eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
1.1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
971 ویدیو
74 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌺🌷🌷🌷 🌺🌷 برای چی؟؟؟؟؟؟ (ع)- اوایل خرداد 65 ✍✍✍ راوی : اولین نیروهایی که بعد از عقب نشینی دشمن از وارد منطقه شدند های_تخریب بودند یعنی حاج علی روح افزاء اولین نفر و پیشقراول بود و برای شناسایی دشمن رفت و بعد هم سایر بچه های تخریب برای پاکسازی به منطقه اعزام شدند. روزهای اول 65 بود بود و هوا هم گرماش رو به رخ میکشید. هنوز پیکر مطهر شهدا از توی منطقه عقب نرفته بود پیکرهایی که نزدیک 15 روز از شهادتشون میگذشت و در منطقه درگیری با دشمن رها شده بودند. یک مقدار که مسیرها از دشمن پاک شد هم اومدند برای جمع آوری شهدا... پیکر مطهر بیش از صد شهید از خاک گرم فکه برداشته شد که حاج _حسین_اسکندر_لو هم یکی از اون ها بود. در روزهای گرم منطقه فکه سرگرم پاکسازی میدان مین بودند. تقریبا تمامی نیروها مشغول به کار بودند. توی منطقه درگیری عملیات سیدالشهداء علیه السلام پر بود از . تقریبا جای جای چتر منوری به سیم خاردار و یا پایه ی تله های و یا به سیم تله ها گیر کرده بود و با وزش باد خودنمایی میکرد. همه ی بچه ها مشتاق بودند یه از این سرزمین به یادگاری ببرند. و حتی سر دستیابی به یه چتر منور خمپاره 120 که خیلی هم بزرگ بود بگو مگو میکردند. اون هایی که ساعات اولیه پاکسازی به چتر منور رسیده بودند خوش به حالشون شده بود اما اونهایی که با اومدن صاحب میشدند با غرولند باید رو تحویل میدادند. هم حرفش یک کلام بود. میگفت همین که گفتم... حرف نباشه... کسی بر نمیداره در جواب اعتراض بچه ها همون حرف رو تکرار میکرد. به شوخی میگفت: میخوام با برای دخترم چارقد درست کنم. یاد همشون بخیر 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
چه میکردند👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿 13 روز از فروردین 66 گذشته بود . به خاطر فرارسیدن ماه شعبان وایام ولادت امام حسین (ع) ، حضرت عباس(ع) و امام سجاد (ع) بچه های توی خط مقدم مجلس شادی برگزار میکردند.از پشت جبهه هم شیرینی و شربت رسیده بود وبچه ها خوش بودند. دستور رسید که تیم های شناسایی با دقت بیشتر کار کنند.چون دشمن روی منطقه حساس شده شب که جلو میرفتند مواظب بودند خاک رو زیاد جابجا نکند. و تا اونجا که امکان داشت بدون اینکه دشمن متوجه شود بعضی از سر راه رو خنثی میکردند . بچه ها شبهای آخر مسیر عبور را با سیم نشانه گذاری کردند، چون امکان پهن کردن وجود نداشت. (ع) خیلی محدود بود و در این محدوده چند صدمتری باید چند گردان وارد عمل میشدند. فاصله بعضی از معابر ما حتی به صد متر نمیرسید. روز 17 فروردین 66 بود که به گردانها برای باز کردن معابر در میادین مین مامور شدند. و روز انجام شد 🍃🌺 🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
🌺🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌺🌷🌷🌷 🌺🌷 برای چی؟؟؟؟؟؟ (ع)- اوایل خرداد 65 ✍✍✍ راوی : اولین نیروهایی که بعد از عقب نشینی دشمن از وارد منطقه شدند های_تخریب بودند یعنی حاج علی روح افزاء اولین نفر و پیشقراول بود و برای شناسایی دشمن رفت و بعد هم سایر بچه های تخریب برای پاکسازی به منطقه اعزام شدند. روزهای اول 65 بود بود و هوا هم گرماش رو به رخ میکشید. هنوز پیکر مطهر شهدا از توی منطقه عقب نرفته بود پیکرهایی که نزدیک 15 روز از شهادتشون میگذشت و در منطقه درگیری با دشمن رها شده بودند. یک مقدار که مسیرها از دشمن پاک شد هم اومدند برای جمع آوری شهدا... پیکر مطهر بیش از صد شهید از خاک گرم فکه برداشته شد که حاج _حسین_اسکندر_لو هم یکی از اون ها بود. در روزهای گرم منطقه فکه سرگرم پاکسازی میدان مین بودند. تقریبا تمامی نیروها مشغول به کار بودند. توی منطقه درگیری عملیات سیدالشهداء علیه السلام پر بود از . تقریبا جای جای