eitaa logo
آرایه های ادبی
1.2هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
243 ویدیو
123 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده با آرزوی توفیق سپاس بابت همراهی‌تون @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ زیبانگری و عیب‌پوشی که مؤلفه‌ی اصلی هنر زندگی نزد حافظ ❇️ زاهدان، به گناهان و کم‌کاری‌های دیگران، نظری عتاب‌آلود دارند و همین سببِ عبوسی و تُرش‌رویی آنان است. ◀️ زیبانگری و عیب‌پوشی که مؤلفه‌ی اصلی هنر زندگی نزد است، به خوش‌خویی، خوش‌رویی، پذیرش و مدارا می‌انجامد. درست نقطه‌ی مقابلِ «عبوسِ زهد» و «پشیمنه‌پوشِ تُندخو». عیب‌بینی از نظر حافظ‌، عاملِ تُرش‌رویی و سخت‌گیری است. ◀️ پیرِ مغان، چرا اینهمه مهربان و خوش‌خوی است؟ چون عیب‌پوش و زیبابین است: نیکی پیرِ مغان بین که چو ما بَدمستان هر چه کردیم به چشمِ کرمش زیبا بود همین زیبانگری و عیب‌پوشی است که سبب شده پیر خرابات، لطف مُدام داشته باشد: بنده‌ی پیر خراباتم که لطفش دایم است ور نه لطف شیخ و زاهد، گاه هست و گاه نیست ◀️ شیخ و زاهد، هر وقت عیب و گناهی ببینند، لطف‌شان رنگ می‌بازد، اما پیر خرابات،‌ به سببِ عیب‌پوشی، همواره مهربان است. توصیه به عیب‌پوشی، عمدتاً ناظر به روابط انسانی است. عیب‌پوشی و زیبابینی می‌تواند زمینه‌سازِ عشق و دوستی باشد: منم که شهره‌ی شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن ◀️ بد دیدن، دیده‌آلودن است. آلوده شدن است. وقتی چشمِ عیب‌بین داشته باشیم، از دوست داشتن دیگران، باز می‌مانیم. ◀️ به نظر می‌رسد برآمده از این نگاه زیبابین و خطاپوش است که پیرِ حافظ می‌گوید هیچ کم و کاستی در عالَم خلقت ندیده: پیرِ ما گفت خطا بر قلمِ صُنع نرفت آفرین بر نظرِ پاکِ خطاپوشش باد او والیانی را می‌پسندد که «خطابخشِ جرم‌پوش»‌ و یا «جُرم‌بخشِ عیب پوش» هستند. ◀️ توصیه به عیب‌پوشی، مبتنی بر کتمان واقعیت‌های تلخ و ناراستی‌های موجود نیست، بلکه ناشی از «اراده‌ی به زیبا دیدن» است. حافظ می‌داند که جهانِ «فرهادکُش»، «پیر است و بی‌بُنیاد» و از این بی‌بنیادی و عاشق‌کُشی، فریاد هم می‌کشد؛ اما همچنان توصیه می‌کند که به رغمِ این بیدادها «با دل خونین، لب خندان بیاور همچو جام». دلت اگر چه خونین است، اما بخند، عیب‌پوشی کن، و از یاد مَبَر: دمی با غم به سر بُردن، جهان یکسر نمی‌ارزد. ❇️ صدیق قطبی @arayehha
✳️ نام در غزلهای حافظ و سعدی کجاست؟ ❇️ شاید بسیاری ندانند که چرا نام بعد از شاهنامه ، از قرن ۷ به بعد و در شعرهای سعدی و حافظ نیامده،حتی بعد از این شعرا هم نیست؟!مگر این مفاخر، ایرانی نبودن !؟ آیا به ایران بی توجه بوده اند؟! پاسخ : خیر ، بی توجه نبودند ، اما چون جایی به نام (ایران یکپارچه) را نمیشناختند از آن نام نبرده اند! شاید بسیاری اطلاع نداشته باشند که در زمان سعدی و حافظ و...ایران به معنای یک مملکت واحد وجود نداشته ، هر شهر یک پادشاه برای خودش داشت و هر گوشه ای از این خاک هرازگاهی با خونریزی و... در دست خوانین و ملوک دست به دست میشد و هر کسی با آوردن قوانین من درآوردی خودش مردم تحت فرمانش را آزار میداد. آری ،آن ایران باستان که بسیار بزرگ بود و سرزمین پارس با امپراطوری وسیعی که زبانزد جهانیان بود ، در این مقطع تاریخ وجود نداشت. هر شهر یک مملکت مستقل برای خودش بود،یک شیرازی در خراسان غریب بود و یک