eitaa logo
علی محمد مودب (اشعار و آثار
888 دنبال‌کننده
149 عکس
74 ویدیو
7 فایل
شعر 💢 کانال رسمی علی محمد مؤدب 💢 ارتباط با ادمین 🆔 صفحه رسمی اینستاگرام : http://instagram.com/alimohammadmoaddab 🆔 وبسایت : 🌐 https://ammoaddab.ir/
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شهرستان ادب
چه گفت بر سر آن نیزه سر که سنگین است سر بریده سخن گفتنش به‌آیین است... @shahrestanadab
هدایت شده از شهرستان ادب
26.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی علی‌محمد مؤدب در نشست خبری چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار @shshrestanadab
چهرۀ گلگون خوبان سواری بر زمین افتاد و اسبی در غبار آمد بیا ای دل که وقت گریۀ بی‌اختیار آمد به جز جان دادن و دل باختن راهی نمی‌ماند سواران را بگو جز تاختن راهی نمی‌ماند جراحت‌ها به تن‌ها جامۀ دیدار می‌دوزد بکش ما را، ز خون‌ ما چراغ لاله می‌سوزد بکش ما را که با خون زنده است این باغ بارآور خوشا در خون تپیدن، اَلاَمان از مرگ در بستر خضابی خوشتر از خون نیست مردان خدایی را ببین در قتلگه سیمای عقل کربلایی را کفن خون باد مردان را و تقدیر مُعَیّن باد چراغ عقل ابراهیم‌ها در شعله روشن باد خوشا عقلی که در صفین با کرّار همراه است خوشا عقلی که می‌ماند خوشا عقلی که جانکاه است ز جان تن می‌زند تا خون دهد بستان ایمان را که تا روشن نگه دارد چراغ عقل انسان را.. خوشا با سر اشارات شهیدان بر سر نیزه کلام این است و فقه این است خون بر منبر نیزه ببین در کربلا در جوش، بحر خون خوبان را چه فخری برتر از خون، چهرۀ گلگون خوبان را.. به شور این رودها تا ساحل موعود خواهد رفت نترس از سد و صخره، عاقبت این رود خواهد رفت یکی بر ره نشسته صخره‌واری تا که ره بندد شهیدی غرقه در خون بر خیال صخره می‌خندد اگر کشتی‌ست عاشورا، در این خون غرقه باید زیست ببین چشم شهیدان را، به جز خون هیچ راهی نیست حسین ای نوح! ای کشتی! مرا هم غرقه در خون کن به خون قربانیان را از غل و زنجیر بیرون کن بخوان تا عزم، سر از گریۀ شبگیر بردارد پدر بر خاک افتاده پسر شمشیر بردارد هلا زین دم به جز خون، هیچ حرفی با منافق نیست دهان زخم ما را دیگر آن لبخند سابق نیست دگر حرفی نمانده گفتگوی آخرین خون است بمان تا حرف آخر، خون جواب داغ این خون است ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
چهرۀ گلگون خوبان سواری بر زمین افتاد و اسبی در غبار آمد بیا ای دل که وقت گریۀ بی‌اختیار آمد به جز جان دادن و دل باختن راهی نمی‌ماند سواران را بگو جز تاختن راهی نمی‌ماند جراحت‌ها به تن‌ها جامۀ دیدار می‌دوزد بکش ما را، ز خون‌ ما چراغ لاله می‌سوزد بکش ما را که با خون زنده است این باغ بارآور خوشا در خون تپیدن، اَلاَمان از مرگ در بستر خضابی خوشتر از خون نیست مردان خدایی را ببین در قتلگه سیمای عقل کربلایی را کفن خون باد مردان را و تقدیر مُعَیّن باد چراغ عقل ابراهیم‌ها در شعله روشن باد خوشا عقلی که در صفین با کرّار همراه است خوشا عقلی که می‌ماند خوشا عقلی که جانکاه است ز جان تن می‌زند تا خون دهد بستان ایمان را که تا روشن نگه دارد چراغ عقل انسان را.. خوشا با سر اشارات شهیدان بر سر نیزه کلام این است و فقه این است خون بر منبر نیزه ببین در کربلا در جوش، بحر خون خوبان را چه فخری برتر از خون، چهرۀ گلگون خوبان را.. به شور این رودها تا ساحل موعود خواهد رفت نترس از سد و صخره، عاقبت این رود خواهد رفت یکی بر ره نشسته صخره‌واری تا که ره بندد شهیدی غرقه در خون بر خیال صخره می‌خندد اگر کشتی‌ست عاشورا، در این خون غرقه باید زیست ببین چشم شهیدان را، به جز خون هیچ راهی نیست حسین ای نوح! ای کشتی! مرا هم غرقه در خون کن به خون قربانیان را از غل و زنجیر بیرون کن بخوان تا عزم، سر از گریۀ شبگیر بردارد پدر بر خاک افتاده پسر شمشیر بردارد هلا زین دم به جز خون، هیچ حرفی با منافق نیست دهان زخم ما را دیگر آن لبخند سابق نیست دگر حرفی نمانده گفتگوی آخرین خون است بمان تا حرف آخر، خون جواب داغ این خون است ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از شهرستان ادب
کلام می‌تواند در عین شعر بودن، حرف باشد و در عین حرف بودن، شعر؛ بدون این‌که شاعر، هیچ تقلای سیستماتیکی برای رسیدن به این نقطه کرده‌باشد. در چنین سطرهایی نوعی عقلانیت گره‌خورده با عاطفه را می‌بینیم که نه عقل محض و فلسفی است و نه عقل ابزاری. مؤدب زبان و شگردهای خلاقه‌اش را نه فقط به خدمت نوشتن شعر؛ بلکه به‌ خدمت زندگی آرمانی انسان امروز درآورده است و می‌خواهد از شعر ابزاری برای ایجاد کنش ارتباطی در جهانِ انسان‌ها بسازد... یادداشت حسنا محمدزاده بر کتاب «سفر بمباران» را در سایت شهرستان ادب بخوانید: https://shahrestanadab.com/Content/ID/12445/ @shahrestanadab
پیامکی برای غزّه: سلام، جنوب عزیز! سلام، غزّهٔ مجروح! این آخرین پیامک من است روزی با قطره‌ای از خونتان مرا زنده کنید که دارم آسفالت می‌شوم! 📙 سِفر بمباران ✏️ @alimohammadmoaddab
IraneAziz.mp3
زمان: حجم: 7.18M
با صدای و ترانۀ تولیدی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 خیابان‌های شادی را بیابان‌های حیرت را تو را چون جان شیرین، خاک میهن دوستت دارم نماز سبز جنگل‌ها شکوه کوه‌هایت را تو را من روز و شب، تاریک و روشن دوستت دارم دلم فوارۀ رنگین میدان چراغانت نگاهم شادی لبخندهای نوجوانانت سلام ای بندر، ای تبریز، ای اهواز، ای تهران سلام ای پاوه، ای مشهد، سلام ای جان من ایران! بهار چابهارت را، شکوه رودبارت را کویر و درّه و دریاکنارت را سرود دختران کارگر در صبح شالیزار خروش مرزبانان تو را در سنگر پیکار تو را زیبا و دیرین، میهن من دوستت دارم شب آرامش دل‌چسب باران‌ها میان غرّش بسیار طوفان‌ها به شادی‌ها به ماتم‌ها تو را در آتش بی‌رحم بحران‌ها تو را ای جان من، با جان و با تن دوستت دارم صدای من، سکوت من پناه من، گریز من بمانی تا ابد آباد ایران عزیز من ✍🏻 @alimohammadmoaddab
بستان شیعه از بلبلان هماره پیام تو را شنید گل، جامه چاک کرد، چو نام تو را شنید رونق نداشت گلشن ایران بدون تو سرسبز شد همین که سلام تو را شنید این خاک زیر پای تو بُستان شیعه شد وقتی دلیل محکم گام تو را شنید هر کس که برد توشه‌ای از بوستان علم فقه تو را شناخت، کلام تو را شنید هر جا دلی پرید به شوق نگاه دوست آوازۀ کبوتر بام تو را شنید از شرم، روی گندم ری سرخ شد دمی کز تو حدیث قتل امام تو را شنید... ✍🏻 🏷 علیه‌السلام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
IraneAziz.mp3
زمان: حجم: 7.18M
با صدای و ترانۀ تولیدی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 خیابان‌های شادی را بیابان‌های حیرت را تو را چون جان شیرین، خاک میهن دوستت دارم نماز سبز جنگل‌ها شکوه کوه‌هایت را تو را من روز و شب، تاریک و روشن دوستت دارم دلم فوارۀ رنگین میدان چراغانت نگاهم شادی لبخندهای نوجوانانت سلام ای بندر، ای تبریز، ای اهواز، ای تهران سلام ای پاوه، ای مشهد، سلام ای جان من ایران! بهار چابهارت را، شکوه رودبارت را کویر و درّه و دریاکنارت را سرود دختران کارگر در صبح شالیزار خروش مرزبانان تو را در سنگر پیکار تو را زیبا و دیرین، میهن من دوستت دارم شب آرامش دل‌چسب باران‌ها میان غرّش بسیار طوفان‌ها به شادی‌ها به ماتم‌ها تو را در آتش بی‌رحم بحران‌ها تو را ای جان من، با جان و با تن دوستت دارم صدای من، سکوت من پناه من، گریز من بمانی تا ابد آباد ایران عزیز من ✍🏻 @alimohammadmoaddab
هدایت شده از شهرستان ادب
C D DVD LCD LSD LG حروف قطعه‌قطعه نازل می‌شوند حروف قطعه‌قطعه‌مان می‌کنند ما آدم‌های مقطّعه‌ایم محصول نسل جدید رایانه‌های Microsoft و Ford خدای عصر جدید، پیامبرانش را با پیام‌های بازرگانی به سوی ما می‌فرستد: «C D DVD LCD LSD LG ما شما را بیهوده زنده نمی‌گذاریم شما زنده‌اید تا با Liberal democracy تفاوت را احساس کنید زندگی دکمۀ بازگشت ندارد اما هرگاه میل‌مان بکشد دکمه‌های مرگ‌تان را می‌فشاریم پس آیا نشانه‌های ما را در هیروشیما نمی‌بینید؟ آیا عبرت نمی‌گیرید از ویتنام؟ از عراق و افغانستان؟ این است عطای Leviathan: آزادی به قیمت امنیت مغز در مقابل شکم نفت در برابر غذا ما شما را بیهوده زنده نمی‌گذاریم شما زنده‌اید تا خرید کنید...» @shahrestanadab