چتر منوری به سیم خاردار و یا پایه ی تله های و یا به سیم تله ها گیر کرده بود و با وزش باد خودنمایی میکرد. همه ی بچه ها مشتاق بودند یه از این سرزمین به یادگاری ببرند. و حتی سر دستیابی به یه چتر منور خمپاره 120 که خیلی هم بزرگ بود بگو مگو میکردند. اون هایی که ساعات اولیه پاکسازی به چتر منور رسیده بودند خوش به حالشون شده بود اما اونهایی که با اومدن صاحب میشدند با غرولند باید رو تحویل میدادند. هم حرفش یک کلام بود. میگفت همین که گفتم... حرف نباشه... کسی بر نمیداره در جواب اعتراض بچه ها همون حرف رو تکرار میکرد. به شوخی میگفت: میخوام با برای دخترم چارقد درست کنم. یاد همشون بخیر 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
13.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 تخریبچی جانباز 🔷 دکتر حاج علیرضا زاکانی فقط کار خودته... خنثی کردن این بد قلق کار خودته ما هم دعات میکنیم مواظب باش مین یه خورده مونده... خودش رو هم پوشونده اما تو کارت رو خوب بلدی.... خدا یارت باشه چه رئیس جمهور بشی(که انشاءالله میشی) چه نشی تو مجاهدت میکنی... فرمانده ما به ما یاد داد که دلها در تسخیر خداست رئیسی عزیز مظلوم بود.... @alvaresinchannel
مسیر امن است برای به دل دشمن زدن.. مسیر از ضد نفر و تله ای کاملا پاک شده.. به دشمن مهلت ندهید... یک یا حسین مونده.. داش علی به نفع کنار رفت... ایوالله پهلوان @alvaresinchannel
مواظب باشیم پیاده مون نکنند عاشق و شیدای اهل بیت(ع) مولوی در مثنوی معنوی ابیاتی داره واقعا شرح حال است جایی که میگوید: عاشقی پیداست از زاری دل نیست بیماری چو بیماری دل علت عاشق ز علتها جداست عشق اصطرلاب اسرار خداست عاشقی گر زین سر و گر زان سرست عاقبت ما را بدان سر رهبرست آشنایی بنده با این شهید برمیگرده به پائیز سال 63 بعد از ماه محرم بود که فرمانده ما ، جمعی از لشگر ده رو جدا کرد و زیر در مقری که به نام معروف بود در کنار یه قبرستان مستقر کرد. ما شب ها میرفتیم جلو و در اطراف که در اون منطقه مستقر بودند میکردیم بردن TX50 با قاطر و اون هم شب ، زیر پای دشمن و کار گذاشتن آنها واقعا کار سختی بود. صبح هم برای نماز صبح خسته برمیگشتیم و در مقر استراحت میکردیم. جمعه ها به ما استراحت داده بود و از جلو رفتن و مین گذاری معاف بودیم. کنار مقر ما یک چند تا اطاقک حمام بود که رزمنده هایی که توی منطقه بودند استفاده میکردند. در نزدیکی ما و در خط پدافندی بچه های مستقر بودند و گاهی اوقات با هم گعده میگرفتیم فرمانده اون بچه ها محمد زندی بود خودش میگفت بچه تهران است فرمانده ای به نهایت ادب و تواضع. میگفت: است چندین بار نزدیک مقرمون با هم روبرو شده بودیم.یه روز اومد پیش ما یادم نمیاد چیکار داشت اما قبل از ظهر بود و من هم داخل چادر یه نوار از سخنرانی های های شیخ حسین انصاریان رو گذاشته بود فکر کنم نوار مقام شهید بود. داشت سخنرانی پخش میشد و من هم با دوستان مشغول بودیم محمد زندی همون درب چادر نشست و بعد از چند لحظه دیدم سرش رو داخل دوتا زانوش گرفت و چفیه سفید رنگش رو هم روی سرش کشید و رفت توی حال...شاید به دقیقه نرسید که صدای هق هق گریه اش بلند شد.میخواست صداش رو مخفی کنه اما نمیشدکاری کرد که ما هم در چادر همراه او شدیم نیم ساعت طول کشید و ما با گریه شهید زندی گریه میکردیم. نوار که تمام شد سرش رو بلند کرد و با چفیه اش اشکش رو پاک کرد. چشمهاش کاسه ی خون بود. بعد یک معذرت خواهی از بچه ها کرد که خاطرتون رو مکدر کردم. شهید محمد که خداحافظی کرد و رفت ما تازه به خودمون اومدیم هم اونجا بودند. با یه نگاهی به هم کردیم به حسن گفتم بابا این ها کجا هستند و ما کجا. بعد از اون هم چند بار دیگه به مناسبتی شهید محمد رو دیدم.. در در سرمای منفی 20 درجه از ارتفاعات مشرف به به دیدار خدا رفت. یاد همشون بخیر رفتند چه جانسوز و گذشتند چه دلگیر آن سینه زنان حرمت دسته به دسته @alvaresinchannel