#روایت های رقابت سیاسی این دور انتخابات در قم فاخر نیست؟ اصیل نیست؟ ذوق نمی‌کنید؟! اگه بزند و مثلا منان رئیسی رای اول را بیاورد، پیام سیاسی اش جذاب نخواهد بود؟ به معنای دمیده شدن روح مجدد امید، در تلاشهای #رابطه_علم_و_دین_و_سیاست نیست؟! 🆔 @social_theory

https://virasty.com/Mahdijamshidi/1708765800817016733 برخلاف دوره‌ی قبل، من به فهرستی که در آن قالیباف و اصحابش باشند، هرگز رأی نخواهم داد؛ حتی اگر این فهرست، حاصلِ «ائتلاف ناگفتمانیِ» برادران پایداری با اینان باشد. انقلابیِ اصیل، «شکست سیاسیِ محتمل» را بر «شکست هویتیِ قطعی» ترجیح می‌دهد. از خدا بهراسید و به منطق حقیقت‌گرایانه‌ی علامه‌ی فقید بازگردید. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi

نیمه‌شب انتخباتی شب نیمه‌ی شعبان خیابان صفائیه، چهارراه شهداء، ساعت ۲۱:۲۲ دقیقه. با چند نفر از دوستان بنا گذاشته بودیم تا در فرصت باقیمانده تا انتخابات، میان مردم رفته و از آنان نظرسنجی کنیم تا ببینیم چند نفر مرد میدان هستند؟! نامه‌های طراحی شده را که سیاهه‌ای از دغدغه‌مندی‌ها و هم‌افزایی تفکر انقلابی و نخبگانی در آن دیده می‌شد، به دست داشتیم تا به وقت ملاقات با مردم همیشه در صحنه، بعد از عید مبارکی و لبخندی پنجاه درصدی، تحویل نگاه‌های پرسشگرانه‌شان بدهیم و از واکنش بعضا سردشان در هوای سرد‌تر زمستان، پذیرایی کنیم. نفر اول را که دیدم، خوش و بشی کردم و نامه را با مقدمه‌ای سی‌ ثانیه‌ای تحویلش دادم. رنگ رخساره‌اش خبر از حضور می‌داد ولی دلش بین داشتن و نداشتن تردید داشت. با تردیدی که پشت عینک نه چندان تمیزش دیدم دریافتم که می‌خواهد بپرسد: آیا نخبه‌ی جوانی که دستگیر دوستش که در پریشان حالی و درماندگی افتاده است، وجود دارد تا من او را وکیل بخوانم یا خیر؟ جواب دادم اگر تحقیق کنی هست و اگر نه که باید دل در گروه لپ‌لپ‌های لیستی بسپاری، شاید با نذر و نیاز یک از خدا باخبری بینشان پیدا شد! نفر بعدی سرباز مشتی و بامرامی بود که لباس‌هایش مرا به تردید انداخت. مرخصی گرفته بود و با دوستش به سمت جمکران می‌رفت تا در کنار جمعی از نوکران، عرض ارادتی بکند. نامه ‌را که با دوستش دید، صدایش را بی ‌چون‌‌وچرا محکم کرد و با جسارتی کم نظیر گفت: قطعا رای می‌دهم چون رای دادن مثل نماز واجب است. جمله‌ی سرباز آنقدر محکم بود که منِ تبیین‌گر را نیز به نصرت ناصر، مصمم‌تر ساخت. نزد گروهی در ارم رفتم که نظاره‌گر کتب دسته دوم دانشگاهی بودند تا با تخفیف هشتاد درصدی، صاحبش شوند. نامه را یک جوان کت‌چرمی از دستانم گرفت. ریش‌هایش شیش‌تیغ بود و رفقایش جبران مافات کرده بودند در این زمینه. کمی که گذشت دلهره‌ای به جانم افتاد که نکند گرفتار یک جوان لاابالی روشنفکرمآب شده باشم! چیزی نگذشت که دوستانش را دور خودش جمع کرد و به من گفت: ما همگی رای می‌دهیم ولی اهل قم نیستیم. ملایری هستیم! لبخند پنجاه درصدی‌ام با شوق جوانان ملایری، صد درصدی شد و همین انرژی مضاعفی داد تا به سراغ دیگر از منتظران رویای نیمه شب، رهسپار کوچه پس کوچه‌های صفاییه بشوم. مرد مغازه داری را دیدم که چل چلیش‌اش گذشته بود و فشار پنجاه سالگی بر نقش و نگار صورتش، سایه افکنده بود. خانمی هم ایستاده کنار در شیشه‌ای مغازه، برادر‌زاده و دختر پنج یا شش ساله‌اش را می‌پایید که با حضور من کنار برادر مو گندمی‌اش، نگاهش را به سمع و نظر بنده رساند. مرد پای صندوق می‌آمد ولی برگه‌ی رأیش را چون لباس عروس، سفید به خانه‌ی بخت می‌برد تا به گمان خود ملتی را سپید بخت کند. اما من به او گفتم که عروست دم حجله قربانی می‌شور اگر حقش را به حق‌دار نرسانی. بی رمق‌تر از پای بی‌توانم، زبان گشود و سفره‌ی دلش را باز کرد. می‌گفت مهندسی مکانیک دارد و باید در صفائیه کادوئی بچرخاند. می‌گفت بچه‌ی شهر است و بالاکراه باید در پردیسان سکونت کند. با او کمی همراه شدم تا غبار غم و اندوهش را به مقداری ولو کم تحمل کنم اما هیچ چیز مرا از هشدار نسبت به تصمیمات ابن‌الوقت‌های بهارستانی‌ها، که آینده‌ی کشوری را به طرفة العينى، تباه می‌سازند، منع نکرد تا مرد خبره‌ی از همه‌جا بی‌خبر را آگاه سازم. خواهر مرد آهسته کنار در مغازه آمد و مرد مو گندمی که حرف‌هایم را مهمان نا‌خوانده‌ی عروس سفیدپوشش می‌دید، با آغوشی گرم، خبر از تحقیق داد و با خنده‌ا‌ی نود درصدی، به من قول داد که داماد را الکی پلکی نزد عروسش نبرد. چشمانم را که به هم زدم، زمان را از دست رفته می‌دیم. نامه‌ها زیاد بود و مردم بیشتر. حرف‌ها از ظرف اندیشه لبریز بودند و گوش‌ها تشنه‌تر از همیشه برای شنفتن. اما برخی از منتظران حتی رمق فحش دادن به من و دوستانم را نداشتند چه برسد به شنیدن و گپ زدن. البته حق داشتند. یکی از عابران که نامه را از دستم گرفته بود با کمی نگاه پسش داد و با نیش‌خندی از سر ناامیدی گفت: بابا کسی رای نمیده...! این درحالی بود که مردم در میدان و منتظران در جمکران امیدوارانه صحنه‌ی پیش رو را دنبال می‌کردند ولی از طرفی ناامیدی برخی را نیز نمی‌شد کتمان کرد. ساعت دقیقا ۱۲ نیمه شب بود و مسافران به سمت دیار ظهور و من به سمت خانه‌‌ای دور. اما این کجا و آن‌کجا. البته که نمی‌توانستم بگویم کار من در شب عید چه عیاری داشته است ولی این را می‌دانستم که میعاد اصلی منتظران جمعه کنار صندوق رای است. سوار ماشین شدم. راننده که علاقه‌ی وافری به انقلاب داشت، اصلاح طلبی را چاره‌ی کار می‌دانست. در عین شگفتی از اندیشه‌ی او، تا مرجعیت هم‌کلامش شدم و گفتم که آرمان بزرگ، نماینده‌ی بزرگ می‌خواهد. امتحانی که پس داده شده و نمره‌ی بالایی نیاورده، قابل تقدیر نیست. ادامه👇👇

حداقل اگر املا‌های‌نانوشته غلط ندارند، چرا مجلس را از ایده‌های واقعی‌تر و آرمانی‌تر پر نکنیم؟! راننده بعد از کمی مکث، سخن از عدالت گفت و من از قانون عدالت آموزش مصوب برای دهک‌های پایین. صدای راننده که از سر انحصار عدالت‌خواهی‌اش برای خود بلند شده بود، مرا به فکر فرو برد که عدالت را با منفعت فردی چه ‌کار؟ مگر نه اینکه عدالت اجتماعی، ملازمات جمعی می‌خواهد نه فردی، پس چرا از عدالت برای قشری از مستضعفین دلخوریم؟! راننده که اعتراف به اقناع‌شدن کرد، بعد از گپی کوتاه فرمانش را به سمت راست چرخاند تا صراط مستقیم را پیش گیرد و از غیر مغضوبین باشد. هنگامی که به خانه رسیدم، صدای دلمب و دلومب همسایه گوش آسمان را کر کرده بود. انگار امام زمان در خانه‌شان ظهور کرده و آنان سروری بزرگ برپاکرده بودند، اما تنها چیزی ‌که یافت نمی‌شد، حضور دل بود و ظهور دلدار. گویا دل در گرو کس دیگری بود که صاحبش را گم کرده بود. حال به راستی چه کسی صاحب دل انتخاب‌کنندگان است؟ احزاب، پول، سلیقه یا دلدار؟ 🖋علی عسگری #انتخابات #اعراف @araf11

💢 همه برای انتخابات، برای عظمت ایران قوی می‌آییم. تکلیف همه ما مشارکت پر شور است، با اعتقاد و ایمان و غیرت روی ایران میاییم. #اختصاصی #انتخابات © شهاب گرافی کپی‌رایت ندارد...🔻 💯📮@SHAHAB_GRAPHY

📲میگه رأی نمیدم چون تاثیر نداره؟ جدی میفرمایید؟ پس اینا چیه؟ ♻️#انتشارش_با_شما👇🏻 @story_national

📌 چرا #مجمع_هم_افزایی جمعی از جوانان انقلابی قم، تصمیم گرفتند تا گام دوم انقلاب را محقق کنند. سیاسی کاری های مرسوم را کنار گذاشتند و تشکلی مردمی را شکل دادند. طی همین چند سال، سطح کنش‌گری سیاسی در شهر و کشور را ارتقا دادند. بدون شک یکی از مصادیق حلقه‌های میانی، مجمع می باشد. در انتخابات امسال نیز ثابت شد که تنها گروه اخلاق مدار سیاسی در قم، مجمع هم افزایی می باشد 📌 چرا #رئیسی : محمد منان رئیسی یکی از نابقه های علمی زمان ما است. در ۴۲ سالگی ۶ کتاب و ۵۰ مقاله‌ی تخصصی نوشته است. یک ایده‌ی محوری با پشتوانه‌ی چندین سال کار تحقیقی دارد. با توجه به اندیشه‌ی مستحکم و صراحت‌اش او را اصلح کاندیدهای قم می‌دانم. 📌 چرا #سکوتی : جراح دندانپزشکی که سطح سه حوزه دارد. کار تشکیلاتی را می‌فهمد. هوش سیاسی قوی‌ای دارد (چیزی که بین کمتر جوانی میتوان دید) تجربه‌ی موفقی در مبارزه با انحصار و مافیای دندانپزشکی در قم دارد. ایده‌ی محوری‌اش نیز مبارزه با مافیای سلامت در مجلس است. برای #رای دادن و معرفی این افراد #حجت شرعی دارم. رای سفید نمی‌دهم ولی برای معرفی نفر بعدی به دوستان، حجتی ندارم. ✍ حمید طاهری @araf11

برای مردم قم☝☝☝

سلام علیکم چندین ماهه درگیر بررسی کاندیداهای مجلس هستم تقریباً همه مشاهیر رو بررسی کردم مفصلا امروز با ملاحظه همه نقاط قوت وضعفی که از همه اعزه به ذهنم رسیده بهترین کسی که با یه اطمینان نسبی میتونم بش رای بدم و معرفی اش کنم دکتر مهدی سکوتیه اگه دوست داشتین شما هم به دوستانتون معرفی اش کنید ممنونم هادی شفیعی

واقعا آقای شفیعی درست می‌گه. من خودم هم به این رسیدم و حقیقتا دکتر سکوتی از اون جوون‌های نخبه‌ای هست که اگر وارد مجل بشه می‌تونه تحول آفرین باشه.

#صوت | #نمایش_نامه 🎧 با جمهوری اسلامی تا ابد... ✍️نویسنده: محمدحسین نجفی فتح دهقان 🔰گویندگان: 🔻علی عسگری 🔻مجید رنگی 🔻مهدی غفاری 🔻الیاس فلاحتی 🔻میثم شهردمی 📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی؛ وبگاه | فکرت | مدرسه فکرت | رادیوفکرت

حقیر در نقش راوی بودم

دوستان و عزیزان تهرانی کانال! این لیست نامزد‌های مجلس شوری اسلامی تهرانه. این لیست رو با اعتماد به دوستان و جوونای انقلابی و تحقیق‌های خودم و یکسری دلایل نوشتم و به سفارش یکی از رفقا که گفت به اشتراک بزارم با شما در میون گذاشتم. باشد که دست از پدرخوانده‌ها و چنار‌های سیاست برداریم. @araf11

🎥 رهبر انقلاب: آخرین حرف من خطاب به مرددین انتخابات این است که در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست. @Farsna

🎥 دشمن متوجه مشارکت بیش از نظرسنجی‌ها شده و مشغول اتهام زنی به نظام شده است! 🌏 #تخریب‌‌چی👇 🆔 @takhribchi110

گمان نکنید فتنه‌ی ۸۸ را دیگر تکرار نمی‌کنند. آنان این بار در بستری مجازی به دنبال ایجاد شبهه هستند. از خیلی از بزرگوارانی ‌که در انتخابات شرکت کردند چه در قم و چه در تهران، گفتند که مشارکت خوبی را مشاهده کردند. @araf11

خودتان را برای شنیدن حرف ضدانقلاب آماده کنید که اگر مشارکت بالای ۵۰درصد بود، بگویند نظام آمار را به دروغ بالا اعلام کرده که مشروعیت و مقبولیت خودش را نتیجه بگیرد! و اگر زیر ۵۰درصد بود بگویند ج.ا ناکارآمد است و مردم به نظام پشت کرده‌اند و دیگر مشروعیت ندارد! وقت‌تان را برای توجیه این‌ها هدر ندهید! «فی قلوبهم مرض» اند و حرف حق تأثیری در آن‌ها ندارد! جاهلند پس «قالوا سلاما» گویان از کنارشان بگذرید! @srdrgm

الحمدلله که انتخابات امسال تحقیقی بود نه تقلیدی! حقیقت امر انتخابات این است که مردم خودشان بررسی کنند و بین نامزدها بالا و پایین کنند و مطلوب‌شان را راهی مجلس کنند! نه این‌که چشم به دست پدرخوانده‌ها باشند که لیست بدهند و لیست آن‌ها را انتخاب کنند! تا باد چنین بادا... @srdrgm

از یادمون نمیره چه اونهایی که پای صندوق آمدند چه اونهایی که پا داشتند و نیامدند #رحیل #انتخابات #پویا_نویسی @pooyanevisi

https://virasty.com/Mahdijamshidi/1709402366267547458 🗒 «موافقین چهل درصدی» که در انتخابات مشارکت کردند، همان‌ها بودند که با تصمیم اولیه‌ی خودشان، قصد مشارکت داشتند. جامعه‌ی هدف نیروهای «جهاد تبیین» در عرصه‌ی مشارکت حداکثری، «مرددین سی درصدی» بودند، اما نخواستیم یا نتوانستیم آنها را همراه کنیم. نخواستن به کنار، اما چرا نتوانستیم؟! ریشه‌ی مشکل چیست؟! ،،،،،،،،، 🖇 حاشیه: جهان مجازی ما، «جهان مجازی آنها» نیست. ازاین‌رو، ما حرف‌های‌مان را برای خودمان تکرار می‌کنیم! آنها اینجا نیستند! از هر سو که می‌نگریم به فتنه‌ی شبکه‌های اجتماعی غربی می‌رسیم که از ما، یارگیری کرده و میان ما، جدایی واقعی افکنده است. گویا ما یک جامعه نیستیم. علامه طباطبائی در تفسیر المیزان می‌گویند: «هم‌مکانی»، تسهیل‌گر «هم‌اعتقادی» است. پس تفاوت در «زیست‌جهان جغرافیایی»، تفاوت در «زیست‌جهان فرهنگی» را به دنبال دارد. ما و آنها، دچار گسستگی مکانی شدیم. اینستاگرام، «وطن دیگر» است و «هویت دیگر»ی هم می‌آفریند. تکه‌تکه شده‌ایم؛ استعمار با ما چنین کرده‌. https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi