eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
896 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
697 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
مراسم پرفیض در جوار شهیدان و امام شهیدان 🔸 در آستانه گلزار شهدای بهشت زهراسلام الله علیها مداح حاج جعفر طهماسبی جمعه21 خرداد ۱۴۰۰ ساعت 7.15 صبح با رعایت موازین بهداشتی @alvaresinchannel
🟢🔶🟢🔶🔶🟢🔶🟢🔶🔶 🟢🔸 دیدار با زائران مزار شهدا برادر تخریبچی دکتر علیرضا زاکانی پنجشنبه 20 خرداد 1400 @alvaresinchannel
مرغ دلم راهی قم می‌شود‌ در حرم امن تو گم می‌شود عمه سادات سلام علیک روح عبادات سلام علیک 🌺 میلاد با سعادت حضرت فاطمه معصومه(س) مبارک باد... @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 1️⃣ به روایت دکتر حاج علیرضا زاکانی روز 7 اسفند بود که با هلکوپتر وارد جزیره مجنون جنوبی شدیم.به محض ورود به جزیره مواجه شدیم با بمباران هواپیماهای ملخ دار دشمن که از هرسو محل پیاده شدن بچه ها رو بمباران میکردند.به خاطر اینکه بچه ها آسیب نبینند سوار بر کامیونها به جزیره شمالی رفتیم و شب رو در آنجا ماندیم و روز 8 اسفند برای دفع پاتک ها وارد جزیره مجنون جنوبی شدیم. چون عراق باور نمیکرد رزمنده ای پایش به جزایر برسد میدان مین و موانع خاصی نگذاشته بود و ما هم به عنوان احتیاط همراه گردانهای رزمی راهی شدیم. قرار بود گردان علی اکبر علیه السلام تیپ 10 سیدالشهداء(ع) در تاریکی شب دشمن رو دور بزنه و عقبه اش رو تصرف کنه با شهید حاج قاسم اصغری پیش فرمانده گردان رفتیم و خودمون رو معرفی کردیم گفتیم ما هستیم . فرمانده گردان فهمید ما بچه های تخریب هستیم خیلی خوشحال شد و اجازه پیدا کردیم که با دسته ویژه گردان علی اکبر علیه السلام جلو برویم.ماموریت دسته ویژه این بود که از تاریکی شب استفاده کند و به محل تجمع دشمن حمله کند.چند ساعتی از شب گذشته بود که با دسته ویژه راه افتادیم مسیر ما جاده مالروی کنار پد بود و آنطرف پد در فاصله هفت هشت متری ما دشمن در کمین بود. به محل درگیری که رسیدیم فرمان حمله صادر شد. نارنجک بود که بین ما و دشمن رد و بدل میشد و تیربارهای سنگین دشمن تنها خشکی جزیره مجنون که همان پدی بود که ما در دو طرف آن سنگر گرفته بودیم زیر آتش گرفتند و حتی نارنجک ها قبل از اینکه تاخیرشان تمام شود با تیر تیربارها منفجر میشدند. فرصت نشد ما از آرپی جی استفاده کنیم فقط نارنجک ها به کار اومد. من آشنایی زیادی با قاسم اصغری نداشتم از عملیات والفجر 4 او رو میشناختم و توی مسوول ترابری بود؟؟؟؟!!!!!! ماشین نداشت!!!بلکه دو تا قاطر در اختیار داشت که با اونها مهمات و اقلام پشتیبانی رو جابجا میکرد.خیلی کار سختی بود. به این خاطر بچه ها با او شوخی میکردند و بهش میگفتن قاسم قاطرچی. من تصورم از قاسم یک همچنین آدمی بود.و نگران بودم که نتونه پابه پای من توی درگیری جلو بیاد. من هیکل درشت و قوی داشتم و به این توانایی خیلی امیدوار بودم و حالا که درگیری جدی بود میخواستم کمکم کنه اما دیدم که قاسم قاطرچی رو نمیشه کنترل کرد انگار نه انگار دشمن مقابلش داره تیر اندازی میکنه. ماها از کنار پد نارنجک می انداختیم اما قاسم سعی میکرد فاصله اش با دشمن حداقل بشه توی این زد و خورد نارنجکی مقابل من افتاد و تا اومدم به خودم بیام منفجرشد و ترکشی به سرم اصابت کرد. قاسم دوید سمت من و امدادگرها اومدند و زخم سرم رو بستند..درگیری سختی بود ما آمادگی حمله به این تعداد نیروی دشمن رو نداشتیم...یک تعداد از بچه ها شهید ومجروح شدند..دیدم قاسم نگرانه!!!گفت علی میتونی ادامه کار بدی گفتم آره ..چیزیم نیست...گفت آرپی چی رو به من بده.من هم قبول کردم و وقت حرکت دیدم یک قبضه تیربار روی زمین افتاده ، برداشتم و با قاسم به محل تجمع دشمن حمله کردیم.توی تاریکی هوا نیروهای ما با دشمن قاطی شده بودند.و درگیری تن به تن بود.من خیال میکردم خودم جیگردارم اما پیش قاسم کم آوردم.دیدم یک ستون از روی پد بدو رد می شوند.اومدم رگبار تیربار رو به سمتشون بگیرم.قاسم داد زد علی!!!!نزنی.بچه ها خودمون هستن.یکی از اونها صدا رو که شنید سمت ما اومد و صدا زد. برادرها !!روی جاده یک قبضه تیربارچهارلول دشمن هست که مدام شلیک میکنه و تلفات میگیره.کمک کنید تا تیربار خاموش بشه.با قاسم حرکت کردیم و دولا دولا از کنار جاده مالرو میرفتیم .قاسم خیلی بی محابا جلو میرفت...گفتم قاسم مواظب باش دور نخوریم.به پشت سر هم نگاه کن..فاصله ما با دشمن خیلی کمه...شاید اسیر بشیم...قاسم اصلا حرفهای من رو متوجه نمیشد...فاصله ما با تیربار دشمن چند متری بیشتر نبود و آتش لوله تیربار در اون تاریکی شب یک لحظه خاموش نمیشد. همینطور که دولا دولا میرفتیم من احساس کردم که سینه ام سوخت و در یک لحظه تیربار از دستم افتاد. خیال کردم دست راستم کنده شد.افتادم روی زمین. قاسم دید همراهش نمیرم برگشت بالا سرم. گفت علی چی شد؟؟؟؟گفتم قاسم مثل اینکه تیر خوردم گفت کجات تیر خورده ؟؟؟گفتم گردنم وکمرم بی حس شده. قاسم پیراهن من رو پاره کرد تیر از گردنم وارد ریه ام شده بود و از پشت کمرم بیرون رفته بود. 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel ادامه دارد👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 2️⃣ به روایت دکتر حاج علیرضا زاکانی نگران بودم که هوا داخل ریه ام بشه.من قبلا آموزش امدادگری دیده بودم به قاسم گفتم یک گاز استریل توی کوله ام هست بردار و با آب قمقمه ات خیس کن و روی محل ورود گلوله بگذار.قاسم زود زخم من رو بست اما دیدم نفسم بالا نمیاد .مثل اینکه از محل خروج گلوله هوا داخل ریه ام میشد.قاسم گفت علی من میرم کمک بیارم.قاسم رفت و من بیهوش شدم. مثل اینکه قاسم رفته بود سر وقت تیربارچی دشمن و او رو به هلاکت رسونده بود. آفتاب که بالا اومد و صورتم گرم شد بهوش اومدم.. من توی شانه جاده افتاده بودم ودیدم بچه هایی که جلو رفته بودند دارند با عجله بر میگردند و صدای غرش تانک ها هم داره میاد.قاسم اومد بالای سرم و گفت علی زنده ای. گفتم میبینی که زنده ام. گفتم بی وفا تو رفتی کمک بیاری . گفت علی شرمنده ام. گفتم قاسم چه خبره گفت علی عقب نشینی شده.باید زود منطقه رو تخلیه کرد همه دارند عقب میرن پاشو کمکت کنم بریم عقب گفتم من نمیتونم تکان بخورم و باز این دفعه هم گفت :پس من میرم و کمک میارم قاسم که رفت یک رزمنده دیگه بالا سرم رسید. برادر آقا بزرگی(در عملیاتهای بعد به شهادت رسید) بود اون بچه شهریار بود گفت برادر دستت رو دور گردن من حلقه کن و از جا بلند شو تا با هم عقب بریم چند قدم که را رفتیم من روی زمین افتادم هم درد میکشدم و هم به خاطر اینکه خون زیادی از بدنم خارج شده بود ضعف شدیدی همه وجودم رو گرفته بود دیگه نیمه جون بودم گفتم برادر من رو رها کن و تا دشمن نیومده خودت رو عقب بکش اون شروع کرد گریه کردن او رفت با 4 نفر و یک برانکارد برگشت. من رو روی برانکارد گذاشتند باید دولا دولا عقب میرفتند و دشمن هم آتش پرحجم خودش رو روی پد متمرکز کرده بود و با هر سوت خمپاره و توپ برانکارد رو رها میکردند و روی زمین میخوابیدند و من از فاصله نیم متری روی زمین می افتادم. من از شدت درد با عصبانیت سر آقا بزرگی داد زدم که برادر من اصلا نمیخوام عقب بیایم اون چهار نفر من رو رها کردند و رفتند و چند لحظه بعد دیدم آقا بزرگی باز اومد و هفت هشت تا از بچه های تخریب هم همراهش هستند اونها زیر برانکارد رو گرفتند و من رو تا پد هلکوپتر آوردند و من به عقب تخلیه شدم... @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 🔴 فرمانده ما به بچه هاش یاد میداد که دروغ شوخی اش هم دروغه توی 10 سیدالشهداء(ع) این جا افتاده بود چه فرمانده حضور داشت و یا نداشت بچه های تخریب مراقب بودند تابستان سال 63 اسم یه عده رو خوند برای مامور شدن به گردان ها برای بچه هایی که اسمشون برای عملیات خونده نشده بود تجسس میکردند که بچه ها به کدوم گردان مامور میشند و قراره کجا عملیات کنند. وانت ها اومده بودند تا بچه ها به گردان های عملیاتی بروند. و بچه ها هم مشغول وداع بودند و فضای معنوی خاص عملیات در اردوگاه تخریب در حاکم شده بود. اونایی که داشتن عملیات میرفتن در پاسخ اینکه کجا دارید میرید میگفتند : شهید حاج عبدالله نوریان در چند قدمی بود و این جمله رو شنید و جمع بچه ها را مورد خطاب قرار داد و در حالیکه صورتش برافروخته شده بود و صدایش میلرزید گفـت: برادرها ... چرا دارید دروغ میگید این نهیب حاج عبدالله توجه همه رو جلب کرد آخه بچه ها فکر نمیکردند حرف نامربوطی زده باشند اما حاج عبدالله از این فرصت برای نهی از منکر عالی استفاده کرد و یه جوری که تذکرش اثر گذار باشه و بچه هاش تربیت شوند گفت : برادرها من به عنوان فرمانده به کسی نگفتم نگو داری کجا میری و اینکه میگید گفتن نگید یه دروغه... شاید هم شوخی میکنید اما برای اینکه خدای نکرده هم رعایت مسائل حفاظتی عملیات رو بکنید و هم معصیتی صورت نگیره در جواب دوستانتون اینجوری بگید که . از این نکات تربیتی، الی ماشاءالله در سال های فرماندهی شهید نوریان بر گردان تخریب در خاطر بچه های تخریب لشگر10 است و در حقیقت به این خاطر است که عبدالله نوریان را الگو خود میدانند و به این افتخار میکنند که هستند . 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 🔶 🔸 در مناظره امروز همه دیدند حاج علی زاکانی که دست پرورده هست مثل فرمانده اش چگونه نسبت به دروغگویان میخروشد. دروغ شوخی و جدی نداره وقتی دروغگویی جا افتاد حقگویی فراموش میشه. سلام بر شهیدان و سلام بر آنانی که راهرو آنان هستند ✅ (جعفر طهماسبی) @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 🔴🔴 عکس یادگاری معبر زنان گردان تخریب لشگر10 20 بهمن 1362 بازی دراز ایستاده از سمت راست نقی جعفری 🌹 🌹 مسعود رضوانیان ✅ دکتر حاج علی زاکانی نشسته از سمت راست صبوری 🌹 🌹 مجتبی صومی @alvaresinchannel
