📌 فهَذَا مَقَامٌ مَكْنُونٌ لا يمَسُّهُ الّاالْمُطَهَّرونَ
🔰علامه سید محمد حسین طهرانی
💢در اخبار زيادى وارد شده است كه نيّت سه مرتبه دارد، منها ما قال الصّادق عليه السّلام: العُبَّادُ ثَلاَثَةٌ: قَوْمٌ عَبَدُوا اللَهَ خَوْفًا فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبيدِ، وَقَوْمٌ عَبَدُوا اللَهَ طَمَعًا فَتِلْكَ عِبادَةُ الاُجَراءِ، وَقَوْمٌ عَبَدُوا اللَهَ حُبًّا فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأحْرارِ.
💢در اثر تأمّل و دقّت واضح خواهد شد كه عبادت دو دستۀ اوّل به حقيقت صحيح نيست زيرا عبادت آنها به خدا و براى خدا نبوده و مرجع عبادت آنها به خودپرستى است و در واقع آنها خود را پرستيدهاند نه خداى تعالى را، چون بازگشت عبادت آنها به همان علائق و مشتهيات نفسانى است، و چون خودپرستى با خداپرستى جمع نمىشود بنا بر اين بايد بر حسب نظريّۀ اوّل، اين جماعت به خدا كافر بوده و خدا را منكر باشند ليكن چون قرآن كريم به نصّ خود اصل خداپرستى را فطرى هر بشرى بيان فرموده است و هرگونه تغيير و تبديلى را در خلقت نفى نموده است:
💢فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يعْلَمُونَ .
💢بنابراين انحراف بشر از جادّۀ خداپرستى نيست بلكه از جادّۀ توحيد است كه خدا را در فعل و صفت واحد نمىدانند بلكه غير او را با او سهيم و شريك مىكنند، و لذا قرآن در همه جا براى اثبات توحيد خداوند و نفى شرك از او قيام فرموده است. و بر اين اساس دو دستۀ اوّل خدا را در منظور خود سهيم و شريك مىدانند و در عين خداپرستى نيز از خودپرستى دست باز نمىدارند و فعل خود را در عبادات براى هر دو منظور بجا مىآورند و اين همان شرك است، و در حقيقت اين دو گروه، مشرك به خداى متعال مىباشند كه به نصّ قرآن براى آن آمرزشى نيست.
💢إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ .
💢بنابراين عبادت آنها ابدا مثمر ثمر نبوده و آنها را به خداى متعال نزديك نخواهد ساخت.
💢امّا دستۀ سوّم كه خدا را بر اصل محبّت مىپرستند كه همان عبادت احرار است و در بعضى از روايات وارد است كه تِلْكَ عِبادَةُ الْكِرَامِ
💢اين همان عبادت صحيحۀ واقعيّه است و به آن نمىرسند مگر پاكان درگاه الهى. فهَذَا مَقَامٌ مَكْنُونٌ لا يمَسُّهُ الّاالْمُطَهَّرونَ
💢محبّت عبارتست از انجذاب، يعنى كشيده شدن چيزى به سوئى و حقيقتى. دسته سوّم گروهى هستند كه پايۀ عبادت و پرستش خود را بر محبّت و كشش به سوى خدا قرار داده غير از كشيده شدن به سوى او و تقرّب به حضرت او هيچ مقصود و منظورى ندارند و صرفاً همان انجذابى كه از ناحيه محبوب در خود حسّ مىكنند داعى و محرّك آنها به سوى محبوب و موجب حركت آنها بدان حريم است.
💢در بعضى از اخبار وارد شده است كه حقّ تعالى را از آن جهت كه اهليّت عبادت دارد پرستش نمائيد. و معلوم است كه اين اهليّت بازگشتش به صفات الهى نبوده بلكه راجع به مقام ذات مقدّس اوست جَلَّ جَلَالُه و عَظُمَ شَأنُهُ، و بنا بر اين مفادش آن خواهد بود كه خداوند را چون خداوند است عبادت كنيد:
💢الَهى مَا عَبَدْتُكَ خَوْفًا مِنْ نَارِكَ وَ لا طَمَعًا فِى جَنَّتِكَ، بَلْ وَجَدْتُكَ اهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُكَ.
💢انْتَ دَلَلْتَنى عَلَيْكَ، وَ دَعَوْتَنى الَيْكَ، وَ لَولاَ انْتَ لَمْ أ دْرِ مَا انْتَ.
@almorsalaat
📌#فهرست
📌#مجموعه_آثار_و_بیانات استاد علی فرحانی
💢دروس منطق
👈(المنطق، جمع بندی منطق، برهان و عرض ذاتی، برهان شفا)
eitaa.com/almorsalaat/1351
💢دروس فلسفه
👈(بدایه، نهایه، شواهد، اشارات، مبانی حکمت، عرض ذاتی از نگاه علامه طباطبایی و حضرت امام، تبیین هماهنگی نظام فلسفی امام و علامه)
eitaa.com/almorsalaat/1348
💢دروس اصول فقه
👈(الموجز، اصول الفقه، رسائل، کفایه، مناهج، تعادل و تراجیح امام خمینی، آشنایی با نظام اجتهادی امام خمینی، اصول فقه فرهنگ، اعتبار و عقلا)
eitaa.com/almorsalaat/1355
💢دروس فقه
👈(لمعه و مکاسب، لاضرر امام خمینی، اجتهاد و تقلید امام خمینی)
https://eitaa.com/almorsalaat/6679
💢مجموعه جلسات انسان شناسی در قرآن
http://www.ostadfarhani.ir/morsalat/maaref/ensandarghoran/
💢دوره ولایت در قرآن
https://eitaa.com/almorsalaat/7322
💢مجموعه بیانات اخلاقی و عرفانی استاد
http://www.ostadfarhani.ir/morsalat/audio/akhlagh/
💢مجموعه جلسات تدریس منیة المرید
https://eitaa.com/almorsalaat/6333
💢مجموعه جلسات #طلبه_موفق (روش تحصیل و برنامه ریزی)
eitaa.com/almorsalaat/4489
💢سلسله جلسات مصباح اندیشه
https://eitaa.com/almorsalaat/7307
💢مجموعه جلسات مرتبط با علوم انسانی اسلامی
eitaa.com/almorsalaat/2146
💢مجموعه تدریس ها و جلسات پیرامون امام خمینی (ره)
eitaa.com/almorsalaat/4613
💢مجموعه تدریس ها و جلسات پیرامون علامه طباطبایی (ره)
eitaa.com/almorsalaat/2411
💢مجموعه تدریس ها و جلسات پیرامون شهید مطهری(ره)
https://eitaa.com/almorsalaat/4643
@almorsalaat
📣#اطلاعیه
📝برنامه تدریس های استاد علی فرحانی در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۱
🔹مکاسب 6 - القول فی ماهیة العیب / 7-8 صبح/ مدرسه فقهی امام باقر (ع)
🔹کفایه 5 - اصول عملیه / 8-9 صبح/ مدرسه فقهی امیرالمومنین (ع)
🔹 الفائق / 9-10 صبح/ مدرسه فقهی امیرالمومنین (ع)
🔹مکاسب - خیارات / ساعت 10 -11/ مدرسه فقهی ائمه اطهار (ع)
🔹مکاسب - شرایط العوضین/ یک ساعت بعد از اذان ظهر/ مدرسه فقهی دارالهدی
🔹رسائل - قطع و ظن / دو ساعت بعد از اذان ظهر/ مدرسه فقهی دارالهدی
🔹قواعد عامه فقه فرهنگ
🔹 فقه روابط اجتماعی
📌 در حال تکمیل.....
#پای_درس_استاد
@almorsalaat
7.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#طلبه_موفق| علم پیشرفت میکند!
🎙استاد شیخ علی فرحانی
📚گزیده تدریس نهایه الحکمه
#طلبه_موفق
@almorsalaat
♨️اهمیت آشنایی طلاب با مسائل و تحولات عالم و پیشرفت های علمی، در راستای #موضوع_شناسی در استنباط احکام
🔰 آیت الله العظمی امام خامنه ای
🔅🔅🔅🔅🔅🔅
✨قم و دیگر حوزهها، از تحولات عالم نبایستی برکنار بمانند. کسانی که تدبیر امور حوزه را به دست دارند، باید فکری کنند و ترتیبی دهند که طلاب در جریان مسائل عالم قرار گیرند. چنین نباشد که از پیشرفتهای عالم، از حوادث عالم، از موضوعات علمی، از اکتشافات جدید در زمینههای مختلف - چه در زمینههای علوم طبیعی و چه بخصوص در زمینههای علوم انسانی - اینها برکنار و دور باشند.
