eitaa logo
بر پا
6.8هزار دنبال‌کننده
640 عکس
370 ویدیو
74 فایل
یادداشتهای علی مهدیان طلبه عصر انقلاب قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی.... https://zil.ink/alimahdiyan ارتباط با ادمین @admin_barpa
مشاهده در ایتا
دانلود
اسلام زیبای قطری 🔺زمانی یکی از دوستانم میگفت من در سفرم به ترکیه، حجاب زیبای پذیرفته شده توسط بسیاری از دختران را دیدم، نمازهای جماعت منظم و فوق العاده ای را هم. این وضعیت دینی بهتری نیست تا آنچه در ایران محقق میشود؟ 🔺این روزها بروزات اسلامی و دینی در قطر در حین جام جهانی مرا به یاد همان سخن دوستم انداخت. تبلیغ قرآن، تبلیغ نماز، تبلیغ حجاب، تقابل با نمادهای فرهنگی و تمدنی غرب مثل هم جنس گرایی. دیگر چه میخواهیم؟ اسلامی بهتر از این سراغ داریم؟ آنهم این میزان توسعه و رشد اقتصادی و ثروت که در این کشورها میبینیم. از این سادگی خنده ام میگیرد. چرا؟ 🔺قطر، بزرگترین حامی بخش غربگرای جریان اخوان المسلمین است. جریان وسطیین یا میانه روها یا همان که در ایران به عنوان جریان اعتدال میشناسیم. شاخصه مهم آنها اولویت «مصلحت» بر «هویت» است. سبک ترکیه ای آن همین حزب عدالت و توسعه اردوغان است. مدل مصری آن نیز مرسی شکست خورده بود. 🔺قرضاوی از مهمترین رهبران فکری این جریان که برای پیشبرد اندیشه خود سبک دعوت(یعنی عقیده خالی از قدرت) را جانشین تشکیلات(یعنی قدرت ناشی از ایمان) در کار اخوان کرده بود و خود نیز از عربستان سعودی تا کشورهای غربی با همه حاضر بود همراه شود و اعتماد کند تا کار خود را پیش ببرد. 🔺تقابل این جریان با اراده غرب جدی نیست. البته هویت ایمانی و اسلامی را هم حاضر نیست کنار بگذارد یا به نحو رسمی در خدمت دشمن قرار دهد. اگر چه عملا کارش به اینجا میکشد. شکل ایرانی اش را در مرحوم هاشمی و جناب روحانی و امثالهم میتوان دید. 🔺این مدل اسلام وسطی به قول خودشان یا میانه رو، با ظواهر دینی، خلاهای ذاتی خود را میپوشانند. خلا ذاتی ناشی از زیر پا گذاشتن عزت و استقلالش به دلیل مصلحت. خلا نشتر زدن گاه و بیگاه به هویتش به پای منفعت. 🔺غرب برای عبور از اسلام گرایان هویتی و استقلال طلب، به این جریان بیشتر توجه میکند. برای به محاق بردن آن سبک از اسلام گرایی عزت محور، این مدل اسلام گرایی منفعت محور برایش ارزشمند تر است. چون به محض آنکه اراده کند میتواند سر این جریان را به زیر آب کند یا مجبورش کند به تبعیت محض. اینکه امروز بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه در قطر است و روابط جدی پشت پرده و گه گاه روی پرده حاکمان قطر با دستگاه امنیت اسراییل وجود دارد، همه نشانه است. این که برای حل اختلافات این کشور با عربستان و متحدانش، آمریکا پا در میانی میکند نیز یک نشانه دیگری است. 🔺به آن دوستم گفتم کلا بی خیال قدرت مستقل شو، با کل اسلامت کسی مشکلی ندارد. هر چقدر از این استقلال و آزادی مقابل قدرتهای دنیا کوتاه بیایی و عزت را و هویت را نفله کنی، دشمن مجال بیشتری به تو خواهد داد تا ظواهر را پیاده کنی. نفت بفروش و توسعه پیدا کن، زد و بند کن و رشد کن. اما به یک لحظه اراده غرب فروخواهی پاشید. اسلام بادکنکی و حبابی که به محض آنکه بخواهد باج ندهد و بر یکی از اصول بایستد، نفله اش میکنند. @ali_mahdiyan
به تو هم تبریک وقتی تبریک میگیم، یعنی دعا میکنیم این نعمت رشد کند و فزونی یابد و با ثبات و با بقا باشد. حالا وقتی پیروزی تیم ایران را تبریک میگیم دقیقا درخواست ثبات و رشد چه نعمتی را داریم؟ بازیهای فوتبال که درش برد و باخت زیاد است. امیدی که با دو هیچ بیاید با هیچ و دو هم میرود. آنچه تبریک دارد امر مهم تری است. 🔺اینکه مردم احساس کنند فضائلشان را با جوانان ورزشکار خود به دنیا نشان دادند. تیمی که همه رگ رگ وجودش عزم برای پیروزی و پیشرفت است، بروز تلاش و جنگندگی است، جلوه امید و هیبت «ما میتوانیم» است، در عین صبوری در عین توکل، در عین انسجام و هماهنگی، در عین مرام و فتوت و مردانگی. 🔺تلاش برای چنین پیروزی، یک واقعه مهم است. یک رخداد معنوی است، نصیب هر کسی نمیشود. ارزش و اهمیتش را یک ورزشکار بداند با نیت دیگری وارد میدان میشود. بالا بردن پرچم ایران همه جا ارزشمند است اما امروز تلاش برای نشان دادن هویت نورانی این مردم که خیلی ها تحقیرش کردند یک عبادت دیگری است. 🔺حالا این پیروزی بر همه مبارک حتی آنها که به حقارت و خودتحقیری و احساس بن بست معتاد شده اند، بر همه مبارک حتی آنها که جز نق زدن کاری بلد نبودند و بلد نشدند در این سالهای مقاومت ایران. بر همه مبارک باشد حتی بر آن مرغهای نجاست خواری که از پیروزی انگلستان و آمریکا لذت میبرند و پرچم بیگانه را بلند میکنند و شکست شما را جشن میگیرند جلوی چشم پدر و مادر و خواهر و برادرشان. 🔺میگویند محی الدین گفت «عذاب» از عذب است یعنی گوارایی. اهل دوزخ در عین اینکه رنج میبرند اما لذت هم میبرند و خودشان آتش میخواهند که بنوشند. خودتحقیری، ناامیدی، بردگی و وابستگی دردناک است اما این جماعت با آن لذت میبرند و طلبش میکنند. نشان دادن هویت این ملت خلاف تمایلشان و درخواستشان هست اما بالاخره راهی برای بازگشتشان هم باز میکند. یا باید زجر بکشند یا برگردند. پس به آنها هم تبریک. 🔺هیچ وقت فکر میکردید سرود ملی خواندن ورزشکاران این قدر برایتان مهم شود که وقتی دهانشان را باز میکنند و میخوانندش، شما احساس افتخار کنی، احساس نبرد و شکست هیمنه همه دشمنانت را کنی، احساس اینکه ما هستیم و ماندیم و پیش رفتیم و پیش میرویم و میجنگیم. بر شما هم مبارک. خدای متعال بازگشت مردم ما به هویتشان از میانه همه وسواسهای خناس و شیاطین جن و انس را برکت دهد. به هر بهانه ای. به هر نشانه ای. به هر زمینه ای، به هر زمانه ای. @ali_mahdiyan
