eitaa logo
انباز
274 دنبال‌کننده
402 عکس
79 ویدیو
25 فایل
انباز: شریک، دوست، مانند و همتا، محبوب و معشوق. جایی کوچک برای فعالیت دینی ایتا: https://eitaa.com/anbaz60 تلگرام: https://t.me/anbaz60 ادمین: @Sajjaddinparast60 پست اول کانال: https://eitaa.com/anbaz60/2 وبلاگ: http://sdinparasti60.parsiblog.com/
مشاهده در ایتا
دانلود
146 آیه ۱۳۸ انعام.mp3
4.96M
ص 146 138 🔹 مصادیق نوپدیدی از دین‌سازی‌های ناروا در دوره معاصر 🔹 عدم اختصاص به قلمرو خوردنی‌ها و رفتارهای ظاهری، و گسترش آن به حیطۀ باورها
پرسشگریِ بدون مهارت ❓ گاهی می‌بینید که بحثی پیش آمده و شما برای فهم بهتر مسئله یا تفهیم مطلب خودتان، از کسی سؤالی می‌پرسید و او جوابی می‌دهد، چه مربوط و چه نامربوط، چه درست و چه نادرست. مدت کوتاهی بعد از آن، بحث دیگری شکل می‌گیرد. این بار همان شخص، همان سؤال خودتان را به خود شما برمی‌گرداند و از شما می‌پرسد، بدون اینکه منطقا جای آن سؤال باشد. یکی از نکات مهم در این رفت‌وبرگشت‌ها این است که اگر بخواهیم گفتگوی سازنده‌ای داشته باشیم، باید سؤالات خودمان را به میدان بیاوریم. سؤال هر کسی مبتنی بر زمینه‌های فکری و شخصیتی خود او است. سؤال من به سایز من است و سؤال شما قوارۀ شما. سؤال شما در تن من زار می‌زند و سؤال من برای شما تنگ است. اگر خودمان نمی‌توانیم سؤال درستی طرح کنیم، بهتر است اول مهارت طرح سؤال را به دست بیاوریم یا دست کم از چگونگی سؤال درست در آن موضوع خاص پرس‌وجو کنیم. از رسول گرامی اسلام ص نقل است که «حُسْنُ السُّؤَالِ نِصْفُ الْعِلْم؛ پرسش خوب، نیمی از دانایی است» (كنز الفوائد، ج 2، ص 189)
خلاصه‌ای کامل از مقالۀ « و وحدت اسلامی» از شهید مرتضی مطهری: 🔻 بخش اول: وحدت اسلامى و اخوّت اسلامى سخت مورد عنايت و اهتمام شارع مقدس اسلام بوده و از اهمّ مقاصد اسلام است. آيا تأليف و نشر كتابى مانند الغدير- كه به هر حال موضوع بحث آن كهن‏ترين مسئله خلافى مسلمين است- مانعى در راه هدف مقدس و ايده‏آل عالى «وحدت اسلامى» ايجاد نمى‏كند؟ 1️⃣ مفهوم و حدود وحدت اسلامى مقصود از وحدت اسلامى نه انتخاب یکی از مذاهب اسلامى و کنار گذاشتن ساير مذاهب است و نه اخذ مشتركات همه مذاهب و کنار گذاشتن مفترقات همه آنها و اختراع مذهبی جديد كه عين هيچ يك از مذاهب موجود نباشد. بلکه به معنای اتحاد پيروان مذاهب مختلف در عين اختلافات مذهبى، در برابر بيگانگان است. وحدت مسلمین در جهان‏بينى، در فرهنگ، در سابقه تمدن، در بينش و منش، در معتقَدات مذهبى، در پرستشها و نيايشها، در آداب و سنن اجتماعى خوب، مى‏تواند از آنها ملت واحد بسازد و قدرتى عظيم و هايل به وجود آورد كه قدرتهاى عظيم جهان ناچار در برابر آنها خضوع نمايند، خصوصاً اينكه در متن اسلام بر اين اصل تأكيد شده است. هيچ ضرورتى ايجاب نمى‏كند كه مسلمين به خاطر اتحاد اسلامى، صلح و مصالحه و گذشتى در مورد اصول يا فروع مذهبى خود بنمايند، همچنان‏كه ايجاب نمى‏كند كه مسلمين درباره اصول و فروع اختلافى فيمابين بحث و استدلال نكنند و كتاب ننويسند. تنها چيزى كه وحدت اسلامى ايجاب مى‏كند، اين است كه مسلمين- براى اينكه احساسات كينه‏توزى در ميانشان پيدا نشود يا شعله‏ور نگردد- متانت را حفظ كنند، يكديگر را سبّ و شتم ننمايند، به يكديگر تهمت نزنند و دروغ نبندند، منطق يكديگر را مسخره نكنند و بالاخره عواطف يكديگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند و در حقيقت- لااقل- حدودى را كه اسلام در دعوت غيرمسلمان به اسلام لازم دانسته است، درباره خودشان رعايت كنند: ادْعُ الى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتى هِىَ احْسَنُ (نحل 125). از نظر مخالفان این دیدگاه، اصول مذهبى مجموعه‏اى بهم پيوسته است و به اصطلاح اصوليون از نوع «اقل و اكثر ارتباطى» است، آسيب ديدن يكى عين آسيب ديدن همه است. على‏هذا آنجا كه مثلًا اصل «امامت» آسيب مى‏پذيرد و قربانى مى‏شود، از نظر معتقدين به اين اصل، موضوع وحدت و اخوّت منتفى است و به همين دليل شيعه و سنى به هيچ وجه نمى‏توانند دست يكديگر را به عنوان دو برادر مسلمان بفشارند و در يك جبهه قرار گيرند؛ دشمن، هركه باشد. نقد: دليلى ندارد ما اصول را در حكم يك مجموعه بهم پيوسته بشماريم و از اصل «يا همه يا هيچ» در اينجا پيروى كنيم. اينجا جاى قاعده «الْمَيْسورُ لايَسْقُطُ بِالْمَعْسور» و «ما لايُدْرَكُ كُلُّهُ لايُتْرَكُ كُلُّه» است. سيره و روش شخص اميرالمؤمنين على عليه السلام براى ما بهترين و آموزنده‏ترين درسهاست. او براى احقاق حق خود از هيچ كوششى خوددارى نكرد، همه امكانات خود را به كار برد كه اصل امامت را احيا كند، اما هرگز از شعار «يا همه يا هيچ» پيروى نكرد. برعكس، اصل «ما لايدرك كلّه لايترك كلّه» را مبناى كار خويش قرار داد. على در برابر ربايندگان حقش قيام نكرد و قيام نكردنش اضطرارى نبود، بلكه كارى حساب‏شده و انتخاب‏شده بود. او از مرگ بيم نداشت، چرا قيام نكرد؟ حداكثر اين بود كه كشته شود. كشته شدن در راه خدا منتهاى آرزوى او بود. او همواره در آرزوى شهادت بود و با آن از كودك به پستان مادر مأنوس‏تر بود. على در حساب صحيحش بدين نكته رسيده بود كه مصلحت اسلام در آن شرايط، ترك قيام و بلكه همگامى و همكارى است. خود كراراً به اين مطلب تصريح مى‏كند: (ادامه دارد)
🔻 بخش دوم: یک. نامه 62 نهج‏البلاغه (به مالک اشتر): «فَأمْسَكْتُ يَدى حَتّى‏ رَأيْتُ راجِعَةَ النّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْاسْلامِ، يَدْعونَ الى‏ مَحْقِ دينِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، فَخَشيتُ انْ لَمْ‏انْصُرِ الْاسْلامَ وَ اهْلَهُ انْ ارى‏ فيهِ ثَلْماً اوْ هَدْماً تَكونُ الْمُصِيْبَةُ بِهِ عَلَىَّ اعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلايَتِكُمُ الَّتى انَّما هِىَ مَتاعُ ايّامٍ قَلائِلَ؛ من اول دست خود را پس كشيدم، تا ديدم گروهى از مردم از اسلام بازگشتند و مردم را به نابودى دين محمد صلى الله عليه و آله دعوت مى‏كنند. پس ترسيدم كه اگر به يارى اسلام و مسلمين برنخيزم شكاف يا انهدامى در اسلام خواهم ديد كه مصيبت آن از فوت خلافت چندروزه بسى بيشتر است.» دو. خطبه 74 نهج البلاغه: در شوراى شش نفرى پس از تعيين و انتخاب عثمان به وسيله عبدالرحمن بن عوف، على عليه السلام شكايت و هم آمادگى خود را براى همكارى اينچنين بيان كرد: «لَقَدْ عَلِمْتُمْ انّى احَقُّ النّاسِ بِها مِنْ غَيْرى، وَ وَ اللَّهِ لَاسَلِّمَنَّ ما سَلِمَتْ امورُ الْمُسْلِمينَ وَ لَمْ‏يَكُنْ فيها جَوْرٌ الّا عَلَىَّ خاصَّةً؛ شما خود مى‏دانيد من از همه براى خلافت شايسته‏ترم، و حال به خدا قسم مادامى كه كار مسلمين روبراه باشد و رقيبان من تنها به كنار زدن من قناعت كنند و تنها شخص من مورد ستم واقع شده باشد، مخالفتى نخواهم كرد و تسليم خواهم بود.» (ادامه دارد)
