کلام وحی آیه ۴ سوره نساء است.
وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً ۚ فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا (۴_نساء)
و مهر زنان را در کمال رضایت به آنها بپردازید، پس اگر چیزی از مهر خود را از روی رضا و خشنودی به شما بخشیدند، از آن برخوردار شوید که شما را حلال و گوارا خواهد بود.
مَرِيئًا از مری مشتق شده است. مری فاصله بین انتهای دهان تا ابتدای معده است. مری را از آن علت گویند که ابتدای نامرئی شدن غذا در دستگاه گوارش است و نیز لذت خوردن یک غذا، رَأیٰ و لذتی نامرئی است. یعنی مثال، هیچ کس نمی تواند لذت طعم موز را بیان کند و فرق آن با طعم پرتقال ذکر نماید. وقتی می فرماید: "فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا" مراد آن است آن را بخورید، گوارا از گلوی تان پایین رود.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
می دانیم لذت و عذاب یک خوردنی زمانی است که از انتهای دهان به معده بلعیده شده و در مری در حال حرکت است؛ نه در ابتدای گوارش یعنی دهان لذت غذا است و نه در انتهای خوردن یا معده حس لذت طعام وجود دارد. تصور کنید یک کباب را شما در دهان بجویید و آن را بیرون بریزید. هیچ گوارایی از آن حس نمی کنید چون از مری شما عبور نکرده است و وقتی عبور کرد و به معده رسید دیگر در معده لذتی از غذای خورده شده حس نمی شود و کوتاه ترین زمان در مسیر غذا در مری است که سه ثانیه بیشتر نیست پس اگر یک پرس چلوکباب را چهل قاشق فرض کنیم در هر قاشق سه ثانیه زمان بلع حس لذت می کنیم. در اصل یک پرس چلوکباب فقط یک دقیقه برای ما لذت و نوش دارد. در خوردن یک چیز عذاب هم همین طور است. شما در دهان خود آب نمک بچرخانید هیچ حس عذاب نمی کنید ولی وقتی از مری به پایین رفت عذاب شروع می شود تا به معده برسد و زمانی که معده رسید باز شوری نمک اذیت نمی کند. وقتی می گوییم: «امیداورم از گلوی تو پایین نرود» یعنی نوش جان و مَرِيئًا نشود.
"إِنَّ ٱلَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَٰلَ ٱلْيَتَٰمَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ نَارًا" یعنی انسان اگر مال حرامی بخوری گمان نکن تا وارد معده ات یا همان بطن و شکمت ات شد به هدف لذت خود رسیده ای که مال یتیم در درون شکم تو باعث سوزاندن و عذاب سرمدی بر تو خواهد گشت.
پس نَظَر: ۱) دیدن یک ماده است. ۲) با چشم سر دیده می شود. ۳) برای همگان قابل دیدن است. ۴) می تواند آن را به دیگران منتقل و نشان داد. ۵) حائل برای تماشای آن وجود ندارد.
ولی رَأَی: ۱) دیدن یک معناست. ۲) فقط با چشم دل دیده می شود ۳) برای همگان ممکن نیست. ۴) انتقال آن و نشان دادن و تبیین آن به فرد دیگر در توان ما نیست. ۵) برای دیدن آن حائل وجود دارد.
مرآت یا همان آیینه از ریشه مَرء + آت (اسم جمع آلت) یعنی اسباب رؤیت، چنانچه "مُنْشَآتُ" به معنی کشتی ها جمع مَنشأ یعنی ساخته شده هاست. آیینه نیز از رَأی هست، چون آنچه در آیینه انسان می بیند نمی تواند آن را از آیینه جدا کند و به دست بگیرد، پس دیدنی های آیینه مادی نیستند و کسی که در روبروی آیینه ایستاده است نمی تواند آنچه را که می بیند به کسی که از آیینه دور است با گفتن منتقل نماید.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_لغت_قرآنی ۳۲۸
🌟حائل:
به حدّ واسط دو شئ گفته می شود که قابل کنار زدن به طور موقت است که به آن حجاب هم می گویند، اما مانع به حدّ واسط دو شئ گفته می شود که قابل کنار زدن نیست.
پرده ای که در وسط یک اتاق زده می شود و برخی وسایل پشت آن قرار میگیرد یک حائل است، یعنی با کنار رفتن پرده، آن وسایل دیده می شود؛ اما دیوار یک اتاق مانع است که هرگز کنار زده نمی شود.
با این مقدمات به تدبر آیه نخست در اول مطلب بر میگردیم:
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (۲۴_انفال)
یعنی بین قلب انسان و رَأَیٰ او خداوند حائل و حجاب است، که اگر قلب سلیم گردد این حجاب کنار می رود و انسان به آن مقام رَأَیٰ می رسد.
وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ (۷۵_انعام)
یعنی آن حجاب بین ابراهیم نبی و خداوند کنار زده شد و او ملکوت آسمان ها و زمین را دید و به مقام یقین رسید. برای قلب بیمار هرگز خداوند حائل و حجاب را کنار نمی زند تا به رَأَیٰ و به یقین برسد. خواندن یک کتاب دینی بر انسان عِلمٌ مِن النَّظَر فقط می دهد، و طبق آیه مذکور فقط عمل به کتاب است که علمٌ مِن الأرَیٰ بر انسان هدیه می کند که اجابت امر رسول خدا در تبعیت از اسلام است که باعث می شود مؤمن زنده شود و حق تعالی پرده حائل از بین قلب او و خودش را کنار بزند و قلب ببیند و فهم کند و این همان مصداق حدیث صدرالأشاره (همان باز شدن چشم قلب) است که به فرمایش نبی مکرم اسلام (ص) انسان می تواند حتی فرشتگان را هم ببیند. مکاشفه که بر برخی از اولیاء الله چه در بیداری و چه بین خواب و بیداری و چه در خواب رخ می دهد همان کنار رفتن حائل بودن حق تعالی است.
در نهج البلاغه از حضرت علی علیه السَّلام آمده است: خداوند رسولان خود به سوی جن و إنس فرستاد تا پرده این جهان را بر آنان کنار زنند و آنها را از بدی هایشان باز دارند. حق تعالی قلب را ذکر کرده است که وقتی قلب ببیند این بالاترین فهم حقیقت در کلام وحی است. (قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا) چون فهم راستین یا فقه فقط با قلب ممکن است. وقتی حق تعالی بخواهد انسان را بیاموزد نیازی به معلم و کتاب و دفتر نیست بلکه پرده حائل را بین قلب او و حقیقت اگر کنار بزند او را برترین معلم می کند.
نگار من که به مکتب نرفت و شعر نیاموخت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
و مراد از علم غریزی در کلام حضرت علی علیه السَّلام که می فرمایند؛ علم دو نوع است: علم اکتسابی، و علم غریزی، که اگر علم غریزی در کسی نباشد علم اکتسابی ثمرش نمی دهد و همان علمٌ مِن الأرَیٰ است. کسانی که با مال و جان شان در راه خدا جهاد می کنند نه از جان شان سیر شده اند نه بدن شان بر لذت های دنیا عقیم شده است بلکه آنان با علمٌ مِن الأرَیٰ چیزی را حق تعالی با کنار زدن پرده حائل میان قلب او و حقایق نشان شان داده است که دیگران آن را ندیده اند و در راه خدا حلاوتی را حس می کنند که دیگران از درک آن عاجزند، پس قطعاً در این راه مورد ملامتِ ملامت گرانی قرار می گیرند که جزء شهوات دنیا در زندگی چیزی را نمی بینند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
🌟حجابات بین خدا و انسان:
نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: هفتاد هزار حجاب نورانی و ظلمانی بین خداوند و انسان وجود دارد که اگر آنها را از چهره آنان کنار زند انوار او تا جایی که چشم کار می کند خلق را می سوزاند. نزدیک ترین خلایق به خدا من و اسرافیل هستیم که چهار حجاب بین ما باقی است.
