eitaa logo
اشعار علیرضا بیاتانی
177 دنبال‌کننده
7 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم شکست ؛دوباره هوای دلبر کرد              حضور دلبر خود را دوباره باور کرد دلم به رسم ادب رو به سوی حیدر کرد          فضای ذهن مرا یاد او معطر کرد به نام نامی مولا دوباره مست شدم برای گفتنِ از او قلم به دست شدم قلم به دست گرفتم,ز عشق بنویسم           شکسته بسته و با رمز عشق بنویسم امان دهید که من هم ز عشق بنویسم         کنون نه؛بلکه دمادم ز عشق بنویسم خدا نموده مرا خلق تا علی گویم که یا,علی بنویسم و یا,علی گویم به روی سینه ی من حک شده است نام علی وجود داشت ز روز الست نام علی به جز خدا سبب هرچه هست نام علی        غرور قافیه ها را شکست نام علی برای وصف علی شعر و واژه لازم نیست "علی,علی است" تمام سروده ها ضمنی است علی که خلق نشد جز نبی از او بهتر            و گفت فاطمه بنت اسد به او حیدر خدای عزوجل هم اگر کنی باور                   صراحتا به علی گفت نفس پیغمبر علی, یلی که همیشه میان معرکه بود میان معرکه نه؛آسمان معرکه بود فقط علی است خلیفه برای پیغمبر               فقط خلیفه نه؛صاحب لوای پیغمبر نگاه کن به حدیث کسای پیغمبر                 علی کجاست کسی ماسوای پیغمبر درون خانه ی او جا نداشت غیر علی                             چرا که فاطمه همتا نداشت غیرعلی برای وصف شما ای امام پاکی ها      چگونه از تو بگویم؛ نگویم از زهرا برای عرض ارادت به حضرت مولا                  مدام زمزمه کردیم نام زهرا را به نام نامی مادر به آخر آمد شعر بدون فاطمه چنگی به دل نمی زد شعر...
شده هوای تو در صحن این غزل؛جاری           هوای تو که خودت یک سبد غزل داری تویی که مادر یک خانواده از عرشی             حسن,حسین و زینب؛چه بیت پرباری قلم به دست دلم بود و این غزل رو شد         من و سرودن ازتو؟چه کار دشواری!!! فضای ذهن من از یادتان معطر شد              شبیه خرمن گل یا دکان عطاری شده است ورد زبانم همیشه یازهرا             به غیر نام تو برلب نمانده گفتاری غزل غزل زتو گفتند و باز مجهولی                 خدا کند که ز اسرار پرده برداری به ذهن چندصباحی خطور کرده که کاش       میان روضه بمیرم اگر تو بگذاری بزرگ کرده مرا نان سفره ات مادر                 تو نان و عشق به من داده ای؛سزاواری که طبع بی ثمرم را به پایتان ریزم                 برای شیعه ی حیدر تو مادری؛آری! من و سری که به درگاهتان فرود آمد            و التماس قدیمی؛نیاز هرباری تمام همت من جلب یک عنایت تو                نداشته و ندارم به هیچ کس کاری عنایت تو که یک لحظه اش؛به حضرت حق      میان شیعه و دوزخ کشیده دیواری تویی بهشت پیمبر؛گل رسول تویی               تو هم برای پدر مادری و هم یاری پیام آور رحمت خوشا به احوالت                  چه یاوری!چه بهشتی!چه مادری داری برای وصف چنین گوهری مدام از عرش          سبد سبد غزل ناب و تازه می آری...
"این غزل رو به فضل خدا در حرم مولایم امیرالمومنین علیه السلام سرودم" حس می کنم قلبم شده سرد و بیابانی حس می کنم داری مرا با شوق می خوانی باید خودم را زودتر راهی کنم؛آری حس می کنم یک نغمه ی زیبا و ربانی من راه می افتم؛خودم مبدأ نجف مقصد من راه می افتم ولی غرق پریشانی من راه می افتم ولی بدجور می لنگم لازم به گفتن نیست آقا؛خوب می دانی می آیم و در دل تمنای تو را دارم می آیم این من را کنم پای تو قربانی این بار هم بارانی ام؛به به! چه می چسبد سمت نجف رفتن؛ولی وقتی که بارانی! باید برای رفتن نزد پدر باشد در چهره ات معلوم آثار پشیمانی چشمم به ایوان نجف افتاد و افتادم افتاده برصحن شما از شوق پیشانی آخر نفهمیدم چه رازی هست در اینکه در این حرم وقت امین الله گریانی هر چه تصور می شود در ذهن؛آقاجان قطعا تو خیلی برتر و بالاتر از آنی اغراق در وصف شما کفر است می دانم عبد خدا هستی ولی در ذات حق فانی هرکس تورا همتای رب داند غلط کرده عبد خدا و مظهر اسماء یزدانی آن خلعتی را که به "حِلّی" ها تو پوشاندی ای کاش روزی بر تن من هم بپوشانی این بار هم دیدارتان اعجاز خودراکرد باید کنم سر تا به پایم را چراغانی...
