eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
4.9هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
زن ها را نمی توان آسان شناخت!                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
من که یک عمر به حقم نرسیدم ای دوست باشد!! از خیر رسیدن به تو هم می گذرم...                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
┄┅─✵💝✵─┅┄ الهی... تو را سپاس میگويم از اينکه دوباره خورشيد مهرت از پشت پرده ی تاريکی و ظلمت طلوع کرد و جلوه ی صبح را بر دنيای کائنات گستراند " سلام صبح عالیتان متعالی " ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ 🇮🇷🇮🇷🏴🏴
ای چراغ همہ ادوار ڪــــجایی آقا؟ ای دوای دل بیــمار ڪـــــجایی آقا؟ خبری از خبر آمدنت بهتـــــر نیست ای تو صدر همہ اخبار ڪجایی آقا؟ @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
۳۹.mp3
10.06M
[تلاوت صفحه سی و نهم قرآن کریم به همراه ترجمه] @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 @hedye110
🪴 🦋 🌿﷽🌿 *آیه* احساس میکردم قلبم تیکه تیکه شده درست مثل یه لیوان شیشه ای که با شدت زمین میخوره هزار تیکه میشه و هر تیکه اش به یه گوشه ای پرتاب میشه و دست و پای یه نفر و زخمی میکنه ....قلب من هم هزار تیکه یا شاید هم صدها هزار تیکه شده بود هر تیکه اش به گوشه ای از بدنم پریده بود و تن زخمی منو زخمی تر کرده بود مگه من چه گناهی کرده بودم که از غریبه تا آشنا بهم زخم میزدن از سرنوشت تا واقعیت بهم زخم میزدن و تمام عالم و عالم با من لج بودن و میخواستن منو نابود کنن ؟چرا پاکان با من اینطوری رفتار میکرد چرا رفتارش اینقدر ضد و نقیض بود که فقط به گیج شدن آدم دامن میزد چی توی رفتار پاکان تغییر رویه میده ؟ هر لحظه تغییر میکنه که چرا میخواد منو با تحقیر ها و تهمت هاش نابود کنه ؟چرا به من انگ ناپاک بودن میچسبونه چرا فکر میکنه من حرمت چادرم رو چادری که امانت حضرت زهراست رو نگه نمیدارم چرا تو دیدش من اینقدر آدم پستیم که گناهکار باشم و گناه های خودم رو زیر چادر قایم کنم ؟به چه حقی به من دست میزنه و منو برای اینکه فرهود با ما اومده بود بیرون بازخواست میکنه در حالی که خودش یه دخترنامحرم روبغل کرده بود...چوب خط های پاکان داشت پر می شد و من ابدا نمیخواستم حتی برای لحظه ای دوباره ببینمش .....اون آدم نامتعادل و سادیسمی رو که حتی تکلیفش با خودش هم مشخص نیست ....؟ نزدیک های شب بود و من هنوز خودمو تو خونه ای که جزئی از خونه ی پاکان بود زندونی کرده بودم جایی که پاکان هم توش نفس میکشید و این فکر که آدمی که تا این حد منو تحقیر کرده جایی داره نفس میکشه که من توش هستم هوا رو برای من سنگین میکرد و تنفس رو برام غیر ممکن... با تقه هایی که به در وارد شد با فکر به اینکه ممکنه پاکان پشت در باشه از جام تکون نخوردم تا وقتی که صدای مهربون و دلنشین بابا که تجلی حامی داشتن و یه پشتوانه ی گرم مثل بابای واقعی خودم بود توی گوش هام نشست :آیه بابا درو باز کن دخترم سریع در رو باز کردم و طوری که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده گفتم :سلام بابایی با مهربانی لبخندی زد و گفت :سلام دخترم خوبی؟ -از وقتی برگشتی نیومدی بیرون نگرانت شدم- خوبم ممنون با نگاهی پر از قدر دانی نگاهش کردم و گفتم :واقعا ممنون نیازی به نگرانی نیست فقط یه کم خسته شده بودم اومدم یه ذره استراحت کنم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
🪴 🦋 🌿﷽🌿 با لبخند گفت :خب پس بیا بالا یه ذره با هم باشیم دلم برای دخترم تنگ شده اونم حسابی چشمی گفتم و به همراه بابا به سمت بالا راه افتادم با دیدن پاکان که با نگاه خیره اش به من زل زده بود با عصبانیت سرمو پایین انداختم و رو به بابا گفتم :برم شام آماده کنم بابا سریع گفت :نه آیه جان خسته ای امشب رو شام از بیرون میگیریم سریع امتناع کردم و به سمت آشپزخونه راه افتادم بعد از آماده شدن غذا بالاجبار از آشپزخونه خارج شدم و دوباره بی توجه به نگاه خیره ی پاکان رو به بابا گفتم :شام حاضره بابا بفرمایید پاکان سریع گفت :الان منظورت اینه که فقط بابا بیاد شام بخوره و من نخورم هووم ؟ با بی تفاوتی فقط گفتم :هرجور میل خودتونه و به سمت آشپزخونه برگشتم صدای بابا اومد که رو به پاکان پرسید :دوباره چیکار کردی که حرص آیه رو در آوردی صدای پاکان که با حرص غرید اومد :چیکارش کردم دختره ی لوس رو؟اصلا این دختر خانومت از اول هم با من لج بود معلوم نیست چشه با حرصی که از شنیدن حرفهای پاکان تو وجودم شروع به جوشش کرده بود با صدایی نیمه بلند گفتم :بابا شام سرد شد بابا در حالی که ریز ریز میخندید وارد شد و پشت سرش هم پاکانی که گره ی کوری به ابروهاش داد بود با عصبانیت وارد اشپزخونه شد در حال خوردن شام بودیم و سکوت بینمون رو صدای برخورد قاشق و چنگال به بشقاب ها میشکست که بابا گفت :آیه بابا امروز با فرنوش کجا رفته بودید بهتون خوش گذشت ؟ قبل از اینکه حتی فرصتی برای چرخوندن زبونم داشته باشم پاکان گفت :اوو بابا کجای کاری حسابی خوش گذروندن مخصوصا با آقا فرهود جانشون بابا نگاه بهت زده و متعجبش رو به من دوخت و پرسید :با آقا فرهود رفتین بیرون با بغضی که گلوم رو خراشیده بود و صدای دورگه شده ی ناشی از بغضم گفتم :به فرنوش گفته بودم که تنهایی بریم ولی وقتی سوار ماشین شدم دیدم آقا فرهود هم هستن حسابی با فرنوش دعوا کردم ولی فرنوش بیچاره گناهی نداشت مثل اینکه آقا فرهود همینکه فهمیده بود منم همراه فرنوش هستم به زور اومده بود و هیچ فرصتی هم برای مخالفت به فرنوش نداده بود وگرنه اگه من خودم میدونستم آقا فرهود هستن اصلا راضی نبودم که برم پاکان با لحن نیش داری نیش زد :آره از اون لبخند هات کاملا مشخص بود که اصلا راضی نبودی با صدایی که از کنترلم خارج شده بود جیغ زدم :اولا که دلیلی نداره که وقتی میرم بیرون با اخم و تخم برم و خوشی رو به خاطر یه اتفاقی که از کنترل من خارج بوده هم به خودم و هم به دوستم زهر کنم دوما اینکه من به این خانواده مدیونم و دلیلی برای بدرفتاری باهاشون نمیبینم آقا فرهود هم اینقدر مرد بود که چیزی رو به روی من نیاورد سوما اصلا به شما هیچ ربطی نداره که خودتو تو همه ی کارهای من دخیل میدونی ودر مورد همه چی نظر میدی و منو بازخواست میکنی مگه من ازت سوال میپرسم که امروز اون دختری که بغلت بود کی بود یا دیشب که به بهونه ی پیش دوستت بودن رفتی پیش دوست دخترت چیکار کردی ؟ با افتادن قاشق و چنگالی توی ظرف و بلند شدن صدای ناهنجارش سریع سرمو به سمت بابا چرخوندم که نگاه غمگین و بهت زده اش به سمت پاکان بود پاکانی که نگاه دریده اش منو نشونه گرفته بود نگاهی که برای اولین بار می شد حس درونش رو خوند حس نفرت حسی که به راحتی میتونستم درک کنم که فقط منتظر فرصتیه تا زنده زنده منو بسوزونه و زجر بده بابا با کمری که به راحتی میتونستم خمیدگی اش رو حس کنم از صندلی اش بلند شد سریع به سمتش رفتم که با دست بهم اشاره کرد که فقط تنهاییه که میتونه اندک کمکی به آروم شدن ذهن متلاتمش کنه 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
روانشاسا میگن: وقتی بدون هیچ دلیلی حالت روحی شما خوب نیست دلتنگ کسی هستید ...                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
خیره بر هر چه شدم خاطره ای زد به سرم ...                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
پرنده هایی که در قفس به دنیا میان فکر میکنن پرواز یه بیماریه ...                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
به علت تنهایی سمت هر آدمی نرید گرسنگی دلیل خوبی برای خوردن هر آشغالی نیست                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
شما نجنگیدین بردین ما جنگیدیم باختیم                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
یا رب مباد ... آنکه گدا معتبر شود ...                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
قاضی نیستم ولی پرونده خیلیا رو واسه همیشه بستم !                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
+دیگه دوسش نداری؟ - دارم +پس چرا برای داشتنش نمیجنگی؟ - من فهمیدم دوست داشتن من چیزی رو عوض نمیکنه عشق باید دو طرفه باشد                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🐳 هیچی اندازه کار پیدا کردن برای بقیه به زندگی ادم برکت نمیده 🐳                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
┄┅─✵💝✵─┅┄ با نام و یاد خــدا میتوان بهترین روز را براے خـود رقم زد پس با تمام وجـود بگیم خـدایا بہ امید تو نه بہ امید خلق تو ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ 🇮🇷🇮🇷🏴🏴🇮🇷🇮🇷
🧡🌱 🥀 دِلـــــم تَنگ أست این روزهـــــا... یَقین دٰارم که می‌دٰانی صـِــــدای غُربـــــت مَن را؛ أز احسٰاسم تُو می‌خٰوانی 🥀 شُدم أز دَرد تنهـــــایی، گُلی پَژمـُــــرده و غَمگین بیٰا ای أبـــــر پٰاییزم، که دَردم رٰا تُو می‌دٰانی (عج) الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضرت زینب‌کبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🖤🍃 🥀 ای داغدار اصلیِ این روضه ها بیا صاحب عزای ماتم كرب و بلا بیا 🥀 ◾▪◾▪ 🍃 اَللّهُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَــرَج 🍃 @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
۴۰.mp3
8.29M
[تلاوت صفحه چهلم قرآن کریم به همراه ترجمه] @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 @hedye110
به بعضیام باید گفت : سواد حرف زدن که هیچ شعور خفه شدنم نداری ؟!                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
دل کسی رو نشکونید خرده هاش تو چشم خودتونم میره                    @Aksneveshteheitaa                ●○●