eitaa logo
اشعار علیرضا بیاتانی
168 دنبال‌کننده
6 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم ‌الله الرحمن الرحیم یاثامن الحجج به امید نگاه تو            دل راسپرده ام به حریم پناه تو صدها سلام خاصه بر روی ماه تو از این گدای بی هنر روسیاه تو من از ازل گدای تو بودم وهمچنان برسینه ام مدال گدایی است,بی گمان اصلا محبت تو عجین است بادلم از مشهدتو فاصله ای نیست تا دلم می لرزد از تلاطم نقاره ها دلم به به!چقدر با تو شده باصفا دلم مدفون به ارض طوسی و از خانواده دور ساقی مباد یک نفس از جام باده دور دستم بگیرحضرت سلطان؛امام عشق تکبیر گفته ام به هوای قیام عشق چیزی نمانده پر بزنم تا مقام عشق وقتی که می شود غزلم همکلام عشق  زیباترین سروده ی هستی است مشهدت ترکیب بند پنجره فولاد و گنبدت مرغ دلم هوایی مشهد شدو پرید دلتنگی ام برای تو بی حد شدو پرید از کوره راه حادثه ها رد شد و پرید دل؛بی خیال فاصله شاید شد و پرید اشکی به روی گونه نشست و چکید و بعد... یک "السلام"بر لبم از دل دوید و بعد... دست نوازشی که کشیدی تو برسرم دیدم ضریح پاک تو را در برابرم آقا! من خراب کجا و کجا حرم؟؟!!! ای کاش از این مکاشفه سردر بیاورم ای آیه های یوسف و اخلاص و نور ،تو والشمس تو ؛کوثر و لقمان و طور،تو شمس الشموسی وحرمت آسمان من وصف تو را چگونه بگوید بیان من؟ ای حجت رئوف خدا؛ مهربان من                 شکرخداکه عشق شما شد از آن من این بی قراری دلم اصلا عجیب نیست جز اهل بیت؛هیچ حبیبی حبیب نیست...
بسم ‌الله الرحمن الرحیم عمری دلم زائرسرای این حرم بوده اصلاً حیات من برای این حرم بوده هر مستجاب الدعوه ای را دیده ام،روزی نه؛بلکه عمری را گدای این حرم بوده احساس من می گوید این خورشید هم انگار در حسرت گنبدطلای این حرم بوده با "یاحسین بن علی" وارد شو، ذکری که ذکر علی موسی الرضای این حرم بوده اینجا دوباره می شود درد دلم آغاز با اینکه در دارالشفای این حرم بوده این گریه هایی هم که دارم می کنم شاید تاثیر صحن باصفای این حرم بوده یا اصلاً این دریای مواج دلم شاید از گریه های های هایِ این حرم بوده هرکس زیارت کرده سالار شهیدان را از روضه های کربلای این حرم بوده جامانده قلبم در یکی از صحن ها اما یادم نمی آید کجای این حرم بوده درصحن گوهرشاد یادر صحن جمهوری اصلا گمانم جای جای این حرم بوده دارم امید اینکه روز محشر کبری گویند او هم مبتلای این حرم بوده با اینکه استحقاق دوزخ دارد این بنده اما وجودش آشنای این حرم بوده دستم بگیر ای"پیشوای مهربانی ها" دستی که بر دیوارهای این حرم بوده...
