eitaa logo
عقل‌نوشته‌های انقلابی
1.9هزار دنبال‌کننده
598 عکس
207 ویدیو
54 فایل
#علی_محمدی جُستِجُوگَرِ عَقلانِیَتِ اِنقِلابِ اِسلامِی؛ از بنیان تا عینیت ارتباط با بنده: @alimohammadi89 آدرس اینستاگرام: https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مجتمعنا
نوعدالت‌خواهی در آستانۀ ناعدالت‌خواهی نقدی بر راهبرد رادیکالیسم برای عدالت‌خواهی [قسمت اول] فاضل ارجمند و دغدغه‌مند، «حجت‌الاسلام دکتر مجتبی نامخواه» در شمارۀ اول و دوم مجلۀ «نامۀ جمهور»، سرمقاله‌ای با عنوان «نوعدالت‌خواهی در مصاف با ناعدالت‌خواهی» نوشته‌اند که مفید نکات ارزشمند و البته نیازمند طرح نکات انتقادی در جهت تکمیل موضع ایشان به نظر می‌رسد. از این‌منظر نکاتی در ادامه آمده است: نکات مثبت سرمقاله سرمقاله که بیشتر شبیه نوعی مانیفست نوعدالت‌خواهی است، از جهتی نسبت به بسیاری از متون و نوشته‌های جریان عدالت‌خواهی کشور، سرآمد و وجهۀ نظر و افق جدیدی را مطرح کرده است. فارغ از انسجام تحلیل تاریخی در مقطع مورد نظر نویسنده، ویژگیِ مثبت دیگر سرمقاله، خروج عدالت‌خواهی از گزاره یا ایدۀ «احقاق حق شخصی یا طبقاتی» به یک ایدۀ «وضع‌شناسی عدالت‌خواهی» یا به تعبیر بهتر، «وضعیتِ نوعدالت‌خواهی» است. نویسندۀ محترم در اینجا بیش از آنکه دربندِ احقاق حق شخص الف یا ب باشد، سعی کرده است یک وضعیتِ ناظر به عدالت‌خواهی را ترسیم کند. هرچند مقاله مفید نکات مثبت و ارزشمند بسیاری است، اما به جهت اختصار از ذکر آنها صرف نظر می‌کنیم. نکات انتقادی 2) مهمترین معضلۀ نوعدالت خواهی در این سرمقاله، روایت «گسستۀ» آن از سنت تاریخی و هویتیِ اسلامی-ایرانی ماست. این گسست را بهتر از هر جایی می‌توان در این عبارت یافت:
هدایت شده از مجتمعنا
نوعدالت‌خواهی در آستانۀ ناعدالت‌خواهی نقدی بر راهبرد رادیکالیسم برای عدالت‌خواهی [قسمت دوم] «مسئله اکنون ما و وضعیتی که در صدد تغییر آن هستیم، عقب‌ماندگی در عدالت است. ما در ساعت صفر قرار نداریم و عدالت را نمی‌خواهیم. خواستن عدالت پاسخ مسئلۀ ما نیست. ما در وضعیت عقب‌ماندگی در عدالت هستیم و می‌خواهیم قبل از هر چیز این عقب‌ماندگی را جبران کنیم. میان این دو تفاوت‌هایی دقیق و مهم بر قرار است. عقب‌ماندگی در عدالت، تقریری از مسئلۀ عقب‌ماندگی به دست می‌دهد که در آن امر «منفی» برجسته است. موضوع عدالت نابرابری‌های ظالمانه و نخواستن آن است، نه طلب آن. عدالتخواهی محافظه‌کارانه با فروکاستن عدالتخواهی به امری ایجابی و سرپوش گذاشتن بر ستیزندگی، حرکت‌های اجتماعی، «ناعدالت‌خواهی به‌علاوه مقداری رتوریک و لفاظی در باب عدالت» را جایگزین عدالتخواهی می‌کنند. تقدم نفی بر ایجاب، در ذات عدالت‌خواهی توحیدی است. این نفی که از ذات عدالت‌خواهی توحیدی و تقدم «لا اله» بر «الا الله» بر می‌خیزد، به حرکت عدالت‌خواهانه نیروی تغییر وضعیت می‌دهد. محافظه‌کاری عدالت‌خواهانه با نفی این نفی، دینامیسم دگرگونی را از حرکت‌های اجتماعی می‌گیرد و ناخواسته زمینه‌ساز بروز حرکت‌هایی می‌شود که نفی را از اعتدال خارج می‌کند. یک بُعد مهم نوعدالتخواهی، گذر از طلب عدالت به نخواستن بی‌عدالتی است. زیرساخت فلسفی و معرفتی این نفی، احیای تفکری فلسفی است که به تعبیر شهید مطهری، در مقالۀ اصل تضاد در فلسفۀ اسلامی، تضاد در آن «اصل» است. حکمت اسلامی در تصویر و تفسیری که دیالکتیک ارائه می‌دهد، تضاد را زمینۀ فیض می‌داند. غیبت تضاد در سطح فلسفی، ایدۀ عدالت‌خواهی را به رکود می‌کشاند. خروج از این رکود، مستلزم بازساز ی امر دیالکتیکی در میدان نظری عدالتخواهی است. این بازسازی به بازسازی دوگانه‌های هویت- غیریت در گفتارهای اجتماعی ما کمک می‌کند» (ص45). اولاً آقای نامخواه در این عبارت، برخلاف مقالۀ مورد استناد به شهید مطهری (ره) روشن نکرده‌اند که تفاوت تضاد دیالکتیکی موردنظرشان، در موضوع بحث یعنی نوعدالت‌خواهی، چه تفاوتی با روایت هگلی از آن پیدا می‌کند. ثانیاً این عبارت می‌تواند محل گفتگویِ انتقادی این متن باشد. آقای نامخواه در اینجا روشن نکرده‌اند که منظورشان از تقابل میان نوعدالت‌خواهی و ناعدالت‌خواهی همان تقابل عدل و ظلم است یا تقابلی از جنس دیگر.
هدایت شده از مجتمعنا
نوعدالت‌خواهی در آستانۀ ناعدالت‌خواهی نقدی بر راهبرد رادیکالیسم برای عدالت‌خواهی [قسمت سوم] 2) راهبرد رادیکالیسم محصول روایت مبتنی بر تضاد دیالکتیکی: اگر تضاد دیالکتیکی را مطابق نظر هگل تفسیر کنیم، بایستی بگوییم «نوعدالت‌خواهی»، جز با «نفیِ وضعیت عقب‌ماندۀ عدالت»، معنا پیدا نمی‌کند و خودِ «عدالت»، چیزی جز «نفیِ معنای عقب‌مانده از عدالت» نیست که در «ضد عدالت» یعنی «ناعدالت‌خواهی» جلوه‌گر شده و نفی آن، به‌معنای «نفیِ نفی عدالت عقب‌مانده» است و «نوعدالت‌خواهی» از دل این نفی نفی محقق می‌شود. به‌تعبیر دیگر، اگر عدالت عقب‌مانده، تز باشد، ناعدالت‌خواهی، آنتی تز است و نوعدالت‌خواهی، سنتز آنها؛ به تعبیر آقای نامخواه، «یک بُعد مهم نوعدالتخواهی، گذر از طلب عدالت به نخواستن بی‌عدالتی است». تمایز این تفسیر از عدالت و عدالت‌خواهی با نگاه حکمت اسلامی روشن است. عدالت، در معنای اسلامی، امری نیست که هستیِ آن، وابسته به ناعدالت‌خواهی یا نوعدالت‌خواهی باشد؛ عدالت درحاقِ هستیِ این جهان است و ناعدالت یا حتی ظلم (که لزوماً در قلمرو حیات انسانی، یکی نیستند)، محصول عدم عدالت است و عدالت‌خواهی، تلاش برای رفع ناعدالت‌خواهی است که حجاب تحقق عدالت شده است. در معنای اسلامی، «وجود» عدالت یا «عدم» عدالت، به نحو دیالکتیکی به یکدیگر وابسته نیستند که تحقق عدالت، وابسته به نفیِ ظلم باشد، بلکه نفیِ ظلم، عدالت تحقق‌یافته را آشکار می‌کند. عدالت، حقیقتی اصیل و هستی‌شناختی است که بود و نبودش، وابسته به بود و نبودِ ناعدالت (یا با تسامح ظلم) نیست. عدالت، یک حقیقت اصیل است که حتی در نبودِ ناعدالت، محقق است. در نگاه اسلامی، عدالت، ولو به اندازۀ یک تار مو، همیشه در این عالَم تحقق دارد و هر چقدر هم که این جهان مملو از ناعدالت گردد، بازهم عدالت، هستیِ خودش را از دست نخواهد داد. از این منظر، عدالت هم به‌مثابه یک حقیقت وجودی، تشکیکی است و ناعدالت، نبود مرتبه‌ای از عدالت است. اساساً موضوعات عدمی در نگاه حکمت اسلامی، عدمِ نسبی و ناظر به پایین‌تر بودن یا بهره‌مندی کمتر از حقیقت وجوداند. حال، ناعدالت محصول مرتبۀ پایین‌تری از عدالت است و یحتمل، نوعدالت‌خواهی که در تضاد با ناعدالت‌خواهی تعریف می‌شود، اگر بر مبنای حکمت اسلامی قرار است تعریف شود، به معنای نفیِ مرتبه پایین‌تری از عدالت‌خواهی و نیل به مرتبۀ بالاتری از عدالت است. اما آیا این تمایز در تفسیر تضاد دیالکتیکی، منجر به تمایز راهبرد نوعدالت‌خواهی نیز خواهد شد؟ به‌زعم نگارنده، اتخاذ راهبرد رادیکالیسم، ناشی از تفسیر نوعدالت خواهی از دل تضاد دیالکتیکی با روایتی غیر از حکمت اسلامی است. اما اگر تفسیر مذکور در اینجا را مبنی بر تشکیک در وجود مدنظر قرار دهیم که تضاد میان عدالت موجود (ناعدالت‌خواهی) و عدالت مطلوب (نوعدالت‌خواهی) را ناشی از تفاضل مراتب تشکیکی حقیقت عدالت می‌داند، یحتمل به راهبردهای دیگری همچون تعمیق عملی و نظری عدالت‌خواهی خواهیم رسید. تعمیق عدالت‌خواهی، عدالت و تعاریف موجود عدالت را به‌طور کلی مطلق نفی نمی‌کند، بلکه قائل به تعمیق عدالت است. این به معنای محافظه‌کاری نیست، بلکه عین تلاش و حرکت و تکمیل پروژۀ عدالت‌خواهی و بازگشت آن به مسیر حقیقیِ عدالت است. در فقدان این نگاه، هیچ تضمینی وجود ندارد که نوعدالت‌خواهی، روزی به ضد خودش تبدیل نشود (چنانکه در تجربۀ دولت نهم و دهم در جمهوری اسلامی دیده‌ایم). 2) گسست از تاریخ قدسی، تقدس‌زدایی از آن و تقدس‌بخشیِ به لحظۀ اکنون: نکتۀ دوم و مرتبط با نکتۀ اول در نگاه انتقادی به سرمقالۀ آقای نامخواه آن است که تفسیر آقای نامخواه از عدالت‌خواهی و مهم‌تر از آن، نقطۀ اوج آن در انقلاب اسلامی، در گسست از رابطۀ وثیق عدالت و پیشرفت مطرح می‌شود. آقای نامخواه با ارجاع به بیانات راهبری، متذکر شده‌اند که ما بعد از انقلاب پیشرفت کرده‌ایم، اما در عدالت‌خواهی عقب‌مانده‌ایم و کلِ سرمقاله را پیرامون همین مفهوم «عقب ماندگی در عدالت» نوشته‌اند. اما نکتۀ اساسی که در این سرمقاله فراموش شده، پیوند ناگسستنی مدنظر مقام معظم رهبری، میان عدالت و پیشرفت است. به تعبیر دقیق‌تر، عدالت زمانی گرفتار عقب‌ماندگی می‌شود که نتواند با پیشرفت دیگر قلمروها، پیشرفت کند و میان پیشرفت عدالت و اصلِ پیشرفت، فاصله و گسست ایجاد شود. این تحلیل دقیق مقام معظم رهبری، ناظر به جهان معاصر است که ویژگیِ مهم و شاید ذاتیِ و ناگسستنی آن، توسعه و ترقی است. در جهانی که موضع اشیاء، با توسعه و دخالت بُعد زمان در آنها معنا می‌یابد، عدالت به معنای «قرارگرفتن هر شیء در موضعش»، به معنای قرارگرفتنِ شیء در موضع توسعه‌یافتگی است و ناعدالت، خروج شیء از موضع توسعه‌یافتگی خواهد بود.
