#مشهورات
💥برخی از #روایاتمشهور هستند که، در افواه خواص و عوام راه یافته و تبدیل به اصل مسلمی شدهاند.
▫️بنای بر بررسی آنها را داریم و از روایت مشهور؛
#ولاتنظرالیمنقالوانظرالیماقال
شروع کردیم.
https://eitaa.com/alfigh_alosul/515
هدایت شده از الفقه و الاصول
#مشهورات_1
✍محمد متقیان
💢درباره روایت مشهور؛ وَ انْظُرْ إِلَى مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ قَالَ_1💢
🔅یکی از قضایای مشهوری که نه تنها در میان خواص و نخبگان بلکه در میان عوام شهرت یافته است، روایت «انظر الی ما قال و لاتنظر الی من قال» است. این قضیه مشهوره را نقلیاً و عقلیاً بررسی میکنیم بعونه تبارک و تعالی.
▫نقلیاً؛
1⃣ گویا اولین منبع از کتب شیعه که این قضیه در آن نقل شده است، کتاب #غررالحکمودررالکلم از #تمیمیآمدی است. عبدالواحدبن محمد تمیمی آمدی متوفای 550 هجری قمری است. او به نقل ابنشهرآشوب در مقدمه #المناقب از مشایخ اجازه اوست: «و قد أذن لي الآمدي في رواية غرر الحكم»(مناقب آلی ابی طالب، ج1 ص 12). جناب #محدثنوری در خاتمه المستدرک، بحث مفیدی پیرامون شخصیت ایشان به نقل از برخی منابع دارد(ج3 ص 91) و نیازی به تکرار آن مطالب نیست. منبع دومی که این قضیه را نقل میکند، کتاب #عیونالحکموالمواعظ از لیثی واسطی(قرن 6) است که گویا کتاب او برگرفته از کتاب تمیمی آمدی است.
2⃣ در کتاب غرر الحکم به دو تعبیر این روایت نقل شده است:
1- «خُذِ الْحِكْمَةَ مِمَّنْ أَتَاكَ بِهَا وَ انْظُرْ إِلَى مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ قَالَ»((الفصل الثّلاثون) ممّا ورد من حكم أمير المؤمنين عليّ بن ابيطالب عليه السّلام في حرف الخاء باللّفظ المطلق قال عليه السّلام)
2- «لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ قَالَ وَ انْظُرْ إِلَى مَا قَال»
(الفصل الخامس و الثّمانون ممّا ورد من حكم امير المؤمنين عليّ بن ابيطالب عليه السّلام في حرف لا قال عليه السّلام)
3⃣ آنچه که از منابع عامه به دست میآید این است که، این روایت در نقل #خوارزمی در #المناقب آمده است،(المناقب، ص 375) به طریقی که خود او از مشایخ اهل سنت دارد:
«و أخبرنا الفقيه ابو سعيد الفضل بن محمّد الاسترابادي، حدثنا ابو غالب الحسن بن علي بن القاسم، حدثنا ابو علي الحسن بن أحمد الجهرمي بعسكر مكرم . حدثنا ابو أحمد الحسن بن عبد اللّه بن سعيد، حدثنا ابو بكر محمّد بن الحسن بن دريد، قال: قال ابو الفضل أحمد بن أبي طاهر- صاحب أبي عثمان الجاحظ- كان الجاحظ يقول لنا زمانا: ان لأمير المؤمنين عليه السّلام مائة كلمة، كل كلمة منها تفى ألف كلمة، من محاسن كلام العرب قال:....»
در این خبر در ضمن صدکلمهای که از امیرالمومنین(سلاماللهعلیه) نقل میشود این عبارت آمده است: "ولاتنظر الی من قال و انظر الی ما قال"
ادامه دارد....
https://eitaa.com/alfigh_alosul/515
006_85-4-14.mp3
29.03M
#صوت_جلسه_ششم
#مباحثتحلیلفهرستی
🔸استاد سیداحمد مددی
🔸فهرست اجمالی مطالب:
1- اشاره ای به وضعیت فرهنگی دوران بنی امیه
2- پیرامون فقه فرضی ابوحنیفه
3- پیرامون اقدامات خلیفه ثانی در حوزه حدیث
https://eitaa.com/alfigh_alosul/518
#صوت_جلسه_ششم
#مباحثتحلیلفهرستی
🔸استاد سیداحمد مددی
🔸فهرست تفصیلی مطالب:
1-اشاره ای به وضعیت فرهنگی دوران بنی امیه
1/1. عدم تأسیس مدرسه علمیه در دوران بنی امیه
1/2. قتل عمربن عبدالعزیز به دلیل دستور به کتابت حدیث
2- پیرامون فقه فرضی ابوحنیفه
2/1. ابوحنیفه پایه گذار مکتب رأی
2/2. عنوان مکتب رأی در قرن اول و مکتب قیاس در قرن دوم
2/3. دخول رأی به عنوان منابع تشریع از سوی خلیفه ثانی
2/4. اتکاء مکتب مدینه به کتاب و سنت/ مکتب کوفه به رأی در اهل سنت
2/5. اشتهار ابوحنیفه به فقیه تخمینی در کتب اهل سنت
2/6. ممانعت خلیفه ثانی از سؤالات فرضی فقهی
2/7. ابداع فقه فرضی توسط ابوحنیفه
2/8. امام باقر، اصلی ترین مبدع فقه فرضی
3- پیرامون اقدامات خلیفه ثانی در حوزه حدیث
3/1. اقدام اول؛ ممانعت از تدوین سنن رسول الله(صلی الله علیه و آله)
3/1/1. دلیل اقدام اول؛ آشنایی عمر با زبان عبری و تجربه سنن نگاری یهودیان، عامل اصلی در ممانعت از نگارش سنن حضرت رسول
3/2. اقدام دوم؛ ممانعت از کتابة الحدیث
3/2/1. دلیل اقدام دوم؛ روایت ابوسعید خدری در منع حضرت رسول به نگارش احادیث ایشان به دلیل عادی بودن و ممکن الخطا بودن ایشان
3/3. اقدام سوم؛ ممانعت از تحدیث
3/3/1. دلیل اقدام سوم؛ به دلیل وجود فاصله زمانی با دوران حضرت و امکان ایجاد زیاده و نقصان در کلام ایشان.
@alfigh_alosul
• | اهمیت کتاب امالی شیخطوسی| •
➖استاد سیداحمد مددی:
کتاب #امالی شیخطوسی(ره) کتاب ذیقیمتی است. ایشان اخبار این کتاب را از برخی جزوات و کتب املاء کردهاند. اخباری در این کتاب است که در کتب اربعه یافتنمیشود، مانند روایات #ابراهیمامام برادر سفاح عباسی، او روایاتی از حضرتصادق(سلاماللهعلیه) دارد که در جای دیگری موجود نیست.
@alfigh_alosul
الفقه و الاصول
#مشهورات_1 ✍محمد متقیان 💢درباره روایت مشهور؛ وَ انْظُرْ إِلَى مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ
#مشهورات_2
✍ محمد متقیان
💢درباره روایت مشهور؛ وَ انْظُرْ إِلَى مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ قَالَ_1💢
🔸در شماره قبل، منابع خاصه و عامه از روایت مشهور گزارش شد. با توجه به اینکه منبع اولیه این روایت نزد خاصه، کتاب #غررالحکم است، مقدمه این کتاب را در چند نکته گزارش میکنیم.
▫مقدمه مؤلف؛
1⃣ظاهر عبارات این است که آمدی تمیمی شیعه بوده است، هرچند درباره امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) تعبیر «کرماللهوجهه» دارد، لیکن به قرینه آنچه که ابنشهرآشوب، اجازه نقل او را در ردیف اصحاب برمیشمارد و معنای متداول اصحاب نیز شیعهاثنیعشری بوده است، میتوان چنین احتمالی را مورد توجه قرار داد.
2⃣ آمدی، در این مقدمه غرض خود از نگارش کتاب را، بیان جاحظ میداند - در نقل خوارزمی در شماره قبل گذشت- که کلمات حکیمانه حضرت امیر را در صد حکمت محدود کرده است. او چنین اعتراض میکند: «كيف غشى عن البدر المنير؟ و رضى من الكثير باليسير؟ و هل ذلك إلّا بعض من كل؟ و قلّ من جلّ و طلّ من وبل.» و بعد اشاره میکند که من مقدار کمی از کلمات حضرت را توانستم جمعآوری کنم که، در این کتاب به 11 هزار کلمه میرسد.