"به بهانه ی شهادت سردار زاهدی و تازه شدن داغ شهید حاج قاسم سلیمانی" "س" سرد است بعد از تو تمام فصل های سال تکثیر شد دی ماه؛در هر ماه؛در هر فال "ر" راهی به سویت هست آیا؟بال می خواهد؟ من را دعا باید کنی؛من که ندارم بال "د" دشمن برای مرگ تو خیلی تقلا کرد می میرد آن قلبی که از عشق است مالامال؟؟!! "ا" ای حاج قاسم! ای مرامت عشق؛راهت نور! ای آنکه عمری با خدا بودی تو در هر حال "ر" راه تو بی رهرو نمی ماند به اذن الله خون تو دارد کار خود را می کند دنبال "د" دارم می اندیشم به اینکه چیست راز آن؟ راز دو چشمانت که لازم داشت استهلال "ل" لبیک خون آلود تو پر کرد عالم را امیدوار و محکم و آزاده و خوشحال "ه" هربار می بینم نگینت را دلم ناگاه  خود را می یابد نزد اربابش؛ته گودال "ا" آن شب چه شد؟ارباب آمد؟یار را دیدی؟ سر داشت روی پیکرش؟ یا که زبانم لال... "ح" حاجی ببین اوضاع ما بعد از تو ناجور است حاجی ببین ما را در این پیچ و خم غربال "ا" اصلا نمی آید به تو یک لحظه بیکاری ای آنکه نامت نیز در عالم شده فعال "ج" جمهوری اسلامی ایران به قول تو حکم حرم دارد بدون هیچ قیل و قال "ق" قلبت برای سید و آقایمان می زد گفتی عزیز جانمان باشد به استدلال  "ا" ای آنکه بابای یتیمان بودی و هستی ای همدم مولای خود؛ای یار خوش اقبال "س" ساده بگویم حاج قاسم؛دوستت دارم ای کاش باشم تا ابد من به همین منوال "م" من چه بگویم از کمالات کسی چون تو؟ آری؛وصیت نامه ات خود بود شرح حال...
در پی حمایت از خدمات فرمانده شجاع و دلاور مردی که به مردم خودش دل داده مظلوم و بصیر و صادق و آزاده اورا ز جهاد خسته نتوانی دید پرقدرت و محکم است در این جاده در عشق که بذل آبرو چیزی نیست عمری ست برای بذل جان آماده این را برسانید به سفیانی ها سردار شریف ماست حاجی زاده
به مناسبت گنبد...قبول...رفت! ولیکن شُکوه، نه آن تکیه گاهِ راسخِ مانندِ کوه، نه آری؛ حرم خراب شد اما هنوز هست خورشید هست! پس چه بگویم؟ که روز هست بیخود که نیست این همه دشمن کلافه است اینجا خرابه نیست، که دارالخلافه است ای با چهار حجت حق همنشین، بقیع! تو! ای بهشتِ خاکیِ روی زمین، بقیع! گاهی زیارتی به نیابت ز عاشقان... این اشتیاق و حسرت ما را ببین بقیع زائر، ضریح، گنبد و گلدسته، سنگ‌فرش تقدیر تو نوشته شده این چنین، بقیع! روزی طوافْ دورِ ضریح تو می‌شود آری! قسم به عصر، به زیتون، به تین؛بقیع! گفتم بهشت چیست خدایا؟ ندا رسید جایی‌ست بی نظیر؛ شبیه همین بقیع آل سعود رو به زوال است بی گمان از برکت ائمه‌ی مدفون در این بقیع مائیم و فتح شبه جزیره که دور نیست آل سعود و این نفسِ آخرین؛ بقیع!
