eitaa logo
آرایه های ادبی
960 دنبال‌کننده
897 عکس
209 ویدیو
101 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده سپاس بابت همراهی‌تون،با آرزوی توفیق @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5931419989771813252.mp3
1.68M
غزلی از دیوان شیخ فریدالدین عطار نیشابوری @arayehha
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
امروز روز بزرگداشت عطار نیشابوریه ولی چه فایده‌ای داره این‌قدر گشتم هیچ‌جا رباعیات عطار رو پیدا نکردم که یه دور بخونم 😐☹️
رباعیات عطارنیشابوری😊👇👇👇 @arayehha
@sarayeketab_mkhtarnamh_-_mjmveh_rbaeyat.pdf
4.37M
مختارنامه: مجموعه رباعیات عطار نیشابوری نویسنده: عطار به تصحیح: محمدرضا شفیعی کدکنی مجموعه رباعیات عطار که خود او، آن را به نام مختار نامه و در پنجاه باب بنا بر مضمون دسته بندی کرده، ‌بیشتر از آثار دیگر عطار لحظه ها و تجارب روحی عطار را به نمایش گذاشته است. ارزش این اثر گذشته از جنبه عرفانی، ادبی و زبانی آن، راه خیام شناسی این رباعیات است چرا که بسیاری از معروفترین رباعیاتی که به نام خیام مشهور شده، در نسخه های قدیمی این کتاب یافت شده که دو قرن بعد از کتابت آن به خیام نسبت داده شده اند. دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی با تعمق در آثار عطار، به چاپ انتقادی این اثر دست زد و رباعیات را از دو نسخه قدیمی (731 ق) و نسخه صحیح تر مربوط به سال 826 ق و نسخه چاپ سنگی مختارنامه تصحیح کرد. از نسخه های دیگر رباعیات هم استفاده شده ولی نسخه اساس، همان نسخه کتابت شده در 826 ق است. @arayehha
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸
سلام خدمت همراهان همیشگی سرزمین شعر. برای شرکت‌ در پویش‌ «من هم شاعرم»، آثار خود را با موضوع و قالب آزاد، به‌همراه نام و نام‌خانوادگی و شماره تماس، از طریق صندوق الکترونیکی برنامه به آدرس sarzamineshertv4@gmail.com با درج موضوع ارسال کنید. مهلت ارسال آثار تا ۳۱فروردین است. شایان ذکر است که پس از بررسی اشعار، با شاعران بزرگوار تماس گرفته خواهد شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️ ايهام و ايهام‌تناسب؛ دو آرايه‌ي مشابه اما متفاوت ❇️ ايهام آوردن واژه‌اي است با حداقل دو معني (يكي نزديك به ذهن و ديگري دور از ذهن) مقصود شاعر، معمولاً معني دور است و گاهي هر دو معني افاده مي‌شود. ◀️ در ايهام، واژه‌ي داراي اين آرايه، ذهن مخاطب را بر سر دو راهي قرار مي‌دهد كه كدام معني را انتخاب كند و در وهله‌ي اول، اين انتخاب، اندكي دشوار به نظر مي‌رسد و همين دشواري در انتخاب معناي درست‌تر، بيش‌ترين لذت را براي مخاطب به ارمغان مي‌آورد. درك كامل آرايه‌ي ايهام و تشخيص مصاديق آن در ابيات و اشعار، نيازمند آگاهي از معاني مختلف واژه‌ها است. مثال: كيست حافظ تا ننوشد باده بي آواز رود / عاشق مسكين چرا چندين تحمّل بايدش؟ در اين بيت، «رود» دو معنا دارد: 1) نهر و رودخانه (آب جاري) / 2) نوعي ساز موسيقيايي در وهله‌ي اول، ذهن در انتخاب معناي اصلي مورد نظر شاعر ترديد مي‌كند، اما با قدري جست‌وجو و تأمل بيش‌تر و با قراين موجود در جمله (عاشق، باده) درمي‌يابيم كه مقصود اصلي شاعر، «ساز» است نه نهر! ◀️ البته فراموش نكنيم كه در ايهام، هر دو معني پذيرفتني است و جمله با جايگزيني هر دو معنا، كامل و درست است و مفهوم خاصي را مي‌رساند؛ ◀️ در حقيقت تفاوت ايهام با ايهام تناسب در همين نكته‌ي ظريف (قابل پذيرش بودن هر دو معناي دور و نزديك در ايهام و قابل پذيرش بودن تنها يك معنا در ايهام تناسب) است. ❇️ ايهام تناسب: اين آرايه، همان‌طور که از نام آن پیداست، جمع دو صنعت «ایهام» و «تناسب» (مراعات نظير) است. در ايهام تناسب، مانند ايهام، يك واژه داراي بيش از يك معناست با اين تفاوت كه یکی از اين معانی، در شعر حضور دارد (معنای حاضر) و شعر با آن معنی كامل مي‌شود و مفهوم خود را مي‌رساند و معني ديگر كه در شعر حضور ندارد (معنای غایب) تنها با واژه يا واژگان ديگري در همان شعر، داراي تناسب است. ◀️ بنابراين، در ايهام تناسب (برخلاف ايهام)، تنها يكي از معاني واژه است كه در شعر جايگزين مي‌شود و معناي ديگر قابل پذيرش نيست؛ يعني اگر آن را در جمله جايگزين كنيم، شعر معناي درست خود را از دست مي‌دهد! مثال: چون شبنم اوفتاده بدم پيش آفتاب مهرم به جان رسيد و به عيّوق بر شدم در اين بيت، «مهر» دو معنا دارد: 1) خورشيد 2) عشق و محبت ◀️ اگر معناي «خورشيد» را در جمله جايگزين كنيم، بيت معناي درستي نخواهد داشت: خورشيد من به جان رسيد!!! (نادرست است) اما همين واژه با «آفتاب» و «عيّوق» (نام يك ستاره) تناسب دارد و آرايه‌ي مراعات نظير مي‌سازد. و اما معناي درست و مورد نظر شاعر، «عشق و محبت» است. ✳️ چند مثال مهم و کاربردی از آرایه ی ایهام و ایهام تناسب! ▪️از اسب پیاده شو, بر نطع زمین نِه رُخ / زیر پیِ پیلش بین, شهمات شده نعمان ۱.اسب: حیوان✅ مهره ی شطرنج❌(تناسب با نطع, رخ, پیل و شهمات) = ایهام تناسب ۲. نطع: سفره ی چرمین✅ صفحه ی شطرنج❌ (تناسب با اسب, رخ, پیل و شهمات) = ایهام تناسب ۳. رخ: چهره✅ مهره ی شطرنج❌ (تناسب با اسب, نطع, پیل و شهمات) = ایهام تناسب ۴. پیل: حیوان✅ مهره ی شطرنج❌ (تناسب با اسب, نطع, رخ و شهمات) = ایهام تناسب ۵. شهمات شدن: هلاک شدن✅ اصطلاح شطرنج❌(تناسب با اسب, نطع, رخ و پیل) = ایهام تناسب ▪️نوای نغمه ی عشاق از اصفهان چه خوش آید / مرا که میل عراق ست و شاهدان عراقی ۱. نوا: نغمه, سرود✅ یکی از مقام های موسیقی❌ (تناسب با عشاق, اصفهان, عراق) = ایهام تناسب ۲. عشاق: عاشقان✅ از مقام های موسیقی✅ = ایهام ۳. اصفهان: شهر اصفهان✅ از مقام های موسیقی✅ = ایهام ۴. عراق: کشور عراق✅ از مقام های موسیقی✅ = ایهام ▪️خسرو آنست که چون ملک وصالت دریافت لعل شیرین تو را دید و شکر گرد آورد 1.خسرو: خوشبخت, پادشاه✅ پادشاه ایرانی(اسم خاص) ✅ = ایهام 2.شیرین: دلنشین✅ معشوقه ی خسرو پرویز❌ (تناسب با خسرو و شکر) = ایهام تناسب 3.شکر: ماده ی خوراکی✅ معشوقه ی خسرو پرویز❌ (تناسب با شیرین و خسرو) = ایهام تناسب @arayehha