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁 🍁 🔶 بیاییم مروج و عامل به آیات قرآن باشیم و ✅و امام خمینی(ره) اینگونه بود و فرمود: امروز ما از روزهای قبل بیشتر احتیاج به همبستگی داریم. امروز ما مواجه با همه قدرتها هستیم و آنها در خارج و داخل دارند طرح ریزی می‌کنند؛ برای اینکه این انقلاب را بشکنند و این نهضت اسلامی و جمهوری اسلامی را شکست بدهند و نابود کنند. و این یک تکلیف الهی است برای همه که اهمّ تکلیفهایی است که خدا دارد؛ 🔸یعنی، حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر - ولو امام عصر باشد - اهمیتش بیشتر است؛ برای اینکه امام عصر هم خودش را فدا می‌کند برای اسلام. 🔸همه انبیا از صدر عالَم تا حالا که آمدند، برای کلمه حق و برای دین خدا مجاهده کردند و خودشان را فدا کردند.(صحیفه امام خمینی » جلد 15 » صفحات 365 ) 🔴وعده همه ما روز جمعه و انتخاب صالحان و خادمان انقلاب و رهروان امام و شهدا. @alvaresinchannel ❇️ شما هم در نشر این پیام شریک شوید
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 🔴 . دکتر حاج علیرضا زاکانی ✅ حاج عبدالله اهل تهجد و شب ‌زنده‌داری‌ بود. یکبار او را در بهشت زهرا(س) دیدم. باهم سلام و علیک کردیم. دوباره او را در قطعه 27 دیدم. او مرا ندید. از لابلای مزار شهدا عبور می‌کرد، لا اله‌الا‌الله می‌گفت و می‌لرزید. پیش خودم می‌گفتم: «او چه می‌گوید؟ چه می‌بیند که این گونه می‌لرزد.» 🔸بچّه های گردان(تخریب) هر کدام به نوعی از او بهره می بردند. هر کس در مرتبه ای. حالا هم که به رسیده، هدایت های او قطع نشده. در گرفتاری های زندگی می رویم سر قبر او، متوسل می شویم و از کمک هایش بهره مند میشویم. 🔶 فرمانده تخریب و مهندسی رزمی لشگر10 در عملیات والفجر8 و در شهر فاو در اولین روزهای اسفند سال 1364 به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای چیذر به خاک سپرده شد. @alvaresinchannel
🍁✅🍁✅🍁✅🍁✅🍁✅ ✅🍁 🍁 🔴 ✅ در این چند روز مناظرات تلویزیونی کاندیداهای ریاست جمهوری جملات عجیب غریبی در فضای مجازی در وصف حاج علی زاکانی شنیدیم و دیدیم که بعضی از این ها برای بهتر دیده شدن با تصویر هم همراه بود. 😄یه جا تصویر حاج علی با بود 😄یه جا حاج علی سوار بر شنی دار بود 😄یه جا در حال کشیدن طناب بود 😄یه جا با جلو میومد 😄یه جا وسط دریا از داخل ناو میزد همه ی اینها وصفیات مردمی بود که حاج علی زبان گویای آنها بود ................................................. ✅حاج علی در مبارزه با دشمن جدی است ✅حاج علی معرکه نبرد رو ترک نکرده ✅دفاع مقدس حاج علی 8 سال و 10 سال نیست ✅حاج علی هنور هم پشت خاکریز دشمن رو زیر نظر داره ✅برای حاج علی خستگی معنا نداره ✅حاج علی پشت خاکریز در حین ماموریت چرت هم نمیزنه 🔴 است 🔸 اون از فرمانده اش آموخته که وقتی میخواهی وارد بشوی و 1- باید آستین ها رو تا بالای آرنج بالا بزنی چرا که اگر سیم تله ای به دستت خورد حس کنی 2- باید هر آنچکه توی تاریکی شب در تماس با نور ضعیف برق میزنه مثل ساعت و انگشتر از خودت دورکنی 3- به عوارض زمین مثل بوته و تپه مستقیم نگاه نکنی که گمراهت کنه یا توی دلت رو خالی کنه 4- همه ی دارایی های دنیایی ات رو پشت سر بگذاری و به خدا رو کنی ✅و در یک کلام به خدا توکل کنی و با آمادگی به جنگ دشمن بروی در این مناظرات حاج علی خوش درخشید و افتخاری بود برای همه ی رزمندگان علی الخصوص پس باید گفت: @alvaresinchannel
🔶🔸🔶🔸🔶🔸🔶🔸🔶🔸🔶 🔶🔸 🔶 🔴 ✅ اظهارات مهم زاکانی در مسجد نارمک تهران؛ زاکانی موج جدید وحدت کاندیداهای انقلاب را آغاز کرد/ پنج نامزد جریان انقلاب مردم را پای صندوق رای دچار تشتت نکنند/ باید به انسجام و هم افزایی برسیم تا اتفاق سال ۹۲ رخ ندهد/ مردم به کسی از پنج نفر رای دهند که از بقیه جلوتر است @alvaresinchannel
در کتاب هایی که به چاپ 120 و 70 رسیده اند 🌹سردار کارگر با تاکید بر اینکه طبق اساسنامه بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، این بنیاد مرجع اطلاعات مربوط به جنگ قرار داده شده است، افزود: طبق اساسنامه بنیاد و با ابلاغ رئیس ستاد کل نیرو‌های مسلح، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس درخصوص مسائل دفاع مقدس مرجعیت قرار داده شده است. جالب اینکه رهبر معظم انقلاب اسلامی به‌عنوان فرمانده کل قوا نیز قائل به مرجعیت این بنیاد در زمینه دفاع مقدس هستند، لذا برخی از کتاب‌ها را پس از مطالعه، برای بررسی به ما ارجاع می‌دهند. وی افزایش کمی و کیفی آثار ادبی دفاع مقدس را هدف بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس دانست و تاکید کرد: درحالی که هنوز بسیاری از رزمندگان دوران دفاع مقدس درقید حیات هستند، شاهد تحریف برخی از وقایع آن دوران هستیم. این تحریف‌ها گاهاً در کتاب‌هایی رخ داده است که به چاپ ۱۲۰ و ۷۰ رسیده‌اند و برخی از فرماندهان حاضر در جنگ که در مسائل مورد اشاره کتاب مسئولیت داشته‌ بر این کتاب‌ها ایراد تاریخی داشته‌ که لازم است تصحیح شوند. رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس جلوگیری از تحریف در آثار ادبی دفاع مقدس را مهم دانست و خاطرنشان کرد: به‌هیچ وجهه قائل به انجام موازی‌کاری و افزایش کار در روند تولید کتاب‌های ادبی با موضوع دفاع مقدس نیستیم، اما اگر از تحریف جلوگیری نشود آیندگان درخصوص دفاع مقدس و وقایع آن قضاوت نادرستی خواهند کرد. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 یاد اون روزهای خوب بخیر موتور هندای سی جی داشتن برای خودش یه کلاسی داشت این ها از جبهه اومدن مرخصی و رفتن گلزار شهدای تهران سری به رفقای شهیدشون بزنن احتمالا 4 ترکه هم رفتن همشون هم زیر 20 سال هستن تصویر هم احتمالا برای تابستان سال 63 است از سمت راست برادر آقا جعفر حیدریان که در در حالیکه ماموریت انفجار پل دشمن روی دجله رو داشت اسیر شد که دوتا برادرهاش قبل از خودش شهید شدند و او هم در کربلای 5 شهید شد و . حسن ذاکر اهل بیت(ع) بود و با محمد رضا در کربلای 5 شهید شد و فیلمی هم از نوحه خوانی او در شب عملیات هست. و نفر آخر که به تمام قد ایستاده حاج علی زاکانی است و دست راستش به گردن آویزون است. داش علی در این تصویر تازه از بستر بلند شده و 19 سال سن داره.. 🔶 چقدر زیباست این تصویر که شهدا با مزار شهدا گرفته اند و یادش بخیر هندای CG . یادش بخیر آراستگی جوونا.. پیراهن های روی شلوار . .. و صورت هایی که تازه سبز شده بود. این تصویر را آقا طاها داماد ارسال نمود. @alvaresinchannel