🔻تکه‌هایی از نکته‌های تحلیلی در مناظره: فروپاشیِ جنبش دانشجوییِ تجدّدی 🖊 مهدی جمشیدی ۱- دانشگاه و دانشجو، یک کلّیّت یکپارچه و همگون نیست و نباید دربارۀ آن، قضاوت‌ عام کرد. دست‌کم می‌توان سه لایه را در دانشگاه شناسایی کرد: یکی «لایۀ بی‌طرف‌ها و وسط‌نشینان» که همیشه بوده‌اند و نوپدید نیستند و به فراتر از زندگی روزمرّۀ خویش نمی‌اندیشند و بیش از خود را نمی‌بینند؛ دیگری «لایۀ نیروهای تجدّدی و غرب‌اندیش» که از اوایل دهۀ هفتاد، به وجود آمدند و هویّت خویش را در هندسۀ درآمیختن سنّت و تجدّد تعریف کردند و حتّی در قالب لیبرالیسم و مارکسیسم و فمینیسم و قومیّت‌گرایی، به‌کلّی از سنّت دینی بریدند؛ و سرانجام، «نیروهای مؤمنِ انقلابی» که همزاد انقلاب هستند و به همان اصالت‌های اوّلیّه و روایت نخستین از انقلاب و ارزش‌های آن معتقد هستند و یک هویّتِ ریشه‌دارِ مستمر داشته‌اند. ۲- جنبش دانشجوییِ تجدّدی، دچار «انسداد فکر و نظریه»، «فقدان رهبر و مغز طرّاح»، و «فقر هوادار و بدنۀ دانشجویی» شده است. ‌چیزی در دست ندارد جز «چاقو» و «انگشتش به‌مثابه نشانۀ جنسی»، و سخنی هم ندارد جز «فحاشی‌های بی‌سابقه» و «رکیک‌گویی‌های بی‌شرمانه»، و آینده‌ای هم تصوّر نکرده است جز «ابتذال اخلاقی» و «ولنگاری جنسی». البتّه از ابتدا نیز تا حدی این‌چنین بود و می‌کوشید با ترجمه و تقلیدِ دست‌چندمِ شبه‌روشنفکرانه، ضعف خویش را پنهان کند، امّا امروز، حتّی توان گرته‌برداریِ طوطی‌وار را نیز ندارد. همچنان که جریان «اصلاحاتِ تجدّدی»، مُرده و می‌خواهد با کج‌روایت، خود را زنده و بانشاط نشان بدهد، شاخۀ دانشجویی آن نیز که مقلّد و دنباله‌رو بود، از رمق افتاده و دیگر بضاعتی ندارد. نه‌فقط «زایش فکری» ندارد، بلکه قادر به «تکرار گذشته» نیز نیست. اینان از آرمان‌های معطوف به ایدئولوژیِ لیبرال-دموکراسی در دهۀ هفتاد و هشتاد که بر روی «آزادی» و «مردم‌سالاری» و «حقوق فردی» و «گفتگوی جهانی» و ... بود، به مطالبۀ «کشف حجاب» و «غذاخوری مختلط» و ... رسیده‌اند. این سقوط، نه‌تنها «سقوط اخلاقی و معنوی» است، بلکه «انحطاط فکری» و «تنزّل ایدئولوژیک» نیز هست. سقفِ آرمان‌های اینان، این اندازه کوتاه و خواسته‌های‌شان حقیر و پَست شده است. «خیابانی‌شدن» به معنی هرزه و هرجایی شدن، مفهومی است که می‌تواند هویّت فرهنگیِ این پاره از جنبش دانشجویی را توصیف کند؛ نوعی لمپنیسمِ عریان و به‌شدّت مبتذل، همۀ وجود آنها را درگیر خود کرده و از آنها، چهرۀ «اراذل و اوباش» یا «ناکسانِ بی‌ریشه» را ساخته است. ۳- در مقابل، پارۀ انقلابی از جنبش دانشجویی به کمال و وزانت بیشتر رسیده است. کلان‌مسأله‌های جنبش دانشجوییِ انقلابی، «انقلابی‌گری» و «مقاومت» و «عدالت» و «جهادی‌اندیشی» و «پیشرفت» و «ایران قوی» و «حلقه‌های میانی» و «روایت» و «تمدّن‌سازی» و «پیچ تاریخی» است و کلان‌مسأله‌های جنبش دانشجوییِ تجدّدی، «کشف حجاب» و «بدن‌نمایی» و «برهنگی» و «غذاخوریِ مشترک» و «فحاشی» و «هم‌باشی» و «هم‌جنس‌بازی». تاریخِ «حیاتِ هویّتی» این دو بخش، به این «نقطۀ شفاف» رسیده است و اکنون بیش از هر زمان دیگری می‌توان به قضاوت نشست. جنبش دانشجوییِ انقلابی از آیت‌الله خامنه‌ای الهام گرفت و اندیشه‌اش را شنید و پی گرفت و «دغدغه‌های متعالی» و «آرمان‌های تمدّنی» دست یافت، و جنبش دانشجوییِ تجدّدی، آن بیراهه را رفت و این‌گونه خوار و زار شد. در یک سو، «قانون» و «شرع» و «اخلاق» و «واقعیّت» قرار دارد و در سوی دیگر، «اغتشاش» و «سکولاریسم» و «برهنگی» و «کج‌روایت». در یک سو، «تبیین» و «مباحثه» و «مناظره» و «گفتگو» وجود دارد و در سوی دیگر، «کُشته‌سازی» و «انسان‌سوزی» و «فحاشی» و «دروغ‌پراکنی». ۴- جریان اغتشاش، «ظرفیّت اجتماعیِ» جنبش دانشجوییِ تجدّدی را آشکار کرد و ما اینک از حدس‌ها و گمانه‌زنی‌ها فراتر رفتیم و دریافتیم که «واقعیّتِ نهان» چیست. آن‌همه غوغا و هیاهوی روایی، با این‌چنین استقبال بی‌مایه و نحیفی روبرو شد؛ چنان‌که در دانشگاه‌های چند هزار نفری، تنها جماعت‌هایی با حجم پانصد نفر به جریان اغتشاش پیوستند. این «واقعیّتِ آشکارشده»، بسیار تعیین‌کننده است و نشان می‌دهد «روند عمومیِ دانشگاه»، چه سمت‌وسویی دارد و چه رویش‌ها و ریزش‌هایی رخ داده است. اینک مشخص شده است که ما با یک «اقلّیّتِ پُرمدعا» روبرو هستیم که فقط «صدای بلند» دارند و می‌خواهند با «نعره‌زدن»، خود را غالب کنند و اگر به نعره‌های‌شان بی‌اعتنایی شد، «رکیک‌گویی» کنند و حرمت اخلاق را نادیده بگیرند و زشت‌ترین و بی‌سابقه‌ترین فحاشی‌ها را در دانشگاه به نمایش بگذارند. به‌این‌ترتیب، هم «اقلّی» و «اندک» بودن‌شان نمایان شد و هم «هتاک» و «بی‌اخلاق» بودن‌شان. آیا نظام جمهوری اسلامی باید تسلیم این «اقلّیّتِ مطلق» شود و در برابر «مطالبه‌های فرومایه»، سر تعظیم فرو آورد؟! https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
بالاخره «صدای ملت» کدام است؟ 🔺رهبری گفت صدای مردم صدای سیزده آبان است، صدای تشییع سردار است. چرا نگفت «صدای همه را باید شنید،هم سیزده آبانی ها هم معترضین مخالف نظام»؟ 🔺رهبری گفت این حرفهای شکاف نسلی و امثالهم چرندیات روشنفکری است. چرا؟ بین نوجوانان اغتشاشگر یا مخاطبین «هیچ کس» و «ساسی» با نسل قبل، شکاف نیست؟ چرا رهبری فقط به بسیجی ها استناد میکند؟ 🔺بیایید به این پرسش فکر کنیم که اساسا سخن و رفتار یک عده از مردم چه زمانی نمایندگی کل جامعه را میکند؟ و الا سخن و رفتار همان عده است نه همه. 🔺اگر زاویه نگاه خود را کلان کنیم و کل جامعه را از بالا ببینیم. صداهای مختلف و متنوعی در یک جامعه شنیده میشود، رفتارهای کلان اجتماعی مختلفی توسط گروهها و جمعیتها در یک جامعه دیده میشود؟ سخن جامعه «در مجموع» کدام است؟ آیا اساسا میشود جمع بندی کرد؟ اینجا جمع و تفریقهای عددی و کمی دیگر نمیتواند موثر باشد، نیاز به روشی داریم به نام «معنا» یابی. 🔺معنایابی یعنی چی؟ یک انسان را در نظر بگیرید، انسانی که رفتارهای مختلفی انجام میدهد، بسته به انواع و تعداد و کمیت این افعال و کیفیت و شدت آنها در مجموع شما درباره آن شخص یک جمع بندی میکنید. میگویید سخن اصلی و محوری او این است. ذات او چنین است. رسیدن به آن نتیجه حاصل «معنا»یابی همه رفتارها است. اگر ظاهربین باشیم فقط انواع و اقسام رفتارها را نام میبریم. قدرت جمع بندی او را نداریم. میگوییم این هست آن هم هست. اما واقعیت آن است که یک شخصیت واحد را میتوان به صورت واحد نیز معرفی کرد. اگر آن معنای واقعی را پیدا کنیم آن وقت معلوم میشود کدام رفتارها و گفتارهایش او را حقیقتا نمایندگی میکند. درباره مومنین دیده اید میگویند خطاها یا گناههایش نمایندگی هویت او را نمیکند. درباره منافقین یا بیماردلان قرآن میگوید از روی جزییات رفتار و سخنشان میشود آنها را شناخت و جمع بندی کرد. این معنایابی یک انسان است. همین درباره جامعه واحد هم هست. 🔺تجمعها و گفتمانها هم باید معنایابی شوند اینجا دیگر جمعیت ها و قرائن زمانه ای و زمینه ای و هزار و یک نکته را در مجموع ملاحظه میکنیم و میگوییم این هویت چنین است و فلان تجمع یا گفتمان نمایندگی کننده حقیقی آن جامعه است. 🔺بیایید از روی رفتارهای کلان اجتماعی و گفتمانهای مردم معنایابی کنیم. رفتارهای خودجوش مردمی را ببینیم، هم جمعیت ده ملیونی تشییع سردار را هم جمعیت کمتر از یک ملیونی اغتشاشگرها را، شعارها را هم ببینیم هم فحاشی دانشجویان شریف را هم شعارهای انقلابی تشییع شهدای امنیت را. قرائن را هم ببینیم مثلا رسانه های تحت سیطره دشمن را، دروغگویی ها، پول خرج کردنها و امثالهم یا مثلا رای حدود پنجاه درصدی مردم را ببینیم و ریزش کمتر از بیست درصدی آرا آنهم با فشار همه بلندگوهای داخلی و خارجی را. 🔺از خود بپرسیم اگر سخن و هویت مردم مقاومت نیست، کلا این همه فشار دشمن روی مردم و زندگی آنها دلیلش چه بود. فشار اقتصادی حداکثری و جنگ ترکیبی دشمن مخاطبش مگر مردم نبود مگر فشارش روی مردم نبود، خوب اینها با این فشارها میخواستند کدام اراده را عوض کنند؟مگر اراده مردم چگونه بود که باید عوض میشد؟ چه شد که علنا اذعان به شکست فشار حداکثری کردند؟ حالا کدام یک نمایندگی کننده سخن مردم است جمعیت خودجوش ملیونی مردم که شعار مقاومت میدهند (ولو هزار اعتراض هم داشته باشند اما تصمیم میگیرند این سخن را فریاد بزنند و روی دست بگیرند) یا شعار دیگرانی که دم از فروپاشی یا تسلیم یا بن بست و یاس یا هر سخن دیگری میزنند. @ali_mahdiyan
ترازو 🌹امروز در کلاس به طلاب درباره وظایفمان در دوره ظهور درس میدادم. رسیدم به مقوله«معرفت امام» توضیح میدادم «عرفان» امام با «تحول قلوب« و «قیام لله» در جان انسانها رخ میدهد و به همین ترتیب «قدرت مقدس» شکل میگیرد و چه و چه. کلاس که تمام شد، سوار ماشین شدم حرکت کردم به سوی کلاس بعدی. در خیابان جوانک لاغر اندامی ایستاده بود منتظر ماشین. 🌹سوارش کردم. گفتم کجا میروی؟ گفت انتهای خیابان. از سر و وضع و لباسهایش حدس زدم شاید کارگر است. انتهای آن خیابان کارگرها میایستند منتظر کار. گفتم میروی منتظر کار بایستی؟ گفت نه. از این ساختما شهرداری به آن ساختمان شهرداری میروم. گفتم چرا؟ گفت من ترازو داشتم کنار خیابان. ماموران شهرداری دیشب ترازوی مرا برده اند. دنبال ترازویم هستم. گفتم خوب به نتیجه ای رسیدی. گفت نه، فایده ندارد. سر میدوانند. دیشب از ترس خانه نرفتم. 🌹گفتم:ترس چرا؟ گفت ترس از پدرم. پدرم معتاد است اگر بفهمد ترازو را از دست داده ام کتکم میزند. بعد چند جای دستهایش را نشان داد، سوخته بود. گفت پدرم سوزانده. پرسیدم چند سالت است گفت هجده سال. دیشب کنار خیابان مردم از سرما. هنوز دارم میلرزم. دستم را ببین. دستش را گرفتم یخ یخ بود. 🌹گفت شلوارم هم نازک است شلوار بهتری داشتم برادر بزرگترم ازم گرفت برد دانشگاه. گفتم مگر برادرت دانشجو است گفت بله دانشگاه دولتی. گفتم خودت چطور درس میخوانی؟ گفت بله، من دبیرستانی ام درسم خوب است. میخواهم در آینده وکیل بشم. درس خوب میخوانم فقط مشکلات که زیاد میشود حالم عوض میشود. گفتم یعنی افسردگی داری. گفت آها بله همین. 🌹تصمیم گرفتم برایش ترازو بخرم. به جای کلاس راهم را کج کردم به سمت ترازو فروشی. گفت دیشب از زور سرما تصمیم گرفتم خانه را رها کنم بروم تهران‌ برای کار. گفتم نرو. پدرت و مادرت دوستت دارند. هر چقدر هم که اذیت شوی رهایشان نکن. ترازو را که خریدیم نطقش باز شد. تازه شروع کرد درد و دل کردن. سوالهای اعتقادی میپرسید. مثلا میگفت من چرا باید به این دنیا بیایم. همسنهای من خیلی پولها دارند و من اینطور است وضعم. گفتم به جایش آنها ضعیفند تو قوی میشوی. این قوتت ارزشمند است تازه وقت رفتن از این دنیا آنها هیچ ندارند خودشان هم ضعیفند ولی تو قدرتمندی و میروی. خدا روح های قوی را خیلی دوست دارد. رسیدیم نزدیک حرم. گفت حاج آقا میگن گنبد رو طلا کاری کردن گفتم بله شنیدم. گفت کاش به جاش به این شهرداریها چیزی میگفتن. گفتم جایی نیست بروی شهرداری اذیتت نکند؟ گفت هست ولی خلوت است پول در نمیاورم. 🌹یک جا کنار خیابان که ایستاده بودیم، طلبه ای آمد و گفت حاج آقا مساله. گفتم بله. گفت قبول داری موسیقی انسان را بی غیرت و دیوث میکند؟ گفتم نه. گفت برو احکامت را قوی کن. خنده ام گرفت. پسر جوان داشت میشنید گفتم‌ موسیقی گوش میدهی. گفت بله تتلو. گفتم او که حرفهای زشت میزند. گفت من آهنگهای خوبش را گوش میدهم. با خنده گفتم مگر آهنگ خوب هم دارد؟ گفت بله. البته محمود کریمی و بنی فاطمه و عبدالباسط هم دوست دارم. خندیدم. اما از حرفهایش متوجه شدم بتی ساخته از تتلو برای خودش عاشق او است. گفتم خانه ات کجا است؟ گفت نزدیک «جمکران» گفتم اسمت چیست گفت «عارف» 🌹آخر سر خدا حافظی کرد و رفت. و من به کلاس بعدی ام نرسیدم. شاید هم رسیدم. @ali_mahdiyan
اعضای محترم جامعه مدرسین حوزه علمیه قم سلام علیکم من طلبه ای کوچک در حوزه علمیه قم و شاگردی از شاگردان شما بزرگواران هستم. حضرت امام ره فرمود شما «ستون محکم انقلاب در حوزه های علمیه» هستید. این بیان نورانی که به تعبیر رهبری صرفا به افراد خاص در آن دوران تعلق نمیگیرد بلکه به «هیات اجتماعیه» و «عنوان مستمر» این نهاد مقدس و ریشه دار تعلق گرفته، وظیفه ای بسیار سنگین بر عهده شما اساتید بزرگوار قرار میدهد. رهبری انقلاب درباره این نهاد مقدس فرمود: «جامعه را مغز متفکّری و چشم بینایی و وجدان سالم و حسّاسی میدانم برای دستگاه اداره‌کننده‌ی کشور» بر این اساس این طلبه کمترین حوزه های علمیه خطری را که احساس و استشمام کرده ام با شما بزرگواران در میان میگذارم. فضای مجازی امروز یک محیط زیست حقیقی برای مردم و فرزندان این میهن اسلامی است. آنها در این محیط زندگی، میاندیشند، تصمیم میگیرند، ارتباط برقرار میکنند، دوستی و دشمنی میکنند. سالهاست این محیط زیست حقیقی جوانان