⭕️ ممیزهای بدیع در سبک هندی/اصفهانی 🌺 یک کعبه بت،یک دَیر ایمان: از چین زلفی می رسم،سودایی و آشفته سر یک کعبه بت در آستین،یک دیر ایمان در بغل فصیحی هروی 🌺 یک گل زمین: حضور گلشن جنت به زاهد باد، ارزانی مرا یک گل زمین،از ساحت دلها کرامت کن صائب تبریزی 🌺 یک کف زمین: نیست در روی زمین،یک کف زمین بی انقلاب وقت آنان خوش که در زیر زمین خوابیداند! صائب تبربزی 🌼بی نیاز از خلق،از دست دعای خود شدم حاصل عالم از این یک کف زمین برداشتم. 🌺 یک غنچه دل: غم عالم فراوان است و من یک غنچه دل دارم چه سان در شیشه ی ساعت کنم ریگ بیایان را؟ صائب تبریزی 🌺 یک شهر فتنه: یک شهر فتنه بر سر راهم نشسته است صد برق،در کمین گیاهم نشسته است. ناظم هروی 🌺 یک مژه خواب: اجل مبند به رویم در فسانه که من ز شوق یک مژه خواب عدم،هلاک شدم. طالب آملی 🌺 یک دم آب: تا زبان چون قلم از کام نیاند بیرون یک دم این چرخ سیه کاسه نداد آب مرا غنی کشمیری 🌺 یک بیابان لاله: ز رمز عشق گفتم نکته ای، عالم به جوش آمد به تحریک نسیمی،یک بیابان لاله می رقصد. ناظم هروی 🌺یک پشت ناخن: چون قلم،شد تنگ بر من از سیهکاری،جهان نیست جز یک پشت ناخن،دستگاه خنده ام. صائب تبریزی 🌺 یک چشم خواب(مشابه یک مژه خواب): یک چشم خواب تلخ،جهان در بساط داشت آن هم نصیب دیده ی شور حباب شد. صائب تبریزی 🌺یک گلستان داغ(مقایسه کنید با یک چمن داغ): وقت غم خوش کآتش از باغ و بهارش چیده ایم یک گلستان داغ از هر نوک خارش چیده ایم. فصیحی هروی 🌺 یک بغل آغوش: به یک آغوش چه گل چینم از آن نخل امید؟ همچو گل یک بغل آغوش تمنا دارم. صائب تبریزی 🌺 یک چمن خمیازه: من که روشن بود چشم نوبهار از دیدنم یک چمن خمیازه در آغوش، چون گل داشتم. صائب تبریزی به نقل از استاد محمود علی اصغری @arayehha
تحلیل وزن و نکته‌ای مهم جهان فانی و باقی، فـدای شاهد و ساقی در نگاه اول وزن این مصراع می‌تواند دو حالت زیر باشد: ۱. زمانی که آن را ملایم و سنگین بخوانیم این وزن به دست می‌آید: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن ۲. زمانی که مصراع را سریع و بدون توقف بخوانیم، این وزن به دست می‌آید: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن اما بیت کامل چیست؟ جهان فانی و باقی، فـدای شاهد و ساقی که سلطانی عالم را طفیل عشق می بینم برای مصراع اول می‌شود دو وزن مشخص کرد اما مصراع دوم؟؟؟ در مورد مصراع دوم اینطور نیست و فقط وزن «مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن» از آن به دست می‌آید‌؛ بنابراین وزن کل بیت همین است چرا که هر دو مصراع باید هم‌وزن باشند. پس در تشخیص وزن یک بیت، به مصراع اول اکتفا نکرده، عجله نمی‌کنیم و به بررسی هر دو مصراع در کنار هم می‌پردازیم. محسن برزوک @arayehha