خراسانی در کرمانشاه و... و همه همین بودند غم و چو بر نمی‌تابم به شهر خود روم و شهریار خود باشم قابل ذکر اینکه گمان نکنید در بیت فوق منظور حافظ از جایی خارج از ایران کنونی بوده است ، بلکه منظورش جایی مانند یا شهرهای دیگری بجز شیراز بوده است. مدت کوتاهی حافظ به یزد یا به قول خودش همان تبعید میشود نماز چو گریه آغازم به مویه‌های قصه پردازم من از دیار حبیبم نه از بلاد مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم هوای منزل یار آب زندگانی ماست صبا بیار نسیمی ز خاک جالب است که بدانید مانند اهل سفر و غربت و جهانگردی و ممالک دیگر رفتن نبود ، کنار آب رکنی و دیدن پریوشان شیرازی و شراب شیراز را به زحمت سفر ترجیح میداد. من کز سفر نگزیدم به عمر خویش در عشق دیدن تو هواخواه در بیت فوق منظور از وطن ، شیراز است و غربت شهری در ایران کنونی بجز شیراز را می گوید. چند مثال از حافظ میزنم که ببینید اسم را چگونه با شهرها و ممالک دیگر می آورد یا قیاس میکند: حافظ حدیث سحر فریب خوشت رسید تا حد مصر و چین و به اطراف روم و ری شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است اگر چه زنده رود آب حیات است ولی شیراز ما از اصفهان به سخندانی و خوش خوانی نمی ورزند در شیراز بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم ره نبردیم به مقصود خود اندر شیراز خرم آن روز که حافظ ره بغداد کند عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است (در بیت فوق منظور از عراق بخشهایی از ایران کنونی بوده ، بغداد محل عراق کنونی است) به همین میزان بسنده میکنم. صفویان با تمام مشکلاتی که از جنبه های دیگر داشتند ، اما یک حسن خوبشان این بود که ایران متحد را مجددا احیا کردند باری ، زین قصه بگذرم که سخن میشود بلند. @arayehha
🟣 سنبل در آرایه های ادبی ۱- تشبیه «زلف یار» به «سنبل» که ترکیب های «سنبل زلف» یا «سنبل مو» از تشبیهات رایج در ادب فارسی است ؛ نمونه: 🟦 خرد که قید مجانین عشق می فرمود / به بوی سنبل زلف تو گشت دیوانه 🟦 سنبل زلف از رخش تا بر کنار افتاده است / گل چو تقویم کهن بی اعتبار افتاده است ۲- «سنبل» استعاره مصرحه از «زلف یار» که از استعاره های رایج در شعر فارسی است ؛ نمونه: 🟦 گلبرگ را ز سنبل مشکین، نقاب کن / یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن 🟦 بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد / بهار عارضش خطی ز خون ارغوان دارد 🟦 ز سنبل کرد بر گل مشک بیزی / ز نرگس بر سمن سیماب ریزی @arayehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آرایه های ادبی
‍ ۳ تیر زادروز پرویز روحبخش (زاده ۳ تیر ۱۳۳۲ مشهد) شاعر، نویسنده، روانشناس، برنامه‌ساز و گوینده پیشکسوت رادیوتلویزیون خراسان بزرگ او از دانشگاه فردوسی مشهد درجه کارشناسی روانشناسی گرفت. از آغاز نوجوانی به ادبیات علاقمند شد و به مطالعه آثار شاعران معاصر و متقدم پرداخت و بسیاری از این آثار را حفظ کرد و خود نیز به سرودن شعر پرداخت و نخستین شعرهایش در روزنامه‌های آفتاب شرق و خراسان درج شد. وی به چاپ شعرهایش در صفحات ادب و هنر مجله جوانان امروز، زیر نظر استاد علیرضا طبایی شاعر شیرازی در دهه ۵۰ ادامه داد و نخستین بیوگرافی‌اش در همین مجله به چاپ رسید. همکاری با رادیو: همکاری‌اش با رادیو مشهد را با گویندگی در برنامه نوجوانان آغاز کرد و کمی بعد رحمت‌اله وظیفه‌دان مدیر وقت رادیو مشهد اجرای برنامه ادبی «شبچراغ» را به او سپرد که شنونده فراوانی داشت. از سال ۵۷ رسماً به صداوسیما پیوست و گوینده اخبار استان خراسان بزرگ شد و از سال ۶۴ همزمان با کار اصلی به عضویت تحریریه روزنامه خراسان در آمد. تا سال ۷۴ صفحاتی چون آیینه هنر و اندیشه، فصل خوب شکفتن، خانواده و مردم و مسئولان را نوشت و در اواخر دهه ۶۰ صفحه طنز آمیز جنگ اجتماعی را نیز در روزنامه خراسان راه‌اندازی کرده و با اسامی مستعار «کارمندالشعرا، ابن مفلسون، هیچکاره، صاحب نشخوارالحقایق، خبرنگار ویژه، انگشت‌نما و…» طنز نوشت. پیوستن به گل‌آقا: وی با انتشار مجله گل‌آقا، به تحریریه این مجله پیوست و تا سال ۷۶ با نوشتن طنز مطبوعاتی و سرودن شعر طنز با هفته‌نامه و ماهنامه گل‌آقا همکاری کرده و اسامی مستعار مهتاب الادبا روح‌اله پرویزی ‌و پرویز کوچولو هم در این دوران به اسامی قبلی‌اش افزوده شد. بیوگرافی وی نیز درهفته نامه گل‌آقا انتشار یافت. در اردیبهشت ۷۴ دومین جشنواره مطبوعات کشور، عنوان مقام دوم طنز مطبوعاتی کشور، پس از کیومرث صابری فومنی «گل‌آقا» را به او داد و از مجموعه آثارش تقدیر کرد. بزرگداشت: بنیان حافظان فرهنگ و هنر ایران درسال ۱۳۸۰ برای پرویز روحبخش در تالار مرکزی ورشو در تهران مراسم بزرگداشت گرفت و لوح سپاس ربع قرن شاعری را به وی اهدا کرد. آثار: از پرویز روحبخش تاکنون کتاب‌های «نوشخند» نشر کتابستان ۱۳۷۱ «شطحیات کارمندالشعرا و غزلواره‌های مهتاب‌الادبا» نشر سیاوش ۱۳۷۶ «ماهواره طنز» نشر سخن‌گستر ۱۳۷۸ و مجموعه رباعیات «جلوه دوست» نشر سخن‌گستر ۱۳۹۳ به چاپ رسیده است. @arayehha
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ۳ تیر زادروز فرهاد کشوری (زاده ۳ تیر ۱۳۲۸ آغاجاری) نویسنده اهل مسجدسلیمان و ساکن شاهین‌شهر است، مدرک کارشناسی علوم تربیتی دارد و از سال ۱۳۵۰ تا سال ۱۳۵۹ معلم روستاها و دبیر دبیرستان‌های مسجدسلیمان بود. از دهه‌ ۶۰ در شرکت‌های خصوصی پیمانکاری پروژه‌ای مشغول به‌کار شد. در این پروژه‌ها شغل‌هایی چون صورت‌ وضعیت‌نویسی، انبارداری، تکنیسین دفترفنی، تکنیسین اسکلت فلزی، کارشناس کالا و هماهنگ‌کننده‌ متریال را برعهده داشت. وی در این سال‌ها در کوهرنگ، مبارکه، اصفهان، پاتاوه‌ یاسوج، دوراهان بروجن، دهق، ماهشهر، خارک و بندرعباس کار کرد و در سال ۱۳۸۹ بازنشسته شد. او اولین داستانش به نام «ولی افتاد مشکل ها» را در سال ۱۳۵۱ در صفحه تجربه‌های آزاد مجله تماشا به‌چاپ رساند و در کارنامه‌ ادبی‌اش، یک کتاب کودکان، سه مجموعه داستان و ۹ رمان دارد. کتاب‌شناسی: بچه آهوی شجاع، داستان کودکان، تهران: انتشارات رز ۱۳۵۵.          بوی خوش آویشن، مجموعه داستان، اصفهان: نشر فردا ۱۳۷۲. دایره‌ها، مجموعه داستان، شاهین شهر: نشر دورود ۱۳۸۲. شب طولانی موسا، رمان کوتاه، تهران: نشرققنوس ۱۳۸۲ (نامزد دریافت دوره چهارم جایزه گلشیری در سال ۱۳۸۳).  گره کور، مجموعه داستان، تهران: نشرققنوس ۱۳۸۳.             کی ما را داد به باخت؟ رمان کوتاه، تهران: نشرنیلوفر ۱۳۸۴ (نامزد دریافت دوره‌ی ششم جایزه گلشیری در سال ۱۳۸۵ و تقدیرشده دوره‌ هفتم جایزه مهرگان ادب در سال ۱۳۸۵). آخرین سفر زرتشت، رمان، تهران: نشرققنوس ۱۳۸۶ (رمان سوم ششمین دوره جایزه ادبی اصفهان در سال ۱۳۸۷). مردگان جزیره‌ موریس، رمان، تهران: نشرزاوش (چشمه) ۱۳۹۱ (رمان برگزیده دوره‌ سیزدهم و چهاردهم جایزه مهرگان ادب در سال ۱۳۹۳). رود مردگان، رمان، تهران: نشرزاوش (چشمه) ۱۳۹۱. دست نوشته‌ها، رمان، تهران: نشرنیماژ ۱۳۹۴.           صدای سروش، رمان، تهران: نشر روزنه ۱۳۹۴.                 کشتی توفان‌زده، رمان، تهران: نشرچشمه ۱۳۹۴. مریخی، رمان، تهران: نشرنیماژ ۱۳۹۵. @arayehha
آرایه های ادبی
‍ ‍ ۳ تیر سالروز درگذشت محمدرفیع ضیایی (زاده سال ۱۳۲۷ لارستان -- درگذشته ۳ تیر ۱۳۹۵ تهران) کاریکاتوریست بیش از ۳۰ سال در مطبوعات ایران فعالیت کرد و از شمار کسانی بود که علاوه بر کار عملی در زمینه تئوری کارتون و کاریکاتور فعالیت داشت و در این زمینه بسیار پرکار بود. وی آثار بسیاری از کتاب و مقاله تألیف کرد و آثارش در نشریات ایرانی و خارجی منتشر شده‌اند. سبک کار: به گفته هادی حیدری کاریکاتوریست، وی کارهایش طنزی تلخ بود و بیشتر کارهایش سیاه و سفید و هاشورهای متراکم و پرقدرت داشت و به لحاظ موضوع بیشتر دارای تم صلح و دوستی بشر بودند. جمال رحمتی باور دارد ضیایی قلم روانی داشت و به راحتی و پرقدرت قلم می‌زد و در کارش چه در انتخاب موضوع و چه در اجرای موضوع صاحب سبک بود. او معتقد است دیگر ویژگی کارهای ضیایی بی‌تکلفی کارهایش بود که مشخصه آینه منش و رفتار شخصی او نیز بود. علاوه بر این تسلط بالایی بر خط داشت. فعالیت‌ها: همکاری با نشریات. مجله هزارقصه. کارتون برای کودکان. عضو هیئت تحریریه مجله فکاهی و طنز فکاهیون. عضو هیئت تحریریه و معاون سردبیر در مجله فکاهی و طنز خورجین. عضو هیئت تحریریه در نشریات مؤسسه گل‌آقا (هفته نامه، ماهنامه، سالنامه گل آقا و کتاب کاریکاتور). مجله کیهان کاریکاتور. مجله پیلبان. دیگر فعالیت‌ها: عضویت در شورای برنامه‌ریزی و هیئت انتخاب آثار کاریکاتور دوسالانه بین‌المللی تهران در چندین دوره. مسئول همایش بین‌المللی کاریکاتور تهران در دوره دوسالانه چهارم و پنجم عضو هیئت داوران تخصصی انتخاب آثار طنزپردازان نوشتاری و تصویری برای انتخاب بهترین‌های مطبوعاتی در چندین دوره. عضو هیئت داوران مسابقه بین‌المللی کاریکاتور «گفتگوی تمدن‌ها» مؤسسه گل‌آقا در سال ۱۳۷۹. عضو هیئت داوران مسابقه بین‌المللی کاریکاتور «راه و سفر» مؤسسه گل‌آقا دبیر نخستین مسابقه کاریکاتور دریایی کشور. عضو هیئت داوران مسابقه اینترنتی «فلسطینی خانه ندارد» سال ۱۳۸۳. افتخارات و جوایز: دریافت جایزه ویژه سی ویکمین مسابقه اسکوپیه سال ۱۹۹۹. دریافت مدال برنز و دیپلم افتخار – جایزه شهر تولینتیو سال ۲۰۰۳. دریافت جایزه دوم شانزدهمین مسابقه اولنس بلژیک سال ۲۰۰۴. @arayehha
کابوس واژۀ کابوس مُعَرّبِ (عربی‌شدۀ) واژۀ لاتینیِ incubus (اینکوبوس) است که ریشه‌اش به معنیِ «خوابیدن» است. به اعتقادِ مردمِ قرون‌ِوسطا اینکوبوس روحِ پلیدی بود که شب‌هنگام روی زنانِ خوابیده می‌افتاد و به آن‌ها تجاوز می‌کرد. واژۀ فارسیِ بختک تقریباً به همین معنی است. @arayehha
یُغور، از مصدر یُغورماقِ میاد. به معنی خمیر کردن. خمیر وراومده حجمش زیاد می‌شه دیگه. بزرگ و ستبر می‌شه. یغور هم روی همین منطق معنی بزرگ و درشت و حتی بدقواره می‌ده. اما خمیر چرا ور میاد؟ خمیر وراومده رو اگه دیده باشید خودش رو می‌گیره و از ظرفی که توشه جدا می‌شه و به‌اصطلاح ور میاد. مثل کاغذدیواری که چسبش نامرغوب باشه و از دیوار جدا بشه و ور بیاد. @arayehha