🔻 بخش سوم: 2️⃣ اعتقاد و بیانات علامه امينى‏: ایشان در فرصتهاى مختلف در مجلدات الغدير اين مسئله را طرح كرده‏اند، از جمله: یک. مقدمه جلد اول: «و ما اين‏همه را خدمت به دين و اعلاى كلمه حق و احياى مى‏شماريم.» دو. جلد سوم، صفحه 77: ابن تيميّه و آلوسى و قصيمى به دروغ می‌گویند شيعه برخى از اهل‏بيت را از قبيل زيد بن على بن الحسين دشمن مى‏دارد، اين دروغها و تهمتها تخم فساد را مى‏كارد و دشمنيها را ميان امت اسلام برمى‏انگيزد و جماعت اسلام را تبديل به تفرقه مى‏نمايد و جمع امت را متشتّت مى‏سازد و با مسلمين تضاد دارد. سه. جلد سوم، صفحه 268: سيد رشيد رضا گفته: «شيعه از هر شكستى كه نصيب مسلمين شود خوشحال مى‏شود تا آنجا كه پيروزى روس را بر مسلمين در ايران جشن گرفتند». در حالی که اين دروغها ساخته و پرداخته امثال سيد محمّد رشيد رضاست. شيعيان ايران و عراق كه قاعدتاً مورد اين تهمت هستند و همچنين مستشرقان و سيّاحان و نمايندگان ممالك اسلامى و غيرهم كه در ايران و عراق رفت و آمد داشته و دارند خبرى از اين جريان ندارند. شيعه بلااستثناء، براى نفوس و خون و حيثيت و مال عموم مسلمين اعمّ از شيعه و سنى احترام قائل است. هر وقت مصيبتى براى عالم اسلام در هركجا و هر منطقه و براى هر فرقه پيش آمده است، در غم آنها شريك بوده است. شيعه هرگز را كه در قرآن و سنت بدان تصريح شده محدود به جهان تشيع نكرده است و در اين جهت فرقى ميان شيعه و سنى قائل نشده است. چهار. پايان جلد سوم: پس از انتقاد از چند كتاب از كتب قدما از قبيل عِقدالفريد ابن عبد ربّه، الانتصار ابوالحسين خيّاط معتزلى، الفرق بين الفِرَق ابومنصور بغدادى، الفصل ابن حزم اندلسى، الملل و النحل محمّد بن عبدالكريم شهرستانى، منهاج السنه ابن تيميّه و البداية و النهايه ابن كثير و چند كتاب از كتب متأخرين از قبيل تاريخ الامم الاسلاميه شيخ محمّد خضرى، فجر الاسلام احمد امين، الجولة فى ربوع الشرق الادنى محمّد ثابت مصرى، الصراع بين الاسلام و الوثنيه قصيمى و الوشيعه موسى جار اللَّه مى‏گويند: «هدف ما از نقل و انتقاد اين كتب اين است كه به امت اسلام اعلام خطر كنيم و آنان را بيدار نماييم كه اين كتابها بزرگترين خطر را براى جامعه اسلامى به وجود مى‏آورد، زيرا وحدت اسلامى را متزلزل مى‏كند، صفوف مسلمين را مى‏پراكند، هيچ عاملى بيش از اين كتب صفوف مسلمين را از هم نمى‏پاشد و وحدتشان را از بين نمى‏برد و رشته اخوّت اسلامى را پاره نمى‏كند.» پنج. مقدمه جلد پنجم: به مناسبت يكى از تقديرنامه‏هايى كه از مصر درباره الغدير رسيده است، تحت عنوان «نظرية كريمة» مى‏گويند: «عقايد و آراء درباره مذاهب آزاد است و هرگز رشته اخوّت اسلامى را كه قرآن كريم با جمله انَّمَا الْمُؤْمِنونَ اخْوَةٌ بدان تصريح كرده پاره نمى‏كند، هرچند كار مباحثه علمى و مجادله كلامى و مذهبى به اوج خود برسد. سيره سلف و در رأس آنها صحابه و تابعين همين بوده است. ما مؤلفان و نويسندگان در اقطار و اكناف جهان اسلام، با همه اختلافى كه در اصول و فروع با يكديگر داريم، يك جامع مشترك داريم و آن ايمان به خدا و پيامبر خداست. در كالبد همه ما يك روح و يك عاطفه حكمفرماست و آن روح اسلام و كلمه اخلاص است. ما مؤلفان اسلامى همه در زير پرچم حق زندگى مى‏كنيم و تحت قيادت قرآن و رسالت نبىّ اكرم انجام وظيفه مى‏نماييم. پيام همه ما اين است كه: انَّ الدّينَ عِندَ اللَّهِ الْاسْلامُ و شعار همه ما لا اله الّا اللَّه و محمّدٌ رسولُ اللَّه است. آرى ما حزب خدا و حاميان دين او هستيم.» شش. در مقدمه جلد هشتم تحت عنوان «الغدير يوحّد الصفوف فى الملأ الاسلامى» مستقيماً وارد بحث نقش الغدير در وحدت اسلامى مى‏شود و این اتهام را سخت رد می کند كه «الغدير موجب تفرقه بيشتر مسلمين مى‏شود» و ثابت مى‏كنند كه برعكس، الغدير بسيارى از سوء تفاهمات را از بين مى‏برد و موجب نزديكتر شدن مسلمين به يكديگر مى‏گردد. (ادامه دارد)
🔻 بخش چهارم و پایانی: 3️⃣ نقش مثبت الغدير در وحدت اسلامى: اولًا منطق مستدل شيعه را روشن مى‏كند، و ثابت مى‏كند كه گرايش در حدود صد ميليون مسلمان به تشيع- برخلاف تبليغات زهرآگين عده‏اى- مولود جريانهاى سياسى يا نژادى و غيره نبوده است، بلكه يك منطق قوى متكى به قرآن و سنت موجب اين گرايش شده است. ثانياً پاره‏اى از اتهامات به شيعه را رد می کند -كه سبب فاصله گرفتن مسلمانان ديگر از شيعه شده است-، از قبيل اينكه: * شيعه غيرمسلمان را بر مسلمانِ غيرشيعه ترجيح مى‏دهد * و از شكست مسلمانان غير شيعه از غير مسلمان شادمان مى‏گردد * و شيعه به‏جاى حج به زيارت ائمه مى‏رود، * يا در نماز چنين مى‏كند * و در ازدواج موقت چنان. ثالثاً شخص شخيص اميرالمؤمنين على عليه السلام را كه مظلومترين و مجهول‏القدرترين شخصيت بزرگ اسلامى است و مى‏تواند مقتداى عموم مسلمين واقع شود، و همچنين ذرّيّه اطهارش را به جهان اسلام معرفى مى‏كند. 4️⃣ برداشت ديگران از «الغدير»: برداشت بسيارى از دانشمندان بى‏غرض مسلمان غيرشيعه از الغدير همين است: یک. محمّد عبدالغنى حسن مصرى در تقريظ خود بر الغدير: از خداوند مسئلت مى‏كنم كه بركه آب زلال شما را سبب صلح و صفا ميان دو برادر شيعه و سنى قرار دهد كه دست به دست هم داده، بناى امت اسلامى را بسازند. دو. عادل غضبان، مدير مجله مصرى «الكتاب»: اين كتاب، منطق شيعه را روشن مى‏كند و اهل سنت مى‏توانند به وسيله اين كتاب، شيعه را به طور صحيح بشناسند. شناسايى صحيح شيعه سبب مى‏شود كه آراء شيعه و سنى به يكديگر نزديك شود و مجموعاً صف واحدى تشكيل دهند. سه. دكتر محمّد غلاب، استاد فلسفه در دانشكده «اصول دين» جامع ازهر: كتاب شما در وقت بسيار مناسبى به دستم رسيد، زيرا اكنون مشغول جمع‏آورى و تأليف كتابى درباره زندگى مسلمين از جوانب مختلف هستم، لهذا خيلى مايلم كه اطلاعات صحيحى درباره شيعه اماميه داشته باشم. كتاب شما به من كمك خواهد كرد و من ديگر مانند ديگران درباره شيعه اشتباه نخواهم كرد. چهار. دكتر عبدالرحمن كيالى حلبى: كتاب الغدير و محتويات غنى آن، چيزى است كه سزاوار است هر مسلمانى از آن آگاهى يابد، تا دانسته شود چگونه مورخان كوتاهى كرده‏اند و حقيقت كجاست. ما به اين وسيله بايد گذشته را جبران كنيم و با كوشش در راه اتحاد مسلمين به اجر و ثواب نايل گرديم.
: در تاريخ اسلام خودمان، تنها در صدر اسلام است كه مى‏بينيم بانوان نقش مؤثرى از نظر سياسى يا نظامى يا فرهنگى ايفا كرده‏اند. در دوره‏هاى متأخر تدريجاً اين نقش ضعيف شده و احياناً به صفر رسيده است و همين جهت ايجاب مى‏كند كه تحقيق كنيم «چه عواملى موجب گشت كه زن بار ديگر [در جریان انقلاب اسلامی ایران] در صحنه تاريخ ظاهر شود و تاريخ را از بودن محض خارج كند و آن را (مذكر مؤنث) نمايد؟». پ.ن: پاسخ به مسئله نوع و سطح حضور زنان در صحنه تاریخ و جامعه، در فهم بسیاری از حوادث تاریخی و حتی احکام شرعی تأثیر دارد و یکی از مسائل مهم و حتی است.
148 آیات ۱۴۷ تا ۱۴۹ انعام.mp3
5.09M
ص 148 147-149 🔹 بحثی درباره قلمرو قاعدۀ لطف 🔹 آیا اجماع لطفی قابل قبول است؟ 🔹 آیا خطای فقها یا ولات امر، خلاف لطف خدا است؟
داشتم برای دوست عزیزی می‌نوشتم "الهی که خیر دنیا و آخرت ببینید". دستم عجله کرد و به جای ، نوشتم . خیلی وقت‌ها فاصله خوبی و خسارت، در حد یک عجله و یک دگمه آن‌طرف‌تر است. برای هم دعا کنیم که از لغزش‌ها در امان باشیم.
هدایت شده از وحید جلیلی
🔰 هشدار قرآن به حزب‌اللهی‌ها 📆 به بهانه 24 ذی‌الحجه سالگرد نزول آیه ولایت ✅ "انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوه و یُوتون الزکوه و هُم راکعون" ✅ از امیرالمومنین اسمش را هم نمی‌آورد فقط صحنه را توصیف می‌کند، صفت را توضیح می‌دهد. بنده توی این مسجد نشسته‌ام. خیلی‌های دیگر هم هستند. یک فقیری محتاجی وارد می‌شود، بنده چکار می‌کنم؟ - خودم را عرض می‌کنم- بلافاصله بلند میشوم الله اکبر، بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدالله رب العالمین،.... ما که داریم نماز می‌خوانیم برو سراغ بقیه. ✅ یعنی بلافاصله دین خودم را سپری قرار می‌دهم که مبادا مسئولیت اجتماعی بیاید سمت من. این یک نوع دینداری است که امثال من داریم. ✅ توی آن مسجد آن همه آدم هستند کی به آن فقیر کمک می‌کند؟ علی. در چه حالتی؟ در رکوعش. آن هم رکوع نمازهای آنها در اوج معنویت، آیه نازل می‌شود: "این قرائت از دین باید حکومت کند" دینی که معنویت و عدالت؛ عبادت و مسئولیت؛ در آن در کنار هم‌اند. مواظب باشید بچه مسلما‌ن‌ها، بچه حزب‌اللهی‌ها، مومنین، این قرائت از دین باید حکومت کند. هر کس دیگری علَم حکومت دینی برافراشت، با قرائت‌های دیگر، بدانید یا فاسد است، یا خائن است، یا خیلی پیاده است، بیسواد است. این موضع قرآن ماست در مساله امامت و ولایت. ✅ کسی که دم از ولایت می‌زند اما مثل اموی‌ها زندگی می‌کند دروغگو ست.کسی که دم از علی می‌زند اما نامه حضرت به عثمان‌بن‌حنیف را با رفتارش مسخره می‌کند و هیچ حساب می‌کند، دروغگوست. ✅ کسی که دم از ولایت می‌زند و به شکل‌گیری اشرافیت سیاسی و اقتصادی کمک می‌کند و حساسیتی نسبت به رنج جمهور مردم ندارد دروغگوست. 🆔@jalili_vahid
هدایت شده از وحید جلیلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 هشدار قرآن به حزب‌اللهی‌ها 📆 به بهانه 24 ذی‌الحجه سالگرد نزول آیه ولایت 🆔@jalili_vahid
: سررشته‌ی عُلْقه‌ی خانوادگی در جانب مرد است و اگر مرد به همسرش علاقه‏مند باشد، زن طبق طبیعت خودش (كه می‏خواهد او را دوست بدارند) علاقه‏مند می‌شود. زن به اینکه دیگری را دوست داشته باشد اهمیت نمی‏دهد، بلکه به محبوب بودن برای دیگری اهمیت می‏دهد؛ یعنی زن آن مردی را دوست می‏دارد كه او را دوست بدارد، مردی محبوب اوست كه او محبوب آن مرد باشد. بنابراین كلید علقه‌ی خانوادگی در دست مرد است و همینكه علاقه‌ی مرد از بین رفت، كانون خانوادگی به‏طور طبیعی منحلّ است. چنین كانونی را -كه باید بر محبت و علاقه و صمیمیت استوار باشد- نمی‌شود با زور و اجبار قانونی نگهداری كرد. زن مانند نوكر یا كارگر نیست كه قانون اجباری بتواند او را بر خلاف میلِ صاحب‌كار، در محل كارش نگهداری كند. (با ویرایش و تغییرات جزئی)
: شرافت زن اقتضا می‌کند که هنگامی که از خانه بیرون می‏رود متین و سنگین و باوقار باشد، در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچ گونه عمدی که باعث تحریک و تهییج شود به کار نبرد، عملًا مرد را به سوی خود دعوت نکند، زباندار لباس نپوشد، زباندار راه نرود، زباندار و معنی‏دار به سخن خود آهنگ ندهد، چه آنکه گاهی اوقات ژستها سخن می‌گویند، راه رفتن انسان سخن می‌گوید، طرز حرف زدنش یک حرف دیگری می‏زند. اول از تیپ خودم که روحانی هستم مثال می‏زنم: اگر یک روحانی برای خودش قیافه و هیکلی برخلاف آنچه عادت و معمول است بسازد، عمامه را بزرگ و ریش را دراز کند، عصا و ردایی با هیمنه و شکوه خاص به دست و دوش بگیرد، این ژست و قیافه خودش حرف می‏زند، می‌گوید برای من احترام قائل شوید، راه برایم باز کنید، مؤدب بایستید، دست مرا ببوسید. همچنین است حالت یک افسر با نشانه‏های عالی افسری که گردن می‏افرازد، قدمها را محکم به زمین می‏کوبد، باد به غبغب می‏اندازد، صدای خود را موقع حرف زدن کلفت می‌کند. او هم زباندار عمل می‌کند، به زبان بی‌زبانی می‌گوید: از من بترسید، رعب من را در دلهای خود جا دهید. همین‏طور ممکن است زن یک طرز لباس بپوشد یا راه برود که اطوار و افعالش حرف بزند، فریاد بزند که به دنبال من بیا، سر بسر من بگذار، متلک بگو، در مقابل من زانو بزن، اظهار عشق و پرستش کن. آیا حیثیت زن ایجاب می‌کند که اینچنین باشد؟ آیا اگر ساده و آرام بیاید و برود، حواس‌پرت‌کن نباشد و نگاههای شهوت‌آلود مردان را به سوی خود جلب نکند، برخلاف حیثیت زن یا برخلاف حیثیت مرد یا برخلاف مصالح اجتماع یا برخلاف اصل آزادی فرد است؟
: اساساً هر استعداد طبیعی دلیل یک حق طبیعی است. وقتی در آفرینش به یک موجود استعداد و لیاقت کاری داده شد، این به منزله سند و مدرک است که وی حق دارد استعداد خود را به فعلیت برساند، منع کردن آن است. چرا می‌گوییم همه افراد بشر اعم از زن و مرد حق دارند درس بخوانند و این حق را برای حیوانات قائل نیستیم؟ برای اینکه استعداد درس خواندن در بشر وجود دارد و در حیوانات وجود ندارد. در استعداد تغذیه و تولید مثل وجود دارد و محروم ساختن او از این کارها برخلاف است.
: میان آنچه «عشق» نامیده می‌شود و به قول ابن سینا «عشق عفیف» و آنچه به صورت هوس و حرص و آز و حس تملک در می‌آید -با اینکه هر دو روحی و پایان‌ناپذیر است- تفاوت بسیار است. عشق، عمیق و متمرکزکننده نیروها و یگانه‌پرست است و اما هوس، سطحی و پخش‌کننده نیرو و متمایل به تنوع و هرزه‌صفت است.
: اشتباه فروید و امثال او در این است که پنداشته‏اند تنها راه آرام کردن غرایز ارضاء و اشباع بی‌حد و حصر آنهاست. اینها فقط متوجه محدودیتها و ممنوعیتها و عواقب سوء آنها شده‏اند و مدعی هستند که قید و ممنوعیت، غریزه را عاصی و منحرف و سرکش و ناآرام می‌سازد. طرحشان این است که برای ایجاد آرامش این غریزه باید به آن آزادی مطلق داد، آنهم بدین معنی که به زن اجازه هر جلوه‏گری و به مرد اجازه هر تماسی داده شود. اینها چون یک طرف قضیه را خوانده‏اند توجه نکرده‏اند که همان‏طور که محدودیت و ممنوعیت، غریزه را سرکوب و تولید عقده می‌کند، رها کردن و تسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهییجات درآوردن آن را دیوانه می‌سازد، و چون این امکان وجود ندارد که هر خواسته‏ای برای هر فردی برآورده شود، بلکه امکان ندارد همه خواسته‏های بی‌پایان یک فرد برآورده شود، غریزه بدتر سرکوب می‌شود و عقده روحی به وجود می‌آید. به عقیده ما برای آرامش غریزه دو چیز لازم است: یکی ارضاء غریزه در حد حاجت طبیعی، و دیگر جلوگیری از تهییج و تحریک آن. ... از اینجا معلوم می‌شود که عارفان و نکته‌سنجان ما که می‌گویند: مراد هرکه برآری مطیع نفس تو گشت * خلاف نفس، که فرمان دهد چو یافت مراد (گلستان سعدی) با روشن‌بینی و روشن‌ضمیری عارفانه خود به نکاتی برخورد کرده‏اند که این آقایان روانشناس روانکاو که در عصر علوم نامشان جهان را پر کرده متوجه نشده‏اند.
: آنچه [درباره پوشش زنان] بعدها حتی در میان متشرعین تحت تأثیر عادات و عرفها پیدا شد مافوق توصیه‏های اخلاقی اسلامی مسلّم است. در عرفهای متأخر حتی ذكر نام همسر نوعی كشف عورت تلقی می‌شود.1️⃣ پیغمبر اكرم و امیرالمؤمنین و سایر ائمه اطهار در محاورات خود نام همسرشان را می‏بردند كه خدیجه یا فاطمه یا امّ حمیده چنین و چنان كرد؛ ولی امروز اگر یك مرجع تقلید نام همسر خود را بدون تعبیراتی از قبیل «اهل بیت» یا «والده فلانی» یا «خانواده» و امثال اینها ببرد كاری زشت تلقی می‌شود؛ درصورتی كه رسول اكرم از همسرش با كلمه «حمیرا» تعبیر می‌کند كه نشان دهنده زیبایی و رنگ پوست اوست. همچنین امروز یك ملای معروف و مورد توجه عوام اگر همسرش سرتاپا پوشیده نباشد و بخواهد از جلوی جمعی عبور كند امری مستنكر تلقی می‌شود. ستر وجه و كفین به اجماع فقهای فریقین واجب نیست، حداكثر این است كه مستحب است؛ اما اگر همسر یك روحانی موجّه میان عوام، ستر وجه و كفین نكند از هر فسقی برای آن روحانی مهمتر جلوه می‌کند. شیخ انصاری در «كتاب النكاح» راجع به سیره‏های امروز كه ارزش چندانی ندارد به موضوع نظر بر محاسن مخطوبه2️⃣ مثال می‏زند و می‌گوید با اینكه قطعاً از نظر شرعی جایز است ولی امروز اگر به شخص محترمی اینچنین پیشنهاد شود كه دخترت را می‏خواهم برای ازدواج ببینم فوق العاده مستنكر تلقی می‌شود. پس آنچه بعدها رخ داده بالاتر است از حدود توصیه اخلاقی اسلامی. البته خود اعراب، نه اولیای دین، در این جهت بی‌تأثیر نبوده‏اند. خشونت خاص عمری و حلول روح او حتی در سهم بسزایی در این موضوع داشته است. —— پ.ن: 1️⃣ آنچه شهید مطهری اشکال می گیرد، با آنچه در لینک زیر می بینید متفاوت است، هر چند مطالب آقای علم الهدی عمومیت ندارد: https://www.aparat.com/v/wgDLZ/ 2️⃣ مراد از محاسن، زیبایی‌ها است و مراد از مخطوبه، دختری است که از او خواستگاری شده باشد. بنابراین «نظر بر محاسن مخطوبه» یعنی «نگاه خواستگار به زیبایی های دختری که از او خواستگاری کرده است». شهید مطهری این بحث را قبلا در کتاب مطرح کرده است.
انباز
#شهید_مطهری: شرافت زن اقتضا می‌کند که هنگامی که از خانه بیرون می‏رود متین و سنگین و باوقار باشد، در
نقد: ممکن بود از روحانیهای متظاهر به روشنفکری و تجدد مثال زده شود که در این زمان متناسب‏تر است چون عوامفریبی عصر حاضر در این شکل قویتر است. پاسخِ : شما یک مثال پیدا کنید تا اضافه کنیم. خیلی خدانشناسی است که انسان از این تظاهر و ریاها که بر احدی پوشیده نیست، به خاطر تعصب صنفی دفاع کند.
: در جامعه‏ای مانند جامعه ما که معیارها فقط شعارهاست، بر روحها و معناها کاری نیست،1️⃣ و جامعه ما از نظر شعار ...،2️⃣ و برعکس از نظر شعار علوی است و از لحاظ روح و معنی ضدّ علوی. وای به حال کسی که بخواهد مانند علی صراحت و صلابت به خرج دهد و اسلام را بر مشایخ -آنجا که تعارض پیدا می‌شود- مقدم بدارد و شعارش این باشد: انَّ الْحَقَّ وَالْباطِلَ لا یعْرَفانِ بِاقْدارِ الرِّجالِ، اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ اهْلَهُ. من خواسته‏ام با ارائه ... آینه به دست خشکه‌مقدسان بدهم ... و بفهمند که از دست امثال آنها چه بر سر مسلمین آمده و می‌آید. آری جامعه ما جامعه شعارهاست نه جامعه مبادی و حقایق ... این فکر که زن فقط و فقط باید در کنج خانه محبوس بماند و حتی با حفظ حریم و رعایت عفاف هم از علم و از هر کمالی الزاماً باید محروم بماند و کاری جز اطفاء شهوت مرد و خدمتکاری او ندارد ... که علاوه بر اینکه با اسلام جور نمی‌آید بر ضد عواطف انسانی است. —— پ.ن: 1️⃣ نگاه فقه مقاصدی شهید مطهری در این کتاب بسیار پررنگ و قابل ملاحظه است. 2️⃣ این همه جای خالی (که با سه نقطه پر شده اند) در متن این کتاب عجیب است. آیا نوشته‌های شهید مطهری ناخوانا بوده یا مصلحتی (مثل رویکرد تقریبی) حذف آن عبارات را می‌طلبیده؟ اگر کسی محذوفات را می‌داند لطفا برای بنده ارسال فرماید: @Sajjaddinparast60