بالاتر از خورشید کرسی قرار دارد، و بعد از کرسی، عرش است؛ و بعد از عرش حجاب آسمانی است، و بعد از آن پرده ملکوتی است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
🌟حجابات ظلمانی:
وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ (۹_یس)
چشم رَأیٰ را چشم بصیرت هم می گویند. انسان با هر گناه یک حجاب ظلمانی بر خود ایجاد می کند که حق تعالی پرده و سدّی در مقابل دیدگان چشم دل او برای دیدن حقایق می کشد. بالاترین حجاب ظلمانی هَویٰ نفس است و حبّ دنیا که از آن تکبر و حسد و طمع زایا می شود که از همین هویٰ نفس، تنبلی بزرگترین است و باعث می شود انسان در راه خدا با مال و جان جهاد نکند. تواضع، بخشش، خوش خُلقی، اعمال صالح، عبادت شبانه، انفاق و اطعام مسکین پرده های ظلمانی را کنار می زند تا انسان به مقام أرَیٰ برسد. چنانچه ابراهیم خلیل را به آن علت که عبادت شبانه و اطعام مسکین می نمود پرده ها کنار زد. این مرحله به انتخاب و اختیار هر فرد است که می تواند خود را زیر نظر استادی به معرفت الهی واصل کند.
حال چه موقع بدانیم این پرده حائل کنار رفته است و به مقام أرَیٰ رسیده ایم؟
العِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الْاکْبَر، کسی را که حق تعالی طالب علم کند و آنچه از علم معرفت است او بتواند رَأَی و درک کرده و از آن شوق و لذت برد در مرحله آخر رفع حجاب است.
🌟حجابات نورانی:
رفع ظلمت گناه و تبعیت الهی باعث نمی شود حجابات نورانی حق تعالی بر همه کس کنار رود. چنانچه اگر در آیه دقت کنیم می فرماید: أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ، یعنی خدا حائل است، یعنی اراده او بستگی دارد به چه کسی حجابات نورانی خود کنار زند دیده شود. پس رفع حجابات نورانی به انتخاب حق تعالی بستگی دارد نه تلاش فردی انسان....
حجابات نورانی آن است که انسان از زیبایی حق تعالی سرسوزنی درک کند. مانند نشان دادن ملکوت به حضرت ابراهیم علیه السَّلام و شب معراج نبی مکرم اسلام (ص). نمونه آن داستان موسی (ع) و خضر است. در شأن موسی (ع) می فرماید: "وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَىٰ تَكْلِيمًا" خداوند با موسی نبی در طور سینا سخن گفت و در مقام عزت او در نزد خویش می فرماید: "وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي" و تو را برای (مقام رسالت و محبت) خود پروردم. حال با این همه برای نشان دادن آیات خود فرد دیگری سراغ او می فرستد و با واسطه او را به عِلم الأری می رساند. (فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا)
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
و پرده حجابات که از قلب خضر نبی کنار زده بود تا رضایت و حقایق را ببیند، اما از موسی (ع) کنار نزده بود و این قطعاً و قهراً هیچ ارتباطی به نفس موسی نداشت که نافرمانی کرده و صاحب پرده ظلمانی شده باشد.
از سوی دیگر نشانگر آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ آن است که حتی پیامبر (ص) هم باشیم برای رسیدن به نور الهی نیاز به واسطه داریم، و موسی نبی حتی وقتی حضرت خضر را دید از خدای خود شاکی نشد که چرا برای تعلم اش واسطه ای فرستاده است؟! یعنی در برابر خدا باید تواضع کرد.
از سوی دیگر خداوند چون با وحی با موسی نبی در ارتباط بود آدرس حضرت خضر به او داد، و با انسان عادی هم قطعاً با خواطر ملکی در ارتباط است و آدرس بندگان عالم اش به آنان می دهد و این معلمان الهی الزاماً بشر نیستند گاهی یک پرنده را می فرستد تا بر بنده اش از اسرار خویش سخن بگوید. پس تردید نکنیم حق تعالی اگر در مسیر طلب نور از رحمت اش بنده ای را قرار دهد همه چیز را واسط فیض و تعلیم بین خودش و او قرار می دهد برای همین حضرت علی می فرمایند: «بنگر چه می گویند، ننگر چه کسی می گوید.» که اگر موسی (ع) می نگریست یک غیر پیامبر با او سخن می گوید باید کلام او را نمی پذیرفت.
