🌸 « #گزارشی از یک #تجربه #نویسندگی » 🌸
[ارتباط با نشریات + اخلاق حرفهای]
🔰توضیح تصویر:
https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/138
🌐 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خالخال پشمی
🌸 « #گزارشی از یک #تجربه #نویسندگی » 🌸 [ارتباط با نشریات + اخلاق حرفهای] 🔰توضیح تصویر: https://e
🌸 « #گزارشی از یک #تجربه #نویسندگی » 🌸
[ارتباط با #نشریات + #اخلاق_حرفهای]
🍀 «ساعت 5عصر» -اولین فیلم سینمایی مهران مدیری- را تقریبا در همان هفتهی اول اکرانش (3مرداد96) با دوستان عزیزم در سینما دیدیم. نکاتی دربارهی فیلم به ذهنم رسید و گوشهای یادداشتش کردم. گذشت تا رسید به کارگاه داستاننویسیمان و طبق معمول گزارش کارهایمان را در کلاس ارائه دادیم که یکیاش دیدن همین فیلم بود. من همانجا نگاهم را به فیلم گفتم. استاد عزیزمان پیشنهاد مکتوبکردنش را دادند. تقریبا دو روز وقت گذاشتم رویش و نتیجهاش شد یک یادداشت نسبتا مفصل! تصمیم گرفتم به صورت مکتوب چاپش کنم و این تصمیم شد شروع یک تجربه جدید. هدفم از نوشتن این گزارش، ارائهی این تجربه است و اتفاقاتی که در این میان افتاد.
🍀 تقریبا یک روز کامل از من زمان برد تا وضعیت نشریات مختلف رسانهای و سینمایی کشور و همچنین روزنامهها را بررسی کنم. در این بررسی هدف اصلی ام این بود که ببینم آیا ارتباطی با مخاطب برای چاپ مطالب دارند یا خیر؟ و اگر دارند، فرآیندش چیست؟ تقریبا به لیست کاملی از شماره تلفن و ایمیل و آیدی تلگرام دستپیدا کردم. اگر فرصت شد در یک متن جداگانه معرفیاش میکنم تا کمککار دوستان دستبهقلم باشد. فعلا میخواهم بخشی از تجربه خاص چاپ همین یادداشت را اشاره کنم.
🍀 من برای اولینجا، متنم را به «نشریه سینمایی #سوره_سینما» ارائه دادم. بعد از یک هفته تا متن را مسئول روابط عمومی و بعد سردبیر از سفر بیاید و بخواند، پاسخ دادند که متن مورد تایید قرار گرفت. [شماره1] گفتند حقالتالیف نداریم. گفتم مانعی ندارد، ولی برایم مهم است که چاپ شود و یک نسخه از نشریه را داشته باشم (نکته: سوره سینما، چاپ گیشهای ندارد. به صورت پیدیاف منتشر میشود و نسخه چاپیاش به صورت نخبگانی برای وزارتخانهها و مجلس و... فرستاده میشود. بهنوعی نشریهی داخلی #حوزه_هنری است.) گفتند مانعی ندارد و برایتان میفرستیم. آدرسم را گرفتند و قرار شد در اولین زمانی که صفحه داشته باشند، چاپ کنند؛ مرداد، نشد شهریور. [شماره2] هنوز چندساعتی از این گفتوگو نگذشت که گفتند نشریهشان مخصوص فیلمهای حوزههنری یا فیلمهای تحریمی حوزههنری است و یادداشت من در سیاستهای نشریه نمیگنجد. گفتند در سایت منتشر کنیم، خیلی صریح و واضح گفتم خیر و با آرزوی همکاریهای بعدی، ارتباط ما تمام شد. [شماره3]
🍀 متن را به مرور برای چندجای مختلف فرستادم: روزنامههای #بانی_فیلم، #صبح_نو، #وطن_امروز، #آفتاب_یزد، #جوان و... . صبح نو متن را سریع گرفت، ولی تا مدتها پاسخی نداد. بانیفیلم هم قرار شد بهزودی خبر بدهد. برخورد وطن امروز از لحاظ پیگیری خیلی خوب بود. متن را خواندند و گفتند سیاستشان نمیخورد. [شماره4] منم گفتم نمیتوانم تغییر دهم. ارتباطمان تمام شد، با آرزوی همکاریهای بعدی.
