فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*فرود آمدن قو در فضای مه آلود*
سکوت محض محیط و نور کافی صبحگاهی و صدای بال قدرتمند قو و خوش روزی بودن فیلمبردار دست بدست هم داد تا این صحنه ای بی بدیل ثبت شود.....شاید بتوان گفت یکی از زیباترین اثرهای هنری خداوند در جهان هستی است.
#کلیپ
#پرواز_قو_در_مه
#زندگی_با_سوره_حمد
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/rasane_amozeshe_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
eitaa.com/amozesh_fahmequran
صد هزار منظره
یک طرف گیاه و گل
یک طرف درخت و سنگ
صد هزار منظره
صد هزار عطر و رنگ
خالق تمامشان
یک خدای مهربان
خالق نهنگها
خالق پرندگان
میروم کنار رود
تا تو را صدا کنم
با دهان ماهیان
هی خدا خدا کنم
#فعالیت_خانه
#فعالیت_مدرسه
#شعر
#صدهزارمنظره
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
eitaa.com/amozesh_fahmequran
خدای باد و خدای بید
چه کسی آتش را
در دل چوب گذاشت؟
چه کسی بر لبِ جو
پونه خوشبو کاشت؟
که به شب جایزه داد
ماهِ نورانی را؟
که به گلها آموخت
گرده افشانی را؟
او خدای باد و
او خدای بید است
نام زیبایش در
سوره "توحید" است
#فعالیت_خانه
#فعالیت_مدرسه
#شعر
#خدای_باد_خدای_بید
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
eitaa.com/amozesh_fahmequran
مورچه زرنگ
دانههای چاق را
میبرد به لانهاش
پر شد از برنج و جو
هر کجای خانهاش
میکند دو نیم او
دانههای سفت را
آفرین به خالقش
آفرین به مورها
گاه روی آبها
یا میان یک شکاف
یک گروه میشوند،
یک پل بزرگ و صاف
داستان مورچه
قصهای قشنگ بود
گرچه کوچک و ظریف
کاری و زرنگ بود
#فعالیت_خانه
#فعالیت_مدرسه
#شعر
#مورچه_زرنگ
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
eitaa.com/amozesh_fahmequran
یا من فی البحار عجایبه
ای کسی که شگفتی های قدرتت در دریا هاست.
دعای جوشن کبیر
🔔 *سوره مبارکه توحید سورهای برای درک عظمت خداوند به واسطه مخلوقات است. مواجهه مستقیم با مخلوقات و در صورتی که مقدور نبود نشان دادن عکسها مستند ها و تصاویر، روح توحید را در ما و فرزندان ما زنده میکند.*
#فعالیت_خانه
#فعالیت_مدرسه
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
eitaa.com/amozesh_fahmequran
کتاب طبیعت
علی و زهرا همراه پدر و مادر برای سفر به شمال کشور رفته بودند. جایی که آنها برای ماندن اجاره کرده بودند، نزدیک جنگل بود. وقتی به آنجا رسیدند، علی کمی ناراحت شد که چرا نزدیک دریا نیستند؛ اما زهرا از دیدن جنگل بزرگ نزدیک خانه خیلی خوشحال شد. پدر گفت: «علی جان کنار دریا هم میرویم؛ اما جنگل هم خیلی قشنگ است.» مادر گفت: «دقیقا علی جان. حالا بیاید ناهار بخوریم بعد برویم داخل جنگل تا ببینیم چقدر زیباست.» بعد از ناهار علی و خانوادهاش به جنگل رفتند؛ علی از دیدن آن همه زیبایی تعجب کرد و از پدرش پرسید: «راست گفتید بابا. اینجا چقدر زیباست.»
