🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#پدر_و_پسر
#شهیدان
#سید_محمد_علی_اعتصامی
و #تخریبچی_شهید_سید_مهدی_اعتصامی
امام زاده محمد شهرستان کرج
این تصاویر را آقا سید مرتضی اعتصامی از یک روز برفی در امام زاده محمد کرج برای ما ارسال نمود
جایی که پدر و پسری شهید در کنار هم آرمیده اند.
در این روز گرم با دیدن این تصاویر یک مقدار خنک بشید.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
سومین سالگرد شهادت
#تخریبچی_شهید_حجت_الاسلام_والمسلمین_سید_مهدی_تقوی گرامیباد
هدیه نثار روح این شهید و شهدای #واقعه_ی_تروریستی_مجلس_شورای_اسلامی
فاتحه مع الصلوات
@alvaresinchannel
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌿🌹
#دعا_کنیم_عاقبت_به_خیر_بشیم
این تکه کلام #شهید_آقا_سید_مهدی_تقوی بود.
سید خیلی دوست داشت بره سوریه و اسمش توی مدافعان حرم ثبت بشه و خیلی هم به این در و اون در زد اما قسمتش نشد.
بارها ازش شنیده بودم که میگفت :
جعفر.. خدا به اخلاص آدم ها نمره میده و به هیاهوها توجه نمیکنه.
خدا هم به اخلاص #آقا_سید_مهدی نمره 20 داد و چند تا دشمن قسم خورده و به تعبیری اشقی الاشقیا رو فرستاد برای شهید کردن سید مهدی عزیز.
و چقدر سعادتمند که بعد از تجدید وضو ودر حالیکه آب وضویش خشک نشده بود مزدوران داعشی بالای سرش رسیدند و اورا گلوله باران کردند و به شهادت یکی از بازماندگان این حادثه که در چند قدمی سید مخفی شده بود و مصلحت الهی بود که زنده بماند نقل کرد که آخرین جمله ای که از سید قبل از شهادتش شنیدم خواندن این آیه از قرآن بود :
و آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين.
و پايان گفتار ما اينست كه: حمد و سپاس مخصوص پروردگار جهانيان است.
#تخریبچی_شهید_آقا_سید_مهدی_تقوی در روز 17 خرداد 96 در حمله تروریستی در محل کارش در مجلس شورای اسلامی به شهادت رسید.
یاد شبهایی که آقا سید مهدی در #هیات_الوارثین بر کرسی موعظه مینشست و دفترچه ای که حاصل سالهای زحماتش در کسوت سربازی امام صادق علیه السلام بود میگشود و مباحث بکری را برای دوستان و همرزمانش مطرح و زمین تشنه وجود شان را سیراب مینمود بخیر.
هفته های بعد از دهه اول محرم سال گذشته بود که بحثی را شروع کرد در مورد امام شناسی
وبرای توضیح بحث وارد مصادیقی از واقعه کربلاشد.
سید برای ما گفت : عدم معرفت نسبت به امام کار را به جایی میرساند که به چشم خود نظاره گربریدن سر امامت میشوی و تکانی نمیخوری.
سید فرمود روز عاشورا وقت ذبح سر حجت خدا و امام بر حق حسین ابن علی علیه السلام عده زیادی برای تماشای این منظره خود را به بالای گودال رسانیده بودند ومثل مادربچه مرده ضجه میزدند وناله میکردن. حضرت زینب سلام الله علیها رو به آنها کرد وفرمود برای چه کسی ناله وشیون میکنید. جواب دادند .. به چشم خود میبینیم که فرزند پیغمبر ما را به ظلم سر میبرند و ناله و فریادمان بلند است.
حضرت زینب سلام الله علیها برآشفته شد و برسرشان فریاد زد… گریه میکنید؟؟؟؟ بروید یاریش کنید!!!!!!
از همه جا که نا امید شد رو به مدینه کرد و از پیامبر استمداد طلبید
سید میگفت : باید معرفتمان را نسبت به امام مسلمین بالا ببریم و فرامینش را اطاعت کنیم.
همانگونه که شهدا گوش به فرمان امامشان بودند و او را تنها نگذاشتند ما هم امروز باید مطیع فرمان نائب امام عصرباشیم
سید مهدی به سخنان امام خامنه ای اشاره کرد که آقا فرمودند من خیلی وقته شمشیر به دست در میدان رزم مشغول جنگیدن هستم
واین بیان یعنی اینکه از امام مسلمین عقب نمانیم
#یاد_شهید_مظلوم_حجت_الاسلام_سید_مهدی_تقوی_بخیر
روح پاکش را به فاتحه ای میهمان کنیم
🌿🌹
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
محمود نوریان فرزند سردار #شهید_تخریب_حاج_عبدالله_نوریان جلو دار تشییع #شهید_سید_مهدی_تقوی @alvaresinchannel
#یاد_آن_روزهای_خوب_بخیر
جمع رزمندگان تخریبچی لشگر10
#تخریبچی_شهید_سید_مهدی_تقوی
نشسته اولین نفر از سمت چپ
#شهید_حمید_رضا_دادو
#شهید_زعفری
#شهید_فیروزبخت
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#خاطرات_شهید
#حجت_الاسلام_سید_مهدی_تقوی
#غواص_خط_شکن_عملیات_کربلای_5
💐🌷#از_مدرسه_تا_گردان_تخریب
بعد از اينكه سال دوم دبيرستان را قبول شدم به سركار رفتم بعد از 45 روز آن كار راترك كردم و به #جبهه رفتم و من چون متولد 1349 بودم، نمي گذاشتند و براي همين در فتوكپي شناسنامه دست كاري كردم و ما را به #گردان_حضرت_علي_اكبر(ع) معرفي كردند .
در #پادگان_وليعصر(ع) تهران كه مي خواستند ما را تقسيم بكنند، يكي از نماينده هاي #گردان_تخريب به آنجا آمده بود و از ماموریت #بچه_های_تخریب در جبهه گفت و من داوطلب اعزام به تخریب شدم
به گردان تخريب رفتم و همان اول با معاون گردان صحبت كردم كه وقتي مدرسه ها باز شد من بايد بروم و او هم قبول كرد و من 45 روزي ماندم و با بچه ها انس گرفتم واحتياجات جبهه و خودم را ديدم و بالاخره قسمت اين بود كه ما آنجا بمانيم.
در آنجا كلاس هاي آشنائي با مين مي گذاشتند و كلاسهاي آر پي جي و تيراندازي هم داشتيم #عمليات_كربلاي_2 شروع شد و ما به منطقه رفتيم ولي قسمت نبود كه در این عمليات شركت كنيم و بعد از عمليات يكسري از بچه ها را به مشهد بردند بعد از اينكه از مشهد آمديم گردان براي بچه ها آموزش گذاشت و مادر آن شركت كرديم و تا اينكه قرار شد #عمليات_كربلاي_5 شروع بشود و يكسري از بچه ها را بردند كه #غواصي ياد بگيرند و من هم رفتم و 10-15 روز بيشتر طول نكشيد و آماده عملیات شدیم.
در #شب_عملیات_کربلای_5 به عنوان #غواص_تخریبچی به گردان #حضرت_علي_اكبر_علیه_السلام مامور شدیم.
معبر ما به نام #فاطمه_زهراء (س) بود.
شب عملیات قبل از ما تعدادی از #بچه_هاي_تخريب جلو رفته بودند تا موانع رو بشکافند و معبر برای عبور غواصان ایجاد کنند.
قبل از رسیدن گروهانی که ما همراهش بودیم عملیات لو رفت. 8 رده سیم خاردار جلوی ما بود و هر رده باز 8 رديف سيم خاردار داشت كه 4 تا روي آب و 4 تا زير آب ، و يكسري از مين ها هم زیر آب بودكه يكي از بچه ها ، پايش روي مين رفت و شهيد شد.
از طرف فرماندهي گردان فرمان رسيد كه به هر نحوي هست بقیه #بچه_هاي_تخريب راه را باز كنند حتي اگر بايد روي سيم خاردار بخوابند به علت آتش دشمن تعدادی از بچه ها شهید و مجروح شده بودند .
قرار شد برای حمله به دشمن و رسیدن به #دژ_شلمچه در گروه های 5 و 10 نفره با استفاده از #آر_پی_جی به دشمن حمله کنیم و از موانع عبور کرده و به دژ برسیم.
يكي از بچه هاي #اطلاعات_عمليات جلوی ستون قرار گرفت و يكي از #بچه_هاي_تخريب پشت سر او و من هم پشت سر ايشان و چند نفر ديگر هم پشت سر من ایستادند و به یک ستون حرکت کردیم برای عبور از موانع.
