#شب_چهارم_محرم
#طفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
ای فدایِ دلِ مُنَوَّرتان
ای به قربانِ چشمِ كوثرتان
وای بر حال جبرئیل او را
گر برانید روزی از دَرِتان
ای سلیمان، موری آمده است
تا مُشَرَّف شود به محضرتان
من كی اَم دوره گردِ چشمانت
زینبم من همان كبوترتان
كودكانم چه ارزشی دارند؟
جان عالم تَصَدُّقِ سَرِتان
كرده ام یا أخا دو آئینه
نذر چشمِ علی اصغرتان
ظهر دیدی چگونه خوش بودند
در صُفوف نماز آخرتان
به امیدی بزرگشان كردم
تا به دستم شوند پرپرتان
گر بگویی بمیر می میرند
دست بر سینه اند و نوكرتان
پای تفسیر، شیرشان دادم
پای تفسیرِ گریه آورتان
پای تفسیر سوره یِ مریم
سوره یِ زخم های پیكرتان
تا كه راضی شوی و اِذن دهی
پر بگیرند در برابرتان
یادشان داده ام قسم بدهند
بر ضریح كبود مادرتان
بگذار اینكه ذبحشان سازم
پای رگ های سرخ حنجرتان
علی اكبر لطیفیان
@aleyasein
"پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
اشکهایم میچکد بر لبت یعنی که باز
آسمان تشنهام، موسم باران شده
بین این گودال سرخ، در دل این قتلگاه
دیدمت تنهاترین، غرق در طوفان شده
نیزهای خون میگریست، پای زخم کاریاش
قصد زخمی تازه داشت، دشنهای پنهان شده
صد نیستان ناله را، هر نفس سر میدهم
بی سر و سامان توست، آه سرگردان شده...
#پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
#حسن_لطفی
@aleyasein
"گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
از چه در خیمه بماند اگر او میداند
چشم در راه غزالان حرم آبلههاست؟
آفتاب است که از زین به زمین افتادهست!
شیهۀ اسب یقیناً خبر از زلزلههاست
نه که هنگام نماز است، عمو در سجدهست
نکند وقت به پا داشتن نافلههاست؟
این طرف محفل پر اشکترین زمزمههاست
آن طرف مجلس پر شورترین هلهلههاست
به یتیمی ز نوک تیر، محبّت کردن
جلوۀ بارزی از خُلق خوش حرملههاست!
خواستند آینۀ باغ شقایق باشد
سینهای که پر آواز پر چلچلههاست"
#پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
#جواد_محمدزمانی
@aleyasein
شمسی و روی زمین با روی ماه افتادهای
تا اذان مانده چرا در سجدهگاه افتادهای؟
سینه تنگ و عرصه تنگ و غربت تو میکشد
زیر دست و پای دشمن بی سپاه افتادهای
گفت بابا دست خود را حایل رویت کنم
راست گفته، مثل زهرا بیپناه افتادهای
ای عمو از خیمه میآیم، کمی آرام باش
از چه با زانو به سوی خیمه راه افتادهای
خب معلوم است از پیشانی و ابروی تو
با رخت از روی مرکب گاهگاه افتادهای
در دل گودال جای ماهرویی چون تو نیست
یوسف زهرا چرا در بین چاه افتادهای
من به هَل مِن ناصرِ تو آمدم در قتلگاه
آمدم دشمن نگوید از نگاه افتادهای
#پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
#محمد_سهرابی
@aleyasein
صبر كن پای گلوی تو ذبیحت باشم
صورتم غرقۀ خون شد كه شبیهت باشم
ذكر الغوث بریده ز لبت می آید
سعی كن تشنۀ اذكار صریحت باشم
آمدم باز بخندی و بگویی پسرم
كشته ومردۀ لبخند ملیحت باشم
دست من رفت نشد سینه زنت باشم حیف
دم دهم تا دم گودال مسیحت باشم
بدنم خوب قلم خورده به سر نیزه و نعل
تن پر زخم رسیدم كه ضریحت باشم
مانده ام مات كه با سنگ تو را زد چه كنم
خون زخم سر تو بند نیامد چه كنم
خرمن موی تو در پنجۀ دشمن دیدم
عمه این صحنه ندیده است ولی من دیدم
دور تا دور تو از بغض حرامی پر بود
پیكرت را هدف نیزه و آهن دیدم
سر تقسیم غنائم چقدر دعوا بود
دزدی و غارت عمامه و جوشن دیدم
شمر بی خیر تو را از بغلم كرد جدا
پشت و رو كرد تو را لحظۀ مردن دیدم
زیر لب آه كشیدی و پر از درد شدم
سهم از درد تنت برده ام و مرد شدم
#پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع
#محسن_حنیفی
@aleyasein
دُرّ یتیمم و به صدف گوهرم ببین
در بحر عشق، گوهر جانپرورم ببین
هفتاد و دومین صدف ساحل توأم
ای روح آب، رشحهای از کوثرم ببین
من سینهسرخ عشق عمویم، پرم بده
دست مرا رها کن و بال و پرم ببین
چشمم به قتلگاه و عمو مانده زیر تیغ
تصویر غربتیست به چشم ترم، ببین
با بانگ استغاثهٔ او تیغ میشوم
برندهتر ز تیغ عدو خنجرم ببین
پروانهام به پیله واماندنم مخواه
در هرم عشق، شعلهٔ خاکسترم ببین
دستم کبوتریست که شوق پریدن است
چون نبض عمه ملتهب و مضطرم ببین
بر من عمو به چشم خریدار بنگر و
دست مرا بگیر و از این برترم ببین
کوچکترم ز قاسم و دارم دلی بزرگ
همچون علیاصغر خود اکبرم ببین
من کودک برادر تو بودم و کنون
در هیأت دلاور و جنگاورم ببین
«هل من معین» شنیدم و تکلیف روشن است
در التهاب پاسخت اهل حرم ببین
هرچند دست یاری من کوچک است و خرد
آن حس عاشقانه و جانپرورم ببین
احرام بستهام که کنم دور تو طواف
خیل حرامیان همه دور و برم ببین
کوچکتر است قد من از تیغ دشمنان
اما سپر برابرشان پیکرم ببین
ته ماندهٔ شراب شهادت که مانده است
مینوشم و تو مستی از این ساغرم ببین
در دست عمه دست کشیدم ز جان خویش
حالا به روی سینه گل پرپرم ببین
دیشب سرم به شانهٔ آرامش تو بود
اکنون به روی سینهٔ خود بیسرم ببین
#شب_پنجم_محرم
#عبدالله_بن_الحسن_ع
#سید_مهدی_حسینی
@aleyasein
تا نیزهای غریب عنان مرا گرفت
پهلوی من نشست و نشان مرا گرفت
میرفت تا که فاش؛ پدر خوانمت عمو!
سُمّ فرس رسید و دهان مرا گرفت
گویند بو کشیدن گل؛ مرگ مؤمن است
بوی خوش دهان تو جان مرا گرفت
من سینه ام دُکان محبّتفروشی است
آهنفروش از چه دُکان مرا گرفت
دشمن که چشم دیدن ابروی من نداشت
سنگی رها نمود و کمان مرا گرفت
از پیرهای زخمی جنگ جمل رسید
هرچه رسید و عمر جوان مرا گرفت
لکنت نداشت من که زبانم ز کودکی
مومِ عسل چگونه زبان مرا گرفت؟
چون کندوی عسل بدنم رخنه رخنه است
این نیشهای نیزه توان مرا گرفت
پر شد ز خاک سُمّ فرس چشم زخم من
ریگ روان، همه جریان مرا گرفت
#ششم_محرم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع
#محمد_سهرابی
@aleyasein
آن چهرِ برفروخته، ماهِ تمام بود
نورُسته بود لیک چوگل سرخفام بود...
همچون بنفشه طبری ترد و تازه بود
چون میوه های نورس ناچیده خام بود
قدّش کمی ز قامتِ شمشیر، بیشتر
گویی چو ذوالفقارِ علی در نیام بود...
گرما اگرچه شعله کش اما به روی او
چون بازتاب شعله به روی رخام بود
چون سیب اوفتاده ز شاخه درون آب
غرق عرق دوگونه آن گل مدام بود
چشمانِ او دو گوهرِ تابان و بیقرار
در جستجویِ رخصتِ جنگ از امام بود
آخِر اجازه یافت که جان را فدا کند
وین رخصت از نگاه عمو، بیکلام بود
بَرجَست بر بُراق و به معراجِ خون شتافت
میدان، پلی به جانبِ دارالسّلام بود
یک بندِ پایپوش، از او برنبسته ماند
وین خود برای نسل جوان یک پیام بود:
قاسم ز شوقِ وصل، سرازپا نمیشناخت
بیشوقِ حق، مناسک دل، ناتمام بود
شیرینتر است از عسل ار مرگ، آبروست
زَهر است زندگی اگرت بندگی در اوست...
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع
#سید_علی_موسوی_گرمارودی
@aleyasein
چون بود انتخاب تو احلی من العسل
شد مرگ در حساب تو احلی من العسل
پرسید: از شهادت؟ و گفتی که: ای عمو
مرگ است در رکاب تو احلی من العسل
ای صاحب رساله مستی ، نوشته در
هر صفحه از کتاب تو احلی من العسل
می خواستی که شاعر کرب و بلا شوی
این گونه شد خطاب تو احلی من العسل
با دیدن تو طعم دهان ها عوض شده است
پس روی در نقاب تو احلی من العسل
ما نیز مست جام تو هستیم تا ابد
ای مزه ی شراب تو احلی من العسل
روزی اگر بقیع شود صاحب حرم
خواهد شد اسم باب تو احلی من العسل
در پاسخ سوال تو شد مرگ رو سیاه
وقتی که شد جواب تو احلی من العسل
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع
#مجتبی_خرسندی
@aleyasein
کبوترانه از این خاکها رها شدهای
برای درد یتیمانهات دوا شدهای
ربوده باد ز رویت نقاب و میبینم
چقدر شکل جوانی مجتبی شدهای
بیا برای مدینه دوباره گریه کنیم
رسیده مادرم و غرق در عزا شدهای
چقدر حجلهی دامادیات پر از سنگ است
به خون نشستهای اما چه دلربا شدهای
دو دست زیر تنت بردهام ولی خالیست
جدا شدی ز من از بس جدا جدا شدهای
پس از صدای نفسهای مانده در سینه
پس از صدای ترکها چه بی صدا شدهای
به قد کشیدن تو تیغها کمک کردند
گمان کنم به بلندیِ نیزهها شدهای
من از کمر شدهام تا و از تو میپرسم
سرت چه آمده از بین سینه تا شدهای؟
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع
#حسن_لطفی
@aleyasein
خدا در شورِ بزمش، از عسل پر کرد جامت را
که شیرینتر کند در لحظههای تشنه کامت را
رجز خواندی برای مرگ، با لبهای خشکیده
که عرش و فرش بر لب میبرد هر لحظه نامت را
نشان دادی که در نسل حسن، جز حُسن چیزی نیست
ندید اما نگاه کوفیان ماه تمامت را
دم رفتن به میدان خندهای کردی و فهمیدی
که شیرین میکند لبخند تو کام امامت را
میان کارزار زخمها بردی پناه آخر
به پیغمبر که پاسخ داد بیوقفه سلامت را
در آن لحظه که دشت از بوی تو آکنده شد دیدند
ملائک با نگاه تازهای روز قیامت را!
تو حُسن مطلع شیرین زبانی در غزل بودی
رقم زد با شهادت پس خدا حُسن ختامت را
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع
#میثم_داودی
@aleyasein
#عقیق_شعر
لالۀ سرخی و از خون خودت، تر شدهای
بیسبب نیست که اینگونه معطر شدهای
دشت را از شرر داغ دلت سوزاندی
یکتنه باغی از آلالۀ پرپر شدهای
تَنِش تیغ و تنت، کرببلا را لرزاند
زخمیِ صاعقه خنجر و حنجر شدهای...
سنگ بر آینهات خورده و تکثیر شده
مثل غمهای دلم، چند برابر شدهای...
مجتبی دست تو را داد به دستم، دیروز
ولی امروز، تو مهمان برادر شدهای
ای به کام تو شهادت ز عسل شیرینتر
تو در آیین وفا آینهباور شدهای...
دست و پا میزنی و من جگرم میسوزد
خیلی امروز شبیه علی اکبر شدهای
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع
#مصطفی_متولی
@aleyasein
در سرخی غروب نشسته سپیدهات
جان بر لبم ز عمر به پایان رسیدهات
آخر دل عموی تو را پاره پاره کرد
آوای نالههای بریده بریدهات
در بین این غبار به سوی تو آمدم
از روی ردّ خونِ به صحرا چکیدهات...
خون گریه میکنند چرا نعل اسبها؟
سخت است روضهٔ تن در خون تپیدهات
بر بیت بیت پیکر تو خیره ماندهام
آه ای غزل! چگونه ببینم قصیدهات
باید که میشکفت گل زخم بر تنت
از بس خدا شبیه حسن آفریدهات
#ششم_محرم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع
#سید_محمد_جواد_شرافت
@aleyasein
4_5803352783788706462.mp3
21.39M
🎧 #تشنه_لب
🎤 #استاد_میرزامحمدی
📀 بهمناسبتمحرم۱۴۴۳
🎶 کاریاز مجموعهرسانهایعبرات
#امام_حسین
@aleyasein
بسماللهالرحمنالرحیم
#شب_پنجم_محرم_امام_زمان_عجلالله
اشکهایِ ما به دامانِ کریمی میرسَد
نامهیِ حاجاتِ ما با یاکریمی میرسَد
هرکه در این روضه میآید برای معرفت
پایش آخر بر صراطِ مستقیمی میرسَد
هرچه از منبر جدا بودم ضرر دیدم ضرر
خوش به آنکه محضرِ عبدالعظیمی میرسَد
پردهها اُفتاد تا چیزی نفهمیم از غمت
ما نمیمیریم چون لطفِ عظیمی میرسَد
بوی تربت میرسَد از آن محاسن از حرم
هر کجایی بویِ سیبت با نسیمی میرسَد
رحمتت در این مجالس خوب و بد را جمع کرد
حتم دارم بر سرم دستِ رحیمی میرسَد
این دو شب این گریهها بوی یتیمی میدهد
این دو شب با مادری مردِ کریمی میرسَد
(حسن لطفی)
@aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_پنجم_محرم_حضرت_عبدالله_ابن_الحسن_علیهالسلام
از علی دَم بزن اما دَمِ مولا حسن است
که دمادم نَفَسِ حضرتِ زهرا حسن است
"ما همه بنده و این قوم خداوندانند"
ما همه خاک ولی عرشِ مُعلا حسن است
عرش گفتیم و غلط بود نفهمیدم که
سومین رکعتِ پیغمبرِ عُظمی حسن است
او عظیم است قدیم است رحیم است و کریم
چهارده تَن حسن انگار که تنها حسن است
نُه امامم حسنی اند و عمو جان گویند
نسبت هشت امامم همگی تا حسن است
من از این بندگی و زندگی اش فهمیدم
به خداوند خداوندِ دو دنیا حسن است
دَمِ ما هست حسن بازدمِ ماست حسین
دردِ ما تا که حسین است مداوا حسن است
هر حُسینیه از اول حَسنیه بوده
به حسن کار محرم همهاش با حسن است
گرچه عباس و حسین است و علی اکبرها
تا حسن هست دمِ زینبِ کبری حسن است
بر عقیق یمنِ سرخِ علی ، جان حسن است
نقشِ حکاکیِ فیروزهی زهرا حسن است
پسرانش همه در کرببلا میگفتند
آی فرزندِ حسن نیز سرا پا حسن است
از غریبیِ حسن هیچ مگو پُر آه است
میهمانِ حَسنیم و شبِ عبدالله است
"حافظ
(حسن لطفی)
@aleyasein
بسمالله الرحمن الرحیم
#شب_پنجم_محرم_حضرت_عبدالله_ابنالحسن_علیهالسلام
اولجلسهای
تمامِ ماهِ محرم کران کران حسن است
حسن حسین شده پس"حسین جان"حسن است
حسن حسین شده تا حسین جلوه کُنَد
اگر حسین شنیدی بدان که آن حسن است
اگر ظهور کُنَد خیره خیره میبینیم
به هر نَفَس حسن است و به هر زبان حسن است
حسن شُکوهِ حسین و حسن شُکوهِ علی
حسن شبیهِ رسول است پس اذان حسن است
بر آستانِ علی آمدیم و فهمیدیم...
هم آستان حسن است و هم آسمان حسن است
به شانهی حَسَنش تکیه داد زهرا گفت :
که تکیه گاهِ تمامیِ خاندان حسن است
حسین گفت "اَخی خیرُ مِنّی و یعنی
امامِ کربُبلا نیز بی گمان حسن است
بیا به میمنه و میسره زمانِ نَبَرد
ببین به کرببلا شورِ هر جوان حسن است
که ضربِ تیغِ علیاکبرست یا حسن و
که تیرِ حضرت عباس را کمان حسن است
حسن غریب شد اما خدا گواهِ من است
تمامِ مقصد این روضهها همان حسن است
(حسن لطفی)
@aleyasein
بسماللهالرحمنالرحیم
#شب_پنجم_محرم_حضرت_عبدالله_ابنالحسن_علیهالسلام
حق بده خیلی هوایِ بوسههایت کردهام
از عموجان بیشتر بابا صدایت کردهام
عمه دستم را گرفته بود اما آمدم...
فکرکردی که عمو جانم رهایت کردهام
مقتل مأثور هستم غارتِ گودال را
ازدحامِ زخمهایت را روایت کردهام
خواست تا دستت زند با دستِ خود نگذاشتم
پیش تو اُفتاد دستی که فدایت کردهام
پیشِ دادِ مادرت پیراهنت را کَند و بُرد
دید لشکر آمدم خود را عبایت کردهام
آنقدر من را کشیدند آخرش مَردی شدم
اینقدر گویم که در آغوش جایت کردهام
هرچه میخواهند بر من میزنند و میروند
شُکر قدری از نوکِ نیزه جدایت کردهام
خواستند از تو جدا سازند من را که نشد
آه شرمنده اگر که جابجایت کردهام
آخرش من را مُشبک کردهاند این نعلها
راضیام خود را ضریحِ کربلایت کردهام
من در آغوشِ توام یا تو در آغوشِ منی
دیدی آخر جا میانِ بوریایت کردهام
آخرین تیرش کشید و حرمله نزدیک شد
دیدی وقتی که سپر خود را برایت کردهام
سینهام را سینهات را عاقبت با زور دوخت
حنجرم را حنجرت را روی هم بدجور دوخت
(حسن لطفی ۴۰۰/۰۵/۲۲)
@aleyasein
هدایت شده از KHAMENEI.IR
45.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📱 استوری | توصیه به همه کسانی که میخواهند عزاداری کنند
🏴 #ملت_حسین_به_رهبری_حسین
💻 @Khamenei_ir
رها ڪن عمه مرا باید امتحان بدهم
رسیده موقع آنکہ خودی نشان بدهم
رها ڪن عمه مرا تا شجاعت علوے
نشان حرمله و خولے و سنان بدهم
#یاعبدالله_بن_حسنﷺ 🥀
@aleyasein
شب یتیم اما حسن علیه السلام، از کریم اهل بیت علیهم السلام بخواهیم به حق مادرشان، سال های باقیمانده غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را به ثانیه مبدل بفرمایند
و دستگیر محبینشان در دنیا و آخرت باشند ...
از دعا برای خادمتان هم فراموش نفرمایید
محتاج دعای خیر همه عزیزان هستم
رحیمی فر
بسمالله الرحمن الرحیم
#شب_ششم_محرم_حضرت_قاسم_ابن_الحسن_علیهالسلام
هم پریشانِ حسینم هم پریشان حسن
ای بقربان حسین و ای بقربانِ حسن
روزِ اول مادرم چشمانِ من را نذر کرد
این یکی آنِ حسین و آن یکی آنِ حسن
هرشبی که فاطمه بر روضههامان میرسَد
هست گریانِ حسین و هست گریانِ حسن
نه که دنیا ، دینمان را هم کریمان میدهند
من که ایمان دارم از اول به قرآنِ حسن
زیرِ ایوانِ نجف دیدم که روزی میرسد
یاحسن جان مینویسم زیرِ ایوانِ حسن
هرکجا رفتم دیدم کار دستِ مجتبی است
بشکند دستم نباشد گر به دامانِ حسن
نه که تنها این دوشب کُلِ محرم میشویم
شب به شب تکیه به تکیه باز مهمانِ حسن
قاسمش وقتی به میدان زد حسین آهسته گفت :
میرود جانِ حسین و میرود جانِ حسن
نعره شد : إن تَنکرونی فأنا ابنُ المُجتبی"
تیغ را چرخاند و گفت این است طوفانِ حسن
شد حسن یک ضربه زد اَزرق همانجا شد دوتا
نعره زد عباس ؛ ای جانم به قربانِ حسن
روضههای ما همه لطفِ امام مجتبی است
شُکر هرشب میروم در زیرِ بارانِ حسن
پیشِ زهرا آبرو داری کنیم و آوریم
هِی گلاب و دسته گُل یادِ یتیمانِ حسن
(حسن لطفی)
@aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_ششم_محرم_حضرت_قاسم_ابن_الحسن_علیهالسلام
از زبان امام حسین علیهالسلام
دعایِ دیشب تو زود مستجاب شده
یتیمِ خانهی ما خانهام خراب شده
غریب هستی و آهِ غریب میگیرد
دعای قلبِ شکسته عجیب میگیرد
سَبُک شدی و چو پَر رویِ دستهای منی
چقدر شکل جوانیِ مجتبای منی
بگو چکار کنم داغِ بی حسابت را
نگفتمت که نگیر از رُخَت نقابت را
فرشتهها به کنارت از آه میسوزند
به ما نگاه کن ای بی گناه میسوزند
به رویِ خاک چرا چاک چاک میمانی
بغل که میکنمت رویِ خاک میمانی
حلال کن نوهی فاطمه عمویت را
شبیه قاب دو دستم گرفته رویت را
اگر که باز کنم باز میشود رویت
حسن کنارِ من و شانه میزند مویت
همینکه سنگ زدندت خلاصه اُفتادی
میانِ تیغ و شن و سنگ و ماسه اُفتادی
رسید دادِ تو با شیهههای اینهمه اسب
تو را شناختم از لابهلای اینهمه اسب
بهم نریز نبینم غمِ خزانِ تو را
یتیمِ من چه کنم داغ بی امانِ تو را
بگو عمو ، نه از این سینه بر نمیآید
چگونه جا بزنم چند استخوان تو را
سپاه رد شد و دیدم که گیر اُفتادی
میانِ معرکه دیدم کشان کشانِ تو را
چقدر نعل بهم ریخت نوجوانِ مرا
بگو چگونه مرتب کنم دهان تو را...
(حسن لطفی ۴۰۰/۰۵/۲۳)
@aleyasein