مادر گفت: «خب حالا برای اینکه خاطره خوبی از این جنگل یادمان بماند من یک پیشنهاد دارم.» علی و زهرا با هم پرسیدند: «چه پیشنهادی؟» و بعد به هم نگاه کردند و به خاطر این هماهنگی زدند زیر خنده. مامان گفت: «بیایید هر کدام یک کیسه برداریم و این اطراف راه برویم و هر نوع گل و گیاه و برگی را که دیدیم روی زمین افتاده، برداریم و در کیسه بیندازیم. آخر سر ببینیم چه کسی تعداد بیشتری از انواع گیاهها جمع کرده است.» زهرا گفت: «اگر همه اینها را جمع کنیم بعد با آنها چکار میکنیم؟» مامان گفت: «میخواهیم با هم یک کتاب بسازیم با برگها و گیاهها. اسمش را هم میگذاریم کتاب طبیعت.» علی گفت:« چه خوب! بعد من کتاب را سر کلاس میبرم و به معلممان نشان میدهم تا خوشحال شود. آقا معلم چند وقت پیش که داشت سوره توحید به ما یاد میداد، در مورد برگها و درختها هم صحبت کرد. راستی مامان، چرا برگها را از زمین برداریم؟ از روی درختها جمع کنیم که راحتتر است.» مامان گفت: «نه پسرم؛
برگهای روی درخت زنده هستند. نباید به آنها دست بزنیم. اما آنهایی را که زمین افتادهاند میتوانیم برداریم.»
کمی که گذشت کیسه برگ بچهها داشت پر میشد. مادر گفت: «آفرین! چقدر زود کیسههایتان دارد پر میشود.» علی گفت: «بله! چون گل و گیاههای اینجا خیلی زیاد هستند و توانستیم همه را بریزیم توی کیسههایمان.» زهرا گفت: «بله. خیلی زیادند و خیلی خیلی هم قشنگ. علی بعد از اینکه کتاب را از مدرسه آوردی، من کتاب را میبرم مدرسه. من هم میخواهم به معلممان نشان بدهم.» علی با شنیدن حرف زهرا خندید و گفت: «باشد چون کتاب را با هم درست کردهایم هر دو هم از آن استفاده میکنیم.» پدر گفت: «بچهها ببینید خدای مهربان چقدر تواناست که این همه مدلهای مختلف گل و گیاه و حیوانات را آفریده؛ هر کدام هم یک جور زیبا هستند. البته ما هم باید مراقب این طبیعت زیبا باشیم تا آسیبی نبیند با این کار شکر نعمتهای خدا را به جا آوردهایم.» بچهها لبخندی زدند. آنها با هم قرار گذاشتند یک کیسه دیگر بردارند و مسابقه دهند تا ببینند این بار چه کسی زودتر کیسه خود را پر از برگ و گل و گیاه میکند. پدر هم قول داد بعد از مسابقه چند بستنی قیفی بزرگ به همه خانواده بدهد.
#فعالیت_خانه
#فعالیت_مدرسه
#داستان
#کتاب_طبیعت_۱۰۰
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
eitaa.com/amozesh_fahmequran
*مجموعه آیه خانم*
آیه کلاس اول است. او صبح که از خواب بیدار شد در دلش احساس شادی و نشاط کرد و به خاطر همه چیزهای خوبی که خدا به او داده بود از ته دل از خدا تشکر کرد؛ آیه یک پدر خوب، یک مادر مهربان و دوستان خوب زیادی داشت. او از تخت پایین آمد و به طرف کمدش رفت. توی یک قفسه، دفتر برگهایش را گذاشته بود. او همیشه عصرهای جمعه با مادرش به پارک نزدیک خانه میرفت. آنها برگهای رنگارنگ و قشنگی را که روی زمین بود با هم جمع میکردند و با کمک هم برگهای خشک شده را در دفتری میچسباندند. آیه و مادرش با برگهای خشک، شکل حیوانات قشنگ و میوههای زیبا را درست کرده بودند. او دفتر را برداشت و ورق زد. در قفسه دیگر کمد سنگهای دیدنی بود. آیه با مادرش رفته بودند باغ دایی؛ در آنجا چند سنگ گرد صاف پیدا کرده بود، آنها را شسته بود و با دخترداییش با آنها یه قل دو قل بازی کرده بود. او وقتی از باغ دائی برگشته بود، سنگها را با خودش آورده بود و در قفس گذاشته بود. آیه دوستان سنگیش را جابجا کرد. به آنها گفت قرار است به زودی مهمان جدیدی داشته باشیم؛ پس لطفاً جمع و جورتر بنشینید. جمعه بود. آیه با خانوادهاش میخواستند بروند دیدن عمهاش که در جزیره قشم زندگی میکرد. او با خوشحالی با دفتر برگها و دوستان سنگیاش خداحافظی کرد. آنها شب به قشم رسیدند. مادر گفت: «در ساحل این جزیره زیبا صدفهای خیلی قشنگی وجود دارد.» آیه پرسید: «مادر جان صدف چی هست؟» مادر گفت: «صدف نوعی حیوان دریایی است. البته ما چند نوع صدف داریم. آن صدفهایی که قبلا در تلویزیون دیده بودیم، مربوط به حلزون است. خدا به حلزونها که بدن خیلی نرمی دارند،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*قصه رود*
