eitaa logo
آرایه های ادبی
852 دنبال‌کننده
698 عکس
175 ویدیو
81 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده فوروارد آزاد.با آرزوی توفیق @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
تحلیل وزن و نکته‌ای مهم جهان فانی و باقی، فـدای شاهد و ساقی در نگاه اول وزن این مصراع می‌تواند دو حالت زیر باشد: ۱. زمانی که آن را ملایم و سنگین بخوانیم این وزن به دست می‌آید: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن ۲. زمانی که مصراع را سریع و بدون توقف بخوانیم، این وزن به دست می‌آید: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن اما بیت کامل چیست؟ جهان فانی و باقی، فـدای شاهد و ساقی که سلطانی عالم را طفیل عشق می بینم برای مصراع اول می‌شود دو وزن مشخص کرد اما مصراع دوم؟؟؟ در مورد مصراع دوم اینطور نیست و فقط وزن «مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن» از آن به دست می‌آید‌؛ بنابراین وزن کل بیت همین است چرا که هر دو مصراع باید هم‌وزن باشند. پس در تشخیص وزن یک بیت، به مصراع اول اکتفا نکرده، عجله نمی‌کنیم و به بررسی هر دو مصراع در کنار هم می‌پردازیم. محسن برزوک @arayehha
مصطفی محدثی خراسانی ۱ آذر ۱۳۴۰ در تایباد خراسان جنوبی چشم به جهان گشود. با تشكيل گروه شعر حوزه هنری مشهد در سال ۱۳۶۴ فعالیت او در عرصه شعر آغاز شد. وی از سال ۷۰ تا ۸۰ مسئوليت اين گروه را به عهده داشت و ۱۵ سال نیز مسئول گروه شعر اداره تبلیغات اسلامی مشهد بود. محدثی دارای مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی است. در سابقه اجرایی‌اش سردبیری فصلنامه شعر، مسئولیت سرویس فرهنگ و ادب روزنامه جام جم، عضویت در شورای عالی شعر و مرکز موسیقی صدا و سیما به چشم می خورد. از آثار او می‌توان به «محض بی‌رنگی»، «جشن یگانگی»، «طنین گام ابراهیم» و «سلوک باران» اشاره کرد. 📜 @arayehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی مصطفی محدث خراسانی در پی حمله پهبادی و موشکی به سرزمین‌های اشغالی 📜 @arayehha
فرمول «کام» در نگارش و ویرایش هر متنِ معیاری باید سه ویژگیِ کوتاهی و اثرگذاری و مفید بودن رو داشته باشه و متنی که این‌ها رو داشته باشه بهترین متنه، چون راحت خونده و سریع فهمیده می‌شه و خوبم در ذهن می‌مونه. هدف از نگارش و ویرایشم همینه و بس. حالا «کوتاه» و «اثرگذار» و «مفید» دقیقاً یعنی چی؟ ۱) کوتاه یعنی «تا اونجایی که می‌شه» خلاصه بنویسیم و از درازگویی دوری کنیم. چطوری؟ این‌طوری که اول هرچی به ذهنمون اومد، بی‌قیدوشرط، بنویسیم. بعد تا جایی که آسیبی به محتوا و معنا نزنه، از سروتهش بزنیم و حذف کنیم. ۲) اثرگذار یعنی محتوا و شیوۀ بیانش جدید و جذاب و متفاوت باشه، که در ذهن خواننده بمونه. همیشه هم قرار نیست کار خاصی بکنیم. گاهی همین که مطلبمون «مفید» و «کوتاه» باشه و «ساده» نوشته بشه، اثرگذاری خودش‌و داره. شیوه‌های دیگه‌ای هم هست. مثلاً از تجربه‌های دیگران یا خودمون بگیم یا حرفمون‌و غیرمستقیم در قالب داستان بزنیم. گاهی هم می‌تونیم از ضرب‌المثل‌ها و آرایه‌های ادبی استفاده کنیم. البته می‌دونیم که متن به متن فرق می‌کنه و شاید هر