3⃣ او به روش تدوین کتاب اشاره میکند؛ حذف اسانید، ترتیب کلمات به ترتیب حروف معجم، ترتیب کلمات به نحو مسجع برای اینکه به راحتی در اذهان باقی بماند و هرکسی که الفاظ را میبیند برایش گوارا باشد.
▫بررسی سندی کتاب؛
1⃣ همانطور که تمیمی آمدی در مقدمه کتاب اشاره میکند، روایاتی که جمعآوری کرده است، مُسنَد بودند لیکن او آنها را حذف نموده است به خاطر اینکه، کتابی برای فرهنگ عمومی میخواسته است بنویسد. لیکن با توجه به اینکه، غالب روایات این کتاب در منابع دیگر روایی موجود نیست و فقط برخی از آنها را میتوان در نهج البلاغه و تحف العقول پیدا نمود، و البته مقدار کمی از روایات هم در کتب اربعه مانند کافی در ضمن اخبار مطولی موجود بودند. با این وضعیت، آیا میتوان گفت که آمدی اِسناد و طریق به کتب و مصنفات داشته است؟ شاید محتمل این باشد که، کتبی مانند نهج البلاغه، تحف العقول و غررالحکم منابعی داشتهاند که، در کتب اربعه وارد نشده است و در برخی کتب با رویکرد اخلاقی جمعآوری گشته است.
2⃣با توجه به اینکه، ابن شهر آشوب، اجازه نقل غررالحکم را از آمدی اخذ کرده است، بعید است که، منابع این کتاب غیر از طریق اجازات باشد. حال اجازات به چه نحوی بوده است؛ همراه با قرائت بوده یا سماع یا فقط اجازه نقل بوده، کیفیت معلوم نیست. لیکن وجادهای بودن منابع هم دور از ذهن نیست، یعنی از منابعی که در دسترس علمای حدیث بوده است، نقل روایت نماید بدون آنکه در طریق نقل قرار گرفته باشد.
3⃣البته روشن است که، بنای اصحاب بر تسامح در خصوص اخبار با مضامین اخلاقی بوده است. اخباری که، محتوای آنها قابل اصطیاد از کتاب و سنت میباشد و امکان جعل و دس و تحریف هم در آنها بسیار کمتر است. از این روی، بررسیهای سندی، جنبه علمی پیدا می کند تا ثمره عملی.
@alfigh_alosul
السلام علیکم و رحمةالله و برکاته.
🌸🌸اسعدالله ایامکم🌸🌸
🔸عارضم خدمت عزیزان که، در بارگذاری صوت جلسات #تحلیلفهرستی استاد مددی موانعی پیش آمده است. مابقی این جلسات را سعی میکنم چکیده و تقریری از آنها خدمت دوستان گرامی تقدیم کنم.
🔸دوستانی که صوتها را گوش دادهاند و با شیوه بیان استاد آشنا هستند میدانند نگارش تقریر از بیانات ایشان کار سخت و زمانبری است، فلذا امکان دارد وقفههایی پیش آید.
