eitaa logo
تفسیر المیزان
10هزار دنبال‌کننده
173 عکس
38 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺تفسیر آیه 2⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰افتمرونه على ما يرى2⃣1⃣ 🔸ايـن اسـتـفـهـام تـوبـيـخـى اسـت، و خـطـابـش بـه مـشـركـيـن اسـت، و ضـمـيـر در آن رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلم بـر مـى گـردد و مـمـارات بـه معناى اصرار ورزيدن بر مجادله است. و مـعـنـاى آيـه ايـن اسـت كه: آيا براى اين در جدال خود اصرار مى ورزيد كه آن جناب به خلاف آنچه ادعاى ديدنش را مى كند و از ديدنش به شما خبر مى دهد معتقد شود؟ _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 3⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و لقد راه نزله اخرى3⃣1⃣ 🔸كـلمـه  بـه مـعـنـاى يـك دفـعـه نـزول اسـت، و مـعـنـاى آن نـزول واحـد اسـت، و اين آيه دلالت مى كند بر اين كه از اين آيه به بعد مى خواهد از يك نزول ديگر غير آن نزولى كه در آيات سابق حكايت شده بود خود خبر دهد. و بـا در نـظـر داشـتـن ايـن كـه مـفـسـريـن فـاعـل  را رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم دانـسـته و ضمير مفعولى در آن را به جبرئيل بر گردانده اند، قهرا منظور از نـازل شـدن جـبـرئيـل بر آن جناب خواهد بود، نازل شدنش براى اين كه آن جناب را معراج بـبـرد. و جـمـله (عـنـد سـدرة المـنـتـهـى ) ظـرف بـراى رويـت اسـت، نـه بـراى نـازل شـدن، و مـراد از رويـت هـم رويـت آن جـنـاب اسـت جـبـرئيـل را بـه صـورت اصـليـش. و مـعـنـاى جـمـله ايـن اسـت كـه: جـبـرئيـل يـك بـار ديـگـر بـه صـورت اصـليـش در بـرابـر رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم در آمد، تا معراجش ببرد، و اين جريان كنار سدرة المنتهى واقع شد. پـس از آنـچـه كـه گـذشت صحت اين نظريه هم روشن شد كه بگوييم ضمير مفعولى به خـداى تـعـالى بـرگـردد. و مـراد از رويـت هـم رويـت قـلبـى، و مـراد از نـزله اخـرى هـم نـازل شـدن رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم در مـعراج در كنار سدرة المنتهى بـاشد، آن وقت مفاد آيه چنين مى شود كه: رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم يكبار ديـگر نزد سدرة المنتهى نازل شد، ووقتى بود كه به معراج مى رفت، و در آن نزله خدا را مانند نزله اول با قلب خود ديدار كرد _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیات4⃣1⃣ و 5⃣1⃣ و 6⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰عند سدرة المنتهى4⃣1⃣ 🔰عندها جنة الماوى5⃣1⃣ 🔰 اذ يغشى السدرة ما يغشى6⃣1⃣ 🔸كـلمـه  بـه مـعناى جنس درخت سدر، و كلمه سدره به معناى يك درخت سدر است، و كلمه  - گويا - نام مكانى است، و شايد مراد از آن، منتهاى آسمان ها باشد به دليل اين كه مى فرمايد: جنت ماوى پهلوى آن است، و ما مى دانيم كه جنت ماوى در آسمان ها است، چون در آيه فر موده: (و فى السماء رزقكم و ما توعدون). و اما اين كه اين درخت سدره چه درختى است؟ در كلام خداى تعالى چيزى كه تفسيرش كرده بـاشـد نيافتيم، و مثل اين كه بناى خداى تعالى در اينجا بر اين است كه به طور مبهم و بـا اشـاره سـخـن بـگـويد، مؤ يد اين جمله (اذ يغشى السدره ما يغشى) است، كه در آن سـخـن از مـسـتورى رفته است، در رو ايات هم تفسير شده به درختى كه فوق آسمان هفتم قرار دارد، و اعمال بندگان خدا تا آنجا بالا مى رود، كه بزودى بعضى از اين روايات از نظر خواننده خواهد گذشت. (عـنـدهـا جـنـه المـاوى ) - يـعـنـى بـهـشـتـى كـه مؤمنـيـن بـراى هـمـيـشـه در آن منزل مى كنند، چون بهشت ديگرى هست موقت، و آن بهشت برزخ ‌مدتش تا روز قيامت تمام مى شود، و جنت ماوى بعد از قيامت است. همچنان فرموده : (فلهم جنات الماوى نزلا بما كانوا يعملون)، و نيز فرموده: (فاذا جاءت الطامة الكبرى... فان الجنة هى الماوى )، و اين جنت الماوى به طورى كه آيه 22 سوره ذاريات دلالت مى كرد، در آسمان واقع است. ولى بعضى از مفسرين آن را به جنت برزخى تفسير كرده اند. و در جـمـله (اذ يـغـشـى السـدره مـا يـغـشـى) مصدر غشيان به معناى احاطه است، و كلمه  در اين آيه موصوله است. و معناى آيه اين است كه: آن زمان كه احاطه مى يابد به سدره، آنچه احاطه مى يابد. در ايـنـجـا هـم خداى تعالى مطلب را مبهم گذاشته نفرموده چه چيز به سدره احاطه مى يابد، چون گفتم بناى خداى تعالى بر ابهام است. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه7⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ما زاغ البصر و ما طغى7⃣1⃣ 🔸كـلمـه  كـه مـصـدر فـعـل  اسـت بـه مـعـنـاى انـحـراف از حـالت تـعـادل و اسـتـقـامـت اسـت، و كـلمـه طـغـيـان كـه مـصـدر فـعـل  اسـت، در هـر عـمـلى مـعـنـاى تـجـاوز از حـد در آن عمل است، و  به معنا است چشم آدمى چيزى را به آن صورت كه هست نبيند، و طـورى ديـگـر بـبـيـنـد، و (طغيان بصر) به اين معنا است كه چيزى را ببيند كه حقيقت ندارد، و منظور از  چشم رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) است. و مـعـنـاى آيه اين است كه : چشم رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم آنچه را كه ديد بر غير صفت حقيقيش نديد، و چيزى را هم كه حقيقت ندارد نديد، بلكه هر چه ديد درست ديد، و مراد از اين ديدن رويت قلبى است نه رويت با ديده سر، چون مى دانيم منظور از اين ديدن همان حقيقتى كه در آيه (و لقد راه نزلة اخرى) منظور است، چون صريحا مى فرمايد: رؤيـت در ايـن نـزله كه نزله دومى است مثل رؤ يت در نزله اولى بود، و رؤ يت نزله اولى رؤ يت با با فواد بود، كه درباره اش فرمود: (ما كذب الفواد ما راى افتمارونه على ما يرى ) - دقت بفرماييد و غفلت نورزيد. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه8⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰لقد راى من ايات ربه الكبرى8⃣1⃣ 🔸كلمه  تبعيض را مى رساند، و معناى آيه اين است كه: سوگند مى خورم او بعضى از آيات پروردگارش را ديد و با ديدن آنها مشاهده پروردگارش برايش تمام شد. چون مشاهده خدا قلب با مشاهده آيات او دست مى دهد، زيرا آيت بدان جهت كه آيت به جز صاحب آيت را حكايت نمى كند، و از خودش هيچ حكايتى ندارد، و گرنه از جهت خودش اگر حكايت كند ديگر آيت نمى شود. و امـا ديـدن ذات مـتـعـاليـه حـق بـدون حـجـاب، يـعـنـى بـدون وسـاطـت آيـت، اءمـرى اسـت محال، همچنان كه خودش فرمود: (و لا يحيطون به علما). _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺بحث روایتی 1⃣الی 8⃣1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بحث روايتى 🔸چند روايت درباره مراد از نجم در (و النجم اذا هوى) و روايـاتـى در ذيـل آيـات مـربـوط بـه مـعـراج پـيـامـبـر اسـلام (صـلى الله عـليـه و آله و سلم) در تـفـسـيـر قـمـى در ذيـل آيه (و النجم اذا هوى )، امام عليه السلام فرموده: نجم، رسـول خـدا است، و منظور از جمله (اذا هوى) سرازير شدن آن جناب است در هنگامى كه به معراج رفته بود. مولف: قمى روايتى ديگر به سند خود از پدرش از حسين بن خالد از حضرت رضا عليه السلام نـقل كرده كه در آن هم نجم به رسول خدا تفسير شده، و البته اين تفسير به باطن است نه اين به معناى نجم بودن آن جناب باشد. و در كـافى از قمى از پدرش از ابن ابى عمير از محمد بن مسلم روايت آورده كه گفت: به امـام بـاقـر عليه السلام عـرضـه داشـتـم: مـعـنـاى آيـاتـى كـه نـظـيـر آيـه (و الليـل اذا يـغـشـى ) و (و النـجـم اذا هـوى) اسـت چـيـسـت؟ فـرمـود: خـداى عـزوجـل بـه هـر چـه از مـخلوقات خود خواسته سوگند ياد كرده، ولى بندگان او جز به خود او نبايد سوگند ياد كنند. مؤلف: و در كـتـاب فـقـيـه از عـلى بـن مهزيار از ابى جعفر دوم امام جواد عليه السلام نظير اين حديث آمده. و در مـجـمـع البـيـان گـفـتـه : عامه از جعفر بن محمد الصادق روايت كرده اند فرمود: محمد (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم) در شـب مـعـراج از آسـمـان هـفـتـم نازل شد، و وقتى اين سوره نازل شد و خبر معراج بگوش عتبه بن ابولهب رسيد، نـزد آن جـنـاب آمده، دختر آن جناب را طلاق داد، و آب دهان به روى حضرتش انداخت و گفت : بـه رب نـجـم سـوگـنـد كـه بـه نـجـم كـافـر شـدى، رسول خدا او را نفرين كرد و عرضه داشت: بار الها سگى از سگها را بر او مسلط كن. ايـن بـود تـا آنـكـه عـتـبـه به شام سفر كرد، در يكى از منزلها پياده شد، و خداى تعالى وحـشـتـى در دلش بـيـفكند، به رفقايش گفت: شب هنگام مرا در وسط خود بخوابانيد، آنان نـيـز چـنـيـن كـردنـد، ولى بـا هـمـه ايـن مـراقبت ها در نيمه شب شيرى آمد و او را كه در بين رفقايش ‍ بود پاره پاره كرد. مؤلف: طـبـرسـى بـعـد از نـقـل ايـن حـديـث اشـعـارى را كـه حـسـان در ايـن بـاره سـروده نقل مى كند. الدر المنثور هم اين قصه را به طرقى مختلف روايت كرده. و در كـافـى بـه سـنـد خـود از هـشام و حماد و غيره روايت كرده كه گفته اند: از امام صادق عليه السلام شـنيديم كه فرمود: حديث من حديث پدر من است، و حديث پدرم حديث جد من است، و حديث جدم (زين العابدين ) حديث حسين بن على است، و حديث حسين حديث حسن است، و حـديـث حـسـن حـديـث امـيـرالمؤمنـيـن اسـت، و حـديـث امـيـرالمؤمنـيـن حـديـث رسـول خـدا اسـت، و حـديـث رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم) سـخـن خـداى عزوجل است. رواياتى در ذيــل (قاب قوسين) و (ثم دنى فتدلى) در نزديكى پيامبر با خداوند درشب معراج و در تـفـسـيـر قـمـى به سند خود از ابن سنان روايت آورده كه در ضمن آن گفته است : امام صـادق (عليه السلام) در مـعـنـاى (قـاب قـوسـيـن ) فـرمـود: چـون آن جـنـاب، يـعـنى رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم)، نـزديـك تـريـن خلائق بود به خدا، و آنقدر نـزديـك بـود كـه در شـب مـعـراج وقـتـى بـه آسـمـان بـالا مـى رفـتـنـد جـبـرئيـل مـرتب مى گفت : جلوتر برو اى محمد، برو كه در جايى قدم نهاده اى كه نه هيچ ملكى مقرب قدم نهاده و نه هيچ رسولى مرسل. و اگر روح و جان آن حضرت نمونه اى از آن عـالم نـبود، هرگز نمى توانست به آنجا برسد، و در نزديكى به خدا به حدى رسيد كـه خـداى تـعـالى دربـاره اش فـرمود: (قاب قوسين ) او ادنى يعنى بلكه كمتر از دو قوس. و در احـتـجـاج از عـلى بـن الحـسـيـن (عـليـهم السلم) روايتى طولانى آورده كه در ضمن آن فـرمـود: من فرزند ك سى هستم كه بلند مرتبه بود، و بلند مرتبه مى شد، تا آنجا كه از سـدرة المـنـتهى گذشت و نسبت به خداى تعالى آنقدر نزديك شد كه بيش از دو قوس و بلكه كمتر فاصله نماند. مؤلف: اين معنا در روايات ائمه اهل بيت (عليهم السلم) بسيار آمده. و در الدرالمـنـثور است كه ابن منذر و ابن مردويه، از ابى سعيد خدرى روايت كرده اند كه گـفت : آن هنگام كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را شبانه به معراج بردند، آنقدر به پروردگارش نزديك شد كه فاصله نزديكى اش قاب دو قوس و بلكه نزديك تر شد، و آيا مى دانى كه قوس به  آن چقدر نزديك است، بلكه از آن هم نزديك تر شد. و نـيـز در همان كتاب است كه ابن ابى حاتم و طبرانى و ابن مردويه، از ابن عباس روايت كـرده انـد كـه در تـفـسـيـر آيـه (ثـم دنـى فـتـدلى) فـرمـود: مـنـظـور رسـول خـدا (صـلى اللّه عليه و آله و سلم) است كه به پروردگارش نزديك شد، و سپس سرازير گرديد. 🔹ادامه دارد...👇۱
🔹ادامه دارد...👇 🔸و در مـجـمـع البـيـان اسـت كـه انـس در روايـتـى كـه اوائل سـنـدش ذكـر نـشـده گـفـتـه اسـت: رسـول خـدا در ذيل آيه (قاب قوسين او ادنى ) فرمود: يعنى بقدر دو ذراع يا كمتر از دو ذراع. و در تفسير قمى ذيل آيه (فاوحى الى عبده ما اوحى) فرمود: اين وحى، وحى رو در رو بود، (به اين معنا كه كسى بين كسى خدا و آن جناب واسطه نبود). رواياتى درباره رؤ يت قلبى رسـول الله (صـلى الله عليه و آله و سلم) خداوند سبحان را و در توحيد به سند خود از محمد بن فضيل روايت كرده كه گفت: من از حضرت ابى الحسن (عليه السلام) پـرسـيـدم: آيا رسول خدا پروردگارش عـزوجـل را ديـد؟ فـرمـود: بـله امـا بـا قـلب خـود ديـد، مـگـر كـلام خـداى عـزوجل را نشنيدى كه مى فرمايد: (ما كذب الفواد ما راى ) پس به حكم اين آيه خدا را با چشم نديد، بلكه با قلب ديد. و در الدر المنثور است كه عبد بن حميد و ابن منذر و ابن ابى حاتم، از محمد بن كعب قرظى از بـعـضـى از اصـحـاب رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلم) روايـت كرده اند كه پرسيدند: يـا رسول اللّه آيا پروردگار خود را ديده اى؟ فرمود: با چشم خود نديدم، ولى با فؤادم دو بار ديدم، آنگاه اين آيه را تلاوت كرد: (ثم دنى فتدلى). مؤلف: ايـن مـعـنـا را نـسـائى هـم از ابـوذر - بـه طـورى كـه در الدر المـنـثـور آمـده - نـقـل كـرده، و عبارتش چنين است: رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) پروردگار خود را با قلب خود ديد نه با چشم خود). و از صـحـيـح مـسـلم و تـرمـذى و ابـن مـردويـه، از ابـوذر روايـت كـرده كـه گـفـت : مـن از رسـول خـدا پـرسـيدم: آيا پروردگار خود را ديده اى ؟ فرمود: (نورانى مى بينم او را). مؤلف: كـلمه (نورانى ) منسوب به نور است كه بر طبق قاعده بايد بشود  ولى بر خلاف قاعده و قياس نورانى مى گويند، مانند جسمانى منسوب به جسم است. بـعـضـى هـا عـبارت مذكور را به صورت (نورانى اراه) - با تنوين و كسره همزه و تشديد نون و سپس ياى متكلم - خوانده اند، يعنى نورى كه من آن را مى بينم، ولى ظاهرا عـبـارت روايـت دسـت خـورده شـده بـاشـد، هـر چـنـد روايـتـى ديـگـر كـه ذيـلا نـقل مى كنيم آن را تأييد كند، و آن روايت اين است كه : مسلم در صحيح خود، و ابن مردويه از ابـوذر نـقـل كـرده انـد كـه از رسـول خـدا (صـلى اللّه عليه و آله و سلم) پرسيده : آيا پروردگارت را ديده اى ؟ فرمود: نورى را ديدم. چون به هر تقدير ظاهر روايت قابل قبول نيست، مگر اين كه بگوييم مراد از رؤ يت ، رؤ يت قلب است، در نتيجه نه رؤ يت، رؤ يت حسى است و نه نور، نور حسى است. و در كـافـى بـه سـند خود از صفوان بن يحيى روايت كرده كه گفت : ابو قره محدث از من خـواهـش كـرد او را نـزد ابـى الحـسـن رضا (عليه السلام) ببرم، من از آن جناب براى وى اجازه ملاقات خواستم، آن حضرت اجازه دادند، ابوقره بر آن حضرت وارد شد و مسائلى از حـلال و حـرام در احـكـام از او پـرسـيـد تـا رسيد به اينجا كه ابوقره گفت : خداى تعالى فـرمـوده : (و لقد راه نزله اخرى ) اين چه معنا دارد؟ حضرت ابوالحسن عليه السلام پاسخ دادند كه بعد از اين آيه، آيه اى ديگر هست كه مى فهماند آن جناب چه ديده، و آن آيه (ما كذب الفواد ما راى ) است، مى فرمايد: فؤاد محمد آنچه را كه چشمهايش ديد و زبانش از آنچه ديد خبر داد تكذيب نكرد، و اما اين چه ديده ؟ آيـه (لقـد راى مـن ايات ربه الكبرى ) - از آيات كبراى پروردگارش بديد پاسخ مـى دهـد، و مـعـل وم مـى شـود كه منظور از جمله (ما راى ) آيات پروردگار است، و آيات پروردگار غير خود اوست. مؤلف: عـلى الظـاهـر مـنظور امام اين بوده كه ابوقره را ساكت كرده باشد، چون در آغاز قبول مى كند كه منظور از اين ديدن، ديدن حسى است، آنگاه چنين ساكتش مى كند كه منظور از آن، ديدن آيات خدا است، و آيات خدا غير خدا است، و بنابر اين ديگر نبايد به روايت اشـكـال كـرد كـه چـرا فـرموده آيات خدا غير خدا است، با اين كه ديدن آيات خدا بدان جهت آيات او است در حقيقت ديدن خود او است، زيرا همان طور كه گفتيم و در عده اى از روايات هم آمده بود ديدن خدا مربوط به قلب است، و ديدن آياتش مربوط به چشم. و صاحب تفسير قمى مى گويد: پدرم از ابن ابى عمير از هشام از امام صادق (عليه السلام) بـرايـم حديث كرد كه فرمود: رسول خدا فرموده: من (در شب معراج ) به سدرة المنتهى رسيدم، و ديدم هر يك برگش سايه بر امتى از امت ها دارد، آنجا بود كه نسبت به مقام پروردگارم مانند فاصله دو قوس يا كمتر قرار گرفتم. 🔹ادامه دارد...👇۲
🔹ادامه دارد.. 👇 🔸و در الدر المـنـثـور اسـت كـه احـمـد و ابـن جـريـر از انـس روايـت كـرده انـد كـه گـفـت: رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله وسـلم فـرمود: به سدرة المنتهى رسيدم، ديدم كه بـارش مـانـنـد مـلخ درشـت و پـر پـشـت و بـرگـهـايـش چـون گـوش فـيـل اسـت، هـمـيـن كـه جـلوه اى از امـر خـدا آن را پـوشـانـد بـصـورت يـاقـوت و زمـرد و مثل آن در آمد. و در تـفـسـيـر قـمـى به سند خود از اسماعيل جعفى از امام ابى جعفر عليه السلام روايت كـرده كـه در ضـمـن حديثى طولانى فرمود: و چون آن جناب را به سدرة المنتهى رساندند جـبـرئيل ديگر همراهيش نكرد، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) فرمود: آيا در چنين مـقـامـى مـرا تـنـها مى گذارى؟ گفت: تو همچنان پيش برو، به خدا سوگند تو به حدى پـيـش رفـتـه اى احـدى از خـلق خدا كه قبل از تو بودند، به اين حد پيش نرفتند، در آنجا بـود كـه نـورى از نـاحـيـه پـروردگـارم ديـدم، و سـبـحـه بـيـن مـن و او حائل گرديد. را وى مى گويد: عرضه داشتم : فدايت شوم  چيست؟ حضرت روى خود را به طـرف زمـيـن خـم كـرد بـا دسـت بـه آسـمـان اشـاره نـمـوده سـه مـرتـبـه فـرمـود: جلال پروردگارم، جلال اما اين كه چه ديده؟ پروردگارم. مؤلف: سـبـحـه هـمـان طـور كـه در حـديـث تـفـسـيـر شـده عـبـارت اسـت از جـلال، و چـيـزى اسـت كه بر تنره خداى تعالى از نواقص خلقش ‍ دلالت مى كند برگشت ايـن نـيـز به همان جلال است، و حاصل ذيل روايت اين است كه : آن حضرت پروردگار خود را از راه مشاهده آياتش بديد. و نـيـز در همان كتاب در ذيل آيه (و لقد راه نزله اخرى عند سدرة المنتهى ) آمده كه امام فرمود در آسمان هفتم. بـاز در آن كـتـاب در ذيـل آيـه (اذ يغشى السدرة ما يغشى ) امام فرمود: وقتى حجاب از بين خداى تعالى و بين رسول گراميش برداشته شد، نور سدره پوشيده گشت. اشـاره بـه اختلاف درباره اينكه معراج پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) جسمانى و روحانى يا فقط روحانى بوده. مؤلف: و در مـطـالب گـذشـتـه روايـاتـى ديـگـر نـيـز هـسـت، و مـا در اول تـفـسـيـر سـوره اسـراء روايـاتـى را كـه جـامـع داسـتـان مـعـراج اسـت نقل كرديم. و در آ نـجـا در ذيـل هـمـان روايـات اخـتـلافـى را كـه عـلمـاء در مـعـراج آن حـضرت كرده اند نـقـل نـمـوديم كه : بعضى گفته اند: در خواب صورت گرفته، و بعضى گفته اند: در بيدارى بوده، آنهايى هم كه گفته اند در بيدارى بوده، اختلاف كرده اند كه آيا با روح و بـدن مـاديـش هـر دو بـه مـعراج رفته و يا تنها با روحش، و از ابن شهر آشوب (صاحب مـنـاقـب ) نقل كرديم كه گفته است : اعتقاد شيعه اين است كه معراج از مسجد الحرام تا مسجد اقصى با روح و جسم هر دو بوده، و آيه اسراء هم بر همين مقدار دلالت دارد، و اما از مسجد اقصى تا آسمان ها، بعضى از علماى اسلام گفته اند: آن نيز با جسم و روح هر دو بوده، و بـسـيارى از علماى شيعه نيز با ايشان موافقت كرده اند، و بعضى ديگر گفته اند كه : از مـسـجـد اقـصـى تـا آسـمـان تـنـهـا روحـانـى بـوده، و بـعـضـى از عـلمـاى مـتـاخـر نـيـز متمايل به اين قول شده اند. و بـه نـظر ما عيبى در اين قول نيست - البته اگر قرائنى كه همراه با آيات و روايات هـست آن را تأييد كند - چيزى كه هست در اين صورت لازم جنت الماوى در آيه (عندها جنه المـاوى) را حـمـل بـر جـنت برزخ كنيم، و بگوييم: منظور از اين كه فرمود: جنت الماوى نزد سدره بود، اين بهشت برزخى با سدره المنتهى نوعى ارتباط و بستگى دارد، همچنان كـه در روايـات آمـده كه قبر انسانها يا باغى از باغهاى بهشت، و يا حفره اى از حفره هاى دوزخ است كه از آن مى فهميم مـنـظور وجود نوعى ارتباط يا با بهشت، و يا با دوزخ است ) و يا بالاخره آيات معراج را طورى توجيه كنيم كه با روحانى بودن معراج به آسمان منافات پيدا نكند. و امـا ايـن كـه مـعراج در خواب بوده باشد، در تفسير سوره اسراء گفتيم : سخنى است كه اصلا نبايد به آن توجه شود. بـعـضـى هـم احـتـمـال داده انـد، و خواسته اند معراج به آسمان ها را تطبيق دهند با گردش شـبانه در كرات ديگر آسمان، كراتى كه جزو منظومه شمسى ما هستند، يا آنهايى كه در مـنظومه هاى ديگرند، و يا كراتى كه در كهكشانى غير از كهكشان ما قرار دارند. ولى اين احـتـمـال هـا بـا اخـبـارى كه درباره جزئيات اين داستان وارد شده به هيچ وجه نمى سازد، بلكه با مفاد آيات قبلى همين سوره نيز وفق نمى دهد. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺ترجمه آیات9⃣1⃣الی2⃣4⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ترجمه آيات 🔸و با اين كه دعوت او حق و نبوتش صدق است آيا هنوز هم معتقديد كه لات و عزى (19) 🔸و سومى يعنى منات (به گمان شما دختران خدايند)(20). 🔸آيا پسران مال شما و براى خدا دختران است؟(21). 🔸چه تقسيم جائرانه و غير عادلانه اى (22). 🔸ايـن بـت ها هيچ حقيقتى به جز اين ندارند كه نام هايى از طرف شما و پدران تان بر آنها نـهـاده شـده، و خـداى تـعـالى هـيـچ مـدركـى بـر الوهـيـت آنـهـا نازل نكرده، اى پيامبر اينان به جز خيال و پندارى دلخواه را پيروى نمى كنند. با اين كه از ناحيه پروردگارشان هدايت برايشان آمده (23). 🔸راسـتـى انـسان ها چنين قدرتى دارند كه هر چه را آرزو كنند به صرف آرزو مالك شوند؟ (24). 🔸نه، دنيا و آخرت تنها ملك خدا است (25). 🔸و چـه بـسـيار فرشته در آسمان كه شفاعتشان هيچ دردى را دوا نمى كند، مگر بعد از آنكه خدا اذن دهد، و براى هر كس كه بخواهد و بپسندد اجازه دهد (26). 🔸كـسـانـى كـه به آخرت ايمان نمى آورند براى ملائكه نامهاى زنان مى گذارند و آنان را زن مى پندارند (27). 🔸بـا ايـن كـه هـيـچ دليـلى عـلمـى بـر گـفـتـه خـود نـدارنـد، و جـز خـيـال و گـمـان دنـبـال نـمـى كـنـند، در حالى كه خيال و گمان هيچ دردى را دوا ننموده، در تشخيص حق جاى علم را نمى گيرد (28). 🔸پـس تـو اى پـيـامبر از هر كسى كه از ياد ما روگردان است و جز زندگى دنيا نمى خواهد روى بگردان (29) 🔸علمشان تا همينجا كارگر است، و تحقيقا پروردگار تو بهتر مى داند كه چه كسى از راه او گمراه شده، و چه كسى راه يافته است (30). 🔸و بـراى خـدا اسـت آنـچـه در آسـمـان هـا و آنـچـه در زمـيـن هـسـت (آن وقـت چـگـونـه مـمكن است حـال ايـن دو طايفه را نداند، و اين كه گفتيم از آنان روى بگردان براى اين بود كه ) تا خـدا آنـهـايـى را كـه بـا اعـمـال خـود بدى كردند، و آنهايى را كه با نيكى هاى خود نيكى نمودند، جزا بدهد (31). 🔸و اما كسانى كه از گناهان كبيره و خيلى زشت پروا كرده اند، و گناهانى كوچك مرتكب شده انـد، پـروردگـار تو مغفرتى وسيع دارد، او به وضع شما آگاه است، چه آن زمانى كه شـمـا را از زمـيـن پـديـد مـى آورد، و چه آن زمانى كه در شكم مادران تان چنين بوديد، پس بيهوده خويشتن رانستأييد كه او بهتر مى داند چه كسى با تقوا است (32) _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺بیان آیات9⃣1⃣الی2⃣3⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰بيان آيات 🔸ايـن آيـات قـسـمـتـى از آيـات فـصـل دوم سـوره اسـت، كـه گـفـتـيـم در سـه فصل خلاصه مى شود، خـداى تـعـالى در ايـن آيـات بـه مسأله بت ها و بت پرستى ها پرداخته شديدترين وجه ريشه اين ادعا را مى زند كه بت ها به زودى ايشان را شفاعت مى كنند، و در اين آيات اشاره اى هم به مسأله معاد كه از مطالب فصل سوم سوره است دارد _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیات9⃣1⃣و 0⃣2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ا فرايتم اللات و العزى9⃣1⃣ 🔰و منوه الثالثة الاخرى0⃣2⃣ 🔸بـعـد از آنـكـه در آيـات قـبـلى راسـتـگـويـى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را مسجل كرد، و ثابت نمود كه سخنان او حقايقى است آسمانى كه به وى وحى مى شود، و از آن حـقـانـيـت نـبـوتـش را نـتـيجه گرفت، نبوتى كه بر اساس و نفى شركاء پى ريزى شده به عنوان تفريع و نتيجه گيريم ساله بت ها پرداخت   و   و  كه بت هاى مشركين بودند، و مشركين آنها را تمثالى از ملائكه مى پنداشتند، و ادعا مى كردند ملائكه به طور كلى از جنس زنانند، و بعضى از مشركين بعضى از بت ها را تـمـثـال مـلائكـه بـعـضـى ديـگـر را تـمثالى از انسان ها مى دانستند، چون بت پرستان قـائل به الوهيت و ربوبيت خود بت ها بودند، بلكه ارباب آنها را كه همان ملائكه باشد مستقل در الوهيت و ربوبيت و انوثيت و شفاعت مى دانستند، آيات مورد بحث اشاره به حقايقى ديگر كه منتج معاد و جزاى اعمال است دارد. و كـلمـات  و  و  نـام سـه بـت اسـت كـه مـعـبود عرب جاهليت بـودنـد، و در ايـن كـه ايـن سـه بـت چه شكلهايى داشتند و در كجا منصوب بودند و هر يك مـعـبـود كـدام طـايـفـه از عرب بود و در اين كه چه چيز باعث شد كه آن بتها مورد پرستش قـرار گـيـرنـد؟ اقـوال عـلمـاء مـخـتـلف و مـتـنـاقـض اسـت، بـه طورى كه به هيچ يك از آن اقوال نمى توان اعتماد كرد، تنها چيزى كه درباره اين بت ها اتفاق كلمه هست همينهايى است كه ما آورديم. و معناى آيه اين است كه: وقتى مطلب بدين قرار بود كه گفتيم، يعنى دعوت پيامبر حق، و گفتارش كه همه وحى و رسالت و از ناحيه خداى سبحان است صدق بود، پس، از لات و عـزى و مـنـات كـه سومى آن دو بت است و از ساير بتها به من خبر دهيد، همان بت هايى كه آنها را صنم ها و تمثالهاى ملائكه مى خوانيد، ملائكه اى كه مى گوييد دختران خدايند. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
✅مشکلات خودتان را با مشاور قرآنی بیان کنید. 🔸 لینک کانال مشاور قرآنی🔰 eitaa.com/joinchat/3757703814Ce49fe9ab02
🌺تفسیر آیات1⃣2⃣و 2⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰الكم الذكر و له الانثى1⃣2⃣ 🔰تلك اذا قسمة ضيزى2⃣2⃣ 🔸(آيا راستى پسران از شما و دختران از خدايند، در اين صورت چه تقسيمى ظالمانه داريد) اسـتـفـهـام در آيـه انكارى و آميخته با استهزاء است، و (قسمه ضيزى ) به معناى قسمت جائرانه و غير عادلانه است. و معناى آيه اين است كه: وقتى مطلب از اين قرار باشد، و ارباب اين بت ها يعنى ملائكه دخـتـران خـدا بـاشـند، با اين كه خود شما دختر را براى خود نمى پسنديد و جز به پسر رضـايـت نـمـى دهـيـد، آيـا ايـن قـسـمـت درسـت پـسـران مـال شـمـا و دخـتـران مال خدا باشد؟ چه قسمتى جائرانه و غير عادلانه (البته فراموش نشود كه گفتيم اساس اين استفهام استهزاء است، و گرنه خدا نه پسر دارد و نه دختر). _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 3⃣2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ان هـى الا اسـمـاء سـمـيـتـمـوهـا انـتـم و ابـاوكـم مـا انزل اللّه بها من سلطان...3⃣2⃣ 🔰ضمير  به بت هاى مذكور يعنى لات و عزى و منات برمى گردد، و يا آنها از اين جـهـت كـه اصنامند، (تا شامل همه بت ها شود) و ضمير در  به اسماء بر مى گردد، و (تسميه اسماء) به معناى اسم قرار دادن آنها است، و منظور از ، برهان و دليل است. و مـعـنـى آيـه ايـن اسـت كـه: اين اصنام كه شما الهه خود گرفته ايد چيزى به جز مشتى اسماء نيستند، كه شما و پدران تان آن سنگ و چوب ها را به آن اسماء نامگذارى كرده ايد، و مـاوراى ايـن اسـمـاء مـصـاديـق و مسميات واقعى كه خداى تعالى برهانى بر اله بودن و ربوبيت آنها نازل كرده باشد ندارند. و حـاصـل آيـه ايـن اسـت كـه: مـى خـواهـد گـفـتـار مـشـركـيـن را بـه ايـن دليـل مـدركـى بـر الوهـيـت آلهه خود ندارند رد كند. و كلمه در جمله (ان يتبعون الا الظـن و مـا تـهـوى الانـفـس) مـوصول است، و ضميرى كه بايد از جمله به آن برگردد حذف شده، تقديرش (و ما تهواه الانفس - و آنچه نفسها هوسش را مى كنند) است. ولى بعضى از مفسرين گفته اند: ما مصدريه است، كه جمله بعد را به صورت مصدر در مى آورد،و تقدير كلام: (ان يتبعون الا الظن و هوى الانفس - پيروى نمى كنند مگر پندار و خـواسته نفس را مى باشد)، و كلمه  به معناى خواهش هاى شهوانى نفس ‍ است و جـمـله مـورد بـحـث هـم در مـقـام مـذمـت مـشـركـيـن اسـت كـه باطل را پيروى مى كنند، و هم مطالب قبل است مى فرمود: برهانى بر عقايد خود ندارند. و جـمله (و لقد جاءهم من ربهم الهدى ) هم كه جمله اى است حاليه، آن مطالب را تأكيد مـى كـنـد، و مـعـنـايـش ايـن اسـت كـه : ايـن مـشـركـيـن در امـر خـدايـان خـود بـه جـز باطل متابعتى ندارند تنها پيرو باطل و هواهاى شهوى نفس هستند، آرى اينها را پيروى مى كنند در حالى كه از ناحيه خداپروردگارشان است هـدايـتـى بـه سـويشان آمد و آن عبارت بود از دعوت حقه پيامبر و يا قرآنى به سوى حق هدايت مى كند. در اين آيه التفاتى از خطاب قبلى به كار رفته تا به اين نكته اشاره كرده باشد كه مردمى كه چنين هستند كوتاه فهم تر از آنند كه مخاطب به اين كلام قرار گيرند، علاوه بر ايـن استعداد آن را ندارند كه در كلامى برهانى مخاطب قرار گيرند، و كسانى كه پيروان ظن و هوى هستند چه مى فهمند كه برهان چيست _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه4⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ام للانسان ما تمنى4⃣2⃣ 🔸كـلمـه  مـنـقطعه است، و استفهام در جمله انكارى است، و سياق گفتار سياق نفى اين معنا است كه انسان مالك آرزوهايش باشد، مى فرمايد صرف اين كه انسان آرزويى در سر بـپـروراند مالك آن آرزو نمى شود، تا مشركين هم به صرف اين كه آرزوى شفاعت ملائكه را داشـتـه بـاشـنـد مـالك شفاعت آنها بشوند ملائكه اى كه به گمان آنها ارباب اصنام و دخـتـران خـدا هـسـتـنـد. و يا به صرف اين كه آرزوى الوهيت آلهه خود كنند به آرزوهايشان برسند. البـتـه در ايـن كـلام اشـاره اى هـم بـه ايـن نـكـتـه هـسـت كـه مـشـركين به جز اين آرزو هيچ دليل قابل قبولى بر الوهيت آلهه خود و شفاعت آنها ندارند، و با آرزو هم كسى مالك چيزى نمى شود. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🛎دعوت هستید به... ✅بزرگترین کتابخانه مجازی اسلامی در ایتا 🔰🔰 https://eitaa.com/joinchat/2062549709C074fe40f1d
🌺تفسیر آیه 5⃣2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فلله الاخرة و الاولى6⃣2⃣ 🔸حـرف فـاء كـه بـر سـر جـمـله آمـده جـمـله را فـرع جـمـله سابقش مى كند و آن را علت همان مـعـلول مـى سـازد تـا بـفهماند بين دو جمله ارتباط مستقيم هست. و اين جمله علّت مضمون جمله قـبـل است، و مى فهماند كه انسان به صرف آرزو مالك آرزويش نمى شود، به خاطر اين كـه دنـيـا و آخرت تنها و تنها از آن خداى سبحان است، و او هيچ شريكى در ملك خود ندارد تا آرزوهاى خام شما هم يكى از آن شركاء باشد _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 6⃣2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و كـم مـن مـلك فـى السـمـوات لا تغنى شفاعتهم شيئا الا من بعد ان ياذن اللّه لمن يشاء و يرضى6⃣2⃣ 🔸فـرق مـيـان   و  ايـن اسـت كه رضا امرى است باطنى، و عبارت است از حـالت مـلايـمـت نـفـس راضى، با آنچه از آن راضى است، ولى اذن امر ظاهرى است و اعلام صـاحـب اذن اسـت، صـاحـب اذن مـى خـواهـد اعـلام كـنـد از قـبل من هيچ مانعى نيست كه تو فلان كار را بكنى، و اين، هم با داشتن رضاى باطنى مى سـازد و هـم بـا نـبـودن آن، ولى رضـا بـدون اذن نـمـى سـازد، حال چه رضاى بالقوه و چه بالفعل. شفاعت ملائكه مشروط به اذن و رضاى خداى سبحان است و اين آيه در صدد اين است كه بفرمايد: ملائكه از ناحيه خود مالك هيچ شفاعتى نيستند، به طـورى كـه در شـفـاعـت كـردن بـى نـيـاز از خـداى سبحان باشند، آن طور كه بت پرستان معتقدند، چون تمامى امور به دست خداست، پس اگر هم شفاعتى براى فرشته اى باشد، بعد از آن است كه خدا به شفاعتش راضى باشد و اذنش داده باشد. و بـنابر اين مراد از جمله  ملائكه است، و معناى آيه اين است كه : چه بسيار از فـرشـته در آسمان ها هستند كه شفاعتشان هيچ اثرى ندارد، مگر بعد از آنكه خدا به هر يك از ايشان كه بخواهد و راضى باشد اجازه شفاعت داده باشد. ولى بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از جمله مذكور انسان است، و معناى آيه اين است كه : ملائكه شفاعت نمى كنند مگر انسانى را كه خدا خواسته باشد شفاعت شود، و به آن راضى باشد چگونه راضى مى شود و اجازه شفاعت به ملائكه مى دهد درباره كسانى كه به وى كـفـر مـى ورزنـد و غـيـر او را مـى پـرسـتـنـد؟ و بـه هـر حـال از ايـن آيـه ايـن مـعـنـا بـه طـور مـسـلم بـر مـى آيـد كـه بـراى مـلائكـه شـفـاعـتـى قائل است، چيزى كه هست شفاعت ملائكه را مقيد به اذن و رضايت خداى سبحان كرده است _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه7⃣2⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ان الذين لا يومنون بالاخرة ليسمون الملائكة تسميه الانثى7⃣2⃣ 🔸ايـن آيه عقيده مشركين را بر اين كه ملائكه از جنس زنانند رد مى كند، همان طور كه در آيه قـبـلى اعـتـقـاد بـه شـفـاعت ملائكه به طور مطلق را رد مى كرد، و مراد از (تسميه مشركين ملائكه را تسميه انثى ) همين است مى گفتند: ملائكه دختران خدايند، پس مراد از كلمه انثى جنس زن است كه اعم از يكى و بيشتر است. بـعـضـى از مـفـسـريـن گفته اند: كلمه  در معناى استغراق مفرد است، در نتيجه تـقدير كلام (ليسمون كل واحد من الملائكة تسمية الانثى ) است، مشركين تك تك ملائكه را بـه نـام زن نـامـگـذارى مى كنند، يعنى آنها را دختر مى نامند، پس اين كلام بر وزن اين جـمله است كه مى گوييم: (كسانا الاميرحلة - امير به ما خلعت پوشانيد) يعنى به يك يك ما پوشانيد. بـعـضى از مفسرين گفته اند: اين كه نامگذارى مشركين را وابسته نداشتن ايمان به آخرت دانسته و فرموده: آنهايى كه ايمان به آخرت ندارند چنين نامگذاريها دارند، خود اشاره اى است به شناعت و زشتى اين عمل، وكه چنين عملى مستتبع عقوبت است، و كـسـى مـرتـكـب آن نـمـى شـود مـگر آن كه از بيخ و بن ايمانى به آخرت و عقوبت در آن نداشته باشد. مـقـصـود از ايـنـكـه فـرمـود مـشـركـيـن بـدانچه مى گويند علم ندارند و جز  را پيروى نمى كنند _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 8⃣2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و ما لهم به من علم ان يتبعون الا الظن و ان الظن لا يغنى من الحق شيئا8⃣2⃣ 🔸كـلمـه  بـه مـعـنـاى تـصـديـقـى است صد در صد كه مانع از تصديق به ضدش بـاشـد، بـه خـلاف كـلمـه  كـه بـه مـعـنـاى تـصـديـق مـثـلا شـصـت درصـد است، چهل درصد احتمال خلاف آن نيز هست، كه اين چهل درصد و يا كمتر را وهم مى گويند (و اما احـتـمالى كه با احتمال مخالفش پنجاه، پنجاه باشد شك و ترديد است)، و اعتقاد به زن بـودن فـرشـتگان همان طور كه براى مشركين معلوم و تصديقى صد درصد نيست، همچنين مـظـنـون و شـصـت درصـد هـم نـيـسـت، زيـرا ده درصـد اضـافـى دليـل مـى خـواهـد، كـه نداشتند، ولى از آنجايى كه اين اعتقاد موافق با هواى نفسشان بوده هـمـيـن هـواى نفس آن را در دلهايشان رسوخ داده، و زينت داده بود و همين باعث شد كه متوجه خـلاف آن نـشـونـد و هـر قدر احتمال خلاف آن به ايشان گوشزد شود از آن اعراض كنند و بـه هـمـان چـيزى كه دوست مى داشتند بچسبند، و به همين جهت قرآن كريم آن را ظن ناميده و گـرنـه (اگـر بـه واقـع مـطـلب بـنـگـرى اعـتـقاد شرك اصلا اعتقاد نيست، نه تنها علم و احـتـمـال صـد درصـد نـيـست، و نه تنها مظنه و احتمال شصت درصد و بالاتر نيست، و نه تـنـهـا احـتـمـال مـسـاوى يـعـنـى شـك نـيـسـت، و نـه تـنـهـا احـتـمـال مـرجـوح يعنى و هم و چهل درصد و پائين تر نيست، بلكه فقط و فقط) تصورى است بدون تصديق. بـا ايـن بيان درستى گفتار آن مفسر كه گفته : ظن در اين آيه و در آيه سابق مى فرمود: (ان يتبعون الا الظن و ما تهوى الانفس ) به معناى توهم نه اعتقاد راجح، روشن مى شود. و گفتار خود را به آنچه از كلام راغب به دست مى آيد تأييد كرده است، چون راغب گفته : بسيار مى شود كه كلمه  بر توهم هم اطلاق مى شود. (ان الظـن لا يـغـنـى من الحق شيئا) - كلمه  به معنى واقعيت هر چيز است، و همه مـى دانيم كه واقعيت هر چيزى جز به علم يعنى اعتقاد مانع از نقيض، و يا به عبارت ديگر احتمال صد درصد درك نمى شود، و غير علم كه يا ظن است و يا شك و يا وهم، واقعيت چيزى را نـشـان نـمـى دهـد، پـس هيچ مجوزى نيست كه انسان در درك حقايق به آن اعتماد كند، خداى تعالى هم فرموده: (و لا تقف ما ليس لك به علم ). و اما اين كه در احكام عملى دينى به مظنه عمل مى كنيم، از اين جهت كه در خصوص اين مورد دليلى از ناحيه شارع رسيده، كـه اطـلاق آيـه شـريـفه را مقيد كرده، از خصوص اين يك مورد گذشته در هيچ يك از امور اعتقادى نمى توانيم ظن را پيروى كنيم، چون اطلاق آيه در آن باره محفوظ است. بـعـضـى از مـفـسـريـن گفته اند: اين كه در آيه مورد بحث به جاى اكتفاء به ضمير، اسم ظـاهـر را آورده، و بـا ايـن كـه مى توانست بفرمايد: (امه لا يغنى من الحق شيئا) دوباره كلمه (ظن ) را آورده براى اين بود كه جمله مذكور به عنوان مثلى آورده شود. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه 9⃣2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فاعرض عن من تولى عن ذكرنا و لم يرد الا الحيوه الدنيا9⃣2⃣ 🔸ايـن جمله بخاطر حرف فاء كه بر سر دارد، تفريع و نتيجه گيرى از پيروى مشركين از ظن و از هواى نفس مى باشد، پس اين كه دستور مى دهد از آنان اعراض كن نتيجه همانست كه مـشـركـيـن تـابع و پيرو حق و علم نبوده اند، و اگر نفرمود: (فاعرض عنهم - از ايشان اعـراض كـن)، و بـجـاى آن فـرمود: (فاعرض عن من تولى عن ذكرنا - از كسى كه از ذكـر مـا رويـگـردان اعراض كن ) براى اين بوده كه بفهماند علت اين دستور چيست، پس گـويـا فـرمـوده : اين مشركين علم را رها كرده دنبال ظن را گرفته اند، و تابع هواى نفس خـويـشـنـد و اگـر چـنـيـنـنـد بـراى اين است كه از ذكر ما رويگردان هستند، و تنها هم شأن زنـدگـى دنـيـا اسـت و بـس، بـنـابـر ايـن، بـهـره شـان از عـلم مـنـحـصـر مـسـائل مـادى دنـيـوى اسـت، و چـون چـنين است تو نيز از آنان اعراض كن، براى كه ايشان گمراهند. و مراد از ذكر در اين آيه، يا قرآن است كه پيروان حق را به سوى حق صريح هدايت نموده و بـا حـجـت هاى قاطع و براهين روشن كه جاى ترديد در آنها نيست به سوى سعادت خانه آخرت كه وراى دنيا است ارشاد مى نمايد. و يـا مـراد از آن يـاد خدا است كه در مقابل غفلت از او به كار مى رود، و از كسى كه از چنين ذكرى رويگردان است نيز بايد اعراض كرد، براى اين كه ياد خدا به نحوى كه لايق به ذات مـتـعـاليـه او باشد، يعنى ياد خدا به اسماء و صفات خدا، بشر را به سوى حقايقى عـلمـى دربـاره مـبـداء و مـعـاد هـدايـت مـى كند، هدايتى علمى كه باز جاى ترديد باقى نمى گذارد. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه0⃣3⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ذلك مبلغهم من العلم ان ربك هو اعلم بمن ضل عن سبيله و هو اعلم بمن اهتدى0⃣3⃣ 🔰اشاره با كلمه ذلك به امر دنيا است كه هر چند كلمه امر دنيا در آيه سابق نيامده بود، بلكه كلمه (حيوة الدنيا) آمده بود، ولى امر دنيا از آن آيه استفاده مى شد، و تعبير به اينكه (اين است مقدار رسايى علم آنان ) تعبيرى است استعاره اى، گويا علم به سوى مـعـلوم مـى رود تـا به آن برسد، و علم مشركين در مسير خود به دنيا مى رسد، و همانجا از حـركـت بـاز مى ماند، و ديگر از آنجا به طرف آخرت نمى رود، و لازمه اين توقف علم، آن اسـت كـه تـنـهـا دنيا هدف نهايى اراده و طلب آنان باشد، و توسن هم شان تا همانجا پيش برود، و ديگر دل بغير دنيا نبندند، و جز به سوى آن روى نياورند. (ان ربك هو اعلم...) - اين جمله مضمون جمله قبلى را تأكيد مى كند، و شهادتى است از خداى تعالى بر صحت آن. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
بسم الله الرحمن الرحیم خادم کانال با وجود تمامی مشکلات سعی در اشاعه ی معارف و حقایق الهی و نشر آثار علامه طباطبایی را دارد ما جهت تبلیغ و اشاعه ی محتوای این کانالها نیازمند کمکهای مالی شما عزیزان هستیم. شماره کارت(جعفری)جهت واریز کمکهای مالی جهت معرفی کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸
🌺تفسیر آیه 1⃣3⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ولله مـا فـى السـمـوات و مـا فى الارض ليجزى الذين اساوابما عملوا و يجزى الذين احسنوا بالحسنى1⃣3⃣ 🔸وجه تفريع جزاء بد كاران و نكوكاران بر مالكيت خداى سبحان مـمكن است بگوييم: صدر آيه شريفه حال باشد از جمله  كه در آيه قبلى بود، و كـلمه  در ابتداى آن واو حاليه و معنا چنين باشد: (به درستى پروردگار تو اعلم و داناتر به حال دو طايفه ضالين و مهتدين است، در حالى داناتر است كه مالك همه چـيـرهـايـى اسـت كـه در آسـمـان و زمـيـن اسـت، ديـگـر چـگـونـه مـمـكـن اسـت اعـلم بـه حال آن دو طايفه نباشد، با اين كه مالك ايشان است ). و بـنـابـر ايـن احـتمال، ظاهر چنين به نظر مى رسد كه: جمله ... متعلق جمله سابق باشد كه مى فرمود: (فاعرض عن من تولى...) آن وقت معناى مجموع دو جمله چنين مى شود كه از ايشان اعراض كن و امرشان را به خدا واگذارنما تا جزايى چنين و چنانشان داده و تو را و نيكوكاران را چنين و چنان پاداش دهد. ممكن هم هست بگوييم جمله (و لله ما فى السموات...) كلامى استينافى باشد و بخواهد بفهماند دستورى كه به تو داديم كه از ايشان اعراض كن، براى اين نبود كه ما دست از ايـشان برداشته ايم و رهايشان كرده ايم، بلكه براى اين بود كه خواستيم هر طايفه را در بـرابـر عملش جزا دهيم، اگر عملش بد بوده جزاى بد، و اگر خوب بوده جزاى خوب دهـيـم. و اگـر با اين مى توانست بفرمايد: (و له ما فى السموات...) به جاى ضمير دوبـاره اسـم جـلاله  را آورد، بـراى ايـن بـود كـه از كمال عظمت خداى سبحان خبر داده باشد. (ولله ما فى السموات و ما فى الارض ) - اين جمله به مالكيت خداى تعالى نسبت به تـمـامـى عـالم اشـاره مى كند، و معنايش اين است كه : هستى تمامى موجودات قائم به خداى تـعـالى اسـت، چـون خـدا خـالق و پـديد آورنده آنها است ، پس ملكيت ناشى از خلقت او خود علاوه بر اين، مـنـشـاء تـدبـيـر هم هست. بنابر اين جمله مورد بحث بر خلقت و تدبير دلالت دارد، گويا فرموده : خلقت و تدبير عالم از خداست. جـمله ... هم كه لامش لام غايت است متعلق به همين مطلب است، و معنايش اين است كـه خـلقـت و تـدبير عالم از آن خداست، غايت و نتيجه اش هم اين است كه كسانى را كه بد مـى كنند جزا دهد...، و مراد از جزا همان شؤ ون و خصوصيات قيامت است، كه قرآن كريم از آن خـبـر داده، و مـراد از اسـاثـه و احـسـان، مـعـصـيـت و طـاعـت اسـت و تـقـديـر جـمـله مـا عـمـل وا جـمـله جزاء ما عملوا است، ممكن هم هست خود ما  باشد، و معنا چنين باشد كه جـزاى اعمالشان را خود همان اعمال را مى دهد، و مراد از حسنى هم همينطور، يعنى مثوبت حسنى است (و يا خود حسنى). و مـعناى آيه اين است كه: تا خدا كسانى را كه معصيت كرده اند معصيتشان، و يا به جزاى مـعـصـيـتـشـان كـيـفر دهد، و كسانى را كه اطاعت كردند مثوبتى حسنى (و يا به خود حسنى) پـاداش دهـد، مـفـسـريـن در ايـن آيـه احـتـمـالات ديـگـرى داده انـد كـه احتمال ما از همه بهتر به ذهن مى رسد و روشن تر است. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه2⃣3⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰الذين يجتنبون كبائرالاثم و الفواحش الا اللمم ان ربك واسع المغفره...2⃣3⃣ 🔸كلمه اثم به معناى گناه است، و اصل آن - به طورى كه راغب گفته -معناى عملى بوده كه دير به نتيجه و ثواب برسد. و مـنـظـور از كـبـائر الاثـم، گـنـاهـان كـبـيـره اسـت كـه بـه طـورى كـه در روايات ثواب الاعـمـال از عـباد بن كثير النوا از امام ابى جعفر (عليه السلام) آمده، عبارت از هر گناهى اسـت كه قرآن مرتكبش راتهديد به آتش دوزخ كرده باشد. و در تفسير آيه شريفه (ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفر عنكم سيئاتكم...) بحثى پيرامون آن كرده ايم. و كـلمـه فـواحـش بـه مـعـناى گناهانى است كه خيلى شنيع و رسوا باشد، از آن جمله خداى تـعـالى زنا و لواط را دانسته، ولى بعيد نيست از ظاهر آيه برآيد كه در اينجا فواحش و كبائر يكى باشد. مـقـصـود از اسـتـثناى  در آيه: (الذين يجتنبون كبائر الاثم و الفواحش الا اللمم...) و اما درباره معناى كلمه  اختلاف كرده اند: بـعضى گفته اند: منظور از آن گناهان صغيره است. و اگر منظور اين باشد بايد گفت: استثناء در آيه منقطع و نظير استثناى (همه پسرانم آمدند مگر پسر همسايه) است. بـعـضـى گـفـتـه اند:  عبارت از اين است كه كسى تصميم بر گناه بگيرد ولى انجام ندهد. كه در اين صورت نيز استثناء منقطع خواهد بود. بـعـضـى گـفـتـه اند: لمم، گناهى است كه گهگاه ارتكاب شود، و مرتكب آن عادت بر آن نـكـرده بـاشـد. كـه در ايـن صـورت لمـم هـم شـامـل گناهان كبيره مى شود و هم صغيره، و مضمون آيه با مضمون آيه شريفه (والذين اذا فعلو افاحشه او ظلموا انفسكم ذكروا اللّه فاستغفروا لذنوبهم و من يغفر الذنوب الا اللّه و لم يصروا على ما فعلوا و هم يعلمون) كه در وصف متقين و محسنين است منطبق مى شود، و مضمون همان را مى گويد، چون اين آيه مى فـرمـايـد: مـتـقـيـن و نـيـكـوكـاران كـسـانـى هـسـتـنـد كـه اگـر عـمـل زشـتـى مـى كـنـنـد، و يا به خود ستمى روا مى دارند، بسيار به ياد خدا مى افتند، و بـراى گناهان خود طلب مغفرت مى كنند، چون مى دانند غير از خدا كسى نيست كه گناهان را بيامرزد، و كسانى هستند كه هرگز بر آنچه كرده اند عالما عامدا اصرار نورزيده اند. و در روايـات اهـل بـيـت عـليـهـم السـلم بـه مـعـنـاى سـوم تـفـسـيـر شـده ، مـثـلا در اصول كافى از ابن عمار از امام صادق عليه السلام روايت آمده كه فرمود: لمم اين است كه كسى بر گناهى تصميم بگيرد و بعد استغفار كند. و نـيـز بـه سند خود از محمد بن مسلم از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود: لمم اين است كه انسان گاهى گناهى را مرتكب شود، و ديگر تا مدتى پيرامون آن نگردد، و باز بار ديگر مرتكبش شود. و بـاز بـه سند خود از ابن عمار از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده فرمود: لمام آن بـنـده اى است كه پشت سر هم گناه مى كند، اما طبعش خواهان آن نيست (در هيچ يك از اين سه روايت كلمه لمم به گناه صغيره معنا نشده ). و آيـه شـريـفـه مـطـلب آيه قبلى را كه مى فرمود: (الذين احسنوا) تفسير مى كند و مى فرمايد: همينها هستند كه از گناهان كبيره اجتناب دارند و از فواحش دورى مى كنند، و در عين حال ممكن هم هست از ايشان سر بزند. و جـمله (ان ربك واسع المغفرة ) ايشان را تطميع مى كند تا به اميد آمرزش خدا توبه كنند. (هو اعلم بكم اذ انشاكم من الارض ) - راغب مى گويد: ماده  و  به مـعـنـاى احـداث چيزى و تربيت آن است. پس ‍ بنابراين، اين كه فرمود: او شما را از زمين انـشـاء كـرد، مـعـنـايش اين است كه: او بود كه شما را در آغاز خلقتتان حالهاى گوناگون مـتحول كرد، از مواد عنصرى زمينتان بگرفت و در آخر به صورت نطفه تان در آورده، در داخل رحم ها وارد كرد. (واذ انـتم اجنة فى بطون امهاتكم ) - كلمه  جمع  است، و اين جمله عـطـف است بر جمله قبلى، چون بر سر هر دو كلمه اذ آمده، و معنايش اين است كه او داناتر بـه شـمـا اسـت، آن زمـان كه چه و چه بوديد و اين زمان كه شما جنين هايى در رحم مادران تـان هـسـتـيـد، او مـى دانـد حـقـيـقـت شـما چيست، و چه حال و وضعى داريد، و چه اسرارى در نـهـانـتـان هست، و مال كارتان به كجا مى انجامد. و جمله (فلا تزكوا انفسكم) تفريع بـر هـمـان عـلم خـداسـت، مـى فـرمـايـد: وقتى كه خداى تعالى شما را بهتر از هر كس ‍ مى شـناسد، و از آغاز خلقتتان و سرانجام آن باخبر است، پس ديگر بيهوده خود را به پاكى نستأييد، و او بهتر مى داند پاك و با تقوا كيست _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a