جایی نشه از همه یا بعضی از این روش‌ها استفاده کرد. ۳) مفید یعنی چیزی بنویسیم که به‌درد خواننده بخوره و به دانشش اضافه کنه. پس اگه می‌بینیم نوشتن یا ننوشتنِ مطلبی فرقی نداره، همون بهتر که ننویسیمش. حالا دو نمونه ببینیم،‌ که سعی کرده‌م طبق فرمول «کام» ویرایششون کنم. ناویراسته: می‌توان گفت رابطه‌ای بین اثربخشی آموزشی و جنسیت معلمان وجود ندارد. این نتیجه بیانگر آن است که اثربخشی آموزشی به جنسیت آموزگاران اصلاً بستگی ندارد و همۀ معلمان، چه زن و چه مرد، دارای این توانایی و قابلیت هستند که در آموزش اثربخش باشند. (۴۴ واژه) ویراسته: می‌توان گفت هیچ رابطه‌ای میان اثربخشیِ آموزشی و جنسیتِ معلمان وجود ندارد و همۀ آن‌ها می‌توانند در آموزش اثربخش باشند. (۲۰ واژه) ناویراسته: انگیزۀ اولیۀ نگارش این نوشته، معرفی دو مبحث «تدریس» و «یادگیری» مبتنی بر کلام زیبای امام علی (ع) بود که با توجه به بضاعت اندک مؤلف، قطعاً خالی از اشکال نیست. (از پیش‌گفتار یک کتاب دانشگاهی) (۳۱ واژه) ویراسته: هدف نگارنده بررسی و شناساندن «تدریس» و «یادگیری» از دیدگاه امام علی (ع) بوده‌است/ است. (۱۴ واژه) این را هم ببینید: مثلث سه‌میم در ویرایش. سید محمد بصام @arayehha
دربارۀ «غیر» در فارسی ۱) واژۀ عربیِ «غیر» به معنای «دیگری، دیگران، یا بیگانه و غریبه» است: مجازات فروش مال غیر در قانون اسلامی (از یک متن حقوقی)؛ همه از دست غیر ناله کنند/ ... (سعدی). ۲) در فارسی، «غیرِ» (اسم + نشانۀ اضافه) دو کاربرد دارد: حرف اضافۀ مرکب؛ پیشوندوارۀ منفی‌ساز. ۲-۱) حرف اضافۀ «غیرِ»، به معنای «جز، به‌جز، و علاوه‌بر»،‌ با واژۀ پس از خود بافاصله نوشته می‌شود: غیرِ من و تو، کسی در خانه نیست. (از اینترنت)؛ .../ دل سرگشتۀ ما غیرِ تو را ذاکر نیست (حافظ). یادآوری: «به‌غیرِ»، «غیراز/ غیر از»، و «به‌غیراز/ به غیر از» نیز به‌عنوان حرف اضافۀ مرکب‌ به‌کار می‌روند و به همین صورت فاصله‌گذاری می‌شوند. ۲-۲) پیشوندوارۀ «غیرِ-» با واژۀ پس از خود صفت می‌سازد و معنای مخالف و متضاد به آن می‌دهد. کسرۀ این پیشوندواره خفیف است و تکیۀ واژۀ ساخته‌شده نیز بر روی هجای آخر آن قرار می‌گیرد. بنابراین همیشه با واژۀ پایه‌اش بی‌فاصله نوشته می‌شود. پیشوندوارهٔ «غیرِ-» در فارسی بسیار زایاست: غیرآلی، غیراجتماعی، غیراختیاری، غیراخلاقی، غیرارادی، غیرارتشی، غیراصولی، غیراقتصادی، غیرانتفاعی، غیرانسانی، غیرایرانی، غیربهداشتی، غیرپزشکی، غیرپُل‌زن (non-bridging)، غیرتخصصی، غیرجنسی، غیرحرفه‌ای، غیرحضوری، غیرخالص، غیردائمی،‌ غیردرسی، غیردولتی، غیررسمی، غیرزمینی، غیرسالم، غیرسرّی، غیرسمی، غیرسیاسی، غیرشخصی، غیرشرعی، غیرشفاف، غیرشفاهی، غیرضرور، غیرضروری، غیرطبیعی، غیرعادی، غیرعاقلانه، غیرعرب، غیرعلمی، غیرعلنی، غیرعمدی، غیرعملی، غیرفارسی‌زبان، غیرفلز، غیرقانونی، غیرقطعی، غیرکافی، غیرکتبی، غیرلازم، غیرمادی، غیرمترقبه، غیرمتعارف، غیرمتناهی، غیرمُجاز، غیرمجرب، غیرمحسوس، غیرمذهبی، غیرمستقیم، غیرمسکونی، غیرمسلح، غیرمسئول، غیرمشروع، غیرمشهور، غیرمطمئن، غیرمعقول، غیرمعمول، غیرمعیار، غیرمفید، غیرمقدور، غیرملفوظ، غیرممکن، غیرمنتظره، غیرمنصرف، غیرمنطقی، غیرمنقول، غیرموجه، غیرنظامی، غیرنفتی، غیروارد، غیرواقعی، غیرواگیردار، غیرهم‌جنس. یادآوری: ۱) گاهی به‌جای «غیرِ-» می‌توان از «نا-» استفاده کرد: «غیرمحسوس» > «نامحسوس»؛ «غیرممکن» > «ناممکن (/ ناشدنی)». گاهی نیز می‌توان واژۀ دیگری جایگزین کرد: غیرمترقبه > ناگهانی/ نابه‌هنگام. ۲) پیشوندوارۀ «غیرقابلِ-» نیز، که «غیرِ» در آن ترجمۀ پیشوند -in یا -un یا مانند این‌هاست و «قابلِ» در آن ترجمۀ پسوند able- است، با واژۀ پس از خود صفت می‌سازد و با نیم‌فاصله نوشته می‌شود. اما بهتر است که از آن در فارسی معیار پرهیز کنیم و برای مثال، به‌جای آن‌که به زبان بوقلمونی بگوییم و بنویسیم «غیرقابل‌قبول» و «غیرقابل‌قسمت»، بگوییم و بنویسیم «نپذیرفتنی» و «بخش‌ناپذیر». ۳) «غیرذلک»، به‌ معنای «جز آن»، با همین املا و بی‌فاصله نوشته می‌شود. «غیره و ذلک» یا «غیر و ذلک» املای نادرستِ این عبارت است. ۴) «غیره»، که معمولاً در پایانِ جمله‌ می‌آید، عبارتی عربی است که به‌جای آن می‌توان به‌مناسبت از «جز آن(ها)»، «جز او»، یا عبارت‌های مشابه استفاده کرد. ۵) ترکیب اِتباعی «غیره‌مِیره» با نیم‌فاصله، عبارت «ولاغیر» بی‌فاصله، و «در غیر این صورت» کاملاً بافاصله نوشته می‌شود. سید محمد بصام @arayehha
فاصله‌گذاری «هیچ» «هیچ» با واژهٔ پس از خود بافاصله نوشته می‌شود: ۱) هیچ گربه‌ای برای رضای خدا موش نمی‌گیرد. ۲) .../ زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست (حافظ) استثنا: تنها این واژه‌های «هیچ»دار با نیم‌فاصله نوشته می‌شوند: هیچ‌انگاری؛ هیچ‌جا؛ هیچ‌جور؛ هیچ‌جوره؛ هیچ‌چی/ هیچّی؛ هیچ‌چیز؛ هیچ‌یک؛ هیچ‌رقم؛ هیچ‌کاره؛ هیچ‌کجا؛ هیچ‌کدام؛ هیچ‌کس؛ هیچ‌کی؛ هیچ‌گاه؛ هیچ‌گرایی؛ هیچ‌گونه؛ هیچ‌طور؛ هیچ‌وپوچ؛ هیچ‌وقت؛ هیچ‌یک؛ هیچ‌یکی؛ هیچ‌چی‌ندار/ هیچّی‌ندار. ‌ یادآوری: این‌ عبارت‌ها، که گروه‌های نحوی از نوع حرف‌اضافه‌ای‌اند، بافاصله نوشته می‌شوند: از هیچ لحاظ؛ از هیچ نظر؛ به هیچ رو(ی)؛ به هیچ عنوان؛ به هیچ وجه؛ بی هیچ ... . سید محمد بصام @arayehha
«به‌مناسبتِ ۲۷ فروردین، زادروزِ محمد‌علی بهمنی» محمد‌علی بهمنی از نسلِ غزل‌سرایانی است که پس از نوجویی‌های شهریار، سایه (و تاحدّی رهیِ معیری) به تجربه‌‌گری در این قالبِ باظرفیت پرداخت. البته سیاوشِ کسرایی، حسینِ منزوی، شفیعیِ کدکنی، سیاوشِ مطهری و دیگران نیز از همراهانِ این قافله بودند. سالِ ۱۳۵۰ با انتشارِ «حنجرهٔ زخمیِ تغزّل» اثرِ منزوی و «باغِ لالِ» بهمنی، غزلِ امروز که البته سال‌ها توجه‌‌ها را جلب‌کرده‌بود و به‌رسمیّت‌شناخته‌شده‌بود، حضورش را به‌عنوانِ گونه‌ای جدّی در میان دیگر گونه‌های شعرِ امروز تثبیت‌کرد؛ جریانی که "غزلِ مدرن" خوانده شد و خوشبختانه تابه‌امروز نیز دنبال‌شده‌است. بهمنی در سراسرِ این چنددهه هیچ‌گاه این نوجویی‌ها را رهانکرد. او حتّی از مدافعانِ غزلِ «پست‌مدرنِ» سال‌های اخیر نیز هست! بهمنی برای هرچه نوترشدنِ غزلش، در دفترِ «من زنده‌ام هنوز و غزل فکرمی‌کنم» گاه حتّی برخی مصراع‌ها را پلّکانی ثبت‌کرده‌است. بهمنی خود تصریح‌کرده نوجویی در غزلش را وامدارِ نگاهِ نیما به شعر است: _ جسمم غزل است اما روحم همه