eitaa logo
آموزش تخصصی تجوید و حفظ و قرائت قرآن کریم
6هزار دنبال‌کننده
19.7هزار عکس
7.1هزار ویدیو
415 فایل
✨﷽✨ 📖 رسول اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : ✨حاملان وحافظان قرآن مشمول رحمت خاص خداوند هستند.✨ 📣ادمین و پشتیبانی کانال آموزش حفظ قرآن↩️ @meftah68 گروه حفظ ترتیبی https://eitaa.com/joinchat/3090940015C72c3166202
مشاهده در ایتا
دانلود
📚🕙📚 (ع) 🔷 چگونگى توبه حضرت آدم عليه‏السلام و توسل او به پنج تن عليهم السلام‏ پس از آن كه آدم و حوا از آن درخت ممنوع خوردند و بر اثر اين گناه (ترك اولى) از آن همه نعمت‏ها و آرامش بهشتى محروم گشتند، به طور سريع به اشتباه خود پى بردند و توبه كردند. به گناه خود اقرار نمودند و از درگاه الهى طلب رحمت كرده و گفتند: پروردگارا! ما به خويشتن ستم كرديم، و اگر ما را نبخشى و بر ما رحم نكنى از زيانكاران خواهيم بود. خداوند به آن‏ها فرمود: از مقام خويش فرود آييد، در حالى كه بعضى از شما نسبت به بعضى ديگر دشمن خواهيد بود (شيطان دشمن شما است و شما دشمن او) و براى شما در زمين قرارگاه و وسيله بهره‏گيرى تا زمان معينى است، در زمين بنده مى‏شويد و در آن مى‏ميريد و در رستاخيز از آن خارج مى‏شويد.(44) به اين ترتيب آدم و حوا به زمين آمدند و گرفتار رنجهاى زمين شدند، ولى توبه حقيقى كردند و خداوند توبه آنها را پذيرفت. خداوند مهربان به آدم عليه‏السلام و حوا عليهاالسلام لطف كرد و كلماتى را به آن‏ها آموخت تا آن‏ها در دعاى خود آن كلمات را از عمق جان بگويند و توبه خود را آشكار و تكميل نمايند.(45) از امام باقر عليه‏السلام نقل شده آن كلمات كه آدم و حوا، هنگام توبه گفتند چنين بودند: اَلّلهُمِّ لا اءِلهَ اءِلَّا أَنتَ سُبحانَكَ و بِحمدِكَ رَبّ ظلمتُ نَفسِى فاغفِرلِى اءِنَّكَ خيرُ الغافِرينَ؛ خدايا! معبودى جز تو نيست، تو پاك و منزه هستى، تو را ستايش مى‏كنم، من به خود ستم كردم، مرا ببخش كه تو بهترين بخشندگان هستى. اَلّلهُمِّ لا اءِلهَ اءِلَّا أَنتَ، سُبحانَكَ و بِحمدِكَ رَبّ ظلمتُ نَفسِى فَارحَمنِى اءِنَّكَ خيرُ الرَّاحِمينَ؛ خدايا! معبودى جز تو نيست، تو پاك و منزه هستى، تو را ستايش مى‏كنم، پروردگارا! من به خود ستم كردم، به من رحم كن كه تو بهترين رحم‏كنندگان هستى. اَلّلهُمِّ لا اءِلهَ اءِلَّا أَنتَ، سُبحانَكَ و بِحمدِكَ رَبّ اءِنِّى ظلمتُ نَفسِى فَتُب عَلىَّ اءِنَّكَ اَنتَ التَّوابُ الرَّحيمِ؛ خدايا! معبودى جز تو نيست، تو پاك و منزه هستى، تو را ستايش مى‏كنم، پروردگارا! من به خود ستم كردم، توبه‏ام را بپذير كه تو بسيار توبه‏پذير و مهربان هستى.(46) مطابق رواياتى كه از طريق شيعه و اهل تسنن نقل شده، در كلماتى كه خداوند به آدم عليه‏السلام آموخت، و او به آن‏ها متوسل شده و توبه‏اش پذيرفته شد نام پنج تن آل عبا عليهم السلام بود، او گفت: بِحَقَّ محمدٍ وَ علىٍّ وَ فاطِمَةَ وَ الحسنِ و الحُسَينِ(47) و در روايت امامان اهل بيت عليهم السلام چنين آمده: آدم عليه‏السلام سر بلند كرد و عرش خدا را ديد، كه در آن نام‏هاى ارجمندى نوشته شده بود، پرسيد: اين نام‏هاى ارجمند از آن كيست؟ به او گفته شد: اين نام‏ها نام برترين خلايق در پيشگاه خداوند متعال است كه عبارتند از: محمد، على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام. آدم براى پذيرش توبه‏اش، به آن‏ها متوسل شد و خداوند به بركت وجود آنها، توبه او را پذيرفت.(48) ................................................... 🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
📚🕙📚 (ع) 🔷 بلاى عظيم طوفان بر اثر نفرين نوح عليه‏السلام‏ سالها حضرت نوح عليه‏السلام قوم گنهكار خود را از عذاب الهى هشدار داد، ولى آن‏ها همه چيز را به مسخره گرفتند و به هشدارهاى حضرت نوح عليه‏السلام اعتنا نكردند. نوح عليه‏السلام صدها سال براى هدايت قوم خود تلاش كرد، ولى جز گروه اندكى به او ايمان نياوردند. نوح عليه‏السلام به طور كلى از هدايت شدن قوم مايوس شد، زيرا مى‏ديد روز به روز بر لجاجت و آزار آن‏ها افزوده مى‏شود و آن‏ها آن چنان از نظر فكرى و روحى مسخ شده‏اند كه هيچ روزنه اميدى براى جذب آن‏ها باقى نمانده است و حتى از فرزندان آينده آن‏ها نيز اميدى نيست. از طرفى خداوند به نوح عليه‏السلام وحى كرد كه: لَن يُؤمِنَ مِن قَومِكَ الا مَن قَد آمَنَ؛ جز آنان كه تاكنون ايمان آورده‏اند، ديگر هيچكس از قوم تو ايمان نخواهند آورد.(103) اينجا بود كه نوح عليه‏السلام آن‏ها را سزاوار نفرين ديد و در مورد آن‏ها چنين نفرين كرد: رَبّ لا تَذَر على الْأَرْضِ مِن الكافرينَ دَيّاراً اءِنَّكَ اءنْ تَذَرهُم يُضلُّوا عبادَكَ و لا يَلِدُوا فاجِراً كَفَّاراً؛ احدى از كافران را روى زمين زنده مگذار چرا كه اگر آن‏ها را زنده بگذارى بندگانت را گمراه مى‏كنند و جز نسلى گنهكار و كافر به وجود نمى‏آورند. (104) در اين هنگام بود كه طوفان عالمگير و عظيم فرا رسيد. از آسمان و زمين، و از هر سو آب و سيل موج مى‏زد. آبى كه از آسمان مى‏آمد باران نبود، بلكه چون سيلى بود كه بر زمين مى‏ريخت و همه جاى زمين تبديل به آبشارهاى عظيم و بى‏نظير شده بود، و باد تند از همه جا مى‏وزيد و رعد و برق و ابرهاى متراكم همه جا تيره و تار ساخته بود. طولى نگذشت كه كشتى بر روى آب قرار گرفت و همه انسان‏ها و موجوداتى كه در بيرون كشتى بودند، غرق شده و به هلاكت رسيدند. همه كوه‏ها و دشت‏ها زير آب قرار گرفت، گويى همه جا اقيانوس بود و ديگر زمينى يا قله كوهى ديده نمى‏شد. به تعبير قرآن: وَ هِىَ تَجرِى بِهم فِى مَوجٍ كالجِبالِ؛ كشتى نوح عليه‏السلام با سرنشينانش، سينه امواج كوه گونه را مى‏شكافت و همچنان به پيش مى‏رفت.(105) ................................................ 🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzqura👈
