eitaa logo
خاطره های أسدلاّه(علیرضا مطلّب)
428 دنبال‌کننده
167 عکس
34 ویدیو
0 فایل
خاطرات اسد الله علم براساس یادداشتهای چاپ شده به صورت عامیه و طنز اما وفادار به متن کتاب با درج ادرس دقیق خاطره ارتباط با ادمین : @Alirezamotalleb
مشاهده در ایتا
دانلود
یادداشت پانزدهم . اسدُلّاه و روحانیت❗️ یکی از خصلت های عَلَم ، روحیه ی ضد روحانیت اون بود.‌❌ در جای جای یادداشتهاش ، از توهین و بد گویی به قشر روحانی و آخوندها کوتاهی نکرده 🙊. یک نمونه از این یادداشتها مربوط به سفر شاه به مشهد در سال ۵۴ هست .‌قبلا گفتم(اینجا) که شاه هرسال یه سفر به مشهد داشته که در این سال نتونسته قبل از سفر به آمریکا انجامش بده و بلاخره در خردادماه این سفر انجام میشه . آیت الله میلانی ره ظاهرا در تمام سفرهای شاه به مشهد از همراهی اون در حرم خودداری میکردن😉 . این بار هم به بهانه ی کسالت، پسرشون رو به نیابت از خودشون میفرستن. اسدُلّاه از این قضیه خیلی ناراحت میشه.😡 اون با توهین به آیت الله میلانی میگه : این آیت الله فکر کرده دکّانش بسته میشه ، پسرش رو فرستاده تا پیش شاه حرفایی بزنه و بعد توی رادیو گفته بشه😋 .‌ من گفتم حرف بزنه ولی ایشون اهمیتی ندارن که حرفاش توی رادیو پخش بشه و‌ اینجوری توی دهنی بهش زدم .💪 پسر آیت الله در حرم از طرف همه شیعیان از شاه میخاد که نسبت به بازسازی قبور بقیع اقدام کنه . شاه یواشکی در گوش اسدُلّاه میگه: پادشاه سعودی و دولتش مایل به این کار هستن ولی آخوندای .... اونا نمیذارن. اسدُلّاه در ادامه نوشته: این حرف شاه اشاره به گذشته ی آخوندای ....‌ ما داره . با آخوند..... باید اینجوری عمل کرد تا وقتی که خیلی بدبخت شد یه نون بخور و نمیری بهش رسوند . پ ن : جاهای خالی کلمات زشت و رکیکی بوده که حتی در نسخه چاپی هم به همین صورت آمده. یادداشت های علم . دفتر پنجم شنبه 54/3/10 عضويت در کانال"اسدُلاه"👇👇 https://eitaa.com/asadallhalam
یادداشت شانزدهم سفر شازده کوچولو😁 یادتونه قبلا گفتم قراره شازده کوچولو با اسدُلّاه برن مصر؟(اینجا) . بلاخره سیزده خرداد ۵۴ رفتن .اسدُلّاه میگه توی فرودگاه اَزَمون استقبال حسابی کردن😎 .‌ این بچه هم مثل یه مرد تموم عیار از عهده ی همه ی کارا بر اومد( انتظار داشته که توی فرودگاه بازگوشی در بیاره ولی خوشبختانه نکرده😜) . این چند روز که اونجا بودن ، اونا رو میبرن صحرای سینا و ارتششون که اونجا مستقر بوده رو نشونون میدن . اونجا سه ساعت توی آفتاب اونا رو میچرخونن واسشون حرف می زنن😂. بعدش توی یه سوله آهنی ناهارشون میدن . اسدُلّاه میگه:هم دیر ناهار دادن و هم خودمون توی اونجا پختیم😏 کل برنامه ۷ ساعت طول میکشه و این بچه ظاهرا بچه بازی در نمیاره 😄 که اسدُلّاه با کلّی ذوق نوشته :《 کاملا مقاومت کرد. جای امیدواری است》😊. بعدش اسدُلّاه یه گزارشی از کارای انور سادات مینویسه و از زبون اون میگه که : رضا شاه رو انگلیسی ها از مملکت دورش کردند( برکنار و تبعید) . انورسادات حسابی از شازده کوچولو تعریف می کنه 😊 و میگه از شاه ممنونم که اینو توی فصل امتحاناتش فرستاده اینجا😜. اسدُلاه میگه: تا نصف شب مهمون زن انورسادات بودیم . شازده با وجود خستگی، ولی انگلیسی خوب باهاشون صحبت میکرد. فکر کنم این نشاطش به خاطر حضور دخترای قشنگ انور سادات بود🙈😜 . بعدش میگه :البته هنوز نفهمدیم توی این سن ، سر و گوشش می جنبه یا نه؟!!😉😉 در کل سفر بهشون خوش گذشته و ظاهرا مردم اونجام حسابی از کاروان ایرانی استقبال میکردند . یادداشتهای علم. دفتر پنجم ۵۴.۳.۱ تا ۵۴.۳.۱۶ عضویت درکانال خاطره های اسدُلّاه 👇👇 https://eitaa.com/asadallhalam