نیمایی است در آینهٔ تلفیق این چهره تماشایی است _ چترِ نیما است به‌سر دارد و می‌بالد لیک عطشی می‌کشدش از پیِ بارانِ دگر غزلِ بهمنی در‌قیاس‌با غزلِ سایه و منزوی، زبان و بیانی تازه‌تر و مضامین و حال‌و‌هوایی امروزی‌تر دارد. او گاه مصراع‌ها را با «واو» آغازمی‌کند، از عناوینِ «آقا» و «خانم» برای خطاب بهره‌می‌گیرد و آوردن «ها!» برای بیانِ تأکید، پرسش، اظهارِ شگفتی و دیگر مقاصد، از ویژگی‌های سبکیِ اوست. او گاه حتّی در برخی از غزل‌ها یا بهتر است بگوییم غزل‌واره‌هایش، پرواندارد در برخی مصراع‌ها ارکانی از وزن کم یا زیاد شود: ( ازجمله شعرِ: «حیفْ انسان‌ام و می‌دانم تا‌ همیشه تنها هستم» ). بهمنی در بهره‌گیری از مؤلفه‌های زبانِ محاوره نیز بسیار دست‌و‌دل‌بازانه عمل‌می‌کند. از دیگر ویژگی‌های شعرِ او حضورِ پررنگِ دریا و اصطلاحات و مضامینِ وابسته‌به‌ آن (بندر، شرجی، موج، ماهی، ساحل) است. این ویژگی از تجربه‌های زندگیِ شاعر به شعرش راه‌یافته و مقلدانه نیست. در میانِ شاعرانِ معاصر، نیما و آتشی از آغازگرانِ این مؤلفه بودند. او حتی غزلِ زیبایی دریا را «خواهرِ» خود خوانده‌است و خود جایی اشاره‌کرده این تعبیرِ زیبا را از زبانِ مردمانِ جنوب شنیده‌: دریا شده‌است خواهر و من هم برادرش شاعرتر از همیشه نشستم برابرش خواهر سلام! با غزلی نیمه آمدم تا با شما قشنگ شود نیمِ دیگرش شعرِ بهمنی هم‌چون هر شعرِ خوبی قابلیّتِ بالایی دارد برای به‌خاطرسپرده‌شدن. او خود نیز سروده: من از تبارِ غزل‌های سهل‌و‌ممتنع ‌ام که هرکه هوش سپرده‌است، ازبرم‌کرده‌است طیّ سالیانی که مهمانِ خوانِ بی‌دریغِ شعر بهمنی بوده‌ام، ابیاتِ فراوانی را از او به‌خاطرسپردم یا مضمونِ‌شان را درخاطر دارم. ازجمله این ابیات: _ زخم آن‌چنان بزن که به رستم شغاد زد زخمی که حیله بر جگرِ اعتماد زد _ تا‌ نیمه چرا ای دوست، لاجرعه مرا سرکش من فلسفه‌ای دارم یا خالی و یا لبریز _ دیرسالی است که در من جاری است عاشقی نقلیِ استمراری است _ وحشت‌نکنید، آدمی‌زاده‌ است از چهره فقط نقابش افتاده‌است _ من شاعر‌ ام و روز‌و‌شب‌ام فرق‌ندارد آرام چه می‌جویی از این زادهٔ اضداد؟! _ شبیخون‌خورده‌ را می‌مانم و می‌دانم این را هم که می‌گیرد ز من جادوی تو چون عقل دین را هم _ پرنقش‌تر از فرشِ دلم بافته‌ای نیست از بس که گره‌زد به گره حوصله‌ها را _ در آن هوای دلگیر، وقتی غروب می‌شد گویی به‌جای خورشید من زخم خورده‌بودم _ پدرم خواست که فرزندِ مطیعی باشم شعر پیداشد و من آن‌چه نباید گشتم! بهمنی هم‌چون سایه و منزوی، در ترانه‌سرایی نیز خوش‌درخشیده‌. ترانهٔ بهارانهٔ «بهار بهار/ پرنده گفت یا گل گفت... » از زیباترین عیدآهنگ‌هایی است که حسرت و اندوهِ تنگسالی‌ها را با خاطراتِ خوشِ کودکی پیوندزده‌است. تمامِ دفترِ «امانم بده» ترانه‌سروده‌های اوست. ترانه‌سرایی چنان ذهن‌و‌زبانِ او را تسخیرکرده که برخی از غزل‌هایش به‌سببِ ظرفیّت بالایِ ترانگی اجرا نیز شده و در یادها مانده‌‌است: _ « من زنده بودم اما انگار مرده‌ بودم... » _ «با همهٔ بی‌سروسامانی‌ام... » _از خانه بیرون می‌زنم اما کجا امشب؟... » از دیگر توانایی‌های بهمنی سروده‌های گاه کوتاه و بی‌وزن‌ یا