eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
1.1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
971 ویدیو
74 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
یاد شهدای فاطمی بخیر شهدایی که وقت شهادت نام بی بی بر لبانشان بود در سال های دفاع مقدس عملیاتهای فراوانی با نام حضرت زهراءسلام الله انجام شد که چند عملیات میون اونها شاخص است. المبین در اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در جبهه ی شوش در اسفند ۱۳۶۳ در شرق دجله در بهمن ۱۳۶۴ در شهر فاو دیماه ۱۳۶۵ در شلمچه در بهمن ۱۳۶۶ در شمالغرب در این عملیات ها امدادهای غیبی مخصوصی با عنایت حضرت زهرا سلام الله علیها نصیب رزمندگان اسلام شد. روایت امداد مخصوص بی بی در این عملیات ها با شما که برای ما ارسال کنید... و با نام خودتون منتشر شود. @alvaresinchannel
امشب توفیقی بود در معیت والده فرمانده لشگر 10 سیدالشهداء(ع) بر مصیبت های حضرت صدیقه طاهره فاطمه ی زهرا سلام الله علیها گریستیم... ❇️سردارشهید حاج کاظم رستگار در اسفند ماه 1363 در به شهادت رسید و پیکر مطهرش در صحنه نبرد برجای ماند و پیکر مطهرش بعد از تفحص در مهرماه سال 1376 در گلزار شهدای تهران به خاک سپرده شد... @alvaresinchannel
لشگر10 سیدالشهداء(ع) جلسه کمیته موسسین تیپ سیدالشهداء(ع) از بدو تاسیس تا قبل از برای بررسی شناسنامه رزم در مرکز اسناد دفاع مقدس با مدیریت سردار فضلی و حضور فرماندهان و پیشکسوتان برگزار گردید در این جلسه عملیات های تیپ سیدالشهداء(ع) از پائیز سال 1361 تا پائیز سال 1363 با تاکید بر ترکیب کادر فرماندهی تا رده فرمانده گردان و واحد مورد بررسی قرار گرفت و فرماندهان و پیشکسوتان در خصوص مدیریت فرماندهان شهید حاج علی موحد دانش و شهید حاج کاظم رستگار روایت های خود را بیان نمودند و در پایان سردار فضلی فرمانده لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام در خصوص تاسیس تیپ و حضور حماسی در عملیات ها در سال های اولیه تاسیس مواردی را برای ثبت در تاریخ ارائه دادند. @alvaresinchannel
🌹💐🌹💐🌹💐🌹💐🌹💐 🌹💐 معمولا توی گردان تخریب لشگر10 سیدالشهداءعلیه السلام ماموریت زدن دژ با بود کار محاسبات مواد برای اینگونه ماموریت ها رو انجام میداد و نسبت به نیروهای این ماموریت ها واسواس خاصی داشتند همیشه حرفشون این بود که نیرویی باید برای این کار استفاه شود که فقط در صورت شهادت ماموریت کار زمین بماند. این دوشهید اینقدر به نیروهای دست پرورده خود اعتماد داشتند. در این تصاویر و معاونش و را در حلقه ☘️ ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ @alvaresinchannel
👆🏿👆🏿👆🏿👆🏿👆🏿 ✍️✍️✍️ راوی : این عکس برای زمانیه که تجهیزات رو بستیم و آماده تقسیم شدن توی گردان های لشگر 27 برای .هستیم معاون گردان تخریب داشت منطقه ی عملیاتی رو توجیه میکرد. اونی که سمت راست حاج محسن واستاده ودستاش توجیبشه منم. مقرمونم توی بود که البته قبل عملیاتها برای تیپ ولشگرا تو منطقه ای نزدیک به محل عملیات ایجاد میشد و بهش میگفتن هست. یادش بخیر اون روز یه تنشه که واسه اولین بار ابداع شده بود همون جلیقه ها که و جای و جیب سی چار(یک نوع ماده منفجره (C4داره. تعدای ازشهدا هم توی عکس هستن مثل و و و و و دوروز بعداز این عکس یکی از سنگرای رو توی ، هواپیماهای دشمن کرد. دوتا سوله ی کوچیک بود وبا فاصله که توش مستقر بودیم. درست خورد جلوی در سوله ی بغلیمون، که حدود20 تا از (ص) توی یه چشم بهم زدن ودرجا بااولین تنفس به شهادت رسیدند. صحنه ی عجیبی بود. که بچه ی و ازاون لاتای با معرفت و دریا دل بود وخیلی باصفا وبا مرام ، تصویرشهادتش از یادم نمیره، فرصت نکرده بود رو بزنه. چندتا ازبچه ها هم خواب بودند و بشهادت رسیدن. یامرتضی علی چه صحنه ای بود. 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
روزگار وصل یاران یاد باد فقط یک روز مانده تا چهلمین سالگرد فرمانده مظلوم سردار شهید اسلام فرمانده لشگر۱۰ سیدالشهداء(ع) شهادت ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ شرق دجله @alvaresinchannel
✅ یاد و خاطره شهدای در را گرامی میداریم 🔸26 اسفند 1363 برای همیشه در یادمان ماند روزی که همسنگران تخریبچی از شرق رودخانه ی دجله به معراج رفتند. پیکر مطهر در گلزار شهدای تهران آرام گرفت اما پیکر هنوز میهمان خاک هست @alvaresinchannel
روایت از مداحی که با مراجعه به قرآن زمان شهادتش را فهمید. دوستی داشتیم به نام او در آدم ویژه‌ای بود. در مجموع بچه‌های گردان تخریب، ویژگی‌های خاصی داشتند. در تخریب اخلاص بسیار بالایی بود. چون بچه‌ها سر و کارشان با بود آن هم در شب، در عملیات با آن استرس و فشار خیلی اخلاص می‌خواهد با مین کار کردن؛ چون هر لحظه ممکن است مین منفجر شود و طرف را تکه تکه کند. ویژگی‌های «مصطفی مبینی» ویژگی بود که ما هر بار عملیات می‌شد، می‌گفتیم: «مصطفی در این عملیات حتماً شهید می‌شود». قبل از یکی از رفقای ما به نام در خواب دیده بود چند نفر از بچه‌ها از جمله مصطفی، شهید می‌شوند. آمد و رو به بعضی بچه‌ها گفت شما شهید می‌شوید. مصطفی گفت: «اجازه بدهید من به قرآن رجوع کنم!» او به قرآن رجوع کرد، بعد لحظاتی گفت: «نه من در این عملیات شهید نمی‌شوم». شد. ما می‌خواستیم حرکت کنیم. آقای جعفر طهماسبی رو به مصطفی گفت: «مصطفی تو این بار دیگر حتماً رفتنی هستی!» مصطفی قرآن را باز کرد، آیه 12 سوره طه آمد. «إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى» مصطفی گفت: «من این بار رفتنی هستم...». مصطفی ظهر روز ششم عملیات در شرق دجله کنار ما نماز می‌خواند که در حال جان دادن بود که ما آوردیمش عقب و شهید شد... بعضی‌ها با قرآن چنین سَر و سِر دارند. @alvaresinchannel
20.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت حکایت ماموریت در این عملیات اسفند ماه 1363 روایت حاج حسین دلیر مسوول تیم انفجار پل در در جمع پیشکسوتان تخریبچی در دانشگاه تبریز پائیز 1403 غریبانه رفتند چه عاشقانه رفتند @alvaresinchannel
۱۲ فروردین تولد ✅ برادر خوبم که پانزده سال بعد در جزیره مجنون به ساحل امن و آرام لیلای شهادت رسید... با اینکه خیلی کوچیک بودم که سعید و محمد شهید شدن، اما هروقت بخوام توی ذهنم سعید رو تصور کنم و به یاد بیارم جز لبخند و خوشرویی چیزی نقش نمی‌بنده. چقدر خوبه که آدم ها ما رو با روی گشاده و چهره ای متبسم به یاد بیارن.. ❎ (مهدی طوقانی) 🌹 در 12 فروردین سال 1348 در تهران به دنیا آمد و در اسفند سال 1363 در در شرق دجله آسمانی شد و بعد از بیش از 10 سال پیکر مطهرش در زورخانه شهیدان طوقانی در شهرکاشان آرام گرفت... @alvaresinchannel
✍️✍️✍️ هروقت بین عملیات ها فرصتی بود فرمانده های ما کاروان زیارتی راه میانداختند و ما به میرفتیم. زمستان سال 63 بود که بچه های گردان ما رو طلبید. به خاطر وقفه در جنگ بعد از ، شدیدا نیاز به یک زیارت داشتیم. نزدیک یک سال بود که عملیاتی نرفته بودیم و حسابی پایین اومده بود. با قطار راهی شدیم. به مشهد که رسیدیم هوا به شدت سرد بود توی حسینییه ای رو برای اسکان هماهنگ کرده بودند. اون موقع نفت کوپنی بود و امکان استفاده از بخاری نبود و ماهم به اندازه کافی پتو نبرده بودیم. شب اول موقع خوابیدن برای اینکه یک مقدار گرم بشیم قرار شد دونفری زیر یک پتو بریم و با دوتا پتو گرم بشیم. همه موافق بودند الا . اون مدام میگفت برادرها ما اومدیم یک مستحب انجام بدیم ، دونفری زیر یک پتو رفتن کراهت شدید داره. هرچی براش استدلال میکردند اون ول کن نبود. از شانس بد، باید من و پیام پتوهامون رو یکی میکردیم ومیخوابیدیم. من با زور پتوی پیام رو گرفتم و با پتوی خودم شد دوتا پتو و روم انداختم. اون هم با مهربانی خندید و گفت راحت باش. معمول بچه های گردان بود که قبل از خواب وضو میگرفتند. رفت بیرون برای وضو و چند لحظه بعد برگشت و با خنده گفت: برادرها ریش های من از شدت سرما قندیل بسته و چند نفر دورش رو گرفتند تا با گرمای نفسشون یخ ریش نباتی رو آب کنند. البته اون شب تا ما اومدیم زیر پتو گرم بشیم شب از نیمه گذشت و خوابمون برد و برای نماز صبح که بیدار شدیم و مشغول نماز شب بودند و اون شب مرتکب مکروه نشدند. فردا بچه ها رو فرستاد و نفت تهیه کردند و مشکل سرما حل شد. در این سفر زیارتی بود که اجازه داد ما دعای توسل بخونیم. درست مقابل صورت امام رضا علیه السلام. اون شب خیلی از بچه ها التماس شهادت داشتند. و بعد از اون زیارت قرعه به نام افتاد که اولین شهید این کاروان زیارتی باشه.مصطفی در حاجتش برآورده شد و خلعت شهادت به تن کرد. 🌿🌹 🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel