eitaa logo
المرسلات
10.2هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
537 ویدیو
40 فایل
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد 📌تبیین دیدگاه های امام، رهبری، علامه طباطبایی، شهید مطهری 🔰آثار و دروس استاد علی فرحانی 📌آموزش دروس حوزوی 📞 ارتباط با ادمین: @admin_morsalat
مشاهده در ایتا
دانلود
💢ضرورت بازخوانی متون اصلی علم منطق 📝سجاد انتظار ✳ دوستانی که از گذشته مطالب منطقی کانال را رصد می کنند تا کنون به این نکته پی برده اند که استاد فرحانی وضعیت معاصر را پر ابهام برآورد می کنند. این ابهام که بر علم منطق حاکم شده است ناشی از به هم خوردن مرزهای علوم مختلف عقلی است که چاره اصلی آن التزام به ضابط دقیق است اما چه می توان گفت در حالی که وقتی سخن از موضوع علم و عرض ذاتی به میان می آید داد و فغان عده ای از معاصرین به آسمان می رود! درآمیختگی عجیب مسائل متفرقه با مسائل علم منطق حقیقتی تلخ است که عجز و لابه توان رفع آن را ندارد اما بگذاریم و بگذریم. ❎ ابهامی که از آن سخن می گوییم در هم آمیختن مسائل مختلف اصولی، فلسفی، معرفت شناختی، روان شناختی و ... با مسائل علم منطق است که موجب شده است هم در مفردات تصوری این علم، هم در مسائل تصدیقی آن، هم در نظم حاکم بر مباحث، هم در گزینش سلیقه ای از عبارات قدما و در نهایت در کیفیت کاربرد قوانین این علم تاثیر مخرب داشته باشد. همه این شواهد را می توان در اصلی ترین کتاب منطقی گنجانده شده در سیر آموزشی حوزه یعنی کتاب المنطق و حواشی معاصرین بر آن مشاهده کرد؛ مصنف جلیل القدر این کتاب یک شخصیت اصولی است تا منطقی و همین بعد در قلم ایشان کاملا مشهود است. ✳ بیان نمونه های عینی موارد ادعایی فرصت دیگری می طلبد؛ ما در این نوشتار به دنبال ارائه راه حلی برای رفع این معضل هستیم که به نوعی معرفی اجمالی محتوای یکی از جلسات تدریس برهان شفا است. به نظر می رسد که در دوره کنونی، یکی از بهترین راه حل ها برای درک مذاق قدماء در علم منطق-فارغ از پذیرش یا عدم پذیرش سخنان آنان- مراجعه به متون اصلی این علم است که در راس آن ها متن وزین شفاء قرار دارد. در این جا به طور نمونه بخشی از این متن را که توسط استاد تدریس شده است مرور می کنیم تا روشن شود که چگونه برخی از ابهام هایی که ما با آن ها مواجهیم یکی پس از دیگری حل می شوند: ✅ یکم: از جمله اصطلاحاتی که در علم منطق وجود دارد اصطلاح «یقین» است که به دو معنای معنای یقین بمعنی الاعم و یقین بمعنی الاخص تفسیر شده است. همین تفسیر دوگانه منشا اختلافاتی است از جمله این که آیا جهل مرکب مشمول تعریف علم یا یقین قرار می گیرد یا خیر؟! حقیقت مساله آن است که یقین بمعنی الاعم از مصادیق دخل و تصرفات اصولیون در علم منطق است که هیچ ضابطه ای بر آن حاکم نیست و در صورت پذیرش آن باید مسائل لایقف دیگری نظیر قطع قطاع و... را نیز وارد علم منطق کرد. از نگاه منطقیین کلمه منحصر در یک معنا است که همان معنای اخص است. یقین به معنای اعتقاد جزمی به ثبوت الف بر ب و استحاله رفع الف از ب است و به این ترتیب یقین از دو رکن تشکیل می شود. بوعلی در عبارات خود از اطلاق کلمه یقین بر اعتقادی که رکن دوم آن حاصل نشده است پرهیز می کند و عبارات علامه طباطبایی نیز دقیقا مطابق بر همین رویکرد است. ✅ دوم: یکی از موارد تشتت عجیب عبارات معاصرین، مربوط به شروط مقدمات برهان است که شروط متکثر و متعددی را بدون این که ضابط اصلی و مناط حقیقی این شروط مشخص شود لیست می کنند. این تشتت در عبارات بوعلی وجود ندارد. ایشان پس از تحکیم جایگاه یقین در منطق و به خصوص در صناعت برهان، به صورت ریاضی و متسلسل، شرایط مقدمات برهان را استنتاج می کنند. یکی از ثمرات این نظم، روشن شدن مفاهیم تصوری قضایای و انواع جهات قضیه و ارتباط آن ها با مواد قضایا است. استاد در ضمن این بحث به بررسی این سوال مهم تصوری می پردازند که با وجود اینکه مواد قضایا و به تعبیر دیگر، واقعیت خارجی نسب قضایا منحصر در سه حالت است اما جهات ذهنی تا بالاتر از چهل مورد نیز افزایش پیدا می کنند؟! آیا انطباق ذهن بر خارج در این جهات در نظر گرفته شده است یا خیر؟! ✅ سوم: امروزه نگاهی افراطی یا به تعبیر دیگر تفریطی به علم منطق وجود دارد؛ در این نگاه علم منطق ناکارآمد است و توان عصمت بخشی به فراگیران خود را ندارد؛ زیرا بسیاری از کسانی که علم منطق را یاد می گیرند در تفکرات خود دچار اشتباهات بسیاری می شوند. این نگاه تفریطی در حقیقت از یک نگاه افراطی به علم منطق نشات میگیرد؛ این نگاه افراطی منطق را پدیده ای ماشینی و مکانیکی در نظر می گیرد که باید به صورت خودکار وظیفه خودش را انجام دهد. نگاه فوق با زاویه دید قدما کاملا متقابل است. این نکته در عبارت مربوط به تعریف برهان از جانب ارسطو، توسط بوعلی سینا لحاظ شده است. بوعلی سینا تاکید دارد که وصف یقینی که در تعریف آمده است وصف مقدمات برهان است در حالی که برخی از بزرگان معاصرین این قید را لغو می دانند زیرا یقینی بودن نتیجه، یقینی بودن مقدمات را دربر دارد اما این اعتقاد نیز ناشی از فاصله گرفتن از شم منطقی قدمایی است. توضیح استاد در این رابطه علاوه بر اینکه دلیل اصرار بوعلی بر تعلق وصف یقین به مقدمات را روشن می کند، نوع نگاه قدما به کاربرد علم منطق را نیز شرح می دهد و بودن و لازم المراعات بودن منطق را در متن قواعد خود منطق نشان می دهد. ✅ چهارم: بازگشت انواع طرق استدلالی در مباحث حجت منطق امری مسلم برآورد می شود اما کیفیت توضیح آن از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا ابهام تصوری در بازگشت مواردی چون و تمثیل به قیاس برهانی باعث شده است که برخی از بزرگان معاصرین به طور کلی استقراء و مباحث پیرامون آن را انکار کنند. از یک سو کتاب الموجز استقراء تام را مفید نتیجه جدید و کلی نمی داند و از سوی دیگر برخی که درگیر مسائل معرفت شناختی هستند یقینی بودن مواد تجربی و قیاس برآمده از آن را انکار می کنند. ♻ هدف اساسی ما از طرح نوشتار فوق این است که نشان بدهیم آن چه که امروز به عنوان علم منطق یاد می گیریم فارغ از صحت سنجی آن، با آن چه که قدما و در راس آن ها بوعلی سینا(رحمه الله علیه) در نظر داشته اند تفاوت ها و فاصله های جدی دارد. شاید تاکید استاد مطهری (رحمه الله علیه) برا اینکه حکما بعد از بوعلی نتوانسته اند به دقت های سخنان ایشان توجه کنند و راه های دیگری را طی کرده اند موید همین نکته باشد. ♨♨صوت این جلسه از برهان شفا را از لینک زیر دریافت کنید👇👇 🔊https://eitaa.com/majazi_almorsalaat/457 @almorsalaat
♻️در وصف دقیق و زیبایی که حضرت استاد شیخ علی فرحانی درمورد علم اصول بیان فرموده اند نکات و فواید زیادی وجود دارد که در نگرش و هدف طلبه از دروس حوزه، سبک و روش و زمان و سرعت تحصیل آن علوم تأثیر بسزایی دارد. 🔻اولا نام «چهار راه» به خاطر لزوم فراگیری علوم متفاوتِ دخیل در استنباط است. قرار است که همۀ علومی که دخیل در استنباط اند، در رسیدن به این هدف مقدس مشارکت و هم افزایی داشته باشند تا حاصل مصدر و عصارۀ آن ها در راه تحقق این هدف مقدس نقش آفرینی کنند. پس این علوم اند و قرار است با هم افزایی ما را به مقصدی برسانند نه اصالی، و خود علم اصول هم که پلیس و تنظیم کننده این علوم است آلی است و قرار است برای رسیدن به آن غایت مقدس (استنباط) کمر به مدیریت حد و حدود آن علوم ببندد. همین نکتۀ ابتدایی تأثیر چشم گیری در کیفیت و سرعت خواندن علوم و جلوگیری از توّرم و طولانی شدن آن ها دارد. و اینکه هر علمی باید به اندازه ای که حجیت و اعتبار دارد در این راه نقش آفرینی کند و در نهایت با تجمیع این حجج و سبک سنگین کردن آن ها به حجت نهایی رسید (سبک مرحوم شیخ در کتاب رسائل «»). 🔻ثانیا نام مقدس این چهار راه «استنباط» -که قرّة عین و غایت القصوی علما در طول تاریخ است- می باشد. پلیس چنین چهار راهی که تأثیر مسقتیم و بسیار نزدیکی در استنباط دارد، ارزش و جایگاه والایی خواهد داشت. غفلت از این نکتۀ برخی از علماء را در میکانیزم تشخیص دایرۀ و شعاع منابع دینی و حجیت بخشی به اسناد منابع و حتی حجیت بخشی به حیث دلالی آن ها به افراط و تفریط کشانیده است! پلیس این چهار راه مقدس علم «اصول» است، نه علم «رجال» و علوم ادبی و لغت شناسی! برای فهم چگونگی مدیریت و تأثیر علم اصول بر دیگر علوم می توان شواهد زیادی آورد و کیفیت این مدیریت را به زیبایی ترسیم کرد. 🔸در اینجا یک مثال از مدیریت علم اصول بر علوم ادبی و کتب لغوی را از کتاب گرانسنگ المیزان ذکر می کنیم: علامۀ طباطبایی «ره» ابتدا معنای لغت «ولاء» را به طور کامل از کتاب مفردات راغب نقل می کند. در وهلۀ بعد با مبنای اصولی خود در مبحث «وضع» علم اصول قول ایشان را تنظیم کرده و سیر عقلائی پیموده شده در این لغت را بیان می کند. 🔹وقوله تعالى: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا» قال الراغب في المفردات: الولاء (بفتح الواو) و التوالي أن يحصل شيئان فصاعدا حصولا ليس بينهما ما ليس منهما، و يستعار ذلك للقرب من حيث المكان و من حيث النسبة و من حيث الصداقة و النصرة و الاعتقاد، و الولاية النصرة، و الولاية تولي الأمر، و قيل: الولاية و الولاية (بالفتح و الكسر) واحدة نحو الدلالة و الدلالة و حقيقته تولي الأمر، و الولي و المولى يستعملان في ذلك، كل واحد منهما يقال في معنى الفاعل أي الموالي (بكسر اللام) و معنى المفعول أي الموالي (بفتح اللام) يقال للمؤمن: هو ولي الله عز و جل و لم يرد مولاه، و قد يقال: الله ولي المؤمنين و مولاهم. قال: و قولهم: تولى إذا عدي بنفسه اقتضى معنى الولاية و حصوله في أقرب المواضع منه يقال: وليت سمعي كذا، و وليت عيني كذا، و وليت وجهي كذا أقبلت به عليه قال الله عز و جل: «فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها، فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ، وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ» و إذا عدي بعن لفظا أو تقديرا اقتضى معنى الإعراض و ترك قربه. انتهى. 👌و الظاهر أن القرب الكذائي المعبر عنه بالولاية، ما اعتبره الإنسان إنما اعتبره في الأجسام و أمكنتها و أزمنتها أستعير لأقسام القرب المعنوية بالعكس مما ذكره لأن هذا هو المحصل من البحث في حالات الإنسان الأولية فالنظر في أمر المحسوسات و الاشتغال بأمرها أقدم في عيشة الإنسان من التفكر في المعقولات و المعاني و أنحاء اعتبارها و التصرف فيها. 📚الميزان في تفسير القرآن، ج‏6، ص: 11 ✍حجت الاسلام عباس افروزی ۰۱/۰۱/۰۷ @almorsalaat