"تقدیم به ساحت مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها" دوباره بد شده حال و هواي من،بانو                  سلام حضرت مشكل گشاي من،بانو مراكه آمده ام خسته وشكسته،ببخش              براي لرزش دست و صداي من،بانو خودم نيامده ام،نه ،نمي توانستم                     كشانده سوي تو من را خداي من،بانو غريبه نيستم،اين صحن آسماني تو                   بهشت امن من است و سراي من،بانو دوباره دست نيازم به سوي توست،بگير              برات كرب و بلايي براي من،بانو خدا نياورد آن روز را كه بي تو شوم                   جدايي ز تو،عظمي بلاي من،بانو چه افتخار بزرگی است اینکه گهگاهی               مرا خطاب کنی"ای گدای من"،بانو دوباره گم شده ام در خودم،دعايم كن               نگاه کن به من،اُختُ الرضاي من،بانو ضريح عرشي تو آشناست با غم من                 گلايه مي كند از گريه هاي من،بانو دوباره آمدم و غرق در ستاره شدم                   ستاره مي چكد از گونه هاي من،بانو دوباره  آمده بودم بمانم اما حيف                    حريم قدسي تو نيست جاي من،بانو نبود درد دلم لايق تو،مي دانم                        بزرگوار؛ببخش اين خطاي من،بانو
به مناسبت گنبد...قبول...رفت! ولیکن شُکوه، نه آن تکیه گاهِ راسخِ مانندِ کوه، نه آری؛ حرم خراب شد اما هنوز هست خورشید هست! پس چه بگویم؟ که روز هست بیخود که نیست این همه دشمن کلافه است اینجا خرابه نیست، که دارالخلافه است ای با چهار حجت حق همنشین، بقیع! تو! ای بهشتِ خاکیِ روی زمین، بقیع! گاهی زیارتی به نیابت ز عاشقان... این اشتیاق و حسرت ما را ببین بقیع زائر، ضریح، گنبد و گلدسته، سنگ‌فرش تقدیر تو نوشته شده این چنین، بقیع! روزی طوافْ دورِ ضریح تو می‌شود آری! قسم به عصر، به زیتون، به تین؛بقیع! گفتم بهشت چیست خدایا؟ ندا رسید جایی‌ست بی نظیر؛ شبیه همین بقیع آل سعود رو به زوال است بی گمان از برکت ائمه‌ی مدفون در این بقیع مائیم و فتح شبه جزیره که دور نیست آل سعود و این نفسِ آخرین؛ بقیع!
در پی حمایت از خدمات فرمانده شجاع و دلاور مردی که به مردم خودش دل داده مظلوم و بصیر و صادق و آزاده اورا ز جهاد خسته نتوانی دید پرقدرت و محکم است در این جاده در عشق که بذل آبرو چیزی نیست عمری ست برای بذل جان آماده این را برسانید به سفیانی ها سردار شریف ماست حاجی زاده
"به بهانه ی شهادت سردار زاهدی و تازه شدن داغ شهید حاج قاسم سلیمانی" "س" سرد است بعد از تو تمام فصل های سال تکثیر شد دی ماه؛در هر ماه؛در هر فال "ر" راهی به سویت هست آیا؟بال می خواهد؟ من را دعا باید کنی؛من که ندارم بال "د" دشمن برای مرگ تو خیلی تقلا کرد می میرد آن قلبی که از عشق است مالامال؟؟!! "ا" ای حاج قاسم! ای مرامت عشق؛راهت نور! ای آنکه عمری با خدا بودی تو در هر حال "ر" راه تو بی رهرو نمی ماند به اذن الله خون تو دارد کار خود را می کند دنبال "د" دارم می اندیشم به اینکه چیست راز آن؟ راز دو چشمانت که لازم داشت استهلال "ل" لبیک خون آلود تو پر کرد عالم را امیدوار و محکم و آزاده و خوشحال "ه" هربار می بینم نگینت را دلم ناگاه  خود را می یابد نزد اربابش؛ته گودال "ا" آن شب چه شد؟ارباب آمد؟یار را دیدی؟ سر داشت روی پیکرش؟ یا که زبانم لال... "ح" حاجی ببین اوضاع ما بعد از تو ناجور است حاجی ببین ما را در این پیچ و خم غربال "ا" اصلا نمی آید به تو یک لحظه بیکاری ای آنکه نامت نیز در عالم شده فعال "ج" جمهوری اسلامی ایران به قول تو حکم حرم دارد بدون هیچ قیل و قال "ق" قلبت برای سید و آقایمان می زد گفتی عزیز جانمان باشد به استدلال  "ا" ای آنکه بابای یتیمان بودی و هستی ای همدم مولای خود؛ای یار خوش اقبال "س" ساده بگویم حاج قاسم؛دوستت دارم ای کاش باشم تا ابد من به همین منوال "م" من چه بگویم از کمالات کسی چون تو؟ آری؛وصیت نامه ات خود بود شرح حال...
