9.mp3
6.15M
🎙 #حسینیه_فارس| شب پنجم محرم
سایر مداحیهای امشب را اینجا گوش دهید
@FarsMaaref
@alfavayedolkoronaieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دو_دمه_پنجم
ـ
دست هایم را سپر کردم برای حنجرت
ای عمو جانم حسین(ع)
دست من افتاد، افتادم به یاد مادرت
ای عمو جانم حسین(ع)
🏴 @EhsanStudio
@alfavayedolkoronaieh
طنز ماجرا اینجاست دولت سوم روحانی باید تا دوسال آینده بدهی های دولت دوم روحانی رو هم بده :))
@twtenghelabi
@alfavayedolkoronaieh
.
بین تمام حالِ بدهایی که آدمیزاد میتواند تجربه کند،"کاش میشد یک کاری بکنم" با اختلاف در صدر قرار میگیرد!
این بدترین حالیست که میشود آدم دچارش شود، اینکه در شرایطی قرار بگیرد که بخواهد کاری بکند اما نتواند! که احساس کند باید کاری بکند اما هیچ از دستش ساخته نباشد!
این حالِ "خدا شاهد است میخواهم یک کاری بکنم ولی از دستم هیچ ساخته نیست"، یک جورِ بدی آدم را بیچاره میکند!
قربانِ اباعبدالله شوم، در کربلا نه یک بار و نه دو بار که بارها و بارها به این احوالات دچار شد، هی خواست یک کاری بکند اما مگر میشد؟
مثلا آنجایی که خودش را بالای سر قاسم رسانده بود و قاسم از شدت جراحت پا روی زمین میکشید، میخواست که به فریاد برادرزادهاش برسد ولی خب کاری از او ساخته نبود!
یا مثلا وقتی که اصغر روی دستش بال بال میزد، میخواست که یکجوری نجاتش بدهد اما خب کاری از دستش برنمیآمد!
یا مثلا وقتی عبدالله توی گودی افتاد و داشت جان میداد، ابیعبدالله میخواست که یک کاری بکند ولی خب کاری از او ساخته نبود.
میشود حساب کرد اباعبدالله در کربلا چند بار به این حال دچار شد و توی هر بار تجربهی این احوال چقدر از جانِ عزیزش کاسته شد؟
آه...
بخدا که مَردِ عاطفیِ غیرتمند به حالی بدتر از "کاش میشد کاری بکنم" دچار نمیشود...
جانهای ما به قربانِ آن غیورِ عاطفی، به عددِ تمامِ لحظههایی که میخواست کاری بکند اما خب کاری از دستش برنمیآمد...
✍ملیحه سادات مهدوی
@sharaboabrisham
@alfavayedolkoronaieh
🔺اگر میخوهید بدانید شهید رئیسی و آقای پزشکیان دولت های خودشان را در چه شرایطی تحویل گرفتند به این آمار و ارقام یک دقتی داشته باشید. امیدواریم آقای دکتر پزشکیان آنقدر موفق باشند که در پایان چهار سال آماری به مراتب بهتر از شهید رئیسی داشته باشند که قاعدتا هم با توجه به دولت خوبی که تحویل گرفته اند باید اینگونه باشد. اما واقعیت این است شهید بزرگوار چه بعضی ها خوششان بیاید چه خوششان نیاید در یک فاصله سه ساله با آن همه مشکلات و محدودیت ها شاهکار کردند. روح مطهرشان شاد ان شاالله.
✅ @Ansari_rahim
@alfavayedolkoronaieh
🔴 این حرفها شایسته هیچ کس نیست! هر کس رأی داده از حقش استفاده کرده ...
بنای ورود به مباحث پیرامون انتخابات نداشتم و ندارم و مطلبی را هم همان صبح شنبه در این باره نوشتم (اینجا بخوانید)
اما بعد؛
دیدم این چند روز، برخی افراد تعابیر تندی به ۱۶.۳ میلیون نفری که به دکتر پزشکیان رأی دادهاند، داشتند. یکی آنها را نادان و کودکصفت خوانده بود و دیگری توصیه میکرد به جای غر زدن، قر بدهند!
این تعابیر به هیچ روی قرابتی با منظومه فکری امام و آقا ندارند. آنها که رأی دادهاند مثل خود ما هستند، #مردم هستند و از قضا به دلایلی انتخابشان سعید جلیلی نبوده. مثل ما هم ممکن است در انتخابشان اشتباه کرده باشند، اما انتخاب حق آنهاست و باید به تصمیمشان احترام گذاشت.
با برخیشان سالهاست همصحبتم. اگر از من بیشتر دغدغه ایران نداشته باشند، کمتر ندارند! اما به هر دلیلی متفاوت از من و ما میاندیشند. درست است که بخش بزرگی از آنها نسبتشان با دینداری و مباحث فرهنگی متفاوت از من است، اما برخیشان هم هستند که از من دیندارترند.
این تعابیر شایسته هیچ کس نیست. این نگاه از بالا شایسته مردم نیست، هر چند تصمیمشان اشتباه باشد.
امروز جامعه فرصتی برای #همگرایی پیدا کرده و نباید با تندی و بعضاً بیادبی مردم را از خودمان برانیم. این منطق بچههای جریان انقلاب نیست و نباید این جنس صحبتها به حساب جریان انقلابی فاکتور شود. ای کاش همه مراقبت بیشتری کنیم تا #عقلانیت_انقلابی نمود بیشتری پیدا کند. اول با خودم هستم ...
#حمید_کثیری
@hamidkasiri_ir
@alfavayedolkoronaieh
#روز_شمار_کربلا
🏴وقـایـع روز پنجم مـحــــرم سال 61هجری🚩
در این روز عبیدالله بن زیاد، شخصی بنام شبث بن ربعی را به همراه یك هزار نفر به طرف كربلا فرستاد.
شبث بن ربعی در آن روز خود را به بيماری زده بود و قصد داشت كه ابن زياد او را از رفتن به كربلا معاف كند.
ولی عبيدالله بن زياد برای او پيغام فرستاد كه
مبادا از كسانی باشی كه خداوند در قرآن فرموده است چون به مؤمنین رسند گويند از ايمان آورندگانيم و هنگامی که به نزد ياران خود كه همان شیطاناند میروند، اظهار دارند ما با شمائیم
و به او خاطر نشان ساخت كه اگر بر فرمان ما گردن مینهی و در اطاعت مایی،
در نزد ما بايد حاضر شوی.
عبیدالله بن زیاد در این روز دستور داد
تا شخصی بنام زجر بن قیس بر سر راه كربلا بایستد و هر كسی را كه قصد یاری امام حسین علیهالسلام داشته و بخواهد به سپاه امام علیهالسلام ملحق شود، به قتل برساند
همراهان این مرد 500 نفر بودند.
در این روز با توجه به تمام محدودیتهایی كه برای نپیوستن كسی به سپاه امام حسین علیهالسلام صورت گرفت،
مردی به نام عامر بن ابی سلامه خود را به امام علیهالسلام رساند و سرانجام در كربلا در روز عاشورا به شهادت رسید.
✍ منابع:
مقتل الحسین (مقرم) صفحه ۱۹۹
در کربلا چه گذشت
اثر مرحوم شیخ عباس قمی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@yazdcfu
@alfavayedolkoronaieh
🔰 و امّا «احلی من ال...»
🔹 تا میخواهیم بگوییم «احلی من ال...» همه دلها به سمت کربلا میرود و جمله معروف عزیزی از عزیزان امام حسن مجتبی(ع)! اویی که خیلی بیشتر از سنش میفهمد. این قدر ایدهآل و آرمانگراست که در چنین سنی چنین آرزو و فهمی دارد، مرگ را در نگاه خود از عسل شیرینتر میداند: «احلی من العسل»
🔹 در بستر تربیتی امام حسن و امام حسین بالیدن یعنی همین! علیالخصوص اگر حضرت حسین هم عمویت باشد و امروز نقش پدرت را هم ایفا کند جز این توقع نمیرود. «احلی من العسل» رهاورد دستگاه اندیشه این نوجوان است...
🔹حضرت #قاسم باید به سرمایهای رسیده باشد که اینگونه سخن بگوید، اصلاً امام هم برای نمایش این جلوه وجود قاسم به دیگر اصحاب و عالم از او آن سؤال را پرسید تا قاسم در جواب جلوهگری کند و ذرهای از شعاع وجودش را به عالم نشان بدهد.
🔹همه آنچه گفته شد نیازمند فرایندی تربیتی است و این تربیت چیزی نیست جز «تربیت عاشورایی»، داشتههای قاسم مدیون امام کربلا است، از تربیتی که در این خانواده دیده است، امام مدیری است که آرمانها را اینگونه به زیبایی و شیرینی در سنین کم نهادینه میکند، هذا اول الکلام! این بلوغ فکری و بلندای اندیشه وارداتی نیست. محصول خود کربلاست. از جای دیگری به این عرصه نیامده بلکه خروجی همین فرایند است و از دل همین فرهنگ برخاسته است نه جای دیگر.
🔹آن چیزی هم که به تعبیر مقام معظم رهبری در مورد شیوه مدیریت و تربیت حضرت امام در تربیت جوانان و نوجوانان انقلابیِ عاشق شهادت، فتحالفتوح حضرت امام بود مرهون همین بنمایه بود که در وصیتنامه نوجوانان 13ساله هم خود را با یک چنین مضامین بدیعی نشان میدهد.
🔹گام اول فهم این الگو در منظومه تربیت و رشد است. درک این الگو به عنوان برترین روش و کوتاهترین راه برای ارتقای فرهنگ و پیشرفت در عرصه تربیت، مهمترین قدم برای اقدام است. گام بعد حرکت به سمت این فرهنگ و سبک تربیتی است. اگر این اتفاق بیفتد بقیه مراحل به راحتی طی خواهد شد، آنچه مهم مینماید جدا شدن از دیگر الگوها و اتصال با این فرهنگ زاینده و بالنده است.
🔹جداشدن از وضع موجودی که با آن عادت کردهایم سخت است – طبق قانون اول نیوتن: اصل اینرسی یا لختی یا ماند- و الا ادامه راه چندان سخت نیست؛ مهم باورداشتن این الگوی همیشه زنده است: الگوی عاشورایی
***
با این حساب این اثر، وامدار این نگاه ناب و جوان عاشورایی شد تا به کامها شیرینی آفریند، انشاءالله
اثری که نامش دارای پیشینه عاشورایی است و البته در خدمت عاشورا.
📚 #احلی_من_المثل
#حجت_الاسلام_علوی
#نشر_جمکران
@tanhaelaj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جهانگیری در جلسه ۱۳ مرداد ۱۴۰۰: منابع کشور ته کشیده است!شرایط کشور کم سابقه است!
آقای رئیسی در چنین شرایطی مسئولیت کشور را برعهده گرفته است!
- دلیل اینکه رئیسی مظلوم بود شاید این باشه که خودشو فدای نظام کرد همه چیزو به جون خرید تا نگن نظام دچار بحران شده
🗣 احمد قصری 🇮🇷
@twtenghelabi
@alfavayedolkoronaieh
امشب دستِ پدر و مادرتونُ ببوسید
و ازشون تشکر کنید
که بهتون محبّتِ آقا امام حسین رو یاد دادن
@maae_maein
@alfavayedolkoronaieh
من اگر روضهخوان بودم برای مثل امشبی لهوف را میزدم زیر بغلم و با خودم میبردم توی مجلسم.
دم در جمعیت را برانداز میکردم و زیر لب شکر میگفتم آخر جمعیت زیاد که میشود جا برای روضههای سخت باز میشود، توی آن شلوغی و همهمهی گریهها و صدای لطممه زدن به سینه و صورتها بهتر میشود به مَگوهای واقعه گریز زد!
برای روضهی شب ششم هم باید رفت وسط شلوغی و گرنه نمیشود روضه را باز کرد.
من هم میرفتم توی همان شلوغیِ شب ششم تا برای مردم از روی کتاب چند خطی بخوانم.
و اینجور شروع میکردم: پیغمبرِ ما قبل از نبوتش همه جا به محمدِ امین شهره بود، بس که امانتدار بود و روی امانت مردم غیرت داشت. اباعبدالله نوادهی این آقا بود، همانقدر امین، همانقدر غیرتی روی امانت.
چند لحظه سکوت میکردم تا مستمع حرفم را حلاجی کند و با خودش فکر کند چی قرار است بگویم؟ بعد هم صحبتم را اینجور ادامه میدادم آقازادهی امامِ مجتبی بود، امانت بود دست اباعبدالله! بعد هِیِ پُر سوزی میکشیدم و دوباره تکرار میکردم این خانواده روی امانتِ مردم غیرت داشتند تا مستمعها پیش خودشان فکر کنند آدمِ امانتدار اگر به امانتی که پیشش گذاشتهاند لطمه برسد چه حالی میشود؟!
و بی هیچ حرف دیگری وارد روضه میشدم و میگفتم حالا قاسم چجوری عمو را راضی کرده بیاید میدان کار ندارم، اینها را خودتان بهتر از من بلدید اینکه چطور با کمک عمه مهیای رزم شده و چقدر جثهاش کوچک بوده که سر شمشیرش روی زمین کشیده میشده و لباس رزم به تنش راست نمیآمده، اینها را هم شنیدهاید، این مقدمهها را بگذاریم کنار بیایید برویم جلوتر، اینجا توی این کتابی که دست من است، راوی نقل میکند ناگهان نوجوانی وارد میدان شد که صورتش مثل قرص ماه میدرخشید. ببینید چقدر این نوجوان زیبا بوده که راوی اولین چیزی که چشمش را گرفته شکلِ ماهش بوده، آن قد کوتاه و جثهی کوچک و تنِ بی زره را انگاری اصلا ندیده، یک نفر اگر بی زره و بی لباس جنگی بیاید وسط میدان خب اول از همه همینش چشم را میگیرد ولی راوی کربلا آنقدر از صورت این بچه متحیر شده که اول از همه نوشته صورتش مثل ماه میدرخشید.
البته خوشسیمایی بین بنیهاشم خیلی طبیعی بوده و اصلا درست نیست که بنشینیم توی مجلس و بجای فضائلشان از چشم و ابرویشان بگوییم، اما برای خود من این توجه راوی عجیب بود و بعد با خودم حساب کردم وقتی این پارهی ماه آمده وسط میدان یعنی چند نفر از لشکر دشمن یکباره دلشان از کینه و حسد پُر شده؟ چند نفرشان حتی همین زیباروییِ قاسم را تاب نیاوردهاند چه رسد به آن رجزخوانی و آن پهلوانصفتیش را؟ اگر حسد نورزیدهاند چرا لهوف مینویسد یکدفعه چند نفری سر قاسم ریختهاند و جنگ را نابرابر پیش بردهاند؟ ردِ عقده و کینه اینجا پیداست. خب ضرب شمشیری هم که از روی حسد زده شود از هر ضرب دیگری کاریتر است...
حالا خیلی وارد قصهی رزم قاسم نمیشوم همینقدری که فهمیدیم چند نفری با کینه و حسد یورش آوردهاند برای اهلش بس است.
اینها را میگفتم و نفس عمیقی میکشیدم تا مستمع فرصت کند کمی حالِ بُکاء بگیرد بعد لای کتاب را باز میکردم و از رو میخواندم: فَضَربه إبن فُضیل علی رأسِهِ فلَقه فَوقعَ الغلام لوجهِه، بعد همانطور که صدایم میلرزید نرم نرم مقتل را ترجمه میکردم و میگذاشتم مردم با همان ترجمهها با صدای بلند گریه کنند و توی سر و صورتشان بکوبند: ابنفضیل ضربهای به فرق سر قاسم فرود آورد جوری که قاسم با صورت روی زمین افتاد
وَ صاحَ یا عَمّاه: قاسم فریاد کشید عموجان
فَجلی الحسین کَما یَجلی الصَّقر: حسین مثل شاهینی که سمت شکار خیز بردارد سمت قاسم شتاب گرفت و سراسیمه خودش را بالای سر قاسم رساند، اینکه مقتل نوشته فجلی الحسین یعنی حسین با سر با شتاب خودش را انداخته وسط میدان یعنی حسین خیلی هول ورش داشته خیلی نگرانِ امانتِ برادرش شده، خیلی نگرانِ اثرِ ضرب شمشیرهای پر حسد شده
هو َ یفصَحُ بِرجلِه: کاش عربی بلد بودید من اینها را ترجمه نمیکردم ترجمهها نمیتواند عمق فاجعه را شرح دهد، هو یفصَحُ بِرجلِه: وقتی عمو رسید قاسم داشت پاهایش را متناوب روی زمین میکشید، داشت دست و پا میزد داشت جان میداد، این صحنه آنقدر بر اباعبدالله گران آمده که قسم جلاله خورده و گفته: عَزّ و الله على عمِّک ان تَدعوه فلا یُجیبک أو یُجیبک فلا ینفعک صوته
والله بر عمویت گران است که تو او را بخوانی و او نتواند اجابتت کند.
همهی روضهی امشب توی همین قسم جلالهی حسین است
همینکه حسین آنقدر سختش آمده که فقط توانسته قسم بخورد و بگوید من تاب این لحظه را ندارم فقط توانسته با صدای بلند گریه کند و دیگر کاری از دستش برنیامده، اسم این حالت میشود ناچاری، حسین برای ناچاریش قسم جلاله خورده
روضهی قاسم روضهی قسم خوردن حسین برای ناچاریش است...
✍ملیحه سادات مهدوی
اجر این روضه و اشکهایش تقدیم کریم اهلبیت
@sharaboabrisham
@alfavayedolkoronaieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ویدیو استوری؛ شب ششم محرم
اَحلَی مِنَ العَسَل زِ لبانِ تو میچکد
ای گل! زبانزد است بیانِ عقیدهات
افتادَم از پُشتِ فَرَس
عمو به فریادَم بِرَس... 😭
#قاسم_بن_الحسن (ع) #شب_ششم
#استوری_مذهبی
┄┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
@Story_Mazhabi
@alfavayedolkoronaieh