تفکر تداعی گرا:
جریان سیال ذهن همچنین از تفکر تداعی گرا استفاده می کند.
در این سبک از نوشتن،
نویسندگان با استفاده از پیوندهای ضعیفی که اغلب مبتنی بر #تجربیات و #خاطرات_فردی یک شخصیت هستند،
از یک ایده به ایده دیگر حرکت می کنند.
هدف این است که با این تکنیک نویسندگان بتوانند #تجربه_تفکربشری را با صحت بیشتری انتقال دهند،
نسبت به حالتی که یک سری ایده ها بصورت واضح و منطقی به هم پیوند بخورند.
تفکر تداعی گرا ممکن است "تصادفی" به نظر برسد،
زیرا از یک فکر به فکر بعدی جهش می یابد و بین این افکار تنها #پیوندهای_مبهمی وجود دارد.
به عنوان مثال، افکار شخصیت ها اغلب در پاسخ به #برداشتهای_حسی به خواننده ارائه می شود،
مشاهدات پراکنده ای از آنچه شخصیت می بیند، می شنود، استشمام می کند، احساس می کند، می چشد و ... را توصیف می کند.
ساختار پیرنگ داستان:
بسیاری از نویسندگانی که جریان سیال ذهن را به کار می گیرند،
ساختار طرح داستان را نیز می آزمایند و از عناصری مانند #چندراوی_غیرقابل_اعتماد یا یک #ساختارغیرخطی استفاده می کنند (یعنی داستان در زمان، به گذشته و آینده می رود).
بعضی از نویسندگان به سرعت بین دیدگاه های شخصیت های مختلف جابه جا می شوند و به خوانندگان این امکان را می دهند که "جریان سیال ذهن" افراد مختلف را تجربه کنند.
برخی از نویسندگان همچنین ممکن است تصمیم بگیرند که حوادث را با #ترتیب_زمانی تنظیم نکنند یا جزئیات گذشته شخصیت را از طریق #خاطرات او به خوانندگان نشان دهند.
در "خشم و هیاهو"، ویلیام فاکنر حوادث و جزئیات مهم بسیاری را از طریق خاطراتی که به عنوان بخشی از جریانهای سیال ذهن شخصیت های مختلف پدید می آید، منتقل می کند.
#آموزش
#سیال_ذهن
#سبک_غیرخطی
#داستان
#داستانک
#قصه
#پیرنگ
♦️نشانی باغ
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
♦️نمایشگاه باغ
@anarstory