التماس دعا.🌹
@alfigh_alosul
#مشهورات_3
✍ محمد متقیان
💢درباره روایت مشهور؛ وَ انْظُرْ إِلَى مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ قَالَ_1💢
▫بررسی مضمونی روایت؛
1⃣ترجمه روایت چنین است: به آن چیزی که گفته میشود نظر کن، نه به کسی که میگوید. عبارت «من قال» روشن و واضح است، اندکی تأمل پیرامون عبارت «ما قال» باید انجام بگیرد. مقصود از «ما قال» چیست؟ دو احتمال به ذهن میرسد؛ 1. آنچه که گفته میشود یا به عبارتی مقول قول است، صرفاً #خبر و حکایت از واقعیت است. 2. آنچه که مقول قول است، #حدس و نظر و استنباط است. برداشت عمومی این است که، به مقول قول باید توجه نمود، یعنی آن چیزی که گفته میشود و اینکه چه کسی گفته است مهم نیست، آیا بواقع چنین است؟
2⃣درباره احتمال اول؛ اگر معنای روایت چنین باشد که، به آن چیزی که به شما نقل میشود و خبری از واقع داده میشود توجه کنید و به ناقل آن توجهی نکنید، معارض بزرگ این معنا همانا #فرهنگوثاقتی است که از قرآن با آیه نبأ شروع شده و در اخبار ائمه اطهار امتداد پیدا میکند. ایشان در نقل اخبار بنایی گذاشتهاند و رجال و اصحاب امامیه هم به آن پایبند بودهاند، مانند خبر معروف «أَ فَيُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ثِقَةٌ آخُذُ عَنْهُ مَا أَحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِينِي فَقَالَ نَعَمْ»(الکشی، ج2 ص490) این فرهنگ توثیق از امام باقر(سلام الله علیه) به صورت رسمی در میان روات آغاز شده و آنها براساس همین فرهنگ رشد میکنند. روایات فراوانی برای اثبات این نکته وجود دارد، لیکن به همین مقدار بسنده میشود. پس درباره نقلیات و اخباریات باید به ناقل و مخبر توجه نمود که چه کسی است و چه اغراضی دارد، لیکن تمامالمبنا توجه به وثاقت راوی نیست بلکه توجه به مضمون خبر هم دخالت در اعتبارسنجی روایت دارد، لیکن سخن این است که، نمیتوان به صورت مطلق توجهی به شخصیت راوی نداشت.
3⃣درباره احتمال دوم؛ اگر معنای روایت چنین باشد که، به آن نظر استدلالی و عقیده و استنباطی که به شما گفته میشود توجه کنید نه به صاحب برهان و استدلال که چه کسی است، این معنا میتواند مؤیداتی از برخی روایات مانند «خُذُوا الْحِكْمَةِ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ الْمُشْرِكِين»(المحاسن، ج1 ص 230) داشته باشد. لیکن این معنا هم با برخی روایات دیگر تعارض پیدا میکند مانند خبر زید الشحام؛ «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ، قَالَ قُلْتُ مَا طَعَامُهُ قَالَ عِلْمُهُ الَّذِي يَأْخُذُهُ عَمَّنْ يَأْخُذُهُ.»(الکافی، ج1 ص 50) این روایت در تفسیر آیه شریفه میفرماید، انسان باید به علم خویش توجه داشته باشد که از چه کسی آن را اخذ میکند. شاید وجه جمع میان این دو دسته روایات این باشد که، انسان منعی از اخذ علم و حکمت نداشته باشد لیکن شخصیت آن طرف مقابلی را که از او اخذ میکند در محتوای علم و حکمت دخالت دهد، یعنی با توجه به شخصیت و وضعیت اعتقادی و روحی او به محتوای علمی و حکمی او توجه داشته باشد. و به این مبحث، اخبار فراوانی که نهی از اخذ علم از غیرمدرسه اهلالبیت(سلاماللهعلیهم) را دارند نیز باید افزود.
↩ در این مطلب، نکات بسیاری به صورت اجمالی اشاره شد که باید در مجالات اوسعی به آنها پرداخت. لیکن غرض از نوشتار حاصل میشود و آن اینکه، بدانیم روایت مذکور را نباید #علیالاطلاق معنا نمود. و توجه به این نکته که ما با دو طائفه از روایات مواجهیم؛ روایاتی که به محتوا(ما قال) توجه دارند، و روایاتی که به شخصیت(من قال) توجه دارند. باید با همدیگر جمع شوند، نه #شخصیتگرایی صرف و نه #محتواگرایی صرف بلکه ترکیبی از این دو. حال مشخصات این صورت ترکیبیه چگونه باید باشد، باید در فرصتی دیگر به آن پرداخت.
@alfigh_alosul
▫ادامه مباحث #تحلیلفهرستی حضرت استاد آیت الله سیداحمد مددی(دام عزه) با نگاهی به کتاب #میراثمکتوبشیعه نوشته؛ دکترمدرسی طباطبائی.
@alfigh_alosul
#تقریر_جلسه_هفتم
#مباحثتحلیلفهرستی
🔸استاد سیداحمد مددی
1⃣ ایشان (نویسنده کتاب میراث مکتوب شیعه) یک تعبیری به کار می برند و آن اینکه: بعد از وفات پیامبر، پیرترین فرد را به #جانشینی برگزیدند. این تعبیر نه تنها اشتباه و غلط تاریخی است بلکه ظلم و جفا است. در مسئله جانشینی پیامبر آن چیزی که مطرح نبود پیری در قریش بود. اولاً؛ خلیفه اول از قریش نبود و از تمیم بود. و این قبیله هم از پست ترین بطون قریش بودند و دو بطن مهم قریش، بنی هاشم و بنی امیه بودند. در زمان جاهلیت هم حاضر نبودند که ریاست قریش را به تمیم بدهند و فلذا ابوسفیان با وجود اینکه مسن تر از او هم وجود داشت، ریاست قریش را داشت. ثانیاً؛ عباس عموی پیامبر از ابوبکر مسن تر بود. چون نقل این است که، عبدالله پدر بزرگوار پیامبر آخرین فرزند بود، بنابراین عباس عموی پیامبر چندسالی از حضرت رسول بزرگتر و از ابوبکر هم بزرگتر بود. اگر بنابر پیری بود، عباس را انتخاب می کردند. ثالثاً؛ خود ابوبکر هم در بحث خلافت- که البته ما تعبیر خلافت نمی کنیم چون جانشینی در کار نبود- استناد به سن و پیری خودش نمی کند.
اصل قضیه این بود که، روز دوشنبه قبل از ظهر که حضرت رسول از دنیا می روند، تا بعد از ظهر که حالت شوکه و اضطرابی در میان مردم ایجاد می شود، اینها در سقیفه جمع می شوند و رأی به حکومت ابوبکر می دهند و تا برسند به مسجد از هرکسی که در راه بود، بیعت می گرفتند و همان روز نماز مغرب و عشاء را به امامت او می خوانند. در حالیکه حضرت امیر در خانه مشغول کارهای مربوط به پیامبر اکرم بودند و در جریان این امور نبودند. یعنی اینها کارها را به سرعت به نهایت رسانیدند و آن اخباری هم که درباره شیخوخیت و سایر موارد طرح می شود، بعد از این انتصابات درست می شود.
البته خب ایشان برای این برنامه از قبل آمادگیهایی داشتند. همین قصه عقبه یا لیلة العقبه، روایت صحیحی دارد در منابع اهل سنت. خیلی عجیب است که ما روایت صحیحه نداریم آنها دارند. و اینکه، در روایات ما اسامی آن دو نفر نیست لیکن در روایت اهل سنت اسامی کسانی که در عقبه بودند آمده است و از جمله آن دو نفر. و این خیلی عجیب است. البته ایشان با اینکه این روایت را صحیحه میدانند اما آن را تکذیب مینمایند.
2⃣ بعد ایشان (نویسنده کتاب) در میان صحابه ابتدا به نام حضرت امیر(سلام الله علیه) می کنند. این کار خوبی است لیکن باید این ابتدا را توجیه علمی کنند که به چه دلیل ایشان را مقدم بر سایر صحابه طرح کرده اند. زیرا تعبیر «اول من اسلم» درباره حضرت نیاورده اند و اکتفا به این مطلب کرده اند که، حضرت امیر از نزدیکان حضرت رسول بوده است و این کفایت نمی کند. در ادامه به #مصحفعلی اشاره می کنند. باید درباره مصحف علی،کار دقیقتری انجام می دادند. یعنی نوشتارهای حضرت امیر را طبقه بندی می کردند اینکه، حضرت خواندن و نوشتن بلد بودند و از کتاب بودند از مسلمات تاریخ است.و اینکه ایشان از اول بعثت قرآن را نوشته اند و بعد از وفات پیامبر آن را از حالت صحفی درآورده و به مصحف تبدیل کرده اند، این هم مسلم است لیکن روشن نیست که آیا این عمل جمع آوری قرآن، استنساخ بوده است یا اینکه، حضرت تفسیرگونه ای نوشته اند. یعنی اضافاتی هم در هامش قرآن داشته اند. برهمین اساس، باید نوشتارهای حضرت تفکیک شود به؛ استنساخات، امالی و کتابتهای ایشان. حتی در فهرست ابن ندیم به اقاریر حضرت اشاره می کنند که نگارشهایی در قراردادهای معاملی داشته اند.
ادامه دارد....
