هیچ وقت در زندگی احساس #کمبود چیزی را #نداشتم. همه زندگی ما در یک اتاق خلاصه می شد که در خانه عموی ایشان ساکن بودیم. از هر وسیله ای که داشتم استفاده بهینه می کردم مثلاً از چمدان به عنوان میز.
🍃🌷🍃
همکارانش می گفتند در محل کار زودتر از همه می آمد و دیرتر از همه می رفت و در هفته چند ساعت برای خود "کسر کار" می زد. وقتی از او سوال می شد شما از همه زودتر می آید و از همه دیرتر می روید، چرا کسر کار؟
🍃🌷🍃
در جواب می گفت: در #حین #کار #احتمال می رود یک لحظه #ذهنم به سمت خانه، همسر و یا فرزندم رفته باشد، وقت کار من #متعلق به #بیت المال هستم و حق استفاده #شخصی ندارم.
🍃🌷🍃
همیشه در مقابل #پدر و#مادر #دو زانو می نشست و هر وقت به دیدن آنها می رفت #دستشان را #می بوسید و وقتی هم #خداحافظی می کرد باز #دست آنها را #می بوسید.😭
🍃🌷🍃
#همهفن#حريف بود و برای يك #فرمانده، #بهترين #نيرو به#شمار می رفت. هنوز باور نمی كنم كه او را از #دست دادهايم.#بدون اغراق #علی #خودش به اندازه 2#ايستگاه #آتشنشانی بود، #عاشق #كارش بود و ما در اين #حادثه #داغ بزرگی ديديم.😭😭
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید آتش نشان هم درتاریخ ۱۳۹۵/۴/۲#ساعت ۱:۳۰#بامداد در #حادثه #آتش سوزی #ساختمانی در #جنت آباد #تهران ودر #حین #خدمت به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
#مزار#شهید :
بهشت #حضرت زهرا (سلام الله علیها)🌷 درتهران.
🍃🌷🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠 شهید علی قانع💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
هیچ وقت در زندگی احساس #کمبود چیزی را #نداشتم. همه زندگی ما در یک اتاق خلاصه می شد که در خانه عموی ایشان ساکن بودیم. از هر وسیله ای که داشتم استفاده بهینه می کردم مثلاً از چمدان به عنوان میز.
🍃🌷🍃
همکارانش می گفتند در محل کار زودتر از همه می آمد و دیرتر از همه می رفت و در هفته چند ساعت برای خود "کسر کار" می زد. وقتی از او سوال می شد شما از همه زودتر می آید و از همه دیرتر می روید، چرا کسر کار؟
🍃🌷🍃
در جواب می گفت: در #حین #کار #احتمال می رود یک لحظه #ذهنم به سمت خانه، همسر و یا فرزندم رفته باشد، وقت کار من #متعلق به #بیت المال هستم و حق استفاده #شخصی ندارم.
🍃🌷🍃
همیشه در مقابل #پدر و#مادر #دو زانو می نشست و هر وقت به دیدن آنها می رفت #دستشان را #می بوسید و وقتی هم #خداحافظی می کرد باز #دست آنها را #می بوسید.😭
🍃🌷🍃
می گه #اکبر علاقه شدیدی به خوردن #قهوه داشت و کلا جزء #عادتاش بود که #مرتب می خورد. #چند روزی گیر #عملیات پاکسازی بودیم و گه گداری هم تکفیری ها باهامون #درگیر می شدن و تو این مدت #علی اکبر #بدون #قهوه مونده بود.
🍃🌷🍃
در #حین #پاکسازی به #خونه ای رسیدیم که همه #وسایل #سرو چای و #قهوه آماده بود و #صاحب خونه #وقت نکرده بود #جمع کنه با خوشحالی صدا زدم #اکبر بدو بیا اینجا ببین #خدا برات #جور کرده، هوا هم خیلی #سرد بود.
وقتی اومد داخل اتاق، داشتم یه پتو در می آوردم بندازم رو خودم که #شهید با یه حالت خاصی گفت: آقا رضا، #پتوهای مردم رو #دست #نزن شاید #راضی #نباشن، #قهوه شونم #بزار ان شاء الله #خودشون #بر می گردن و #کنار هم #نوش جون می کنن. من که از شدت #سرما داشتم به خودم می لرزیدم #مات و #مبهوت #نگاهش می کردم فقط.
🍃🌷🍃
روایتی از
#همرزم #شهید مدافع حرم علی اکبر شیرعلی