eitaa logo
الفقه و الاصول
1.2هزار دنبال‌کننده
350 عکس
28 ویدیو
224 فایل
با ارائه #تحقیقات_فقهی_اصولی_رجالی با دغدغه #فقه_حکومت با نظری به #فلسفه_اصول ✍️مدرس_پژوهشگر فقه و اصول؛ محمد متقیان تبریزی ♨️مطالب این کانال تولیدی است، لطفاً با #لینک نقل کنید. مسیر گفتگو؛ @mmsaleh_313
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ محمد متقیان ✅ ماهیت ارتداد برخی از افرادی که منتحل به نحله اسلام هستند، فعلی را انجام می‌دهند که، از آن فعل به عناوین متعدده‌ای تعبیر می‌شود و مهم‌ترین تعبیر همانا واژه «ارتداد» است که موضوع ابواب یا کتب فقهی قرار گرفته است. هرچند این واژه، تنها دریچه ورودی به عالم معانی آیات و اخبار وارده در این موضوع نمی‌باشد. برای درک و دریافت یا به عبارتی این باب فقهی، تحقیق پیش‌روی را در چندین مرحله پی می‌گیریم؛ - معنای لغوی کلمه «ارتداد» - ارتداد در آیات قرآن - ارتداد در اخبار - ارتداد در اصطلاح فقهای امامیه - ارتداد در اصطلاح فقهای عامه 1⃣ معنای لغوی ارتداد 🔹گویا کلمه ارتداد از ریشه «ردد» اشتقاق یافته است. لغویین این ماده لغت را به «الرَّدُّ: مَصْدَرُ رَدَدْتُ. و اسْمٌ لِمَا رُدَّ بَعْدَ أخْذِه، و الجَمِيعُ الرُّدُوْدُ.» در (المحیط فی اللغة، ج9 ص 257) «رَدّهُ عن وجهه يَرُدُّه رَدَّا و مَرَدًّا: صَرَفه.» در (الصحاح، ج2 ص 473) «الراء و الدال أصلٌ واحدٌ مطّردٌ منقاس، و هو رَجْع الشَّى‌ء.» در (معجم مقائیس اللغة، ج2 ص 386) از این عبارات، به دست می‌آید که، مفهوم این کلمه از ترکیب دو عنصر مفهومی به دست می‌آید؛ «اقبال به چیزی یا اخذ چیزی، منع از همان چیز یا بازگشت از آن چیز.» یعنی در موضعی از این ماده و اشتقاقات آن استفاده می‌شود که، روی به چیزی بیاوریم یا چیزی را اخذ کنیم و سپس از آن منصرف شویم یا از آن چیز منع گردیم. پس در حقیقت، ردّ به معنای «منع در مقام اقبال و اخذ چیزی» است. 🔹 در کتاب در تفاوت رد و برخی از کلمات چنین آمده است:« (الفرق) بين الرد و الرجع‏؛ أنه يجوز أن ترجعه من غير كراهة له قال الله تعالى (فَإِنْ رَجَعَكَ اللَّهُ إِلى‏ طائِفَةٍ مِنْهُمْ) و لا يجوز أن ترده الا اذا كرهت حاله، و لهذا يسمى البهرج ردا و لم يسم رجعا، هذا أصله ثم ربما استعملت احدى الكلمتين موضع الاخرى لقرب معناهما. (الفرق) بين الرد و الرفع‏؛ أن الرد لا يكون الا الى خلف، و الرفع يكون الى قدام و الى خلف جميعا.» الفروق فی اللغة، ص 107 🔹یکی از اشتقاقات از ماده «ردد» موضوع مورد بحث یعنی است. در همان منابع پیشین مانند، المحیط چنین آمده است: «و الرِّدَّةُ: مَصْدَرُ الارْتِدَادِ. و الصَّوْتُ يَرْجِعُ إليكَ من الجَبَلِ.» یا در الصحاح: «و الارتِدَادُ: الرجوع؛ و منه المُرْتَدُّ.» و همچنین در معجم مقائیس اللغة «و سمِّى المرتدُّ لأنّه ردَّ نفسَه إلى كُفْره.» البته باید به این نکته توجه نمود که؛ ارتداد از باب است و دارای معانی متعدد، اما به نظر می‌رسد که، معنای اصلی در ارتداد همانا معنای و اثرپذیری باشد. بر این اساس، ارتداد اثری است که از فعلی دیگری به جای می‌ماند. همانطور که راغب در المفردات می‌گوید: «الرَّدُّ: صرف الشي‏ء بذاته، أو بحالة من أحواله، يقال: رَدَدْتُهُ فَارْتَد» (ص107) با این وصف، ارتداد در حقیقت، رد کردن چیزی نیست بلکه پذیرش رد و انصراف و از چیزی است. ↩ برای تدقیق در معنا و مفهوم کلمه ارتداد بیش از این می‌توان نوشت، و البته که به آیاتی که این ماده و اشتقاقات آن استعمال شده است، می‌توان مراجعه نمود و شواهدی را جمع‌آوری کرد، لیکن با این ضیق مجال به همین مقدار اکتفا می‌شود. دو نکته در جمع‌بندی نهایی؛ - توجه به معنای رد بعد الاخذ - توجه به معنای مطاوعه‌ای در ارتداد. این دو توجه به ما می‌گوید که، معنای لغوی ارتداد چنین است؛ کسی که روی به چیزی می‌آورد و او را از آن چیز منع می‌کنند یا انصراف می‌دهند و او نیز بازمی‌گردد. یعنی او را رد می‌کنند و او آن ردیه را می‌پذیرد که به این پذیرش، ارتداد می‌گویند. @alfigh_alosul
الفقه و الاصول
#نقدمقاله ✅ مقاله «نظام مسائل و فناوریهای کاربرد هوش مصنوعی در اجتهاد» به تبیین قدرت و سرعت عملکردی
✅مقدمه 1⃣ به موضوع هوش مصنوعی از زوایای مختلفی می‌توان پرداخت؛ اول؛ زاویه که اتفاقاً زاویه غالب در بیان آثار و ثمرات آن است. از این منظر، مطالعه و سیر نظریات مختلفی که درباره قدرت عملکردی آن داده شده است، روایت‌های ضعیف و قوی که از آن مطرح می‌شود، آمال و غایاتی که برای هوش مصنوعی تصویر می‌شود، ضروری می‌نماید. 2⃣ دوم؛ زاویه فلسفی به هوش مصنوعی که از آن به تعبیر می‌شود. در این منظر، فلسفه‌های مختلفی با این موضوع درگیر می‌شود؛ فلسفه ذهن، فلسفه تکنولوژی، فلسفه اطلاعات، فلسفه علوم کامپیوتری و.... ورود از منظر فلسفی به هوش مصنوعی در جهان غرب بسیار پیش از این شروع شده است و منتقدین جدی و مخالفین پروپاقرصی وجود دارند که، قابلیتهایی را که تکنیسین‌ها برای هوش مصنوعی برمی‌شمارند زیر سؤال می‌برند. توجه به ابعاد تکنولوژیک هوش مصنوعی بدون نظر انداختن به مبانی فلسفی آن، بدون مطالعه نظریات فلسفی منتقدین در این زمینه، کاستی و نقصانی جدی در زمینه هوش مصنوعی است. 3⃣ سوم؛ زاویه علمی به هوش مصنوعی که برخی از علوم مرتبط با ذهن و کامپیوتر با آن مرتبط می‌گردد، مانند؛ علم روان‌شناسی که به مطالعه تجربی ذهن و فرآیند ادراکی انسان می‌پردازد. مطالعه نظریات روان شناسان و دیدگاه آنان درباره هوش مصنوعی و مقایسه آن با هوش انسانی ضروری می‌نماید. البته، در این مطالعه باید به مبانی علم روان‌شناسی توجه نمود که دانشی برخاسته از جهان‌بینی غربی الحادی است. ↩ نتیجه اولیه اینکه؛ موضوع‌شناسی هوش مصنوعی می‌طلبد که مطالعات پیرامونی آن شامل ابعاد تکنولوژیکی، فلسفی و روان‌شناختی آن باشد. روشن است که این مطالعات تمرکز بر موضوع هوش‌مصنوعی دارد و از مطالعه جامعه‌شناسی هوش مصنوعی فارغ اسات، و آن مواد مطالعاتی نیز از دنیای غرب تأمین می‌شود و این مطالعات را نمی‌توان مطالعات اسلامی هوش مصنوعی دانست. 🔹سؤال؛ آیا موضوع‌شناسی که از هوش مصنوعی صورت می‌گیرد، همه ابعاد آن را - حتی در بستر مطالعات غربی آن- ملاحظه نموده است؟ یا اینکه فقط به بعد تکنولوژیکی آن اکتفا کرده و مجذوب قدرت و سرعت آن گشته و از تأمل در سایر ابعاد و زوایای آن منصرف شده است؟ 🔹اگر بخواهیم، هوش‌مصنوعی را در منطق مورد بررسی قرار دهیم چه مطالعاتی نیاز است؟ آیا به گزارشی که دانشمندان غربی از حقیقت هوش مصنوعی، کاربردها و کارکردهای آن ارائه می‌دهند اکتفا نماییم؟ آیا در این گزارش به اینکه کارشناس صالح و عادلی، این موضوع را می‌شناساند اکتفا نموده و عنان اجتهاد و تفقه را در اختیار آن بگذاریم؟ @alfigh_alosul