@alfigh_alosul
#تقریر_جلسه_هفتم
#مباحثتحلیلفهرستی
🔸استاد سیداحمد مددی(زیدعزه)
3⃣درباره #جمعآوریقرآن توسط حضرت امیر، اخباری وارد شده است که، ایشان قرآن را جمع کردند و به میان مردم آوردند و آنها هم ابراز بی نیازی کردند. اسناد این اخبار و دلالات آنها خالی از خدشه نیست. در آنجا نقل است که حضرت امیر میفرمایند، من قرآن را به ترتیب نزول جمع کرده ام، اصل این مطلب به نظر ما ثابت نیست. اگر فقط مقصود از نگارش قرآن همین جمع کردن باشد، پس فعل حضرت استنساخ بوده است و این جای تردید ندارد اما اگرمعنای دیگری باشد و آن اینکه، حضرت علاوه بر جمع القرآن، بیان معانی و شأن نزول را هم داشته است یعنی مثل تفسیر شبر، که در این صورت می توان آن را مصحف علی نامید اما این معنا محل تردید است. آنچه که ما الآن از مجموعه شواهد احراز می کنیم این است که، ترتیب قرآن، سور و آیات از معجزات الهی است. و بعید است که حضرت امیر، ترتیب حضرت رسول را بر هم بزنند و تمام این روایات جمع القرآن چه طریق شیعی و چه طریق سنی از جهت سندی اشکال دارد. و به نظر ما حق با برخی از علمای شیعه و سنی است - مثل آقای خوئی - که معتقدند ترتیب قرآن، سو و آیات از معجزات الهی است.
درباره #تعددقرائاتقرآن هم می توان گفت که سه منشأ دارد؛ لهجه ها، قواعد نحوی و جعل. اگر یک کار تحقیقی خوبی درباره تعدد قرائات انجام شود روشن می شود که خیلی از قرائات سند مشخصی ندارند و جعلیات است. و این هم از معجزات الهی است که، با این گستردگی مسلمانان در شرق و غرب عالم، یک قرآن مورد اجماع مسلمانان وجود دارد. مورد #کربلاییکاظمساروقی هم شاهدی است بر اینکه همین قرآن موجود معجزه جاویدان الهی است.
پس دراینکه حضرت امیر قرآن را استنساخ کرده اند تردیدی نداریم اما در اینکه، قرآن حضرت امیر اضافاتی داشته است، این ابهام دارد و بهانه هم به دست دشمنان می دهد.
4⃣ اهل سنت یک بحثی دارند به این عنوان که؛ آیا بر مال صغیر و نابالغ زکات تعلق می گیرد یا خیر؟ کسانی که می گویند بله تعلق می گیرد، استناد می کنند به خبر #ابورافع که؛ وقتی ابورافع درگذشت، حضرت امیر سرپرستی اولاد او را به عهده گرفت، وقتی که بزرگ شدند مقداری از اموال آنها را برای خود برداشت به عنوان زکواتی که از جانب آنها پرداخته بود. این نقل را ایشان (نویسنده کتاب میراث حدیث شیعه) می آورد، و هم ایشان در دو صفحه بعد می گوید؛ ابورافع در حنین شرکت کرد و فرزندان او از کاتبان حضرت امیر بودند.
اصل قضیه این است که، ابورافع بعد از شهادت حضرت امیر از دنیا رفت و اساساً این قضیه درست نیست. ابورافع نزدیک به 90 سال داشت، غلام و عبد حضرت رسول بود و زنش سلمی هم قابله حضرت خدیجه بود هم قابله حضرت زهرا و او را سلمی زن ابورافع می خواندند چون رسم آن زمان این بود که، برای کنیز و عبد، از ابن و بنت استفاده نمی کردند. خود ابورافع هم دلال میان حضرت رسول و میمونه بود، چون آدم چیزفهمی بود نزد ایشان جایگاهی داشت. فرزندان او هم نزد حضرت امیر جایگاه خوبی داشتند به عنوان کاتب و دبیر.
خلاصه نویسنده میراث مکتوب شیعه، در این تعارض روایات اهل سنت درباره ابورافع گیر کرده است. صرف نقل اخبار بدون بررسی های لازم درست نیست، باید ربط میان اخبار و جوانب قضیه را در نظر گرفت.
@alfigh_alosul