چشمه چشمه رود رود
سر به سوی آسمان
قطرهها کنار هم
رو به دشت بیکران
میرسد به رویشان
دست لطف آفتاب
میشود بخار و ابر
قطره قطرههای آب
باد میوزد به دشت
ابرها دوان دوان
میروند و میرسند
هر کجای این جهان
قطره قطره میچکند
زیر گنبد کبود
باز میشود شروع
قصه قشنگ رود
#کلیپ
#رودخانه
#شعر
#شعر_قصه_رود
#پایه_پنجم
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
eitaa.com/amozesh_fahmequran
صدف داده تا توی صدف شان بروند و از خود محافظت کنند. صدف مثل یک خانه برای حلزون است. میدانی حلزون برای ساختن خانهاش از چه چیزی کمک میگیرد؟» آیه با خودش فکر کرد و گفت:« آنها که نمیتوانند از آب بیرون بیایند؛ پس باید از چیزهایی که توی آب است برای ساختن خانه کمک بگیرند.» مادر گفت: «آفرین آیه جان. جنس خانه آنها، از یک مادهای به اسم آهک است که در آب دریا زیاد وجود دارد.» آیه گفت: «چقدر خدا مهربان است که آهک را برای اینکه حلزونها خانه بسازند نزدیک آنها قرار داده. راستی مامان صدفها چگونه به ساحل میآیند؟» مادر گفت: «وقتی حلزونها میمیرند، صدف آنها سبک میشود، روی آب میآید و موج آنها را به ساحل میآورد.» فردا صبح شد. آیه با مادرش به ساحل رفتند تا صدف جمع کنند. آیه با خوشحالی یکی یکی صدفها را جمع میکرد و با خودش میخواند:
«کی به ما صدف داده، خدا داده خدا داده
کی به ما دریا داده، خدا داده خدا داده»
#داستان
#مجموعه_آیه_خانم_۱۰۱
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
eitaa.com/amozesh_fahmequran
*مورچه و سلیمان نبی علیه السلام*
روزی حضرت سلیمان(ع) در کنار دریا نشسته بود، نگاهش به مورچهای افتاد که دانه گندمی را با خود به طرف دریا حمل میکرد.
سلیمان(ع) همچنان به او نگاه میکرد که در همان لحظه قورباغهای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود، مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه به درون آب رفت.
سلیمان(ع) مدتی به فکر فرو رفت و شگفتزده شد، ناگاه دید قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود، آن مورچه از دهان او بیرون آمد ولی دانه گندم را همراه نداشت.
سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید، و سرگذاشت او را پرسید.
مورچه گفت: «ای پیامبرخدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی میکند که نمیتواند از آنجا خارج شود و من روزی او را حمل میکنم و خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا نزد آن کرم ببرد.
قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است میبرد، و دهانش را به درگاه آن سوراخ میگذارد، من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه گندم را نزد او میگذارم و سپس باز میگردم به دهان قورباغه، سپس در آب شنا کرده و مرا به بیرون از آب دریا میآورد و دهانش را باز میکند و من از دهان او خارج می شوم.»
سلیمان(ع) به مورچه گفت: وقتی که دانه گندم را برای آن کرم میبری، آیا سخنی از او شنیدهای؟
مورچه گفت: آری او میگوید «یا من لا ینسانی فی جوف هذه الصخره تحت هذه اللجه برزقک، لا تنس عبادک المومنین برحمتک» ای خدایی که رزق و روزی مرا در درون این سنگ در قعر دریا فراموش نمیکنی، رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن.
#داستان
#مورچه_و_سلیمان_نبی_۱۰۲
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
eitaa.com/amozesh_fahmequran
امام علی علیه السلام فرموده اند:
چه عظیم و پرشکوه است آنچه از آفرینش تو می بینیم و چه حقیر است آنچه ما می بینیم در برابر قدرت و سلطنت ناپیدای تو از دیدگان ما
میزان الحکمه جلد ۳ صفحه ۴۱۴
#حدیث
#عظمت_خلقت_۱۵۱
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
eitaa.com/amozesh_fahmequran
*چه می بینی؟ چه می شنوی؟*
مربی تصویری را به دانش آموزان در فضای فیلم نشان میدهد و از دانشآموزان سوال میکند چه می بینید؟ چه می شنوید؟ هدف از این بازی تقویت مشاهده خوب دیدن وخوب شنیدن، افزایش قدرت تفصیل، جزئی و دقیق دیدن، رده بندی، طبقه بندی، درک تمایز ها، قدرت ارتباط دهی و.... است.
در این تصویر چه میبینید؟ دیگر چه چیزی؟ فکر میکنید داستان این تصویر چیست و چه اتفاقاتی در این تصویر افتاده است؟ بچه ها باید به طور مثال حتی به مفهوم گرسنگی جوجه ها، محبت والدین بچه، اتفاق در روز و... و در نهایت خالق مهربان اشاره کنند. مربی باید آنقدر به سوالات ادامه دهد که چیزی از ظاهر و عمق تصویر و مفاهیم موجود در آن باقی نماند.
#فعالیت_خانه
#فعالیت_مدرسه
#فعالیت_مجازی
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
eitaa.com/amozesh_fahmequran
*چند مخلوق در چند ثانیه*
مربی میکروفون یکی از دانش آموزان را فعال می کند و به صورت پیدرپی سوالاتی از دانش آموز می پرسد. چنانچه دانش آموز بدون وقفه پاسخ نداد، نوبت نفر بعدی می شود. همچنین به جهت سرعت بیشتر، باید سوالات از پیش آماده شده باشند.
میتوان مخلوقات را تفکیک کرد مخلوقاتی که بدون واسطه توسط خداوند خلق شده است و آنچه با فکر انسان طراحی و ساخته شده است.
نمونه سوالات:
سه لباس زمستانی/ سه ورزش با توپ /سه حیوان اهلی/ سه نوع سلام/ سه شغل/ سه نوشیدنی سرد/سه مدل کمک/
سه کشور در آسیا/ سه شهر در ایران/ سه مدل ماشین/ سه کار خوب/ سه نوع سوخت/ سه نوع حبوبات/ سه کتاب درسی/
سه وسیله پخت و پز/ سه وسیله نقلیه عمومی/ سه واحد اندازه گیری / سه میوه شیرین/ سه نوع بلای طبیعی/
سه میوه هسته دار/ سه نوع رنگ/ سه شهر دیدنی/ سه وسیله روشنایی/ سه نوع ابزار/ سه شیء فلزی/ سه حیوان شاخ دار/ سه ورزش آبی/ سه شهر زیارتی/ سه حرف نقطه دار/ سه نوع غذا/ سه حیوان وحشی/سه نوع درخت/ سه رنگ تیره/ سه سوره از قرآن/ سه وسیله آشپزخانه/ سه نوع توپ ورزشی/
#فعالیت_خانه
#فعالیت_مدرسه
#فعالیت_مجازی
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
eitaa.com/amozesh_fahmequran
امام رضا (علیه السلام):
انجیر بوی بد دهان را برطرف، استخوان ها را محکم، رویش مو را زیاد، بیماری را برطرف می کند و با وجود آن احتیاجی به دارو نیست.