مراد از دو چشم دل در حدیث نبوی، چشم اول أرَیٰ برای علم الهی است که با کنار رفتن حجابات ظلمانی نفس حاصل می شود که برای همه در صورت خواستن شان به اذن الله تعالی ممکن است؛ و چشم دوم رفتن حجابات نورانی و دیدن ملکوت آسمان و زمین و فرشتگان با چشم دل است که مکاشفه گویند.
يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ ۖ يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ (۵۱_قلم)
این آیه نشانگر شدت انوار الهی است که حجاب برای آن لازم است تا چشم ها کور نکند. وقتی نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: «علم به کثرت تعلم نیست بلکه نوری است که خداوند در قلب هر کس بخواهد آن را می تاباند»، مراد رفتن حجابات حائل میان خدا و قلب انسان و رسیدن این نور به قلب انسان برای مَرء و رؤیت اوست، چون علم چیزی نیست که انسان بر آن به علت رسیدن به نور می رسد، و خداوند اگر حائل را کنار زند هر چوپانی را می تواند محمد (ص) و فرستاده خود کند که این امر مرتبط با بحث القاء است که در مبحثی به تفصیل به آن مدد الهی خواهیم پرداخت.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
🌟فرق حجاب و حائل چیست؟
در کلام وحی واژه حجاب به دو معنا ذکر شده است:
۱) حجاب به معنای پرده ای که در خانه آویزان می کنیم.
وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ (۵۳_احزاب)
۲) به معنای پرده ای است ظلمانی از معصیت انسان که در حجاب ظلمانی ذکر شد.
وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً (۴۵_اسراء)
حائل، حجاب نیست چون شامل حجاب نورانی هم می شود. پس حائل اعم تر از حجاب است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
وقتی خداوند می فرماید: فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا مراد از تبدیل و تحویل سنت چیست؟
تَبدیل به دگرگونی و تغییر ماهیت امری گویند. مثال آب بر اثر حرارت تغییر شکل و ماهیت داده و به بخار تبدیل می شود.
اما تَحویلِ سنت الهی آن است که هر آنچه در آسمان ها و روی زمین است سایه ای از حقایقی است که در پشت پرده و اسرار الهی قرار دارد که این نظریه افلاطون و مورد تأیید است.
آتش جهنم از جنس آتش دنیا نیست بلکه آتش دنیا سایه ضعیفی از آتش جهنم است که نبی مکرم اسلام (ص) فرمودند: آتش دنیا هفتاد برابر سردتر از آتش جهنم است. وقتی می فرماید: در سنت من تحویل صورت نمی گیرد یعنی از حالی به حالت دیگر بر نمی گردد؛ یعنی چنین نیست آتش، برخی را بسوزاند برخی را نسوزاند. وقتی می فرماید: در سنت من تبدیل نمی شود یعنی چنین نیست آتش به جای سوزاندن تغییر ماهیّت دهد و گیاهان را رشد دهد.
نکته مهم آخر این که در انسان تا عِلْمٌ مِن النَّظَر به عِلمٌ مِن الأَریٰ نرسد احتمال بی دین شدن او بسیار است. کسی که علم خدا را با اعمال اش به أَریٰ نرساند در عِلْمٌ مِن النَّظَر می ماند و آن می شود که هر روز پشت سر عالمی راه می افتد و با دیدن خطایی در او از اعتقاد خود بر می گردد. "رَبَّنا ثَبِّتْ قُلوُبَنا عَلیٰ دِینِک" همان درخواست از خداوند برای عنایت عِلم مِنَ الأَریٰ به انسان است.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#پندهای_قصار
بنی آدم را هیچ چیز حریف رِجل مَثْنیٰ در او نیست مگر خوف الهی....
حلاوت تمنیّات نفس بر آدمی به مرارت تبدیل نمی شود تا آن را نفس طلب نکند، یا خود در خوف او قرار گیرد و یا با بلاء، او را در خوف قرار خواهد داد.
