eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
زمستان از راه رسید و آسمان به یمن ِ تولدت ، برف شادی❄️ ریخت.‌‌.. . اندیمشک غرق در شادی 🎊شد و حسینی بزرگ شدنت، زیباترین داستان تاریخ📖 .. . رزق محرم 🏴نصیبت شد و در آزمون دفاع از حرم ِ بانوی صبر، روسفید شدی😊.. . همچون علی اکبر، مدافع حرم شدی؛ تا مبادا تیر ِ نگاه ِ حرامی ، سوی حرم عمه سادات برود. . آنقدر دعا📿 کردی تا با شهادت🥀 عاقبت بخیر شدی..‌ . شهید ِ جوان، در روز تولدت‌🎂، برایمان دعا کن تا روحمان 😥 تلنگر عزت بخورد‌‌‌.. . تیر نگاه شیطان ، قلب هایمان💘 را زخمی کرده است و گناهانمان ، زخم روی نمک😔 شده اند. . برای التیام دلهای دور افتاده از شهر ِ عشق ❤️و مملو از گناه😭 ، امن یجیب بخوان. . دعا کن متولد شویم ؛ پاک💐 ،عاشق💚 و عاقبت بخیر🕊... . ✍به قلم طاهره بنائی(منتظر) . 💜به مناسبت تولدشهیداحمد حاجیوند الیاسی💜 . تاریخ تولد : ۱۳۶۹/۱۰/۲۶ . تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۱۱/۱۳ . تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۵ . محل دفن : گلزار شهدای اندیمشک .
🍃وقت لبخند انارها رسیده است. قصد رفتن کرده، چمدان به دست، در انتهای جاده به انتظار نشسته است. نگاهش ابریست، رد پایش خیس و کوله باری از به همراه دارد❣ . 🍃آخرین چله قرن در راه است، پس را خبر کنید. خبر کنید که باز هم قرار است مادر، شب را به درازای چندین ساله اش سپری کند، به امید دیدار فرزند ماه رویش😔 . 🍃این بار هم با صندوقچه ای پر عکس بنشیند و کتاب را ورق بزند به امید غزل گم گشته باز آید به کنعان غم مخور ... ببافد تار و پود آرزو هایش را برای ستاره ی آسمانی اش که شاید این یلدا آخرین یلدای بی اوست💞 . 🍃استکان و نعلبکی ها روی میز به صف ایستاده اند که سر برسد آخرین روزهای آذر بارسفر بسته اند و چشمانی هنوز در انتظار نور دیده به در دوخته شده است و خاطرات گذشته را پلک میزند🥺 . 🍃این داستان هر ساله چله یلدای خانه مادر است... از یلدا بپرس، راز شب زنده داری شهید را که چگونه به استقبال زمستان دیگری میرود🌹 . ✍نویسنده : . 📅تاریخ انتشار : ۳۰ آذر ۱۳۹۹ .
❄️ برف آهسته می‌بارید ، زمین پیراهن سفید به تن کرده بود و هلهله کنان پذیرای بود. مادر از پنجره زمستان را تماشا می‌کرد. . ✨ موهای سپید درخت پرتقال را می‌نگریست گیسوان او هم دست کمی از موهای درخت نداشت...زمین را نگاه می‌کرد هنوز رد پایش در حیاط به یادگار مانده بود بعد از سه سال صدای خنده ها و شیطنت های محمد حسین همان طراوت قبل را داشت. ذهنش به بیست و پنج سال پیش رفت آن زمان که صدای گریه نوزادی در خانه پیچید اذان و اقامه در گوشش خواندند و نامش را محمد حسین نهادند. لحظه ای را به یاد آورد که دردانه اش را به آغوش کشید و جاذبه کاری کرد که پیوندی وَرای پیوند مادر فرزندی میان او و محمد حسینش ایجاد شود😍 . ❄️ آرزوی مادر دیدن محمد حسین در لباس خادمی بود و خداوند چه زود مادر را به آرزویش رساند. به فراز بأبی أنتَ وَ اُمی و نَفسی و... زیارت عاشورایش جامه عمل پوشاند و به فرزندش که اذن پرواز میخواست این اجازه را داد پرواز به سوی ، جایی که عباس های زینب گرد هم آمده بودند پسر او هم یکی... . ✨ و تقویم به اسفند نود و شش میرسد و دوباره را در تهران به تصویر میکشد ، هوا گرگ و میش است و صدای اذان صبح در خیابان پاسداران می‌پیچد. تنی چاک چاک کف خیابان افتاده ، مادر این صحنه را میبیند و قتلگاه پیش چشمانش جان میگیرد ، تنی تیر باران که خون سرخش فرش خیابان شده ، کفتار ها بوی خون مشامشان را پر کرده و هیچ جوره نمی‌شود از دور پیکر دورشان کرد که با پنجه های تیزشان تنش را می‌درند و آخرین نفس های خیسش به گوش می‌رسد که همراه اذان زمزمه می‌کند: أشهَدُ‌أن‌لاإلهَ‌إللّٰه وَ أشهَدُ‌أنَّ‌مُحَمَّدًرَسول‌ُاللّٰه... و آرام چشمانش را میبندد ، در اُمُّ‌القُری جهان اسلام ، خیابان پاسداران دوباره به پا شد و تولدی دوباره برای خادم رایت‌العباس رقم خورد... تولدت مبارک مدافع امنیت...♥️ . ✍نویسنده: . 🌸به مناسبت سالروز تولد . 📅تاریخ تولد: ٢٣ دی ۱٣٧۴ . 📅تاریخ شهادت: ۱ اسفند ۱٣٩۶ . 📅تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید: امامزاده علی اکبر چیذر .
🍃گاهی همه چیز، بعد از آغاز می‌شود! مثلا، سهم آنهایی که پشتِ پایِ عزیزشان دل ریخته اند، می‌شود انتظار و چشم به راهی... 🍃سید احسان اویی که مادرش خوابِ شهادت را برایش دیده بود، بعد از شهادت همه چشم هارا به راهِ بازگشتِ پیکرش منتظر گذاشت، چه انتظار سختی! 🍃بعد از شهادت، گویی کوچه باغِ انار را زمستان به آغوش کشید! نه شکوفه ای، نه جوانه ای،نه رسیدنی... بر سر دخترها، گرمایِ دست کم بود و میانِ خنده هایشان، همیشه بغضی جولان می‌داد که ای کاش بابا بود... 🍃این میان اما همسری، عاشقانه ها را به خلوت می‌برد و غصه نبود مَردَش را در خفا و ذره ذره می‌خورد. برایِ دخترها پشت و پناه بود در نبود بابا و برایِ پدر مادرِ احسان، مرهمی بر قلب منتظرشان♡ 🍃سید احسان، طلسم ماندن‌ها را شکست و او اولین پیکری بود که از خاک سوریه به آغوش خانواده بازگشت، حالا وقتش بود بارِ پدر بودن را، استخوان‌های تازه برگشته به دوش بکشند. 🍃آمد و در روزِ شهادتِ مظلومانه عالمین، به آغوش خاک سپرده شد، قلبها آرام شده است. جایش را به دلخوشی داده. دلخوشیِ بودنِ بابا برایِ دخترها، حتی زیر خروارها خاک دلخوشی به مزاری سرد که حالا مامنی برای دردِ دل است، دردِ دلِ همسری که سنگینی نگاهِ همیشه همراهِ احسان را، از قابِ عکسِ شیشه ایِ هم لمس می‌کند. 🍃انار ها شکوفه داده اند و کوچه باغ سرسبز است. هرسال، همین حوالی که می‌شود، عطر سید احسان که می‌پیچد، غنچه انار ها ترک می‌خورد به لبخندی سرخ، است اما، بویِ بهار در پیچ و خمِ کوچه پیچیده🌺 🍃کوچه باغِ انار، شاید به ماندنت عادت نداشته باشد اما، عطرت را سخت به آغوش کشیده. ؛ علتِ لبخند انارها🙃 * ؛ کتابِ زندگینامه شهید🍀 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۲ اردیبهشت ۱۳۵۹ 📅تاریخ شهادت : ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بی بی زبیده_قرچک
🍃سوغات ماه آخر است. شاید هم بهار چشم روشنی‌اش را پیش کش کرده است. آغوش گرم خانواده پذیرای وجودش شد و نامش را نهادند. 🍃به قول مادر، از کودکی به دنبال مادر راهی ها بود و زیر چادر مادر حال دلش را با عشق حسین رو به راه می کرد. پا به پای جسمش روحش هم بزرگ شد و عشق حسین جوانه زد و رشد کرد. صدای ها و های رزمنده حواس دلش را از درس و مشق پرت کرد و راهی شد. 🍃دل عاشقش او را ساکن کرد و همانجا به بزم عاشقی لبیک گفت. می گویند در عملیات ها آنجا که همه چیز قفل میشد دو رکعت نماز به هدیه می کرد و در پایان نماز تمام مشکلات رفع می شد. 🍃می گویند همیشه چشم سرش بسته و با چشم دل را زمزمه میکرده و آنقدر حالش قشنگ بود که هنوز هم فامیل به پیروی از او دعای توسلی جمعی برگزار می کنند. 🍃می گویند ارادت خاصی به داشته و ذکر لبش موقع شهادت بوده است. به گمانم منتظر خوبی بوده که امامش موقع آمده است. 🍃آقا احمد! حال این روزهای ما خوب نیست. خون شهدا شده ایم و خودمان خون به جگر. امام زمان از گناهان ما در ، اشک میریزد و از خدا طلب مغفرت می کند. هوا آلوده‌ی است و همه نفس کم آورده ایم. اینجا دیگری برپاست و ما سخت در محاصره ایم. برگرد و با دوستانت چاره ای کن به حال ... ✍نویسنده : 🌷به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ اسفند ۱۳۴۶ 📅تاریخ شهادت : ۹ آذر ۱۳۶۵ 📅تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت قاسم 🕊محل شهادت : شلمچه