میهن تحت حاکمیت دشمنانشان است. همین اواخر رهبری انقلاب به درستی و دقت فرمودند: «دشمن دنبال این است که بر مغزها تسلّط پیدا کند. تسلّط بر مغزها برای دشمن خیلی باارزش‌تر از تسلّط بر سرزمین‌ها است. اگر مغز یک ملّتی را توانستند تصرّف کنند، آن ملّت سرزمین خودش را دودستی به دشمن تقدیم میکند.» متاسفانه جریانی جدی در میان مدیران کشور وجود دارد که نه تنها عزم حقیقی برای شکل گیری حکمرانی الهی و مردمی بر فضای مجازی ندارند بلکه تلاش میکنند با رفع فیلترینگ صحنه را برای حاکمیت مجدد دشمن فراهم کنند و این خطرناک است. من جایی را در حوزه علمیه مهمتر از این نهاد مقدس نمیشناختم که از آنها بخواهم نسبت به این ماجرا و بازگشت دوباره حکومت دشمن بر ذهنهای جوانان ما حساسیت و جدیت بیشتری به خرج داده و با تمام توان مقابل این نفوذ خطرناک دشمن قد علم کنند. ما طلاب جوان انقلابی نیز حتما پشتیبان شما خواهیم بود. خداوند بر توفیقات همگی شما بزرگواران بیفزاید. و السلام علیکم و رحمه الله شیخ علی مهدیان @ali_mahdiyan
🌾🥀معجزۀ مظلومیت ۱. داستان مبارزه موسی ع و فرعونیان، داستانی پربسامد در کتاب هدایت ماست. شاید سرّ این همه تکرار وجود خطرات مشابه در مسیر هدایت بشر باشد ازاین‌رو می‌توان برای اکنون و زمانۀ حاضر هم از این ماجرا درس‌ها گرفت. در مطالعه مواجهات حضرت موسی ع و فرعون به‌وضوح متوجه می‌شویم که فرعون خدای جنگ روانی است و با نکرائی خاص (نکراء مفهومی است که حضرت امیر ع برای توصیف تدابیر شیطانی معاویه استفاده می‌فرمایند و از کاربست کلمه عقل درباره آن پرهیز می‌‌کنند) پی‌درپی درصدد مقابله با احتجاجات موسی و هارون علیهما السلام است. اکنون درصدد نشان دادن این وجه از تلاش‌های فرعونیان نیستیم. ۲. سه صحنه پیاپی را مرور کنیم: 🐉⚡️صحنۀ اول: موسی ع معجزات را به میدان می‌آورد. این معجزات آن‌چنان واضح و دهشتناک است، فرعون را نگران می‌کند که مبادا اطرافیان درباری به‌سوی موسی ع متمایل شوند؛ به ایشان خطاب می‌کند: إِنَّ هَذَا لَساحِرٌ عَلِيمٌ/ يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِۦ فَمَا ذَا تَأْمُرُونَ/(شعراء: ۳۴ و۳۵)؛ او با ستودن موسی ع و همزمان انتساب او به سحر و به بازی گرفتن مشورت ایشان هم درصدد یافتن راه‌حل است و هم شکستن رعب و اعجابی که در جان‌های درباریان نشسته است. راه‌حل ظاهراً پاسخ می‌دهد: پس از مشاجرات و پچ‌وچچ می‌گویند فعلاً مهلتی بگیر و بعد برو سراغ هر ساحری توانمندی در اقصی نقاط کشور و آن‌ها را به نزد خود بخوان.... صحنۀ دوم: مقابله بزرگ ساحران فرعونی با موسای یکه و تنها آغاز می‌شود. اما موسی ع به اعجاز الهی بر ساحران غلبه می‌کند و ساحران که حقانیت موسی را دریافته‌اند به سجده می‌افتند و می‌گویند به رب العالمین ایمان آوردیم. فرعون که صحنه نبرد را اکنون دوبار باخته است؛ هم در میدان نبردی که خود پیشنهاد داده و در حضور مردم مغلوب شده است و هم نیروی انسانی که نوک پیکان مقابله‌اش بودند، عصبانی در موضعی خدایی قرار گرفت و ایشان را توبیخ(!) می‌کند که چرا بدون اجازۀ او ایمان آورده‌اند؟ بلکه تهدید می‌کند که دست‌ و پای شما را به صورت معکوس قطع خواهم کرد و بر تنه درختان خرما خواهم آویخت. 🌴صحنۀ سوم: (به گزارش روایات و به استناد برخی قرائن قرآنی) تازه مؤمنان(یا دست‌کم برخی از ایشان) با دست و پای قطع‌شده بر تنه درختان مصلوب می‌گردند. ❓۳. یک پرسش جدی: چرا خدای موسی ع که آن همه اعجاز در دست و بازوی موسی ع قرار داده است؛ همان اعجازهایی که باعث می‌شود فرعون جرأت مقابله با موسی ع را نداشته باشد، اینک به کمک ساحرانی که حال مؤمنانی پاکباز شده‌‌اند، نمی‌آید و آن‌ها را در دستان فرعونیان رها می‌سازد؟ 🛎به‌زعم نگارنده، خدای متعال در این صحنه‌ها دوبار معجزه نموده است؛ یک‌بار معجزه‌ای است که به عصای موسی ع به‌ظهور رسانده است و بار دیگر معجزه‌ای است که با این مؤمنان پاکباز بر سر دار و دست و پای قطع‌شده‌شان به میدان آورده است. درواقع فرعون در این صحنه سه بار شکست می‌خورد نه دو بار. یک بار وقتی است که عصای موسی ع سحر سحره را باطل می‌کند، دفعه دوم وقتی است که خود ساحران فرعونی به خداوند ایمان می‌آورند و دفعه سوم و از همه مهم‌تر وقتی است که با بریده شدن دست و پای خویش بر صدق ایمان و باورمندی به عالم آخرت و محدودیت عالم دنیا را برای همیشه تاریخ فریاد می‌زنند. این مؤمنان با مظلومیت خویش چیزی را آشکار کردند که حتی عصای موسی به این وضوح قادر به نمایاندن آن نشده بود. آری این 🥀«معجزۀ مظلومیت» ایشان بود که صدقشان و باورشان را آشکار کرد؛ اگر معجزه‌ای موسوی ایشان را از دست فرعون نجات می‌داد، هرگز معجزۀ مظلومیت محقق نمی‌شد. و البته ایشان به خواست خود آماده تجلی این معجزه شده بودند؛ همان‌وقت که درقبال تهدید فرعون پاسخ دادند: مهم نیست، ما به‌سوی پروردگارمان بازمی‌گردیم.(الشعراء: ۵۰) یا به تعبیری دیگر گفتند: هرچه خواهی بکن، نهایت کار تو در همین دنیا خواهد بود(طه: ۷۲) و هیچ دسترسی به آخرت نداری.... و البته خدای متعال با الدرجات العُلی از ایشان استقبال نمود. ۴. اغتشاشات اخیر ابعاد فراوان دارد اما جنگ روانی و شناختی و ترکیبی آن برجسته بود. باطل السحر این جنگ همه‌جانبه ازجمله معجزۀ مظلومیت بود. شهدایی که معصومانه و مظلومانه با بربریت و سبعیت تمام به شهادت رسیدند؛ از شهید آرمان علی‌وردی که حاضر نشد کمترین انفعالی نسبت به ارزش‌هایش نشان دهد، تا شهید سیدروح‌الله عجمیان که برای دفاع از مقام زنان عفیفه خود را قربانی نمود، تا شهید حمید پورنوروز و شهید حمزه علینژاد و شهید دانیال رضازاده و شهید حسین زینال‌زاده و ... که هریک وجوهی از اعجاز مظلومیت را در آستین داشتند. 🤲درجات بلندمرتبه الهی، گوارای وجود این اعجازگران قرن باد. 🖋به قلم عباس حیدری پور؛ دانش‌آموخته حوزه علمیه قم @abbas_heidaripour
بر پا
🌾🥀معجزۀ مظلومیت ۱. داستان مبارزه موسی ع و فرعونیان، داستانی پربسامد در کتاب هدایت ماست. شاید سرّ ا
خوشحال شدم که برادر بزرگوارم شیخ عباس حیدری پور عزیز کانال درنگ را دایر کرد. کاش همه‌ دوستان دست به کار شوند. متنهای عمیق این‌ دوست بزرگوارم را از دست ندهید.
1_2271032338.m4a
9.94M
حفظ نظام از حفظ جان امام زمان عج واجب تر است، یعنی چی؟ شیخ علی مهدیان (گفتگو) کلاس عقاید مدرسه صدوقی @ali_mahdiyan
760.3K
نقد یکی از دوستان عزیزم درباره مطالب و مباحث این کانال @ali_mahdian
1.49M
پاسخ به اشکال دوست عزیزم در نقد روش کنشگری این کانال @ali_mahdiyan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبیه یاسی از جور زمونه اسیر دست خرمنکوب میشی تحمل کن عزیزم دردهاتو علی دورت بگرده خوب میشی @ali_mahdiyan
چرا کشتیدش رو؟ آزادش میگذاشتید جوون مملکت تو خیابون با قمه راه رو ببنده. آزادش میگذاشتید این و اون رو بترسونه که از سر ترس، و با کامل شهر رو به هم بریزن و انقلاب کنن. ها رو بترسونه که از سر ترس، نایس آمریکایی داشته باشن. چی کارش دارید جلادها! این جوون نه هیز بود نه هرزه بود نه اقدام علیه مردم و مال و جانشان کرده بود. داشت با قمه اش تعزیه اجرا میکرد، نقش شمر هم نبود نقش امام حسین ع بوده شما چه میفهمید. اکثر مردم هم همراهش بودن، کسی که نترسیده بود اصلا، میگید نه برید بپرسید از مردم. او مقابل شما شمرها قمه کشیده بود، شما بسیجیها، شما انقلابی ها، مردم شجاعن از قمه نمیترسن مردم که اصلا باهاش بودن از قمه نمیترسیدن، شما ها از قمه میترسید. بسیجی ها از قمه میترسن مثل یادتونه چه جور از قمه ترسیده بود، از بس ترسیده بود دهها نفر مرد و فرهیخته و شجاع، ریختن سرش که با کامل فحش بده به مقدسات خودش و دیگری رو آغاز کنه. یا مثل که از قمه هاشون ترسیده بود و از سر ترس رفته بود وسطشون، سر فرصت خردش کردن لهش کردن. شما ها نمیفهمید، محسن شکاری اومده بود با قمه وسط خیابون مردم رو نجات بده، شما جلادها نگذاشتید. اعدامش کردید. ولش میکردید تا بزنه، بکشه. هر کی رو کشت بسیجی بوده، مامور نظام بوده، حقش بوده. شما ها همون کسایی هستید که سال ۶۷ سه هزار نفر رو تو زندانها زنده زنده اعدام کردید کی؟ اعضای تشکیلاتی که حمله به ایران کرده بود. تشکیلاتی که میخواست مردم رو نجات بده، اون و کودک هایی رو هم که سوزوندن مردم نبودن بسیجی بودن نیروی نظام بودن. چیکار کنیم تو ایران نیروی نظام زیادن، زیر تابوت شهید نظام رو دیدید همه نیروهای نظام بودن. لامصبا! چقدر خون ریزی میکنید اون حسن روحانی هم فهمید گفت اینهمه اعدام نکنید، برای رای دادن ما مردم گفت، رای محسن شکاری ها رو میخواست. یادتون نیست؟ گور پدر و مادر هفده هزار نفر نیروهای نظام. تصمیم گرفت از ما دفاع کنه. ما که فارسی حرف میزنیم ولی آنگلوسکسونیم. این وکیلهای حقوق خوانده که میگن اعدام شکاری ها ظلم است و غیر قانونی، درس خونده اند، اون دکترهایی هم که رو کشته بودند هم درس خونده بودند. اینها فرهیخته اند. شما فرهیختگان مملکتتون رو نمیشناسید. اون بچه کارگر حاشیه نشین شهر فرهیخته نبود، این پسر کافه باز عشق آمریکا و قمه به دست طلب ولی فرهیخته بود. چرا فرهیخته کشی میکنید؟ بگذارید راه باز کنه برای آمریکا و اسراییل، راه باز کنه برای داعش و تجزیه طلب، بگذارید بی جیره مواحب بلکه حتی با جیره مواجب قمه بکشه رو خلق الله، و باعث بیداری مردم بشه، بالاخره شاید هم یک عده لازم باشه که زور بالاسرشون باشه تا به توسعه غربی تمایل پیدا کنن. مثل دروغ گفتنهای رسانه هاشون که شما بهش میگید دروغ، این در واقع روشهای جدید بیدار سازی مردمه برای یک دیگر. بعدا که فهمیدن دروغ بوده دیگه مهم نیست مهم اینه که بیدار شدن و جدیدی را آغاز میکنن. و رها، و مرد. مثل خارج. مثل فرنگ. پ ن: رها شون کنید محسن شکاری ها رو. اعدامشون نکنید. شما از اول هم با سگ گردونی مخالف بودید، ولو سگ هار و پاچه گیر. @ali_mahdiyan
هدایت شده از کشکول|محسن مهدیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر پرسیدند چرا خمینی از وحدت شیعه و سنی می گفت شهید مولوی ریگی را سر دست بگیرید و نشان دهید. حقیقت اهل سنتی که در این انقلاب نفس کشیدند همین شهید بزرگوار است نه امثال عبدالحمید فتنه گر. می گوید از مسجد ما یک نفر در اغتشاشات شرکت نکرد. می گوید کسی که از مرز خود دفاع نکند ناموس ندارد. می گوید از جانب گروهک ها تهدید شدم اما رهبرم را دوست دارم. یک تار موی این مولوی حر که در دل تکفیری های مزدور از حق می گفت به همه آنها که همه آبروی شان از اهل بیت است اما یک جمله در مظلومیت حق در این روزها نمی گویند ارزش دارد. @mahdian_mohsen
خطر حکمرانی لمس ➖امروز بیشتر از هر زمان دیگری متوجه چیزی شدیم که دیدنی نیست. لمس کردنی نیست. سر سفره ها به این راحتی نمیتوان مشاهده اش کرد و از آن خورد یا نوشید. خیلی ها فکر کردیم اصلا نیست. در حالیکه عنان زندگی و تصمیمات ما در دست آن بود. چه چیز؟ صبر کنید تا بگویم. ➖گاهی وقتها صحیفه امام را مرور کنیم بد نیست. امام میگوید اول انقلاب اگر از یک دانشجو یا کارگر و کارمند میپرسیدی شغلت چیست؟ به تو اعتراض میکرد که چه کار به این ها داری من مشغول امر مهمتری هستم. امام میگوید این منطق مهم بود. مردم به تعینات و مشغولیتها و نقشها و تخصصهایشان اولا فکر نمیکردند بلکه به آن متن اراده عمومی که اراده طاغوت را میشکست و حاکمیت الله را شکل میداد فکر میکردند. میگفت مرد و زن و پیر و جوان و حتی بچه کوچک این را فریاد میزنند. امام دقیقا به چه چیز اشاره میکرد؟ نظام محاسبه و نرم افزار تصمیم گیری ملت تحول پیدا کرده بود. او داشت به این نرم افزار مشترک اجتماعی اشاره میکرد. ➖به این فکر کرده اید چرا روی لباسها نوشته انگلیسی هرچه که باشد، جذاب بود؟ به این فکر کرده اید چرا در مدرسه ها شعار ساخته بودیم با این مضمون که آمریکا آپلو میسازه و ایران آفتابه هم نمیسازه. میدانید این مشهورات و این نرم افزار چطور زندگی مردم را در دست میگیرد؟ به این فکر کرده اید چرا برخی میگویند واقعیت های دنیا را بپذیرید یعنی ذیل قانون و اراده قدرتها خودتان را تعریف کنید و این حرف را علمی میدانند؟ این همان نرم افزاری است که بر ذهنها حاکم است و با آن میتواند یک کشور اراده عمومی را ایجاد کند یا جهت دهد. این نرم افزار ذهنی با انقلاب منقلب شد. قدرت دیگری بروز کرد. قدرتی که بر پادشاه و نماینده قوی ترین ابرقدرت دنیا یعنی محمدرضا چیره شد و در جنگی که نماینده دو ابرقدرت یعنی صدام آن را پیش میبرد پیروز شد. این همان بود که در دهه هشتاد و نود جهش علمی و انقلاب علمی ایران و در نوردیدن مرزهای علم را شکل داد. نه جنگ را کار دارم نه آن تغییر نظام پادشاهی را نه این تولیدات علمی را. مرادم آن نرم افزار ذهنی است که مردم با آن میاندیشیدند و تصمیم میگرفتند. ➖همه ضررهای دولتهای دهه نود را در ساحت اقتصادی همه لمس کردند اما خطر اختلال بلکه انحلال دستگاه مدیریت و هدایت فرهنگی کشور را که رهبری در آن ایام دردمندانه فریاد زد و بر اساسش فرمان آتش به اختیار را صادر نمود کمتر کسی شنید. نرم افزار ذهن مردم در محیطهای مجازی حقیقی تر از حقیقی، به دست دشمن افتاده بود. صدا و سیما و دستگاه های تربیتی و فرهنگی کشور سلبریتی ها را که نماد زندگی غربی و میل به شهرت و تبختر و ارتجاع به فرهنگ قبل از انقلاب بودند درشت کردند. رسما مدیران نه تمرد بلکه یک جنگ علنی در ساحت نرم افزار ذهن مردم را با رهبری آغاز کرده بودند. رهبری همان ابتدا فریاد زد از مکتب امام برگردید سیلی میخورید. نشنیدیم. ندیدیم. عبور کردیم. ➖حالا با این مقدمات سخنان رهبری (که نمیدانم چرا مشروحش را هنوز پخش نکرده اند) با شورای عالی انقلاب فرهنگی بخوانید. کشور به لحاظ حکمرانی در ساحت نرم افزار ذهن مردم دچار اختلال شده. رهبری همان ابتدا به دولت فعلی فرمود باید به بازسازی انقلابی این نرم افزار بپردازید. مطالبه کردیم که خوب چه شد؟ چه کردید؟ کشور را با شعار زن زندگی آزادی چند ماه سر کار گذاشتند. شعارهای انقلاب اما با قرائت دشمن. هنوز حکمرانی مجازی ول و رها است. ➖فرهنگ مهاجم انقلاب اسلامی اکسیر است باید به آن بازگشت. نرم افزاری که باید مبتنی بر بنیان ها و نظام اندیشه انقلاب جریان میافت و نسل های جوان را که شیفته هویت و شور و حماسه و معنویتند زنده مینمود. نرم افزاری که بارها رهبری به حوزویان (مثل دیدارها با خبرگان) به دانشگاهیان به مسوولین فرهنگی تذکر رسیدگی به آن را داده بود. برگردید ببینید چه اندازه درباره زنده کردن یاد شهدا و مبارزه مردم و انقلاب اسلامی به مدیران و پاس داران و همه و همه نهیب زده بود. حالا شاید مواجهه ایشان با شورای عالی انقلاب فرهنگی و توجه به ضعف جدی این نهاد در رهبری و هدایت فرهنگی کشور نشان دهد که چگونه همگی این ساحت را رها کرده ایم و کشور در این ساحت در معرض تهدید است. هرج و مرج و «آشفتگی» فرهنگی و از همه بدتر سپردن«حکمرانی در این ساحت به دست بیگانه» تهدیدهای کمی نیست که رهبری به آن ها اشاره میکند. این همان «ضرر فراوان جامعه» است. @ali_mahdiyan
آخرین جملات امام ❤️« حاج احمد آقا ...مى‏ گفتند: پيش از ظهر روز آخر حيات امام (ره)، ايشان روى تخت ... بعد از اتمام نماز، مشغول ذكر گفتن شدند و تا لحظاتى كه در حالت اغما به سر مى ‏بردند، مرتب پشت سر هم مى ‏گفتند: «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلّا اللّه و اللّه أكبر‏»(رهبری18-3-68) ❤️آخرین جملاتی که از امام شنیده شده است تسبیحات اربعه بوده. امام خود درباره این تسبیحات زیاد سخن گفته بود. او در کتاب آداب الصلوه میگوید:«عبد سالك بايد در اين اذكار شريفه كه روح معارف است ...در قلب تحصيل كند...تا قلب متلبّس به لباس ذكر شود ... و حقيقت و روح انَّ اللَّه اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنينَ انْفُسَهُم در آن متحقّق گردد.»(آداب الصلوه،ص373) ❤️او درباره این چهار جمله میگوید سبحان الله یعنی ما عاجز و ناتوان از درک اوییم. یعنی عنقا شکار کس نشود دام باز گیر. الحمدلله یعنی هر چه خیر و خوبی در هر جای هستی میبینی از او است. در هر بتی در هر مخلوقی حتی در خوبان عالم. لا اله الا الله نیز یعنی به همین سبب فقط او را باید عبودیت کرد و بنده او بود نه دیگری و سپس الله اکبر یعنی در همین حمد گفتن و اذعان به بندگی او و بروز این تحمید و بندگی نیز باز ضعیفیم و ناتوان که ما عرفناک حق معرفتک.(رجوع کنید به آداب الصلوه و همینطور سخنرانی 21 تیر 62) ❤️امام بعد از این توضیحات میگوید این اتفاق که در جان ما باید رخ دهد در عالم هستی نیز باید رخ دهد. شکستن طاغوتها ریشه در همین حقیقت دارد. زیر بار ظلم نرفتن و اقامه عدالت ریشه در همین حقیقت دارد که بنا نداریم مطیع دیگری باشیم غیر از خدا. این همان آزادی خواهی مقدس ما است. ❤️این ذکر امام در لحظات آخرش ذکر کل امت شد. ذکر رهبر ذکر سرداران و پیشروان انقلاب. استکبار و ظلم نباید باشد. چه در صورت جهان تک قطبی اش . چه در صورت خاورمیانه جدیدش. چه در صورت حقنه کردن پیروپاتالهای غرب زده فرهنگی و دانشگاهی یا مدیران غربگرای بی خاصیت و پنهان کار. این صلای تحمید و تهلیل این امت است که محفوف به تنزیه و تکبیر در سرتاسر عالم میپیچد. گویا خمینی هنوز دارد این ذکر را زمزمه میکند و همه عالم میشنوند که سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر @ali_mahdiyan
زهرا سلام الله علیها.mp3
9.07M
«زن» در اندیشه و مکتب امام و اسلام ناب فاطمیه ۱۴۰۱ مدرسه علمیه معصومیه س شیخ علی مهدیان @ali_mahdiyan
دلقک دربار چند جمله درباره 🌹میگویند نام دلقک از طلحک گرفته شده. طلحک لوده دربار سلطان محمود غزنوی بود. در کتاب لطائف الطوائف آمده، سلطان محمود از طلحک ناراحت بود میخواست چوبش بزند، غلامها رفتند چوب بیاورند، طلحک گفت بقیه بیکار نباشند پس گردنی بزنند به من تا چوب بیاید. شاه خندید و بخشید. 🌹دلقکها بودنشان چند فایده داشت یکی اینکه باعث میشدند شاهان کیف کنند، بخندند، خوش باشند. دیگر آنکه سوپاپ اطمینانی بودند برای ساختار حاکمیت با ظاهر مردمیشان. مردم را سر کار میگذاشتند از ظالم اصلی حواسشان را پرت میکردند به مشکلات فرعی مشغول میکردند. اگر دلقکها به حال دربار مفید نبودند باقی نمیماندند. در تاریخ بیهقی آمده امیرمسعود غزنوی در یک مجلس مطربان و مسخرگان را سی هزار درهم داد. 🌹باید دید در نهایت دلقک و مطرب تحت الحمایه چه کسی هستند و از چه کسی پول میگیرند شهرت میگیرند امتیاز میگردند و از هم مهمتر آنکه اراده چه کسی را پیش میبرند. برخی مثل شیخ شیپور در حضور ناصرالدین شاه لودگی کرد او را شاد نمود و جایزه پالان خر گرفت. سپس صدای عر عر از خود درآورد و گفت چه جامه مبارکی گرفتم. کریم شیره ای هم دلقک مشهور دیگری در دوران ناصرالدین شاه بود. 🌹هنرمندان دوران محمدرضا شاه هم جالب است که چطور انتخاب میشدند و مثلا در رابطه با اشرف و دیگر درباریان بودند و انتخاب میشدند برای به شهرت رسیدن. داستانهایشان معروف است. 🌹من خودم با نوچه توبه کرده شعبون بی مخ گفتگو کردم او توضیح میداد چطور جلوی پادشاه چرخ میزدند و میخواندند و نشان پهلوانی میگرفتند و سربزنگاه مثل قصه ملی شدن نفت، مردم را سرکوب میکردند و باقی میماندند. کافی بود کسی شبیه طیب حاج رضایی هویت و ماهیت شاهنشاه را زیر سوال ببرد تا اعدامش کنند که درس عبرت شود برای همه. 🌹اشتباه نکنید جوکرها حتی زمانی که به ظاهر به نفع مردم بازی میکنند هدفشان تقویت پادشاه است. خروجی جوکر با ظاهرش که به نفع مردم بود تقویت ساختارهای در حال فروپاشی آمریکا بود. این الگوی پادشاهان و طواغیت عالم است. به ظاهر مردم گرایی هنرمند و در واقع تقویت طاغوت حقیقی. 🌹خیلی از هنرمندها و ستارگان دوران شاهنشاه فرار کردند کنار پادشاه اصلی و حاکم علی الاطلاقشان و برایشان اجرا میکنند ابی را که دیدید گوگوش و داریوش و فرخزاد و کی و کی را هم، حالا هم میگویند علی کریمی هم فرار کرده به آمریکا، مدتی است فرخ نژاد هم به آمریکا فرار کرده و فحش و ناسزا را کشیده به رهبر ایران. آری مدت زیادی است حال و هوای هنر و بسیاری از هنرمندان ایرانی خود را دارد نشان میدهد. 🌹شبیه همان دلقکها ظاهرشان این است که به نفع مردمند اما در واقع در حال تقویت جایگاه سلطانهای حقیقی خود هستند. حاضرند پس گردنی هم بخورند تا شاهشان بخندد و باقی بمانند. از آنها پالان میگیرند. عر عر میکنند و فریاد میزنند چه لباس مبارکی. عرعرهای امروز فرخ نژاد را با فرارش‌ به آمریکا با هم ببینید. همین. @ali_mahdiyan
انقلاب زوری 🔺یکی ازم پرسید حاج آقا مسالة: انقلاب اسلامی سال ۵۷ بر اساس اعتراض و اعتصاب و تظاهرات و پرتاب کوکتل مولوتف بوده است چرا آن موقع این رفتارها درست بوده ولی الان براندازی و اغتشاش محسوب می‌شه گفتم تو میدون جنگ هم وقتی دشمن حمله میکنه دو طرف به هم تیر اندازی میکنن، یک جا دفاعه یک جا تجاوز. 🔺حاج آقا پیچیدش نکن، درست جواب ما رو بده ببینیم چی میگی. گفتم اغتشاشگرهای دهه پنجاه صدای مردم بودن نه مقابل مردم. این اغتشاشگرها صدای مردمن؟ یا مقابل مردم؟ اینها میگن «اصل نظام نه»، جمهوری اسلامی نه. این حکومت نباشه هر چی دیگه باشه. آیا مردم همینو میگن؟ یعنی مردم میگن خودمون بر خودمون حاکم نباشیم. بیگانه بر ما حاکم باشه؟ مردم میگن دین خدا و پیغمبر کنار بره حاکم نباشه، هر کاری خواستیم بکنیم؟ 🔺گفت حاج آقا مردم به وضع اقتصادی و معیشتی معترض هستن یا نه؟ گفتم معترضن یعنی میگن درست حکومت کنید یا معترضن و میگن اصلا از بیخ، همه چیز را خراب کنیم ولو ندونیم بعدش چی میشه. اصلا مگه این اعتراض ها و اغتشاشها چقدر به مشکلات و وضع اقتصادی مردم پرداخت؟ 🔺این به کنار که انقلاب ۵۷ زیر نظر دین و مرجعیت و امام بود این زیر نظر آمریکا است. این هم به کنار که اون مقابل بیگانه بود این به دست بیگانه. اینها رو کار ندارم. اما این اغتشاش «برآمده» از اعتراض مردم هم نیست و آن بود. بلکه این اغتشاش ها «مقابل» مردمه و آن نبود. 🔺وقتی توی انتخابات که همه رسانه ها و حتی نادانهای داخلی سعی کردند ملت به نشانه اعتراض رای ندن و کمتر از بیست درصد ریزش آراء اتفاق افتاد. وقتی مردم راهپیمایی های ملیونی زیر تابوت شهدایی میکنن که یقین دارن اونها موافق نظامند. اینها یعنی این کوکتل مولوتف ها تو صورت مردم میخوره. 🔺یک نکته هم سربسته بهت بگم. اصلا امام خمینی موافق اسلحه کشیدن و کودتای مسلحانه مقابل شاه نبود. این رفتارها تاثیر روشهای مجاهدین خلقی و توده ای ها بود. امام علنا اعلام کرده بود مخالف این روشه. برو ببین. میگفت مردم باید اراده عمومیشان به خروش بیاد و اون رو با حضورشون نشون بدن. میگفت تبیین کنید تعلیم بدید تبلیغ کنید که همه همراه بشن. میگفت انقلاب، زوری نمیشه. دووم نمیاره. @ali_mahdiyan
تمحیص در گام دوم هم دردآور ولی زیبا است 🌹شاید مهمترین اتفاق در گام اول انقلاب اسلامی جدا شدن از اندیشه های مختلف و متفاوت التقاطی بود. به قول بازرگان در «انقلاب ایران در دو حرکت»: قبل از پیروزی همه با هم همگرا بودیم و بعد انقلاب جدا شدیم. آنچه مایه اصلی جدایی بود، التقاط بود. مجاهدین خلق و بنی صدر التقاط با چپ مادی داشتند و نهضت آزادی التقاط با راست داشت. 🌹انجمن حجتیه قائل به رهایی امر سیاسی و حاکمیت بود و علمایی هم بودند که مخالف مردمسالاری بودند یا مخالف ولایت فقیه. اینها به مرور با رشد جبهه انقلاب و خالص سازی آن کنار گذاشته میشدند. رجوع جوانان به کتابهای امام و سیدعلی خامنه ای حکیم، امری نبود که در دهه شصت و هفتاد مرسوم و متداول باشد آنقدر که در دهه هشتاد و نود فراگیر شد. دقت انقلابیون در مناسبت اندیشه ها با اندیشه اسلام ناب امام و مکتب مردمسالاری دینی زیاد شده بود. ریزشها و تمحیصها و خالص سازیها جدی شد تا امروز. 🌹کمی صبر کنید. تا یک بحث مهم مبنایی را بیان کنم. امام خمینی مراحل رشد و سلوک را دارای دو بخش میداند؛ «کشف» و «بسط». این دو بن مایه اسفار اربعه هستند. یکی نظارت به فهم و به عمق دارد و دیگری ناظر به فراگیری در سطح. مثل کسی که اول یاد میگیرد بعد یاد میدهد. اول معنویت میابد بعد دستگیری میکند. این وصف، وصف جامعه هم هست. 🌹حالا برگردم به اصل بحث. ایران در گام دوم در حال پوست اندازی است. اما این بار در ساحت بسط. جریانهای مختلفی که در ساحت هنر و رسانه و ارتباطات بین المللی و غیره و غیره همراه حرکت انقلاب اسلامی بودند در حال خالص سازی و جدا شدن هستند. دردآور است. اما زیبا است. نه اینکه در گام اول این جنس خالص سازی نبود یا در گام دوم آن جنس خالص سازی نخواهد بود. نه. بحث در وفور و برجسته بودن است. گام اول گام خالص سازی در فهم و درک انقلابی گری بود و گام دوم دوران خالص سازی در بسط‌ آن است. 🌹دوران تمحیص مبلغین است. تمحیص هنرمندان. تمحیص رسانه چی ها. تمحیص مرتبطین با دنیای پیرامون و درون کشور. دوران تبیین است. تبیین حرکت. تبیین امید. دورانی است که بوی گند یاس و بن بست از لابلای کلمات هر کس بیرون بیاید به مرور نسبتش را با کل مردم میبرد و سر از دنیای طاغوت در میآورد. سجده تشکر فرخ نژاد مقابل بی بی سی و ایران اینترنشنال طاغوت و استکبار یک نماد است. نماد ریزش جدی جریان هنر التقاطی که مدتها بود لابلای جشنواره فجر پنهان شده بود. ای مظلوم هنر انقلاب. مظلوم هنر رسانه انقلاب که در چنگ جماعت بی خاصیت و بی اخلاق و بی اندیشه بود. جوشیدن جشنواره حافظ و قهر هنرمندان از فجر و امروز فرارشان و صراحتشان درد آور است ولی زیبا است. @ali_mahdiyan