🔔 *در پایه سوم دانش آموزان را با خواص جالب مخلوقات آشنا می کنیم.*
#حدیث
#خواص_انجیر_۱۵۲
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
eitaa.com/amozesh_fahmequran
*خواص سنجد*
امام صادق (علیه السلام):
سنجد، گوشتش گوشت رویاند، استخوانش استخوان را رشد می دهد و پوستش پوست را می پرورد. علاوه بر این، سنجد، کلیه را گرم کرده، معده را پاک می سازد، مایه ایمنی از بواسیر است، ساق پا را قوی می کند و رگ جذام را به کلی قطع خواهد کرد.
🔔 *در پایه سوم برای آموزش سوره توحید، دانش آموزان را با خواص جالب مخلوقات آشنا می کنیم.*
#حدیث
#خواص_سنجد_۱۵۳
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
eitaa.com/amozesh_fahmequran
اثر انگشت
مینا دختری نه ساله و بسیار کنجکاو است. او در خانوادهای زندگی میکند که پنج نفر و نصفی هستند؛ آخر مامان مینا قرار است به زودی یک خواهر کوچولو برایش به دنیا بیاورد. مینا همه چیز را با دقت نگاه میکند و همیشه یک عالم سوال دارد که بپرسد. یک روز به مامانش قول داد مراقب برادر چهارسالهاش علی باشد، تا مامانش بتواند کمی استراحت کند. مینا تصمیم گرفت با علی کوچولو نقاشی بکشد. علی دوست داشت با انگشتهایش نقاشی بکشد. آنها بعد از اینکه لباس مخصوص نقاشیشان را که مامان برای همین کار گذاشته بود پوشیدند و زیرانداز پهن کردند، شروع به نقاشی کردند.
علی کوچولو اول چیزهای نامفهوم کشید و بعد از مینا خواست تا برایش شکل حیوانات را بکشد. مینا هم سر انگشتهایش را توی رنگهای مختلف زد و با حرکت دادن آنها، حیوانات مختلفی برای برادرش نقاشی کرد و تصمیم گرفت وقتی که رنگها خشک شدند، با مقوا برای نقاشیشان یک قاب خوشگل درست کند و آن را به دیوار اتاق، کنار بقیه نقاشیهایی که قبلاً با علی کشیده بود، بزند.
مینا در حال نقاشی، متوجه چیز عجیبی شد که تا به حال ندیده بود. او روی کاغذ نقاشی دید ردی از سر انگشتهایش باقی مانده است. آنها خطهای ریزی بودند که به شکل خاصی دیده میشدند و خیلی منظم در کنار هم قرار داشتند. مینا با تعجب چشمهایش را تنگ کرد تا بهتر آن خطها را ببیند، اما فایدهای نداشت. سریع رفت توی اتاقش و ذره¬بینش را آورد. با ذره¬بین که نگاه کرد تعجبش بیشتر شد، چون همه انگشتهایش از این خطها داشتند. مینا با ذره¬بین رفت سراغ سرانگشتهای کوچولو و با نمک داداشش؛ آنجا هم پر بود از خطهای ریز و مرموز!
مینا با خودش گفت: «یعنی این خطها چه چیزی هستند؟ شاید دستهایمان کثیف بودند!» مینا سریع رفت توی دستشویی و دستهایش را به دقت شست و خشک کرد و با ذره¬بین دوباره به سرانگشتهایش نگاه کرد. او با صدای بلند با خودش گفت: «جالب است! خیلی جالب است! چرا تا حالا این خطها را ندیده بودم؟!»
مامان مینا بعد از استراحت رفته بود توی آشپزخانه و مشغول آشپزی شده بود. او صدای مینا را شنید و آمد توی اتاق و گفت: «مینای کنجکاو مامان، امروز چه کشفی داشته؟» مینا با چشمهای گرد شده به مامان نگاه کرد و گفت: «مامان دستتان را به من قرض میدهید؟ مامان با تعجب سرش را تکان داد و خندید و گفت: «آنوقت خودم بدون دست چکار کنم؟» مینا که متوجه شد منظورش را خوب نرسانده است خندهاش گرفت و گفت: «یعنی میشود یک دقیقه دستتان را ببینم؟» مامان دستش را دراز کرد و گفت: «بفرمایید!» مینا با ذره¬بین به دست مامان نگاه کرد و باز تعجب کرد و گفت: «چه جالب! سرانگشتهای شما هم دارد!» مامان با تعجب پرسید: «چه دارد؟ منظورت چیست دخترم؟»
مینا ماجرا را برای مامانش تعریف کرد و مامان گفت: «دخترم به این خطوط ریز سرانگشتها میگویند اثر انگشت. اثرانگشتها مثل کارت شناسایی آدمها هستند.» مینا با تعجب گفت: «کارت شناسایی؟ مثل همانهایی که وقتی میخواهیم سوار قطار بشویم، نشان مأمور قطار میدهیم؟» مامان گفت: «آره عزیزم. اثر انگشت هرکس یک شکل مخصوص دارد. یعنی اثر انگشت من با اثر انگشت شما و اثر انگشت داداشت فرق میکند. برای همین میشود گفت کارت شناسایی آدم هست.»
