🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
✅ #ماه_رمضان_در_جبهه
در ماه رمضان هر دسته و هر چادری برای خودش مراسم جداگانه ای داشت
بعضی ها شب ها در چادر گروهی دسته خودشون برنامه داشتند و بعضی ها هم مثل دسته #شهید_حاج_قاسم_اصغری در فضای باز مقر برنامه داشتند.
این تصاویر مراسم معنوی و عزاداری بچه های تخریب لشگر10 در مقر #شهید_موحد است
#ماه_رمضان_1363
خرداد ماه
#شهیدان در تصویر
شهید حاج قاسم اصغری
شهید حاج ناصر اربابیان
شهید پیام پوررازقی
شهید محسن علیپور
شهید علیرضا طحانی
شهید سید موسوی
@alvaresinchannel
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🌹
#شبهای_قدر_جبهه
#تابستان_1362
قبل از عملیات #والفجر_2
✅ خیلی از #مداح_های_قدیم و #جدید این عکس ها رو ندیدند و نمیدونن این که نشسته اینقدر با اخلاص داره زیر نور فانوس دوده گرفته همه رو به عرش میبره چه کسی هست. این تصاویر مربوط به #احیای_شب_های_قدر رزمندگان #تیپ_سیدالشهداء(ع) است روزهایی که رزمندگان آماده برای عملیات #والفجر_2 در #منطقه_حاج_عمران میشدند.
مداح #شهید_محمد_جواد_اسلامی_فر مقابل نور فانوس نشسته و داره برای همسنگرانش #دعای_جوشن_کبیر میخونه.
محمد جواد مداح تیپ سیدالشهداء(ع) بود و خیلی با اخلاص میخوند
عجیب این بود که شهید اسلامی فر موقع صحبت کردن زبونش میگرفت ولکنت داشت اما موقع مداحی کردن اثری از این مشکل نبود .
🔷🔷🔷 مداح شهید جواد اسلامی فر در تاریخ 8 اسفند 62 در #عملیات_خیبر و از #جزیره_مجنون پرکشید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای #بهشت_زهراء_سلام_الله علیها آرام گرفت.
🌿🌹
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🔸🌹🔸🌹🔸🌹🔸🌹🔸🌹🔸 🌹
🌹
▪️#احیاء_سحر_بیست_و_یکم
▪️#شب_شهادت_اول_مظلوم_عالم
▪️#شهید_محراب
قرار جاماندگان از قافله شهدا ساعت 24
🔸#گلزار_شهدای_بهشت_زهراء_سلام_الله_علیها
#ایستگاه_صلواتی_قطعه_29
🍂🍃 @alvaresinchannel
🟢 #احیاء_ناتمام
شب بیست و یکم ماه رمضان سال 1364
🔷 مریوان #پادگان_شهید_عبادت
#شب_ بیست_و_یکم_ماه_رمضون بود از شهید نوریان خواستیم که احیاء در پادگان باشیم وفردا صبح حرکت کنیم به سمت دشت شیلر وایشان هم قبول کرد. حدود ساعت 11 شب بود که رفتیم طبقه چهارم یکی از ساختمونهای پادگان برای مراسم احیاء.
ابتدا قرار شد یکی از روحانیون که سارات بود صحبت کنه و بعد من #مناجات_و_روضه بخونم و مجددا ایشون قرآن سر بگیره.
روحانی که اهل مازندرون بود شروع به صحبت کرد و من و #شهید_رضا_صمدیان کنار هم نشسته بودیم و رضا من رو به حرف میگرفت و از بمباران روز گذشته با آب و تاب صحبت میکرد که شیخ به ما دوتا تذکر داد که صحبت نکنید.یادمه اون شب مثل اینکه حاج آقا موقع افطار زیاد خورده بود و وقت صحبت کردن سکسکه میکرد و من و رضا موقع سکسکه اش میخندیدیم
صحبت های ایشون طولانی هم شد و بعد وارد روضه شد و چراغ ها رو خاموش کردند و من شروع کردم به خوندن.
با #الهی_قلبی_محجوب شروع کردم .
توی جبهه سنت بود که وقت خوندن این دعا همه به سجده میرفتند.
همه در حال سجده و مشغول گریه بودن که صدای شلیک پدافندهای پادگان بلند شد و هنوز به ذکر #یا_غفار آخر دعا نرسیده بودیم که ساختمون خالی شد و صدای شیرجه هواپیما اومد و من هم با شهید صمدیان نفهمیدیم چهار طبقه ساختمون رو چه طوری پایین اومدیم.وقتی پایین رسیدیم همه روی زمین دراز کشیده بودند و صدای رگبار پدافندها قطع نمیشدوحدود 20 دقیقه ای گذشت و هواپیماها بدون اینکه بمباران کنند منطقه رو ترک کردند.
با شهید رضا رفتیم سراغ حاج آقا که ادامه احیاء رو در ساختمون برگزار کنیم که شیخ با عتاب به ما گفت: نه.حفظ جون واجبه.
برادرها به ساختمون های خودشون برند و خدا همینجوری قبول میکنه.
اون شب ما برگشتیم به ساختمون خودمون و با جمع بچه های تخریب و درکنار فرمانده مون #شهید_نوریان قرآن به سرگرفتیم (راوی:جعفرطهماسبی)
🌿🌹
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
#مراسم_احیاء
🔷 شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان 1403
🌹 شب #شهادت_شهید_محراب_علی_علیه_السلام
🔶 گلزار شهدای بهشت زهراء سلام الله علیها
#قطعه_سرداران_شهید 29
شهدا ما را به میهمانی فراخواندن و میزبان بودند
به روح همه ی شهدا صلوات..
@alvaresinchannel
#روز_طبیعت
🟢 با طعم #شهادت
یاد اون روزهای خوب بخیر
یاد و خاطره شهید محراب مولا علی علیه السلام و شهدای گلگون کفن انقلاب اسلامی را گرامی میداریم.
@alvaresinchannel
✅ #سیزده_بدر_با_طعم_شهادت
#عملیات_بیت_المقدس_4
✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: #جعفر_طهماسبی
#روز_13_فروردین بود که با تعدادی از بچه ها رفتیم برای جمع کردن چادر بچه هایی که روز قبل شهید شده بودند.
روز سیزده بدر و از طرفی هم #شب_نیمه_شعبان بود گفتیم روحیه بچه ها عوض بشه . به مهدی صور اسرافیل اشاره کردم و اون هم روی ما رو زمین نگذاشت و شروع کرد سرود خوندن .
گفت برادر ها من هرچی میگم شما بگید. گرفت ، گرفت ..
مهدی خوند...فلق دوباره رنگ خون گرفت و همه بچه ها یک صدا میگفتند گرفت، گرفت و میزدند زیر خنده. و بعد هم چون شب نیمه شعبان بود با هم سرود" ای ولی عصر" رو خوندیم .
به مقرکه رسیدیم همه چیز به ریخته و روی زمین خوابیده بود با کمک بچه ها چادرها رو روی پایه هاش بلند کردیم . چادرها که سر پا شد با منظره ای مواجه شدیم که اشک ها رو سرازیر کرد. دیدیم جانماز ها کنار هم در یک ردیف پهن شده و این حکایت میکرد که #دوستان_شهید_ما_برای_نماز_جماعت_ظهر_و_عصر مهیا شده بودند و وقت نماز مقر بمباران شده بود.
چادرها و وسایل شهدا رو جمع کردیم و به طرف شهر بیاره برگشتیم نزدیک غروب بود که به نزدیک مقرمون در بیاره رسیدیم.. دیدم ماشینها چراغ میزنند که جلو تر نرید . #دشمن_شیمیایی_زده. باز به دلمون بد اومد که اینبار هم مقر ما رو زده. تا جلوی مقر رسیدیم .
حاج احمد ماشین رو نگه داشت.
من زودتر از همه پایین پریدم و سر بالایی جلو مقر رو بدو بالا رفتم.
دیدم چادر تدارکات روی درخت آویزونه و یکی هم به پشت روی زمین افتاده.
دلم ریخت و بچه ها رو صدا زدم . دیدم کسی جواب نمیده.. وارد ساختمون شدم همه جا تاریک بود و صدایی از کسی نمیومد .. کف اطاق تعداد زیادی پتو افتاده بود . پتوها رو وارسی کردم. اطاق خالی بود. از ساختمون بیرون اومدم و بچه های دیگه هم رسیدند و همه جا رو وارسی کردیم. یکی از بچه ها صدا زد بچه ها رفتند بالای ارتفاع و کسی اینجا نیست. خاطرمون جمع شد که تلفات زیاد نیست. رفتیم سر وقت چادر تدارکات ... #شهید_رضا_استاد به پشت افتاده بود و صورتش خونی بود. اون رو داخل پتو پیچیدیم و به #معراج_شهدا بردیم.
قرارمون بود که شب #نیمه_شعبان برای ولادت #امام_زمان (ع) جشن بگیریم که هواپیماهای دشمن برنامه ما رو به هم زدند. اون روز نزدیک 50 نفر از بچه ها ی تخریب لشگر 10 سیدالشهداء(ع) مصدوم شیمیایی شدند. یه تعداد که حالشون خراب بود و حالت تهوع داشتن با مینی بوس به بهداری فرستادیم و ما هم که حالمون زیاد بد نبود موندیم . نماز مغرب و عشا رو که خوندیم وضعمون به هم ریخت و سرفه های شدید و خارش پوست شروع شد ... حالت تهوع و درد چشم هم اضافه شد و مجبور شدیم که به بهداری مراجعه کنیم و ما رو فرستادند پاوه و بعد هم کرمانشاه و در نهایت در بیمارستان امیرکبیر اراک بستری شدیم .
در #بمباران_دو_تا_مقر_تخریب_لشگر_ده_سیدالشهدا_علیه_السلام 14 تا شهید دادیم و بیش از پنجاه نفر هم مصدوم شیمیایی شدند. و گردان ما در تهران پخش بین دو تا بیمارستان شد. عده ای در بیمارستان لقمان... تعدادی هم در بیمارستان بقیه الله..
🌺
🌺🌺
🌺🌺🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
✅ #شهید_روز_طبیعت
#تخریبجی_شهید
🌹 #رضا_استاد_فینی
#شهادت : 13 فروردین 67
مصادف با #شب_نیمه_شعبان
#شهر_بیاره_عراق
شهادت با #بمب_شیمیایی
@alvaresinchannel
#شهید_روز_طبیعت
#تخریبجی_شهید
#رضا_استاد
#شهادت : 13 فروردین 67
#شهر_بیاره_عراق
شهادت با #بمب_شیمیایی
✍️✍️✍️ راوی: #برادر_اسماعیلی_پور
رضا از بچه های با صفای #جنوب_شهر بود خودش میگفت بچه شا ه عبدالعظیم.
خیلی لوطی منش بود از همون ابتدای ورودم به #گردان_تخریب یه سری از بچه های شا ه عبد العظیم تا زه دوره آموزشی تخریبشون شروع شده بود اگر اشتباه نکرده باشم مربیشون برادر بزرگوار کوهی مقدم بود که این حقیر هم با ایشان همدوره شدم .توی مسیر رفتن به منطقه عملیاتی توی اتوبوس نشسته بودم که رضا اومد کنارم با همون گویش داش مشتیش.
بهم گفت چطوری بچه محل!
منم زدم زیر خنده
بهش گفتم بابا من بچه خانی آباد نو هستم تو بچه شهر ری .
خندیدوگفت: اره !!! خوب راهی نیست با موتور گازی یک لیتر بنزین راهه.