✨چرا؟ برای اینکه یک رکن مهم برای فتوا، اطلاع از #موضوع است. اگر فقیه، موضوع را نشناسد، نخواهد توانست کما هو حقه، از دلیل شرعی، حکم الهی را استنباط کند.
✨فرض کنید کسی میخواهد مثلاً در باب کر حرف بزند؛ نباید بداند آب چیست!؟ فرض کنید در گوشهای نشسته باشد و لیوان لیوان، یا قطره قطره، در حلق او آب ریخته باشند - البته فرض غیرممکن یا بسیار مستبعدی است؛ اما در عالم تصور - میشود چنین انسانی بفهمد که کر، میزان کر، تطهیر کر، یا آب جاری چیست؟ چگونه میخواهد اینها را استنباط کند؟ اصلاً میتواند استنباط کند؟ میتواند موضوع و حکم را بفهمد؟
✨اگر فقیه موضوع را نداند، بسیار مشکل است که بتواند حکم را درست بداند. بسیاری از جاها انسان فتاویای را ملاحظه میکند و میبیند که این فتاوی، رسا و کامل نیست. وقتی برمیگردد، میبیند موضوع برای فتوا دهنده، درست روشن نبوده است. در بسیاری از مباحث فقهی، ما به این برخورد میکنیم. میبینیم که در مسألهای، اغلب فقها به یک امر فتوا دادهاند. انسان تعجب میکند. واقعیات زندگی را که نگاه میکند، میبیند حکم شرعی در این قضیه، نمیتواند این باشد. بعد که تأمل میکند، سیر میکند؛ میبیند موضوع و شقوق موضوع، در زمان صدور آن فتوا، درست روشن نبوده است. یا شقوقی داشته، که آنها در حوزه فقها نبوده است، یا بعداً شقوقی به وجود آمده است که آن زمان که راجع به این موضوع بحث میکردند، این شقوق وجود نداشته است.
✨پس، چنانچه طلبه و فاضل جوان، از مسائل عالم مطلع شد و در جریان امور قرار گرفت، این به او در فهم احکام الهی و شرعی و فتوای صحیح و نزدیک به واقع، کمک خواهد کرد. راهش هم این است که طلاب از این معلومات برکنار نمانند.
✨در حوزهی قم، باید روشهایی را برای این قضایا انتخاب کنند. مثلاً با کمک کردن به گسترش معلومات، یا مطرح کردن بعضی از مسائل روز در مجلات اختصاصی حوزهها، یا تخطئه نکردن کسی که مطالعات روز دارد، و از این قبیل روشها.
📚 بیانات ۷۱/۶/۲۹
#کلام_ولی
#حوزه_علمیه
#موضوع_شناسی
#علوم_انسانی_اسلامی
#وحدت_حوزه_و_دانشگاه
🌐 المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد
@almorsalaat
25.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#تاریخ| اشاره ای به علت تاریخی صلح امام حسن علیه السلام
🎙استاد شیخ علی فرحانی
📚نشست علمی؛ سال 98
#تاریخ #امام_حسن(ع)
@almorsalaat
📌«النبی اولی بالمومنین من انفسهم» در شأن ولی امر و حاکم شرع است/ اسلام برای اجتماع، حق و اصالت قائل است
🔰شهید مطهری اعلی الله مقامه الشریف
💢پس به دليل اينكه اجتماع، خودش وجود دارد چون تركيب وجود دارد و به دليل اينكه اجتماع وحدت دارد و به دليل اينكه اجتماع مسير و خط سير دارد؛ تكامل دارد، عمر دارد، حيات و موت دارد و نمىتواند نداشته باشد، اجتماع حقوق دارد.
💢پس حرف اصالت فردىها كه بكلى اجتماع را امرى اعتبارى مىدانند غلط است.
💢ما در قرآن آيهاى داريم: النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ پيغمبر اولى بر مؤمنين است از خودشان، يعنى پيغمبر بر مؤمنين حقى دارد كه از حق خود مؤمنين بر مؤمنين بيشتر است؛ يعنى شما مالك نفس خودتان هستيد، مالك ثروت خودتان هستيد، مالك احترام و آبروى خودتان هستيد، ولى پيغمبر يك مالكيتى دارد بر نفس و مال و حيثيت شما كه از مالكيت شما بر خود شما قوىتر است. چرا؟
💢براى اينكه شما مالك نفس يا ثروت خودتان نيستيد كه هرجا بخواهيد در آن تصرف كنيد، حتى مالك حقيقت خودتان هم نيستيد. در حديث است كه مؤمن عِرضش در اختيار خودش نيست. ولى پيغمبر مالك نفس مؤمنين هم هست، يعنى آنجا كه مصلحت بداند نفس مؤمنين را هم مىتواند فدا كند.
💢اما اينكه پيغمبر اولويت دارد بر مؤمنين از نفس خودشان، يعنى چه؟ اين حقى كه دارد، بر كه دارد و به نفع كه؟ اين حقى كه خدا براى پيغمبر قائل شده است، به نفع چه كسى قائل شده است؟ آيا به نفع شخص پيغمبر قائل شده است؟ يعنى خدا براى پيغمبر اين حق را قائل شده است كه او همه مؤمنين را فداى نفس خودش بكند؟
💢نه، پيغمبر ازآنجهت كه ولىّ امر مسلمين است، ازآنجهت كه سرپرست اجتماع مسلمين است، ازآنجهت كه نماينده كامل مصالح اجتماع است، خدا اين حق را به او داده است كه در آنجا كه مصلحت اجتماع بداند، فرد را فداى اجتماع كند. هيچ كس چنين حرفى نزده است كه پيغمبر اين حق را به نفع شخص خودش دارد؛ معنى ندارد.
💢اولًا پيغمبر از نظر شخص خودش احتياجى به مردم نداشت كه بخواهد مردم را فداى زندگى شخصى خودش بكند، و ثانياً احدى چنين حرفى نمىزند.
💢آيا اين حقى كه پيغمبر دارد، فقط مال شخص پيغمبر است؟
💢نه، به امام هم منتقل مىشود؛ يعنى امام هم بعد از پيغمبر سرپرست و نماينده اجتماع مىشود و اين حق بهاو منتقل مىگردد.
💢آيا اين حق منحصر به پيغمبر و امام است يا به هركسى كه از ناحيه خدا حكومت شرعى داشته باشد، به نيابت از پيغمبر و امام منتقل مىشود؟
💢اين حق به او هم منتقل مىشود.
💢اينها دليل بر اين است كه اسلام براى اجتماع حق قائل است، چون براى اجتماع اصالت و حيات قائل است، و واقعاً اجتماع يك وحدتى دارد و اعتبار مطلق نيست.
📚اسلام و مقتضیات زمان، ج اول، ص 201
#اندیشه_مطهر
@almorsalaat
37.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#نهایه_الحکمه| الجزئی «بما أنه متغیر زائل» داخل در فلسفه نیست/ معنای قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا
🎙استاد معظم شیخ علی فرحانی
📚گزیده تدریس نهایه الحکمه
📌تقریر کامل توضیحات استاد، حتما مطالعه کنید👇👇👇
@almorsalaat
📝#نهایه_الحکمه| علامه معتقدند «الجزئی بما انه متغیر زائل» داخل در فلسفه نیست!
📌تقریر تدریس نهایه الحکمه استاد شیخ علی فرحانی(1396).
🔰مقرر: احسان چینی پرداز (@Chinipardaze)
💢مرحوم علامه طباطبایی در مقدمه نهایه الحکمه می فرمایند که فلسفه از «جزئی بما أنه متغیر زائل» بحث نمی کند.
💢آیت الله مصباح به این عبارت اشکال می کنند:
1⃣اولا حرف علامه مبتنی بر الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا است اما آیت الله مصباح در برهان شفا و بالتبع آیت الله فیاضی قبول می کنند که برهان در جزئی جاری است لذا قاعده «الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا» صحیح نیست.
💢شاهدش این است که برخی قیاس ها در عین اینکه مقدمه اولشان جزئی است اما قیاس، یک قیاس صحیح و منتج است:
◽️صغری: ارسطو انسان است
◽️کبری: انسان ضاحک است
◽️نتیجه: ارسطو ضاحک است
2⃣ثانیا سلمنا که این قاعده صحیح باشد اشکال بعدی این است که علامه خواستند این قاعده را منشا قرار بدهند که فلسفه بحث از کلیات میکند در حالی که همه علوم بحث از کلیات می کنند و این قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا اختصاص به فلسفه ندارد و این قاعده از منطق که خادم العلوم است گرفته شده است لذا باید در جمیع علوم جاری باشد.
3⃣ثالثا کلیت فلسفی یک کلیت اختصاصی است یعنی معقولات ثانیه فلسفیه؛ اما کلیت در علوم دیگر کلیت معقولات اولی و محصورات اربعه است کما اینکه ریاضی در مورد عدد و فیزیک در مورد حرکت سخن میگوید و اینها کلی ماهوی اند اما در فلسفه کاری به معقولات اولی نداریم
📌الجواب:
💢در ابتدا نسبت به اشکال سوم باید گفت:
1⃣اولا این کلام نقض مبنای خود مستشکل است زیرا خود مستشکل قائل است که اثبات موضوعات علوم به دست فلسفه است در حالی که موضوعات علوم، هل بسیطه و ماهیات اند، پس در نگاه خود مستشکل فلسفه باید در مورد ماهیات و معقولات اولی هم بحث کند.
2⃣ثانیا علامه دنبال کلیت به معنای معقول ثانی فلسفیه نیست. چه اینکه علامه قائل است که هل بسیطه هم از احوال موجودیت اشیاء است و تمام هل بسیطه ها حتی هل بسیطه های علوم تجربی، فلسفی اند
💢زیرا حتی در نظام مشاء «ماهیت وقتی در هل بسیطه می آید اسم اش معقول اولی نیست بلکه از عوارض خاصه موجود بما هو موجود است» لذا فلسفه می تواند آن را اثبات کند یعنی در گزاره «الانسان موجود» موجودیت عین انسان است و انسان، ماهیت و حد نیست به خلاف ماهیت در هل مرکبه که به علیت مقولی بازگشت میکند.
💢 یعنی در هل بسیطه تفاوت بین معقول اولی و ثانی منطقی و ثانی فلسفی نداریم. تفاوتی که بین معقول ثانی فلسفی با سائر مفاهیم در فلسفه هست این است که فلسفه هل مرکبه معقولات ثانیه فلسفیه را هم متکفل است اما هل مرکبه هیچ یک از مفاهیم دیگر را متکفل نیست.
💢اما از طرفی امکان ندارد که بخشی از این هل بسیطه ها را بحث کنیم و بخشی را کنار بگذاریم و از طرفی امکان ندارد که همه هل بسیطه را بحث کنیم زیرا هم عمر کفاف نمی دهد و هم احاطه و علم به جمیع موجودات نداریم به همین خاطر بحث از هل بسیطه ها را کنار می گذاریم.
💢لذا علامه تصریح می کند «فإذا بحثنا هذا النوع من البحث- أمكننا أن نستنتج به- أن كذا موجود و كذا ليس بموجود- و لكن البحث عن الجزئيات #خارج_من_وسعنا»
📌اما نسبت به اشکال اول و دوم باید گفت:
1⃣اولا عبارت علامه جزئی بما هو جزئی نیست بلکه تصریح به جزئی «بما هو متغیر زائل» کرده اند در حالی که موضوع قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا، جزئی بما هو جزئی است.
💢به عبارت دیگر مستشکل بین جزئی و کلی باب برهان با جزئی و کلی صورت قیاس اشتباه کرده است. زیرا قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا جزء قواعد عامه اقترانی است و از قواعد باب صورت است نه قواعد باب ماده. اما جزئی و کلی در شروط مقدمات برهان به معنای کلیت در صدق است نه کلیت در اندراج.
💢لذا اینکه ایشان میفرماید جزئی در برهان استفاده میشود صحیح است اما ربطی به قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا ندارد.
💢توضیح اینکه همانطور که علامه در جلد اول حاشیه اسفار (ص 30) تبیین میکنند:
💢الجزئی لایکون کاسبا و لا مکتسبا از قواعد عامه اقترانی است و ربطی به گزاره ندارد بلکه مرتبط با قالب قیاس است. بنابر اینکه تمام قواعد عامه اقترانی به یک قاعده یعنی «لزوم تکرار حدوسط» باز می گردند، الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا شأن حدوسط است یعنی حدوسط نمی تواند جزئی (مانند زید) باشد و الا اندراج صغری تحت کبری شکل نمیگیرد و اتصال حداصغر و حداکبر برقرار نمیشود.
💢به عبارت دیگر زید و عمرو خصوصیت مشترکه و مختصه دارند و «جزئی» یعنی لحاظ خصوصیت مختصه. پس اگر از خصوصیت مشترکه زید (مانند انسانیت) به خصوصیت مشترکه عمرو سیر کنیم که حدوسط جزئی نیست اما خصوصیت مختصه هر یک با خصوصیت مختصه دیگری متباین اند و از یکی به دیگری سیر نمیشود. لذا نه با جزئی می شود برهان اقامه کرد نه میشود بر آن برهان اقامه کرد.
💢اما در مثالی که مستشکل بیان کرد، این اشکال وجود ندارد زیرا حدوسط آن قیاس، انسان است که البته کلی است نه جزئی. پس قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا قاعده صحیحی است و محال است که در آن خدشه شود و خود مستشکل هم نمی تواند در آن تشکیک کند.
💢از این رو جزئیت در قاعده «الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا» ربطی به قضیه شخصیه ندارد کما اینکه در باب برهان همه منطقیین قبول دارند که قضیه شخصیه هم می تواند مقدمه و هم می تواند نتیجه برهان واقع شود زیرا کلیت در شروط مقدمات برهان به معنای کلیت در صدق است که منافاتی با قضیه شخصیه ندارد.
💢مضاف به اینکه این مطلب مربوط به منطق مادی است و جزئی به معنای قضیه شخصیه مربوط به باب برهان است در حالی که قاعده الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا مختص به منطق صوری بوده و اجنبی از آن است. به عبارت دیگر جزئیت و کلیت در منطق صورت صفت مفاهیم و تصورات است در حالی که باب برهان بحث از قضایا و تصدیقات است لذا معنا ندارد که الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا را در فضای باب برهان بیاوریم.
💢ملاک در اینکه قضیه ای بتواند در مقدمات برهان اخذ شود کلیت در صدق و دوام در صدق و ضرورت در صدق است زیرا برهان باید مفید یقین بالمعنی الاخص باشد که یقین بالمعنی الاخص تابع علم علت موجبه بوده و علم به علت موجبه همیشه همراه معلول اش هست لذا هم کلیت در صدق دارد(1) و هم دوام در صدق دارد(2) و هم ضرورت در صدق دارد(3)
💢البته که قضیه شخصیه (مثلا زید ضاحک است) هر سه شرط را دارد.
💢زیرا کلیت در صدق یعنی زید تا زید است ضاحک است یعنی در هر حالتی و هر شرائطی و هر جائی زید ضاحک است و این مطلب دوام هم دارد یعنی از جهت زمانی، دائمی است. ضرورت هم که تابع علیت است باز موجود است زیرا ضحک (عرض خاص) معلول جوهر انسانیت (صورت نوعیه) است و زید هم انسان است.
💢پس کلیت در باب برهان یعنی کلیت در صدق اما کلیت در فضای حدوسط و صورت قیاس، کلی (ما یصدق علی کثیرین) در مقابل جزئی است (یعنی الجزئی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا)
💢اما اینکه علامه قید زده است «الجزئی بما هو متغیر زائل» یعنی دوام در صدق ندارد به همین خاطر است که برهانی نبوده و وارد در فلسفه نمی باشد.
💢از این رو هیچ یک از اشکالات مستشکل وارد نبوده و عبارت علامه در نهایت صحت و دقت است
💢مضافا به خلاف اینکه آیت الله جوادی در رحیق به طور کلی جزئیات مادی را برهان پذیر نمی دانند باید گفت اگر قید «بما هو متغیر زائل» نباشد جزئیات مادی هم برهان پذیرند یعنی عالم ماده که عین الحرکه است، اگر از منظر حرکت توسطیه، ایست پیدا کند برهان پذیر است.
💢به همین خاطر به جزم می توانیم بگوییم که «ارسطو در قرن 4 قبل از میلاد مسیح علیه السلام می زیست» این جمله صحیح و برهانی است زیرا «بما هو متغیر زائل» نیست.
💢لذا در نگاه علامه هم جزئی از حیث ثبات اش (زید موجود) و هم ماهیت (الانسان موجود) و هم معقول ثانی فلسفه (العلة موجودة) و حتی گزاره «الکلی العقلی موجود» که معقول ثانی منطقی است، گزاره های فلسفی اند.
💢از این رو علامه تعبیر به «بما هو متغیر زائل» می کند که به خاطر اینکه شرط دوام در صدق را ندارد برهانی نیست و این کلام هم کاملا صحیح و بدون اشکال است.
#پای_درس_استاد
@almorsalaat