هدایت شده از مجتمعنا
نوعدالت‌خواهی در آستانۀ ناعدالت‌خواهی نقدی بر راهبرد رادیکالیسم برای عدالت‌خواهی [قسمت چهارم] حال اگر ما در مقابل ایدۀ ترقی و توسعۀ غربی، به‌دنبال پیشرفت اسلامی-ایرانی بوده و عدالت و پیشرفت را با یکدیگر گره می‌زنیم، عدالت به معنای قرارگرفتن شیء در موضعِ خودش، به معنای قرارگرفتن شیء در موضع پیشرفت اسلامی-ایرانی خواهد بود و از اینجاست که عدالت (و پیشرفت در عدالت) با پیشرفت گره می‌خورد و عقب‌ماندگی در عدالت، به معنای ناعدالت‌خواهی خواهد بود. از این منظر، اصل توجه آقای نامخواه درست و دقیق است، اما نحوۀ توضیح این مسئله، به دلیل نکته‌ای که در بند قبل طرح شد، ناقص یا غلط صورت گرفته است. توسعۀ در معنای غربی، به معنای «گسست» لحظۀ تجددِ غربی از تاریخ بشر (تقدس‌زدایی) و بسط تاریخ تجددِ غربی به کل تاریخ بشر و روایت کلِ تاریخ بشر در ذیل تاریخ غربی (مقدس‌سازی دوبارۀ تجدد غربی) است. مشروعیت عصر تجددِ غربی، اساساً به دلیل توانایی‌اش در همین بسط دوم است که مدعی است توانسته، تمام تاریخ بشر را ذیل تاریخ تجددِ غربی بازخوانی کند. این گسست که در معنای عمیقش، به معنای شرک در خالقیت و ربوبیت الهی در تاریخ بشر است، همواره می‌تواند برای جهان‌های غیرِ غربیِ مواجه‌شده با جهان غربی چالش‌زا باشد؛ مخصوصاً اگر جهان غیرِ غربیِ مواجه‌شده با غرب، دست به انقلابی در حدواندازۀ انقلاب‌هایِ جهانِ غربی زده باشد. با وقوع چنین انقلابی (مثلاً انقلاب اسلامی یا در یک معنای محدودتر، انقلاب اتحاد جماهیر شوروی)، این خطر همواره وجود دارد که جهانِ تازه انقلاب کرده در مقابل جهانِ متجددِ غربی، مدعیِ «گسستی» دیگر در تاریخ بشر شده و بخواهد تاریخ پس از انقلاب خودش را به سرتاسر تاریخ خودش و تاریخ دیگر ملل و فرهنگ‌ها بسط دهد و تاریخ گذشتۀ خودش (و گذشتۀ دیگر ملل را) در ذیل تاریخ کوتاه معاصر پس از انقلابش بازخوانی کند (فی‌المثل در انقلاب مارکسیستی، چنین اتفاقی رخ می‌دهد). به‌تعبیر دیگر، این مخاطره همواره در معرضِ روحیات انقلابیِ پس از انقلاب‌ها هست که لحظۀ اکنون خودشان پس از انقلاب را به‌مثابه نقطۀ بی‌بدیلی در تاریخ در نظر بگیرند که می‌توانند کلِ گذشته را به مثابه موجودی بی‌جان و «عقب‌مانده» قلمداد کنند و کلِ آینده را از خلالِ اتکا به خودبنیادی «لحظۀ حال» بسازند و به پیش بروند. این خطر که معمولاً از آن با عنوان نظریۀ «گسست» یاد می‌شود، به معنای آن خواهد بود که انسان، توانسته است در لحظۀ انقلاب، به درک و تفسیری از امر فراتاریخی (قدسی) برسد که بر اساس این درک، کلیت حقیقت را به‌نحوی تام و تمام دریافته باشد که نه گذشتگان و نه آیندگان، توانایی چنین درکی را نداشته و نخواهند داشت. به همین دلیل بعضاً در حالت انقلابی یا جنبشی، درک‌های «خلوص‌خواهانه» از امر فراتاریخی یا قدسی سر بر می‌آورند و کلِ تحولات تاریخ گذشته را که منجر به وقوع انقلاب شده است را نفی کرده و به لحظۀ انقلابی خود را مستقیماً به لحظۀ آغاز آن تاریخ متصل می‌سازد؛ خلاصه آنکه پس از رسیدن به بالای دیوار، نردبان را می‌اندازند. این اقدام و این درک، در واقع ناشی از پاسخ افراد درگیر روحیۀ انقلابی یا جنبشی به مخاطرات این راه است. بدون چنین درکی از لحظۀ حال و نفیِ گذشته (که مبنای پیشرفت و ترقی است)، توضیح ترجیح خطر انقلابی‌گری بر محافظه‌کاری به دشواری صورت می‌گیرد. در اینجاست که راهکار «رادیکالیسم» سر بر می‌آورد تا بتواند توجیه کافی برای چنین مخاطراتی را برای انبوه مردم فراهم کند. بنابراین رادیکالیسم، محصول گسست از تاریخ گذشته و تبدیل لحظۀ حالِ انقلابی (یا جنبشی) به تنها لحظۀ بی‌بدیل تاریخ است که غفلت از آن، موجب خسران ابدی و جبران‌ناپذیر خواهد شد. در اینجاست که غفلت و بی‌توجهی به این لحظۀ تاریخی و نسخۀ عملی آن یعنی «رادیکالیسم» به معنای عقب‌ماندگی تفسیر می‌شود و رادیکالیسم به‌معنای پیشرفت خواهد بود. اما اگر رادیکالیسم، راهکار مناسبی نیست، پس چگونه می‌توان در دامِ محافظه‌کاری و رکود گرفتار نشد؟
هدایت شده از مجتمعنا
نوعدالت‌خواهی در آستانۀ ناعدالت‌خواهی نقدی بر راهبرد رادیکالیسم برای عدالت‌خواهی [قسمت پنجم] بی‌تردید در نسخۀ منتهی به رادیکالیسم که مبتنی بر تضاد دیالکتیکی میان حقیقت و ناحقیقت یا وجود و عدم است، مسئلۀ حرکت و نفیِ عقب‌ماندگی به‌خوبی توضیح داده می‌شود، اما مسئلۀ اساسی این روایت، توضیح یا عدم توضیح حرکت و جنبش و رهایی از عقب‌ماندگی و رکود نیست، بلکه مسئله بر سر نحوۀ صورت‌بندیِ حرکت و انگیزۀ حرکت است. چنانکه اشاره شد، تضاد می‌تواند ناشی از تفاوت در مراتب حقیقت و وجود تشکیکی و میل انسان به کمال حقیقت باشد. کمالی که حتی در وضعیت رشدنیافتۀ آینده، حصه‌ای از آن در وجود انسان هست. در همین‌جاست که فطری بودنِ عدالت، مفروض گرفته می‌شود و اگر همچون شهید مطهری، فطرت را نوعی استعداد برای شکوفایی بدانیم، فطرت و موضوعات فطری، در ذاتِ خود، مقوم حرکت انسان به وضعیت کمال‌یافته‌تری هستند. در اینجا تضاد، ناشی از تفاوت مراتب است و حرکت و جنبش، به سوی کمال در جهت تکامل آن چیزی است که