دیدم چیزی می خواد بگه
بهش گفتم رضا چه خبر؟ گفت یه سوالی دارم ؟
گفتم در خدمتم؟
پرسید به نظرت اگه من شهید بشم پدر مادرم چیکار میکنند؟
خیلی نگرانشون بود. منم به شوخی گفتم تو شهید بشو نگران اونا نباش.
دیدم جدی داره حرف میزنه بهش گفتم داغ و ناراحتی اونا زود گذره اما خوشحالی و شادی تو ابدیه،
خوب از اونجایی که بعد شهادت اخویم تجربه حال و هوای #خانواده_شهدا بعد شهادت عزیزانشونو داشتم کمی براش از اون حال و هوا گفتم دیدم خیلی آروم شد.
گذشت تا #روز_سیزدهم_فروردین_67 توی #منطقه_بیاره داشتیم با بچه ها جلوی مدرسه پتوهارو می تکوندیم و به شوخی #سیزده_بدر میکردیم . که یکدفعه هواپیماهای دشمن حمله کردند.
من و دوسه نفر از بچه ها ابتدا رفتیم تو کانالی که اون دورو برا بود رضا پایین تر از ما جلوی #چادر_تدارکات بود که دقیقا #بمب_شیمیایی کنارش خورد.
توی همون موقع یکی داد زد #شیمییاییه.
یکی هم داد زد بوی بادوم تلخ میاد(یکی از علامت های گاز شیمیایی استشمام بوی بادام تلخ بود).
!خلاصه ماسک و زدیم همراه بچه ها رفتیم رو ارتفاعات.
از اونجا معلوم بود که چند جای یگه رو هم زدند
فکر کنم آشپزخانه لشکر رو هم زده بودند
نزدیکای غروب اومدیم پایین که گفتند #رضا_استاد شهید شده.
یادش به خیر چه زود خدا طلبیدش.
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🔷 تصویر مقر #تخریب_لشگر_10
در کنار جاده #بیاره به شهر #خرمال
که در روز13 فروردین 67
توسط هواپیماهی بعثی #بمباران_شیمیایی شده و عده زیادی مصدوم شدند
@alvaresinchannel
#خاطره_ای_متفاوت
ایثارگری هایی که کار دست ما داد
#مقر_تخریب_لشگر_10 در شهربیاره عراق
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
در چند قدمی سمت راست ساختمان مقر تخریب لشگر10 در بیاره عراق ، با عرض معذرت محل #دستشویی های مقر بود...
#بچه_های_مخلص_تخریب عادت داشتند که همیشه ایثار کنند و با عرض معذرت #آفتابه_ها رو برای استفاده همسنگرانشون پر نگه دارند و بعضا میشد که کشیک میکشیدند تا اگر آفتابه ای خالی شد پرش کنند.
روز 13 فروردین سال 67 یکساعت به غروب بود که ما از خط برگشتیم و مواجه شدیم با مقری که هدف #بمب_شیمیایی قرار گرفته بود و گاز شیمیایی همه جا را آلوده کرده بود.
تمام اطراف ساختما ن رو بوی تند سیر( یکی از علایم خطر شیمیایی استشمام بوی سیر بود) گرفته بود.
نزدیک نماز مغرب بود و ما هم برای تجدید وضو به سمت دستشویی ها رفتیم و یکی از آفتابه های پر آب که در یک ستون از جلو نظام!!!! شده بود و ساعت ها در آلودگی گازهای شیمیایی معطل مانده بود برداشتیم و با عجله وارد دستشویی شدیم و ..... بقیه اش طلبتون که چه شد و چه کشیدیم.....
که هنوز داریم میکشیم..
شرمنده که این خاطره رو گفتم
من و تعداد زیادی از بچه ها به خاطر ندانم کاری با آفتابه های آب شده و آلوده به مواد شیمیایی گرفتار شدیم.
و جهت اطلاع بدونید اون شبی که گرفتار شدیم #شب_نیمه_شعبان بود
🍃🍀
🍃🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
@alvaresinchanne