الفقه و الاصول
بسمه تعالی ⚫️الإمامُ الصّادقُ عليه السلام: إذا ماتَ المؤمنُ الفَقيهُ ثلِمَ في الإسلامِ ثُلمَةٌ لا
#ذکرخیر
▫️حجةالاسلام محمدمهدی عظیمی (از فضلای موسسه بقیةالله):
مدتی در موسسه درسشان میرفتم، چندنکته قابل توجه بود:
۱. استحضار بالایی داشتند. گاهی فیالبداهه سؤالی اصولی مثلا میپرسیدم ایشان میفرمود شهیدصدر سردرس اینجور میگفتند. بعد، مراجعه به بحوث میکردم، عین مطلب بود. یعنی بعد از حدود 50سال عین مطلب را بادقتخاصش از درس(نه مطالعه قبلی) یادشون بود.
ایشان محضر آیت الله خوئی و شهید صدر و آیت الله وحید را درک کرده بودند و ازمعدود کسانی بودند که مورد تایید علمی آیت الله وحید بودند.
۲. بسیار دلداده و شیفته اهلبیت (علیهم السلام) بودند. گاهی صحبت از نجف و حال و احوال آنجا میشد و خاطراتی میفرمودند، اشکشان جاری میشد از شوق به آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام)
۳. با اینکه مجتهد و در طراز علمی بالایی بودند، تا آخرعمر اهل تبلیغ بودند آن هم در همان شهرو روستای خودشان در اطراف قوچان.
۴. با مردم بسیار متواضع و فروتن بودند. اصلا احساس نمیشد ایشان فقیهی برجسته اند. بسیار خودمانی و ساده بادیگران رفتارمیکردند. اینها را از آقای اسماعیلی که در موسسه بقیه الله (علیه السلام) خدمت میکنند میشود پرسید.
۵.نسبت به امام و رهبری و خط انقلاب ارادت داشتند. خودشان اهل جبهه و جنگ بودند و وقتی از بچه های رزمنده میگفتند مبتهج میشدند و میگفتند: تاحالا جمعی به باصفایی جمع رزمنده هاندیدم.
انشاالله با امیرالمومنین(سلام الله علیه) محشورباشند.
@alfigh_alosul
الفقه و الاصول
بسمه تعالی ⚫️الإمامُ الصّادقُ عليه السلام: إذا ماتَ المؤمنُ الفَقيهُ ثلِمَ في الإسلامِ ثُلمَةٌ لا
#ذکرخیر
▫️حجةالاسلام منصور شریفی (از فضلای موسسه فقه و علوم اسلامی):
رحمه الله و حشره مع اولیائه،
استاد دقیق و در تنظیر فروع فقهی کمنظیر بودن. به رجال هم تسلط خوبی داشتن. شخصیت به معنای واقعی کلمه لطیف و نازنینی هم داشتن.
فقدانشون جای تاسف فراوان داره.
@alfigh_alosul
هو الباقی
مراسم تشییع و تدفین استاد معظم آیتالله سید محمد حسینی روز شنبه ۲۰ شهریور ساعت ۱۷ از مسجد امام حسن عسکری علیه السلام به سمت حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها برگزار می گردد.
@alfigh_alosul
#کامل_الزیارات_۴
🔹آیت الله شب زنده دار(زیدعزه):
در کامل الزیارات حداقل پنج مبنا وجود دارد:
1⃣یک مبنا این است که تمام کسانی که در سند کامل الزیارات واقع شدند اینها ثقات هستند که این فرمایش صاحب وسائل است که محقق خوئی هم این فرمایش را تا این اواخر قبول داشتند و این اواخر از این مبنا عدول کردند.
2⃣ و مبنای دیگر این است که این توثیق فقط برای مشایخ بلاواسطه ابن قولویه هست.
3⃣مبنای سوم این است که این توثیق نه برای تمام افراد است نه خصوص مشایخ، بله مقصود این است که ما در این کتاب، هر بابی یک حدیث صحیحی داریم یک حدیث معتبری داریم، مقصودش این است؛ یعنی هر بابی که ما در کامل الزیاراة منفتح کردیم این عنوان باب ثابت است، چرا؟ چون یک روایت معتبر لااقل در ذیل آن باب ما آوردیم.
این ما ذهب الیه شیخ الاستاد آقای شیخ جواد تبریزی قدس سره بعد ما کان متّبعاً لاستادهِ شدیداً. آنوقتی که ما خدمت ایشان مشرف میشدیم شدیداً همان حرف آقای خوئی را میزد ایشان، و اصلاً تاب این را نداشت که کسی مناقشهی در این مطلب را، اینقدر برای ایشان مسلّم بود که من خودم گاهی بحث میکردم که آقا این چه هست؟ ایشان ناراحت میشد اصلاً. ولی بعدها که دیگر ما مشرف نبودیم خدمتشان در کلماتشان و اینها میدیدیم که ایشان عدول کردند از آن مبنا و قائل به این مسلک شدند. این هم یک مسلک.
4⃣ و مسلک آخر این است که اصلاً آن عبارت ابنقولویه در اول کتاب معنای آن این نیست که اینها ثقات هستند، معنای آن این است که این روایاتی که من اینجا نقل کردهام عند نقّاد الخبر اینها در کتابهایشان آوردند بزرگان علم حدیث در کتابهایشان آوردند و از این جهت من آوردم نه این که اینها حالا همه ثقه هستند یا نه، چون در کتابهای معتبر مسلّم مهم وجود داشته اینها را آوردند. این هم ظاهراً یک مبنایی است که محقق سیستانی دام ظلّه قائل به این مبنا هستند اینها مبانی مختلف است.