بالقوه در وجود انسان نهاده شده است، در حالی‌که در روایت هگلی از تضاد دیالکتیکی، فطری‌بودنِ عدالت معنایی نخواهد داشت. از این منظر، لحظۀ وقوع انقلاب نه به معنای گسست از تاریخ گذشته (تقدس‌زدایی) و تبدیل این لحظۀ گسسته‌شده به امر فراتاریخی (تقدس‌بخشی دوباره)، بلکه به معنای تعمیق بیشتر تجلیِ امر قدسی در تاریخ گذشته در مواجهه با آنات و لحظات تاریخی باطل و گسسته از حقیقت است. از این منظر، انقلاب اسلامی، تعمیق در تجلی امر قدسی در سنت اسلامی گذشته در مواجهه با روایتی از تاریخ (فی‌المثل تاریخ غرب) است که خودش را از این هستیِ قدسی گسسته است و لحظۀ تاریخی خودش (مثلاً انقلاب فرانسه) را تبدیل به تاریخ کلِ بشریت نموده و به تعبیر آگوست کنت، دین انسانیت را تبلیغ می‌کند. مواجهۀ انتقادی و نفیِ اله (در لا اله که مکرر مورد استناد آقای نامخواه است)، به معنای نفی چنین الهه‌هایی است که خودِ آنها محصول گسست از تجلی امر قدسی در تاریخ (تقدس‌زدایی) و تقدس‌بخشی این لحظۀ گسسته (تقدس‌بخشی دوباره) در قالب الهه‌های مختلف است. بنابراین اگر بخواهیم در تفسیر تضاد دیالکتیکی هگل یا مارکسی گرفتار نشویم، نباید نفی اله (لا اله) ما برای رسیدن به الا الله، خودش تابع همان منطقی باشد که الهه‌های دیگر شکل گرفته‌اند. الهه‌های مادون خداوند متعال و سبحان (الله)، محصول شِرکی است که انسان، در تقابل با خداوند و گسست از ارادۀ حکیمانۀ او، همچون راه رفتنِ مورچه‌ای بر روی سنگی سیاه در دل شب تاریک، گرفتار آن شده و نفیِ این الهه، تبعاً نباید به معنای گرفتاری در الهه‌ای دیگر از همین جنس و منطق حاکم بر آن باشد.
هدایت شده از مجتمعنا
نوعدالت‌خواهی در آستانۀ ناعدالت‌خواهی نقدی بر راهبرد رادیکالیسم برای عدالت‌خواهی [قسمت ششم] بدون توجه به این گسست که گاهی همچون مورچه‌ای در دل شب تاریک در وجود انسان راه می‌یابد، جبران عقب‌ماندگی عدالت لزوماً به معنای تحقق بهتر عدالت نخواهد بود و شاید، منجر به ناعدالت‌خواهی‌های مجدد و مضاعفی شود. تعریف عدالت یا عدالت‌خواهی در مرز «امکان» (آنچنان که آقای نامخواه انجام داده است) و نادیده‌گرفتنِ ضرورتِ عدالت، هرچند می‌تواند مؤدی به شور و هیجان تبدیل «امر ممکن» به «ضرورت»، توسط اراده‌های انقلابی و جنبشی در ذیل رادیکالیسم شود، اما به همان میزان در معرضِ تبدیل به «امتناع» عدالت و عدالت‌خواهی خواهد بود. به این معنا به‌نظر می‌رسد بایستی مسئلۀ نوعدالت‌خواهی را قدری تعمیق کرد و با تعریف عدالت به‌مثابه امری ضروری، به امکان‌ها و انواع اخیرِ عدالت‌خواهی (با عنوان نوعدالت‌خواهی) در ذیل نوع متوسط عدالتِ محقق‌شده اندیشید. از این منظر، توجه به عقب‌ماندگی در عدالت در نظر مقام معظم رهبری، بیش از آنکه ناظر به نفیِ ضرورت عدالت‌خواهی گذشتگان باشد، می‌تواند به معنای تعمیق آن و تحقق انواع اخیری از عدالت باشد که مفید معنای پیشرفت و عدالت نیز خواهد بود. در این روایت، اساساً عدالت‌خواهی نه به‌معنای تولد سوژۀ عدالت‌خواه، بلکه به‌معنای نفیِ سوژگیِ انسان ظالم است که به‌مثابه حجابی برای تحقق عدالت به ایفای نقش می‌پردازد و چنانکه اشاره شد، مطابق توضیح شهید مطهری در کتاب عدل الهی، ظلم، ایجاد مانع برای تحقق عدالتی است که فی‌نفسه در این جهان توسط خداوند تعریف شده است. از این منظر، انقلاب اسلامی، به‌مثابه اوج نقطۀ عدالت‌خواهی معاصر، نه محصول سوژگِی انسان‌ عدالت‌خواه انقلابی، بلکه محصول تسلیم او به ارادۀ الهی برای تحقق انقلاب اسلامی و کشف حقیقت این اراده توسط مردم بوده است. «راه، راه خداست. شما از بختیاری (منظور شهرکرد است) که حرکت‏‎ ‎‏کردید تا اینجا برای خدا بوده است. من مطرح نبودم، خدا مطرح بوده. و آن آقایان که از‏‎ ‎‏شمال آمده‌اند، آنها هم راه را که طی کرده‌اند، راه خدا بوده است، برای خدا بوده است» (صحیفۀ امام (ره)، ج11: 511).‏‎ این نفیِ سوژگی و درعین حال، اوج فعال‌بودنِ انسان انقلابی را می‌توان در آموزۀ شهادت و انسان شهادت‌طلب دنبال کرد. موثرترین انسان و به تعبیر متناسب با موضوع این مقاله، عدالت‌خواه‌ترین انسانِ انقلاب اسلامی را باید در شهدا دنبال کرد؛ با این‌حال کنشِ انقلابی شهید، همراه با نفیِ خود و خودیت اوست و شهید، در اوج این نفی خود است. بنابراین می‌توان گفت، عدالت‌خواهی اجتماعی حقیقی با نفی خود آغاز می‌شود. با نظر به این مقدمه، عقب‌ماندگی در عدالت، تنها در یک صورت می‌تواند مصداق ظلم باشد که منافیِ پیشرفت عدالت باشد و این ظلم، تنها زمانی مصداق عینی می‌یابد که توقف در پیشرفت عدالت، مانع تحقق عدالت بیشتر شود. اگر تلاش برای تحقق عدالت، به‌حسب ظرفیتی که برای هر فرد یا جامعه تعریف شده، در موقفی از موقف‌های تحقق عدالت قرار داشته باشد و آن فرد و جامعه حرکت مقتضی خودش را انجام دهد، مصداق عقب‌ماندگی در عدالت نیست، بلکه عین تحقق عدالت در آن مصداق است. تنها در این صورت است که می‌توان معنای عدالت به‌معنای قرارگرفتن شیء در موضع خودش را از تعاریف عدالت مبتنی بر «یکدستی»، «یکسانی» و حتی «برابری» متمایز ساخت و از راهبرد رادیکالیسم به راهبرد «تعمیق» پناه جست.
