«دمار» را چطور درمیآورند؟
«دمار» مشتق از واژهٔ ایرانیِ «دَم» است، که در زبان محلیِ شوشتری بهمعنی هوا و نفس و دود است، بهعلاوهٔ پسوندِ «ـار»، مانند چنگار و دستار.
دمار، همچنین، بهمعنی چوبهای میانِ برگ است؛ مانند دمار توتون و دمار تنباکو، که از دمار ترکی به معنی «رگ» و «رگه» آمدهاست. دمار بهمعنی رگ و ریشه و پِی (عصب) گوشت نیز هست. «دمار از جان کسی برآوردن (درآوردن)» یعنی او را بسیار عذاب دادن، و کنایه از به هلاک افکندن و کشتن. «دمار از جایی برآوردن» یعنی آتش زدن و ویران کردنِ آنجا. دمار در بعضی منابع بهمعنی «آرندهٔ دَم (خون)» (دَمآر) نیز آورده شدهاست.
نترسیدم از دولت شهریار
برآوردم از رزمگهْشان دمار
«فردوسی»
باورت میشه به من گفت نازکنارنجی؟!
نازکنارنجی یعنی چی اصلا؟
«نازک» به معنی باریک و لطیف و ظریف و کنایه از معشوق و عزیز است. «نا + رَنج + ی» از پیشوند نفی «نا» و «رنج» از فعل «رنجیدن» به معنی سختی کشیدن، آزرده شدن و پسوند نسبت «ی» است. بنابراین، نارَنجی یعنی «نارنجیده و رنجنکشیده» و «نازکنارَنجی» (تلفظ متداول: نازکنارِنجی)، به معنی عزیز نازپرورده و رنجناکشیده است.
ریشه_شناسی
@arayehha
یادِ نگهش بس که به تجدید جنون زد
شد چشمِ پَری بخیۀ دلق کهن من
#بیدل_دهلوی
شرح:
ازبس که یاد نگاه معشوق جنون مرا تازه کرد
پری هم از مجنون کردن من صرف نظر کرد.
تفسیر:
در قدیم کسی که به بیماری جنون مبتلا میشد را پریزده یا جنزده میگفتند و معتقد بودند پری در بدن افراد رسوخ و آنها را بیمار میکند و پریگیران یا جنگیران با خواندن اوراد بالای سر مجنون آن را از بدن بیمار بیرون میآوردند.
همینطور افراد مجنون در زمان شدّت بیماری لباس بر تن خود پاره میکردند و معمولا لباسهایشان بیشتر از افراد عادّی دارای دوختگی و بخیه بود.
پارگی لباس شبیه به چشم است که وقتی دوخته باشند مانند چشمی است که بسته شده باشد. از همین روی، مفهوم کنایی چشم بستن به معنای صرف نظر کردن به صورت ضمنی در این بیت مشهود است.
یعنی آنقدر یاد نگاه تو مرا مجنون کرد که چشم پری هم مانند پارگی لباس کهنۀ من که دوختهاند به روی من بسته شد و از مجنون کردن من صرف نظر کرد.
#امین_دانشی
@arayehha
#وزن_رباعی
مرجع کتاب قواعد شعری گردآورنده #طاهره_شارمی با منابع.
رباعی از خوش ترین اوزان شعرفارسی است
که آن رابه رودکی نسبت می دهند. رباعی ۱۲وزن دارد، #یک وزن اصلی و #یک گونه ی اصلی که ۷,گونه متعلق به وزن اصلی و۳گونه متعلق به گونه ی اصلی می باشد.
#وزن اصلی شماره ۱
۱_مستفعل/ مستفعل/ مستفعل/ فع
تقدیرکه برکشتنت آزرم نداشت
۲_مفعولن/ مستفعل/ مستفعل/ فع
خاقانی را طعنه زنی چون دم تیغ
۳_مستفعل/ مفعولن/ مستفعل/فع
خرسند همی بودم در دام تو من
۴_مستفعل/ مستفعل/ مفعولن/ فع
لاحول و ولا قوّه الاّ بالله
۵_مفعولن/ مفعولن/ مستفعل/ فع
با یارم می گفتم درخشم مرو
۶_مستفعل/ مفعولن/ مفعولن/ فع
گفتم که سرانجامت معلومم شد
۷_مفعولن/ مستفعل/ مفعولن/ فع
تا بتوانی خدمت رندان می کن
۸_مفعولن/ مفعولن/ مفعولن/ فع
گفتا دارم، گفتم کو، گفت اینک
#گونه ی اصلی شماره ی ۹
۹_مستفعل/ فاعلات/ مستفعل/ فع
هنگام سپیده دم خروس سحری
۱۰_مفعولن/ فاعلات/ مستفعل/ فع
عمرت تاکی به خود پرستی گذرد
۱۱_مستفعل/ فاعلات/ مفعولن/ فع
راز از همه ی کسان نهان باید داشت
۱۲_مفعولن/ فاعلات/ مفعولن/ فع
تا هشیارم طرب زمن پنهانست
#توجه: اگر خوب دقت کرده باشید جای فاعلات تغییر نکرده است.