"تقدیم به ساحت مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها" دوباره بد شده حال و هواي من،بانو                  سلام حضرت مشكل گشاي من،بانو مراكه آمده ام خسته وشكسته،ببخش              براي لرزش دست و صداي من،بانو خودم نيامده ام،نه ،نمي توانستم                     كشانده سوي تو من را خداي من،بانو غريبه نيستم،اين صحن آسماني تو                   بهشت امن من است و سراي من،بانو دوباره دست نيازم به سوي توست،بگير              برات كرب و بلايي براي من،بانو خدا نياورد آن روز را كه بي تو شوم                   جدايي ز تو،عظمي بلاي من،بانو چه افتخار بزرگی است اینکه گهگاهی               مرا خطاب کنی"ای گدای من"،بانو دوباره گم شده ام در خودم،دعايم كن               نگاه کن به من،اُختُ الرضاي من،بانو ضريح عرشي تو آشناست با غم من                 گلايه مي كند از گريه هاي من،بانو دوباره آمدم و غرق در ستاره شدم                   ستاره مي چكد از گونه هاي من،بانو دوباره  آمده بودم بمانم اما حيف                    حريم قدسي تو نيست جاي من،بانو نبود درد دلم لايق تو،مي دانم                        بزرگوار؛ببخش اين خطاي من،بانو
بسم ‌الله الرحمن الرحیم عمری دلم زائرسرای این حرم بوده اصلاً حیات من برای این حرم بوده هر مستجاب الدعوه ای را دیده ام،روزی نه؛بلکه عمری را گدای این حرم بوده احساس من می گوید این خورشید هم انگار در حسرت گنبدطلای این حرم بوده با "یاحسین بن علی" وارد شو، ذکری که ذکر علی موسی الرضای این حرم بوده اینجا دوباره می شود درد دلم آغاز با اینکه در دارالشفای این حرم بوده این گریه هایی هم که دارم می کنم شاید تاثیر صحن باصفای این حرم بوده یا اصلاً این دریای مواج دلم شاید از گریه های های هایِ این حرم بوده هرکس زیارت کرده سالار شهیدان را از روضه های کربلای این حرم بوده جامانده قلبم در یکی از صحن ها اما یادم نمی آید کجای این حرم بوده درصحن گوهرشاد یادر صحن جمهوری اصلا گمانم جای جای این حرم بوده دارم امید اینکه روز محشر کبری گویند او هم مبتلای این حرم بوده با اینکه استحقاق دوزخ دارد این بنده اما وجودش آشنای این حرم بوده دستم بگیر ای"پیشوای مهربانی ها" دستی که بر دیوارهای این حرم بوده...
بسم ‌الله الرحمن الرحیم یاثامن الحجج به امید نگاه تو            دل راسپرده ام به حریم پناه تو صدها سلام خاصه بر روی ماه تو از این گدای بی هنر روسیاه تو من از ازل گدای تو بودم وهمچنان برسینه ام مدال گدایی است,بی گمان اصلا محبت تو عجین است بادلم از مشهدتو فاصله ای نیست تا دلم می لرزد از تلاطم نقاره ها دلم به به!چقدر با تو شده باصفا دلم مدفون به ارض طوسی و از خانواده دور ساقی مباد یک نفس از جام باده دور دستم بگیرحضرت سلطان؛امام عشق تکبیر گفته ام به هوای قیام عشق چیزی نمانده پر بزنم تا مقام عشق وقتی که می شود غزلم همکلام عشق  زیباترین سروده ی هستی است مشهدت ترکیب بند پنجره فولاد و گنبدت مرغ دلم هوایی مشهد شدو پرید دلتنگی ام برای تو بی حد شدو پرید از کوره راه حادثه ها رد شد و پرید دل؛بی خیال فاصله شاید شد و پرید اشکی به روی گونه نشست و چکید و بعد... یک "السلام"بر لبم از دل دوید و بعد... دست نوازشی که کشیدی تو برسرم دیدم ضریح پاک تو را در برابرم آقا! من خراب کجا و کجا حرم؟؟!!! ای کاش از این مکاشفه سردر بیاورم ای آیه های یوسف و اخلاص و نور ،تو والشمس تو ؛کوثر و لقمان و طور،تو شمس الشموسی وحرمت آسمان من وصف تو را چگونه بگوید بیان من؟ ای حجت رئوف خدا؛ مهربان من                 شکرخداکه عشق شما شد از آن من این بی قراری دلم اصلا عجیب نیست جز اهل بیت؛هیچ حبیبی حبیب نیست...
ای کاش برگردی دوباره؛سید ابراهیم دلهای ما دارد شراره؛سید ابراهیم بی تو دوباره گرد تعطیلی نشیند بر این طرح های نیمه کاره؛سید ابراهیم مظلوم بودی و وجودت وقف مردم بود ای تو بهشتی و رجایی را عصاره؛سید ابراهیم عزت به ایران داد؛لحن اقتدار تو نزد سران پنج قاره؛سید ابراهیم میراث دار دولتی مملوْ از استقراض با اقتصادی تکه پاره؛سید ابراهیم اما تو با کار شبانه روزی و اخلاص کردی شرایط را اداره؛سید ابراهیم از رشد سرمایه گذاری ها بگویم یا از شانگهای و ماهواره؛سید ابراهیم رهبر و ملت را دلیل رشد دانستی اما خودت را هیچ کاره؛سید ابراهیم آیندگان خواهند گفت از برکت و لطف بی ادعای روزگارِ سید ابراهیم حول شما یک بار دیگر متحد گشتیم تو مثل ماهی ما ستاره؛سید ابراهیم باید عروجت این چنین شورآفرین باشد با آن تمنای هماره؛سید ابراهیم بعد از تو اهل و خاندانت محترم بودند اما امان از گوشواره؛سید ابراهیم بیچاره کرده جسم تو که سوخت در آتش او را که یَکفیهِ الإِشاره؛سید ابراهیم...
این شهادت ها به جز آنچه که پنداریم نیست راه حق این است؛بلکه راه خوف و بیم نیست قدس قطعا فتح خواهد شد به یاری خدا این چنین روزی بعید از درج در تقویم نیست و خدا قطعا اراده ‌کرده صهیون می رود این فقط یک آرزو؛یک شوق؛یک تصمیم نیست خون یاران عزم ما را جزم تر از قبل کرد حال ما بد هست اما وضع ما بدخیم نیست پیش پای مهدی صاحب زمان؛مولای ما ذبح شد این بار اسماعیل و ابراهیم نیست. "علیرضا بیاتانی" https://eitaa.com/alireza_bayatani
🌹اول مهر ماه سالگرد شهادت سردار سرافراز سپاه اسلام ، شهید سید مصطفی سیدحسن زاده گرامی باد🌹 🔰سردار شهید حاج حسین خرازی ،فرمانده لشکر 14 امام حسین علیه‌السلام در وصف سردار شهید سید مصطفی سیدحسن زاده می فرماید : «شهید سیدحسن زاده یکی از افراد فداکار ،شجاع و مدیر ما بود که شهید شد ؛او به تنهایی یک لشکر بود»
"هدیه ای ناچیز از این کمترین به سردار سرافراز اسلام؛شهید سید مصطفی سیدحسن زاده" می خواهم از یک کوه غیرت پرده بردارم شکر خدای عاشقان توفیق شد یارم کوهی که درس استقامت را به ما داده کوهی به نام "مصطفی سیدحسن زاده" فرمود خرازی که او مانند لشکر بود سرشار از ایمان و عشق و غرق باور بود او که وصیت نامه اش دریای عرفان است خط به خطش نور است؛زیبایی ست؛باران است چه واژه هایی! چه تمنایی! عجب شوری! چه قلب پاکی! چه نگاه مملو از نوری! می گفت می خواهم به هل من ناصر ارباب به ناله ها و سوز و اشک خواهر ارباب لبیک گویم؛گرچه با سر،گرچه با جانم ای مرگ!مشتاقم؛کجایی نور چشمانم؟ از آرزویش گفت؛اینکه لحظه ی دیدار با جسم پاره پاره باشد محضر دلدار از آنچه در شیعه کند تولید قدرت؛گفت از وحدت و از پاسداری از ولایت گفت آخر مریوان گشت معراجش و در وا شد به آرزوهایش رسید و إرباً إربا شد بی سر شبیه شاه دین؛بی دست چون سقا چه روضه خوان ماهری شد مصطفای ما... https://eitaa.com/alireza_bayatani
وصیت نامه ی عاشقانه و عارفانه ی شهید سید مصطفی سیدحسن زاده👇