هنوز چند متری نرفته بودیم که آتش دشمن به سمت ما قفل شد و در یک لحظه با تیر اندازی دشمن داخل آب برادر اطلاعات عمليات شهيد شد و نفر جلوی من هم که از بچه های خودمون بود تير به سرش خورد و شهيد شد. من سر ستون بودم و مسیر رو ادامه دادم هرچه جلو میرفتم آتش تیربارهای دشمن سنگین و دقیق تر میشد تا جایی رسیدیم که پشت سرم رو نگاه کردم و دیدم کسی نیست. تعدادی مجروح و شهید شده بودند و همان لحظه هم احساس کردم دست چپم سنگین شد. تیر به دستم خورده بود . دیدم دستم دیگه کار نمیکنه و خودم رو روی آب سر دادم تا به خاکریزی که سمت راست معبر بود و پای یکی از مجروحین رو هم گرفتم و به خاکریز چسبیدیم. چند ساعتی گذشت. هوا به شدت سر بود و خون زیادی از ما رفته بود و همه ی وجودمان رو سرما گرفته بود.
تیم های #غواصی که جلو رفته بودند داشتند برمیگشتند. دستور رسیده بود که غواص ها عقب بیایند.
اونها به داد ما رسیدند و کمک کردند و ما ما را روي آب هل دادند و قايق آمدند و ما سوار شديم .
ما رو با آمبولانس به اهواز و از آنجا هم به مشهد اعزام شدیم و در بیمارستان مشهد ادامه عمليات را از تلويزيون نگاه كرديم.
45 روز دستم توي گچ بود و بعد از طی شدن ایام درمان مجددا به #گردان_تخریب برگشتم و برای عملیات بعد اعلام آمادگی کردم .
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
وداع_با_شهید
#حجت_الاسلام_تقوی
شهادت 17 خرداد 96
حادثه تروریستی مجلس شورای اسلامی
یادش گرامیباد
روحش شاد
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🖕🏿🖕🏿🖕🏿🖕🏿
🌹
"آنهایی که پای بند میمانند باید از غصه دق کنند"
من این جمله ی اخیر رو قبول ندارم
آنهایی که پای بند میمانند شاهد به ثمر نشستن این نهال و تناور شدن این درخت خواهند بود
....با برگشتن یک عده از این قافله عظیم هرگز این قافله از راه باز نمیماند
دلها را باید نگه داشت
بعضی از دلها میلرزند ، میلغزند
نمیتوانند خودشون رو بر آن لبه مرتفع نگهدارند و حرکت را ادامه بدهند....
#گوشه_ای_از_بیانات_امام_خامنه_ای
#حتما_ببینید
@alvaresinchannel
🔶🔶🔶🔶🔶🔶
🔶
چند سال پیش با #حاج_اسماعیل رفتیم عیادت پدر تخریبچی شهید حسین معمار زاده در میدان تجریش.
جلسه ی خوبی بود. وقت خداحافظی قرار شد یک عکس یادگاری بگیریم.
اسماعیل قاب عکس شهید رو در آغوش گرفت و قبل از اینکه تصویر ثبت بشه یکی از دوستان بهش گفت:
حاج اسماعیل #از_ته_دل_بخند
او هم خندید و
این تصویر به ثبت رسید.
خدا نگهدارت باشه
سردار سر به زیر
@alvaresinchannel
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌹
🌹
#تنت_به_ناز_طبیبان_نیازمند_مباد
#حاج_اسماعیل_معروفی
همنفسان کجایید
نفسم بالا نمیاد
برای شفای عاجل یادگار شهدا
#سردار_جانباز_حاج_اسماعیل_معروفی
حمد شفا با صلوات بر محمد و آل محمد(ص)
@alvaresinchannel
🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
🌿
یکی از توفیقاتی که خدا به خیلی از رزمندگان بخصوص رزمندگان تهرونی عنایت کرد درک حضور این عالم ربانی بود
نزدیکی #پادگان_دوکوهه ،محل استقرار رزمندگان اعزامی از تهران به دزفول این برکت رو داشت که هرازگاهی این مرد خدا در محرابش به نماز می ایستاد و ما به او اقتدا میکردیم.
یادش بخیر
🔶 #مرحوم_آیت_الله_قاضی_دزفولی وقتی برای نماز پادگان میآمدند ،صورت سفیدش مثل ماه میدرخشید.