5⃣و ما آنچه که تقویت کردیم و قبلاً بحث از آن کردیم و دیگر باید به آن مباحث قبل آقایان مراجعه کنند، این است که؛ این مقدمه میخواهد بگوید رجال بین من و منبعی که من این خبر را از او دارم نقل میکنم اینها ثقات هستند، از ناحیهی من تأمین است از آن به بعد را دیگر باید خودتان ملاحظه بفرمایید. پس دارد توثیق میکند وسائط بین خودش و منابع را، قهراً حتماً مشایخ بلاواسطه همهجا هم واسطه هستند دیگر، آنها را مسلّم است مازاد بر آن هم بله توثیق میشوند. گاهی بین خودش و آن منبعی که دارد از او نقل میکند دو واسطه هست سه واسطه هست گاهی یک واسطه هست. این وسائط بین خودش و منابع را دارد توثیق میکند. مثلاً من میگویم آقا من هر چه که از کافی نقل میکنم من از آدمهای ثقه نقل میکنم دیگر کافی به بعدش را باید خودت ملاحظه بکنی. از ناحیه من تا کافی که منبع من است خیالت راحت، اینها ثقات هستند من اینها را توثیق میکنم، این حرف را دارد میزند.
✳️خارج فقه امر به معروف/ استاد شب زنده دار/ جلسه 205
@alfigh_alosul
#کامل_الزیارات_۵
🔹 آیت الله سید احمدمددی (زیدعزه):
1⃣یک ورقهای منسوب بود به مرحوم استاد، یعنی آقای خوئی. (در سال 1409، 1408) که ما سابقاً میگفتیم کامل الزیارات جمیع رواتش ثقه هستند، لکن بعداً دیدیم در برخی روایات آن، وضاعین و کذابین هستند، ضعفا هستند! لذا نمیشود این مطلب را قبول کرد که ابن قولویه تمام روات را توثیق کرده. فحملاً للّفظ «علی خلاف الظاهر» می گوییم مراد ایشان، خصوصِ مشایخ است.
2⃣بحث علمی این جاست که اگر لفظی ظاهر در یک معنا بود ولی با «اخذ به ظاهر» به مشکل برخورد کنیم، خلافاً للظاهر، حمل بر معنای دیگر میشود کرد یا نه؟ مرحوم آقاضیاء حرفش این است که ظهورات باید منعقد بشود. به مجرد این که آن ظهور منعقد نشد، ظهور دیگری نمیتوان درست کرد.
3⃣ بالفرض که عبارات ابن قولویه، ظاهر در توثیق جمیع روات باشد (البته این فرض، باطل است. ما معتقدیم چنین نیست) اما بالفرض که چنین باشد، حالا اینکه بگوییم ما این ظاهر را نمی توانیم قبول بکنیم، چون در روایات این کتاب، کذابین وجود دارند. پس بیاییم بگوییم خلافاً للظاهر عبارات ابن قولویه در خورد خصوص مشایخ و اساتیدشان است، این از کجا؟! انعقاد ظهور، شرط است. نه این که حالا که ظهور در آن معنای دیگر منعقد نشد، پس این جا منعقد بشود.
4⃣یک راه سوّمی وجود دارد. میگویند: کسی روی منبر رفته بود، مطالب را یادش رفته بود. هِی میگفت صلوات بفرستید! گفت: راه دیگری ندارم، گفتند: یک راه دیگر هم هست، از منبر بیا پایین!
اینجا هم خب راه دیگر وجود دارد. آن راه هم این است که بگوییم عبارات ابن قولویه مجمل است. کأنما قسم خوردهاند که باید این کلام را حمل بر یک معنایی بکنند و حالا مثلاً به معنای ظاهرش که نشد، پس به معنای غیر ظاهر حمل بکنیم! همچین چیزی نداریم! چنین سیره عقلائی ما نداریم!
5⃣من عرض کردم عبارت کامل الزیارات مرادش توثیق جمیع روات نیست. نه عبارتِ کامل الزیارات این است و نه عبارتی که در اول تفسیر مرحوم علی ابن ابراهیم آمده. مضافاً به این که معلوم نیست آن عبارتِ تفسیرِ قمی برای کیست! تفسیر قمی مشکلات فراوان دارد. ولی حالا بر فرض {که این ها را نادیده بگیریم، باز هم دلالت بر توثیق جمیع روات ندارد}
6⃣راه علمی به نظر ما در باب ظهورات، انعقاد ظهور است. خوب دقت بکنید. ما باید برویم دنبال انعقادِ ظهور. اما این که بگوییم: «این کلام ظاهر در این معناست لکن این معنا نمیتواند مراد او باشد، پس یک معنای غیر ظاهر، مراد است» این راه درست نیست. من می خواهم این را بگویم.
⁉️پرسش: از راه قدر متیقن که میشود.
🔹 پاسخ: نمیشود.
✅ به نقل از کانال نردبان فقاهت
@alfigh_alosul
#برنامهتدریس
🔹إن شاء الله به یاری خداوند متعال، دو درس در مؤسسه انصارالمهدی (عج) توسط حقیر (متقیان) برقرار خواهد شد.
۱- درس «فلسفه اصول»
▫️با محوریت موضوعات ذیل:
حجیت، زبان شارع، عرف و سیره، حکم، موضوع شناسی
▫️با سرفصلهای ذیلدر هر موضوعی:
گزارش دیدگاه اصولیین در طول تاریخ اصول
گزارش تفصیلی دیدگاه اعلام بعد از شیخ انصاری
گزارش تفصیلی دیدگاه اساتید معاصر
نقد و ارزیابی
▫️تعداد جلسات: دو جلسه در هفته. چهارشنبهها بعد از نماز ظهر و عصر و پنجشنبهها ساعت ۷ صبح.
▫️پیش نیاز: گذراندن مقطع سطح / یا اتمام کفایتین یا حلقات ثلاث
۲- درس «رجال»
(بر محور کتاب درسنامه رجال استاد غنوی)
روزهای زوج_ یکساعت به اذان ظهر
🔹عزیزانی که تمایل به شرکت حضوری در هرکدام از این دو درس دارند، به خصوصی بنده پیام بدهند.
@alfigh_alosul
#بازنشر
♻️به درخواست برخی اعزه، فایل صوتی جلسه فقه حکومتی آیت الله استاد سیداحمد مددی(زیدعزه) به همراه تقریر نوشته شده از این جلسه بازنشر میشود.
https://eitaa.com/alfigh_alosul/1219
گعده فقه حکومتی با استاد مددی.mp3
39.27M
🔊
✳استاد: آیت الله سیداحمد مددی(زیدعزه)
✳موضوع: گعده فقه حکومتی
@alfigh_alosul
#نکاتیازجلسهفقهحکومتی
🔸جلسه ای که در محضر استاد آیت الله سیداحمد مددی(زیدعزه) تشکیل شد، دارای موضوعات اصلی و فرعی بود. جلسه ای که پربار بوده و بسیار برای رشد ذهنی طلاب محقق در عرصه فقه و اصول، مفید و مؤثر می باشد.
🔸شاید به دلایلی برخی از دوستان وقت و فرصت کافی برای استماع این جلسه را نداشته باشند، جهت تحریض و تحریک اعزه، نکاتی از این جلسه را تقریرگونه در اختیار عزیزان قرار میدهم به امید آنکه در فرآیند آموزشی و پژوهشی ایشان تأثیرگذار باشد.
🔸موضوع محوری این جلسه، تبیین تئوری #فقهولاییوفقهاستنباطی از منظر استاد مددی بود. پیرامون این موضوع و مرتبط با آن، موضوعات فرعی دیگری نیز مطرح شد، که به مقدار نیاز گزارش خواهد شد.
#فقهولایی
#ضرورتتحولدرعلماصول
@alfigh_alosul
#نکاتیازجلسهفقهحکومتی_۱
▫️فقهولایی_فقهاستنباطی
🔸استاد سید احمد مددی(زیدعزه):
🔺در میان اهل سنت با توجه به اطیاف مختلف ایشان، به استثنای خوارج و زیدیه، باقی اهل سنت این اندیشه را داشتند که مسند #ولایتامر به حاکم واگذار شده است و همه در بیعت او هستند و فقیه متصدی ولایت امر و حکومت نیست. مانند ابوحنیفه که هرچند به حسب ظاهر با منصور مخالف بود اما اعتقادی به ولایت و حاکمیت فقیه نداشت. این اندیشه در علم اصول ایشان نیز جریان یافته و صبغه اصول فقه آنها #اصولاستنباطی گردیده است.
🔺عالم تشیع نیز به دلیل آنکه در اقتباس از اصول فقه اهل سنت، متأثر از آنها بوده اند، همان اصول فقه استنباطی را اخذ نموده و ممشای علمی خویش قرار داده بودند. این در حالیست که، اساساً فقه شیعه فقه ولایی و استنباطی بوده است نه فقط استنباطی. تمام کتب اصول ما در این نقص مشترکند که بیگانه از #اصولفقهولایی هستند. حتی در کتاب اجتهاد و تقلیدی که شئونات فقیه را طرح می کنند، به شأن ولایی فقیه اشاره ای نمی کنند.
🔺عنوان بحثی که من طرح کردم، فقه ولایی است نه فقه حکومتی. یکی از شئون فقه ولایی همین حکومتداری فقیه است. گاهی اوقات فقه ولایی ناظر بر شأن شخصی افراد است نه شأن نوعی ایشان. مانند آن دستوری که امام کاظم(سلام الله علیه) به علی بن یقطین در #ترکمتعه دادند. روشن است که این دستور، حکم ولایی شخصی بوده است نه نوعی. حال سؤال این است که، آیا در مثل مسئله علی بن یقطین که حکم ولایی شخصی داده شده است، آیا این ولایت فقط برای امام است یا برای فقیه نیز ثابت است؟ به نظر می رسد بله برای فقیه نیز ثابت است. اجمالاً فقیه این حق را دارد که مستحبی را برای فردی واجب سازد. البته این به معنای «کل ما للإمام فهو للفقیه» نیست که آن را قبول نداریم.
🔺از مجموع ادله می توان برای اثبات ولایت فقیه در حد نیابت از امام استفاده کرد. اینکه گفته می شود، ولایت فقیه مختص به عصر غیبت است یعنی معنای فقه ولایی فهمیده نشده است. مقصود از ولایت فقیه، یعنی در هر موقعیتی که امام حضور نداشت مثلاً در مدینه بود و شیعیان در کوفه یا نیشابور یا جای دیگری بودند نیاز به سرپرستی و ولایت دارند که، نائب عام امام شخص فقیه است. و این تئوری از زمان امام بوده است زیرا ماهیت فقه شیعه، فقه ولایی و استنباطی با هم است.
@alfigh_alosul
#نکاتیازجلسهفقهحکومتی_۲
#پیرامونعلماصول_۱
🔸استاد سیداحمد مددی(زیدعزه):
🔺تمام کتب اصول ما در این نقص شریکند که #اصولفقهولایی در آنها طرح نشده است. حتی در کتاب اجتهاد و تقلیدی که شئونات فقیه را طرح میکنند، به شأن ولایی فقیه اشاره ای نمیکنند. و به همین دلیل است که در خاتمه اصول کفایه هم نیامده است. کتب اصول ما بسیار در هم ریخته است. مباحث مهمی حول «منبع کتاب» است که در اصول طرح نشده است.
🔺#حجت در میان اهل سنت یک به معنای مصدر تشریع است و یکی هم طرق اثبات. در فرهنگ شیعه حجت بیشتر به معنای طرق اثبات به کار می رود. حجت به معنای مصدر تشریع زیربنایش به عهد صحابه بازگشت میکند. بعد از رحلت پیامبر با موضوعات جدیدی روبرو شدند که حکم نداشتند و حدود 20 مصدر تشریع را برشمردهاند که از جمله آنها #قیاس و #اجماع است که از زمان خلیفه دوم وارد جهان اسلام شد.
🔺یکی از مهمترین آثار فقه ولایی در کیفیت رفع تعارضات بروز پیدا میکند. چهره جدید اصول که اصول متأخر شیعه است متأثر از وحید بهبهانی است. اصولیین گفتند تنافی میان دو دلیل یا به مقام جعل بازگشت می کند که همان تعارض است یا به مقام امتثال که همان تزاحم است. تزاحم در میان اهل سنت و قدمای شیعه مطرح نیست و در میان اصول متأخر شیعه ظهور کرده است. فقه ولایی توسعه ای دارد و مختص به رفع تعارض و تزاحم نیست.
🔺اصول فقه موجود کارش استنباط است و خروجی آن فقه استنباطی است نه فقه ولایی. ولایت مقدم بر مناسک است. در کتب فقهی سه شأن برای فقیه گفته اند؛ افتاء، قضاء و ولایت. افتاء ولایت نیست اما در میان اهل سنت افتاء ولایت است.
@alfigh_alosul
#نکاتیازجلسهفقهحکومتی_۳
#پیرامونعلماصول_۲
🔸 استاد سید احمد مددی(دام ظله):
🔺درباره #قیاس میگویند تمثیل منطقی است اما در حقیقت قیاس #فضاسازیبرایتشریع است. روایت معروف ابان تمثیل منطقی نیست که به آن قیاس گفته می شود. قیاس در حقیقت معنای جامعی است که شامل تمثیل منطقی هم می شود که در حقیقت فضاسازی در فرآیند تشریع است. #اجماع هم حقیقتش این است که آن دومی یک مجمع مشورتی از ۳۰ نفر داشت، ۱۵ نفر از صحابه که مهاجرین بودند و ۱۵ نفر دیگر از بزرگان اوس و خزرج. او گاهی اوقات مسائلی را در آن مجمع طرح میکرد و نظرسنجی میکرد و سپس به نظر واحد خودش که میرسید میآمد در مسجد مدینه اعلام مینمود. اجماع از اینجا شروع شد و قیاس هم از این دوران شروع شد.
🔺اصل قیاس این بود. بعدها #استصحاب هم اضافه شد. استصحاب در احکام کلیه البته مدنظر است. این استصحاب نزد اصحاب ما ابتدائاً حجت نبود اما علامه تمایلی پیدا کرد و استصحاب وارد علم اصول شد و اخباریین هم یکی از نقاط تعارض ایشان با اصولیین در مورد استصحاب در شبهات حکمیه است. در قیاس بحث این بود که یک موضوعی داریم که حکم ندارد و یک موضوعی داریم که حکم دارد، میآمدند یک جامع تصور میکردند و حکم را از یکی به دیگری سرایت میدادند. اما در استصحاب میگفتند، موضوع یکی است ولیکن دو حالت دارد، یک حالتش حکم ندارد و یک حالتش حکم دارد. #ماهیتاستصحاب به لحاظ اصولی با قیاس یکی است. در معالم نگاه کنید؛ القیاس و الاستصحاب. اهل سنت به جای استصحاب می گفتند؛ الیقین لایزول بشک. مجموعه احتمالاتی که درباره استصحاب و الیقین داده شده است ۱۶-۱۷ مورد است که فقط دو احتمال در رسائل آمده است.
🔺آنچه بیشتر در فضای اصول شیعه و سنی تأثیر دارد، فضای #عبدومولی است و آنچه در دوران کنونی بیشتر مطرح میشود بحث قانونی است که یکی از آنها #خطاباتقانونیه است. آسیدمحمدتقی خوانساری به این بحث خیلی ورود کرده اند.
@alfigh_alosul
#نکاتیازجلسهفقهحکومتی_۴
#پیرامونشورا
🔸استاد سید احمد مددی(دام ظله):
🔺ماهیت #اجماع این است که، خلیفه دوم یک مجمع مشورتی داشت که همان شورا است و از 30 نفر تشکیل میشود، 15 نفر از اصحاب مکه که مهاجرین و 15 نفر از بزرگان اوس و خزرج. گاهی اوقات برخی از مسائل را در این مجمع طرح میکرد و نظرسنجی مینمود و سپس به نظر واحد خودش که میرسید در مسجد مدینه اعلام میکرد. یکی از این مسائل، مسئله #اراضیخراجیهعراق بود که مجموع این اراضی را اندازهگیری کرده و در دیوان ثبت کردند. در این مجمع هم بعد از مشورت، در نهایت نظر امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) را تصویب کردند که این اراضی زیربنای بیت المال مسلمین باشد.
🔺#مشورت یک ماهیت فردی دارد یعنی انسان قبل از ورود به عمل نسبت خطا را پایین بیاورد و نسبت اصابه را بالا ببرد. این نظام حقوقی نیست (و شاورهم فی الامر) نظام حقوقی نیست. اما (امرهم شوری بینهم) اصطلاحاً #نظامحقوقی است که در مقابل نظام ولایی است. #انصار مدینه تفکر شورایی داشتند و #مهاجرین مکه تفکر ولایی. آیه امرهم شوری بینهم، درباره انصار است نه مسلمین، ولیکن شاورهم مطلق است که به معنای مشورت است. آیات قبل از این آیه مربوط به اوضاع انصار در مدینه است. آنها مسائل اجتماعی خودشان را به شورا می بردند مثل جنگ و صلح و معاملات قبیله ای، اما اینکه شورا وارد دین شود مطرح نشده بود. مهاجرین با ولایت انتخاب خلیفه کردند اما انصار می خواستند با شورا انتخاب کنند.
🔺شورا در میان شیعه جا نیافتاد. الآن هم که مجلس شورای اسلامی مطرح است، دعواست که مشورت است و تشریع نیست اما در دنیای اسلام و میان عامه حدود ۲۰ #منبعتشریع طرح شده است که یکی از آنها شورا است
@alfigh_alosul
#نکاتیازجلسهفقهحکومتی_۵
#پیراموناقتضائاتحکومتاسلامی
🔸 استاد سید احمد مددی(دام ظله):
🔺یکی از مباحث اصلی فقه حکومتی، مبحث خمس و زکات و #مباحثاموال است که متأسفانه علمای شیعه به آن نپرداختند. اما در میان اهل سنت از زمان امام کاظم(سلام الله علیه) نگارشهایی شروع شد. یکی از مباحث علم اقتصاد، منابع مالی است. ما یک روایتی داریم منحصراً در #تحفالعقول و در هیچ مصدر دیگری نیامده است. این روایت اصناف اموال را شرح داده است. این روایت، تنها روایتی است که در دنیای اسلام داریم که هم منابع مالی را در 4 قسمت قرار داده است و هم مصارف زندگی را در 25 قسمت ذکر کرده است. خیلی هم حرفهای لطیفی دارد.
🔺یکی از نکات #خاتمیت، این است که نبوت و وحی دارد وارد #ادارهجامعه شده است. این نکته از تفکرات اهل بیت است. یکی از خصائص شریعت خاتم این است که تمام نیازهای بشر را با استفاده از وحی مرتفع کند. و از لوازم این امر #تفویضالامرالیالرسول است. یعنی پیغمبر دو شأن دارد؛ شأن تلقی وحی که از آن #فقهاستنباطی به دست می آید و شأن تشریع و جعل است که از آن به #فقهولایی یاد می شود. شما در حکومت اسلامی مشکلاتی پیدا می کنید آیا حکم را باید بردارید یا خیر یک راهکاری پیدا کنید؟ احکام تابع مصالح واقعیه هستند، آیا مثل دومی متعه را برمی دارید؟ یا اینکه متعه را محدود کرده و برای آن راهکاری پیدا میکنید؟
🔺مسئله #ولایتفقیه اجماعش ضروری شیعه است. در اهل سنت هیچ فقیهی شأن ولایی ندارد و کسانی که ولایت را قبول کردند تشکیل خلافت دادند. مثل #داعش که تشکیل حکومت می دهد برخلاف #القاعده که اهل ترور است و تشکیل حکومت نمی دهد. #خوارج تشکیل حکومت دادند و همچنین #زیدیهها. اما آنچه که امام صادق(سلام الله علیه) در نظر داشت، قیام مسلحانه نبود و #تشکیلحکومت بود. ولایت فقیه هم مبنایش این است که هرجای که معصوم نبود، فقیه همان شأن را دراد و این مختص به زمان غیبت نیست. طرح ولایت فقیه در اصطلاح سیاسی یعنی حکومت در حکومت. طرح ولایت فقیه یعنی با اینها قیام مسلحانه نکنید اما خودتان امورات خودتان را اداره کنید و قاضی را برای خودتان منصوب کنید.
@alfigh_alosul
#روز_وقف
#مدرسه_مروی_۱
🔹تصویر مدرسه علمیه مروی/ به همراه وقفنامه آن.
▫️در زمان شاه طهماسب، طایفة عزالدّینلوی قاجار اشاقه باش مامور محافظت از سرحدّات شمال شرقی ایران گردید. مرکز حکومت آنان مرو بود. هنگامی که میر معصوم ملقب به شاه مراد، معروف به بیگ جان به حیله و تزویر بر حکومت بخارا دست یافت، وی بنای تجاوز به ناحیة مرو گذاشت. بیرامعلی آقا حکمران مرو در جنگ با وی کشته شد و اندکی بعد شهر مرو به دست حکمران بخارا افتاد و افراد خانوادة بیرامعلی آقا من جمله محمد حسین خان پسر بزرگ و جانشینش اسیر شدند. محمد حسین خان درسال 1210 هجری قمری ـ که آقا محمد خان در خراسان بود ـ از بخارا گریخت و پس از تحمل سختی های فراوان بعد از چهار سال در به دری و سرگردانی به خراسان رسید و به درخواست فتحعلی شاه به تهران آمد و چون پس از فرار محمد حسین خان، افراد خاندان وی را بیگ جان سر بریده بود بدو تسلیت گفت و مقدم او را گرامی شمرد.
▫️محمد حسین خان هرگز به خدمات دولتی تمایلی نشان نداد و حتی دعوت فتحعلی شاه را برای تصدی امر وزارت نپذیرفت. ولی تا پایان عمر چونان مشاور صدیقی در خدمت فتحعلی شاه باقی ماند.
▫️حاجی محمد حسین خان مروی که تموّلی فراون یافته بود آثار خیری چون مدرسه، مسجد، باغ و بازارچة مروی را در تهران از خود بر جای گذاشت و تمام املاک خود را بر مسجد و مدرسة خویش وقف کرد.
@alfigh_alosul
#روز_وقف
#مدرسه_مروی_۲
🔹مراسم کلنگ زنی
نقل است زمانی که میخواستند مدرسه مروی را بسازند، خان مروی، تمام علما و بزرگان را دعوت کرد و گفت: «کسی که نماز شب او ترک نشده ولو به قضا، کلنگ این مدرسه را بزند، کسی حاضر نشد و جلو نیامد و ایشان خودش کلنگ مدرسه را میزند و میگوید من از زمانی که به بلوغ رسیدم عهد کردم که نماز شبم ترک نشود».
🔹شرایط متولی
بنابر وقفنامه حوزه مروی، متولی حوزه باید اهل تهران و مجتهد جامع الشرایط بوده و صاحب اعتبار اجتماعی بالایی باشد. به همین منوال تاکنون در دو قرن گذشته همواره بزرگانی از علمای تهران تولیت مروی را به عهده داشتهاند میرزا مسیح مجتهد تهرانی، ملاعلی کنی، محمد حسن آشتیانی از جمله آنها بودهاند.
@alfigh_alosul
#روز_وقف
#مدرسه_مروی_۳
🔹گوشهای از متن وقفنامه
.... وقفا صریحا لازما جازما دائما باقیا شرعیاً اسلامیا بحیث جرت الصیغ والعقود مشتمله علی الایجاب والقبول وسائر الشرائط والقیود، و صار الجمیع علی ما ذکر بحیث لایباع و لایشری و لایستبدل و لا یوهب و لا یرهن (ظ) و لایجری علیه سوی الشروط المختاره بحضره الواقف، سهل الله علیه المواقف.
▫️جناب واقف، معظم، ادامه الله ملاذا للامم، ضمن العقد چند شرط شرعی فرمودند:
1⃣محصلین علوم شرعیه که مدرسه وقف است برایشان، باید ساعی باشند در تحصیل علم، و هرگاه کسی است که نباید درس بخواند، در تدریس و تألیف کوتاهی ننماید.
2⃣آنکه در هر یک از حجرات زیاده از دو نفر نیز ساکن نگردند، مگر پنج حجره کوچک، که چهار از آن در جنبین دو ایوان شرقی و غربی است، و یکی از آن متصل به مدرسه کوچک جدید، که یک نفر است.
3⃣آنکه طفل غیر ممیز را در مدرسه جای ندهند، و صبّی ممیز را نیز در هر حجره زیاده از یک نفری نیز جای ندهند.
4⃣آنکه با وجود امکان، در هر یکی از حجرات، هر شب یک نفر از محصلین بیتوته کند که حجره خالی نماند. و هرگاه یکی از محصلین غایب شود اگر بدون عذر شرعی است، از آن پس، او را در آن حجره حقی نیست، و با وجود عذر شرعی قبل از انقضای چهل روز او را دیگر حقی نیست و باید به دیگری داده شود.
5⃣هر یک از طلبهها با عدم عذر شرعی هر روزه اقلاً یک حزب کلام الله مجید تلاوت کنند.
6⃣کتابی از کتب موقوفه را خواه از اهل مدرسه و خواه خارج، احدی بیاذن متولی و ناظر و اطلاع مدرّس و جمعی از ثقات طلبه بیرون نبرند، و با اذن و اطلاع هم بیش از یک شبانه روز در خارج نگاه ندارند، مگر متولی، که با مصلحت شرعیه زیاده بر این هم میتواند.
7⃣طلبهها در دادن کتاب به یکدیگر مضایقه نکنند، و مهما امکن کتب را معطل نگذارند، و در حفظ کتب و فروش و ظروف اهتمام بلیغ کنند، و اگر کتابی یا فرشی یا ظرفی به تفریط من هی فی تصرفّه یا غیر، تلف یا معیوب شود متولی با امکان، قیمت یا ارش را از مفرّط استیفا نموده در اصلاح یا تحصیل مثل مهما امکن، صرف کند.
8⃣اگر طالب علمی به هم رسد که در نظر متولی به جهتی از جهات شرعیه اولی باشد از بعض ساکنین، متولی و ناظر را رسد که او را جای داده مرجوح را بیرون کند. و اگر بعد از اظهار متولی امتناع کند غاصب خواهد بود.
9⃣کسی [که] وارد بر اهل مدرسه میشوند بیش از یک ساعت نگاه ندارند، مگر از محصلین علم باشند و با متولی و ناظر نزاع نکنند به جهت تصرف موقوفات.
@alfigh_alosul
#معرفی_کتاب
1⃣«رسائل حجابيه» مجموعه ۳۳ رساله و كتاب است كه از سال ۱۲۹۰ تا ۱۳۴۸ ش درباره حجاب نوشته شده و توسط جناب آقاى رسول جعفريان و به زبان فارسى گرد آمده است.
2⃣به دليل طرح كشف حجاب كه پس از مشروطيت اوج گرفت، بسيارى از علما و دانشمندان اسلامى به دفاع از حجاب پرداختند و آثار زيادى در اين باب تدوين شد.
3⃣مؤلف، اين آثار را از منابع مختلف گردآورى و ضمن تحقيق و تصحيح، آنها را به چاپ رسانده است. رسالهها و كتابهاى اين مجموعه دو جلدى مختلف است. برخى رسالهها به جنبههاى اجتماعى حجاب پرداختهاند و تعدادى از آنها نيز به مباحث علمى و فقهى اختصاص دارند.
4⃣مؤلف، ضمن آنكه برخى از ديدگاههاى مطرح شده در اين آثار را افراطى مىداند، طرح چنين ديدگاههايى را به دو دليل مفيد و سازنده خوانده است: نشان دادن تلاش مدافعان سنت دينى در برابر بدعتها( از جمله بدحجابى) و آشنايى محققان با ديدگاههاى متفاوتى كه در اين باره مطرح شده است.
@alfigh_alosul
#گزارش_پژوهش_۱
✅تعریف فقهی وقف
معمول فقها، دو مؤلفه را در تعریف وقف در نظر میگیرند: مؤلفهای که ناظر بر جهت حبس عین است، و مؤلفهای که ناظر بر جهت آزادسازی منافع آن عین برای مخاطبین عام یا خاص وقف است. در تعابیری که برای بیان این دو مؤلفه استفاده کردهاند، اختلاف وجود دارد، اما حقیقت مطلب نزد ایشان، مشترک است. در گزارشی که از تعابیر فقها در تعریف وقف انجام میشود، سعی میگردد، در ارجاعات به منابع فقهی، سیر تاریخی، مدنظر قرار بگیرد تا نکاتی افزون از تعریف به دست آید.
1⃣تعریف اول: تحبیس الاصل و تسبیل المنفعة. این تعریف در کلمات شیخ طوسی، ابن حمزه طوسی، ابن ادریس حلی، علامه حلی، محقق کرکی، محدث بحرانی، سیدمجاهد، ملااحمدنراقی،آخوندخراسانی،سیدکاظم یزدی، محقق خوئی طرح شده است.
2⃣تعریف دوم: تحبیس الاصل و تسبیل الثمرة. این تعریف در کلمات علامه حلی، فیض کاشانی، سیدعلی حائری، میرزامحمدتقی شیرازی، محقق ایروانی، محقق نائینی، محقق اصفهانی، سیدمحسن حکیم، محقق خوئی، طرح شده است.
3⃣تعریف سوم: تحبیس الاصل و اطلاق المنفعة. این تعریف در کلمات محقق حلی، علامه حلی، شهید اول، محقق کرکی، سیدعلی حائری، شیخ حسن کاشف الغطاء، شیخ محمدحسن نجفی، طرح شده است.
4⃣تعریف چهارم: تحبیس العین و تسبیل المنفعة. این تعریف در کلمات آقارضاهمدانی، بحرالعلوم، سیدابوالحسن اصفهانی، امام خمینی و سیدابوالقاسم خوئی به عنوان تعریف وقف طرح شده است.
5⃣تعریف پنجم: تحبیس العین و تسبیل الثمرة. این تعریف در کلمات سیداحمدخوانساری، شیخ مرتضی حائری، شیخ محمدعلی اراکی، سیدصادق روحانی، طرح شده است.
🔸به نظر میرسد، این تعاریف که اصل آن از شیخ الطائفه آغاز شده است، زمینه را برای تکوّن «ارتکازی عقلائی» از حقیقت وقف فراهم ساخته است. به گونهای که محقق حلی، با تعریف وقف به «عقد» آغازگر راهی میشود که، تمام لوازم و ملازمات عقد بر وقف ترتب مییابد و این همان، جدایی وقف از حقیقت صدقهای آن است که به طور مفصل به آن پرداخته خواهد شد.