سلسله جمع اندیشی های هم گرا با عنوان👇 🔷ایده های تحول آفرینِ پیشرفت🔷 نشست 1⃣ از 🔟 زمان: پنجشنبه ۴ خرداد ماه ۱۴۰۲ مکان: شهر شیراز ✔️ جهت ارتباط با دبیرخانه جمع اندیشی فرم زیر را تکمیل بفرمایید👇 https://survey.porsline.ir/s/olGCBib9 ~~~~~~~~~~~~~~~~~ عضویت در جمع اندیشی های هم گرا👇👇👇👇 @TahavolPishraft
26.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[ بازدید ِآیت الله لاریحانی آملی از نمایشگاه دستاوردهای پژوهشی، نظریه‌پردازی و سیاستگذاری کلان در تاریخ ۱۴۰۲/۰۲/۱۲ ] 🔹آیت الله آملی لاریجانی از غرفه مؤسسه امام خمینی ره، پژوهشکده سیاستگذاری دانشگاه شریف، فرهنگستان علوم اسلامی، مؤسسه معنا، پژوهشگاه فقه نظام، مدرسه حکمرانی شهید بهشتی و دیگر غرفه ها بازدید کردند. 🔹در این بازدید از مأموریت گفتم و اینکه مؤسسه معنا ماهیتاً دبیرخانه‌ای است برای ثبت ایده‌های انقلابی از نظر تا عمل و اینکه معنا، سازمان ثبت علمی و اجتماعی تولیدات علمی و تجربی عاقله انقلاب اسلامی است برای جلوگیری از آلزایمر حاد کنونی که خیلی به یاد نمی آوریم درباره چه موضوعاتی؛ در چه مواقعی؛ با چه استدلالهایی؛ چه گفته‌ایم؟!
28.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 تقریر دیدگاه علم دینی استاد حسین کچویان توسط استاد سید حسین شهرستانی ┄┄┅┅🍃✿❀🌹❀🍃✿┅┅┄┄ 🔹 ما با پدیده‌ای مواجهیم به نام «تجدد» که در متن دانش‌های برخاسته از آن، نه تنها علم دینی، بلکه هیچ نوع علم دیگری از عالم، غیر از فهم تجددی ممکن نیست. 🔹مهمترین کار علوم انسانی آن است که در دامنۀ انقلاب اسلامی بنشیند و پدیدارهای تاریخیِ ظهوریافته و متمایز آن را روایت کند. 🔸اولين دوره آشنایی با برخی ايده‌های معاصر علم دينی مرداد ماه ۱۴۰۱ ┄┄┅┅🍃✿❀🌹❀🍃✿┅┅┄┄ ➖➖ مرکز علوم نوین اسلامی (معنا) 🌐 @maana_hamandishi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 شرط تحقق عدالت اجتماعی، دخیل کردن توده میلیونی مردم در «تولید» است. 🔰روزی که هنوز عده‌ای تردید داشتند که مبارزه را شروع بکنیم یا نه، شهید بهشتی برای اقتصاد بعد از پیروزی انقلاب فکر می‌کرد. 📽 برشی از کارگاه یک روزه آشنایی با اصل ۴۳ و ۴۴ و سیاست‌های کلّی اصل ۴۴ قانون اساسی (معنا) ✨آگـاهـے‌‌ بـــراے‌‌ سامـــانے‌‌ دیگــر✨ مدرســـه تـ؋ــــکر و نــوآوری نگــــــاهـ ‌ 🆔 @sch_negah
پژوهشکده مطالعات راهبردی حوزه و روحانیت با همکاری بنیاد بین‌المللی مطالعات راهبردی، آینده‌پژوهی و تمدنی امین (مرآت امین) برگزار می‌کند: 🔰 سلسله نشست‌های «الزامات راهبردی تحقق بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی در حوزه‌های علمیه» ✅ نشست یازدهم ارائه‌دهنده: حجت‌الاسلام و المسلمین علی محمدی مدیر موسسه معنا 🔷 مکان: بلوار امین، خیابان گلستان، پلاک ۱۸، خانه مصلحان 🔷 زمان: دوشنبه ۱۴۰۲/۰۳/۰۱ ساعت ۱۷ مشارکت‌کنندگان: ◀️ دبیرخانه حمایت از طرح‌های پژوهشی معاونت پژوهش حوزه‌های علمیه ◀️ دفتر امور اجتماعی و سیاسی حوزه‌های علمیه ◀️ خانه مصلحان
💠سلسله همایش‌های جهان فکری اندیشمندان انقلاب اسلامی 🔸️همایش دوم 🔷️اندیشه امام خمینی (ره) با ارائه اندیشمندان علوم انسانی: 🔷️محسن قنبریان 🔸️سید علی موسوی 🔸️مهدی امامی 🔸️ علی فرحانی 🔸️امین اسد پور 🔸️علی محمدی 🔸️محمدجواد تاکی 🔹️دبیر نشست: مجتبی نامخواه 📌 زمان:پنج‌شنبه ۴ خرداد‌ماه -ساعت ۱۰ صبح 📍مکان:مصلی قم-پژوهشکده باقرالعلوم 🔰جشنواره مردمی علوم انسانی عمار 🆔️ @ammar_ensani 🆔️https://eitaa.com/alimohammadi1389/1366
💢درباره «گشودگی زبان» علیزاده در مناظره‌ها💢 آیا جبهه فکری انقلاب می‌تواند نمایندگی غرب را از غربگرایان ایرانی پس بگیرد؟ ✳️ دکتر حمید ابدی 1️⃣ از 3️⃣ علی علیزاده پدیده قابل مطالعه‌ای است و نباید او را صرفاً به مثابه یک کنشگر رسانه‌ای فروکاست. در شرایطی که با نوعی «انسداد زبانی» ـ و نه انسداد فکری ـ رو به رو هستیم، زبان علیزاده گشوده است و پیش می‌رود و امکان همدلی و همزبانی را یافته است. از این مسئله به سادگی نگذریم و آن را صرفاً به هوش رسانه‌ای او برنگردانیم. به نظرم علیزاده به «فرم» تازه‌ای از فکر کردن به مسائل ایران رسیده است که زبان او را باز کرده است. بر «فرم تفکّر» تاکید می‌کنم و نه «محتوای تفکّر»؛ می‌شود اندیشمند پرمحتوایی را تصوّر کرد که به علّت انسداد زبانی امکان سخن گفتن درباره مسائل ایران را نیافته باشد. مناظره علیزاده با نصیری و غنی‌نژاد را بازخوانی کنیم. به دهانِ همیشه باز نصیری و غنی‌نژاد نگاه نکنیم، به این توجّه کنیم که تیغ نصیری و غنی‌نژاد در این مناظره‌ها نمی‌بُرد. این دو علیرغم دهان باز و هجمه بی حدّ و مرز و سراسر انتقادی، انگار خلع سلاح شده‌اند و گویی به هوا مشت پرتاب می‌کنند. این امر را در موقعیتی که علیزاده تلاش کرد برای خود ایجاد کند، باید جستجو کرد. علیزاده فرمی از فکر کردن به مسائل ایران را یافته که در آن سه مقوله به شدّت برجسته است: «امر ملّی»، «سیاست مدرن» و «عقلانیت و واقعیت غرب مدرن». یعنی تلاش او بر این امر تعلّق یافته که با تکیه بر امر ملّی و سیاست و عقلانیت و واقعیت تاریخی غرب مدرن، توضیح و تبیینی در دفاع از رهبر بزرگوار انقلاب و روند تحوّلات جمهوری اسلامی و نقد جریان اقتصادی حاکم بیابد. علیزاده به خوبی تلاش کرد لیبرالیسم غنی‌نژاد را در برابر امر ملّی و ایران قرار دهد و نشان دهد که در لیبرالیسم یا نئولیبرالیسم پیشنهادی غنی‌نژاد، ایران و امر ملّی بی‌معنی می‌شود. در این زمینه، بیانیه مشترک اندیشمندان چپ‌گرایی هم‌چون مراد فرهادپور و صالح نجفی در ایّام اغتشاشات را هم به یاد بیاوریم که در آن به شدّت علی علیزاده را مورد حمله قرار دادند. آن‌جا هم به خوبی می‌شد فهمید که علیزاده چپ‌های ایرانی را در برابر امر ملّی قرار داد و عملاً با این طرح مسئله جدید، نوعی انشقاق در میان چپ‌های ایرانی را رقم زد. نکته دیگر علیزاده در مناظره با غنی‌نژاد، قرار دادن غنی‌نژاد در برابر عقلانیت و واقعیت تاریخی غرب بود. علیزاده در جملاتی هم‌چون «تاریخ لیبرالیسم غربی پر از تضادها است» یا «هایک را شما خواندید، من زندگی کردم» و ... با روایتی از منازعه‌ها و تضادهای درونی اندیشه مدرن غربی و روایتی از واقعیت زندگی در غرب مدرن، در صدد آن بود که نشان دهد آن‌ لیبرالیسمی که غربگرایان ایرانی برای ما ترسیم می‌کنند، چقدر تخیّلی و دور از مسیر طبیعی اندیشه و واقعیت تاریخی غرب مدرن است. https://eitaa.com/alimohammadi1389/1367
💢درباره «گشودگی زبان» علیزاده در مناظره‌ها 💢 آیا جبهه فکری انقلاب می‌تواند نمایندگی غرب را از غربگرایان ایرانی پس بگیرد؟ ✳️ دکتر حمید ابدی 2️⃣ از 3️⃣ نکته حائز اهمیت در مواجهه‌های علیزاده، ایستادن او در موقف عقلانیت و واقعیت تاریخی غرب، و سخن گفتن با غرب‌گرایان ایرانی از آن دریچه است. او از موضع اسلام و مبانی نظری انقلاب اسلامی در قامت منتقد لیبرالیسم و غرب‌گرایی ایرانی برنیامده، بلکه با «غرب واقعی» در برابر «غرب تخیّلی» غرب‌گرایان ایرانی قرار گرفته است. در مناظره علیزاده با نصیری که به نظر حقیر مهم‌تر از مناظره او با غنی‌نژاد بود، او تلاش کرد به نصیری بفهماند که تو همان عدالتخواه ‌سنت‌گرای دهه هفتادی هستی که درکی از عقلانیت و سیاستِ ‌مدرن نداری. «سیاست عقلایی» هم که اکنون نصیری از آن حرف می‌زند را ادامه همان درک سنت‌زده دهه هفتادی او دانست و سعی کرد در چهارچوب سیاست مدرن، دفاعی از سید علی خامنه‌ای و عملکرد جمهوری اسلامی عرضه کند و نادرستی ادعاهای نصیری را نشان دهد. نصیری علیرغم ادعاهایی که اخیراً مبنی بر همراهی با حکمرانی و سیاست مدرن از خود بروز می‌دهد، نیروهای انقلابی را با همان زبانی سنتی و درک سنتی از مفاهیم آرمانی می‌گَزَد. نیروهای انقلابی که انقلاب اسلامی را در همان زبان سنّتی خوانش کنند و متوجّه حضور انقلاب اسلامی در متن مناسبات مدرن نباشند، رفتار رهبری و جمهوری اسلامی را با نوعی دوگانگی فهم می‌کنند. جمله درخشان علیزاده در آن مناظره که «تو نماد عدالتخواهی مذهبی فروپاشیده دهه هفتاد هستی» را جدّی بگیریم. این جمله با تعریض مهمّی به ادراک مذهبی سنّتی از مفاهیم عصر جدید همراه است و «حیرت» نصیری و طیفی از عدالتخواهان و نیروهای انقلابی در مواجهه با رفتار جمهوری اسلامی را در همین امر باید جستجو کرد. علیزاده در برابر غرب‌گرایان و سنت‌گرایان ایرانی، با زبان سیاست مدرن غربی و عقلانیت مدرن غربی و تاریخ واقعی غرب مدرن نمودار شده است، نه در زبان یک اسلام‌گرا و در صدد مرزبندی با مبانی معرفتی غرب مدرن. به نظرم تیغی که غرب‌گرایان و سنت‌گرایانی هم‌چون نصیری در دست دارند، در برابر نوعی صورت‌بندی نظری از اسلام و مبانی معرفتی اسلامی که علیرغم مرزبندی با غرب، درک درستی از مناسبات سیاست و واقعیت غرب مدرن ندارد، بسیار برنده است. علیزاده با تغییر موقف خود، عملاً از برندگی این تیغ، کاست و آن‌ها را خلع سلاح کرد. شاید در برابر غرب‌گرایان و سنت‌گرایان ایرانی، در شرایطی که زبان تفصیل‌یافته‌ای از مبانی معرفتی اسلام و انقلاب اسلامی نیست، با نوعی بهره‌گیری از عقلانیت و سیاست مدرن باید ایستاد. خلاصه بگویم: انگار شرایط تاریخی که در آن قرار داریم اقتضا می‌کند که با «غرب واقعی» در برابر «غرب تخیّلی» غرب‌گرایان بیاستیم. جبهه فکری معتقد و باورمند به انقلاب اسلامی با یک چالشی در تجربه جمهوری اسلامی ـ و بلکه تجربه ایران معاصر ـ رو به رو بوده است؛ کسانی را به مثابه «نمایندگان اندیشه غرب مدرن» در برابر خود می‌بیند که روایت‌گران مبتذلی از اندیشه مدرن غربی هستند. ابتذال در انتقال مفاهیم و نظریه‌های مدرن غربی، مسیر جبهه فکری انقلاب را هم قدری مخدوش کرده است. نگارنده یکی از ریشه‌های اصلی تاخّر و تعویق جبهه فکری انقلاب نسبت به مسائل ایران و انقلاب را در همین امر جستجو می‌کند. ما هنوز مانده تا بفهمیم که عبدالکریم سروش و جریان روشنفکری دینی، در دهه هفتاد چه بر سرمان آوردند. ما از چالش‌های کلامی سروش و شبستری و ملکیان و ... با همّت اساتید بزرگوار حوزه، گذر کردیم، امّا زخمی که این دارودسته بر نحوه نگریستن ما به غرب برجای گذاشتند، حالا حالاها گرفتاریم. https://eitaa.com/alimohammadi1389/1368
💢درباره «گشودگی زبان» علیزاده در مناظره‌ها 💢 آیا جبهه فکری انقلاب می‌تواند نمایندگی غرب را از غربگرایان ایرانی پس بگیرد؟ ✳️ دکتر حمید ابدی 3️⃣ از 3️⃣ در دهه هفتاد شمسی، عبدالکریم سروش و همراهان او در نحله روشنفکری دینی، تلاش کردند به مثابه نماینده معرفت‌شناسی مدرن غربی، خود را در برابر معرفت‌شناسی فلسفی و کلامی حوزه علمیه قم صورت‌بندی کنند. هنوز هیوم و لاک و کانت و ... را ندیده بودیم، که پوپر را در برابر ما علم کردند، قرائت مبتذلی از هرمونوتیک به جان ما انداخته شد و چاه ویلی از مباحث معرفت‌شناختی و روش‌شناختی به روی ما باز شد. ما در این تجربه، خود را جبهه‌ای در برابر غرب می‌دیدیم، حال آن‌که با «شبه غرب» رو به رو شده بودیم. بعدها راهِ سروش را فیرحی و طیف «فوکویی‌های قم» با تحلیل گفتمان پی گرفتند و این‌ها هم ما را به گونه‌ای دیگر، نوعی «شبه تجدد» غربی را در فضایی پر از سوءتفاهم پیش روی ما گشودند تا شمشیرها را بر یک «تجدّد وهمی» برکشیم و به جنگ آن برویم. آن‌چه در این منازعه، اساساً نبود و به دیدار آن نرفتیم، «غرب» بود. در فضای اجرایی کشور هم تکنوکرات‌هایی نمایندگی اندیشه اقتصادی و اداری غرب را یدک می‌کشیدند که رفته رفته فهمیدیم که این «لیبرالسیم تخیّلی» آن‌ها که با تبدیل همه عرصه‌های جامعه به میدان عرضه و تقاضای آزاد، یک نظم طبیعی انسانی ایجاد می‌شود، در هیچ زمین و آسمانی نه قبلاً تحقّق یافته و نه امکان تحقّق دارد. ولی باز ما تصورمان این بود که به مثابه «نمایندگان اسلام و انقلاب» داریم به جنگ «غرب و توسعه غربی» می رویم. ولی در مجموع، آن‌چه ما به جنگ و منازعه به آن رفته‌ایم، شبه غرب، شبه تجدد، شبه مدرنیته، شبه توسعه، شبه لیبرالیسم، شبه نئولیبرالیسم و ... بوده و چیزی که غایب بوده «اندیشه و واقعیت محقّق غرب مدرن» است. آیا طلیعه گام دوم می‌تواند بازخوانی و بازگشت ما از این منازعه و بازطراحی زمین منازعه جدید باشد؟ آیا گام دوم برای جبهه فکری انقلاب اسلامی می‌تواند لحظه رو به رو شدن با «غرب واقعی» باشد؟ حقیر جزو کسانی نیستم که بخواهم از منازعه با غرب انصراف بدهم و مانند پزها و مدهایی که اخیراً در برخی حزب‌اللهی‌های علوم اجتماعی‌خوانده می‌بینم، دعوت به آموختن از غرب کنم. ولی اینقدر می‌فهمم که یک جهاد و اجتهاد فکری برای رو به رو شدن و دیدار با غرب واقعی لازم است. ما باید «غرب واقعی» از چنگ غرب‌گرایان ایرانی نجات بدهیم! تفاله‌ای از غرب که این‌ها به ما گزارش داده‌اند، امر محالی است که در هیچ جای آسمان و زمین، جز مغزهای تخیل‌زده خودشان امکان وقوع ندارد. انگار تقدیر جبهه فکری انقلاب در گام دوم این است که هم پای در بنیادهای فکر اسلامی ـ اعم از فلسفی، کلامی و فقهی ـ بگذارد و هم «نمایندگی غرب» را از غربگرایان پس بگیرد. انقلاب اسلامی وسعتی به جبهه فکری انقلاب داده که غرب را نه از طریق غرب‌گرایان مبتذل ایرانی، بلکه از سرچشمه‌های اصلی اندیشه غرب و از طریق رو به رو شدن با واقعیت جهان غرب بشناسند. اکنون نه در محافل رسمی، ولی در محافل غیررسمی حوزه و دانشگاه، جریان خوانش متون اصلی غرب در حال نضج یافتن است و این نشانه خوبی است. ما نیاز داریم که قدری از مواجهه درجه دو و گزارش‌خوانی‌های فوری، فاصله بگیریم و با متون اصلی و تاریخ واقعی غرب مدرن و واقعیت جهان امروز رو به رو شویم و بشناسیم. این‌گونه راه تحوّل علوم انسانی را هم دقیق‌تر و منقّح‌تر طی خواهیم کرد. https://eitaa.com/alimohammadi1389/1369
هدایت شده از خانه‌مصلحــان
🔻نشـــست‌ســـوم‌آینـــده‌‌جهـــــان‌اســــــلام 💢 گفتــگـــوهایی‌پیـــرامون‌رونـــــد‌تحـــولات ســــرزمیـــن‌هـــای‌اســـــلامی‌درجــــهانِ پیــــشِ رو 💢مسئـــله هـــفتــه: "بــــازی‌بـــــزرگ" قــــدرت‌ها،چـــــگونــــه "خاورمیانه‌ی" کـــنونــــی‌رارقـــــــم‌زد؟ "نـــــگـــاهـــی‌بـــه‌کتـــــاب "صــلـحـــی‌کـــه‌هــمــه صلــــح‌ها را بـــر بـــــــاد داد" ✔️بـــاحــضــــور: ▫️آقـــــای‌اشـــکــــان‌شــــاه‌محمدی (پژوهشگر روابط بین الملل) ✔️دبیر نشست: آقای حمید ابدی 🗓 زمان برگزاری: چهارشنبه؛ سوم خرداد ماه ۱۴۰۲ ؛ ساعت ۱۷ 🔹با مشارکت‌: 🔻 خانه مصلحان 🔻مؤسسه رسول السلام 🔻مرکز علوم نوین اسلامی(معنا) 🔻مرکز ارتباطات و بین الملل حوزه‌های علمیه 💢علاقه‌مندان جهت حضور در جلسه با شماره 09100931083 ارتباط برقرار کنند. 🌐 @KhaneMoslehan 🌐 @maana_hamandishi
عقل‌نوشته‌های انقلابی
✅ به مکان جلسات بالا توجه شود: خیابان معلم جنب بوستان کتاب مرکز همایشهای غدیر طبقه منفی ۲ سالن کنفرانس علامه طباطبایی
📸 #هم_اکنون 🔻 جلسه هم‌اندیشی پیرامون "پرسش‌های بنیادی و اساسی درباره هوش مصنوعی" ➖ ➖ ▫️مرکز علوم نوین اسلامی(معنا) ▫️پژوهشکده مطالعات راهبردی حوزه و روحانیت 🌐 @maana_hamandishi
عقل‌نوشته‌های انقلابی
💢«ما چه پرسش‌های اساسی و بنیادین درباره هوش مصنوعی باید بپرسیم؟»💢 🔹جلسه‌ای بسیار پربار و مفید با این موضوع که «ما چه پرسش‌های اساسی و بنیادین درباره هوش مصنوعی باید بپرسیم؟» 🔹ارائه دهندگان: 1ـ حجت الاسلام سیدمهدی موشح 2ـ حجت الاسلام حسن کربلایی 3ـ دکتر مجتبی رستمی کیا 4ـ حجت الاسلام احمد کوهی 🔹اصل این جلسه بر این ضرورت استوار شده است که ما قبل از اینکه به خواهیم به پرسشهای پیرامون هوش مصنوعی پاسخ دهیم، باید ابتدا درنگ کنیم و از خود بپرسیم ما قبل از پاسخ‌دهی، چه پرسشهای بنیادین و اساسی باید از اقتضائات هوش مصنوعی بپرسیم که اگر بدانها پاسخ دهیم، اطمینان بیشتری حاصل می‌کنیم که شناخت درست و متوازنی از «هوش مصنوعی» پیدا کرده‌ایم ...
📌پژوهشگاه فقه معاصر برگزار می‌کند : 🔹 دومین نشست هم اندیشی : چیستی فقه معاصر ارائه دهندگان: 🔴 سید محمد رضی آصف آگاه عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی 🔴 علی محمدی استاد سطوح عالی حوزه 🔴 محمد جواد تاکی استاد سطوح عالی حوزه 🕒 زمان: پنجشنبه 11 خرداد ۱۴۰۲ ساعت 10 الی 11:30 🌐لینک ورود به جلسه : https://bbb01.dte.ir/b/ggp-aag-qln-1ze علاقمندان می‌توانند برای حضور در جلسه به این آدرس مراجعه نمایند🔻 🏫 مکان: قم،خیابان شهید فاطمی(دورشهر) کوچه ۳٠ پلاک ۵۳، پژوهشگاه فقه معاصر 🆔Eitta: eitaa.com/riicj_com 🆔 web site:https://new.riicj.com/
هدایت شده از اندیشکده قصد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حجت الاسلام قنبریان: این حرف شهید مطهری که رئیس مسائل مستحدثه خود سرمایه داری است هنوز در حوزه علمیه مهجور است... 💢 موضوع سخنرانی: اندیشه اقتصادی امام خمینی (ره) صوت کامل 💠 اندیشکده قصد 💡 @qasdway