eitaa logo
عقل یشمی خال‌خال پشمی
215 دنبال‌کننده
626 عکس
33 ویدیو
70 فایل
☑️ حرف‌های رایگان یک آدم 😇✌ @ebrahimpour
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 معنای جدید هیئت و مداح در سفر مشهد، توفیق داشتم در مراسم شهادت امام سجاد هیئت انصارالحجه شرکت کنم که به نفس مداح محبوبم حاج امیر کرمانشاهی گرم است و دورادور از گان پروپاقرص تولیدات صوتی‌شان هستم. درباره جایگاه استراتژیک هیئت انصارالحجه و امیر کرمانشاهی در مشهد می‌شود حرف و تحلیل فراوانی ارائه داد؛ فعلا کاری با آن ندارم. زیسته شرکت در این مراسم، دو ویژه برایم داشت: ۱.معنا و فرم جدید مداحی: من یک انسان هیئت‌برو هستم. در قم هیئت‌های معروف را تجربه کرده‌ام، اما رویدادهای جدیدی را مشاهده کردم: الف) بعد از اتمام روضه‌ی سخنران، یک ترک استودیویی جدید و البته زیبا (این فرش روضه) پخش شد!! و چند لحظه بعد، حاج‌امیر روی سن و منبر رفت. صبر کرد تا فایل تمام شد و بعد شروع کرد!! ب) حاج‌امیر حین اجرای روضه، روی سن قدم می‌زد. از نیمه‌های روضه، ۱۰متری وارد جمعیت شد و روضه را ادامه داد. پ) در حین خواندن روضه، جابه‌جا بر تحقیق و پژوهش‌اش تاکید می‌کرد. آنقدر که احساس می‌کردم جایگاهش نه فقط یک مداح، بلکه تلفیقی از منبری و مداحی است. ت) سینه‌زنی، با اشعاری آغاز شد و جان گرفت که همه -همه یعنی همه- بلد بودیم و آنچنان با هم و با مداح همخوانی می‌کردیم که حال خاصی به ما دست می‌داد. من قبلا شور مفصل را تجربه کرده بودم؛ هم‌خوانی را هم. ولی این چیز دیگری بود. هیئت باید پیوسته مطالعه شود. ☘فهم من این بود که در این معنای جدید از هیئت، اولا سخنران و سخنرانی، زینتی است و مسئولیت ارائه‌ی محتوا نیز با مداح است. دقت کنید که این مسئولیت امری رسمی نیست. معنای جدید است. یعنی هم من مستمع، از مداح چشم بر نمی‌دارم، هم او وظیفه‌ی خودش می‌بیند پژوهش کند و محتوا ارائه بدهد. ☘در این معنای جدید، مداحی، منولوگ نیست؛ بازیگرای و اجرا به معنای خاص کلمه است. ما از قبل، (تقریبا) اشعاری که او قرار است بخواند را می‌دانیم (در حالی که در معنای سابق هیئت، نمی‌دانستیم) و پی‌درپی گوشش داده‌ایم! حالا به مجلس می‌رویم که زنده‌ی آن را بشنویم و با هم هم‌خوانی کنیم؛ چیزی شبیه کنسرت رفتن. ☘در این معنای جدید، شخص مداح موضوعیت دارد. همه به او چشم می‌دوزند. اگر مداح دوم یا سومی باشد، مجلس از تاب می‌افتد و همه منتظرند که مداح اصلی میکروفن را به دست بگیرد. ما هیئت انصارالحجه نمی‌رویم؛ ما هیئت امیرکرمانشاهی می‌رویم. ۲.جایگاه خاص خانم‌ها: خانمم هیچ‌وقت از مراسم‌های قم، چیز خاصی برایم تعریف نمی‌کرد. ولی بعد از مراسم، تاکید کرد که در قسمت‌زنانه، هنگام شروع سینه‌زنی، خانم‌ها جلو جمع شده‌اند و میان‌داری کرده‌اند و جانانه سینه‌زده‌اند و هم‌خوانی کرده‌اند. چیزی که مثلا در هیئت رزمندگان و فاطمیون ندیده بود. به نظر من، این کنش معنادار است: احساس هویت‌کردن خاص خانم‌ها، پیوستگی و علقه‌ی خاص آن خانم‌ها به هیئت، احساس ما داشتن نسبت به هیئت، بروز ویژه آیین عزاداری. به‌طورکلی به نظرم متصدیان امر، باید برای احیای قسمت زنان، تدبیری کنند. متاسفانه هیئت‌های ما کاملا مردسالار است و زن و قسمت زنان و فعالیت‌های درون آن کاملا در حاشیه و تبعی. @aliebrahimpour_ir