🍀 چون سردبیر و مدیرمسئول صبحنو را دورادور میشناختم، در تلگرام برایش فرستادم که پیگیری کند. گفت میکند. گذشت. از بانیفیلم جویا شدم و تاکید کردم چون متن زماندار است، زودتر خبر بدهند تا نسوزد، گفت متن را دوباره بفرستم. فرستادم.
🍀 چابکی سیستم #آفتاب_یزد حیرتانگیز و عالی بود. هم روابط عمومیشان سریع پاسخ داد و هم دبیرسرویسشان. ظرف چند ساعت گفت که متن سوخته و ارزش ندارد! [شماره5] تعجب کردم و گفتم شاید سوءبرداشت شده؛ پاسخی ندادند. بانیفیلم هم همان موقع جواب داد که متنتان سوخته و انتشار یافته. بسیاربسیار تعجب داشت. باز هم گلی به گوشه جمال سردبیر بانیفیلم که دقیقا گفت کجا منتشر کرده [شماره6].
🍀 خب کارد میزدی، خونم در نمیآمد. سوره سینما بدون اینکه خبر بدهد و اجازه بگیرد، 9 روز بعد از آخرین صحبتمان، متن را در سایتش منتشر کرده بود و با چنین کاری متن از دست رفته بود. شدیدا اعتراض کردم؛ مسئول روابطعمومیشان گفت که خبر ندارد!! [شماره7] هرچقدر سعی کردم بیشتر جویا شوم که جریان چیست، دیدم دارد جوابهای بیربطتری میدهد. دیدم اینطور فایده ندارد!! ضمن اعتراض تند نسبت به این حرکت #غیرحرفهای ، شماره سردبیرشان را گرفتم تا مستقیم صحبت کنم.
🍀 بنده خدا میگفت متن را از ابتدا دیده و خیلی پسندیده و در صف چاپ برای شماره شهریور قرار داده! تاکید هم میکرد که خیلی خوب بوده و حتی میخواسته شماره من را بگیرد تا همکاریمان ادامه داشته باشد. قضیه را با لحن تند برایش گفتم، گفت مسئول روابط عمومی را توبیخ میکند که چرا جواب اشتباه داده!! معذرتخواهی کرد و تمام شد. منم از خر شیطان پایین آمدم.😃
🍀 در همین گیرودار، صبحنو هم خرامانخرامان گفت نسخهای کوتاهتر و خلاصهتر برایشان بفرستم. فرستادم. بعد از یک هفته پرسیدم خب چی شد؟ گفت یک هفته پیش چاپش کردیم و تمام شد!! 😐
eitaa.com/aliebrahimpour_ir/137
🔹پ.ن1: تجربه جالبی بود.😃
🌐 @aliebrahimpour_ir
📌 #آدم_ها
🍁 داشتم درفتزهای ایمیلم را پاک میکردم که به یک ایمیل خیلی قدیمی برخوردم. گفتوگویی با یک بندهخدایی داشتم برای 5سال پیش (2015). کسی که عامل مهم نابودی یک سایت باسابقه (سمپادسیتی) شد. خواندن دوباره این متن، برام بسیار جالب بود. این متن در واقع ماحصل #تجربه چیزی حدود 6سال کار قابلاعتنای مدیریتی من محسوب میشد!