"این غزل رو به فضل خدا در حرم مولایم امیرالمومنین علیه السلام سرودم" حس می کنم قلبم شده سرد و بیابانی حس می کنم داری مرا با شوق می خوانی باید خودم را زودتر راهی کنم؛آری حس می کنم یک نغمه ی زیبا و ربانی من راه می افتم؛خودم مبدأ نجف مقصد من راه می افتم ولی غرق پریشانی من راه می افتم ولی بدجور می لنگم لازم به گفتن نیست آقا؛خوب می دانی می آیم و در دل تمنای تو را دارم می آیم این من را کنم پای تو قربانی این بار هم بارانی ام؛به به! چه می چسبد سمت نجف رفتن؛ولی وقتی که بارانی! باید برای رفتن نزد پدر باشد در چهره ات معلوم آثار پشیمانی چشمم به ایوان نجف افتاد و افتادم افتاده برصحن شما از شوق پیشانی آخر نفهمیدم چه رازی هست در اینکه در این حرم وقت امین الله گریانی هر چه تصور می شود در ذهن؛آقاجان قطعا تو خیلی برتر و بالاتر از آنی اغراق در وصف شما کفر است می دانم عبد خدا هستی ولی در ذات حق فانی هرکس تورا همتای رب داند غلط کرده عبد خدا و مظهر اسماء یزدانی آن خلعتی را که به "حِلّی" ها تو پوشاندی ای کاش روزی بر تن من هم بپوشانی این بار هم دیدارتان اعجاز خودراکرد باید کنم سر تا به پایم را چراغانی...
شده هوای تو در صحن این غزل؛جاری           هوای تو که خودت یک سبد غزل داری تویی که مادر یک خانواده از عرشی             حسن,حسین و زینب؛چه بیت پرباری قلم به دست دلم بود و این غزل رو شد         من و سرودن ازتو؟چه کار دشواری!!! فضای ذهن من از یادتان معطر شد              شبیه خرمن گل یا دکان عطاری شده است ورد زبانم همیشه یازهرا             به غیر نام تو برلب نمانده گفتاری غزل غزل زتو گفتند و باز مجهولی                 خدا کند که ز اسرار پرده برداری به ذهن چندصباحی خطور کرده که کاش       میان روضه بمیرم اگر تو بگذاری بزرگ کرده مرا نان سفره ات مادر                 تو نان و عشق به من داده ای؛سزاواری که طبع بی ثمرم را به پایتان ریزم                 برای شیعه ی حیدر تو مادری؛آری! من و سری که به درگاهتان فرود آمد            و التماس قدیمی؛نیاز هرباری تمام همت من جلب یک عنایت تو                نداشته و ندارم به هیچ کس کاری عنایت تو که یک لحظه اش؛به حضرت حق      میان شیعه و دوزخ کشیده دیواری تویی بهشت پیمبر؛گل رسول تویی               تو هم برای پدر مادری و هم یاری پیام آور رحمت خوشا به احوالت                  چه یاوری!چه بهشتی!چه مادری داری برای وصف چنین گوهری مدام از عرش          سبد سبد غزل ناب و تازه می آری...
دلم شکست ؛دوباره هوای دلبر کرد              حضور دلبر خود را دوباره باور کرد دلم به رسم ادب رو به سوی حیدر کرد          فضای ذهن مرا یاد او معطر کرد به نام نامی مولا دوباره مست شدم برای گفتنِ از او قلم به دست شدم قلم به دست گرفتم,ز عشق بنویسم           شکسته بسته و با رمز عشق بنویسم امان دهید که من هم ز عشق بنویسم         کنون نه؛بلکه دمادم ز عشق بنویسم خدا نموده مرا خلق تا علی گویم که یا,علی بنویسم و یا,علی گویم به روی سینه ی من حک شده است نام علی وجود داشت ز روز الست نام علی به جز خدا سبب هرچه هست نام علی        غرور قافیه ها را شکست نام علی برای وصف علی شعر و واژه لازم نیست "علی,علی است" تمام سروده ها ضمنی است علی که خلق نشد جز نبی از او بهتر            و گفت فاطمه بنت اسد به او حیدر خدای عزوجل هم اگر کنی باور                   صراحتا به علی گفت نفس پیغمبر علی, یلی که همیشه میان معرکه بود میان معرکه نه؛آسمان معرکه بود فقط علی است خلیفه برای پیغمبر               فقط خلیفه نه؛صاحب لوای پیغمبر نگاه کن به حدیث کسای پیغمبر                 علی کجاست کسی ماسوای پیغمبر درون خانه ی او جا نداشت غیر علی                             چرا که فاطمه همتا نداشت غیرعلی برای وصف شما ای امام پاکی ها      چگونه از تو بگویم؛ نگویم از زهرا برای عرض ارادت به حضرت مولا                  مدام زمزمه کردیم نام زهرا را به نام نامی مادر به آخر آمد شعر بدون فاطمه چنگی به دل نمی زد شعر...