📚🕥📚 (ع) دلسوزى عزرائيل براى دو نفرى كه يك نفرش شداد بود روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نشسته بود، عزرائيل به زيارت آن حضرت آمد، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از او پرسيد: اى برادر! چندين هزار سال است كه تو مأمور قبض روح انسان‏ها هستى، آيا در هنگام جان كندن آن‏ها دلت براى كسى رحم آمد؟ عزرائيل گفت: در اين مدت دلم براى دو نفر سوخت: 1 - روزى دريا طوفانى شد و امواج سهمگين دريا يك كشتى را در هم شكست، همه سرنشينان كشتى غرق شدند، تنها يك زن حامله نجات يافت، او سوار بر پاره تخته كشتى شد و امواج ملايم دريا او را به ساحل آورد و در جزيره‏اى افكند، در اين ميان فرزند پسرى از او متولد شد، من مأمور شدم جان آن زن را قبض كنم، دلم به حال آن پسر سوخت. 2 - هنگامى كه شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بهشت بى نظير خود پرداخت، و همه توان و امكانات ثروت خود را در ساختن آن صرف كرد، و خروارها طلا و گوهرهاى ديگر براى ستون‏ها و ساير زرق و برق آن خرج نمود تا تكميل شد(139) وقتى كه خواست از آن ديدار كند، همين كه خواست از اسب پياده شود و پاى راست از ركاب بر زمين نهاد، هنوز پاى چپش بر ركاب بود كه فرمان از سوى خدا آمد كه جان او را قبض كنم، آن تيره بخت از پشت اسب بين زمين و ركاب اسب گير كرد و مرد، دلم به حال او سوخت از اين رو كه او عمرى را به اميد ديدار بهشتى كه ساخته بود به سر برد، سرانجام هنوز چشمش بر آن نيفتاده بود، اسير مرگ شد. در اين هنگام جبرئيل به محضر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم رسيد و گفت: اى محمد! خدايت سلام مى‏رساند و مى‏فرمايد: به عظمت و جلالم سوگند كه آن كودك همان شداد بن عاد بود، او را از درياى بى كران به لطف خود گرفتيم، بى مادر تربيت كرديم و به پادشاهى رسانديم، در عين حال كفران نعمت كرد، و خودبينى و تكبر نمود، و پرچم مخالفت با ما برافراشت، سرانجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانيان بدانند كه ما به كافران مهلت مى‏دهيم ولى آن‏ها را رها نمى‏كنيم، چنان كه در قرآن مى‏فرمايد: اءنَّما نُملِى لَهُم لِيَزدادُوا اِثماً وَ لَهُم عَذابٌ مُهينٌ؛ ما به آن‏ها مهلت مى‏دهيم تنها براى اين كه بر گناهان خود بيفزايند، و براى آن‏ها عذاب خواركننده‏اى آماده شده است.(140) ................................................... 🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
📚🕥📚 (ع) عذاب فراگير و همگانى چرا؟ با اين كه يك نفر ناقه صالح را پى كرد، و چند نفر با او همدست بودند تا شتر كشته شود، و عده‏اى نيز پس از سقوط شتر، بر آن شتر ضربه زدند، ولى چرا همه آن‏ها از كوچك و بزرگ، زن و مرد - جز صالح عليه‏السلام و مؤمنان - به هلاكت رسيدند؟ و چرا خداوند در آيه 14 سوره شمس با تعبير فَعَقَرُوها؛ جمعى ناقه را پى كردند. كشتن ناقه را به جمع نسبت داده نه به يك فرد؟! زيرا همه آن‏ها به اين جنايت رضايت داشتند، و كسى كه به جنايتى راضى باشد، در آن شركت نموده است. چنان كه اميرمؤمنان على عليه‏السلام در فرازى از يكى از خطبه هايش مى‏فرمايد: ناقه صالح را تنها يك نفر به هلاكت رسانيد، ولى خداوند همه را مشمول عذاب ساخت، چرا كه همه آنها به اين امر رضايت دادند.(174) ................................................... 🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
📚🕥📚 (ع) سيرت نيك با نابودى چهار خوى زشت‏ مطابق بعضى از روايات كه از امام صادق عليه‏السلام نقل شده، چهار پرنده‏اى كه ابراهيم عليه‏السلام آن‏ها را گرفت و ذبح و مخلوط كرد و ده قسمت نمود، و آن‏ها زنده شدند، عبارت بودند از: خروس، كبوتر (يا مرغابى) طاووس، و كلاغ.(191) اين صحنه، ظاهر ماجرا بود، ولى در حقيقت هر يك از اين پرندگان سمبل يكى از صفات زشت است، خروس كنايه از شهوترانى، مرغابى كنايه از شكم‏خوارگى، طاووس كنايه از جاه‏طلبى، و كلاغ اشاره از آرزوى دراز است، اگر انسان، ابراهيم گونه از اين چهار صفت زشت دورى كند، مى‏تواند مدارج تكامل را پيموده و به مرحله يقين برسد، بر همين اساس مولانا در كتاب مثنوى مى‏گويد: تو خليل وقتى اى خورشيد هُش اين چهار طيار رهزن را بكش خُلق را گر زندگى خواهى ابد سر ببر زين چهار مرغ شوم و بد بط و طاووس است و زاغ است و خروس‏(192) اين مثال چار مرغ اندر نفوس بط حرص است و خروس آن شهوت است جاه طاووس است و زاغ انيت است‏(193) 🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
﷽📚🕥 (ع) هدف از بناى كعبه‏ اين مرحله مقدماتى و ظاهر ساختمان كعبه بود، ولى آن چه مهم است، هدف از بناى اين ساختمان است كه تمام اين زحمت‏ها و رنج‏ها به خاطر آن هدف مى‏باشد، هدف از بناكردن كعبه اين بود كه وسيله‏اى براى نجات انسان‏ها از بت‏پرستى و خرافه گويى، و كشاندن آن‏ها به سوى توحيد و خداپرستى باشد، هدف اين بود كه آن جا پايگاه توحيد گردد، و مردم در كلاس اين پايگاه، تعليم و تربيت گردند و در همه ابعاد زندگى به سوى خداى بزرگ رو آورند، چنان كه اين هدف از دعاهاى ابراهيم كه در بالا ذكر شد، مشخص شده است، بخصوص دعاى پنجم، كه خداوند پيامبرى (اشاره به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم) بفرستد، و او در اين پايگاه توحيد، مردم را به سوى خدا بخواند. از سوى ديگر خداوند به ابراهيم و اسماعيل فرمان داد كه مناسك حج را به جا آورند، جبرئيل از طرف خداوند بر ابراهيم نازل شد و مناسك حج از طواف و سعى و وقوف در عرفات و مشعر و آداب منى و... را به آن دو بزرگوار آموخت، آن‏ها نيز مناسك حج را به ترتيب فوق انجام دادند و با انجام مناسك حج، و توجه به محتواى بزرگ حج، شاهد منافع مادى و معنوى خود گردند.(256) به نقل از مفسر معروف، ابن عباس، ابراهيم بر بالاى كوه ابوقبيس رفت، انگشتان دستش را به گوشش گذاشت و فرياد زد: اى مردم دنيا دعوت پروردگار خود را در مورد زيارت خانه خدا اجابت كنيد. خداوند صداى او را به همه مردم تا پايان دنيا رساند، آنان كه از تبار ابراهيم هستند از درون وجدان و فطرتشان به اين صدا لبيك گفتند و آمادگى خود را براى انجام اين هدف بزرگ، و ديدن دوره سازنده دانشگاه حج اعلام نمودند.(257) خداوند در قرآن (آيه 130 سوره بقره) به همه جهانيان اعلام كرد كه هيچ كسى جز افراد سفيه و نادان از آيين پاك ابراهيم، روى گردان نمى‏شود، ما ابراهيم را در اين جهان و جهان آخرت از مردان صالح و برجسته قرار داديم. بر همين اساس، مراسم حج كه در اسلام از مهمترين مراسم جهانى مذهبى است همواره يادآور خاطره ابراهيم است، و حماسه بندگى ابراهيم در تمام مراسم حج آميخته است، و اصولا انجام مراسم حج بدون ياد ابراهيم، مفهومى ندارد، و اين به خاطر آن است كه نام و راه حماسه اين مرد خدا هميشه زنده بماند و آنان كه مى‏خواهند راه عزت و عظمت انسانى را بپيمايند، در اين راه گام بردارند. حج در حقيقت حركت خلق پا به پاى ابراهيم در خط خدا است، عبادت و سياست فردى و اجتماعى در آن به هم آميخته است كه اگر به راستى محتواى واقعى آن بر اساس صحيح دنبال شود، بزرگترين و عميق‏ترين حماسه خداپرستى بر پا خواهد شد، اميد آن كه روندگان به سوى حج، هدف و محتواى حج را مورد توجه قرار داده و در اين كلاس بزرگ اسلامى، به نداى ابراهيم معلم بزرگ بشريت لبيك گويند. و در نتيجه همچون ابراهيم در صحنه حضور و ظهور داشته باشند. و بدانند كه حج ابراهيم بر اساس برائت و بيزارى از مشركان، و تقويت بنيه‏هاى معنوى و اقتصادى مسلمانان است. ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ 🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