🍁 خواستم با ویرایش و بازنویسیاش، یادداشت کوتاهی بنویسم با عنوان «آدمهایی که نباید #جدی شان بگیرم/ی/اد/ایم/اید/ند» و در آن این 4تیپ آدم را توضیح بدهم، اما دیدم خود این متن، با همان #داغ بردلنشستهاش و صمیمیت رسمیتگریزش، گویای تمام حرفهاست. آن پاراگراف بدون دخل و تصور بدین صورت است:
«دهن من رو سرویس کردن و کردید! نمیشه که اینطوری... تو هم که همیشه استخاره به دست... میدونی من چرا دغدغههای تو رو-مثلا همین صحبتهای تو افطاریات رو- جدی نمیگیرم؟ چون تو جدی نیستی! اون موقع که حرف میزنی جدی هستی، ولی نمیشه روت حساب کرد. با آدمی که همیشه #تسبیح به دستشه و برای نفسکشیدنش هم میخواد استخاره بگیره، نمیشه کار کرد. چون هر لحظه امکان داره نباشه. و نبودن چنین آدمی یعنی به هم خوردن کل برنامهریزیها و نقشهها و پروژهها. و همچنین با آدمهای #دم_دمی_مزاج نمیشه کار کرد. یعنی آدمایی که هر لحظه امکان داره #حس شون عوض بشه و بر اساس حسشون تصمیم میگیرن. و همچنین با آدمهایی که حرفشون #در_حد_عمل شون نیست نمیشه کار کرد. چون یک حرفی میزنن ولی در عمل یک جور دیگه خودشون رو نشون میدن. و همچنین با آدمهای #بی_نظم و غیرجدی نمیشه کار کرد. چون هیچ درصدی به قولشون نمیشه حساب کرد.»
🔹پینوشت: متاسفانه هنوز هم از اعتماد به چنین افرادی ضربه خوردم و میخورم/ ی/اد/ایم/اید/ند.
🌐 @aliebrahimpour_ir 1398.11.26
📌 #ریکاوری
هرکسی که بخشی از کارش با کامپیوتر بوده، با من در #تجربه نوع خاصی از #عرق_سرد مشترک است: عرق سرد هنگام پاک شدن یا معیوب شدن یا مفقود شدن فایلی که رویش ساعتها وقت گذاشته اید! خصوصا اگر نوشتی باشد!
یک آن احساس میکنی دنیا دارد دور سرت میچرخد. دقیقا حس همان آدمی که وسط طوفان دریا گیر کرده، یا حس کسی که از روی عصبانیت تیر را توی مغز یکی فرو کرده!
من تمام یادداشتهای کلاسیام در واننوت است؛ واننوتی که در واندرایوم، بین کامپیوتر منزل و کلاس اشتراک برقرار میکند. سه روز پیش، وسط نوشتن یک متن، رجوع کردم به فایل یادداشتهای ترم سومم. دیدم اثری از فایل نیست! پاک شده بود... 🤯😱😫 جستوجو در سطلزباله دو سیستم و سایت واندرایو فایدهای نداشت. کل یادداشتهای ترم پریده بود...
اینکه این وسط چه حس و حالی داشتم، بهجای خود. نرمافزارهایی که داشتم را امتحان کردم، برخی که اصلا واننوت را نمییافتند. فایدهای نداشت.
برادر مهندس آقا ابراهیم اسدی -اخوی آقا محمد- نرمافزار R-Studio را معرفی کرد. حدود 19 ساعت کامپیوتر مشغول بود. نتیجه کار، 630 عدد فایل با حجم 250 گیگ بود (حدود 6 فایل، حجم بالای 4 گیگ داشت و روی هارد با فرمت فت32 بازیابی نمیشد! که از خیرش گذشتم!)
الحمدلله فایلم بازیابی شد. مثل روز اول. ابتلایی برای چشاندن منتهای عجز!
🧷 https://soft98.ir/software/recovery-data/115-r-studio.html
🌐 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خالخال پشمی
📌 #ریکاوری هرکسی که بخشی از کارش با کامپیوتر بوده، با من در #تجربه نوع خاصی از #عرق_سرد مشترک است:
📌 #تجربه - #هادر_پشتیبان
خرید یک عدد هارد و یک عدد فلش برای پشتیبان گرفتن از فایلها از نان شب واجبتر است؛ خصوصا محقق و نویسنده جماعت.
هر 5-6ماه یک بار از کل فایلهای سیستم در هارد کپی بگیرید. از فایلهای کاری و یادداشتها هم در فلش هر هفته بکآپ بگیرید. حتی در خود سیستم خودتان. من گاهی حتی یک بکآپ میگیرم و روی فضای جیمیلم آپلود میکنم. چندوقت یکبار هم روی سیدی یا دیویدی رایت بشوند خوب است. مجموع فایلهای ورد و واننوت من شاید جمعا 300-400مگ بشود. ولی ماحصل عمر من است! فکر اینکه از دست بروند، مثل این میماند که من مردهام!
در مجموع، یادداشت کامپیوتری از کاغذی ارجح است. کاغذی آفت بیشتری دارد: گموگورشدن، خرابشدن، آبخوردن، حجم زیاد، قابلیت رجوع پایین، عدم قابلیت جستوجو، عدم قابلیت تنظیم دوباره و... . کامپیوتری، این مشکل را ندارد ولی پاشنهآشیلش همین مثل چوب روی آب لرزانبودن است! راهش همین بکآپگرفتنهای پیدرپی است.
کمنبودند افرادی که به خاطر خرابشدن فایل پایاننامه، کلا قید همه چیز را زدند. همیشه دوباره نوشتن یک متن، سختتر از اولینبار نوشتنش است. خدا اینطور ما را آزمایش نکند، اگر کرد خودش رفع کند؛ ولی بد مصیبتی است.
🌐 @aliebrahimpour_ir
سلام علی
یک #تجربه مهم در این شب قدر:
اگر روزی آدمی شدی که حرفت را چهارجا میشنید، لازم نیست دربارهی همهچیز و همهکس نظر بدهی!
این متن را بگذار تا نمونهای باشد برای این کار:
https://fekrat.net/%d9%86%d9%82%d8%af%db%8c-%d8%a8%d8%b1-%d8%a8%d8%b1%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%aa%d9%84%d9%88%db%8c%d8%b2%db%8c%d9%88%d9%86%db%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c-%d9%be%d8%b3-%d8%a7%d8%b2-%d8%b2%d9%86/
وقتی خودت را ملزم کنی دربارهی همه چیز نظر بدهی، آن هم نظر موجساز، مجبور میشوی ببافی؛ مجبور میشوی #از_آب_کره بگیری!
#بافتن / #آسمان_و_ریسمان
@aliebrahimpour_ir ۱۴۰۱.۲.۵
📌 حوزه و دانشگاه در هم #ذوب شوند!
فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیرحوزهای به صورتی است که با #تجربه و #لمس_واقعیتها بیشتر عادت کرده است، تا فرهنگ #نظری و #فلسفی.
باید با #تلفیق این دو فرهنگ و کمکردن فاصلهها، حوزه و دانشگاه درهم #ذوب_شوند، تا میدان برای #گسترش و بسط معارف #اسلام وسیعتر گردد.
📘صحیفه امام؛ ج 21، ص 98-99
@aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خالخال پشمی
هیئت انصار الحجه عج - مشهد با مداحی حاج امیر ارسلان کرمانشاهی مراسم شهادت امام سجاد - ۱۴۰۲.۰۵.۲۰
📌 معنای جدید هیئت و مداح
در سفر مشهد، توفیق داشتم در مراسم شهادت امام سجاد هیئت انصارالحجه شرکت کنم که به نفس مداح محبوبم حاج امیر کرمانشاهی گرم است و دورادور از #مصرف_کننده گان پروپاقرص تولیدات صوتیشان هستم.
درباره جایگاه استراتژیک هیئت انصارالحجه و امیر کرمانشاهی در مشهد میشود حرف و تحلیل فراوانی ارائه داد؛ فعلا کاری با آن ندارم.
#تجربه زیسته شرکت در این مراسم، دو #پدیدار ویژه برایم داشت:
۱.معنا و فرم جدید مداحی:
من یک انسان هیئتبرو هستم. در قم هیئتهای معروف را تجربه کردهام، اما رویدادهای جدیدی را مشاهده کردم:
الف) بعد از اتمام روضهی سخنران، یک ترک استودیویی جدید و البته زیبا (این فرش روضه) پخش شد!! و چند لحظه بعد، حاجامیر روی سن و منبر رفت. صبر کرد تا فایل تمام شد و بعد شروع کرد!!
ب) حاجامیر حین اجرای روضه، روی سن قدم میزد. از نیمههای روضه، ۱۰متری وارد جمعیت شد و روضه را ادامه داد.
پ) در حین خواندن روضه، جابهجا بر تحقیق و پژوهشاش تاکید میکرد. آنقدر که احساس میکردم جایگاهش نه فقط یک مداح، بلکه تلفیقی از منبری و مداحی است.
ت) سینهزنی، با اشعاری آغاز شد و جان گرفت که همه -همه یعنی همه- بلد بودیم و آنچنان با هم و با مداح همخوانی میکردیم که حال خاصی به ما دست میداد. من قبلا شور مفصل را تجربه کرده بودم؛ همخوانی را هم. ولی این چیز دیگری بود.
هیئت باید پیوسته مطالعه #پدیدارشناسانه شود.
☘فهم من این بود که در این معنای جدید از هیئت، اولا سخنران و سخنرانی، زینتی است و مسئولیت ارائهی محتوا نیز با مداح است. دقت کنید که این مسئولیت امری رسمی نیست. معنای جدید #نقش است. یعنی هم من مستمع، از مداح چشم بر نمیدارم، هم او وظیفهی خودش میبیند پژوهش کند و محتوا ارائه بدهد.
☘در این معنای جدید، مداحی، منولوگ نیست؛ بازیگرای و اجرا به معنای خاص کلمه است. ما از قبل، (تقریبا) اشعاری که او قرار است بخواند را میدانیم (در حالی که در معنای سابق هیئت، نمیدانستیم) و پیدرپی گوشش دادهایم! حالا به مجلس میرویم که زندهی آن را بشنویم و با هم همخوانی کنیم؛ چیزی شبیه #حس کنسرت رفتن.
☘در این معنای جدید، شخص مداح موضوعیت دارد. همه به او چشم میدوزند. اگر مداح دوم یا سومی باشد، مجلس از تاب میافتد و همه منتظرند که مداح اصلی میکروفن را به دست بگیرد. ما هیئت انصارالحجه نمیرویم؛ ما هیئت امیرکرمانشاهی میرویم.
۲.جایگاه خاص خانمها:
خانمم هیچوقت از مراسمهای قم، چیز خاصی برایم تعریف نمیکرد. ولی بعد از مراسم، تاکید کرد که در قسمتزنانه، هنگام شروع سینهزنی، خانمها جلو جمع شدهاند و میانداری کردهاند و جانانه سینهزدهاند و همخوانی کردهاند. چیزی که مثلا در هیئت رزمندگان و فاطمیون ندیده بود.
به نظر من، این کنش معنادار است: احساس هویتکردن خاص خانمها، پیوستگی و علقهی خاص آن خانمها به هیئت، احساس ما داشتن نسبت به هیئت، بروز ویژه آیین عزاداری.
بهطورکلی به نظرم متصدیان امر، باید برای احیای قسمت زنان، تدبیری کنند. متاسفانه هیئتهای ما کاملا مردسالار است و زن و قسمت زنان و فعالیتهای درون آن کاملا در حاشیه و تبعی.
@aliebrahimpour_ir
📌 دعاهای نرم و دعای چوبدار
✅ بر اساس #پدیدار و #تجربه من، قطعی است که تیپ شخصیت و مزهی دعاهای #صحیفه_سجادیه یکسان نیست!
☘ برخی خیلی شقرقاند؛ برخی عبوس؛ برخی نرمالو. 🥰😐😌
☘ بعضی مثل عدسپلوی پُر شناند! بعضی مثل کباب کوبیده نرم گوسفندی🍢؛ بعضی مثل خورش بامیه چوبدار🫕؛ بعضی مثل نیمروی عسلی. 🍳
✨ مثلا #دعای_چهار به نحو واضحی برای من مزه قنبیت چوبکرده میدهد.
اما
✨ #دعای_بیست مثل مارشمالو، نرم و تودلبرو است.
اسم این تیپ شناسی دعاها را چه بگذاریم؟ 🤔
ضخامت و زبری چطور است؟
@aliebrahimpour_ir
@my_sajjadieh #درباره_صحیفه
عقل یشمی خالخال پشمی
📌 #گعده و دیدار با رفقا ✨ حَدَّثَنِي أَبُو اَلْقَاسِمِ عَبْدُ اَلْعَظِيمِ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَل
📌 بهسمت دنیای هوش مصنوعی
☘ #هوش_مصنوعی یک دنیای جدید به دنبال دارد. یا به عبارت دقیقتر، یک عالم جدید است.
☘ چیزهایی را از ما میگیرد و چیزهایی میدهد.
☘ اگر میخواهید خوب بشناسیدش، خوب ازش استفاده کنید، بعدا از واقعیت سیلی نخورید، احمق نباشید. لطفا پیشداوریهای منفی و غرور کاذب خودتان را بشناسید و کنترل کنید و در پرانتز بگذارید.
☘ با تجربه کمم واضح میبینم که هوش مصنوعی، قدرت #نگارش و #نویسندگی ما را میگیرد. یکمجلوتر، قدرت #تفکر و #استدلال ما را هم میگیرد.
✨ راستش من چندروزی از این ماجرا بهشدت واهمه داشتم. ولی چند روز بعد با این تحلیل، تعدیل شد:
☘ او نمیگیرد، ما هستیم که با استفادهمان، از دست میدهیم.
💠 باید اعتراف کنم: هوش مصنوعی، احمقها را احمقتر و باهوشها را باهوشتر میکند. این قطعی است.
اما #متوسط ها چطور؟
☘ هوش مصنوعی، #علم_به_مثابه_دیسیپلین را کمرنگ میکند و از ارزش میاندازد. از یکطرف، #علم_به_مثابه_گوهر_معرفت با ارزشتر میشود.
☘ هوش مصنوعی، با بیارزش کردن نگارش و نویسندگی (نویسندگی به مثابه فن و صنعت)، #معنا را بیشازپیش ارزشمندتر میکند. [تصور کنید پایاننامه دکتری شما در ۵صفحه A4 ارائه شود!]
☘ هوش مصنوعی، تقریبا تمامی خدمات دوسویه را از بین میبرد، بالطبع، ارزش ارتباطات و احساسات اصیل و واقعی انسانی را بیشتر میکند. آنجا که معنا و حس به انسان گره میخورد، هیچکس جای انسان را پر نمیکند.
☘ برهمیناساس، روند #معنا و #معنویت، رشد تصاعدی خواهد داشت. انسان و ما بیش از هر زمان دیگر، خودمان را پیدا میکنیم یا بهعبارتدیگر، میفهمیم که خودمان را گم کردیم. بیش از هر زمان دیگر، نیازمند #گعده و #تجربه و #با_هم_بودن هستیم. و همچنین بیش از هر زمان دیگر، نیازمند معانی متعال؛ نیازمند #صحیفه_سجادیه ... 😍👌
@aliebrahimpour_ir
@my_sajjadieh