دلم هوایی کرب و بلا شده آقا                       گریستم و زجنس طلا شده آقا دوباره بر غمتان مبتلا شده آقا                       و راز گریه ی من برملا شده آقا میان روضه ی تان عطر گریه می آید                    صدای ناله ی افلاک هم که می آید وروضه،روضه ی 6ماهه است واویلا                    گرفته حرمله تیری به دست واویلا سه شعبه تیر به حنجر نشست واویلا             نشان دهد به چه کس ناز شست؟ واویلا رباب مژده که سیراب گشته اصغرتو                فدای همسرتو؛نه،فدای رهبر تو چه محشری شده در خیمه های حق برپا        نشسته بر دل زینب تمام ماتم ها و دختری که صدا می زند "عطش؛بابا"             و مشک های پر از تشنگی و کرب و بلا عدو شود ز تو سیراب و کودکان بی تاب؟         ز تشنه کامی اهل حرم حیا کن آب دگر نمانده دلی که نگشته بارانی                 چقدر هم شده اینجای روضه طوفانی فضای مجلس ارباب هم که می دانی             عجیب نیست بگیرد چنانچه قربانی حسین گفتم و از عرش ناله ای آمد                صدای گریه ی طفل سه ساله ای آمد حسین مانده و آن نانجیب می آید                 صدای روضه ی شیب الخضیب می آید ز خیمه ناله ی امّن یُجیب می آید                       و "عطر یاس" خدایا عجیب می آید و خواهری که دوان سوی قتلگاه آید                گهی به پا دود و گاه با سرش شاید                                                  ** از این به بعد به اهل حرم پرستاری                 برو که یک سفر سخت پیش رو داری مباد نزد عدو خواهرم کنی زاری                     تو دختری علوی زاده؛بنت کراری برای دربدری زینبم مهیا شو                           نظاره می کند این صحنه را عدو؛پاشو ز سوگواری زینب قد قلم خم شد                    که روضه،روضه ی مظلومه ی محرم شد گمان نکن که فقط انس غرق ماتم شد             اگر غلط نکنم ماورای ما هم شد امان ز قلب عزادار زینب کبری                         در این سفر ید حق یار زینب کبری
عمری است با عنایتتان گریه می کنم                      با روضه های مادرتان گریه می کنم وقتی میان روضه به گودال می رسم                       با اشک های خواهرتان گریه می کنم گریان برای ساقی لب تشنه،مشک هم                   با مشک بر برادرتان گریه می کنم گاهی برای آن سربالای نی،گهی بر زخم های پیکرتان گریه می کنم هر وقت روضه،روضه ی6ماهه می شود                   باروضه خوان هیئتتان گریه می کنم اصلا چگونه اشک نریزم برایتان                              من که مدام با غمتان گریه می کنم حس می کنم میان حرم ایستاده ام                      هروقت پای بیرقتان گریه می کنم گر دست من رسد به شما می نهم ز درد               سررا به روی دامنتان؛ گریه می کنم من راحسین زائر شش گوشه می کنی؟                من که برای اکبرتان گریه می کنم... یک تکه از بهشت خدا می شود دلم                   هر وقت با زیارتتان گریه می کنم عمری است گشته مرغ دلم مبتلایتان                    تنها نه در محرمتان گریه می کنم سروده شده در اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۰
"سال ۱۴۰۳ سال جهش تولید با مشارکت مردم" دوباره لب که گشودی به من نفس دادی و خوب شد ز کلامت هوای این وادی وزید عطر کلامت به سرسرای دلم و گم‌ نمی شوم آخر؛اگر تویی هادی و باز دست اشاره به سمت تولید است جهش چنانچه بیابد؛می آید آبادی و هر کسی که دلش می تپد برای وطن برای استقلال و برای آزادی وظیفه دارد و باید به سهم خود باشد سهیم در جهشی که می آورد شادی و با مشارکت مردم است شور و نشاط و با مشارکت مردم است آبادی...