سپیدِ اوست. البته او در این میدان همواره خوش ندرخشیده‌ و گاه مضمونی زیبا را در زبانی غیرشاعرانه شهیدکرده‌است. از زمرهٔ قطعات زیبا و کوتاهِ اوست: _ «زیباییِ تو/ حرف‌ندارد/ باید سکوت کرد». _ « من آن سنگ‌ام/ که دیوانه‌ای/ به چاه انداخت.» اما قطعهٔ زیر که البته مضمونی شاعرانه دارد، نثر است نه شعر: _ « تا به حافظه‌ها/ تحمیل‌نشوم/ اجازه‌نمی‌دهم/ کتاب‌های درسی/ شعرم را چاپ ‌کنند» دکتر احمد رضا بهرامپور عمران @arayehha
  ۲۸ فروردین زادروز  فرزند نامدار ، شاعر جهانی ، قصیده سرا و صوفی برجسته حکیم گرامی  باد ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی نروم جز به همان ره که توام راه نمایی همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم همه توحید تو گویم که به توحید سزایی C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
۱۶ آوریل نام‌گذاری شده است. هدف این روز افزایش آگاهی عمومی درباره اهمیت صدا، تلاش برای رفع مشکلات بیانی، لکنت زبان و همچنین آموزش و یادگیری آواز است @arayehha
4_5832360571999098100.mp3
3.8M
غزل ۲۲ حافظ چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست سرم به دنیی و عقبی فرو نمی‌آید تبارک الله از این فتنه‌ها که در سر ماست در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب بنال هان که از این پرده کار ما به نواست مرا به کار جهان هرگز التفات نبود رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست نخفته‌ام ز خیالی که می‌پزد دل من خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم گرم به باده بشویید حق به دست شماست از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست 🎙 ۲۸ فروردین ۱۴۰۳ خورشیدی
بی‌نظیرترین! «بی‌نظیر» یعنی «آنچه نظیر ندارد و یگانه است». بنابراین مِثل و مانندی ندارد که بتوان آن را با چیزی سنجید و گفت این از آن‌یکی برتر است یا برترینِ آن‌هاست. درنتیجه منطقی نیست که بگوییم «بی‌نظیرتر» یا «بی‌نظیرترین». ولی می‌بینیم که اهل زبان می‌گویند «بی‌نظیرترین» و مثلاً فروغ فرخزاد می‌گوید: «ای یار، ای یگانه‌ترین یار، چه ابرهای سیاهی در انتظار روز میهمانی خورشیدند.» چرا؟ زیرا لسان بشر طابِق‌ُالنَّعل‌ِبالنَّعل منطبق بر منطق نمی‌باشد و هنگامی که می‌خواهیم بر ویژگی کسی یا صفت چیزی تأکید کنیم، صرفاً برای مبالغۀ بیشتر، می‌گوییم «بی‌نظیرترین»، «یگانه‌ترین»، و ... . همین. پس، از این لحاظ، درست و منطقی است. اکنون به این جمله، که متداول، خوش‌خوان، روان، و زودیاب است،‌ بنگرید: - به بی‌نظیرترین بنای تاریخی جهان خوش آمدید! (سردر مسجد جامع یزد) و سپس به این دو جمله، که پیشنهاد یک ویراستار است: - به بنای بی‌نظیر تاریخی جهان خوش آمدید! - به بنای تاریخی بی‌نظیر جهان خوش آمدید! چرا جمله‌های پیشنهادیِ او بدخوان، پیچیده، و دیریاب است؟ زیرا دو جملۀ ویراسته اولاً تتابع اضافات دارند (چهار واژه به هم اضافه شده‌اند) و ثانیاً الگوی «اسم + صفت + صفت + اسم»، در هر دو جمله، از الگوهای دیریاب و گاه کژتاب‌ است. با زبان، مکانیکی رفتار نکنیم. سید محمد بصام @arayehha