✍حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
در تهذیب الأحکام حدیث ۱۳۴۸ یکی از شاگردان ابوعبدالله صادق از ایشان روایت می کند که از امام علیه السَّلام سوال کردم:
خانمی که حیض باشد می تواند در نماز میّت شرکت کند؟ امام فرمودند: بلی. اما نباید همراه سایرین بایستد، بلکه باید در کناری بایستد و اقتدا کند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_داستان_یک_پند ۳۷۱
سوخته دلی از فِراق یار شبی به عبادت بود که خدای اش را چنین دعا کرد: معبودا! می شود از رحمت خویش چون ابراهیم خلیل نبی که پرندگان ذبح کرد بر من نیز نشانی از خود دهی؟
در قلب اش خداوند پاسخ اش چنین فرمود: دعایت اجابت کردم. شب هنگام که چشم بر دنیا می بندی نشانی از خود در مَنام ات بر تو دهم.
پرسید: خدایا! آیا این نشان در روز نیز بر من عنایت خواهی کرد؟ حَیّ ذُوالجَلال فرمود: آری! به شرط آن که در روشنایی روز نیز چشم خود بر محبت دنیای من ببندی و تنها چون ابراهیم خلیل من مرا بینی....
مراد از حکایت تمثیلی آن است آدمی اگر در دنیا چشم بر محبت دنیا ببندد خداوند قلب اش به نور یقین روشن و همه چیز از غیب را نشان اش می دهد.
✍️حسین جعفری خویی
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
#یک_آیه_یک_تدبر ۷۱۳
📆۱۴۰۳/۰۳/۰۸
وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا (۳۵_نساء)
و چنانچه بیم آن دارید که نزاع سخت بین آنها پدید آید، از طرف کسان مرد و کسان زن داوری برگزینید، که اگر مقصود اصلاح داشته باشند خدا میان ایشان موافقت و سازگاری برقرار کند، که خدا دانا و آگاه است.
اگر در آیه فوق دقت کنیم، حق تعالی در باب مشاوره در قرآن امر می کند از بستگان نزدیک و اهل منزل مرد و زن هر یک با هم مشورت کنند و در مسائل و مشکلات خانوادگی قدم پیش بگذارند و علی رغم تأکیدی که در قرآن بر نزدیکی به اهل علم شده است ولی در این مورد از اهل علم مانند مشاور روانشناس استثناء فرموده است، چرا؟!
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
کسی که در زمان پاسخ به طلب مشورتی مشاوره می دهد باید بر روحیات و باورها و میزان دین یا کفر اهل آن منزل اشراف داشته باشد. بر فرهنگ آن خانواده و بافت سنتی یا نوین بودن آن عالِم باشد. بر محدودیت های مالی و منابع و ریشه های اختلافی مشرف باشد، و هزاران اطلاعات دیگری که در امر مشاوره لازم دارد.
چرا که این اطلاعات و محیط بودن بر خانواده به مراتب مؤثرتر از دانستن علم مشاوره روان شناسی است، و طبق قرآن کسانی که در زمان مشکلات خانوادگی به مشاوره رجوع می کنند راهی به خطا می روند چون روان شناس بر آن خانواده محیط نیست، از سوی دیگر به علت اخذ وجه، دلسوزی کافی و لازم را برای حصول نتیجه مثبت مانند بستگان انسان را ندارد. و صدها دلیل دیگر که در این مقوله چند خطی جای بحث اش نیست.
🆔 @akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی
#یک_شعر_یک_معرفت
اندیشه من را به جهان طاقت آن نیست
تا فهم کند خالق من در دو جهان کیست
بر ظلمت دل، نور نتابد ثمری نیست
با ظلمت دل هیچ کسی را نتوان زیست
✍حسین جعفری خویی (متخلص به نایر خویی)
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
یکی از شاگردان ابوعبدالله صادق (ع) در تهذیب الأحکام در حدیث ۳۸۲۵ روایت می کند از امام علیه السَّلام پرسیدم:
اگر کسی مرحوم شود و میراثی به اندازه بهای کفن بر جای بگذارد، در حالی که همان مبلغ قرض بر عهده دارد، تکلیف قرض او چه خواهد بود؟
امام علیه السَّلام فرمودند: با مبلغ موجود کفن او را خریداری می نمایند، مگر آن که دیگران تقدیم کفن را تقبل نمایند و با مبلغ مزبور، قرض او را بپردازند.
🆔 @akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی