🏴 آخرین فرصتِ اجر
(یاران سید الشهداء -علیه السلام- و آموزههای قرآن 5)
▪️عابس بن ابی شبیب الشاکری به همراه شوذب غلام آزادشده شاکر آمدند. عابس گفت: ای شوذب، چه در دل داری و چه میخواهی بکنی؟
▫️شوذب گفت: میخواستی چه کنم؟! همراه تو در راه پسر دختر رسول خدا (ص) میجنگم تا کشته شوم.
▪️عابس گفت: جز این گمانی به تو نمیرفت! اکنون که چنین است؛ پیش روی ابیعبدالله (ع) به میدان رو تا پاداش مصیبت تو را ببرد؛ چنان که پاداش مصیبت دیگر یارانش را برده است و من نیز پاداش مصیبت تو را ببرم. اگر در این لحظه، برای من کسی نزدیکتر از تو بود، او را به میدان میفرستادم تا پاداش مصیبتش را ببرم؛ «فإن هَذَا يوم ينبغي لنا أن نطلب الأجر فِيهِ بكل مَا قدرنا عَلَيْهِ، فإنه لا عمل بعد الْيَوْم، وإنما هُوَ الحساب» زیرا این روزی است که شایسته است در آن به هر وسیلهای میتوانیم، پاداش طلب کنیم؛ زیرا بعد از امروز، دیگر فرصت عمل نخواهد بود و تنها حساب و کتاب است!
▫️پس شوذب پیش رفت و بر حسین (ع) سلام کرد؛ سپس به میدان رفت و جنگید تا کشته شد. سپس عابس بن ابی شبیب گفت: ای اباعبدالله! به خدا سوگند هیچ کس در روی زمین، نزدیک یا دور، نزد من گرامیتر و دوستداشتنیتر از تو نیست و اگر میتوانستم این ستم و قتل را با چیزی عزیزتر از جان و خونم از تو دور کنم، چنین میکردم! «السلام عَلَيْك يَا أَبَا عَبْد اللَّهِ، أشهد اللَّه أني عَلَى هديك وهدي أبيك» سلام بر تو ای ابا عبد الله، گواهی میدهم که من بر راه تو و راه پدرت هستم. سپس شمشیر برکشید و در حالی که زخم بر پیشانی داشت، به سوی دشمن قدم برداشت...
📚طبری، تاريخ، 5/ 443
در نگاه عاقلانۀ اصحاب هم بر عشق و دلسوزی و جانفشانی برای امام تأکید میشود، و هم بر توجه به آخرت و عمل بر آن.
@Al_Meerath
سیره جنگی امیرالمؤمنین علیه السلام
⚜️ #اخلاق_علوی (5)
قَالَ أَبُو مخنف: حدثني عبد الرحمن بن جندب الأزدي، عَنْ أَبِيهِ، أَنَّ عَلِيًّا كَانَ يَأْمُرُنَا فِي كل موطن لقينا فيه معه عدوا فيقول: لا تُقَاتِلُوا الْقَوْمَ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ، فَأَنْتُمْ بِحَمْدِ اللَّهِ عز وجل على حجه، وترككم إياهم حتى يبدؤكم حُجَّةً أُخْرَى لَكُمْ، فَإِذَا قَاتَلْتُمُوهُمْ فَهَزَمْتُمُوهُمْ فَلا تَقْتُلُوا مُدْبِرًا، وَلا تُجْهِزُوا عَلَى جَرِيحٍ، وَلا تَكْشِفُوا عَوْرَةً، وَلا تُمَثِّلُوا بِقَتِيلٍ، فَإِذَا وَصَلْتُمْ إِلَى رِحَالِ الْقَوْمِ فَلا تَهْتِكُوا سِتْرًا وَلا تَدْخُلُوا دَارًا إِلا بِإِذْنٍ، وَلا تَأْخُذُوا شَيْئًا مِنْ أَمْوَالِهِمْ إِلا مَا وَجَدْتُمْ فِي عَسْكَرِهِمْ، وَلا تُهَيِّجُوا امْرَأَةً بِأَذًى، وَإِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَكُمْ، وَسَبَبْنَ أُمَرَاءَكُمْ وَصُلَحَاءَكُمْ، فَإِنَّهُنَّ ضِعَافُ الْقُوَى وَالأَنْفُسِ.
… روایت است که امیرالمؤمنین در هر موضع جنگی با دشمن روبرو میشدند، به اصحاب میفرمود:
با آنها شروع به جنگ ننمائيد تا اينكه ايشان جنگ را آغاز نمايند، زيرا سپاس خدای را كه شما داراى حجت و دليل هستيد، و شروع نكردن شما به جنگِ با آنها تا اينكه آنان شروع به جنگ با شما نمايند حجت و دليل ديگرى است براى شما بر علیه آنها، پس اگر آنان شروع به جنگ نموده و شما را به جنگ واداشتند و بخواست خداوند روی به هزیمت و فرار نهادند، گريخته را نكشيد، و درمانده را زخمى نكنيد، و زخمخورده را از پا در نیآوريد، و زنان را بواسطه آزار و اذیت بر علیه خود تهییج نکنید هر چند به شما و سرداران و بزرگانتان ناسزا گويند، چه توان و جانشان ضعیف است.
تاريخ الطبري، ج5، ص10. نیز: وقعة صفين، ص203-204 با شند مشابه. الفتنة ووقعة الجمل، ص180 مرسلاً؛ تاريخ واسط، ص165؛ الكافي ط - الإسلامية، ج5، ص39 با اشاره به چهار طریق برای خبر با قدری تفاوت در تعابیر؛ نهج البلاغة، للصبحي صالح، ص373.
@Al_Meerath
هدایت شده از میراث امامان
📗 امام سجاد (ع) در نوشتهٔ ابوالعباس مبرّد
ابوالعباس محمد بن یزید مبرّد (د. ۲۸۵ق) -صاحب الکامل في اللغة والأدب- در وصف علی بن الحسین علیهما السلام در الفاضل مینویسد:
ويروى أن عليّا كان أبرّ الناس وأتقاهم، وكان إذا سافر كتم نسبه، وستر وجهه، فقيل له فى ذلك فقال: أكره أن آخذ برسول الله ما لا أعطى مثله. وكان يقول: ما أكلت بنسبتى من رسول الله درهما قط.
روایت شده که علی [بن الحسین] نیکوکارترین و پرهیزکارترین مردم بود. او هنگامی که به سفر میرفت نسب خویش را پنهان میکرد و چهرهٔ خود را میپوشاند. به او در این خصوص گفته شد [که چرا چنین میکند؟]. فرمود: خوش ندارم که به خاطر پیامبر چیزی را بگیرم که مانندش به خودم داده نمیشود. همچنین [علی بن الحسین] میگفت: هرگز به خاطر نسبم به پیامبر خدا درهمی نخوردهام (الفاضل، ص103-104).
وقالت الأنصار: فقدنا صدقة السرّ مذ مات علىّ بن الحسين صلوات الله عليه.
انصار گفتند: صدقهٔ پنهانی را [که شبها مخفیانه داده میشد] از زمان درگذشت علی بن الحسین -صلوات الله علیه- از دست دادیم [= تا او زده بود صدقههایی شبانه داده میشد که نمیدانستیم که میدهد. چون او درگذشت دانستیم که او بوده] (الفاضل، ص105؛ مشابه: حلیة الأولیاء، ج3، ص136؛ نیز نگر: امام سجاد و اطعام شبانه و مخفیانهٔ بینوایان).
وحدّثنى مسعود بن بشر قال: قال طاوس: رأيت علىّ بن الحسين ساجدا فى المسجد بمكة، فقلت: رجل من آل النبىّ عليه السلام، أمضى فأصلّى خلفه، فمضيت فدنوت منه، فسمعته يقول: «عبدك بفنائك، فقيرك بفنائك، مسكينك بفنائك» . فتعلّمتهنّ فما دعوت بها فى كرب قطّ إلّا فرّج عنّى.
از طاوس نقل شده که گفت: علی بن الحسین را در مسجد در مکه دیدم که در سجده بود. گفتم مردی از خاندان پیامبر است. بروم و پشت سرش نماز بخوانم. رفتم و به او نزدیک شدم. شنیدم که میگفت: «عبدك بفنائك، فقيرك بفنائك، مسكينك بفنائك: بندهات در محضر توست، فقیرت در محضر توست، بیچارهات در محضر اوست». این دعا را آموختم. پس هرگاه در اندوهی این دعا را خواندم، اندوهم برطرف شد (الفاضل، ص105؛ مشابه: الفرج بعد الشدة لابن أبي الدنیا، ص67؛ مجالس ثعلب، ص87؛ المجالسة وجواهر العلم، ج2، ص271).
وحدّثنى التوّزىّ عمّن حدّثه قال: قال علىّ بن الحسين: لقد ابيضّت عينا يعقوب من أقلّ ممّا نالني، وذلك أنه فقد واحدا من اثنى عشر، وأنا رأيت ثلاثة عشر من لحمتى قتلوا بين يدىّ.
نقل شده که علی بن الحسین گفت: چشمان یعقوب سفید شد از مصیبتی که کمتر بود از آن مصیبتی که به من رسید. یعقوب یکی از دوازده [فرزند خویش] را گم کرد؛ در حالی که من سیزده نفر از گوشتم را دیدم که در برابرم کشته شدند! (الفاضل، ص105؛ نیز نگر: حزن امام سجاد و حزن یعقوب).
وروى عن جابر بن سليمان الأنصارى عن عمه عثمان بن صفوان الأنصارى قال: خرجنا فى جنازة علىّ بن الحسين رحمة الله عليهما، فتبعتنا ناقته تخطّ الأرض بزمامها، فلمّا صلّينا عليه ودفنّاه أقبلت تحنّ وتتردّد وتريد قبره، فأوسعنا لها، فجاءت حتى بركت عليه وجعلت تفحص بكركرتها وتحنّ، فو الله ما بقى أحد إلا بكى وانتحب، وقال: وبلغنا أنه حجّ عليها ثمانى عشرة حجة أو تسع عشرة حجة لم يقرعها بعصا.
نقل شده که عثمان بن صفوان گفت: در تشییع پیکر علی بن الحسین -رحمة الله علیهما- بیرون آمدیم. شترِ او در پیِ ما آمد در حالی که زمامش را به زمین میکشید. چون بر علی بن الحسین نماز خواندیم و او را به خاک سپردیم آن شتر شروع به نالهزدن کرد و این طرف و آن طرف میرفت و به دنبال قبر بود. گذاشتیم که نزد قبر آید. آمد تا آنکه خُفت و شروع کرد به زدنِ سینهاش [به قبر] و نالهزدن. به خدا قسم کسی در آنجا نبود که سخت نگرید. همچنین گفت: به ما رسید که علی بن الحسین 18 یا 19 حج با آن شتر رفت و هیچگاه او را با عصا نزد (الفاضل، ص105؛ نیز نگر: الکافي، ج1، ص467-468، ح2-4).
وكان يقال لعليّ بن الحسين: ذو الخيرتين، لأنّ أمّه كانت ابنة يزدجرد، وتأويل ذلك أنّ رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: «إن لله عز وجل من خلقه خيرتين: من العرب قريش، ومن العجم فارس».
به علی بن الحسین گفته میشد «ذو الخِیَرَتَین» چراکه مادرش دختر یزدگرد بود؛ وجه این لقب آن بود که پیامبر خدا (ص) فرمود: خداوند از میان آفریدگانش دو برگزیده دارد: از میان عرب، [قبیلۀ] قریش؛ و از میان عجم، [قومِ] فارس» (الفاضل، ص106؛ مشابه: الکافي، ج1، ص467: وَكَانَ يُقَالُ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع ابْنُ الْخِيَرَتَيْنِ فَخِيَرَةُ اللهِ مِنَ الْعَرَبِ هَاشِمٌ وَمِنَ الْعَجَمِ فَارِس).
@Al_Meerath
MAAREF_Volume 1_Issue 1_Pages 51-84 (1).pdf
8.88M
بازخوانی اتّهام به غلو احمد بن محمّد سیّاری؛ با نگاه به میراث روایی او
✍امیرحسن خوروش و محمدعلی موحدی
احمد بن محمد سیاری از راویان متّهم به غلوّی است که در بخش باقیمانده از روایات تحریف و قراءات منسوب به امامان یکی از مهمترین نقشها را داشته است و کتاب القراءاتِ وی از مهمترین منابع فصل الخطاب بوده است. از جمله دادههای مهمی که در مدخلهای او در کتب رجالی به چشم میخورد، اتّهام او به فساد مذهب و تناسخباوری است. بسیاری از عالمان متأخر شیعه برای نقد سندی روایات او، به اتّهام به غلوّ او توجّه ویژه کردهاند. با توجّه به اینکه امروزه روایات فراوانی از او در دست هست، شاید بتوان با کاوش در میراث روایی او، این اتّهام را ارزیابی کرد و مستندات احتمالی رجالیانِ منتقد را سنجید. به نظر میرسد عمدۀ میراث او، گرایش او را به غلو نشان ندهد، اما بخشهای کمی از میراثش بتواند انواعی از غلو را بازنماید. همچنین احتمالاً نتوان وی را متعلّق به فِرق رسمی غلات دانست و سیّاری نهایتاً گرایشی شخصی به برخی روایات و آموزههای غالیانه داشته باشد.
@Al_Meerath
📗 خدا داناتر است که رسالت خویش را کجا نهد
هشام بن اسماعیل مخزومی والی مدینه از طرف عبدالملک بن مروان (د. 86ق) در سالهای 82 تا 86ق بوده است. او در روزگاری که والی مدینه بود، امام سجاد (ع) را بسیار آزار میداد. با مرگ عبدالملک، پسر او ولید به حکومت رسید و هشام را برکنار کرد و او را در برابر مردم گذاشت تا مردم با او تسویهٔ حساب کنند! در این میان، برخورد شگفت و کریمانهٔ امام سجاد (ع) با او در نقلهای کهنی بازتاب یافته است:
أخبرنا محمد بن عمر قال: حدثنى ابن أبي سبرة عن سالم مولى أبي جعفر قال: كان هشام بن إسماعيل يؤذى على بن حسين وأهل بيته، يخطب بذلك على المنبر. وينال من علي، رحمه الله، فلما ولى الوليد بن عبد الملك عزله وأمر به أن يوقف للناس، قال فكان يقول: لا والله ما كان أحد من الناس أهم إلي من علي بن حسين، كنت أقول رجل صالح يسمع قوله، فوقف للناس. قال فجمع علي بن حسين ولده وحامته ونهاهم عن التعرض. قال وغدا علي بن حسين مارا لحاجة فما عرض له، قال فناداه هشام بن إسماعيل «الله أعلم حيث يجعل رسالته»
(الطبقات لابن سعد، ج7، ص218).
ابوبکر بن عبدالله ابن ابیسبره (د. 162ق) نقل میکند از سالم مولی ابیجعفر که گفت: هشام بن اسماعیل، علی بن الحسین (ع) و خاندان او را آزار میداد و بر روی منبر خطبهای میگفت که او را آزار دهد و به علی [بن ابیطالب] -رحمه الله- دشنام میداد. هنگامی که ولید بن عبدالملک والی شد، او را عزل کرد و دستور داد که دربرابر مردمان [بسته شود] و نگاه داشته شود. هشام میگفت: به خدا هیچیک از مردمان بیشتر از علی بن الحسین برایم نگرانکننده نیست. بر آن بودم که او مردی صالح است که اگر سعایت کند، نظرش را میپذیرند. علی بن الحسین (ع) فرزندان و خویشانش را جمع کرد و آنان را نهی کرد از اینکه متعرّض هشام شوند. علی بن الحسین (ع) برای کاری بامداد از آنجا عبور کرد، ولی به او رو نکرد. هشام بن اسماعیل او را ندا داد: «خدا داناتر است که رسالت خویش را در کجا نهد!».
أخبرنا محمد بن عمر قال: حدثنى ابن أبى سبرة عن عبد الله بن علي بن حسين قال: لما عزل هشام بن إسماعيل نهانا أن ننال منه ما نكره فإذا أبي قد جمعنا فقال: إن هذا الرجل قد عزل وقد أمر بوقفه للناس، فلا يتعرضن له أحد منكم. فقلت: يا أبت ولم؟ والله إن أثره عندنا لسيئ وما كنا نطلب إلا مثل هذا اليوم. قال: يا بني نكله إلى الله. فوالله ما عرض له أحد من آل حسين بحرف حتى تصرم أمره
(الطبقات لابن سعد، ج7، ص218).
ابن ابیسبره از عبدالله پسر علی بن الحسین (ع) روایت میکند که گفت: هنگامی که هشام بن اسماعیل عزل شد، [علی بن الحسین] ما را نهی کرد از اینکه به او چیزی بگوییم که خوش ندارد. پدرم ما را جمع کرد و گفت: «این مرد عزل شده و دستور داده شده که پیش روی مردمان نگاه داشته شود. هیچیک از شما متعرّض او نشود!». گفتم: «ای پدر! برای چه؟ به خدا که پیشینۀ او نزد ما بد بود و ما فقط دنبال چنین روزی بودیم!». پدرم فرمود: «پسرکم! او را به خدا واگذار میکنیم». به خدا هیچ کسی از خاندن حسین (ع) با سخنی متعرّض او نشد تا آنکه او را رها کردند.
أخبرنا أبو غالب وأبو عبد الله ابنا البنا قالا أنا أبو الحسين بن الآبنوسي أنا أبو الطيب عثمان بن عمرو بن المنتاب نا يحيى بن محمد بن صاعد نا الحسين بن الحسن أنا ابن المبارك أنا معمر قال كان هشام بن إسماعيل عزل ووقف للناس بالمدينة فمر به علي بن الحسين فأرسل إليه استعن بنا على من شئت فقال هشام «الله أعلم حيث يجعل رسالاته» وقد كان ناله أو بعض أهله بشئ يكرهه إذا كان أميرا
(تاریخ دمشق، ج41، ص394).
نقل شده از عبدالله بن مبارک از معمر بن راشد (د. 153ق) که گفت: هشام بن اسماعیل عزل شد و در برابر مردم در مدینه نگاه داشته شد. علی بن الحسین از کنار او عبور کرد و کسی را فرستاد که به بگوید: «از ما در برابر هرکه خواستی، کمک بگیر». هشام گفت: «خدا داناتر است که رسالت خویش را در کجا نهد!». هشام [پیشتر] هنگامی که امیر بود به علی بن الحسین یا برخی از خاندان او دشنام میداد.
و روى الواقدي قال حدثني عبد الله بن محمد بن عمر بن علي قال: كان هشام بن إسماعيل يسيء جوارنا و لقي منه علي بن الحسين ع أذى شديدا فلما عزل أمر به الوليد أن يوقف للناس قال فمر به علي بن الحسين و قد وقف عند دار مروان قال فسلم عليه و كان علي بن الحسين ع قد تقدم إلى حامته ألا يعرض له أحد
(الإرشاد، ج2، ص147).
محمد بن عمر واقدی نقل میکند از عبدالله بن محمد بن عمر بن علی که گفت: هشام بن اسماعیل بد همسایهای برای ما بود! علی بن الحسین (ع) از او سخت آزار میدید. هنگامی که او عزل شد، ولید دستور داد که هشام برابر مردمان نگاه داشته شود. علی بن الحسین (ع) از کنار او عبور کرد در حالی که او را نزد خانۀ مروان نگه داشته بودند. بر او سلام کرد. علی بن الحسین (ع) پیشتر به خویشان خود گفته بود که هیچیک متعرّض هشام نشود!
@Al_Meerath
📣 به مناسب اول ماه صفر سالروز آغاز جنگ صفین (1 تا 12 صفر سال 37ق) مروری خواهیم داشت بر برخی از گزارشهای مربوط به این جنگ
@Al_Meerath
میراث امامان
سیره جنگی امیرالمؤمنین علیه السلام ⚜️ #اخلاق_علوی (5) قَالَ أَبُو مخنف: حدثني عبد الرحمن بن جندب ا
⚜ #اخلاق_علوی (6)؛ آزاد کردن اسیر در میانهٔ جنگ
وحدثني محمد بن إسحاق عن أبي جعفر قال: كان علي رضي الله عنه إذا أتى الأسير يوم صفين أخذ دابته وسلاحه وأخذ عليه أن لا يعود وخلى سبيله (الخراج لأبي یوسف، ص234).
قاضی ابویوسف (د. 182ق) -شاگرد ابوحنیفه- نقل میکند از محمد بن اسحاق (د. 151ق) -صحاب السیرة والمغازي- که امام باقر (ع) فرمود: هنگامی که در جنگ صفین نزد علی، اسیر را [از سپاه معاویه] میآوردند، علی از او مرکب و سلاحش را میگرفت و از او تعهّد میگرفت که به جنگ باز نگردد و او را رها میکرد.
@Al_Meerath
میراث امامان
⚜ #اخلاق_علوی (6)؛ آزاد کردن اسیر در میانهٔ جنگ وحدثني محمد بن إسحاق عن أبي جعفر قال: كان علي رض
⚜ #اخلاق_علوی (7)؛ خوف از خدا
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَسَدِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا كَيْسَانُ، قَالَ: حَدَّثَنِي مَوْلَايَ يَزِيدُ بْنُ بِلَالٍ قَالَ: شَهِدْتُ مَعَ عَلِيٍّ يَوْمَ صِفِّينَ، فَكَانَ إِذَا أُتِيَ بِالْأَسِيرِ قَالَ: لَنْ أَقْتُلَكَ صَبْرًا، إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ، وَكَانَ يَأْخُذُ سِلَاحَهُ وَيُحَلِّفُهُ: لَا يُقَاتِلُهُ، وَيُعْطِيهِ أَرْبَعَةَ دَرَاهِمَ (مصنف ابن أبي شیبة، ج7، ص549).
نقل است از یزید بن بلال که گفت: همراه علی (ع) در جنگ صفین بودم. هنگامی که اسیر نزد علی (ع) آورده میشد، علی (ع) میگفت: «تو را در حال اسارت نمیکشم؛ من از الله پروردگار جهانیان میترسم». علی (ع) سلاح اسیر را میگرفت و از اسیر میخواست که سوگند بخورد که با او جنگ نمیکند و به اسیر چهار درهم میداد.
@Al_Meerath
🔺 رهسپار شوید به سوی بازماندۀ «احزاب»
نقلی از قیس بن ابیحازم در منابع کهن باقی مانده که در آن گفته شده که قیس دلیل دشمنیاش با امیرالمؤمنین (ع) را این عنوان کرده که حضرت در زمانی که میخواستند مردم را به سوی صفین رهپسار کنند، از سپاه معاویه با تعبیر «بقیة الأحزاب» یاد کردند و معاویه را جنگکننده به خونخواهیِ بارکش خطایا دانستند:
وروى ابن إدريس، عن سفيان بن عيينة، عن إسماعيل عن قيس قال: سمعت عليًا وهو يستنفر الناس إلى معاوية فقال: انفروا إلى بقية الأحزاب. قال: فوالله مازلت مبغضًا له منذ سمعت ذلك منه (قبول الأخبار ومعرفة الرجال، ج1، ص197).
از قیس بن ابیحازم نقل شده که گفت: شنیدم که علی در حالی که مردم را رهسپار میکرد به سوی معاویه [برای جهاد با معاویه]، میگفت: «رهسپار شوید به سوی بازماندۀ "احزاب"». [قیس بن ابیحازم] گفت: از زمانی که آن سخن را از علی شنیدم، بغض علی را به دل گرفتم.
حدثني إسماعيل أبو معمر، نا ابن نمير، عن الأعمش، قال: قيل لقيس بن أبي حازم: لأي شيء أبغضت عليا قال: لأني سمعته يقول: «انفروا معي إلى بقية الأحزاب إلى من يقول كذب الله ورسوله ونحن نقول صدق الله ورسوله» (السنة لعبد الله بن أحمد، ج2، ص565، ح1322؛ مشابه: ح1323-1324).
از اعمش نقل شده که گفت: به قیس بن ابیحازم گفته شد: به چه دلیل بغض علی را در دل گرفتی؟ گفت: بدین دلیل که از او شنیدم که میگفت: «رهسپار شوید به سوی بازماندۀ "احزاب"! به سوی کسی که میگوید: "خدا و پیامبرش دروغ گفتند"؛ حال آنکه ما میگوییم: "خدا و پیامبرش راست گفتند"».
قال بكر بن عيسى حدثنا الأعمش عن الحكم بن عتيبة عن قيس بن أبي حازم قال: سمعت عليا ع يقول: «يا معشر المسلمين يا أبناء المهاجرين انفروا إلى أئمة الكفر و بقية الأحزاب و أولياء الشيطان انفروا إلى من يقاتل على دم حمال الخطايا فو الذي فلق الحبة و برأ النسمة إنه ليحمل خطاياهم إلى يوم القيامة لا ينقص من أوزارهم شيئا».
حدثنا محمد قال: حدثنا الحسن قال: حدثنا إبراهيم قال: حدثنا بهذا الكلام عن قول أمير المؤمنين ع غير واحد من العلماء كتبناه في غير هذا الموضع (الغارات، ج1، ص26).
نقل شده از قیس بن ابیحازم که گفت: شنیدم که علی میگفت: «ای مسلمانان! ای فرزندان ماجران! رهسپار شوید به سوی امامانِ کفر و بازماندۀ "احزاب" و اولیاء شیطان! رهسپار شوید به سوی کسی که به خونخواهیِ بارکشِ خطایا [= عثمان] جنگ میکند! به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید، او [= عثمان] خطاهای آنان را تا روز قیامت به دوش میکشد و البته هیچ از سنگینی بارها آنها نمیکاهد».
—————————————————————
ظاهراً تعبیر «بقیة الأحزاب» اشاره به این دارد که ابوسفیان عامل اصلی جنگ احزاب بود و معاویه و عمرو بن عاص از سران مشرکین بودند که در جنگهای مهمی علیه پیامبر (ص) مشارکت داشتند؛ از جمله جنگ فراگیر و خطرآفرینِ احزاب (غزوۀ خندق). اینان هم بازماندۀ همان سپاه مشرکین هستند و دنبالهروی آناناند. مراد از «حمّال الخطایا» هم عثمان بن عفّان است که خطاهایی آشکار و پیاپی در دورۀ خلافتش داشت و معاویه به خونخواهی او عَلَمِ مخالفت به پا کرد.
این نقلها از این جهت ارزش مهمی دارند که راوی اصلی گرایشی به امیرالمؤمنین (ع) ندارد و در صدد تبیین علّت فاصلهگیریاش از حضرت است؛ لذا علاقهای به ایجاد فضای ضدّ عثمانی و ضدّ اموی ندارد و در این خصوص متّهم نیست. البته اینکه امیرالمؤمنین (ع) از سپاه شام با تعبیر «بقیة الأحزاب» یاد کردهاند، در نقلهای دیگری هم آمده است (وقعة صفین، ص94؛ الملل والنحل للشهرستاني، ج1، ص114؛ میزان الاعتدال، ج3، ص284).
تعبیر «حمّال الخطایا» در نقلی دیگر از امیرالمؤمنین (ع) دربارۀ عثمان بن عفان به کار رفته است (الأخبار الموفقیات، ص239؛ شرح نهج البلاغة، ج9، ص17). تعبیر «إلی من یقول کذب الله ورسوله ونحن نقول صدق الله ورسوله» از این جهت جالب است که در نقلی از امام حسین (ع) در بیان تفاوت اهل بیت (ع) با بنیامیه آمده: «نحن وبنو أمیة اختصمنا في الله؛ قلنا صدق الله وقالوا کذب الله» (الخصال، ج1، ص42-43؛ مشابه: معاني الأخبار، ص346).
#صفین #معاویه #عثمان
@Al_Meerath
پردهپوشی بر نام عمرو بن العاص
«حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ: حَدَّثَنَا مُعَاذ بْنُ هِشَام قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ قَتَادَة، عَنْ شَهْر، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَن بْنِ غَنْم؛ قَالَ: وَقَعَ الطَّاعُون بالشَّامِ فَبَلَغَ ذَلِكَ شُرَحْبِيل بْنَ حَسَنَة فَقَالَ صحبتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وفلانٌ أَضَلُّ مِنْ حِمَارِ أَهْلِهِ، كَذَا قَالَ: بَلَغَ شُرَحْبِيل.» (التاريخ الكبير لابن أبي خيثمة - السفر الثاني - ط الفاروق 1/ 298)
در منابع متعدد تصریح شده است که مقصود از فلان، عمرو بن العاص است (برای نمونه نک: مسند أحمد 29/ 288 ط الرسالة؛ التاريخ الأوسط 1/ 73؛ مسند البزار = البحر الزخار 7/ 114؛ المعجم الكبير للطبراني 7/ 305؛ المستدرك على الصحيحين للحاكم - ط العلمية 4/ 466).
در نقل ابن ابی خیثمة هم نام عمرو بن العاص مبهم آمده هم مقدمه و مؤخره حدیث حذف شده تا معلوم نشود مربوط به عمرو بن العاص است.
#تحریف
#اهل_سنت
@Al_Meerath
میراث امامان
⚜ #اخلاق_علوی (7)؛ خوف از خدا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَسَدِيُّ، قَالَ: حَدَّثَ
⚜ #اخلاق_علوی (8)؛ پیروزی با ستمکاری؟!
علي بن أبي سيف عن أبي حباب عن ربيعة و عمارة: أن طائفة من أصحاب علي ع مشوا إليه فقالوا: يا أمير المؤمنين أعط هذه الأموال و فضل هؤلاء الأشراف من العرب و قريش على الموالي و العجم و من تخاف خلافه من الناس و فراره. قال: و إنما قالوا له ذلك للذي كان معاوية يصنع بمن أتاه فقال لهم علي ع: «أ تأمروني أن أطلب النصر بالجور و الله لا أفعل ما طلعت شمس و ما لاح في السماء نجم و الله لو كان مالهم لي لواسيت بينهم فكيف و إنما هي أموالهم» (الغارات، ج1، ص48؛ مشابه: الکافي، ج4، ص31؛ نهج البلاغة، ص183، خ126).
نقل شده که گروهی از اصحاب علی (ع) نزد او رفتند و به او گفتند: «ای امیرِ مؤمنان! از این اموال بخشش کن و این اشراف عرب و قریش را بر موالی و عَجَم برتری ده و به کسانی عطایا را بده که از مخالفتکردن و فرارکردنشان میترسی!». اصحاب علی (ع) از این روی این سخن را گفتند که معاویه به کسانی که نزدش میآمدند عطایا میداد. علی (ع) فرمود: «مرا امر میکنید که پیروزی را با ستمکاری به دست آورم؟! به خدا که تا خورشید طلوع کند و تا ستارهای در آسمان نمایان شود، چنین نخواهم کرد! به خدا که اگر مالِ آنها از آنِ خودم بود، به مساوات میانشان تقسیم میکردم! چه رسد به اینکه این مال، اموالِ خودِ مردم است!».
@Al_Meerath
میراث امامان
⚜ #اخلاق_علوی (8)؛ پیروزی با ستمکاری؟! علي بن أبي سيف عن أبي حباب عن ربيعة و عمارة: أن طائفة من أص
⚜️ #اخلاق_علوی (9)؛ انتقادپذیری والی
🔸(به نقل از شعبی) سخن معاویه خطاب به سوده همدانیه که بر او نقدی کرده بود:
الْعَبَّاس بن بكار الضَّبِّيّ قَالَ حَدثنَا مُحَمَّد بن عبد الله الْخُزَاعِيّ والغسإني عَن الشّعبِيّ قَالَ اسْتَأْذَنت سَوْدَة بنت عمَارَة بن إلاشل الهمدانية على مُعَاوِيَة فاذن لَهَا...
لقد لمظكم ابن أبي طالب الجرأة على السلطان فبطيئا ما تفطمون.
علی بن ابیطالب جرئت بر سلطان را به شما چشانده است. چقدر طول خواهد کشید تا طعم آن را از زبان شما بازگیرند.
📚 أخبار الوافدات من النساء على معاوية بن أبي سفيان، ص70؛ بلاغات النساء، ص49 از أبو موسى عيسى بن مهران و العباس بن بكار به همان طریق؛ العقد الفريد، ج1، ص346.
روایاتی که در آن مخالفان امیرالمؤمنین ع در حوزه حکومتشان به ایشان به ایشان جسارت میکنند و امام اصحاب را از تعرض به هتاک باز میدارند، شاهدی بر همین رویکرد امیر المؤمنین ع ایشان است.
@Al_Meerath
واجببودن زیارت امام حسین علیه السلام
📚 چهل حدیث حسینی، استاد مصطفی بارگاهی
@Al_Meerath
زیارت امام حسین علیه السلام و کمال ایمان
📚 چهل حدیث حسینی، به نقل از کامل الزیارات
@Al_Meerath
فضل_زيارة_الحسين_عليه_السلام_محمد.pdf
3.92M
فضل زیارة الحسین علیه السلام
أبو عبد الله محمد بن علي بن الحسن العلوي (۳۶۷-۴۴۵ق)، تحقیق سید احمد حسینی
این اثر زیدی بر اساس تکنسخهای تصحیح شده که به باور محقّق متعلّق به اوایل قرن هفتم هجری است. این کتاب حاوی ۹۰ نقل است که اسناد عمدهٔ آنها به پیامبر صلی الله علیه وآله و عدهای از اهل بیت علیهم السلام و سادات ختم میشود و البته بسیاری از روایات آن از امام صادق علیه السلام است. عمدهٔ روایات این اثر در فضل زیارت امام حسین علیه السلام و بخشی از روایات در خصوص ایام خاص زیارتی ایشان است. همچنین این کتاب روایاتی دربارهٔ گریه بر سید الشهداء علیه السلام و دربارهٔ تربت ایشان دارد. در مقدمهٔ این کتاب ترجمهٔ محمد بن علی بن حسن علوی به قلم مرحوم محقق طباطبایی آمده است.
کتاب حاضر مرتبهای دیگر به تحقیق ابراهیم جواد و حبیب زعتر منتشر شد. در این تحقیقِ جدید، اغلاط تحقیقِ پیشین اصلاح شده است. همچنین تعلیقات، توضیح اسناد، و تخریج فنّی احادیث از محاسن این تحقیقِ جدید است.
@Al_Meerath
JSM_Volume 26_Issue 68_Page 261-288.pdf
1.04M
تحریف در روایت «تقتله الفئة الباغیة» از صحیح بخاری
✍ جلال رضایی و سید محسن موسوی
انگیزههای متعددی برای تحریف روایات در منابع عامۀ مسلمانان وجود داشته و دارد که یکی از آنها حذف لغزشهای صحابۀ رسول خدا (ص) و مشاجرات بین آنها است. در کتاب صحیح بخاری روایتی وجود دارد که رسول خدا (ص) دربارۀ عمار بن یاسر جملاتی میفرمایند و سپس با عبارت «تقتله الفئة الباغیة» پیشگویی میکنند که عمار بن یاسر به دست گروهی طغیانگر به شهادت میرسد. این عبارت امروزه در برخی از نسخههای چاپ شده از کتاب صحیح بخاری دیده نمیشود. این نوشتار در صدد پاسخگویی به این سؤالات است که اولاً آیا عبارت موردنظر از همان ابتدا در متن روایت کتاب صحیح بخاری وجود داشته است یا نه؟ و ثانیاً دلیلی بر اثبات تحریف عبارت مورد نظر در برخی از نسخهها وجود دارد؟ طبق بررسیهای صورتگرفته، این عبارت توسط بخاری از متن روایت حذف گردیده، و بعدها در برخی از نسخهها وارد متن کتاب شده است.
#تحریف #صفین
@Al_Meerath
✨ حدیث «تقتله الفئة الباغیة»؛ حدیثی متواتر از نشانههای نبوّت
از جمله احادیث قطعی پیامبر خدا (ص) که دربارۀ جنگ صفین صادر شده، حدیثی است که در آن گفته شده که عمار بن یاسر را «الفئة الباغیة: گروه ستمگر» به قتل میرسانند. در این حدیث، پیامبر خدا (ص) گروه و سپاه معاویه را گروه ستمگر خواندهاند. این حدیث در همان زمان جنگ صفین مطرح میشد و سپاه معاویه در صدق و درستی حدیث تردید نکرد، بلکه برخی از سران آنها گفتند که قاتل عمار، در واقع علی (ع) است که او را به میدان آورده است! این حدیث افزون بر اینکه حجّت شیعه در امامت است، از شواهد نبوّت پیامبر خدا (ص) هم به شمار میآید (نمونه توجه نویسنده معاصر اهل سنت به این نکته). برخی از عالمان متقدّم اهل سنت به این نکته تصریح کردهاند:
ابوبکر احمد بن علی جصاص حنفی (د. 370ق):
قاتل عليُّ بن أبي طالب، الفئةَ الباغية بالسيف ومعه من كبراء الصحابة وأهل بدر من قد علم مكانهم، وكان محقا في قتاله لهم لم يخالف فيه أحد إلا الفئة الباغية التي قابلته وأتباعها وقال النبي صلى الله عليه وسلم لعمار: "تقتلك الفئة الباغية" وهذا خبر مقبول من طريق التواتر. حتى إن معاوية لم يقدر على جحده" لما قال له عبد الله بن عمر، فقال: إنما قتله من جاء به فطرحه بين أسنتنا رواه أهل الكوفة وأهل البصرة وأهل الحجاز وأهل الشام، وهو علم من أعلام النبوة; لأنه خبر عن غيب لا يعلم إلا من جهة علام الغيوب
علی بن ابیطالب با «گروه ستمگر» با شمشیر جنگ کرد و بزرگانی از صحابه و اهل بدر که جایگاهشان روشن است، همراه علی بودند. علی در جنگش با «گروه ستمگر» بر حق بود و کسی مخالف حقّانیت علی نیست، جز «گروه ستمگر» که با او مقابله کرد و پیروان آن «گروه ستمگر». پیامبر (ص) خطاب به عمار فرمود: «تو را گروه ستمگر میکشند». این خبر با اسناد متواتر نقل شده، تا آنجا که معاویه نتوانست این خبر را انکار کند؛ آنهنگام که عبدالله بن عمر[و بن عاص] برای او [از آن حدیث] گفت، پس معاویه پاسخ داد: «کسی عمار را کشته که او را به جنگ آورده و میان نیزههای ما راه کرده است». این حدیث را اهل کوفه، اهل بصره، اهل حجاز، و اهل شام نقل میکنند. این حدیث نشانهای از نشانههای نبوّت است؛ چراکه پیامبر (ص) از غیبی خبر داده که نمیتوان از آن آگاه شد، مگر از طرف دانای غیبها [خداوند تعالی] (أحکام القرآن، ج3، ص531-532).
ابوعُمَر یوسف بن عبدالله ابن عبدالبر (د. 463ق):
وتواترت الآثار عن النبي صلى الله عليه وسلم أنه قال: تقتل عمار الفئة الباغية. وهذا من إخباره بالغيب وأعلام نبوته صلى الله عليه وسلم، وهو من أصح الأحاديث
احادیث از پیامبر (ص) متواتر است که فرمود: «عمار را گروه ستمگر میکشند». این حدیث از اِخبار پیامبر (ص) از غیب است و از نشانههای نبوّت پیامبر (ص) است و از صحیحترین احادیث است (الاستیعاب في معرفة الأصحاب، ج3، ص1140).
جمعی از اعلام اهل سنت چون جمال الدین مزّی (د. 742ق)، شمس الدین ذهبی (د. 748ق)، و ابن حجر عسقلانی (د. 852ق) نیز به تواتر این حدیث اعتراف کردهاند:
وتواترت الروايات عن رسول الله صلى الله عليه وسلم أنه قال لعمار: "تقتلك الفئة الباغية "روي ذلك عن عمار بن ياسر، وعثمان بن عفان، وعبد الله بن مسعود، وحذيفة بن اليمان، وعبد الله بن عباس في آخرين
(تهذیب الکمال، ج21، ص224).
... وقال عبد الله بن أبي الهذيل وغيره، عن عمار، قال: قال لي رسول الله صلى الله عليه وسلم: تقتلك الفئة الباغية. وله طرق عن عمار. ويروى هذا الحديث عن ابن عباس، وابن مسعود، وحذيفة، وأبي رافع، وابن أبي أوفى، وجابر بن سمرة، وأبي اليسر السلمي، وكعب بن مالك، وأنس، وجابر، وغيرهم، وهو متواتر عن النبي صلى الله عليه وسلم، قال أحمد بن حنبل: في هذا غير حديث صحيح عن النبي صلى الله عليه وسلم، وقد قتلته الفئة الباغية
(تاریخ الإسلام، ج2، ص326-328).
... وأخرج أبو عوانة: من طريق حماد بن سلمة، عن أبي التياح، عن عبد الله بن أبي الهذيل، عن عمار: قال لي رسول الله صلى الله عليه وسلم: "تقتلك الفئة الباغية". وفي الباب عن عدة من الصحابة، فهو متواتر
(سیر أعلام النبلاء، ج1، ص421).
وتواترت الأحاديث عن النبيّ صلى الله عليه وسلم أنّ عمارا تقتله الفئة الباغية
(الإصابة في تمییز الصحابة، ج4، ص474).
#صفین
@Al_Meerath
دربارهٔ این حدیث سخن نمیگویم!
أخبرنا أحمد بن محمد بن حازم، وعبد الله بن العباس الطيالسي، أن إسحاق بن منصور حدثهم، أنه قال لأبي عبد الله: قول النبي صلى الله عليه وسلم لعمار: «تقتلك الفئة الباغية». قال: «لا أتكلم فيه» . زاد الطيالسي: «تركه أسلم»
(السنة لأبي بکر بن الخلال، ج2، ص462).
نقل شده از اسحاق بن منصور که گفت که از ابوعبدالله [احمد بن حنبل] دربارۀ حدیث پیامبر (ص) خطاب به عمار «تقتلك الفئةُ الباغیة: تو را گروه ستمگر میکشند» پرسید. احمد گفت: «دربارۀ آن سخن نمیگویم!».
قال ابن الفراء: وذكر يعقوب بن شيبة في الجزء الأول من مسند عمار: سمعت أحمد بن حنبل سئل عن حديث النبي صلى الله عليه وسلم في عمار: «تقتلك الفئة الباغية» . فقال أحمد: كما قال رسول الله صلى الله عليه وسلم، قتلته الفئة الباغية. وقال: في هذا غير حديث صحيح عن النبي صلى الله عليه وسلم، وكره أن يتكلم في هذا بأكثر من هذا "، فهذا الكتاب يرويه أبو القاسم عبد العزيز الأزجي عن ابن حمة الخلال، عن أبي بكر محمد بن أحمد بن يعقوب بن شيبة، عن جده يعقوب
(السنة لأبي بکر بن الخلال، ج2، ص463-464).
یعقوب بن شعیب در جزء اول از مسند عمار گفته است: شنیدم از احمد بن حنبل که از او دربارۀ حدیث پیامبر (ص) دربارۀ عمار «تقتلك الفئة الباغیة: تو را گروه ستمگر میکشند» پرسیده شد. احمد گفت: همانگونه که پیامبر خدا (ص) فرمود، گروه ستمگر عمار را کشتند. احمد همچنین گفت: «بیش از یک حدیث صحیح از پیامبر (ص) در این باره هست». احمد کراهت داشت که بیش از این در این باره سخن گوید.
#صفین
@Al_Meerath
حبّ زیارت امام حسین علیه السلام
نقل شده که امام صادق علیه السلام فرمود: كسى كه خداوند خير را برایش اراده کند، در قلبش محبّت حسين و محبّت زیارت او را مىاندازد و كسى كه خداوند بدى را برايش اراده کند، در قلبش بغض حسين و بغض زيارت او را مىاندازد.
کامل الزیارات، ت القیومي، ص۲۶۹
@Al_Meerath
زیر پرچم حسین بن علی
وعنه، عن أبيه، عن الحسن بن محبوب، عن أبي أيوب إبراهيم بن عثمان الخزاز، عن محمد بن مسلم، قال: قلت لأبي عبد الله عليه السلام: ما لمن أتى قبر الحسين عليه السلام؟ قال: من أتاه شوقاً إليه كان من عباد الله المكرمين، وكان تحت لواء الحسين بن علي حتى يدخلهما الله الجنة (کامل الزیارات، ت القیومي، ص۲۷۱).
نقل شده از محمد بن مسلم که به امام صادق علیه السلام گفت: برای کسی که نزد قبر حسین علیه السلام رود، چه چیزی است؟ امام فرمود: هر کسی از روی اشتیاق به او، نزدش آید، از بندگان گرامی خداست و [روز قیامت] زیر پرچم حسین بن علی است تا آنکه خدا آن دو را وارد بهشت کند.
@Al_Meerath
از محبوبترین اعمال نزد خدا
حَدَّثَنِي أَبُو اَلْعَبَّاسِ اَلْكُوفِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبَانٍ اَلْأَزْرَقِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ : مِنْ أَحَبِّ اَلْأَعْمَالِ إِلَى اَللَّهِ تَعَالَى زِيَارَةُ قَبْرِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ أَفْضَلُ اَلْأَعْمَالِ عِنْدَ اَللَّهِ إِدْخَالُ اَلسُّرُورِ عَلَى اَلْمُؤْمِنِ وَ أَقْرَبُ مَا يَكُونُ اَلْعَبْدُ إِلَى اَللَّهِ تَعَالَى وَ هُوَ سَاجِدٌ بَاكٍ (کامل الزیارات، ص۱۴۶).
نقل شده از امام صادق علیه السلام که فرمود:
از محبوبترین اعمال نزد خدای تعالی، زیارت قبر حسین است و برترین عمل نزد خدا، شادکردن قلب مؤمن است و نزدیکترین حالت بنده به خدا، زمانی است که بنده در سجده گریان است.
@Al_Meerath
تفاخر بعضی نواصب به علم رجال
بسیار دیده میشود که برخی نواصب در فضای مجازی به حجم دادههای رجالی خود تفاخر میکنند. اما در حقیقت اهل سنت اصلاً علم رجال ندارند که به قدمت و دقت آن بنازند! علم رجال برای ارزیابی روات حدیث در طبقات مختلف آن است؛ حال آن که اهل سنت در طبقاتِ متأخرتر _البته با ملاکهای دلبخواهی و کژ و معوج_ سختگیری میکنند؛ اما به طبقه صحابه که میرسند یکباره وامیدهند و هر ظالم و فاسق و منافقی را ثقه فرض میکنند؛ كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكَاثاً. در حالی که بررسی این طبقه بیشترین اهمیت را دارد.
دقیقا مانند کسی است که با وسواس تمام ساختمان مهندسیشدهای را بر روی تپه شنی بنا کند! یا مانند قلعهای که هفت در با قفل و بند و نگهبان داشته باشد، اما همه تزئینی است و وقتی واردش شوی ببینی اصلاً دیوار پشتی ندارد و هر کس میتواند واردش شود!!
غیر از این بنیان سست، چالشهای بیشمار دیگری هم دارند؛ از جمله آب کرّی به نام صحیح بخاری و صحیح مسلم که هر کذّابی در آن قرار گیرد، فراتر از هر نقد و ارزیابی رجالی میشود! این چالش مهم سبب شده که علم رجال اهل سنت در ارزیابی طبقات بعد از صحابه هم ناکارآمد شود.
بسیاری از کذّابین هم توسط اهل سنت همواره توثیق میشوند و احادیثشان صحیح انگاشته میشود و ارزیابی نقّادانه روی احادیث آنها صورت نمیگیرد. این سبب میشود که احادیثی که از منظر تاریخی قطعاً جعلی است، بالاترین اعتبار را از منظر علم رجال اهل سنت کسب کند!
به عنوان نمونه، سید محمد موسوینسب در رسالهٔ دکتری خود با نام «نقد و تحلیل تاریخی روایات منسوب به امام علی (ع) دربارۀ خلفا» به تفصیل نشان داده که از منظر تاریخی اخبار منسوب به امیرالمؤمنین (ع) در ستایش خلفا که بسیاری از آنها اسناد صحیح از منظر رجال اهل سنت دارند و برخی از آنها متواتر (!) انگاشته شدهاند، در واقع ملغمهای از جعل و سرقت هستند و هیچیک به نیمهٔ نخست قرن هجری بازنمیگردند.
#اهل_سنت
@Al_Meerath