مینا پرسید: «مگر میشود؟ این همه آدمی که تا الآن زندگی کردهاند و بقیه آدمهایی که بعداً به دنیا میآیند مثل خواهر کوچولوی من، خط سر انگشتهایشان، یعنی اثر انگشتایشان با هم فرق میکند؟» مامان گفت: «بله دخترم. تازه یک چیز جالبتر اینکه اثر هر انگشت یک دست، با انگشتهای دیگر همان دست تفاوت دارد. یعنی اثر انگشت شست با اثر انگشت اشاره فرق میکند.» مینا گفت: «فهمیدم؛ یعنی هر انگشت دست ما برای خودش یک کارت شناسایی دارد.» مامان خندید و گفت: «دقیقا... و اینها همه قدرت خدای مهربان را نشان میدهد که ما را آفریده است.»
#داستان
#پایه_سوم
#اثرانگشت_۱۰۳
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
eitaa.com/amozesh_fahmequran
🌱🌈🌱🌈🌱🌈🌱🌈🌱
✨ *نتیجه قرائت سوره مبارکه توحید برای ما چیست؟*
با قرائت این سوره پروردگار را از مسیر درست میشناسیم. عقل محدود انسانها قادر به تصور عظمت خدا نیست؛ پس وظیفه ما در این میان شناخت هرچه بیشتر ویژگیهای مخلوقات، نفی آن از خداوند و نزدیکتر شدن به توحید است و هر آنچه انسانها از ویژگیهای مخلوقات درک میکنند صفت خداوند نیست.
شناخت صحیح خداوند کمک میکند بدانیم اگر بعضی چیزها با محاسبه ما انجام نمیشود، این نشدن برای او وجود ندارد. باور به پروردگاری که مانند هیچ چیز دیگری در این عالم نیست، زندگی را شیرین میکند. شناخت صحیح خداوند کمک میکند بدانیم چه در نداشتهها و چه در داشتههایمان به او نیازمندیم؛ تنها اوست که میتواند نقصها و کمبودها را برطرف نماید و داشتههایمان را حفظ کند. تنها اوست که میتواند نشدنیها را شدنی کند و تنها اوست که میتواند شدنیها را به سرانجام برساند. ما برای خوب زندگی کردن نیاز داریم بدانیم بالاتر از خداوند چیزی نیست.
🌱🌈🌱🌈🌱🌈🌱🌈🌱
⚠️ *این مطالب برای انتقال مستقیم به دانشآموزان دبستانی مناسب نیست.*
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
eitaa.com/amozesh_fahmequran
*چطوری بگم؟*
با دستام یا چشمام یا لب هام؟
تعدادی حس مانند سوختن، خارش و... با نام یک یا دو عضو از اعضای بدن را روی کارتهایی می نویسیم. دانش آموزان را گروه بندی کرده و کارت ها را بین اعضای تمام گروهها پخش میکنیم. افراد هر گروه به نوبت کارت خود را به دوستانشان می فهمانند.
همچنین می توانیم این فعالیت را به صورت کلاسی انجام دهیم به این نحو که چند نفر در جلوی کلاس رو به دانش آموزان می ایستند، ما چند کارت را به ترتیب می خوانیم و آنها انجام می دهند. عبارتهای روی کارتها میتواند شامل موارد زیر باشد: نشان دادن سوزش با چشم، ترشی با دهان و چشم، تلخی با دهان و بینی،خارش با بینی، سوزش با کف پا، سوختن با دست، ناراحتی با سر، گریه با چشم، خوشحالی با دهان، درد با آرنج...