@alfigh_alosul
#گزارش_پژوهش_۲
☀️ریشهیابی تعریف فقهی وقف
✍ محمد متقیان تبریزی
🔹با گزارشی که از تعاریف وقف ارائه شد، روشن گشت که اولین تعریف برای وقف، از ناحیه شیخ طوسی طرح شده است و پیش از او، تعریفی برای وقف ذکر نشده است. نه در آثار شیخ مفید و نه سیدمرتضی و نه پیش از ایشان، چنین تعریفی برای وقف گزارش نشده است. با این وصف، این سؤال طرح میشود که: شیخ طوسی، تعریف مورد نظر را از کدام منبع فقهی یا روایی اخذ کرده است؟
1⃣با نظر به روایات کتاب «الوقف و الصدقات» در منابع اربعه و سایر کتب روایی، معلوم میگردد نه تنها تعابیر موجود در تعاریف، در کتب روایی امامیه یافت نمیشود، بلکه معانی نزدیک به آنها نیز موجود نیست. از سوی دیگر، شیخ طوسی در عبارات خود، در مقام بیان الفاظ صحیحه وقف، به نکتهای اشاره میکند که، گویای منبع مورد استفاده او در تعریف وقف است:
«فاما إذا قال حبست أو أسبلت رجع أيضا إلى الوقف، و صار وقفا و كان ذلك صريحا فيه لأن الشرع ورد بهما، لأن النبي صلى الله عليه و آله قال لعمر: حبس الأصل و سبل الثمرة، و عرف الشرع آكد من عرف العادة.»
(المبسوط فی فقه الامامیة، ج3 ص 291/ الخلاف، ج3 ص 538)
2⃣در منابع روایی عامه، ابوابی با عنوان «وقف» تعیین شده، لیکن اخبار منقول، هم منحصر به خبر چند شخصیت؛ سعد بن عباده، عمربن الخطاب، زبیر بن العوام، ابوطلحة است و هم اینکه، همه این اخبار بلااستثناء با لفظ «صدقه» نقل شده است، هرچند که، عناوین ابواب را با لفظ «وقف» تنظیم کرده اند. ضمن اینکه، مجموع این اخبار به ۴ روایت بیشتر نمیرسد که در این منابع به صورت مشترک نقل شده است.
3⃣روایت مورد نظر در این بحث، همان خبر صدقه عمربن الخطاب است که، در ۴ منبع از این منابع آمده است. به عنوان نمونه به نقل صحیح بخاری توجه کنید:
«حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ، حَدَّثَنَا ابْنُ عَوْنٍ، قَالَ: أَنْبَأَنِي نَافِعٌ، عَنْ ابْنِ عُمَرَ- رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا-: «أَنْ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ أَصَابَ أَرْضًا بِخَيْبَرَ، فَأَتَى النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ يَسْتَأْمِرُهُ فِيهَا، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنِّي أَصَبْتُ أَرْضًا بِخَيْبَرَ، لَمْ أُصِبْ مَالًا قَطُّ أَنْفَسَ عِنْدِي مِنْهُ، فَمَا تَأْمُرُ بِهِ؟ قَالَ: إِنْ شِئْتَ حَبَسْتَ أَصْلَهَا، وَ تَصَدَّقْتَ بِهَا، قَالَ: فَتَصَدَّقَ بِهَا عُمَرأَنَّهُ لَا يُبَاعُ، وَ لَا يُوهَبُ، وَ لَا يُورَثُ، وَ تَصَدَّقَ بِهَا، فِي الْفُقَرَاءِ، وَ فِي الْقُرْبَى، وَ فِي الرِّقَابِ ، وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، وَ ابْنِ السَّبِيلِ ، وَ الضَّيْفِ، لَا جُنَاحَ عَلَى مَنْ وَلِيَهَا، أَنْ يَأْكُلَ مِنْهَا بِالْمَعْرُوفِ، وَ يُطْعِمَ غَيْرَ مُتَمَوِّلٍ. قَالَ: فَحَدَّثْتُ بِهِ ابْنَ سِيرِينَ، فَقَالَ: غَيْرَ مُتَأَثِّلٍ مَالًا.»
(صحيح البخاري، ج4، ص: 437/ صحيح مسلم، ج3، ص: 1255/ سنن الترمذي، ج3، ص: 426 / سنن ابن ماجه، ج4، ص: 62)
ادامه در متن بعدی
⬇️⬇️⬇️
ادامه از متن قبلی ⬆️⬆️⬆️
4⃣و اما این روایت، هرچند بنابر مبانی رجال عامه، از صحاح محسوب میشود، لیکن به جهات عدیدهای مورد تأیید نیست؛
اول: هیچ گزارشی از صدقه خلیفه ثانی در اخبار امامیه وجود ندارد و چنین گزارشی، بدواً و استینافاً در منابع عامه یافت شده است. با وجود انتساب این گزارش به حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) اگر چنین واقعهای وجود داشت، حتماً در کلمات ائمه گزارش میشد، در حالیکه چنین نیست، ولی بسیاری از صدقات ائمه در گزارشات روایی آمده است.
دوم: هیچ راوی دیگری وجود ندارد که ناقل این واقعه باشد و تنها ناقل آن، عبدالله بن عمر است که بعید نیست به قصد فضیلت سازی برای پدر خود آن را جعل کرده باشد.
سوم: روایاتی در منابع امامیه درباره صدقات ائمه و فاطمه زهراء (سلام الله علیهم) وارد شده است که، کلینی در باب مختصی آنها را نقل کرده است. در میان آنها روایتی درباره صدقه امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) وارد شده است که، متن ماجرای آن صدقه، شبیه آن ماجرایی است که درباره صدقه خلیفه ثانی گزارش شده است:
«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ عَطِيَّةَ الْحَذَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ قَسَمَ نَبِيُّ اللَّهِ ص الْفَيْءَ فَأَصَابَ عَلِيّاً ع أَرْضاً فَاحْتَفَرَ فِيهَا عَيْناً فَخَرَجَ مَاءٌ يَنْبُعُ فِي السَّمَاءِ كَهَيْئَةِ عُنُقِ الْبَعِيرِ فَسَمَّاهَا يَنْبُعَ فَجَاءَ الْبَشِيرُ يُبَشِّرُ فَقَالَ ع بَشِّرِ الْوَارِثَ هِيَ صَدَقَةٌ بَتَّةً بَتْلًا فِي حَجِيجِ بَيْتِ اللَّهِ وَ عَابِرِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُبَاعُ وَ لَا تُوهَبُ وَ لَا تُورَثُ فَمَنْ بَاعَهَا أَوْ وَهَبَهَا فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ* لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا.» (الكافي (ط - الإسلامية)، ج7، ص: 54)
همانطور که در روایت صدقه خلیفه ثانی آمده است:« أَنْ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ أَصَابَ أَرْضًا بِخَيْبَرَ»، در روایت صدقه امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) نیز چنین آمده است:« قَسَمَ نَبِيُّ اللَّهِ ص الْفَيْءَ فَأَصَابَ عَلِيّاً ع أَرْضاً»، البته مؤخره دو گزارش متفاوت از همدیگر است. در گزارش از صدقه عمربن الخطاب، او از رسول الله(صلی الله علیه و آله) استئمار میکند و حضرت آن عبارت را میفرمایند، اما در گزارش از صدقه حضرت امیر(سلام الله علیه) چنین آمده است که: ایشان آن را صدقهای قرار میدهند برای حجاج بیت الله الحرام که نه فروخته میشود و نه هبه میشود و نه به ارث میرسد. آنچه که به نظر میرسد این است که، گزارش صدقه خلیفه ثانی، بسان سایر اخباری که برای فضایل خلفا، جعل شده است، رونوشتی است از صدقه حضرت امیر(سلام الله علیه). رونوشتی که تنها نویسنده و راوی آن هم، عبدالله بن عمر است.
@alfigh_alosul
☀️سلسله دروس خارج فقه معاصر؛ تهدید یا فرصت؟
1⃣قطعاً ورود اساتید متین و قویم فقه و اصول حوزه علمیه به عرصههای نوین و راهاندازی دروسی بر محور موضوعات مستحدثه، گامی رو به پیش است. و نشان از دغدغه حل مسائل جدید، کمک به نظام اسلامی و تثبیت نقش فعال فقه در زندگی جامعه اسلامی دارد.
2⃣اما چنانچه این ورود فقیهانه، ملازم با موضوعشناسیهای عمیق و دقیق نباشد، و مواجههای سطحی و سادهاندیشانه با موضوعات مستحدثه مدرن صورت بگیرد، خوف آن میرود که؛ نه تنها کمکی به نظام اسلامی صورت نگیرد، بلکه فقه، به انفعال گراییده و تبدیل به «ماشین امضاء» موضوعات مدرن گردد.
3⃣و مع الاسف، در برخی از مواضع مشاهده میشود، استاد گرامی علیرغم تضلع و تسلطی که در فقه و اصول متداول دارد، به دلیل ضعف در موضوع شناسی نوین، و عدم تحرک لازم برای کشف و درک حقیقت موضوعات جدید، مبتلا به سطحینگری در تجویزات و تحریمات میگردد.
4⃣اگر عزیزانی که دغدغه تأسیس و راهاندازی این دروس را دارند، به این نکته متفطن نباشند، ای بسا که خدمت آنان، به آسیبهایی جبران ناپذیر منتهی گردد. و تنها توصیه و پیشنهاد این کمترین، احتراز از هرگونه «سطحی نگری» در موضوعات مستحدثه مدرن است.
@alfigh_alosul
#فقه_الوضوء_۱
🔹در کتب فقهی، متداول است که در بخش «افعال الوضوء»، در مبحث «غَسل الوجه»، چند مسأله را مورد بررسی قرار میدهند. یکی از آن مسائل این است که، مقصود از «غَسل» چیست؟ به بیان محقق خوئی(ره)، سه احتمال مطرح میشود:
1⃣احتمال اول: مقصود از غسل در وجه و یدین، همان غسلی است که در تطهیر متنجسات معتبر است؛ استیلاء الماء علی الوجه و الیدین، و إنفصال الغسالة عنه. صحیحه زراره که تعبیر «یجری علیه الماء» دارد، میتواند شاهد بر این معنا باشد.
2⃣احتمال دوم: آنچه که معتبر است، رسانیدن رطوبت به پوست است، هرچند این امر با کشیدن دست حاصل شود. روشن است که مقصود، مسح نیست، بلکه مسح مقدمه «ایصال النداوة» است. در استدلال این احتمال، روایات متعددی وجود دارد، از جمله صحیحه زراره که میگوید:«انما الوضوء حد من حدود اللّٰه ليعلم اللّٰه من يطيعه و من يعصيه، و أن المؤمن لا ينجسه شيء، إنما يكفيه مثل الدهن»
3⃣احتمال سوم: حد واسط میان دو احتمال پیشین است. یعنی «استیلاء الماء» معتبر است، بدون اینکه مشروط به «انفصال الغسالة» باشد. صحیحه زرارة که می گوید:« إذا مس جلدك الماء فحسبك» می تواند دلالت بر این احتمال داشته باشد.
ایشان، بههمین احتمال سوم گرایش دارند، و روایت مورد نظر را حاکم بر روایت احتمال اول میداند.
ر.ک؛ التنقیح فی شرح العروة الوثقی، الطهارة ۴، ص ۵۶
----------------------------------------
🔹فتوای برخی از مراجع معاصر:
امام خمینی(ره)
اگر دست را تر كند و به صورت و دستها بكشد، چنانچه ترى دست به قدرى باشد كه به واسطۀ كشيدن دست، آب كمى بر آنها جارى شود كافى است.
آیت الله خامنهای: س 124: آيا در صحت وضو شرط است كه آب بر همۀ قسمتهاى دست جريان پيدا كنديا آن كه كشيدن دست تر بر آن كافى است؟ج: صدق شستن منوط به رساندن آب به تمام عضو است هر چند به وسيله دست كشيدن باشد. ولى مسح اعضاء با دست مرطوب به تنهائى كافى نيست.
آیت الله زنجانى: به قدرى باشد كه بگويند صورت و دستها را شسته است كافى است.
آیت الله سيستانى: به قدرى باشد كه به واسطۀ كشيدن دست آب، آنها را فرا گيرد كافى است. و لازم نيست كه بر آنها جارى شود.
آیت الله بهجت: بايد بنا بر احتياط ترى دست به قدرى باشد كه به واسطۀ كشيدن دست، كمى آب بر آنها جارى شود.
@alfigh_alosul