برنامه تلویزیونی با موضوع نقش روحانیت در انقلاب اسلامی با حضور شیخ علی مهدیان و شیخ حسین کاظم زاده ۲۸ آذر ۱۴۰۱ https://telewebion.com/episode/0x53df344 @ali_mahdiyan
خاطره فامیلی 🌹امسال، شب یلدا، تو جمع فامیلی دو تا کار جدید کردیم، یکی فیلم جمع شدنمون تو شب یلداهای سالهای خیلی قبل رو پخش کردیم. مثلا بیست سال پیش. دور پدر بزرگ و مادربزرگی که آن موقع، هنوز زنده بودند. همه بیست سال جوون تر بودند. موهایی که سیاه بود و ادم بزرگهایی که جوان و نوجوان بودند. تو اون فیلم هر کس یه آرزویی میکرد اما همه هر کدوم به یک زبونی میگفت کاش زیر سایه پدر بزرگ و مادر بزرگ جمعمون جمع بمونه. امسال هم که پدر بزرگ و مادر بزرگ نبودند احساس میکردیم هستند و با اون لبخند شیرین و معنا دارشون، «زندگی» رو برامون معنا میکنند. عمر داره میگذره و این پیوستگیهای عمیق مخلصانه و با محبت باقی میمونه. خدا رو تو همین زیباییهای عالم، ساده میشه پیدا کرد. 🌹کار جدید دوممون، خاطره گفتن بود. از بین همه خاطره ها، دو خاطره برام جذاب تر بود. یک خاطره اینکه خانمی میگفت حدود چهل سال پیش، دیدم بابا بزرگ، یه وقتایی که رادیو یه چیزی میگه، زیر لب یه چیزی رو زمزمه میکنه. من پنج شش سالم بود. پرسیدم چی میگی باباجون؟! گفت اسم پیامبر ص رو که میارن من صلوات میفرستم. میگفت تا امروز چهل ساله هر وقت اسم پیامبر ص میاد و من صلوات میفرستم بلا استثنا یاد باباجون میافتم. 🌹خاطره دوم رو یک خانم دکتر جراح تو فامیلمون تعریف کرد. میگفت مادرم چادرهاش اگر پاره میشد میداد براش میدوختند. یک بار من گفتم مامان، بگذار من برات چادرت رو بدوزم. حدود دوازده سیزده سالم بود. مامانم پارچه حریر خیلی ارزشمندی رو که پاره شده بود بهم داد گفت بسم الله. پارچه را روی زمین پهن کرده بودم. نگران بودم. اولین بارم بود و این پارچه هم گران قیمت. نکنه خرابش کنم. بابام داشت عبور میکرد، این صحنه رو که دید گفت دخترم نگران نباش. خراب هم شد خودم بهترش را میگیرم. تو شروع کن. بسم الله. میگفت آن اعتماد به نفسی که پدر و مادر بهم دادند آن روز در جانم نشست. الان هم هر زمان میخواهم جراحی کنم آن احساسی که پدر و مادر بهم دادند در من زنده است. احساس اعتماد به نفس. 🌹شب یلدای فامیلی برای من روحانی چقدر درس آموز و لذت بخش بود. چه ساز و کارهای فرهنگی عجیبی برای تاثیر در «زندگی» هایمان داریم. یکیش جمعهای پر معنا و معنوی به بهانه های مختلف. جمعهای موثر برای جبران همه شکنهای اجتماعی. چقدر «پدر» بودن و «مادر» بودن را چقدر «خانواده» را دست کم میگیریم. شب یلدا شب حافظ است شب انار است. شب جمع شدن است و این جمع هم شبیه انار است. جمعی زیبا از دانه های متکی به هم که آدم را یاد معنای زیبای لطافت و قدرت و روحانیت پشت صحنه میاندازد. آنجا که «شب» که مایه سکونت و «آرامش» است معنا میشود. مثل خانواده که آن هم مایه سکونت و آرامش است. آنجا که و لکن الله الف بین قلوبهم ظهور میکند. @ali_mahdiyan
تعادل در خانه «نفس الله» 🔺برای کسانی که فقط ظاهر امور را میبینند (یعلمون ظاهرا من الحیاه الدنیا) جمع و جور کردن اختلافات و تنظیم آنها دشوار است. نسبت کتاب مقدس با مسیح ، نسبت پاپ و قیصر، نسبت دو شمشیر عیسی ع، نسبت لذت و کرامت، نسبت رفاه و معنویت، تا برسد به نسبت آزادی و عدالت، نسبت انقلاب و نظام، نسبت حاکم و مردم و در نهایت نسبت زن و مرد. 🔺اما آنانکه زاویه نگاهشان فهم عمق هستی هم هست و غیب را میشناسند(یومنون بالغیب) نسبتی هم‌آهنگ و منسجم در پدیده ها درک میکنند. ابتدای وصیتنامه، امام‌ره رابطه قرآن و عترت را با جمله ای عربی توضیح میدهد که معنایش آن است که این دو در بالاترین مرتبه هستی یک حقیقتند. اما هم او در چند جمله بعد کتاب را «ثقل اکبر» معرفی میکند و عترت را «ثقل کبیر». هیچ تنافی نیست مگر بین اینکه اهل بیت کلهم نور واحدند و امیر المومنین نفس پیامبر است و بزرگترین آیه هستی است، اما در عین حال او «عبد من عبید محمد» باشد، تنافی است؟وحدت در عمق و تناسب و تعادل در ظاهر آنجا که در مرحله ظهور و بروز دنیاییشان قرار میگیرند. 🔺آن وحدت حقیقی این انسجام و تعادل ظاهری را موجب میشود. زن و مرد از یک نفس و یک حقیقت برترند و در آنجا متحدند. انسانند. بروز و ظهور تام الهی اند. زن و مرد از همان نفس واحده اند. اما در عالم خلقت و بروز تمایزات متفاوتند. هر کدام دارایی دارد که دیگری ندارد. 🔺رهبری تجربه جالبی دارد. میگوید من به خانواده شهدا که سر میزنم غالبا و معمولا مادرها مقاوم تر و صبور تر از پدرها بودند. او میگوید دلیلش این است که مرد خامی هایی دارد که زن ندارد. جایی میگوید این است که زن میتواند ستون اصلی خانواده باشد. برای مرد نیز توانمندی هایی وجود دارد که او را مناسبتر برای برخی مسوولیتهای دیگر اجتماعی میکند. 🔺این دو در عالم تمایزات بهترین وضعیت برایشان «تعادل» است. این جا است که بستر رشد هر دو فراهم تر میشود. رشد هر کدام و حرکتشان به سمت آن حقیقت واحد، باعث میشود آنها مهیا تر برای وضعیت تعادل شوند. وحدتشان تعادل آفرین است و تعادلشان بستر ساز وحدت و رشد. خدا رحمت کند امام را که وقتی عقد میخواند میفرمود«بروید با هم بسازید» این تلاش زن و مرد برای تعادل در خانه زمینه ساز رشد هر دو است. هر چند بدون خانواده و در شرایط دشوار اجتماعی هم رشد ممکن است و محال نیست مثل آسیه‌س و مریم‌س. این دو هم الگوی زنند و هم البته الگوی مردند. الگوی همه اند. رشد در زمین تعادل زن و مرد آسان تر است. 🔺علی‌ع به تعبیر برخی روایات هویت «نفس الله» دارد و فاطمه زهرا‌س کفو او و نفس او و البته عدل او. خانواده این دو نیز الگو بود. مظهر وحدت بود و تعادل. این خانواده محل ظهور تام «نفس الله» بود. لذا هم «کتب علی نفسه الرحمه» را نشان میداد و هم «یحذرکم الله نفسه». هم ماوای مسکین و یتیم و اسیر بود هم نماد مباهله. جامعه اگر به تعادل برسد بروز «نفس الله» خواهد بود در قواره یک امت. آنانکه اهل انقلابند، اهل رشدند، اهل تعادلند. اهل ظهور«نفس الله». @ali_mahdiyan
بشاگرد شب شهادت حضرت زهراس.mp3
8.89M
ما چگونه بلد شدیم در بن بست ها چه کنیم؟ شب شهادت حضرت زهرا س مسجد صاحب الزمان بشاگرد. خمینی شهر شیخ علی مهدیان @ali_mahdiyan