🔔 *اینکه بعضی از حس ها را نمی توان با یک یا دو یا حتی سه عضو نشان داد، برای بچه ها عجیب و جالب و خنده آور است. آنها با این تمرین به خلقت مخلوقات توجه بیشتری نشان خواهند داد.*
#فعالیت_خانه
#فعالیت_مدرسه
#فعالیت_مجازی
#چطوری_بگم
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
eitaa.com/amozesh_fahmequran
*سبد رو خالی کن*
یک سبد کمعمق و سبک آماده کنید و تعدادی توپ داخل آن بریزید. سبد را به یک کمربند وصل کنید. شرکتکنندگان را به دو تیم تقسیم کنید.
بازیکنان هرتیم باید به ترتیب کمربند را ببندند و با تکان دادن کمر، توپها را به بیرون از سبد هدایت کنند. در طول بازی استفاده از دست و خمشدن غیرمجاز است. هر بازیکن بعد از خالی کردن سبد باید توپها را داخل سبد قرار دهد و سبد را به همتیمی خود بدهد تا او دوباره این کار را تکرار کند.
این بازی را به صورت فردی در فضای مجازی و در منزل نیز میتوان انجام داد.
🔔 *وقتی دانش آموزان برای انجام کاری به جای استفاده از یک عضوی که به داشتن آن عادت کردهاند، از عضو دیگر استفاده کنند، به اهمیت و عظمت آن مخلوق و خالق آن پی خواهند برد.*
#فعالیت_خانه
#فعالیت_مدرسه
#فعالیت_مجازی
#سبد_را_خالی_کن
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
eitaa.com/amozesh_fahmequran
*قل هو الله احد*
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راه نمایی
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری
احد بی زن و جفتی ملک کامروایی
نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت
تو جلیل الجبروتی تو نصیر الامرایی
تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
تو نمایندهٔ فضلی تو سزاوار ثنایی
بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی
بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی
بری از خوردن و خفتن بری از شرک و شبیهی
بری از صورت و رنگی بری از عیب و خطایی
نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی
نبد این خلق و تو بودی نبود خلق و تو باشی
نه بجنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی
همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری همه جودی و جزایی
همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی
همه بیشی تو بکاهی همه کمی تو فزایی
احد لیس کمثله صمد لیس له ضد
لمن الملک تو گویی که مر آن را تو سزایی
🔔 *دانشآموزان پایه ششم توانایی دارند تا این شعر را حفظ کنند و با هم بصورتی زیبا و هماهنگ همخوانی کنند.*
#شعر
#پایه_ششم
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
eitaa.com/amozesh_fahmequran
☘ *اهداف سهگانه تربیتی سوره مبارکه توحید در پایه اول* ☘
🎯 *هدف شناختی:* در محیط پیرامونش مخلوقات متنوعی را بشناسد.
🎯 *هدف گرایشی:* تمایل به شناخت مخلوقات متنوع داشته باشد و توجهش به آنها جلب شود .
🎯 *هدف رفتاری:* سعی در جمعآوری مجموعههایی از مخلوقات اعم از سنگ، برگ و ... داشته باشد.
#اهداف_پایه_اول
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
eitaa.com/amozesh_fahmequran
☘ *اهداف سهگانه تربیتی سوره مبارکه توحید در پایه دوم* ☘
🎯 *هدف شناختی:* بداند هر مخلوقی فایده و کارکردی دارد و برخی از آنها را بشناسد.
🎯 *هدف گرایشی:* به دانستن نکات جذاب درباره ویژگیهای مخلوقات و کارکردهای آنها تمایل داشته باشد.
🎯 *هدف رفتاری:* ویژگیهای مخلوقات را آزمایش کند و در صورت پرسش بتواند نکات جذابی از آنها بیان نماید.
#اهداف_پایه_دوم
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
eitaa.com/amozesh_fahmequran