«باتون» یا «باتوم»؟ «باتون» (bâton) واژه‌ای فرانسوی است که در فارسی و به‌طور طبیعی (با تبدیل واج n به m) /باتوم/ تلفظ می‌شود و با هر دو املا نیز به‌کار می‌رود. در فرهنگ‌ها معمولاً «باتون» آمده یا ترجیح داده شده‌است، ولی فرهنگستان «باتوم» را برگزیده‌ و ترکیب‌هایی چون «باتوم برقی، باتوم جمع‌شو، باتوم چراغ‌دار، و باتوم ضدشورش» را با آن تصویب کرده‌است. بنابراین هر دو املا درست است. اگر بخواهیم به تلفظ اصلی آن پای‌بند باشیم، می‌توانیم همه‌جا «باتون» بنویسیم. یادآوری: ۱) قدیم‌تر، یعنی تا چند دهۀ پیش، «باتون/ باتوم» را به‌صورت «باطون/ باطوم» می‌نوشتند تا نشان دهند واژه‌ای غیرفارسی است، ولی امروز دیگر با «ط» رایج و پسندیده نیست. ۲) از آنجا که وام‌واژه‌های فرنگی اصالت املایی ندارند، بهتر است آن‌ها را با «ت» بنویسیم، نه با «ط» (مانند «باتری»). و البته روشن است که همیشه نمی‌توان چنین کرد و هر واژه‌ یا وام‌واژه‌ای را نباید با «ت» نوشت (مانند «بطری»). املای درست‌ِ واژه‌ها یا رسم‌الخط‌ مرجّحِ آن‌ها را تنها باید از فرهنگ‌های معتبر لغت، مانند فرهنگ روز سخن، گرفت. سید محمد بصام @arayehha
«مثه» یا «مثِ»؟ «مثلِ» در گفتاری‌نویسی به‌صورت «مثِ» نوشته می‌شود، نه *مثه. «مثلْ» مانند «چشم» تک‌هجایی است و چنانکه «م» از «چشم»، در حالت اضافه و گفتاری، حذف می‌شود (چشم تو ← چشِ تو، نه *چشه تو)، «ل» نیز از «مثل» حذف می‌شود: مثِ تو، نه *مثه تو. بنابراین «مثه» به‌اصطلاح و نادرست است. پس نام کتاب آقای جمال میرصادقی به این صورت درست است: دیگه مث تختی نمی‌آد. یادآوری: با استناد به «پیکرۀ فارسی روز» (به سرپرستی فرهاد قربان‌زاده)، بسامد «مثه»، که بیشتر در کتاب‌های جمال میرصادقی دیده می‌شود، ۱۲۵ مورد است و بسامد «مث» بیش از ۲۲٫۰۰۰ شاهد! طبق جست‌وجوی گوگل نیز بسامد «مثه» ۲٫۳۵۰٫۰۰۰ و بسامد «مث» ۱۲٫۱۰۰٫۰۰۰ است. درنتیجه، علاوه‌بر این‌که «مثه» از نظر املایی نادرست و تنها «مث» درست است، بسامد آن نیز به‌مراتب کمتر است. سید محمدبصام @arayehha
اینستاگرام، تلگرام، واتساپ ۱) «اینستاگرام» آمیزه‌ای است از: instant camera + telegram و مانند «تلگرام»، در فارسی، به همین صورت نوشته و تلفظ می‌شود، نه *اینستاگرم. ۲) «تلگرام» واژۀ جدیدی نیست و حدود ۱۵۰ سال است که در فارسی به‌کار می‌رود. بنابراین نباید آن را با پیام‌رسان جدید و معروف «تلگرام» اشتباه گرفت. تلگرام دراصل پیامی بوده که با تلگراف مخابره (= ارسال و دریافت) می‌شده‌است. پس تلگرام و تلگراف مانند پیام و پیام‌رسان‌اند. ۳) در فارسی، «واتساپ» بیشتر به همین صورت نوشته و تلفظ می‌شود، نه به‌صورت *واتس‌اَپ. تلفظ WhatsApp به جملۀ ?What's up (= «چه خبر؟») نزدیک است و در نام‌گذاریِ این برنامه نیز بر همین نزدیکی و معنا نظر داشته‌اند، با این تفاوت که «اَپ» (App) کوتاه‌شدۀ «اپلیکیشن» است. سید محمد بصام @arayehha
‍ ‍ ‍ ‍ ☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘ ۲۹ فروردین زادروز سیروس شمیسا (زاده ۲۹ فروردین ۱۳۲۷ رشت) نویسنده و استاد ادبیات فارسی او تحصیلات عالی را در دانشگاه شیراز آغاز کرد و چند سالی پزشکی خواند، ولی پس از چندی تغییر رشته داد و در همان‌جا مدرک کارشناسی ادبیات فارسی گرفت. پس از آن وارد دور دکتری ادبیات فارسی دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۵۷ از رساله‌اش به‌راهنمایی دکتر ناتل خانلری دفاع کرد و در سال ۱۳۸۰ یکی از چهره‌های ماندگار ایران لقب گرفت. کتاب‌های او در بسیاری از دانشگاههای ایران تدریس می‌شود. گزیده کتاب‌شناسی: نقد ادبی داستان یک روح "تأویل داستان بوف کور صادق هدایت" سبک‌شناسی نثر انواع ادبی راهنمای ادبیات معاصر "شرح و تحلیل گزیده شعرنو فارسی" نگاهی به‌ فروغ فرخزاد کلیات سبک‌شناسی سبک‌شناسی شعر راهنمای ادبیات معاصر "شرح و تحلیل گزیده شعرنو فارسی" نگاهی به‌ سپهری طرح اصلی داستان رستم و اسفندیار شاهد بازی در ادبیات فارسی مکتب های ادبی بیان آینه و سه داستان دیگر با یونگ و هسه (ترجمه) کتاب عشق جادویی (ترجمه) فرهنگ اشارات ادبیات فارسی (اساطیر، سنن، آداب، اعتقادات، علوم ...) گزیده منطق‌الطیر سیروس در اعماق (رمان) معانی مونسون (رمان) نگاهی تازه به بدیع ماه در پرونده (داستان) یادداشتهای حافظ زندگانی قدیمی است فرهنگ تلمیحات (اشارات اساطیری، داستانی، تاریخی، مذهبی در ادبیات فارسی) سیر غزل در شعر فارسی اخبار باغ های بزرگ بیان و معانی سیر رباعی فرهنگ عروضی آشنایی با عروض و قافیه. یکی از کتاب‌های مشهور وی شاهدبازی در ادبیات فارسی است که در سال ۱۳۸۱ به‌چاپ رسید، ولی از بازار جمع شد و فروش آن ممنوع شد. موضوع این کتاب معشوق مذکر در تاریخ ایران و بازتاب آن در ادبیات است. در این کتاب مستندات تاریخی موثقی گنجانده شده است. ‎🆔 @arayehha
بیست و نهم فروردین، زادروز سیروس شمیسا (رشت ۱۳۲۷) مفهوم ملّیت و ایران را در آثار هیچ‌یک از شاعران کهن ازجمله مولانا و سعدی و حافظ نمی‌توانیم حس کنیم، فقط شاهنامه است که در آن مفهوم یکپارچگی، قدمت تاریخی، هویت ایرانی، و از این قبیل را می‌بینیم... شاهنامه تنها متنی است که در آن به تفصیل و افتخار از ایران سخن رفته است... ایرانی که معمولاً در طیّ تاریخ، سرنوشت و سرگذشت محزونی داشته است با خواندن شاهنامه وارد یک دنیای آرمانی زیبا می‌شود که مبنای شرافت و صداقت و شادی و نیکی و بی‌آزاری بنا نهاده شده است... شاهنامه فقط کتاب تاریخ نیست بلکه گنجینه‌ای از معارف و رسوم و فرهنگ ایران باستان است که به‌شکلی به‌غایت هنری و ادبی ارائه شده است و لذا آن مطالب را برای ابد از گزند حوادث به دور نگه داشته است وآنگهی باعث شده است که زبان و هویت ایرانی جاویدان شود. برگرفته از: کتاب شاهِ نامه‌ها، سیروس شمیسا، نشر هرمس @arayehha
تنها زمانی اندک با هم بودیم، و ‌می‌پنداشتیم عشق ما هزار سال می‌پاید. اُتُمو نو یاکاموچی ترجمه: یوسف صدیق We were together Only a little while, And we believed our love Would last a thousand years. Ötomo no Yakamochi 17 @arayehha
قناری گرچه قناری هیچ شباهتی به سگ ندارد، اما در واقع نامِ سگ را روی آن گذاشته‌اند. واژۀ «قناری» تلفظی از واژۀ فرانسویِ canari (کاناری) است که از ریشۀ لاتینی و به معنیِ «مربوط به سگ‌ها»ست. داستان از این قرار است که وقتی دریانوردانِ اسپانیایی در قرنِ پانزدهمِ میلادی پا به جزایری در شمالِ غربیِ آفریقا گذاشتند، سگ‌های وحشیِ بزرگی در آن‌جا دیدند، به همین علت آن‌جا را «جزایرِ سگ‌ها» (به اسپانیایی: Islas Canarias) یا «جزایرِ کاناری» نامیدند. بعدها پرندۀ کوچکِ آوازخوانی از آن جزایر به دیگر نقاطِ جهان برده شد که به اعتبارِ منشأش آن را «کاناری» یا به قولِ ما «قناری» خواندند. @arayehha
جا به جا گویی (spoonerism) ویلیام آرچیبالد اسپونر (۱۸۴۴-۱۹۳۰)، استادِ دانش‌گاهِ آکسفرد، به خاطرِ نوعی لکنتش سوژۀ طنزِ دانش‌جویان بود. مشکلش این بود که حروفِ آغازینِ بعضی از واژه‌های جمله را جا به جا می‌گفت. مثلاً به جای a crushing blow می‌گفت a blushing crow. در زبانِ انگلیسی این نوع لکنت را به افتخارش spoonerism (اِسپونِریزم) نامیده‌اند. در فارسی من معادلِ «جا به جا گویی» را برایش پیش‌نهاد می‌کنم. نمونه‌هایی از جا به جا گویی در فارسی باقل و عالغ (به جای «عاقل و بالغ») دفن و کفن (به جای «کفن و دفن») رحیمه فهیمی (به جای «فهیمه رحیمی») بادی نیست که با این بیدها بلرزد (به جای «بیدی نیست که با این بادها بلرزد») @arayehha
زبان‌پیچ زبان‌پیچ (tongue-twister) جمله، ترکیب، یا واژه‌ای است که بر زبان آوردن یا سریع تکرار کردنش سخت است و گوینده را به تپق زدن می‌اندازد و باعثِ خنده می‌شود. نمونۀ انگلیسیِ آن اصطلاحِ sixth sense (حسِ ششم) یا نامِ Rolls-Royce (رولزرویس) است، یا این جمله:  She sells sea-shells on the sea-shore. در زبان‌پیچ‌ها معمولاً دو واجِ هم‌واج‌گاهِ (قریب‌المخرجِ) «ر، ل»، «ز، ژ»، یا «س، ش» هست. اینک چند زبان‌پیچِ فارسی: پُستِ پیش‌تاز. چه ژستِ زشتی! دیشب سیما سه شیشه سرکه خرید. سروش دست و روش‌و شُست. سروش سرودش‌و شروع کرد. سحر سروش شروعِ خروشِ خروس را شنید. سی شیشه سرکه، شیشه‌ای سیصد تومن. شیش سیخ جیگر، سیخی شیش هزار. لُرد لورل پشتِ رلِ لندرور رولت خورد. @arayehha
تَکامَد در اصطلاحِ زبان‌شناسیِ پیکره‌ای، «تکامد» یعنی واژه‌ای که فقط یک بار در یک متن یا پیکره به کار رفته‌است. به عبارتِ دیگر، یعنی «واژۀ یک‌بارمصرف». واژۀ «تکامد» (تک + آمد/ ‍امد)، که به قیاسِ «بسامد» (بس + آمد/ ‍امد) ساخته شده‌است، معادلِ اصطلاحِ یونانیِ hapax legomenon است که به همین صورت در انگلیسی و دیگر زبان‌های اروپایی به کار می‌رود. زبان‌شناسان می‌گویند که در پیکره‌های بزرگ، تکامدها حدودِ چهل تا شصت درصدِ واژه‌ها را تشکیل می‌دهند. تکامدها در قرآن در قرآن تعدادِ زیادی تکامد هست. مثلاً «زنجبیل» فقط یک بار در قرآن (سورۀ ۷۶، آیۀ ۱۷) آمده و بنا بر این تکامد است. چند تکامدِ دیگر در قرآن: إرَم استحیاء أمّارة بابِل تسنیم دراهم زمهریر سُرادِق سعید سلسبیل سلسلة فرع کوثر مستغفرین مکتوب هاروت یا مثلاً در دیوانِ حافظ، واژۀ «سنجاب» فقط یک بار به کار رفته‌ و تکامد است: خفته بر سنجابِ شاهی نازنینی را چه غم/ گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب چند تکامدِ دیگر در دیوانِ حافظ: بولَهَبی دجّال‌فعل روباه روزنامه زُجاجی طِنَبی مصطفوی مُلحِدشکل یا واژۀ عربیِ «مُغَربَل» (سوراخ‌سوراخ مثلِ غربال) در شاه‌نامه تکامد است: نشانه دوباره به یک تاختن/ مُغَربَل ببود اندر انداختن @arayehha