•| نقد به‌کارگیری ناهشیارانه |• 🔸آنچه که پیداست، عدم در مواجهه با هوش‌مصنوعی در عرصه اجتهاد است؛ ۱‌.زیرا فقط به بعد آن توجه و از سایر ابعاد شده است. ۲. زیرا در آن به نظرات توجهی نشده است. ۳. زیرا در مرحله موضوع‌شناسی به مبانی توجهی نشده و با فقدان اتخاذ مبنا در آن مرحله، حکم به جواز استفاده از هوش مصنوعی در عرصه اجتهاد داده‌اند. @alfigh_alosul
💥مشکله موضوع‌شناسی در «افساد فی الارض» 1⃣ توفیق حاصل شد در گعده فقهی که با موضوع برگزار شد شرکت کرده و از بیانات فضلای حاضر بهره ببرم. این گعده در یک گفتگو-مناظره‌ای میان طرفین با مشارکت سایر اعزه برگزار شد و نکات برجسته‌ای از آن به دست آمد. آنچه که برای بنده در این میان برجستگی خاصی داشت، چالش «موضوع‌شناسی» در مسئله افساد فی الارض بود. قبل از ورود در تبیین این چالش به این نکته اشاره کنم که؛ عنوان افساد فی الارض، از عناوین فقهی سابقه‌دار در متون فقهی نیست، بلکه عنوان است که گویا حضرت امام موافق طرح آن در کنار سایر عناوین نبوده‌اند و آقای منتظری آن را در کنار عنوان قبول داشتند و بعدها از نظر خویش برگشتند. مرحوم آیت‌الله هاشمی شاهرودی نیز موافق با آن نبوده و مرحوم آیت الله مؤمن آن را قبول داشته و در کتاب «کلمات سدیدة» با استناد به دو آیه شریفه ۳۴ و ۳۴ سوره مبارکه مائدة، آن را به عنوان مستقل پذیرفته‌اند که حکم آن نیز اعدام است. گویا حضرت آیت الله سیدمحمدرضا مدرسی - عضو کنونی شورای نگهبان- نیز از موافقین با نظر آیت الله مؤمن هستند. آنچه که از تحقیقات ارائه‌کنندگان محترم استفاده شد این مطلب بود که، طرفین نزاع در این مسئله پرچالش آیات هاشمی شاهرودی و مؤمن قمی هستند. 2⃣ گفته شد که، آنچه که به نظر حقیر در مباحث مطرح شده برجستگی داشته و به عبارتی تحقیق و تأمل در آن - به نظر بنده - اولویت نسبت به سایر موضوعات مسئله افساد فی الارض را دارد، آن است. به نظر می‌رسد در موضوع شناسی نیز باید دو کار انجام شود؛ اول؛ افساد فی الارض؛ مقصود از فساد و افساد چیست؟ از کدام عبارت آیات مذکور معنای افساد به دست می‌آید؟ مقصود از قید «فی الارض» چیست؟..... اول کاری که در این عرصه انجام می‌شود این است که، بامراجعه به فهم عرفی معنای افساد و فساد و فی الارض به دست آید. لیکن سخن بر سر این است که، آیا شارع اقدس خود برخوردار از نظام ادبیاتی که بتوان از آن با استفاده از قرائن مختلف، مفهوم افساد فی الارض را به دست آورد، است؟ یعنی آیا می‌توان با ملاحظه سایر آیات مانند آیه شریفه ۲۰۵ سوره مبارکه بقره؛ «وَ إِذا تَوَلَّى سَعى‏ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْفَساد» به مفهوم افساد فی الارض در نظر شارع دست یافت؟ البته روشن است که، این توجه به معنای التزام به حقیقت شرعیه بودن افساد فی الارض نیست بلکه به این معناست که، شارع براساس همان معنای عرفی، سطحی از افساد و فساد را لحاظ کرده و موضوع حکم خویش قرار داده است که، می‌توان به قرینه سایر آیات به آن سطح معنایی دست یافت و از دامن شبهه مفهومی بیرون آمد. دوم؛ افساد فی الارض؛ روشن است که، تطبیق مفاهیم بر مصادیق نیز توسط عرف صورت می‌گیرد و همین امر نیز مشکل جدی در چنین مبحثی است. زیرا هرکسی که در مقام تطبیق برمی‌آید - علی الخصوص که دست اندرکار امر قضاء یا مؤثر در مباحث حقوقی باشد- براساس تلقی خاص خود از ارتکاز عرفی، عملیات تطبیق را انجام می‌دهد. برای اینکه اختلاف فاحش و بینی در این تطبیقات وجود نداشته باشد نیاز به داریم و رهاکردن آن به ناکجاآبادی به نام عرف، نه تنها خلاف واقع است زیرا هر فقیهی عرف ذهنی خود را ملاک قرار می‌دهد، بلکه موجب تشتت در امر قضاء و تبعات جبران‌ناپذیر اجتماعی است و این در حالی است که، شارع اقدس در امور مربوط به دماء بیشترین اهتمام و احتیاط را لحاظ کرده است. خلاصه اینکه، فاصله میان درک ذهنی از مفهوم افساد با تطبیق آن بر عینیت و مصادیق عینی با چه چیزی پر می‌شود؟ اگر این فاصله براساس یک منطق و ضابطه مشخصی پر نشود، هرکسی بشخصه و با ارتکاز شخصی خود آن فاصله را پر خواهد کرد. 🆔https://eitaa.com/monir110
💥پیرامون نامه 35 تن از اساتید دانشگاه به آیت الله اعرافی. 1⃣حوزه علمیه قم در چند سال اخیر، تحولات مبارکی را به خود دیده است. تحولاتی که نشان از عزم جزم حوزه علمیه برای ورود در ساحت مدیریت اجتماعی از طریق «پژوهش در موضوعات حکومتی» دارد. در پی این تحولات است که زیر نظر آیت الله اعرافی(دام عزه) تشکیل شده و به تنظیم و تدوین دروس فقه معاصر که توسط اساتید مبرز فقه و اصول حوزه ارائه می‌شود می‌پردازد و با اقدامات مختلف سعی دارد مسیر آینده تحقیقاتی حوزه علمیه را کارآمدتر سازد. گزارشی تلویزیونی از این دروس در اخبار صداوسیما پخش شده و واکنش‌هایی را برانگیخته است که در نوع خود پریمن و برکت خواهد بود. یکی از آن واکنش‌ها مربوط به جمعی از اساتید و مدیران علمی دانشگاهی در رشته‌های مختلف انسانی و غیرانسانی است که، در نامه ای به مدیریت حوزه، اعلام آمادگی کرده‌اند که در رویکرد نوین حوزه می‌توانند مشارکت جسته و توان علمی خود را در راستای تولیدات مشترک فاخر علمی مصروف بدارند. این اعلام آمادگی در پی تهیأ و ورود حوزه علمیه به ساحات نوین اجتماعی و حکومتی مبارک است لیکن نیازمند عطف توجه به نکته‌ای بسیار اساسی و مهم می‌باشد و آن اینکه؛ 2⃣چنین اقبال و استقبالی از ناحیه حوزه و دانشگاه، یادآور اقدامی دیرین در ابتدای انقلاب اسلامی است که بعد از انقلاب فرهنگی و با تأیید حضرت امام و ورود جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و حضور برخی از اساتید دانشگاهی در رشته های مختلف علوم انسانی در قم، با تأسیس به منصه ظهور رسید و این دفتر در تحولات مختلف خود به «پژوهشگاه حوزه و دانشگاه» منتج شد. قطعاً زحماتی که در این سالیان پیرامون موضوعات انسانی و اجتماعی صورت گرفته است و سعی بر آن داشته که مرزهای میان حوزه و دانشگاه را کمتر کرده و علوم دینی را به علوم انسانی نزدیکتر نماید، قابل تحسین و تجلیل است. لیکن تمام سخن آن است که، آن اقدام به چه نتیجه و محصولی منتهی شد و چه دستاوردی داشت که، نامه اخیر و ارتباط جدید بتواند به بیشتر از آن دست یابد؟ آیا آن اقدام دیرین موفق بود و چنانچه تصور می‌شد توانست در مدتی کوتاه به علوم انسانی اسلامی دست یابد؟ یا اینکه موفق نبوده و ضعفی اساسی دامنگیر این نوع مواجهه با موضوعات نوین و دانشگاهی بود که گویا آن عامل از بین نرفته و در ارتباط جدید نیز به آن توجه نمی‌شود و قرار است که دوباره چنین تجربه‌ای تکرار شود؟ 3⃣نقش پژوهشی اساتید دانشگاه در فرآیند تحقیقاتی دروس فقه معاصر مانند فقه بانک، فقه بیت کوین، فقه تقنین و..... چیست؟ آیا صرفاً در مقام توضیح موضوعات برخواهند آمد و با ارائه کاملتری از موضوع بانک، بیت کوین و قانون گذاری و.... موجبات تسلط و اشراف بیشتر اساتید حوزوی را فراهم خواهند ساخت؟ آیا آنچه که در دفتر همکاری حوزه و دانشگاه رخ داده بود، مگر غیر از این بود؟ اگر آری، پس چرا آن همکاری به تولد منتهی نگشت؟ آیا اساتید دانشگاه با تحفظ بر مبانی و روش تحقیق خود و اساتید حوزه نیز با تحفظ بر مبانی و روش تحقیق فقهی می‌خواهند با همدیگر در موضوعات مواجهه پیداکنند؟ در این صورت نقطه اشتراک و پیوند ایشان در یک پژوهش مشترک چیست؟ با وجود بینونت میان دو نظام علمی که فقط در اهداف و دغدغه ها با همدیگر مشترکند، آیا می.توان از سخنی گفت؟ 4⃣به نظر می‌رسد، زمان آن فرارسیده است که پیرامون مسائلی مهم و اساسی چون تأملی دوباره صورت بگیرد و سهم کارشناسی دانشگاهی در فرآیند موضوع شناسی روشن گشته و نحوه مواجهه دستگاه اجتهاد با آن موضوع شناسی و کیفیت بهره‌برداری از آن تحقیقات در یک مورد ملاحظه و توجه قرار بگیرد. فقدان روش تحقیق جامع که روابط میان تحقیقات حوزوی_دینی با تحقیقاتی علمی_دانشگاهی را به صورت منطقی نه عرفی ملاحظه کند سبب بروز تحقیقات آشفته‌ای شده است که، نه می‌توان آن‌ها را دینی خواند نه علمی. 🆔https://eitaa.com/monir110
1⃣ یکی از مشکلات حادی که بر سر راه ارتباط حوزه علمیه - علی الخصوص بخش فقهی آن- با موضوع هوش مصنوعی دارد، ناقص و ناکارآمدی است که منجر به توصیه‌هایی خام و سطحی می‌گردد. پیشتر در طی مباحثی به این موضوع‌شناسی ناقص اشاره کردیم، اما با توجه به سؤالاتی که مطرح می‌شود نیاز به تفصیل بیشتر مباحث وجود دارد. 2⃣ از سوی دیگر، آنچه که مورد توجه اساتید و پژوهشگران فقه قرار می‌گیرد، حجیت عملکرد هوش مصنوعی در فرآیند اجتهاد و استنباط است. فلذا این موضوع را باید از زاویه حجیت نیز مورد بررسی قرار داد. 3⃣ پروژه یا همان «ناصر جامع فقیه» که از سوی مدیریت حوزه علمیه مورد حمایت قرار می‌گیرد و مدعی آن است که هوش مصنوعی می‌تواند خوبی برای استنباطات فقهی باشد، موضوعی جدی و مهم است که نیازمند تأملات دقیق و نقادانه است. شاید در انتهای این مباحث به پروژه نجف نیز اشاراتی صورت بگیرد. بعونه تبارک و تعالی. ↩ از باب نمونه به یکی از توصیه‌هایی که نه چندان هوشمندانه به نظر می‌رسد، اشاره.ای میگردد تا زمینه‌ای ذهنی برای عزیزان فراهم شود جهت ورود در این مباحث. 👇👇👇 http://ijtihadnet.ir/%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d9%86%d8%a8%d8%a7%d8%b7%e2%80%8c%d9%87%d8 استنباط‌های فقهی توسط هوش مصنوعی دور از انتظار نیست/ فقه از فناوری عقب است. @alfigh_alosul
💥فرآینداستنباط و هوش‌مصنوعی 1⃣این امر مسلم است که امر استنباط دارای فرآیند و مراحلی است. یعنی از نقطه‌ای آغاز می‌شود و در نقطه‌ای به اتمام می‌رسد. در تبیین این فرآیند، اختلافاتی مطرح است، لیکن قدرمتیقنی که مورد اتفاق عموم فقها باشد وجود دارد. آن قدرمتیقن عبارت است از: تحلیل مسئله و تبیین موضوع، بیان اقوال فقها در مسئله و طبقه‌بندی آنها، احصاء ادله در مقام، بررسی ادله، نقد و نقض آراء فقها، بیان نظریه مختار. این عناوین با تقدم و تأخری که در برخی از روش‌شناسی‌ها پیدا می‌کنند، مورد اتفاق عموم فقها قرار گرفته است. حال سؤال این است که هوش مصنوعی در کدام یک از این مراحل ورود می‌کند یا اینکه آیا در همه مراحل می‌تواند وارد شود؟ 2⃣ برای پاسخ به این سؤال ضروری است که درباره هرکدام از این مراحل، تبیین تفصیلی صورت بگیرد و ماهیت هوش مصنوعی به صورت تحلیل گردد تا در نهایت، بتوان نسبت میان کارکرد هوش مصنوعی و مراحل استنباط را دریافت. ✳ مرحله اول؛ تحلیل مسئله و تبیین موضوع هر پژوهش واقعی با مسئله آغاز می‌شود. تاریخ فقه نیز نشان داده است که ارجاع مسائل متعدد به فقها زمینه‌ساز شکل‌گیری پژوهش‌های نوین و عرصه‌های بدیع فقهی بوده است. از آنجا که فقیه در پاسخ به مسئله باید مراجعه به منابع فقهی نموده و جواب متناسب را پیدا کند، تحلیل مسئله امری مهم تلقی می‌گردد. چرا که اگر او تحلیلی متفاوت یا اشتباه داشته باشد، به ادله متناسب مراجعه نکرده و پاسخی غلط یا ناقص را ارائه خواهد داد. عمده بار تحلیل مسئله نیز بر روی دوش تبیین موضوع یا است. به عنوان مثال؛ آیا تغییر جنسیت جائز است؟ این مسئله که ذیل خود می‌تواند پرسش‌های متعددی را داشته باشد، از یک موضوع‌شناسی برخوردار است؛ تغییر جنسیت. تبیین موضوع، دامنه مراجعات فقیه به منابع و اقامه ادله را تحدید و مشخص می‌سازد. اگر او تغییر جنسیت را امری شخصی و فردی بداند به همان میزان از ادله مفروضه بهره‌برداری می‌کند و اگر آن را امری اجتماعی و برخوردار از آثار و تبعات فرهنگی بداند به گونه‌ای دیگر با آن مواجهه پیدا کرده و ادله متفاوتی را اقامه خواهد کرد. با این وصف، دو نوع موضوع‌شناسی از یک عنوان تغییر جنسیت به دست می‌آید که دو نوع فتوا را نتیجه می‌دهد. تفاوت جوهری میان این دو موضوع‌شناسی در چیست؟ به نظر می‌رسد پاسخ چنین باشد؛ تفاوت جوهری در دو موضوع شناسی فردی و اجتماعی، موضوعات است. با نظر به اینکه با چه روشی موضوعات و پدیده‌ها را شناسایی می‌کنیم، اندازه و حدود موضوعات، مشخص می‌گردد. همان مثال تغییر جنسیت را در نظر بگیرید. اگر فقیهی با ملاحظه این موضوع را به اجزاء خردتری تجزیه نماید و صرفاً به دنبال درک مفهوم تغییر و جنسیت باشد، در نهایت به درکی شخصی و فردی از این موضوع منتهی می‌شود اما اگر فقیهی دیگر با روش‌شناسی ، حقیقت این موضوع را در ارتباط و پیوند با سایر موضوعات بداند، به یک سیستم کلان اجتماعی راه می‌یابد و درکی اجتماعی از موضوع پیدا می‌کند. ادامه دارد.... 👇👇👇