#سیدحسن_سیدترابی عضو هیئت علمی دانشگاه
با توجه به اختیارات قلب و تسکین وزن رباعی: را ۲۴ نوع می داند.
#توجه: همه ی وزن های رباعی را می توان به طریق دیگر هم تقطیع کرد که در این مقال نگنجید
@arayehha
درست تایپ کنیم
نقطۀ پایانِ جمله با ماقبلش بیفاصله و با مابعدش بافاصله تایپ میشود:
درست: دیر رسیدم. اتوبوس رفتهبود.
غلط: دیر رسیدم . اتوبوس رفتهبود.
غلط: دیر رسیدم.اتوبوس رفتهبود.
ویرگول با ماقبلش بیفاصله و با مابعدش بافاصله تایپ میشود:
درست: ویکتور هوگو، نویسندۀ مشهورِ فرانسوی، میگوید...
غلط: ویکتور هوگو ، نویسندۀ مشهورِ فرانسوی ، میگوید...
نقطهویرگول با ماقبلش بیفاصله و با مابعدش بافاصله تایپ میشود:
درست: صبحها زود بیدار میشوم؛ عادتِ همیشگیام بودهاست.
غلط: صبحها زود بیدار میشوم ؛ عادتِ همیشگیام بودهاست.
#فاصلهگذاری
#ویرگول
@arayehha
4_5940795241954021665.opus
1.96M
نقد شعر دکتر لیلا کردبچه
دکتر داودرضا کاظمی
@arayehha
4_5931674969095276048.mp3
12.05M
چرا ایرانیانِ دورانِ ما به غزلیات حافظ بیش از غزلهای سعدی اقبال میکنند؟
سخنران: دکتر #حسین_معصومی_همدانی؛
همایش حافظ و سعدی،
@arayehha
✍برای شاعری چه کنیم؟
۱.شعر صنعت است. دشوارترین صنعتها، پیچیدهترین صنعتها.
۲.کارآموزی در کار شعر آن نیست که یاد بگیریم چگونه نمونهی مشخص و محدودی از آثار شعری تدارک ببینیم بلکه مطالعه و بررسی وسایل همه جانبهی کار شاعری است، مطالعهی روشهای علمی این صنعت است، که ما را در آفریدن روشهای دیگر مدد میکند.
۳.نوآوری در موارد و مصالح کار، و نیز در اسلوبها و روشها، برای هر کار شاعرانهای الزامی است.
۴.کار شاعر باید هر صبح و شام باشد تا بتواند به کار خود تسلط یابد و خزانههای شاعری را انباشته کند.
۵.داشتن یک یادداشتنامه و دانستن راه استفاده از آن مهمتر است تا بیخطا اوزان و معیارهای کهنه را آزمودن.
۶.بیهوده است که کارخانهی بزرگ شعرسازی بنا کنیم که آجر شعر بیرون بدهد. باید به جلفیها و سبکسریهای غیرعاقلانهی شاعری پشت کنیم.
۷.شاعر باید در مرکز وقایع و رویدادها باشد. باید فرضیهی اقتصادی بداند، زندگی واقعی را بشناسد. در دید علمی تاریخ نفوذ کند. اینها برای شاعر در قسمت اساسی کارش مهمتر از کتابهای قرون وسطایی اساتید خیالپرست است که به افکار کهنه رنگ ابدیت میبخشند.
۸.باید افسانهی هنر بیاعتنا به سیاست را ریز ریز کرد.
۹.قضاوتهای مبنی بر اتفاق و تصادف، داوریهای انفرادی، ابراز سلیقههای بیاساس هنگامی به دور ریخته میشود که هنر را از دیدگاه صنعت ببینیم.
۱۰.آنطور که بعضی ادعا میکنند نمیتوان «حکاکی» و شیوهی پرداخت(تکنیک) شعری را به خودی خود دارای ارزش دانست. اما با این همه همین کار است که شعر را قابل استفاده میسازد. فقط با اختلاف در «وسایل» کار در قلمرو شعر است که تفاوت شاعران آشکار میشود. فقط با آگاهی و کوشش در راه بهتر شدن، گرد کردن مواد و تنوع شیوههای کار است که از مبتدی، هنرمندی حرفهای به وجود میآید.
۱۱.فضا و محیط شاعرانهی روزمره نیز، مانند عوامل دیگر، در آفرینش آثار اصیل هنری تأثیر میگذارد. باید که حتی لباسهای شاعر، و گفتگوهای خصوصی با همسرش نیز، بر اساس آفرینش شاعرانهی او، با سایر مردم تفاوت داشته باشد.
کوشش من کوشش فروتنانهای شخصی است. کار من این است که از کارهای نظری دوستان زبانشناس استفاده کنم. این زبانشناسان و لغتشناسان باید دربارهی مواد و مصالح دوران ما کار کنند. و مستقیماً به مدد کار شاعرانهای که در پیش است بشتابند.
@arayehha
✍کاش میشد که روزی،
دلم را
مثل بذری بکارم
که فردا
باروَر گردد و نسل عشّاق
از محیطِ زمین برنیفتد...
دکتر شفیعی کدکنی
@arayehha
✍آشنایی زدایی در شعر
📝فیروزه سودایی
🔴« زبان روان٬توصیف صادقانه ی دنیای عاطفی شاعر٬ تصویرهای بدیع و تازه٬ غافلگیری هایی شاعرانه (آشنایی زدایی )٬ُ ترکیب و موسیقی شعر و.... بر شکوه و تأثیر شعر صدای پای آب افزوده است »
آنچه خواندید در کتاب زبان و ادبیات فارسی عمومی سال چهارم در معرفی شعر سهراب آمده است . اما منظور از آشنایی زدایی چیست ؟
🔵اکثر کتاب های کمک آموزشی در این زمینه سخنی نگفته اند و به قول معروف در توضیح آشنایی زدایی زیر آبی رفته اند . یکی از کتاب ها ی کمک آموزشی معروف نیز نوشته است که آشنایی زدایی یعنی چیزی بگویی برخلاف حرف هایی که تا کنون زده شده است و به عنوان مثال به غزل "آفتاب وفا" ی خاقانی اشاره کرده است که می گوید:
باد صبا دروغ زن است و تو راستگوی آنجا به رغم باد صبا می فرستمت
که خاقانی در این شعر برخلاف سایر شعرا بادصبا را پیغامبر نمی داند.
🟠اما آیا مفهوم آشنایی زدایی که به گفته ای اولین بار در ایران دکتر شفیعی کدکنی مطرح کرده است ٬ به این محدود می شود؟ در این صورت بسیاری از تعبیرات سهراب در این مقوله نمی گنجد چون نگاهی متفاوت با دیگر شاعران ارائه نکرده است.
🟣در کتاب فرهنگ ادبیات فارسی نوشته محمد شریفی در توضیح این اصطلاح آمده است :
«آشنایی زدایی یا بیگانه سازی در ادبیات و هنر ٬به شگردی اطلاق می گردد که با استفاده از آن ٬ نویسنده یا هنرمند در اثر خود به گونه ای نامعمول به اشیاء و پدیده ها می نگرد و بدین ترتیب سعی بر آن دارد تا نگاهی نو به اطراف خود بیندازد ....این شگرد اقسام مختلف دارد و اگر چه در دوران معاصر نامی برای خود یافته ٬ از دیر باز مورد استفاده بوده است و در ادبیات فارسی بی سابقه نیست.
🟢در این میان سهراب سپهری فراوان از این شگرد استفاده کرده است و به عنوان مثال می توان به ترکیباتی مثل « هندسه ی دقیق اندوه » یا « سجود سبز محبت» یا این قطعه اشاره کرد:
خانه هاشان پر داوودی بود / چشممان را بستیم / دستشان را نرساندیم به سر شاخه ی هوش / جیبشان را پر عادت کردیم
🔶....این اصطلاح را نخستین بار " ویکتور شکلوفسکی " منتقد روس ( ۱۸۹۳ تا ۱۹۷۵ میلادی ) و نماینده ی نخستین گروه فرمالیست های روس به کار برد و اعتقاد داشت که اساساْ وظیفه ی هنر ٬ ناآشنا کردن چیزها یا به عبارت دیگر پیچیده کردن چیزها و دور ساختن آنها از حوزه ی عادت و روزمرگی است .»
@arayehha