اما وقت رفتن از شدت روبوسی رزمنده ها صورتش سرخ بود اون مرد خدا با مهربانی مجاهدان خدا رو در آغوش میگرفت و بهشون محبت میکرد.
مرحوم قاضی درتمام عملیاتهایی که درمنطقه عمومی شوش و ذزفول انجام میشد، وجودش و دعایش کارساز بود.
آخرین نماز جمعه ای که پشت سر ایشون خوندیم قبل از #عملیات_والفجر_8 بود
بعد از نماز جمعه مقرمون رو از کنار #دز جمع کردیم و رفتیم کنار کارون و در #روستای_ام_النوشه مستقر شدیم
این مرد الهی در دهه فجر سال 64 بدرود حیات گفت و در جوار شهدای دزفول در #شهید_آباد به خاک رفت
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#خاطرات_عملیات
#خاطره_عملیات_بیت_المقدس
حاج جعفر جهروتی زاده
فرمانده تخریب لشگر27 در عملیات بیت المقدس
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
🔶 #خاطره_سردار_فضلی_از_اولین_میدان_مین
میخواستیم #مین_گوشکوبی رو ببریم به امام نشون بدیم
یاد باد آن روزگاران یاد باد
@alvaresinchannel
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌿
#علی_آهنی
علی آهنی یعنی این
#علی_با_کلاه_آهنی
یاد باد آن روزگاران یاد باد
@alvaresinchannel
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
🌹🌿
🔶◼️ #علی_آهنی
روز گذشته مطلبی در کانال ها و سایت ها منتشر شد با این عنوان #علی_آهنی.
ابتدا که عنوان رو دیدم تصورم بر این بود که از #کلاه_آهنی حرف به میون میاد اما در اون متن بعد از صغری وکبری کردن به ترکش های آهنی که در بدن فرمانده ما جا خوش کردند اشاره شد.
اما #علی_آهنی روی دیگر سکه فرمانده ماست.
حاج علی به #کلاه_آهنی بیشتر شهرت داشت تا به ترکش های آهنی.
حاج علی به حفظ جون نیروهاش اهمیت میداد و چون خودش قد رشیدی داشت میدونست اگر میخواهی در مقابل دشمن سرپا باشی و سر خم نکنی باید از سرت محافظت بکنی.
لذا به حفاظت از سر رزمندگان توجه میکرد.
خودش و دیگران رو توصیه میکرد که در مناطق عملیاتی حتما که نه قطعا از #کلاه_آهنی استفاده کنند.
هم رزمندگان #لشگر_10 و هم فرماندهان گردان ها و واحدها خاطرات شیرینی و یک کم تلخی از اجبار کردن حاج علی به استفاده از #کلاه_آهنی دارند.
گاها شده بود میان معرکه ی نبرد فرمانده گردان رو مقابل نیروهاش به خاطر نگذاشتن #کلاه_آهنی به سرش سینه خیز میبرد و تنبیه میکرد.
متاسفانه در بیان حقایق سال های دفاع مقدس به این ریزه کاری ها توجه نمیشه.
دوسال قبل که رفته بودیم #فکه برای بزرگداشت شهدای عملیات سیدالشهداء علیه السلام یه #کلاه_آهنی اونجا به دیوار آویزون بود .
رفتم اون کلاه رو برداشتم و دوستان یکی یکی رو سرشون میگذاشتن و عکس میگرفتیم.
نوبت به حاج علی که رسید هر چی اصرار کردیم کلاه رو سرش نگذاشت که عکس بگیره. و با خنده یه اشاره به لباس سبز سپاه که در نهایت تمیزی بر تن داشت کرد و درحالیکه دانشجویان دانشگاه امام حسین علیه السلام دورش حلقه زده بودند گفت: از اینجا باید جای دیگر برم و خوب نیست سر و وضعم به هم میریزه.
و بچه ها هم به شوخی گفتند: حاجی!!!! یکی طلب ما.
حاج علی الان هم نسبت به حفظ سلامت و نظافت خود و اطرافیانش وسواس داره.
و در این ایامی که اطباء موضوع درمانش رو پیگیری میکردند کاملا مطیع بود و هرچی میگفتند تمام و کمال انجام میداد.
فرمانده
خدا نگهدارت باشه
#جعفر_طهماسبی
@alvaresinchannel