eitaa logo
مدرسه معارف علامه طباطبایی
855 دنبال‌کننده
83 عکس
127 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی با قرآن ۱۱ رمضان ۱۴۴۵ ٣ فروردين ۱۴۰۲ ﴿لَوْ أَنْزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ ۚ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾ اگرچه ما ادعای اعتقاد به قرآن داریم و فکر می‌کنیم که آن چیزی که به نام قرآن است، برای ما مقدس است؛ اما در حقیقت چیزی از آن درک نمی‌کنیم و در مقام حقیقت، منکرش هستیم. قرآن حقيقتى است که خود می فرمايد: «اگر این قرآن، بر کوه‌ها نازل می‌شد، آن کوه در حالت خشیّت قرار می‌گرفت.» اين برای ما هم‌چون افسانه‌ای بیش نیست! چگونه‌ چنين چیزی امکان دارد که کوهی در مقابل قرآن به خشیّت بیفتد، اما براى ما که هر روز قرآن را می‌بینیم، می‌خوانیم، توجه و نگاه می‌کنیم، هرگز اثری نداشته باشد؟! اما این حقیقت، برای ما هم قابل درک است؛ به شرطی که بسوی آن برويم. اگرچه آن مرتبه‌ درك بالاى قرآن که اگر بر کوه نازل شود، به خشیّت مى‌افتد، برای ما قابل حصول نیست؛ اما عظمت قرآن و این که قرآن آثار عظیمی دارد، در وجود ما تا حدی قابل درک است. ما در صورتی می‌توانیم این حقیقت را درک کنیم که مواجهه با قرآن را به شکل حقیقی و صحیح در وجود خود پیاده کنیم. مواجه شدن و رودررویی با قرآن، و قرار گرفتن در آن مسیر و در آن مقام، و در حالتی که قرآن را هم‌چون آینه‌ای ببینیم كه گویی درباره‌ی ما صحبت می‌کند و ديدن خود در آن کلمات. این کار برای ما، در همين ماه مبارک رمضان شدنی است. اگرچه این حقيقتی است که به تدريج در انسان پیاده می‌شود، اما چشیدن آن برای همه‌ی ما ممکن است و می‌توانیم بخشی از این حقیقت را درک کنیم، و بخشی از آن را در زندگی پیاده کنیم و بخشی از این حقیقت را ببینیم. از جمله آیات و سوری که می‌تواند چنین نگاهی را در ما ایجاد کند، این آیات است: «بسم الله الرحمن الرحيم وَالْعَصْرِ إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» قسمى که به عصر خورده شده، با معانی گوناگونی که‌ مفسرین ذکر کرده‌اند، از جمله زمان یا فشار یا هر آن چیز ديگرى که می‌تواند معنای عصر باشد؛ قسمی عظیم است به این که انسان در حال خسران است! و این خسران، همين گذران زندگی است که پیوسته و همیشگی در حال انجام است. هر لحظه که می‌گذرد، خسارتی بر ما وارد می‌شود و ما زیان‌کاریم، مگر آن لحظه‌ای که به عمل می‌پردازیم؛ عمل صالحی که بعد از ایمان است. ایمان يعنی همین توجهی که به حقیقت نامتناهی می‌توانیم بکنیم؛ توجه‌ به این نیرویی که در ما هست، به این استعداد و به اين امکان‌ که سرمايه‌ی عمر را از خسارت نجات دهيم. عمل صالح، یعنی همان کاری که در هر لحظه، بر اساس چیزی که می‌فهمیم، باید انجام دهيم؛ همان اجرايى که شأن همان لحظه است و شأن آن ظرف است. سپس‌ «وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» این رابطه‌ متقابلی که انسان‌ها می‌توانند با هم برقرار کنند، و تواصی و سفارش و رابطه متقابل و دوگانه‌‌ای که انسان‌ها با هم دارند؛ برای ترغیب به حق و ترغیب به صبر. ترغیب به حق، يعنی توجه به همان حرکت، به همان اقدام و همان وظیفه‌ای که در آن لحظه داریم، و صبر برای رسیدن به مقامی که شایسته انسان است، براى هر کس در حد خودش. در همین ماه مبارک رمضان، اين امکان برای ما فراهم می‌شود که به این آیه توجه‌ کنیم و اقدام کنیم، به همان مقداری که ظرف‌مان کشش دارد؛ با توجه به استعدادهایمان و به اندازه‌اى كه اعمال گذشته‌مان ایجاب می‌کند. به اين مرحله که رسیدیم، در این رمضان، همه ما امکان اين را داریم كه دوری از خسارت را بچشیم. زمانی که شروع به عمل کردیم، آن وقت این آیه و این آیات و این سوره براي ما معنی‌اى پيدا مى‌كند که قبل از این نداشته است. @AllaamehWisdom
خداوند در مخلوقات تجلی کرد، به تمام مخلوقاتش اختیار داد و انسان در قبول ولایت خداوند، ادعا کرد که نسبت به بقیه موجودات تسلیم‌تر است. قبول ولایت یعنی خداوند متولی و سرپرست او باشد. همان عرض امانتی که خداوند به کل مخلوقات عرضه کرد. [إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ ] احزاب:۷۲ انسان ادعا کرد که من می‌توانم خدایی تو را بپذیرم، تحت سرپرستی تو قرار بگیرم و من تسلیم مدیریت تو هستم. در این ادعا فقط ۱۴ معصوم صداقت حقیقی داشتند فلذا مخاطب قرآن که جلوه کتبی خودشان است، فقط آن‌ها قرار گرفتند. [انما یعرف القران من خوطب به] بقیه انسان‌ها ادعا کردند و این خلقت به این شکلی که الان هست به خاطر ادعای انسان‌هاست. حضرت آدم علیه‌السلام در مجموعه انسان‌ها، پیش‌قدم شد در قبول این ولایت که نماینده انسان‌ها باشد . اما حضرت آدم هم به خاطر حرصی که نسبت به منزلت اهل بیت داشت[ که حقیقت آدمیت و حقیقت قبول ولایت بود] نتوانست به تعهدی که داده بود عمل کند. چون حضرت آدم نماد همه انسان‌ها بود در واقع بیانگر این حقیقت شد که نشان دهد ، توان تحمل بار ولایت را ندارد. این متن هنوز تمام نشده است... 📌بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادت‌پرور (ره) @AllaamehWisdom
[وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً ] طه:۱۱۵ آیه فوق اشاره به عدم جدیت در قبول ولایت و عدم تسلیم ولایت بودن در حضرت آدم هست. روح هر کسی در قالب بدن شناخته می‌شود که چقدر روح متعالی دارد یا چقدر روح پستی دارد. اگر الفاظ رکیک بر زبانش جاری می‌شود و یا نگاه شهوت‌آمیز دارد، اگر اختیار شکم و زبانش را ندارد، نشان دهنده روح ضعیف اوست. اگر صبر و عقل زیادی دارد نشان دهنده روح متعالی اوست. چون روح مجرد است در قالب بدن خودنمایی می‌کند و عظمت و ذلتش را در بدن و کارکردهایش نشان می‌دهد. بلا تشبیه، چون خداوند مجرد است یعنی عین و حقیقت تجرد است، پس ولایت و سرپرستی خودش را در ولی‌الله نشان داد و اهل بیت عصمت و طهارت تجلی خداوند و خلیفة‌الله شدند. این متن هنوز تمام نشده است... ‌ ‌ 📌بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادت‌پرور (ره) @AllaamehWisdom
[ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ] بقره:۳۰ ولی‌الله شدند، علی ولی‌الله... ولی‌الله شدن به این معنا که: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ. هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست. یعنی علی سرپرست اوست. متولی تربیت اوست. فلذا در شأن امیرالمومنین وارد شده که: از امام صادق پرسیدند چرا به حضرت علی، امیرالمومنین گفته می‌شود؟ ایشان فرمودند: توشه مومنین به دست امیرالمومنین است. البته برای همه انسان‌ها این توشه به دست ایشان است اما برای مومنین به‌طور خاص هست. اگر مومنین حرف خوبی می‌زنند و فکر خوبی دارند، اعتقاد خوبی دارند از خودشان نیست. این‌ها حواله‌جات امیرالمومنین هست. چیزی که در این بین به انسان‌ها مربوط می‌شود، رد کردن است. غیر مومنین رد می‌کنند ولی مومنین قبول می‌کنند. حتی قبول کردن هم به عنایت خود اهل بیت است. فقط رد کردن توسط انسان انجام می‌شود. کسی محروم است که قبول نمی‌کند. این متن هنوز تمام نشده است... ‌ 📌بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادت‌پرور (ع) ‌ @AllaamehWisdom
مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ. هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست. آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه کار به نام من دیوانه زدند... به حول و قوه الهی و با عنایت مولا امیرالمومنین علیه‌السلام، از این رمضان، در این کانال مطالبی با نگاه تعقلی بر حکمت‌های نهج‌البلاغه بارگزاری خواهد شد. @AllaamehWisdom
وَ قَالَ عليه‌السلام وَ قَدْ تُوُفِّيَ سَهْلُ بْنُ حُنَيْفٍ اَلْأَنْصَارِيُّ بِالْكُوفَةِ بَعْدَ مَرْجِعِهِ مَعَهُ مِنْ صِفِّينَ وَ كَانَ أَحَبَّ اَلنَّاسِ إِلَيْهِ لَوْ أَحَبَّنِي جَبَلٌ لَتَهَافَتَ درود خدا بر او، فرمود: (پس از بازگشت از جنگ صفّين، يكى از ياران دوست داشتنى امام، سهل بن حنيف از دنيا رفت.) اگر كوهى مرا دوست بدارد، در هم فرو مى‌ريزد. ✨اگر کوه من را دوست داشته باشد، فرو می‌پاشد. اشاره به یک قله انسانیست. جنس عالم مصیبت است و انتخاب‌های انسان هم گاهی باعث مصیبت انسان می‌شود. گاهی انتخاب انسان طوری است که خود به خود بدون مشکلات نمی‌توان به آن‌جا رسید. امیرالمومنین، قله خاصی است. خود حضرت می‌فرمایند در این مسیر کوه هم باشید و من را دوست داشته باشید متلاشی می‌شوید. این، شرایط ذاتی این قله است به دلیل برتری و بزرگی‌اش. امکان ندارد انسان با یک زندگی عادی و راحت و بدون هیچ زحمتی و بدون هیچ دردسری به آن قله رسید . برخی انسان‌ها بخشی از این راه را می‌روند، برخی همه راه را می‌روند که تبدیل به صحابه خاص آن حضرت شدند. اهل بیت همگی یک نور واحد هستند اما در شرایط مختلفی که این ۱۴ معصوم بودند، هر کدام یک جنبه‌ای از جلوه‌های نورانی مطلق آن‌ها ظهور و بروز پیدا می‌کرد. در این میان امیرالمومنین علیه‌السلام در درگیر شدن و سختی‌ها و مشکلاتی که برای اهل بیت بود، تقریبا بالاترین حد را داشت. با این اوصاف، کسی که بخواهد امیرالمومنین را دوست داشته باشد و به ایشان نزدیک شود اگر کوه هم باشد نابود می‌شود. 🖋بخشی از حکمت ۱۱۱ @AllaamehWisdom
مناجاتِ سرنوشت قراری در شب‌های قدر 📌ساعت شروع ۲۳ ♦️دهم تا چهاردهم فروردین ماه ۱۴۰۳ (شب‌های نوزدهم تا بیست‌وسوم ماه رمضان) 📝متن ها 🔸دربارهٔ شب‌های سرنوشت 🔸کم‌کردن درجهٔ خلوت 🔸رو در رو با قرآن 🔸مخاطبه با قرآن 🔸از لينك زير به فضای جلسه در نرم‌افزار اسکایپ وارد شوید. https://join.skype.com/Eiw45Abi2mgI @AllaamehWisdom
مدرسه معارف علامه طباطبایی
[وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً ] طه:۱۱۵ آیه فوق اشاره به عدم جدیت در قبول ولایت و عدم تسلیم ولایت بودن
[ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ] بقره:۳۰ ولی‌الله شدند، علی ولی‌الله... ولی‌الله شدن به این معنا که: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ. هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست. یعنی علی سرپرست اوست. متولی تربیت اوست. فلذا در شأن امیرالمومنین وارد شده که: از امام صادق پرسیدند چرا به حضرت علی، امیرالمومنین گفته می‌شود؟ ایشان فرمودند: توشه مومنین به دست امیرالمومنین است. البته برای همه انسان‌ها این توشه به دست ایشان است اما برای مومنین به‌طور خاص هست. اگر مومنین حرف خوبی می‌زنند و فکر خوبی دارند، اعتقاد خوبی دارند از خودشان نیست. این‌ها حواله‌جات امیرالمومنین هست. چیزی که در این بین به انسان‌ها مربوط می‌شود، رد کردن است. غیر مومنین رد می‌کنند ولی مومنین قبول می‌کنند. حتی قبول کردن هم به عنایت خود اهل بیت است. فقط رد کردن توسط انسان انجام می‌شود. کسی محروم است که قبول نمی‌کند. این متن هنوز تمام نشده است... ‌ ‌ 📌بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادت‌پرور (ره) @AllaamehWisdom
مدرسه معارف علامه طباطبایی
[ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ] بقره:۳۰ ولی‌الله شدند، علی ولی‌الله... ولی‌الله شدن به این