مصطفی محدثی خراسانی ۱ آذر ۱۳۴۰ در تایباد خراسان جنوبی چشم به جهان گشود. با تشكيل گروه شعر حوزه هنری مشهد در سال ۱۳۶۴ فعالیت او در عرصه شعر آغاز شد. وی از سال ۷۰ تا ۸۰ مسئوليت اين گروه را به عهده داشت و ۱۵ سال نیز مسئول گروه شعر اداره تبلیغات اسلامی مشهد بود. محدثی دارای مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی است. در سابقه اجرایی‌اش سردبیری فصلنامه شعر، مسئولیت سرویس فرهنگ و ادب روزنامه جام جم، عضویت در شورای عالی شعر و مرکز موسیقی صدا و سیما به چشم می خورد. از آثار او می‌توان به «محض بی‌رنگی»، «جشن یگانگی»، «طنین گام ابراهیم» و «سلوک باران» اشاره کرد. 📜 @arayehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی مصطفی محدث خراسانی در پی حمله پهبادی و موشکی به سرزمین‌های اشغالی 📜 @arayehha
فرمول «کام» در نگارش و ویرایش هر متنِ معیاری باید سه ویژگیِ کوتاهی و اثرگذاری و مفید بودن رو داشته باشه و متنی که این‌ها رو داشته باشه بهترین متنه، چون راحت خونده و سریع فهمیده می‌شه و خوبم در ذهن می‌مونه. هدف از نگارش و ویرایشم همینه و بس. حالا «کوتاه» و «اثرگذار» و «مفید» دقیقاً یعنی چی؟ ۱) کوتاه یعنی «تا اونجایی که می‌شه» خلاصه بنویسیم و از درازگویی دوری کنیم. چطوری؟ این‌طوری که اول هرچی به ذهنمون اومد، بی‌قیدوشرط، بنویسیم. بعد تا جایی که آسیبی به محتوا و معنا نزنه، از سروتهش بزنیم و حذف کنیم. ۲) اثرگذار یعنی محتوا و شیوۀ بیانش جدید و جذاب و متفاوت باشه، که در ذهن خواننده بمونه. همیشه هم قرار نیست کار خاصی بکنیم. گاهی همین که مطلبمون «مفید» و «کوتاه» باشه و «ساده» نوشته بشه، اثرگذاری خودش‌و داره. شیوه‌های دیگه‌ای هم هست. مثلاً از تجربه‌های دیگران یا خودمون بگیم یا حرفمون‌و غیرمستقیم در قالب داستان بزنیم. گاهی هم می‌تونیم از ضرب‌المثل‌ها و آرایه‌های ادبی استفاده کنیم. البته می‌دونیم که متن به متن فرق می‌کنه و شاید هر جایی نشه از همه یا بعضی از این روش‌ها استفاده کرد. ۳) مفید یعنی چیزی بنویسیم که به‌درد خواننده بخوره و به دانشش اضافه کنه. پس اگه می‌بینیم نوشتن یا ننوشتنِ مطلبی فرقی نداره، همون بهتر که ننویسیمش. حالا دو نمونه ببینیم،‌ که سعی کرده‌م طبق فرمول «کام» ویرایششون کنم. ناویراسته: می‌توان گفت رابطه‌ای بین اثربخشی آموزشی و جنسیت معلمان وجود ندارد. این نتیجه بیانگر آن است که اثربخشی آموزشی به جنسیت آموزگاران اصلاً بستگی ندارد و همۀ معلمان، چه زن و چه مرد، دارای این توانایی و قابلیت هستند که در آموزش اثربخش باشند. (۴۴ واژه) ویراسته: می‌توان گفت هیچ رابطه‌ای میان اثربخشیِ آموزشی و جنسیتِ معلمان وجود ندارد و همۀ آن‌ها می‌توانند در آموزش اثربخش باشند. (۲۰ واژه) ناویراسته: انگیزۀ اولیۀ نگارش این نوشته، معرفی دو مبحث «تدریس» و «یادگیری» مبتنی بر کلام زیبای امام علی (ع) بود که با توجه به بضاعت اندک مؤلف، قطعاً خالی از اشکال نیست. (از پیش‌گفتار یک کتاب دانشگاهی) (۳۱ واژه) ویراسته: هدف نگارنده بررسی و شناساندن «تدریس» و «یادگیری» از دیدگاه امام علی (ع) بوده‌است/ است. (۱۴ واژه) این را هم ببینید: مثلث سه‌میم در ویرایش. سید محمد بصام @arayehha
دربارۀ «غیر» در فارسی ۱) واژۀ عربیِ «غیر» به معنای «دیگری، دیگران، یا بیگانه و غریبه» است: مجازات فروش مال غیر در قانون اسلامی (از یک متن حقوقی)؛ همه از دست غیر ناله کنند/ ... (سعدی). ۲) در فارسی، «غیرِ» (اسم + نشانۀ اضافه) دو کاربرد دارد: حرف اضافۀ مرکب؛ پیشوندوارۀ منفی‌ساز. ۲-۱) حرف اضافۀ «غیرِ»، به معنای «جز، به‌جز، و علاوه‌بر»،‌ با واژۀ پس از خود بافاصله نوشته می‌شود: غیرِ من و تو، کسی در خانه نیست. (از اینترنت)؛ .../ دل سرگشتۀ ما غیرِ تو را ذاکر نیست (حافظ). یادآوری: «به‌غیرِ»، «غیراز/ غیر از»، و «به‌غیراز/ به غیر از» نیز به‌عنوان حرف اضافۀ مرکب‌ به‌کار می‌روند و به همین صورت فاصله‌گذاری می‌شوند. ۲-۲) پیشوندوارۀ «غیرِ-» با واژۀ پس از خود صفت می‌سازد و معنای مخالف و متضاد به آن می‌دهد. کسرۀ این پیشوندواره خفیف است و تکیۀ واژۀ ساخته‌شده نیز بر روی هجای آخر آن قرار می‌گیرد. بنابراین همیشه با واژۀ پایه‌اش بی‌فاصله نوشته می‌شود. پیشوندوارهٔ «غیرِ-» در فارسی بسیار زایاست: غیرآلی، غیراجتماعی، غیراختیاری، غیراخلاقی، غیرارادی، غیرارتشی، غیراصولی، غیراقتصادی، غیرانتفاعی، غیرانسانی، غیرایرانی، غیربهداشتی، غیرپزشکی، غیرپُل‌زن (non-bridging)، غیرتخصصی، غیرجنسی، غیرحرفه‌ای، غیرحضوری، غیرخالص، غیردائمی،‌ غیردرسی، غیردولتی، غیررسمی، غیرزمینی، غیرسالم، غیرسرّی، غیرسمی، غیرسیاسی، غیرشخصی، غیرشرعی، غیرشفاف، غیرشفاهی، غیرضرور، غیرضروری، غیرطبیعی، غیرعادی، غیرعاقلانه، غیرعرب، غیرعلمی، غیرعلنی، غیرعمدی، غیرعملی، غیرفارسی‌زبان، غیرفلز، غیرقانونی، غیرقطعی، غیرکافی، غیرکتبی، غیرلازم، غیرمادی، غیرمترقبه، غیرمتعارف، غیرمتناهی، غیرمُجاز، غیرمجرب، غیرمحسوس، غیرمذهبی، غیرمستقیم، غیرمسکونی، غیرمسلح، غیرمسئول، غیرمشروع، غیرمشهور، غیرمطمئن، غیرمعقول، غیرمعمول، غیرمعیار، غیرمفید، غیرمقدور، غیرملفوظ، غیرممکن، غیرمنتظره، غیرمنصرف، غیرمنطقی، غیرمنقول، غیرموجه، غیرنظامی، غیرنفتی، غیروارد، غیرواقعی، غیرواگیردار، غیرهم‌جنس. یادآوری: ۱) گاهی به‌جای «غیرِ-» می‌توان از «نا-» استفاده کرد: «غیرمحسوس» > «نامحسوس»؛ «غیرممکن» > «ناممکن (/ ناشدنی)». گاهی نیز می‌توان واژۀ دیگری جایگزین کرد: غیرمترقبه > ناگهانی/ نابه‌هنگام. ۲) پیشوندوارۀ «غیرقابلِ-» نیز، که «غیرِ» در آن ترجمۀ پیشوند -in یا -un یا مانند این‌هاست و «قابلِ» در آن ترجمۀ پسوند able- است، با واژۀ پس از خود صفت می‌سازد و با نیم‌فاصله نوشته می‌شود. اما بهتر است که از آن در فارسی معیار پرهیز کنیم و برای مثال، به‌جای آن‌که به زبان بوقلمونی بگوییم و بنویسیم «غیرقابل‌قبول» و «غیرقابل‌قسمت»، بگوییم و بنویسیم «نپذیرفتنی» و «بخش‌ناپذیر». ۳) «غیرذلک»، به‌ معنای «جز آن»، با همین املا و بی‌فاصله نوشته می‌شود. «غیره و ذلک» یا «غیر و ذلک» املای نادرستِ این عبارت است. ۴) «غیره»، که معمولاً در پایانِ جمله‌ می‌آید، عبارتی عربی است که به‌جای آن می‌توان به‌مناسبت از «جز آن(ها)»، «جز او»، یا عبارت‌های مشابه استفاده کرد. ۵) ترکیب اِتباعی «غیره‌مِیره» با نیم‌فاصله، عبارت «ولاغیر» بی‌فاصله، و «در غیر این صورت» کاملاً بافاصله نوشته می‌شود. سید محمد بصام @arayehha
فاصله‌گذاری «هیچ» «هیچ» با واژهٔ پس از خود بافاصله نوشته می‌شود: ۱) هیچ گربه‌ای برای رضای خدا موش نمی‌گیرد. ۲) .../ زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست (حافظ) استثنا: تنها این واژه‌های «هیچ»دار با نیم‌فاصله نوشته می‌شوند: هیچ‌انگاری؛ هیچ‌جا؛ هیچ‌جور؛ هیچ‌جوره؛ هیچ‌چی/ هیچّی؛ هیچ‌چیز؛ هیچ‌یک؛ هیچ‌رقم؛ هیچ‌کاره؛ هیچ‌کجا؛ هیچ‌کدام؛ هیچ‌کس؛ هیچ‌کی؛ هیچ‌گاه؛ هیچ‌گرایی؛ هیچ‌گونه؛ هیچ‌طور؛ هیچ‌وپوچ؛ هیچ‌وقت؛ هیچ‌یک؛ هیچ‌یکی؛ هیچ‌چی‌ندار/ هیچّی‌ندار. ‌ یادآوری: این‌ عبارت‌ها، که گروه‌های نحوی از نوع حرف‌اضافه‌ای‌اند، بافاصله نوشته می‌شوند: از هیچ لحاظ؛ از هیچ نظر؛ به هیچ رو(ی)؛ به هیچ عنوان؛ به هیچ وجه؛ بی هیچ ... . سید محمد بصام @arayehha
«به‌مناسبتِ ۲۷ فروردین، زادروزِ محمد‌علی بهمنی» محمد‌علی بهمنی از نسلِ غزل‌سرایانی است که پس از نوجویی‌های شهریار، سایه (و تاحدّی رهیِ معیری) به تجربه‌‌گری در این قالبِ باظرفیت پرداخت. البته سیاوشِ کسرایی، حسینِ منزوی، شفیعیِ کدکنی، سیاوشِ مطهری و دیگران نیز از همراهانِ این قافله بودند. سالِ ۱۳۵۰ با انتشارِ «حنجرهٔ زخمیِ تغزّل» اثرِ منزوی و «باغِ لالِ» بهمنی، غزلِ امروز که البته سال‌ها توجه‌‌ها را جلب‌کرده‌بود و به‌رسمیّت‌شناخته‌شده‌بود، حضورش را به‌عنوانِ گونه‌ای جدّی در میان دیگر گونه‌های شعرِ امروز تثبیت‌کرد؛ جریانی که "غزلِ مدرن" خوانده شد و خوشبختانه تابه‌امروز نیز دنبال‌شده‌است. بهمنی در سراسرِ این چنددهه هیچ‌گاه این نوجویی‌ها را رهانکرد. او حتّی از مدافعانِ غزلِ «پست‌مدرنِ» سال‌های اخیر نیز هست! بهمنی برای هرچه نوترشدنِ غزلش، در دفترِ «من زنده‌ام هنوز و غزل فکرمی‌کنم» گاه حتّی برخی مصراع‌ها را پلّکانی ثبت‌کرده‌است. بهمنی خود تصریح‌کرده نوجویی در غزلش را وامدارِ نگاهِ نیما به شعر است: _ جسمم غزل است اما روحم همه نیمایی است در آینهٔ تلفیق این چهره تماشایی است _ چترِ نیما است به‌سر دارد و می‌بالد لیک عطشی می‌کشدش از پیِ بارانِ دگر غزلِ بهمنی در‌قیاس‌با غزلِ سایه و منزوی، زبان و بیانی تازه‌تر و مضامین و حال‌و‌هوایی امروزی‌تر دارد. او گاه مصراع‌ها را با «واو» آغازمی‌کند، از عناوینِ «آقا» و «خانم» برای خطاب بهره‌می‌گیرد و آوردن «ها!» برای بیانِ تأکید، پرسش، اظهارِ شگفتی و دیگر مقاصد، از