﷽📚🕥 (ع) گفتگوى لوط عليه‏السلام با قوم تبهكار وقتى كه قوم شرور، به درِ خانه لوط عليه‏السلام رسيدند، به لوط گفتند: آيا ما تو را از جا دادن مردم نقاط ديگر منع نكرده‏ايم؟ لوط عليه‏السلام كه هوى و هوس آن‏ها را ميدانست، سخن از ازدواج (كه امرى طبيعى براى ارضاى غريزه جنسى و بقاى نسل است) به ميان آورد و فرمود: اينها دختران منند، براى شما پاكيزه‏ترند (با آن‏ها ازدواج كنيد و از عمل شنيع لواط دورى كنيد) از خدا بترسيد و مرا در ميان مهمانهايم، رسوا نكنيد. اَلَيسَ مِنكُم رَجُلٌ رَشيدٌ؛ آيا در ميان شما يك نفر داراى رشد و غيرت نيست؟(289) آن‏ها در پاسخ گفتند: تو كه مى‏دانى ما حق (و ميلى) در دختران تو نداريم و خوب مى‏دانى ما چه مى‏خواهيم. وقتى كه حضرت لوط از آن قوم اصلاح‏ناپذير، مأيوس شد، گفت: كاش داراى نيرو يا تكيه گاه و پشتيبان محكمى بودم(290) (آنگاه مى‏دانستم با شما پست‏فطرتان چه كنم؟!) آرى لوط در اين هنگام از غربت و بى كسى خود ياد كرد و گفت: اگر نيرويى مى‏داشتيم چنين خوار و گرفتار شما نمى‏شدم و در برابر تعدى و گزند شما دفاع مى‏كردم و در مقابل فشار شما مقاومت مى‏نمودم. عجبا حتى يك مرد سالم و غيرتمند نبود كه به پشتيبانى از لوط بر خيزد، و تعبير به‏ اَلَيسَ مِنكُم رَجُلٌ رَشيدٌ؛ آيا در ميان شما يك مرد رشيد نيست؟ حاكى است كه اگر يك انسان عاقل و فهميده، و متعهد در ميان شما بود، كار شما به افتضاح و رسوايى نمى‏كشيد. •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• 🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
﷽📚🕥 (ع) گفتگوى لوط عليه‏السلام با قوم تبهكار وقتى كه قوم شرور، به درِ خانه لوط عليه‏السلام رسيدند، به لوط گفتند: آيا ما تو را از جا دادن مردم نقاط ديگر منع نكرده‏ايم؟ لوط عليه‏السلام كه هوى و هوس آن‏ها را ميدانست، سخن از ازدواج (كه امرى طبيعى براى ارضاى غريزه جنسى و بقاى نسل است) به ميان آورد و فرمود: اينها دختران منند، براى شما پاكيزه‏ترند (با آن‏ها ازدواج كنيد و از عمل شنيع لواط دورى كنيد) از خدا بترسيد و مرا در ميان مهمانهايم، رسوا نكنيد. اَلَيسَ مِنكُم رَجُلٌ رَشيدٌ؛ آيا در ميان شما يك نفر داراى رشد و غيرت نيست؟(289) آن‏ها در پاسخ گفتند: تو كه مى‏دانى ما حق (و ميلى) در دختران تو نداريم و خوب مى‏دانى ما چه مى‏خواهيم. وقتى كه حضرت لوط از آن قوم اصلاح‏ناپذير، مأيوس شد، گفت: كاش داراى نيرو يا تكيه گاه و پشتيبان محكمى بودم(290) (آنگاه مى‏دانستم با شما پست‏فطرتان چه كنم؟!) آرى لوط در اين هنگام از غربت و بى كسى خود ياد كرد و گفت: اگر نيرويى مى‏داشتيم چنين خوار و گرفتار شما نمى‏شدم و در برابر تعدى و گزند شما دفاع مى‏كردم و در مقابل فشار شما مقاومت مى‏نمودم. عجبا حتى يك مرد سالم و غيرتمند نبود كه به پشتيبانى از لوط بر خيزد، و تعبير به‏ اَلَيسَ مِنكُم رَجُلٌ رَشيدٌ؛ آيا در ميان شما يك مرد رشيد نيست؟ حاكى است كه اگر يك انسان عاقل و فهميده، و متعهد در ميان شما بود، كار شما به افتضاح و رسوايى نمى‏كشيد. •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• 🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
﷽📚🕥 (ع) عفت يوسف عليه‏السلام صحنه ديگرى از زندگى شيرين او يوسف كوخ‏نشين، يوسف دربدر و اسير و از چاه بيرون آمده، اينك در كاخ به سر مى‏برد و روز به روز آثار رشد جسمى و روحى از او پرتوافكن است. بر اثر كمال و جمال، معرفت و عفت، ملاحت و حسن و وقارى كه دارد نه تنها دل عزيز مصر را تصرف كرده، بلكه در دل همسر عزيز مصر هم جاى گرفته است. بانويى كه مى‏گويند فرزند نداشته و در بهترين وضع به سر مى‏برده و زندگيش را با تفريح و خوشگذرانى مى‏گذراند. اينك عشق دلداده يوسف گشته و لحظه‏اى از فكر وى خارج نمى‏شود. زليخا، در خلوتگاه كاخ رفت و آمد كند و قد و بالاى رعناى يوسف را مى‏بيند، هر چه در اين باره بيشتر فكر مى‏كند زيادتر بر شگفتيش افزوده مى‏شود، عجب جوانى كه به آراستگى‏هاى ظاهرى و معنوى قرين شده، يك جهان حيا و عفت و پاكى است، اصلا در كارهاى او خيانت نيست. وَ كَذَلِكَ مَكَّنِّا لِيُوسُفَ فِى الأَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَاللّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ؛ بدين گونه ما يوسف را در زمين (مصر) مكنت و مقام داديم، و از تعبير خواب‏ها به او بياموزيم، خداوند بر كار خود غالب است، ولى اكثر مردم نمى‏دانند. (330) خداوند اجر نيكوكاران را ضايع نمى‏كند، يوسفى كه در عنفوان جوانى آن قدر عفيف و كمال باشد، شايسته علم لدنى و مقام نبوت است كه خداوند به او بخشيد. وَكذلِكَ نَجزِى المُحسِنينَ؛ آرى، اين چنين نيكوكاران را پاداش مى‏دهيم.(331) زليخا شب و روز در فكر يوسف است، ولى با هيچ ترفند و نيرنگى نتوانست از يوسف كام بگيرد. در تمام لحظات او را فرشته عفت مى‏ديد تا آن كه در يكى از فرصت‏هاى مناسب خود را چون عروس حجله با طرز خاصى آراست و با حركات عاشقانه در خلوتگاه قصر خواست يوسف را به طرف خود مايل كند، در حالى كه درهاى قصر را يكى پس از ديگرى بسته بود، ولى هر چه طنازى كرد، يوسف تكان نخورد. تهديدات و تطميعات زليخا، يوسف قهرمان را از پاى در نياورد. زليخا گفت: زود باش، زود باش. يوسف گفت: پناه به خدا، من هرگز به سرپرست خود كه از من پرستارى خوبى كرد، خيانت نمى‏كنم، هيچگاه ستمكار راه رستگارى ندارد. زليخا به ستوه آمد، طغيان شهوت و عشق سوزانش به عصبانيت مبدل شد. در چنين لحظه‏اى ياد خدا و الهام پروردگار به يوسف توانايى داد، او از تمام امور چشم پوشيد، فكرش را يكسره كرد و به طرف درِ كاخ، به قصد فرار آمد و كاملاً مواظب بود كه در اين حادثه حساس نلغزد (و به فرموده امام سجاد عليه‏السلام يوسف ديد زليخا پارچه‏اى روى بت انداخت، يوسف عليه‏السلام به او گفت: تو از بتى كه نمى‏شنود و نمى‏بيند و نمى‏فهمد، و خوردن و آشاميدن ندارد حيا مى‏كنى، آيا من از كسى كه انسان‏ها را آفريد و علم به انسان‏ها بخشيد حيا نكنم؟(332) اين فكر برهان پروردگار بود كه در دل يوسف جرقه زد، بى درنگ از كنار زليخا با سرعت تمام رد شد تا از كاخ بگريزد، زليخا به دنبال يوسف آمد، در پشت در، زليخا يقه يوسف را از پشت گرفت تا او را به عقب بكشاند، يوسف هم كوشش مى‏كرد كه در را باز كند. بالاخره يوسف در اين كشمكش، پيروز شد. در را باز كرد، بيرون جهيد، در حالى كه پيراهنش از پشت پاره شده بود. ولى زليخا دست بردار نبود. ديوانه‏وار دنبال يوسف مى‏آمد و حتى پس از آن كه يوسف از كاخ بيرون آمد، زليخا هم به دنبال او بود. در همين لحظه، تصادفاً عزيز مصر از آن جا عبور مى‏كرد. زليخا و يوسف را در آن حال ديد كه داستانش خاطر نشان خواهد شد. آرى، خداوند اين گونه يوسف را يارى كرد، تا عمل خلاف عفت را از او دور كند، زيرا يوسف از بندگان خالص خداوند بود اءِنَّه مِن عبادِنا المُخلَصينَ. (333) به راستى يوسف در اين بحران خطير نيكو مجاهده كرد، چه مجاهده‏اى بزرگ كه اميرمؤمنان على عليه‏السلام فرمود: مَا المُجاهِدُ الشَّهيدُ فِى سَبيلِ اللهِ بِاعظَمِ اَجراً مِمَّن قدَرَ فعفَّ، لَكادَ العَفيفُ أن يَكونَ مَلَكاً مِنَ المَلائِكَةِ؛ مجاهدى كه در راه خدا شهيد شود پاداش او بيشتر از كسى نيست كه بتواند كار حرامى را انجام دهد ولى عفت بورزد، حقاً شخص عفيف و پاكدامن نزديك است فرشته‏اى از فرشتگان گردد.(334) يوسف با اين مجاهدت و نفس‏كشى‏ها، عاليترين درسها را به جهانيان آموخت. اينك از اين به بعد مى‏خوانيد كه خداوند با چه مقدمات و ترتيبى در همين دنيا پاداش اين جوانمرد رشيد را داد. جمال يوسف ار دارى به حسن خود مشو غره كمال يوسفى بايد تو را تا ماه كنعان شد 🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥 📖 (ع) 🦋 💠موسى عليه‏السلام در صحراى مديَن، و يارى خواستن او از دختران شعيب عليه‏السلام‏💠 ♻️موسى بدون توشه راه و سفر، با پاى پياده به سوى مدين روانه شد و فاصله بين مصر و مدين را در هشت شبانه‏روز پيمود، در اين مدت غذاى او سبزى‏هاى بيابان بود و بر اثر پياده‏روى پايش آبله كرد بهنگامى كه به نزديك مدين رسيد، 💠گروهى از مردم را در كنار چاهى ديد كه از آن چاه با دلو، آب مى‏كشيدند و چهارپايان خود را سيراب مى‏كردند، در كنار آن‏ها دو دختر را ديد كه مراقب گوسفندهاى خود هستند و به چاه نزديك نمى‏شوند، نزد آن‏ها رفت و گفت: چرا كنار ايستاده‏ايد؟ چرا گوسفندهاى خود را آب نمى‏دهيد؟ ♻️ دختران گفتند: پدر ما پيرمرد سالخورده و شكسته‏اى است، و به جاى او ما گوسفندان را مى‏چرانيم، اكنون بر سر اين چاه مردها هستند، در انتظار رفتن آن‏ها هستيم تا بعد از آن‏ها از چاه آب بكشيم. 💠در كنار آن چاه، چاه ديگرى بود كه سنگ بزرگى بر سر نهاده بودند كه سى يا چهل نفر لازم بود تا با هم آن سنگ را بردارند، موسى عليه‏السلام به تنهايى كنار آن چاه آمد، ♻️آن سنگ را تنها از سر چاه برداشت و با دلو سنگينى كه چند نفر آن را مى‏كشيدند، به تنهايى از آن چاه آب كشيد و گوسفندهاى آن دختران را آب داد، آن گاه موسى، از آن جا فاصله گرفت و به زير سايه‏اى رفت و به خدا متوجه شد و گفت: رَبِّ اءِنَّى اَنزَلتَ اِلىَّ مِن خَيرٍ فَقيرٍ؛ پروردگارا! هر خير و نيكى به من برسانى، به آن نيازمندم. 🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥 📖 🦋 🦋عمر طولانى براى جوان به خاطر داوود عليه‏السلام‏🦋 ✨روزى حضرت داوود عليه‏السلام در خانه‏اش نشسته بود، جوانى پريشان‏حال و فقير نيز در نزد او نشسته بود، اين جوان بسيار به محضر داوود عليه‏السلام مى‏آمد و سكوت طولانى داشت. روزى عزرائيل به حضور داوود عليه‏السلام آمد و با نگاه عميق به آن جوان نگريست، داوود عليه‏السلام به عزرائيل گفت: به اين جوان مى‏نگرى؟ ✨عزرائيل: آرى، من مأمور شده‏ام تا سرِ هفته روح اين جوان را قبض كنم. دل حضرت داوود عليه‏السلام به حال آن جوان سوخت و به او مرحمت نمود و به او گفت: اى جوان آيا همسر دارى؟ جوان گفت: نه، هنوز ازدواج نكرده‏ام. 🌿داوود عليه‏السلام به او فرمود: نزد فلان شخصيت (كه از رجال معروف و بزرگ بنى اسرائيل بود) برو، و به او بگو: داوود عليه‏السلام به تو امر مى‏كند كه دخترت را به همسر من گردانى، سپس شب با او ازدواج كن و كنار همسرت باش، و هر چه هزينه زندگى لازم است از اين جا بردار و ببر، و پس از هفت روز به اين جا نزد من بيا. 🌿پيام داوود عليه‏السلام موجب شد كه آن شخصيت دخترش را همسر آن جوان نمايد، و آن جوان به دستور حضرت داوود عليه‏السلام عمل كرد، و پس از هفت روز نزد داوود عليه‏السلام آمد. داوود عليه‏السلام از او پرسيد: اى جوان! اين ايام چگونه بر تو گذشت؟ جوان، بسيار به من خوش گذشت كه سابقه نداشت. ✨داوود عليه‏السلام: بنشين. او نشست و مجلس طول نكشيد ولى عزرائيل به سراغ آن جوان نيامد، داوود عليه‏السلام به او گفت: برخيز نزد همسرت برو و بعد از هفت روز به اينجا بيا. جوان رفت و پس از هفت روز نزد داوود عليه‏السلام آمد و در محضرش نشست. ✨باز براى بار سوم به دستور داوود عليه‏السلام هفت روز نزد همسرش رفت و سپس نزد داوود عليه‏السلام آمد و در محضرش نشست. در اين هنگام عزرائيل آمد، داوود عليه‏السلام به عزرائيل فرمود: تو بنا بود پس از يك هفته براى قبض روح اين جوان به اين جا بيايى، چرا نيامدى و پس از سه هفته آمدى؟ عزرائيل گفت: 🌿يا داوُود! اءنّ اللهَ تعالى رَحِمَهُ بِرَحمَتِكَ لَهُ فاَخَّرَ فِى اجَلِهِ ثَلاثينَ سَنَة؛ ✨اى داوود! همانا خداوند متعال به خاطر مرحمت تو به اين جوان، به او لطف كرد، و مرگش را سى سال به تاخير انداخت.(589) 🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥 📖 🦋 🦋گزارش عجيب هُدهُد به سليمان عليه‏السلام‏🦋 🔰حضرت سليمان عليه‏السلام با تمام حشمت و شكوه و قدرت بى نظير بر جهان حكومت مى‏كرد. پايتخت او بيت المقدس در شام بود. خداوند نيروهاى عظيم و امكانات بسيار در اختيار او قرار داده بود، تا آن جا كه رعد و برق و باد و جن و انس و همه پرندگان و چرندگان و حيوانات ديگر تحت فرمان او بودند. و او زبان همه آن‏ها را مى‏دانست. 🌿هدف حضرت سليمان عليه‏السلام اين بود كه همه انسان‏ها را به سوى خدا و توحيد و اهداف الهى دعوت كند و از هر گونه انحراف و گناه باز دارد و همه امكانات را در خدمت جذب مردم به سوى خدا قرار دهد. 🔰در همين عصر در سرزمين يمن، بانويى به نام بلقيس بر ملت خود حكومت مى‏كرد و داراى تشكيلات عظيم سلطنتى بود ولى او و ملتش به جاى خدا، خورشيدپرست و بت‏پرست بودند و از برنامه‏هاى الهى به دور بوده و راه انحراف و فساد را مى‏پيمودند. بنابراين لازم بود كه حضرت سليمان عليه‏السلام با رهبرى‏ها و رهنمودهاى خردمندانه خود آن‏ها را از بيراه‏ها و كجروى‏ها به سوى توحيد دعوت كند. و مالارياى بت‏پرستى را كه واگير نيز بود، ريشه كن نمايد. 🌿روزى حضرت سليمان بر تخت حكومت نشسته بود. همه پرندگان كه خداوند آن‏ها را تحت تسخير سليمان قرار داده بود با نظمى مخصوص در بالاى سر سليمان كنار هم صف كشيده بودند و پر در ميان پر نهاده و براى تخت سليمان سايه‏اى تشكيل داده بودند تا تابش مستقيم خورشيد، سليمان را نيازارد. در ميان پرندگان، هدهد (شانه به سر) غايب بود، و همين امر باعث شده بود به اندازه جاى خالى او نور خورشيد به نزديك تخت سليمان بتابد. 🔰سليمان ديد روزنه‏اى از نور خورشيد به كنار تخت تابيده، سرش را بلند كرد و به پرندگان نگريست و دريافت هدهد غايب است. پرسيد: چرا هدهد را نمى‏بينم، او غايب است. به خاطر عدم حضورش او را تنبيهى شديد كرده يا ذبح مى‏كنم مگر اين دليل روشنى براى عدم حضورش بياورد. 🌿چندان طول نكشيد كه هدهد به محضر سليمان عليه‏السلام آمد، و عذر عدم حضور خود را به حضرت سليمان عليه‏السلام چنين گزارش داد: 🔰من از سرزمين سبأ، (واقع در يمن) يك خبر قطعى آورده‏ام. من زنى را ديدم كه بر مردم (يمن) حكومت مى‏كند و همه چيز مخصوصا تخت عظيمى را در اختيار دارد. 🌿 من ديدن آن زن و ملتش خورشيد را مى‏پرستند و براى غير خدا سجده مى‏نمايند، و شيطان اعمال آن‏ها را در نظرشان زينت داده و از راه راست باز داشته است و آن‏ها هدايت نخواهند شد، چرا كه آن‏ها خدا را پرستش نمى‏كنند...! آن خداوندى كه معبودى جز او نيست و پروردگار و صاحب عرش عظيم است.(624) 🔰حضرت سليمان عليه‏السلام عذر غيبت هدهد را پذيرفت، و بى‏درنگ در مورد نجات ملكه سبا و ملتش احساس مسؤوليت نمود و نامه‏اى براى ملكه سبا (بلقيس) فرستاد و او را دعوت به توحيد كرد. نامه كوتاه اما بسيار پرمعنا بود و در آن چنين آمده بود: به نام خداوند بخشنده مهربان - توصيه من اين است كه برترى جويى نسبت به من نكنيد و به سوى من بياييد و تسليم حق گرديد.(625) 🌿سليمان عليه‏السلام نامه را به هدهد داد و فرمود: ما تحقيق مى‏كنيم تا ببينيم تو راست مى‏گويى يا دروغ؟ اين نامه را ببر و بر كنار تخت ملكه سباء بيفكن، سپس برگرد تا ببينيم آن‏ها در برابر دعوت ما چه مى‏كنند؟! 🔰هدهد نامه را با خود برداشت و از شام به سوى يمن ره سپرد و از همان بالا نامه را كنار تخت بلقيس انداخت. ................................................. 🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
﷽📚🕥 📖 (ع) 🦋 🦋نويد خضر به نيايشگر مأيوس‏🦋 🌱شخصى بود، نيمه‏هاى شب برمى‏خاست و در تاريكى و تنهايى، به دعا و نيايش مى‏پرداخت و با سوز و گداز خاصى، الله الله مى‏گفت. 🌱مدت‏ها او به چنان توفيقى دست يافته بود. تا اين كه شيطان از حال و قال آن مرد خدا، بسيار غمگين و خشمگين شد، در كمين او قرار گرفت تا او را بفريبد، سرانجام در قلب او القاء كرد كه: اى بينوا، چرا آن قدر الله الله مى‏گويى؟ دعاى تو به استجابت نمى‏رسد، به اين دليل كه مدتهاست كه خدا را صدا مى‏زنى، ولى خدا حتى يك بار هم، به تو لبيك نگفته است! 🌱همين القاء شيطانى (كه او نمى‏دانست از كجا آمد؟ قلب او را شكست، و مأيوسانه گفت: به راستى چه فايده؟ هر چه دعا ميكنم، نتيجه‏بخش نيست... 🌱شبى با همين حال و دل شكسته و روح افسرده، خوابيد. در عالم خواب خضر پيامبر عليه‏السلام را ديد، خضر عليه‏السلام به او گفت: چرا اين گونه مأيوس و افسرده‏اى؟ چرا راز و نياز و نيايش با خداى خود را ترك نموده‏اى، و چون پشيمانى نااميد، از مناجات با خدا، كنار كشيده‏اى؟ 🌱 او در پاسخ گفت: زيرا از در خانه خدا رانده شده‏ام و چنين فهميده‏ام كه اين در، به روى من بسته است، از اين رو نااميد شده‏ام: گفت: لبيكى نمى‏آيد جواب زان همى ترسم كه باشم رد باب 🌱حضرت خضر عليه‏السلام به او فرمود: اى نيايشگر بى نوا، خداوند به من الهام كرد كه به تو بگويم: تو خيال مى‏كنى جواب خدا را بايد از در و ديوار بشنوى؟ همين كه الله الله مى‏گويى، دليل آن است كه: جذبه الهى تو را به سوى خودش مى‏كشاند، و دعايت را به استجابت رسانده است.(695) 🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥 📖 (ع) 9⃣ 🦋ياد مكرر امام حسين عليه‏السلام از يحيى عليه‏السلام‏🦋 ✳زندگى يحيى عليه‏السلام از جهاتى شباهت به زندگى امام حسين عليه‏السلام داشت، مانند اين كه: 🍀نام حسين عليه‏السلام همچون نام يحيى بى سابقه بود، و مدت حمل آن‏ها به هنگامى كه در رحم مادر بودند، شش ماه بود، و هر دوى آن‏ها قربانى هوسهاى طاغوت زمانشان شدند و سرشان بريده شد. ✳امام سجاد عليه‏السلام فرمود: ما در سفر كربلا همراه امام حسين عليه‏السلام بيرون آمديم، امام در هر منزلى كه نزول مى‏فرمود، و يا از آن كوچ مى‏كرد، از يحيى عليه‏السلام و شهادت او ياد مى‏كرد 🍀 و مى‏فرمود: وَ مِن هَوانِ الدُّنيا عَلَى اللهِ اءنّ رَأسَ يَحيَى بنِ زَكريّا اُهدىَ اِلى بَغِىّ مَن بَغايا بِنِى اسرائِيلَ؛ ✳از پستى و بى ارزشى دنيا نزد خدا همين بس كه سر يحيى بن زكريا را به عنوان هديه به سوى فرد ستمگر و بى‏عفتى از ستمگران و بى عفت‏هاى بنى اسرائيل بردند. 🍀آرى، امام حسين عليه‏السلام با اين بيان مى‏خواست اشاره به شهادت خود كند، كه همچون يحيى عليه‏السلام به خاطر نهى از منكر، سرش را جدا مى‏كنند و آن را نزد طاغوت هوسباز، يزيد پليد مى‏برند. ✳امام صادق عليه‏السلام فرمود: مرقد حسين عليه‏السلام را زيارت كنيد و به او جفا نكنيد كه او سيد و آقاى شهداى جوان، و سيد جوانان بهشت است، و شبيه يحيى عليه‏السلام است كه آسمان و زمين براى مظلوميت حسين و يحيى عليهماالسلام گريستند. 🍀نيز روايت شده: جبرئيل به محضر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آمد و گفت: خداوند هفتادهزار نفر از منافقان را در مورد قتل يحيى عليه‏السلام (توسط بخت النصر) كشت، و به زودى هفتادهزار نفر از متجاوزان را به خاطر قتل پسر دختر حسين عليه‏السلام بكشد. 👇👇👇👇 🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: @amozeshtajvidhefzquran
﷽📚🕥 📖 (ع) 🦋گفتگوى عيسى با مرده زنده شده در روستاى بلازده‏🦋 🌱روزى حضرت عيسى عليه‏السلام و حواريون در سير و سياحت خود به روستايى رسيدند، ديدند اهل آن روستا و پرندگان و حيوانات آن، همه به طور عمومى مرده‏اند. ✨عيسى عليه‏السلام به همراهان فرمود: معلوم است كه اينها به عذاب عمومى الهى كشته شده‏اند. اگر آن‏ها به تدريج مرده بودند، همديگر را به خاك مى‏سپردند. 🌱حواريون: اى روح خدا، از خداوند درخواست كن تا اين‏ها را زنده كند تا علت عذابى را كه به سراغ آن‏ها آمده، براى ما بيان كنند، تا ما از كردارى كه موجب عذاب الهى مى‏شود، دورى كنيم. ✨حضرت عيسى عليه‏السلام از درگاه خدا خواست تا آن‏ها را زنده كند، از جانب آسمان به عيسى عليه‏السلام ندا شد كه: آنان را صدا بزن. 🌱عيسى عليه‏السلام شبانه بالاى تپه‏اى از زمين رفت و فرمود: اى مردم روستا! ✨يك نفر از آن‏ها زنده شد و گفت: بلى، اى روح و كلمه خدا! 🌱عيسى: واى به حال شما، كردار شما چه بوده؟ (كه اين گونه شما را دستخوش بلاى عمومى نموده است.) ✨مرد زنده شده: چهار چيز ما را مشمول عذاب الهى كرد: 1 - پرستش طاغوت. 2 - دلبستگى به دنيا با ترس اندك از خدا. 3 - آرزوى دور و دراز. 4 - غفلت و سرگرمى به بازى‏هاى دنيا. عيسى: دلبستگى شما به دنيا چه اندازه بود؟ 🌱 مرد زنده شده: همانند علاقه كودك به مادرش. هنگامى كه دنيا به ما رو مى‏آورد شاد و خوشحال مى‏شديم، و هنگامى كه دنيا به ما پشت مى‏كرد، گريه مى‏كرديم و محزون مى‏شديم. عيسى: طاغوت را چگونه مى‏پرستيديد؟ مرد زنده شده: ما از گنهكاران پيروى مى‏كرديم. ✨عيسى عليه‏السلام: عاقبت كارتان چگونه پايان يافت؟ مرد زنده شده: شبى با خوشى به سر برديم، صبح آن در هاويه افتاديم. عيسى: هاويه چيست؟ مرد زنده شده: هاويه، سجّين است. عيسى: سجين چيست؟ 🌱مرد زنده شده: سجين، به كوه‏هاى گداخته به آتش است كه تا روز قيامت، بر ما مى‏افروزد. عيسى: وقتى به هلاكت رسيديد، چه گفتيد و مأموران الهى، به شما چه گفتند؟ ✨مرد زنده شده: گفتند: ما را به دنيا بازگردانيد، تا كارهاى نيك در آن انجام دهيم و زاهد و پارسا گرديم، به ما گفته شد: دروغ مى‏گوييد. 🌱عيسى: واى به حال شما! چه شد كه غير از تو، شخص ديگرى از اين هلاك شدگان با من سخن نگفت؟ ✨ مرد زنده شده: اى روح خدا! دهان همه آن‏ها با دهنه آتشين بسته شده است، و آن‏ها به دست فرشتگان خشن، گرفتار مى‏باشند. من در دنيا در ميان آن‏ها زندگى مى‏كردم، ولى از آن‏ها نبودم. (و مانند آن‏ها گناه نمى‏كردم) تا وقتى كه عذاب عمومى فرا رسيد و مرا نيز فرا گرفت. اكنون به تار مويى در لبه پرتگاه دوزخ آويزان مى‏باشم، نمى‏دانم كه از كجا در ميان دوزخ واژگون مى‏شوم، يا نجات مى‏يابم. (احتمالا عذاب اين شخص، به خاطر ترك امر به معروف و نهى از منكر بوده است.) 🌱عيسى عليه‏السلام به حواريون رو كرد و فرمود: ✨يا اَولياءَ اللهِ! اَكلُ الخُبزَ اليابِسِ بالمِلحِ الجَريشِ، وَ النَّومِ عَلَى المَزابِلِ خيرٌ كَثِيرٌ مَعَ عاقِبَةِ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ؛ 🌱اى دوستان خدا! خوردن نان خشك با نمك زبر و خشن، و خوابيدن بر روى خاشاك‏هاى آلوده، بسيار بهتر است، اگر همراه عافيت و سلامتى دنيا و آخرت باشد. 🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋نگاهى به جنگ بدر🦋 🌱يكى از حادثه‏هايى كه در آيات متعدد قرآن به فرازهايى از آن حادثه اشاره شده،(834)ماجراى جنگ بدر است كه نخستين جنگ براى مسلمانان، با كفار قريش بود كه شخص پيامبر در آن شركت نمود و فرماندهى جنگ را در دست داشت. مسلمانان در اين جنگ ضربه سختى بر دشمن وارد كردند. در آيات 45 تا 46 سوره انفال شش دستور نظامى ذكر شده كه در جنگ بدر موجب پيروزى مسلمانان گرديد، كه اگر مسلمانان در ساير جنگ‏ها رعايت كنند، پيروزى از آن آن‏ها است، كه در ذيل ذكر خواهد شد. 🌿اين پيروزى، بسيار عجيب بود، چرا كه تعداد مسلمانان كمتر از يك سوم تعداد دشمن بود، تجهيزات آن‏ها، قابل مقايسه با تجهيزات جنگى دشمن نبود، لطف سرشار الهى نصيب مسلمانان شد، چنان كه در آيه 26 انفال مى‏خوانيم: وَاذْكُرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِيلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِى الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَأَيَّدَكُم بِنَصْرِهِ...؛ 🌱و به خاطر بياوريد هنگامى كه شما در روى زمين، گروهى كوچك و اندك و ضعيف بوديد، آن چنان كه مى‏ترسيديد مردم شما را بربايند، ولى خدا شما را پناه داد و يارى كرد... 🌿جنگ بدر در سال دوم هجرت رخ داد، و موجب شكست مفتضحانه دشمن گرديد. در اين جا نظر شما را به خلاصه‏اى از اين نبرد قهرمانانه جلب مى‏كنيم: بدر منطقه وسيعى است كه داراى چاه‏هاى آب بوده و همواره كاروان‏ها در آن جا توقف مى‏كردند و از آب‏هاى آن بهره‏مند مى‏شدند. 🌱بدر در جنوب غربى مدينه بين مدينه و مكه قرار گرفته و از اين رو آن را بدر مى‏گويند كه نام صاحب آبهاى آن بدر بوده است. 🌱علت اين جنگ اين بود كه: در ماه جمادى الاولى سال دوم هجرت به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم خبر رسيد كه كرز بن جابر با گروهى از قريش تا سه منزلى شهر مدينه آمده و شتران پيامبر را با چهارپايان افراد ديگر به غارت برده و به محصولات مدينه آسيب زده‏اند. 🌿رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بى درنگ پرچم جنگ را به على عليه‏السلام سپرد، آن حضرت با جمعى از مهاجران بع تعقيب آن‏ها رفتند تا به چاه بدر رسيدند و سه روز هم در آن جا توقف كردند، هر چه جستجو كردند، كسى را نيافتند سپس به مدينه برگشتند (اين غزوه را غزوه بدر اولى يا بدر صغرى مى‏گويند.) 🌱از طرفى كفار، اموال مهاجران را در مكه، مصادره كرده بودند، و به طور كلى مى‏خواستند، مسلمانان را در مدينه در فشار محاصره اقتصادى قرار دهند، و روشن است كه اگر اين فشار ادامه مى‏يافت، دست كم جلو توسعه و گسترش اسلام گرفته مى‏شد. 🌿پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم براى شكستن اين محاصره، تدابيرى انديشيد، بزرگترين تدبيرش اين بود كه عبور كاروان‏هاى تجارتى مشركان مكه را قدغن كند. 🌱چهل نفر از مسلمانان را تحت فرماندهى حضرت حمزه كه قهرمان رزم آورى بود، براى كنترل مسير كاروان‏ها فرستاد، پيامبر بيست شتر در دسترس آن‏ها قرار داد. 🌻داستان ادامه دارد 🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
🖤🍁🖤🍁🖤 فصل سوّم : ووصيّتهاى آن حضرت .🍁 سـلام بـر تـوبـاد يـا رسـول اللّه سـلام وداع كـنـنـده اى كـه از مـواصـلت مـلال به هم نرسانيده باشد واز روى دشمنى مفارقت ننمايد، اگر از نزد قبر توبروم از ملالت نيست واگر نزد قبر تواقامت نمايم از بدگمانى من نيست به آن ثوابهائى كه خدا وعـده داده اسـت صـبـر كنندگان را وصبر مبارك ونيكوتر است واگر نبود غلبه آن جماعتى كـه بـر مـا مـسـتـولى گرديده اند هرآينه اقامت نزد قبر ترا بر خود لازم مى دانستم 🍂ونزد ضـريـح تـومـعـتـكـف مـى گـرديدم وهرآينه فرياد به ناله برمى داشتم مانند فريادِ زن فرزند مرده در اين مصيبت بزرگ پس خداى مى بيند ومى داند كه دختر ترا پنهان دفن مى كـنـم از تـرس دشـمـنـان او وحـقّتش را غصب كردند به قهر و ميراثش را منع كردند علانيه وحـال آنـكـه از زمـان تـومـدّتـى نـگـذشـتـه بـود ونـام تـوكهنه نشده بود، پس به سوى توشكايت مى كنم يا رسول اللّه ودر اطاعت توتسلى نيكو هست پس صلوات خدا بر اووبر توباد ورحمت خدا وبركات او. 🍁عـلامـه مـجـلسى از (مصباح الانوار) نقل كرده واواز حضرت صادق عليه السّلام از پدران بـزرگـوار خود كه چون اميرالمؤ منين عليه السّلام حضرت فاطمه عليهاالسّلام را در قبر گذاشت گفت : 🍂بـِسـْمِ اللّهِ الرَّحـْمـنِ الرَّحـيمِ بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَعَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللّهِ صـلى اللّه عـليـه وآله و سلّم سَلَّمْتُكِ اَيَّتُهَا الصِّدّيقَةُ اِلى مَنْ هُوَ اَوْلى بِكِ مِنّي وَرَضيتُ لَكِ بـِم ا رَضـِىَ اللّهُ تـَع الى لَكِ؛ پـس تـلاوت فرمود: (مِنْه ا خَلَقْن اكُمْ وَفيه ا نُعيدُكُمْ وَمِنْه ا نُخْرِجُكُمْ ت ارَةً اُخْرى ). پـس چـون خـاك بر اوريخت امر فرمود كه آب بر آن ريختند پس نشست نزد قبر آن حضرت بـا چـشـم گـريان ودل محزون وبريان ، پس عباس عموى آن حضرت دستش ‍ را گرفت واز سر قبر اوببرد. 🍁شـيـخ شـهـيـد رحمه اللّه در مزار (دروس ) فرموده كه مستحب است زيارت حضرت فاطمه دخـتـر رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه وآله وسـلّم وزوجـه امـيـرالمـؤ مـنـيـن ومـادر حـسن وحسين عليهماالسّلام . 🍂وروايت شده كه آن مخدّره فرمود خبر داد مرا پدر بزرگوارم كه هركه بر اووبـر مـن سـه روز سـلام كـند حق تعالى بهشت را بر اوواجب گرداند. گفتند به حضرت فـاطـمـه عـليـهـاالسـّلام كـه آيا در حيات شما؟ فرمود بلى ، و همچنين است بعد از ممات ما. 🍁 وهـرگـاه زائر خـواسـت آن حـضـرت را زيـارت كـند در سه موضع زيارت كند: در خانه آن حـضـرت ودر روضـه ودر بـقـيـع ادامه..... 👇👇👇👇 🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: @amozeshtajvidhefzquran
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ع) 🦋فرازهاى ديگر از حكمت لقمان‏🦋 اى پسر جان! از دنيا ايمن مباش كه گناهان و شيطان در آن قرار دارند... 🌻دنيا را زندان خود ساز تا آخرت بهشت تو گردد، اى پسرم! تو نمى‏توانى كوه را از جاى بر كنى، و تكليف به چنين كارى نخواهى شد، پس بلا را بر دوش خود حمل نكن، و خودت را به دست خود به هلاكت نرسان، با شاهان همسايه نشو كه تو را مى‏كشند، و از آن‏ها پيروى نكن كه كافر مى‏گردى، با مستضعفان و مستمندان همنشينى كن و با آن‏ها همدم باش. 😊پسرم! براى يتيم مانند پدرمهربان، و براى بيوه زن همچون شوهر دلسوز باش. اى پسر جان! هر كسى كه به خدا عرض كرد: مرا ببخش، آمرزيده نمى‏شود، زيرا انسان با عمل و اطاعت الهى آمرزيده خواهد شد، اى پسرم! اول همسايه بعد خانه، اول رفيق، بعد سفر، اى پسرم، تنهايى بهتر از همنشينى با نااهل است، همنشين صالح بهتر از تنهايى است، حمل سنگ و آهن سنگين بهتر از همنشين بد است... اى پسرم! هر كس زبانش را كنترل نكند، پشيمان مى‏شود. ☺️اى پسرم! با بزرگ‏ترها مشورت كن، و از مشورت با كوچك‏ترها شرم نكن، از همنشينى با فاسقان بپرهيز، زيرا آن‏ها سگهايى هستند، اگر چيزى را در نزد تو بيابند مى‏خورند، وگرنه تو را سرزنش و رسوا مى‏سازند، دوستى آن‏ها اندك و ناپايدار است. 🍁از گفتار لقمان است: خوش خو، از خويش بيگانه است، بدخو بيگانه خويش است. 🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥📚🎆 📖 مشخصات ذوالقرنين‏ نام ذوالقرنين در قرآن در دو مورد آمده است، و داستان او به طور فشرده در سوره كهف در ضمن 16 آيه (از آيه 83 تا 98) ذكر شده است. درباره اين كه ذوالقرنين چه كسى بوده، مطالب گوناگونى گفته شده است، مانند: 1 - او همان اسكندر مقدونى است كه فتوحات بسيار نمود، و كشورهاى بسيار را در زير سلطه خود آورد. 2 - يكى از پادشاهان يمن بود، كه به عنوان تُبَّع خوانده مى‏شد، كه جمع آن تبايعه است‏طبق اين نظريه سد معروف مأرب كه در يمن بود از ساخته‏هاى او است. 3 - سومين و جديدترين نظريه اين كه ذوالقرنين همان كورش كبير است‏كه پانصد و سى سال قبل از ميلاد مى‏زيست. نظريه اول و دوم داراى مدرك قابل ملاحظه‏اى نيست، قرائن و دلائل، نظريه سوم را تاييد مى‏كنند. بنابراين با توجه به اين نظريه‏داستان ذوالقرنين را پى مى‏گيريم. اما اين كه به او ذوالقرنين (صاحب دوقرن) مى‏گفتند، باز مطالب گوناگون گفته شده است مانند: 1 - زيرا او دو قرن زندگى و حكومت كرد. 2 - زيرا به شرق و غرب عالم كه به تعبير عرب دو شاخ خورشيد است رسيد. 3 - زيرا دو طرف سر او برآمدگى مخصوصى بود. 4 - زيرا تاج او داراى دو شاخ بود. ذوالقرنين از نظر قرآن داراى ويژگى‏هاى برجسته زير است: 1 - خداوند اسباب پيروزى‏ها را در همه ابعاد، در اختيار او گذاشت. 2 - او سه لشگركشى مهم كرد، نخست به غرب، سپس به شرق، و سرانجام به منطقه‏اى در شمال كه داراى تنگه كوهستانى است، او در هر يك از اين سفرها با اقوامى برخورد نمود. - او مردى با ايمان، عادل و مهربان و يار نيكوكار و دشمن ظالمان بود، از اين رو مشمول عنايات خاص خداوند گرديد. 4 - او نيرومندترين و مهم‏ترين سدها را كه در آن از آهن و مسؤوليت زياد استفاده شده بود، به عنوان دژ، براى كمك به مستضعفان ساخت، بيشتر به نظر مى‏رسد كه اين سد در سرزمين قفقاز، ميان درياى خزر و درياى سياه، بين سلسله كوه‏هاى آن جا همچون يك ديوار بوده است. 5 - در قرآن چيزى كه صراحت بر پيامبرى او داشته باشد نيست، ولى تعبيراتى ديده مى‏شود كه از علائم پيامبرى او خبر مى‏دهد، در روايات اسلامى به عنوان عبد صالح معرفى شده است. 6 - دو قوم وحشى يأجوج و مأجوج كه در منطقه شمال شرقى زمين در نواحى مغولستان سكونت داشتند و داراى زاد و ولد زياد بودند، موجب هرج و مرج مى‏شدند، و براى حكومت كورش باعث مزاحمت‏ها گشتند، و چنين به نظر مى‏رسد كه مردم قفقاز هنگام سفر كورش به آن منطقه، از كورش تقاضاى جلوگيرى از قتل و غارت آن‏ها را كردند، و او نيز براى جلوگيرى از آن‏ها به ساختن سد معروف ذوالقرنين اقدام نمود. 7 - از امام صادق عليه‏السلام نقل شده: چهار نفر بر تمام دنيا حكومت كردند، دو نفرشان از مؤمنان بودند كه عبارتند از: سليمان و ذوالقرنين، و دو نفرشان از كافران بودند كه عبارتند از نمرود و بخت النصر. 👇👇👇👇 🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: @amozeshtajvidhefzquran
روزی آدم گشت مأمور این چنین * تا کند تعیین وصی و جانشین کرد تعیین طبق فرمان خدا * جانشین از بهر خود هابیل را به فرمان خداوند آدم مأمور گشت تا میراث نبوت خود و گنجینه های دانش خود را نزد هابیل فرزند کوچک تر خودش بگذارد و او را تعلیم دهد. قابیل دوباره از این قضاوت پدر لب به اعتراض گشود و باز قرار شد که آن دو نزد خدا قربانی کنند و قربانی هر کدام که قبول گردید او رسالت را بر عهده می گیرد. هابیل از گلّه خود گوسفندی پروار و قابیل از کشتزارها و مزارع خود مقداری گندم نامرغوب را نذر کرد. آتشی به اذن خداوند از آسمان فرود آمد و قربانی هابیل را بلعید و باز نذر هابیل مورد قبول خداوند قرار گرفت. ابلیس که تمام این صحنه ها را تماشا می کرد و در انتظار فرصتی مناسب بود، نزد قابیل آمد و او را تحریک کرد تا برادر خود هابیل را به قتل برساند. در بیان اینکه به چه علّت قابیل، هابیل را به قتل رساند، اختلاف نظر وجود دارد که به بعضی از آنها اشاره می کنیم؛ 1 - قول اول این است که مطابق روایات اهل بیت سبب قتل هابیل همان مسئله جانشینی و رسالت آدم بود که چون قابیل دید پدرش آدم علیه السلام ، برادرش هابیل را به این منصب مفتخر ساخت به وی حسد ورزید و او را به قتل رساند. 2 - قول دوم آنست که قابیل به خاطر زیبایی همسر هابیل به وی حسد ورزید و درصدد قتل او برآمد. 3 - قول سوم آنست که مجلسی قدس سره در حدیثی در بحار از معاویة بن عمار از امام صادق علیه السلام روایت کرده که خداوند به آدم وحی فرمود اسم اعظم من و میراث نبوت و آسمانی را که به تو تعلیم داده ام همه را به هابیل بسپار، آدم علیه السلام نیز این کار را کرد و چون قابیل مطلع شد. خشمناک شده به نزد آدم آمد و گفت؛ پدر جان مگر من از وی بزرگتر نبودم و به این منصب شایسته تر از او نیستم؟ آدم علیه السلام گفت؛ ای فرزند اینکار به امر خداست و او هرکه را بخواهد به این منصب می رساند و خداوند او را مخصوص به این منصب فرموده اگر چه تو از وی بزرگتر هستی، و اگر می خواهی صدق گفتار مرا بدانی، هر یک از شما دو نفر، قربانی به درگاه خدا ببرید و قربانی هر یک قبول شد او شایسته تر از دیگری است. که در این حال خداوند قربانی هابیل را پذیرفت تا به آخر. 👇👇👇👇 🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ  قرآن بپيونديد: @amozeshtajvidhefzquran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.•🌼•. جزء ۲۰ سوره مبارکه عنکبوت آیه ۴۱ 💠مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا ۖ وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ ۖ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ﴿۴۱﴾ 💎مثل حال آنان که خدا را فراموش کرده و غیر خدا را به دوستی و سرپرستی برگرفتند (در سستی و بی‌بنیادی) حکایت خانه‌ای است که عنکبوت بنیاد کند و اگر بدانند سست‌ترین بنا خانه عنکبوت است. ساختن خانه با عنکبوت ماده یا نر؟ ✾•┈┈••📚☆✦❀✦☆📚••┈┈•✾ 🆔اکنون شما هم به کانال ✨«» ✨بپيونديد: 👉@amozeshtajvidhefzquran👈
🖤🍁🖤🍁🖤 فصل سوّم : ووصيّتهاى آن حضرت .🍁 سـلام بـر تـوبـاد يـا رسـول اللّه سـلام وداع كـنـنـده اى كـه از مـواصـلت مـلال به هم نرسانيده باشد واز روى دشمنى مفارقت ننمايد، اگر از نزد قبر توبروم از ملالت نيست واگر نزد قبر تواقامت نمايم از بدگمانى من نيست به آن ثوابهائى كه خدا وعـده داده اسـت صـبـر كنندگان را وصبر مبارك ونيكوتر است واگر نبود غلبه آن جماعتى كـه بـر مـا مـسـتـولى گرديده اند هرآينه اقامت نزد قبر ترا بر خود لازم مى دانستم 🍂ونزد ضـريـح تـومـعـتـكـف مـى گـرديدم وهرآينه فرياد به ناله برمى داشتم مانند فريادِ زن فرزند مرده در اين مصيبت بزرگ پس خداى مى بيند ومى داند كه دختر ترا پنهان دفن مى كـنـم از تـرس دشـمـنـان او وحـقّتش را غصب كردند به قهر و ميراثش را منع كردند علانيه وحـال آنـكـه از زمـان تـومـدّتـى نـگـذشـتـه بـود ونـام تـوكهنه نشده بود، پس به سوى توشكايت مى كنم يا رسول اللّه ودر اطاعت توتسلى نيكو هست پس صلوات خدا بر اووبر توباد ورحمت خدا وبركات او. 🍁عـلامـه مـجـلسى از (مصباح الانوار) نقل كرده واواز حضرت صادق عليه السّلام از پدران بـزرگـوار خود كه چون اميرالمؤ منين عليه السّلام حضرت فاطمه عليهاالسّلام را در قبر گذاشت گفت : 🍂بـِسـْمِ اللّهِ الرَّحـْمـنِ الرَّحـيمِ بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَعَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللّهِ صـلى اللّه عـليـه وآله و سلّم سَلَّمْتُكِ اَيَّتُهَا الصِّدّيقَةُ اِلى مَنْ هُوَ اَوْلى بِكِ مِنّي وَرَضيتُ لَكِ بـِم ا رَضـِىَ اللّهُ تـَع الى لَكِ؛ پـس تـلاوت فرمود: (مِنْه ا خَلَقْن اكُمْ وَفيه ا نُعيدُكُمْ وَمِنْه ا نُخْرِجُكُمْ ت ارَةً اُخْرى ). پـس چـون خـاك بر اوريخت امر فرمود كه آب بر آن ريختند پس نشست نزد قبر آن حضرت بـا چـشـم گـريان ودل محزون وبريان ، پس عباس عموى آن حضرت دستش ‍ را گرفت واز سر قبر اوببرد. 🍁شـيـخ شـهـيـد رحمه اللّه در مزار (دروس ) فرموده كه مستحب است زيارت حضرت فاطمه دخـتـر رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه وآله وسـلّم وزوجـه امـيـرالمـؤ مـنـيـن ومـادر حـسن وحسين عليهماالسّلام . 🍂وروايت شده كه آن مخدّره فرمود خبر داد مرا پدر بزرگوارم كه هركه بر اووبـر مـن سـه روز سـلام كـند حق تعالى بهشت را بر اوواجب گرداند. گفتند به حضرت فـاطـمـه عـليـهـاالسـّلام كـه آيا در حيات شما؟ فرمود بلى ، و همچنين است بعد از ممات ما. 🍁 وهـرگـاه زائر خـواسـت آن حـضـرت را زيـارت كـند در سه موضع زيارت كند: در خانه آن حـضـرت ودر روضـه ودر بـقـيـع ادامه..... ✾•┈┈••📚☆✦❀✦☆📚••┈┈•✾ 🆔اکنون شما هم به کانال ✨«» ✨بپيونديد: 👉@amozeshtajvidhefzquran👈