"سال ۱۴۰۲ سال مهار تورم؛رشد تولید" دلم رهی به سوی نوبهار می‌یابد قرار را ز کلام نگار می‌یابد نگار لب چو گشاید؛ برای پابوسی دلم به محضر خورشید بار می‌یابد برای رشد وطن؛ راه است وطن چو رشد نماید؛ قرار می‌یابد اگر مطیع ولایت شویم خواهی دید به لطف حق که تورم مهار می‌یابد امیدوار به آینده باش؛ این دنیا به نور مهدی ما افتخار می‌یابد در اختیار من و توست نبض آینده و دشمن است که راه فرار می‌یابد...
"سال ۱۴۰۱ سال تولید؛دانش بنیان و اشتغال آفرین" آقای ما؛ما را به میدان باز هم خوانده ست نور کلامش را به جان و قلب تابانده ست امسال هم تولید در اندیشه ی آقاست باید به پا خیزیم؛این دستور فرمانده ست این سالهای استقامت کار خود را کرد دشمن خودش اقرار کرده که چه درمانده ست تولید اگر بنیان آن دانش شود قطعا دست اجانب را از ایران تا ابد رانده ست باید برای اشتغال؛کار جهادی کرد بازنده هرکس که از این پیکار جامانده ست به روزهای خوب آینده چه خوش بینم با دولتی که یأس را از ریشه میرانده ست
"سال ۱۴۰۰ سال تولید؛پشتیبانی ها و مانع زدایی ها" آقای ما لب تر نموده؛ای فدایی ها ای روز و شب در حسرتِ "مهدی کجایی"ها امسال هم تولید در اندیشه ی آقاست رمز نجات ماست این خوداتکایی ها کالای ایرانی بخر؛آری جهاد است این بگذار پایت را به روی خودنمایی ها دستور فرمانده است پشتیبانی از تولید حیّ علی دستور فرمانده؛ولایی ها! باید کسی سُکّان کشور را بگیرد که همت کند در عرصه ی مانع زدایی ها
"سال ۱۳۹۲؛سال حماسه ی سیاسی و حماسه ی اقتصادی" نمی شود به هلاکت دچار،وادی ما            چرا که سید علی رهبر است و هادی ما نشان عشق به مولای بابصیرتمان              حماسه های سیاسی و اقتصادی ما... ********                                   به هوشیاری مولای خویش می نازیم           برای سیدعلی تاهمیشه سربازیم حماسه های سیاسی و اقتصادی را      به امر نافذ او عاشقانه می سازیم
"سال ۱۳۹۱ سال تولید ملی؛حمایت از کار و سرمایه ی ملی" سیدعلی ای رهبر آگاه و عرفانی              تو رهبر ما تا قیام عشق می مانی ما با اطاعت از تو می مانیم تاآخر              حامی سرمایه و کار فرد ایرانی ********                                            داریم اگر ما با ولایت عهد و پیمانی            لبیک باید گفت بر این مرد نورانی آری؛حمایت می کنیم ای رهبر خوبان         از کار و از سرمایه ی ایران و ایرانی
"سال ۱۳۹۰؛سال جهاد اقتصادی" برضد ولایت اتحادی شده است                     ای اهل ولایت چه جهادی شده است! سید علی خامنه ای امر نمود                     هنگام "جهاد اقتصادی"شده است ********             باید زجهاد وجنگ یادی بکنیم                       هنگام جهاد است،جهادی بکنیم فرمود امام خوبمان خامنه ای                   وقت است،"جهاد اقتصادی"بکنیم ********                تو خود ز اهالی جهادی آقا                 اسطوره ی صبر واجتهادی آقا آماده ام ای امام من؛ جان برکف                    از بهر"جهاد اقتصادی"٬آقا
از سال ۱۳۹۰ تقریبا هرسال نوروز بلافاصله بعد از پیام نوروزی حضرت آقا طبعم به جوش و خروش می افته و با عنایت خدا چند بیت ناقابل برای شعار سال متولد میشه. در آستانه ی تحویل سال ۱۴۰۳ بعضی هاشون رو تقدیم می کنم به مخاطبین محترم کانال...