📌 مرگ منبری [گزارشی از پدیدار یک طلبه معمولی] ☘ شب‌های محرم امسال (۱۴۰۲) در یکی از مساجد قدیمی یکی از شهرهای کوچک اصفهان، نماز و منبر داشتم. راستش ی عجیبی بود. انگیزه‌ای برای نوشتنش نداشتم تا اینکه حضور در هیئت انصارالحجه و تجربه‌ای که گزارشش کردم، باعث شد فهم جدیدی برایم شود و آن را بنویسم. 🍀 مخاطب من، تعدادی پیرمرد محترم بودند و مسئول مسجد که اتفاقا او هم پخته‌مردی بود. از شب اول متوجه شدم هیچ چشم باتوجهی، متوجه من نیست. رئیس گوشه‌ای می‌نشست و با چپ و راستی‌هایش حرف می‌زد. چند نفر بقیه چای می‌نوشیدند. من از شب سوم برایم شبهه شد که آیا این مجلس من، مصداق عنوان مجلس است؟ من البته خودم را به زن‌های پشت پرده امیدوار کرده بودم، بلکه گوشی آنجا باشد که نتیجه روزی چندساعت مطالعه‌ام، کاملا هدر نرفته باشد! 🍀 برخورد جوری بود که اصل حرف من را انگار کسی نمی‌شنید! انگار یک کار روتینی را که بارهاوبارها دیده‌اند، دارم تکرار می‌کنم. ارتباط نه انسانی، که مکانیکی است و نقشم را یک ربات هم می‌تواند ایفا کند! انگار اصلا مهم نیست چه دارم می‌گویم! دقایقی چند را باید با ردیف‌کردن واژگانی که ذهن‌شان کاملا با آن‌ها آشناست، پر کنم. 🍀 من این حس سنگین را داشتم، اما یش را نمی‌فهمیدم. تا اینکه شب دهم، حضور چند دقیقه آخر پای منبر رفیقم -اباالفضل- چراغ ذهنم را روشن کرد: پنج‌شب دوم، او در مسجد دیگری در همان شهر -که از قضا یادم رفت تاکید کنم که شهر به شدت مذهبی‌ای هم است- منبر می‌رفت و بعد از منبرش می‌آمد دنبالم و با هم بر می‌گشتیم. او به مراتب منبری بهتری نسبت به من است؛ از تکنیک‌های خطابه و ارتباط موثر آگاه است و به زیبایی آن‌ها را به کار می‌بندد. استثنائا آن شب آخر نیامد دنبالم. من رفتم و به دقایق پایانی منبرش رسیدم. 🍀 مسجدش بزرگ بود. آخر مجلس و نزدیک در نشستم. دورتادور مسجد آدم نشسته بود، از بچه و نوجوان تا جوان و میانسال و سالمند؛ برخلاف مسجد من. شیخ ابوالفضل با تمام وجود داشت منبرش را اجرا می‌کرد، ولی هامِ پچ‌پچ جمعیت رقابت سرسختی با ولوم میکروفن داشت! 🍀 نیمی از جمعیت سر درگوشی، نیم دیگر درحال صحبت با هم. منبری هم آن بالا بال‌بال می‌زد! چند دقیقه گذشت، صاحب مجلس، منِ معمم را دم در دید. کنارم نشست و دعوت کرد که: حاج آقا وقت داریم؛ بعد از حاج‌آقا از شما هم (!). 🌸 دیدن آن صحنه (چهره سرخ منبری، چهره آرام و طبیعی مردم، التفات مسئول مجلس به زمان برنامه) تازه دوزاری من را جا انداخت: "منبری باید منبر برود، برای شکل‌دهی به فُرم مجلس، و ملت هم حاضر می‌شوند که با حضورشان مجلس را شکل دهند." 🍀 در این ، سخنرانی و منبر رفتن، وسیله‌ی تبلیغ و انتقال پیام نیست! یک قالب است که باید سین برنامه را پُر کند. مردم قرار نیست پامنبری باشند و حرف سخنران را گوش کنند؛ مردم می‌آیند تا با نفس حضور جسمانی‌شان مجلس اباعبدالله شکل بگیرد و نام‌شان در لیستی که ملائکه می‌نویسند، ثبت شود. همین. 🍀 من البته نافی ارزش هر نوع جمعیت/گعده‌/مجلس ی که به نام اهل‌بیت شکل بگیرد نیستم؛ همچنین ارزش حضور هر فردی به هر شکلی که این مجلس را شکل بدهد -حتی منبری صوری بدون مخاطب باتوجه-. 🍀 اما عمیقا به عنوان یک طلبه ساده و معمولی متاسف هستم که منبر به‌عنوان یک رسانه/ابزار تبلیغ و انتقال عمومی پیام، کاملا جایگاه خودش را از دست داده. به غیر از جمع‌های خاص نخبگانی و روضه‌های کوچک خانگی و منبر‌های مرکزی (هیئات بزرگ کشور)، مردم دیگر در اعماق وجود خودشان نسبت معنایی با منبری برقرار نمی‌کنند. 🍀 البته هر پدیده‌ای حیاتی دارد: تولدی و عمری و مرگی. تاسف برای امور طبیعی آن‌چنان معنی ندارد. واقعیت اینکه در کلان سیستم حیات انسان امروز، منبر و منبری هویت جدیدی گرفته‌اند. این را باید پذیرفت. تاسفم بابت دست خالی بودن خودم است که فکر می‌کردم می‌توانم با ، انسان مفید و باشم؛ لکن هرچند منبر هست، ولی معنابخشِ منبری مرده و منِ دست‌کوتاه، مانده‌ام. @aliebrahimpour_ir ۱۴۰۱.۰۶.۱۴