ویژگی‌های سبکیِ اوست. او گاه حتّی در برخی از غزل‌ها یا بهتر است بگوییم غزل‌واره‌هایش، پرواندارد در برخی مصراع‌ها ارکانی از وزن کم یا زیاد شود: ( ازجمله شعرِ: «حیفْ انسان‌ام و می‌دانم تا‌ همیشه تنها هستم» ). بهمنی در بهره‌گیری از مؤلفه‌های زبانِ محاوره نیز بسیار دست‌و‌دل‌بازانه عمل‌می‌کند. از دیگر ویژگی‌های شعرِ او حضورِ پررنگِ دریا و اصطلاحات و مضامینِ وابسته‌به‌ آن (بندر، شرجی، موج، ماهی، ساحل) است. این ویژگی از تجربه‌های زندگیِ شاعر به شعرش راه‌یافته و مقلدانه نیست. در میانِ شاعرانِ معاصر، نیما و آتشی از آغازگرانِ این مؤلفه بودند. او حتی غزلِ زیبایی دریا را «خواهرِ» خود خوانده‌است و خود جایی اشاره‌کرده این تعبیرِ زیبا را از زبانِ مردمانِ جنوب شنیده‌: دریا شده‌است خواهر و من هم برادرش شاعرتر از همیشه نشستم برابرش خواهر سلام! با غزلی نیمه آمدم تا با شما قشنگ شود نیمِ دیگرش شعرِ بهمنی هم‌چون هر شعرِ خوبی قابلیّتِ بالایی دارد برای به‌خاطرسپرده‌شدن. او خود نیز سروده: من از تبارِ غزل‌های سهل‌و‌ممتنع ‌ام که هرکه هوش سپرده‌است، ازبرم‌کرده‌است طیّ سالیانی که مهمانِ خوانِ بی‌دریغِ شعر بهمنی بوده‌ام، ابیاتِ فراوانی را از او به‌خاطرسپردم یا مضمونِ‌شان را درخاطر دارم. ازجمله این ابیات: _ زخم آن‌چنان بزن که به رستم شغاد زد زخمی که حیله بر جگرِ اعتماد زد _ تا‌ نیمه چرا ای دوست، لاجرعه مرا سرکش من فلسفه‌ای دارم یا خالی و یا لبریز _ دیرسالی است که در من جاری است عاشقی نقلیِ استمراری است _ وحشت‌نکنید، آدمی‌زاده‌ است از چهره فقط نقابش افتاده‌است _ من شاعر‌ ام و روز‌و‌شب‌ام فرق‌ندارد آرام چه می‌جویی از این زادهٔ اضداد؟! _ شبیخون‌خورده‌ را می‌مانم و می‌دانم این را هم که می‌گیرد ز من جادوی تو چون عقل دین را هم _ پرنقش‌تر از فرشِ دلم بافته‌ای نیست از بس که گره‌زد به گره حوصله‌ها را _ در آن هوای دلگیر، وقتی غروب می‌شد گویی به‌جای خورشید من زخم خورده‌بودم _ پدرم خواست که فرزندِ مطیعی باشم شعر پیداشد و من آن‌چه نباید گشتم! بهمنی هم‌چون سایه و منزوی، در ترانه‌سرایی نیز خوش‌درخشیده‌. ترانهٔ بهارانهٔ «بهار بهار/ پرنده گفت یا گل گفت... » از زیباترین عیدآهنگ‌هایی است که حسرت و اندوهِ تنگسالی‌ها را با خاطراتِ خوشِ کودکی پیوندزده‌است. تمامِ دفترِ «امانم بده» ترانه‌سروده‌های اوست. ترانه‌سرایی چنان ذهن‌و‌زبانِ او را تسخیرکرده که برخی از غزل‌هایش به‌سببِ ظرفیّت بالایِ ترانگی اجرا نیز شده و در یادها مانده‌‌است: _ « من زنده بودم اما انگار مرده‌ بودم... » _ «با همهٔ بی‌سروسامانی‌ام... » _از خانه بیرون می‌زنم اما کجا امشب؟... » از دیگر توانایی‌های بهمنی سروده‌های گاه کوتاه و بی‌وزن‌ یا سپیدِ اوست. البته او در این میدان همواره خوش ندرخشیده‌ و گاه مضمونی زیبا را در زبانی غیرشاعرانه شهیدکرده‌است. از زمرهٔ قطعات زیبا و کوتاهِ اوست: _ «زیباییِ تو/ حرف‌ندارد/ باید سکوت کرد». _ « من آن سنگ‌ام/ که دیوانه‌ای/ به چاه انداخت.» اما قطعهٔ زیر که البته مضمونی شاعرانه دارد، نثر است نه شعر: _ « تا به حافظه‌ها/ تحمیل‌نشوم/ اجازه‌نمی‌دهم/ کتاب‌های درسی/ شعرم را چاپ ‌کنند» دکتر احمد رضا بهرامپور عمران @arayehha
  ۲۸ فروردین زادروز  فرزند نامدار ، شاعر جهانی ، قصیده سرا و صوفی برجسته حکیم گرامی  باد ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی نروم جز به همان ره که توام راه نمایی همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم همه توحید تو گویم که به توحید سزایی C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
۱۶ آوریل نام‌گذاری شده است. هدف این روز افزایش آگاهی عمومی درباره اهمیت صدا، تلاش برای رفع مشکلات بیانی، لکنت زبان و همچنین آموزش و یادگیری آواز است @arayehha
4_5832360571999098100.mp3
3.8M
غزل ۲۲ حافظ چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست سرم به دنیی و عقبی فرو نمی‌آید تبارک الله از این فتنه‌ها که در سر ماست در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب بنال هان که از این پرده کار ما به نواست مرا به کار جهان هرگز التفات نبود رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست نخفته‌ام ز خیالی که می‌پزد دل من خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم گرم به باده بشویید حق به دست شماست از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست 🎙 ۲۸ فروردین ۱۴۰۳ خورشیدی
بی‌نظیرترین! «بی‌نظیر» یعنی «آنچه نظیر ندارد و یگانه است». بنابراین مِثل و مانندی ندارد که بتوان آن را با چیزی سنجید و گفت این از آن‌یکی برتر است یا برترینِ آن‌هاست. درنتیجه منطقی نیست که بگوییم «بی‌نظیرتر» یا «بی‌نظیرترین». ولی می‌بینیم که اهل زبان می‌گویند «بی‌نظیرترین» و مثلاً فروغ فرخزاد می‌گوید: «ای یار، ای یگانه‌ترین یار، چه ابرهای سیاهی در انتظار روز میهمانی خورشیدند.» چرا؟ زیرا لسان بشر طابِق‌ُالنَّعل‌ِبالنَّعل منطبق بر منطق نمی‌باشد و هنگامی که می‌خواهیم بر ویژگی کسی یا صفت چیزی تأکید کنیم، صرفاً برای مبالغۀ بیشتر، می‌گوییم «بی‌نظیرترین»، «یگانه‌ترین»، و ... . همین. پس، از این لحاظ، درست و منطقی است. اکنون به این جمله، که متداول، خوش‌خوان، روان، و زودیاب است،‌ بنگرید: - به بی‌نظیرترین بنای تاریخی جهان خوش آمدید! (سردر مسجد جامع یزد) و سپس به این دو جمله، که پیشنهاد یک ویراستار است: - به بنای بی‌نظیر تاریخی جهان خوش آمدید! - به بنای تاریخی بی‌نظیر جهان خوش آمدید! چرا جمله‌های پیشنهادیِ او بدخوان، پیچیده، و دیریاب است؟ زیرا دو جملۀ ویراسته اولاً تتابع اضافات دارند (چهار واژه به هم اضافه شده‌اند) و ثانیاً الگوی «اسم + صفت + صفت + اسم»، در هر دو جمله، از الگوهای دیریاب و گاه کژتاب‌ است. با زبان، مکانیکی رفتار نکنیم. سید محمد بصام @arayehha