آقا نگاه كن به من دل غمين،نگاه آلوده گشتم و شده ام غرق در گناه آقاي من صداي نفس هاي مرگ من                      مي آيد و به تو نرسيدم هنوز ، آه مي آيي از كدام زمين،ازكدام سو؟                          سال هزار و سيصد و چند وكدام ماه؟(*) آقا زمانه منتظر توست؛العجل                             بگشاي پرده از رخ و بنما هلال ماه وقتي نمانده بهر دعاي فرج،پر است                      ساعاتمان ز خواب و خور و غفلت و رفاه ماجاي تو به اين و به آن دل سپرده ايم                   از كاه كوه ساخته ايم و ز كوه كاه يابن الحسن! صداي اناالمهدي ات رسد                  كو گوش دل كه بشنود اين نغمه،گاه گاه (*)این شعر سال ۱۳۸۹ سروده شده است.
 به کوچه های عبورت سلام دلبر من                 به لحظه های حضورت سلام دلبرمن به هر که نام تو را عاشقانه می خواند               به عاشقان ظهورت سلام دلبر من اگرچه سیرت وصورت تورا یکی است ولی        تو را به سیرت وصورت سلام دلبر من چقدر صبرتو زیباست ای تبلور صبر              به قلب پاک و صبورت سلام دلبر من به اشک نیمه شبت صد هزار بار درود             به گونه های نمورت سلام دلبر من سلام بر تو که مشتاق شیعیان هستی                به اشتیاق وسرورت سلام دلبر من غروب جمعه که چشم انتظار ودلتنگم               دهم سلام به رویت؛ سلام دلبر من خداکند  که  بیایی؛ هنوز  منتظرم                    و تا زمان ظهورت سلام دلبر من.
دلم گرفته وشعرم شبیه باران است               غزل که نه؛دوسه سطری سخن به یاران است دلی گرفته و شعر و دو چشم بارانی              وشاعری که ز کار زمانه حیران است کدام واژه سرآغاز حرف من باشد                درون سینه ی باران سخن فراوان است حکایت من دلخسته نقل دلتنگی است             حکایت من از این فصل برگ ریزان است تهی شده دل انسان زعشق حضرت عشق      وعشق های دروغین برای جبران است کسی به فکر غم دیگران نمی افتد                 یکی فسرده و غمگین؛یکی غزلخوان است یکی تهی ز غم پول و غرق ثروت پوچ         یکی گرسنه شب وروز در پی نان است شکستن دل مظلوم کار آسانی است                بگیر دست و یقین دان که کار مردان است در این زمانه که بازار عاشقی سرد است        در این زمانه که انگار قحط ایمان است خدا کند که " شهیدان" زیادمان نروند              وگرنه نقطه ی آغاز خط پایان است "شهید"؛ واژه ی سرخی میان آتش وخون       همان که دین و وطن نزد او به ازجان است همان کسی که جهان باتمام وسعت خود         برای چشم خدابین او چو زندان است شده سر من وتو گرم وعده ی شیطان          گنه برای من وتو چقدر آسان است زمان برای مناجات با خدا اندک                  چه ناسپاس وستم پیشه نسل انسان است کجاست منجی شبهای تار ؛یارکجاست؟         کجاست او که بهاری پس از زمستان است؟ ستون ارض وسماء؛آرزوی منتظران           همان کسی که خود آیه های قرآن است همان کسی که میان قنوت ابری خویش         شبانه بهر گناهان شیعه گریان است بنال شاعر دلخسته از گناهانت                   که گونه های گل فاطمه تر از آن است ببار؛ناله بزن؛اشک غم به دامن ریز            بخوان دعای فرج را؛غزل پریشان است/. سروده شده در آذر ماه سال ۸۸
بارالها, گر خطاکارم تو بخشاینده ای             فانی ام اما یقین دارم که تو پاینده ای ای خدای کائنات و خالق ملک وجود            نیست در غیرتو احسان و عطا و عدل و جود مانده ام درقعر ظلمت,نورخودبرمن بتاب        من کویری تشنه ام,بخشایش توهمچو آب ازمحیط رحمت توقطره ای مارا بس است      عشق خود بر من بباران,این نوایی دلکش است شاهی و بر این گدای روسیاهت کن نگاه        روسیاهم از گناه و مانده ام در قعر چاه دل زمهر جنت و بیزاری از دوزخ بری است    تا مرا در دل امید وصل چون تو دلبری است... سروده شده در اواخر دی ماه سال ۸۶