در وصيت‌نامه اين شهيد آمده است: ‌اَللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْياىَ مَحْيا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ با سلام و درود به رهبر كبير انقلاب خميني بزرگ منجي انسان‌ها از كفر به ايمان و ظلمت به نور و از شرك‌پرستي به خداپرستي و سلام بر شهيدان و خانواده محترم آنها و سلام بر معلولين اين شهيدان زنده تاريخ. هم اكنون كه چشم از اين دنيا بسته و براي زندگي اخروي در جهان ديگر هستم و از ميان شما رفته‌ام چند جمله را به عنوان وصيت براي شما عزيزان باقي مي‌گذارم. اي خداوند بزرگ! تو خود شاهدي ما جز رضاي تو و اطاعت از ولي حجت تو به چيز ديگر عمل نكرديم و اين راه كه راه حسين و اصحاب اوست با دلي باز و چشم بصيرت پذيرفته‌ايم. ما به اين راه قدم گذاشته‌ايم تا به نداي «هل من ناصر ينصرني» حسين جواب داده باشيم و اولاد او را در اين زمان كه او ياري مي‌كند دين خدا را و مبارزه مي‌كند با كفر و شرك ياري كرده باشيم. تا در آن روز محشر در صف شهيدان كه پرچم سرخ آن را حسين‌بن‌علي (ع) بر دوش مي‌كشد، قرار بگيريم. اي خداوند بزرگ ما هدفي جز پاسداري از اسلام و مسلمين كه شهدا اين وظيفه سنگين را به عهده ما گذاشتند، نداشته‌ايم. ما مي خواستيم اين جمله را بگوييم و عمل كنيم كه اگر دين خدا با كشته شدن ما احيا مي‌شود پس اي مرگ بيا تا من تو را در آغوش بگيرم و بر تو لبخند زنم كه سعادتي از اين بالاتر كه همان راه حسين است، نيست. من آرزو داشتم كه با روي خونين و بدني پاره پاره رسول خدا (ص) و حسين (ع) را ملاقات كنم تا در پيشگاه خداوند و شهدا روسفيد باشم. و شما اي ملت قهرمان ايران خداوند شما را انتخاب كرده و بر شما منت گذاشته تا دين او را در روي زمين حاكم و زمينه را براي ظهور ولي‌الله الاعظم امام زمان (ع) آماده سازيد تا مستضعفان بر مستكبران پيروز شود و شكر اين نعمت بزرگ كنيد. بدانيد كه اين قيام شما دنباله قيام است و چون براي رضاي خداوند است از هيچ قدرتي نترسيد. استوار و مصمم همان گونه كه تاكنون بوده‌ايد و وحدت خود را حفظ كرده‌ايد و در زير سايه ولايت فقيه و گوش به فرمان امام امت بوده‌ايد و ياور و در كنار روحانيت اين همبستگي و وحدت الهي را حفظ كنيد قدر اين نعمت رهبري كه جز لطف خداوند هيچ چيز ديگري نيست و تاكنون از غيبت كبري جامعه اسلامي چنين رهبري به خود نديده است حفظ كنيد و شكر خداوند را به جا آوريد. خدايي ناكرده حركتي انجام ندهيد كه قلب او را ناراحت كنيد؛ او نماينده امام زمان و اولاد رسول الله است كه خداوند و شهدا و رسول خدا از ما نخواهند گذشت. اي پاسدارن عزيز! پايداري كنيد خود را و پاسداري كنيد ولايت فقيه را و بازوي مسلح او باشيد در كنار روحانيت از دستاوردهاي انقلاب و براي نجات مستضعفين گام برداريد. پدر و مادر گراميم خوشحال باشيد كه ثمره عمرتان و زحماتي كه براي من در راه سعادت و ارشاد من كشيديد به هدر نرفته است و امانتي كه خداوند به شما داده بود در راه او قرباني كرده ايد و در نزد او روسفيد خواهيد بود. انشاءالله و شما اي خواهران و برادران پاسداري كنيد اسلام عزيز را. و تو اي همسر گراميم ما همه در آزمايش الهي هستيم صبر پيشه كن كه خداوند به آنچه انجام مي گردد آگاه و هيچ چيز جز به دستور او به وقوع نمي پيوندد. مزد زحمات و مصيبت خود را از خداوند متعال بخواهيد. از كليه دوستان و آشنايان حلاليت مي‌خواهم. خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار؛ والسلام.
آن شب جنون ماشه ها بی انتها بود                     دستان سرد شب مزار لاله ها بود   تکبیر صدها لاله در افلاک پیچید                      گویا فلک با ذکر آنها هم صدا بود  مردان بی طاقت برای پرگشودن                       پروازشان گویا به سوی عرشیا بود  انگار دلتنگ ملائک گشته بودند                       در راه عرش از هر شهیدی ردپا بود  معراج گل؛ شبنم چکان؛ تصویری از عشق          آن شب شلمچه شاهد پروازها بود  تشییع گل را روی دست کرخه دیدم                    تهلیل گویان از پی اش دلهای ما بود  دیدم جوانی را که حرف از عشق می زد             آن عشقبازی ها؛سر انجامش خدا بود  فهمیده ها؛جان رابه جانان می فروشند  جان از تن مردان با ایمان جدا بود  یک نوجوان پاک از نسل سیاوش                      او مرد جنگ و عاشق آلاله ها بود  فریاد مرگ آلود کرکس ها در آن شب    خصمانه و گم در سکوت گریه ها بود در دل امید جنت و دیدار محبوب بر روی لبها رمز یا خیرالنساء بود خون می چکید ازسینه ی تبدار آن شب                  آن خون؛ جنون اشک شب زان ماجرا بود بغض عطش در سینه ی رزمنده گم شد     آن روز عاشورا و آنجا کربلا بود  دیدم که تیری بوسه بر پیشانی ای زد                 آن بوسه دادن ها در آن شب بارها بود  انگار غوغای مسلسل ها برای                         بوسیدن پیشانی رزمنده ها بود درکرخه خون عشق تاهمواره جاری است           عشقی که پاک و ساده و بی ادعا بود  امروز در تابوت سبز عشق دیدم         یک استخوان افتاده از دستی جدا بود  دستی که روزی درقنوتش گریه می کرد             امروز خندان از گذشت سالها بود  آری؛شلمچه روزگاری غرق خون شد        خاکی که با خون؛با شهیدان آشنا بود  ای خاک ؛ای آرامگاه عارفانه              آن پیکری کاندر تو خفته جان ما بود  اکنون شلمچه رازها در سینه دارد                     گهواره ای کارامگاه سایه ها بود  آری؛پلاکی کاندرون خاک خفته است    روزی نشان عشق روی سینه ها بود  ای دل؛چنین محزون و سردرگم چرایی                آن پر کشیدن ها در آن شب پر بها بود/. https://eitaa.com/alireza_bayatani
گفتم شهید و باز غزل بیقرار شد              گفتم شهید و گریه چه بی اختیار شد   گفتم شهید و چیز دگر هم نگفته ام                اما همان شهید که گفتم ٬ بهار شد   در جبهه بوی یار وتمنای یار بود              آری؛شهید مست تمنای یار شد   گفتم شهید و شعر من خسته باز هم                در حیرت از تداوم این اعتبار شد   هرجا که پیکری ز شهیدی فتاده بود            آنجا پس از گذشت زمان لاله زار شد   گفتم شهید و گفته ای و گفته می شود             این واژه چون ستاره ی دنباله دار شد   هستم اگر ز پیکر او قطعه ای نماند             هستی؛ اگر پلاک ز او یادگار شد   گفتم شهید و جسم و دل و روح خسته ام           امیدوار رحمت پروردگار شد   آری شهید رفت و به مقصود خود رسید        سهم من و تو هاله ای از انتظار شد   گفتم شهید و حک شده درذهن من هنوز        این واژه در تفکر من ماندگار شد/. https://eitaa.com/alireza_bayatani
قلبهامان نگران است؛کجایی سید؟ کاش یک بار دگر رخ بنمایی سید چشم یک امت آزاده به لبنان خیره ست تا ببینند تو را؛تا که بیایی سید نفس گرم تو انگیزه ی حزب الله است قوت قلب همه؛نصر خدایی سید جان گرفته ست مقاومت لبنان از تو نور چشم ولی امر؛شمایی سید توکجا؛مرگ کجا؟ راه ندارد در تو چه بمانی؛چه نه؛اسلامْ فدایی سید تازه نزدیک شده وقت نماز در قدس قلبهامان نگران است؛کجایی سید؟
◼️◼️◼️ منَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلا
إِنّا لِلّه و إِنّا إِلیه راجعون...