خداوند تبارک و تعالی چون مجرد است، متولی و سرپرست بودنش را در قالب اهل بیت معرفی کرد که این‌ها ولی‌الله هستند. علی ولی‌الله است. اولاد علی اولیا‌الله هستند. متولی بقیه مخلوقات هستند. هرکسی که تحت ولایت و سرپرستی این‌ها قرار بگیرد، به اندازه "ظرفیت وجودی" خودش به مراتبی از امامت راه پیدا می‌کند و جلوه امام می‌شود، همان‌طور که امام جلوه خداست. بعد از این شرح، این سوال مطرح می‌شود که چرا اهل بیت و امیرالمومنین متولی و سرپرست شدند و دیگران نشدند که در پاسخ باید گفت این‌ها سبقت در قبول زحمت گرفتند. چون سرپرستی یک عده انسانی که جز تمرد و سرکشی و لج کردن با خداوند، عملکرد دیگری را نشان نداده، خیلی سخت است. همه انبیا مأمور بودند اول چوپانی کنند، چون می‌خواستند سرپرستی حیوانات را بر عهده بگیرند. همه، قبول این زحمت را رد کردند چون دیدند که هم این‌کار خیلی مشکل است و هم پاسخ دادن به خداوند بسیار کار دشواری است. خود اهل بیت که قبول کردند متولی و سرپرست باشند به خداوند گفتند چون امر کردی، پذیرفتیم ولی از خودت درخواست می‌کنیم که با پوشش‌هایی از نور بازگردیم و مصونیت پیدا کنیم. اهل بیت متولیان بشریت و کل مخلوقات شدند که "هر مخلوقی را به کمالی که می‌خواهد" و طلب کرده برسانند. این متن هنوز تمام نشده است... ‌ ‌ 📌بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادت‌پرور (ره) @AllaamehWisdom
مدرسه معارف علامه طباطبایی
خداوند تبارک و تعالی چون مجرد است، متولی و سرپرست بودنش را در قالب اهل بیت معرفی کرد که این‌ها ولی‌ا
تعبیری در شأن اهل بیت وارد شده که: ظهور "لااله‌الاالله" و ظهور "توحید" به این انوار مقدسه است. چون خداوند می‌خواست خدایی خودش را عرضه کند، اهل بیت را به زحمتی که [خودشان قبول کرده بودند] انداخت و چون آن‌ها مقام خلیفةاللهی و آمدن میان این جماعت حیوانات، اولین انسان‌ها تا آخرین آن‌ها و بعد همه مخلوقات قبل و بعد و اجنه و شیاطین را قبول کردند، خداوند به آن‌ها گفت شما به گردن من حق پیدا می‌کنید. با این‌که آن‌ها در مقابل خدا حقی ندارند ولی خداوند با رحمت و لطف واسعه‌ای که دارد گفته: بر منِ خدا، ادای حق این‌ها واجب است. خداوند برای این‌که بشر قدردان خدایی خداوند باشد، جلوه بدلی هم قرار داد که جایگاه اختیار کاملا مشخص شود. اختیار به این معنا که بشر اختیار داشته باشد که ولایت اهل بیت را رد کند. یعنی به بشر این اختیار را داد که ولایت اهل بیت که ولایت خداوند است قبول نکند. برای این‌که بشر قدرت اختیار داشته باشد در این رد کردن، برایش یک "بدل" قرار داد. بدلی که به اختیار خود بشر این بدل شکل گرفت. خداوند وقتی دید بشر حقیقتا اولیای او را نمی‌‌خواهند، از نخواستن آن‌ها آتش را خلق کرد. این متن هنوز تمام نشده است... ‌ ‌ 📌بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادت‌پرور (ره) @AllaamehWisdom
مدرسه معارف علامه طباطبایی
تعبیری در شأن اهل بیت وارد شده که: ظهور "لااله‌الاالله" و ظهور "توحید" به این انوار مقدسه است. چون
تعبیری در شأن اهل بیت آمده که: اگر این‌ها ولایت اهل بیت و علی را قبول می‌کردند اصلا آتشی خلق نمی‌شد. اگر آتش خلق شده در واقع آتش، عدم قبول ولایت است. این مطلب به شکل ظاهری، به شکل خلفا جلوه پیدا می‌کند. یعنی آن کسی که غصب خلافت امیرالمومنین را کرده و گفته من جای امیرالمومنین هستم یا جای پیامبر هستم و با این ادعا به حسب ظاهر پوششی از دیانت بر تن خودش کرده که بشریت به اشتباه بیفتد. در طول تاریخ، هارون و مأمون و همه خلفای بن العباس و ... همه خلفایی که می‌آیند، همه این‌ها ادعای خلافت کردند و با پوششی از حق بشریت را به اشتباه انداختند. مثل اسرائیل که در این اتفاقات اخیر در جوامع بشری خودش را مظلوم جلوه داد. ما با ظلم این‌ها آشنا بودیم و با این فرهنگ بزرگ شدیم که این‌ها یهودی هستند و آیه قرآن داریم که : أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً هستند. این متن هنوز تمام نشده است... ‌ ‌ 📌بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادت‌پرور (ره) @AllaamehWisdom
مدرسه معارف علامه طباطبایی
تعبیری در شأن اهل بیت آمده که: اگر این‌ها ولایت اهل بیت و علی را قبول می‌کردند اصلا آتشی خلق نمی‌شد.
مائده:۸۲ اما آن‌ها در پوششی خودشان را مظلوم جلوه دادند. آن خلفا هم در آن زمان، خودشان را خلیفه معرفی کردند و میلیون‌ها طرف‌دار داشتند. حتی الان هم میلیون‌ها طرف‌دار دارند. انگار خداوند، در این جریانات اخیر غزه، باطن عدم قبول ولایت را آشکار کرد که متولیان شما این‌ها هستند. کار نخست وزیر خبیث اسرائیل که آب و غذا را بر روی مردم می‌بندد تا مردم از گرسنگی و تشنگی بمیرند شبیه کاری است که معاویه در زمان خودش کرده. اگر اعمال معاویه را ظلم می‌بینید که این‌ها هم ظالم هستند. اگر آن‌ها را بی‌گناه می‌دانید که این اسرائیلی‌ها هم گناهی ندارند. این‌ها فرزندان همان‌ها هستند. خلفا با پوشیدن لباس خلافت خودشان را عِدل و معادل و هم ارز امیرالمومنین علیه‌السلام قرار دادند و بشریت از اول به اشتباه افتاد، البته اشتباه که نه چون این نخواستن ولایت توسط بشریت بود و همین نخواستن بشر باعث جلو افتادن خلفا شد تا زمان ظهور ولی‌عصر سلام الله علیه. این متن هنوز تمام نشده است... ‌ ‌ 📌بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادت‌پرور (ره) @AllaamehWisdom
🔸️فرازی از دعای امام سجاد در رویت هلال نو🌙 بار خدايا، بر محمد و خاندانش درود بفرست و ما را در شمار خشنودترين كسان قرار ده كه اين هلال بر آنان طلوع مى‌كند و منزه‌ترين كسان كه به اين هلال نگريسته‌اند و نيك‌بخت‌ترين كسان كه در اين ماه تو را مى‌پرستند. ما را در اين ماه توفيق توبه عنايت كن و از گناه در امان دار و از ارتكاب معاصى خود حفظ فرماى. @Allaamehwisdom
مدرسه معارف علامه طباطبایی
مائده:۸۲ اما آن‌ها در پوششی خودشان را مظلوم جلوه دادند. آن خلفا هم در آن زمان، خودشان را خلیفه معرفی
این نخواستن ولایت توسط بشریت که باعث شکل‌گیری سقیفه و خلفای نابه‌حق شد، تا زمان ظهور ولی عصر سلام الله علیه ادامه دارد. در ذیل آیه (وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ)(فجر:۴) آمده: دولت ابوبکر تا زمان ظهور ادامه دارد. این خلافت جور که در طول تاریخ، هر کدام در یک کشوری با یک عنوانی خلافت می‌کنند، "استمرار سقیفه" است. دست‌بسته بودن امیرالمومنین برای بیعت و نخواستن ولایت توسط بشریت، دست حقیقت را تا زمان ظهور بست. آن موقعی که درِ خانه حضرت زهرا را آتش زدند و ایشان در خانه‌شان امنیت نداشتند، در همان زمان و مکان، یهود در امنیت بود. امیرالمومنین سلام الله علیه هم اشاره کردند که: اگر ولایت منِ علی را قبول نکنید، منتظر روزی باشید که یهود و نصارا بر گُرده‌تان سوار شوند و متولیان شما شوند. این متن هنوز تمام نشده است... ‌ ‌ 📌بیانات یکی از شاگردان سلوکی مرحوم سعادت‌پرور (ره) @AllaamehWisdom
🔹️صبر 🔹️ورع 🔹️رضی 🔹️زهد حکمت چهارم نهج‌البلاغه: وَ قَالَ (علیه السلام) الْعَجْزُ آفَةٌ، وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ، وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ، وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ، وَ نِعْمَ الْقَرِينُ [الرِّضَا] الرِّضَى. آن حضرت فرمود: ناتوانى آفت، پايدارى شجاعت، زهد در دنيا ثروت، و پاكدامنى سپر از بلاست. و رضا به قضا همنشينى نيكوست.
مدرسه معارف علامه طباطبایی
🔹️صبر 🔹️ورع 🔹️رضی 🔹️زهد حکمت چهارم نهج‌البلاغه: وَ قَالَ (علیه السلام) الْعَجْزُ آفَةٌ، وَ الصَّبْر
شرح مطلب: در حکم نهج البلاغه در کلمات قصار، خیلی از مواقع می‌بینیم مطالبی گفته شده که در ظاهر مطالب ارزشی هستند اما وقتی که انسان محتوا را می‌بیند که نه تنها از دید ارزشی صحبت نشده است، بلکه یک نوع آثار عینی و واقعی رو بررسی کرده‌اند، مثل زهد، اما بدون توجه به آن ارزشی که دارد و نه به عنوان یک معیار اخلاقی اینکه انسان بتواند این پایداری را انجام دهد در این نیست که اقدام کند، گاهی اقدام نکردن شجاعت بیشتری می‌خواهد و این ظرافتی است که حضرت به کار گرفته‌اند. وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ، اینجا هم یک نقطه این چنینی دارد، ثروت یعنی دارایی، مثل خانه، ملک، مغازه و ... ، ثروت را در جاهایی به کار می‌بریم که دارایی باشد، حضرت اینجا در چیزی که ندارد به کار می‌برد. 🔻«نداری» دو نوع است: نداشتنی که شما با تمام وجود می‌خواهی داشته باشی یا حداقل راضی نیستی یا اگر به تو بدهند خوشت می‌آید و نوع دوم اینکه می‌گویی همین که دارم کافیست و تمایلات خود را محدود می‌کنی، آمال، آرزوها و شهوات و تمایلاتی که در زندگی برای انسان پیدا می‌شود کسی با اراده و تصمیم خودش می‌گوید جلویش را گرفتم، فرض کنید برای پستی به کسی مراجعه می‌کنند و او را برای آن پست کاندید می‌کنند ولی او می‌گوید می‌خواهم آزاد و رها باشم، با تمایل و دست خودش به این نداری، منصوب نشدن، نداشتن و نرسیدن صحه می‌گذارد و آن را می‌پذیرد، این «ورع» است که حضرت می‌فرمایند این ورع و این نوع نداری که با تمایل انسان همراه است و انسان با دست خود آن را انجام می‌دهد ثروتی است که از ثروتی که در اثر دارایی است بالاتر است، زیرا با این دارایی بی‌نیاز هستی و می‌توانی کارهایی بکنی و راضی و خشنود باشی ولی آثاری که با نداری‌ای که انسان با دست خود آن را می‌پذیرد قابل مقایسه نیست، این است که زهد خودش یک ثروت و دارایی می‌شود و ملاک‌های دارایی را بیشتر دارد... این متن هنوز تمام نشده است... @AllaamehWisdom
مدرسه معارف علامه طباطبایی
شرح مطلب: در حکم نهج البلاغه در کلمات قصار، خیلی از مواقع می‌بینیم مطالبی گفته شده که در ظاهر مطالب
وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ، ورع پرهیزکاری است، پرهیزکاری به این معنا نیست که چیزی نخوری و هیچ کاری انجام ندهی بلکه زندگی عادی را انجام می‌دهی و در این زندگی عادی انسان دچار شهوات و هوی‌ها و انواع و اقسام خواسته‌هایی می‌شود که آن خواسته‌ها به طور طبیعی به او فشار می‌آورند، کسی که ورع دارد خود را عادت می‌دهد که در مقابل این خواسته‌ها مقاومت کند و اختیار خود را به این خواسته‌ها و هوی‌ها و شهوات ندهد در عین اینکه ممکن است در طی زندگی به طور طبیعی به دنبال آن خواسته ها برود، خواه تجارت باشد، ازدواج باشد، پذیرش منصبی برای خدمت باشد و ... اما ورع دارد یعنی اختیارش در دست این تمایلات، شهوات و هوی‌ها نیست و بر طبق عقل خودش جلو می‌رود، آن مقداری که عقلش ایجاب می‌کند و به او اجازه می‌دهد به دنبالش می‌رود، اگر ذره‌ای تمایلات خواست او را در جهتی ببرد که عقلش نمی‌پذیرد یک ملکه، قدرت و اقتداری درون خود دارد که اصلا به آن مرزها نزدیک نمی‌شود.
مدرسه معارف علامه طباطبایی
وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ، ورع پرهیزکاری است، پرهیزکاری به این معنا نیست که چیزی نخوری و هیچ کاری انجام ن
شرح مطلب: مثلا در کار سیاسی وقتی احتمال شائبه‌ای را می دهد (مثل کسانی که در زمان انتخابات به یک کاندید پیشنهاد کمک می‌دهند که در فضای سیاسی در همه جای دنیا شایع است) به شدت مواظبت می‌کند، پرهیزکاری دارد و تک تک این‌ها را بررسی می‌کند که مثلا پولی که الان می‌خواهند بدهند بعدا انتظار نابجایی نداشته باشند، اگر وی منصوب شد مبادا دینی از کسی که به او کمک کرده حاصل شود و باعث شود در جایی از مرز حق و باطل عبور کند. ورعی که در ظرف ما هست با ورع امیرالمومنین متفاوت است، اما هر یک از ما به تناسب خودمان وقتی که مواظبت داریم و این اقتدار و قدرت در وجود ما ایجاد شده است که مرزهای حق و باطل و هوی عقلانی برای خواست‌هایمان را با دقت مواظبت کنیم، این پرهیزکاری است. این پرهیزکاری مثل سپر انسان است چون انسان از این هوی ها و تمایلات صدمه می‌خورد، تاجر طمع می‌کند که فلان جا پول بیشتری است و از طریق این طمع فریب می خورد، انسان سیاسی هم به همین شکل. در همه کارها وقتی این ورع ملکه باشد و انسان پرهیزکاری و قدرت داشته باشد، کسی که از بیرون بیاید نمی‌تواند انسان را فریب دهد؛ همین طور در رفتارها، آرزوها و تمایلات خودش پرهیزکاری مثل سپری می‌ماند که انسان را در برابر خطرات حفظ می‌کند چون خطرات از طریق تمایلات، هوی ها و آمال و آرزوهای انسان حادث می‌شود. وَ نِعْمَ الْقَرِينُ [الرِّضَا] الرِّضَى، اثر همنشین و قرین این است که انسان با آن خوش است. وقتی شما دوست خوبی دارید و با او صحبت می‌کنید و گپ می‌زنید اثرش این است که یک شادی و نشاط و راحتی به انسان می دهد. رضایت انسان و اینکه انسان زود راضی بشود و گرفتار آمال و آرزوها نباشد، این بهترین قرین است؛ زیرا اثری که همنشین دارد این «رضا» بیشتر، بهتر و کامل تر دارد. همنشین مشکلاتی دارد، می‌تواند خوب یا بد باشد یا همیشه در دسترس نیست اما رضایت همیشه در وجود شما هست. گاهی زندگی افرادی که مشکلاتی دارند با یک رضایتی همراه است، آنها با وجود تلاش و حرکت و وجود مشکلات زندگی درجه رضایت بالایی دارند و برخی نیز برعکس، گاهی زندگی درونی افراد به نوعی است که همیشه ناراضی است و درونش همواره با یک آشوب و عدم رضایتی همراه است. وقتی این رضایت و عدم رضایت را مقایسه می‌کنیم کسی که این رضایت برایش فراهم باشد مثل این است که همیشه همنشینی – رضایت – دارد که با این همنشین همیشه خوش و راحت است. همان طور که گفته شد به این معنا نیست که تلاش نمی‌کند و کوشش و تکاپوی کمتری از فردی دارد که دچار عدم رضایت است. رضایت و تلاش کردن دو مقوله جداست، رضایت حالتی درونی است که منافاتی با تلاش ندارد بلکه فردی که رضایت دارد با قدرت، اقتدار، تسلط و اعتماد به نفس بیشتر به دنبال کار می‌رود، در حقیقت چنین فردی با یک سکون و آرامشی همراه است و به راحتی می‌تواند تصمیم بگیرد. پایان @AllaamehWisdom
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 تلاقى دو مصيبت ▪️حادثه عاشورا بر امت و دیانت اسلام، مصیبت عظیمی است و در اثر آن شادی از آسمان و زمین برداشته شده است. اما این مصیبت نه به دلیل ظاهری، بلکه بخاطر حقیقت انسانی آن است؛ در عاشورا همه چیزهایی که مى تواند مانع انسانیت شود را قربانی می‌کنند و این قربانی، توسط انسانی رخ می‌دهد که بالاترین مرتبه و مقام را داراست و بالاترین فداکاری، بالاترین ذبح، شهادت و اسارت در عاشورا رخ مى دهد. این مصیبت بزرگ بدين جهت است که انسان، وقتی که در مسیر حق قرار می‌گیرد و موانع و مشکلاتی برایش به وجود می‌آید. این موانع و مشکلات از طریق مصیبت، امکان زائل شدن پیدا می‌کند. تفاوت ما با اولیای الهی این است که آن ها، این امر را با اختیار خود و با رفتن به سوی مصیبت انجام می‌دهند و بخش بزرگی از این مصیبت را به جان خودشان می‌خرند تا راه برای ما هموار شود و در اين مسیر خود را به بالاترین مرتبه "فعلیت انسانی" می‌رسانند. هرچند که ائمه اطهار(ع) همه نور واحد هستند، اما حسین بن علی(ع) در میان تمام ابنای بشر و از میان تمامی اولیای الهی، این خصیصه را پیدا کرده که توانسته این مرتبه بالای فعلیت را به ظهور در عالم بیرون برساند. ▪️مصیبت ذاتی ما انسانها در این جهان، كه مصیبتی بالاتر از آن نیست، گرفتاری مان در لايه هاى از خود بیگانگی است. مهمترين اين لايه ها همان زندگى روزمره است كه ما را از توجه به خودمان غافل مى كند و زنجیرهایی از جنس حب و بغض و غضب که بر خود آويخته ايم. از طریق توجه به مصیبت اباعبدالله‌الحسین(ع) و مشكلات و مصیبت‌های اندکی که در زندگی برایمان رخ می‌دهد، توقفى در اين دور گردون حاصل مى شود و امکان توجه و بازگشت به خويشتن اصيلمان و رهایی از مصیبت ذاتى مان را پیدا می‌کنیم؛ به شرط این‌که به تلاقى این دو مصیبت(که در حقیقت مرتبه‌هايى از یک مصیبت هستند)، توجه کنیم و در مواجهه با مصیبت عاشورا، مصیبت خودمان را فراموش نکنیم و در توجه به مصیبت خود، مصیبت عاشورا را از یاد نبریم...
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴"اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى مَعَ اِمام هُدىً ظاهِر ناطِق بِالْحَقِّ مِنْکُمْ" از طریق حادثه عاشورا بايد سعی کرد که به خداوند تقرب جست و به سمت آن حرکتی که در پایان تاریخ قرار است رخ دهد، قدم برداشت؛ همراه بودن با مهدی آل محمد(ص) چیزی است که در زيارت عاشورا درخواست می‌کنیم. این درخواست یعنی درخواست اينكه در هر لحظه از زندگى مان و در تمامى ابعاد آن، در مسیر این نهایت، حركت كنيم و هيچ چيز را استثنا نکنيم...
مهم‌ترین بخش عاشورا و محرم بخشی است که از یک سو به رویکرد و موضع شخصی انسان باز می‌گردد و از سوی دیگر به نگاه وجودی و اگزیستانسیال انسانی. این بخش مهم که دو سوی آن به یک نقطه باز می‌گردد، اصل و اساس توجه و بهره انسان از عاشوراست. در واقع تمام این مقدمات اجتماعی و سیاسی در صورتی درست و صالح هستند، که بتوانند میدان را برای توجه وجودی به عاشورا باز کنند و بستری برای "بازگشت به خویشتن" و "پیدا کردن کرامت انسانی" و "هویت وجودی" فراهم آورند.