یادداشت هفدهم بیزینس خاندان پهلوی😒 قبلا در مورد اینکه اشرف،خواهر شاه خلافهای مالی داشته ، خاطره ای رو نقل کردم(اینجا) . امروز ،یک شنبه یکم خرداد سال پنجاه و چهار ، اسدُلّاه میره پیش شاه و گزارش کارا رو میده.‌ در لابه لای گزارش ها ، به شاه میگه که : والاگهر ( ظاهرا اشرف رو می گفته) ، توی یه معامله ، دست داشته و یک ملیون و دویست هزار دلار دستخوش گرفته😳. اینقدر مبلغه بالا بوده که اسدُلّاه میگه : توی سنای آمریکام خبرش رفته و حتما صدای اونا رو هم در میاره😞😞 .‌ اسدُلّاه در مورد واکنش شاه فقط مینویسه : " خیلی ناراحت شدند" 😐 همین !!!!!😞 قبلا هم نقل کردم که شاه گفته بود کارای اشرف تا جایی که به مملکت ضرر نزنه ، طوری نیست و کاری به کارش ندارم 😳 ( اینجا بخوانید) یادداشتهای علم . دفتر پنجم یکشنبه ۵۴/۳/۱ عضویت در کانال " خاطره های اسدُلّاه" 👇🌹👇🌹👇👇🌹👇 https://eitaa.com/asadallhalam
یادداشت هجدهم ادب مَرد ، به ز دولت اوست 🙏 یه روز اسدُلّاه به قول خودش خدمت شاه شرفیاب میشه😊 و در مورد انتخابات انگلستان که با موضوع پیوستن در بازار مشترک بوده ، صحبت میکنه و تحلیل خودش رو به شاه می گه 😎. در لا به لای حرفاش به شاه میگه : آقای نهاوندی ، رئیس دانشگاه تهران یه نامه ای به من نوشته و گفته که نخست وزیر - هویدا - از اینکه استادان دانشگاه از کم بودن حقوقشون به شاه شکایت کرده اند ، گله مند شده .😏😏 شاه وقتی این رو میشنوه با عصبانیت میگه😡 : نخست وزیر .... خورده که گله مند است .🙈🙊 همینطور به او بگو !!!💪 پ.ن: شاه معمولا از هر چیزی که احساس میکرد ممکنه قدرتش رو محدود کنه به شدت عصبانی میشد . به یادداشت چهارم(اینجا) مراجعه کنید . یادداشتهای علم . دفتر پنجم یکشنبه 54/3/1 عضویت در کانال " خاطره های اسدُلّاه " https://eitaa.com/asadallhalam
دکتر هوشنگ نهاوندی رئیس دانشگاه تهران قبل از انقلاب عضویت در کانال "خاطره های اسدُلّاه" https://eitaa.com/asadallhalam
یادداشت نوزدهم اوج مبارزه ی با فساد درباریان😁 قبلا در یادداشت پنجم از فریده دیبا ، مادر فرح خاطره ای رو نقل کردم .(اینجا). شاه اسمش رو گذاشته بوده ، درویش خانم😜 .از بس جانماز آب میکشیده 😏و توی حرف، خودش رو بی میل به مادیات نشون میداده .😉 اما در واقع یه طمّاعی بوده که تاش فقط خودش😊 اسدُلّاه مینویسه که : این خانم ازش یه ماشین مرسدس بنز برزگ و عالی خواسته که با پول دربار(شما بخونین پول ملّت) واسش بخره.🤨 اسدُلّاه می گه این درخواستش علاوه ی بر اون سه تا ماشین عالی دیگه ای هست که داره .😐( که حتما اونا رو هم با پول دربار خریده بوده) بهر حال میگه من به شاه درخواستش رو گفتم . شاه هم با کنایه گفت : بخرید واسش . درویشی که دیگه بیشتر از این نمیشه . 😞 پ .ن: اوج مبارزه با فساد درباری ها ، همینه. 🧐. کنایه زدن و دیگر هیچ😐 یادداشتهای علم . دفتر پنجم سه شنبه . ۵۴.۳.۲۰ عضویت در کانال " خاطره های اسدُلّاه" 👇🌹👇👇👇👇🌹👇 https://eitaa.com/asadallhalam
زندگی نامه مختصر " فریده " مادر فرح دیبا به همراه عکسها را در 👈👈اینجا 👉ببینید . عضویت در کانال " خاطره های اسدُلّاه" 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/asadallhalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاسه جایی رود که باز آید قدح💐🌹 عضویت در کانال " خاطره های اسدُلّاه" 👇🌹👇🌹👇🌹 https://eitaa.com/asadallhalam
یادداشت بیستم شاه خیلی خوشش اومد😐😐 یه روز اسدُلّاه بعد از اینکه میره پیش شاه و گزارشات معمول رو بهش میگه 🎤، میره با دوتا به قول خودش دختر خیلی جوان آمریکایی چایی میخوره ☕️. در مورد اونا و چایی زدن باهاشون میگه : " هیچ بد نبود"😉 فرداش میره پیش شاه . یه کم در مورد مصر و کانال سوئز و انتخابات توی ایران با اون حرف میزنه . شاه میگه : امشب قراره با زنم بریم سدّ فرحناز واسه تعطیلات آخرهفته .😝 ولی حیف که دور و بری های زنم آدمهای مضحکی هستن . اونا من رو ول نمی کنن .‌همش مزاحمم هستن.🤨🤨 اسدُلّاه میگه : قربان !طوری نیست . فکر کنین کسی اونجا نیست 🙊. کارتون رو بکنین .🙈 بعد به شاه میگه : اتفاقا دیروز منم با دوتا دختر خیلی جوان آمریکایی چایی خوردم .☕️ اونجا با خودم گفتم اگه این دو تا دختر خجالت رو بذارن کنار و ازم درخواستِ جنسی بکنن، من چه خاکی به سرم کنم ؟🙈🙊 اما بهر حال خیلی خوش گذشت.😐 شاهنشاه خیلی خندیدند😳😳 پ. ن: فضای ذهنی شاه و مشاورش بسیار فرهنگی و اصیل بوده😜 قبلا در مورد چشم چرانی اسدُلّاه خاطره ی ۱۳ رو نقل کردم( اینجا) یادداشت های علم . دفتر پنجم پنجشنبه . ۵۴/۳/۲۲ عضویت در کانال " خاطره های اسدُلّاه" 👇🙏👇🙏👇 https://eitaa.com/asadallhalam
یادداشت بیست و یکم بیچاره داشت قبض روح میشد.👻 ‼️ یکی بوده به نام "طوفانیان " . هم ارتشبد بوده و هم آجودان مخصوص شاه و هم مسئول صنایع دفاعی شاه.😎 توی خریدهای ادوات نظامی که داشته ، از آلمانی ها خریدی نمیکنه .🥸💰 وزیر دفاع آلمان ناراحت میشه😞 و توی یه مصاحبه اساس خریدهای تسلیحاتی ایران رو به باد انتقاد میگیره .📣 شاه دستور میده که ارتشبد طوفانیان جوابش رو توی یه مصاحبه بده .🎤🎤 ظاهرا خوب حرف نمی زنه و دفاعش مورد پسند شاه واقع نمیشه .😡😡 شاه به اسدُلّاه میگه که بهش بگو : " مصاحبه ی تو بد بود . نپسندیدم " اسدُلّاه تلفنی 📞به ارتشبد طوفانیان میگه . طوفانیان حسابی میترسه 🥺😮. اسدُلّاه نوشته : تلفن کردم📞 .بیچاره داشت قبض روح میشد!!!👻💀 یادداشتهای علم .‌دفتر پنجم چهارشنبه ۵۴/۳/۲۱ عضویت در کانال " خاطره های اسدُلّاه" 👇👇👇👇 https://eitaa.com/asadallhalam
ارتشبد طوفانیان در کنار اسد الله علم تصاویر بیشتری از ارتشبد طوفانیان را در👈اینجا👉 ببینید عضویت در کانال"خاطره های اسدُلّاه "👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/asadallhalam
سلام به همه ی همراهان عزیز ❤️🤓💐 بعضی از دوستان پیام دادن که یه معرفی مختصری از این اسدُلّاه خان 😊داشته باشیم تا بهتر بشه اهیمت این خاطره هاش رو فهیمد. 😎 مطلب زیر در این مورده👇👇
اسدُلّاه کیه ❓ 👇👇👇👇👇 اسد الله عَلَم (معروف به اسدُلّآه خان) فرزند " محمد ابراهیم خان علم " بوده . خاندان علم از بابا بزرگش حشمت الملک بگیر تا باباش و خودش ، اینا همگی از امیرهای بخش قائنات و بیرجند و جنوب خراسان بودن. بابا بزرگش و باباش اصلا یه ارتش محلی داشتن که ازش توی مقابله با قیام کلنل محمد تقی پسیان ، استفاده می کنن. خود اسدُلآه ، اول مرداد 1298 در بیرجند به دنیا اومده . اون توی 20 سالگی با اشاره رضا شاه با خانوداه قوام شیرازی ازدواج می کنه ❤️. (تا به قول اصفهانیا ، بشه شوهر خواهر شوهر اشرف🤪 یعنی بوسورش [ =پدرخانم] ، بوسوره اشرفم بوده🤔) سال 24 به سفارش قوام السلطنه ، میشه استاندار سیستان و بلوچستان . انصافا اونجا خوب کار می کنه و امنیتش رو سامان میده . توی چند سفر که شاه به اونجا داشته حسابی خوش رقصی می کنه و خودش رو به شاه اثبات می کنه . 😎سال 31 ،میشه رئیس همه ی اموال و داراهایی های شاه ( سرپرست املاک و مستقلات پهلوی). اسدُلّاه از بس توی دربار نفوذ داشته ، مصدق که نخست وزیر میشه، اون رو از تهران به بیرجند تبعیدش می کنه و میگه برو اونجا کشکت رو بساب🥴. اما بعد از کودتای 28 مرداد و تبعید مصدق به احمدآباد واسه کشک سابی🤪، دوباره برمی گرده و همین کار قبلی رو ادامه میده . سال 41 میشه نخست وزیر شاه .👏 اسدُلّاه خان ، به مطیع ترین نخست وزیر شاه معروفه . از بس خاطرخواه شاه بوده. اصلا یه جائی میگه ، شاه معبود منه (اینجا) . یه جا هم میگه شاه در حد پیغمبره ( اینجا) . اون معمولا خودش رو نسبت به شاه اینجوری معرفی میکرده : " چاکر جانثار . غلام خانه زاد . سگ آستان" 🤓 اولین کسی که به زن ها اجازه رای دادن ، داد اون بوده . 🥰تصویب قانون انجمن های ایالتی و ولایتی - اصلاحات ارضی و سرکوب خونین قیام 15خرداد ، از دسته گل هائیه که ایشون توی دوران نخست وزیریش به آب داده . 🤨 اسفند ماه 42 از نخست وزیری برکنار میشه و میره رئیس دانشگاه پهلوی شیراز میشه . از آبان 45 تا آخر عمرشم ( فروردین 57) میشه وزیر دربار . 😎 وزیر دربار بودن ، یه مقام تشریفاتی بوده که توی قانون اساسی نبوده ولی نفوذی که اون داشته هیچ کسی جز شاه نداشته . به همین خاطر اسدُلّاه خان توی این دوازده سال آخریه ،شخص دوم مملکت بوده😋 اون، وقایع هر روز رو به صورت یادداشت های روزانه می نوشته که 7 دفتر میشه . شرح وقایع ، گزارشات روزانه به شاه و اتفاقات جالبی که به نظرش باید در تاریخ ثبت میشده رو توی این دفترها ثبت کرده . اسدُلّاه وصیت کرده که اینا رو بعد از مرگش منتشر کنن. ویراستار کتابش توی یه مصاحبه گفته که اون می ترسیده که شاه خاطراتش رو بخونه .🙄 همسر اسدّلاه ، حدود 10 سال بعد از مرگ علم ،این دفتر ها رو به دوست خانوادگی خودشون " علینقی عالیشاهی " که اتفاقا وزیر اقتصاد خود عَلَم هم بوده میده و بهش اختیار ویراستاری تام میده . اونم این خاطره ها رو ویرایش می کنه و توی 7 جلد در لندن چاپ می کنه . اگه اطلاعات جزئی تری میخاین حتما 👈 ( اینجا ) 👉 رو مطالعه کنین عصویت در کانال " خاطره های اسدُلّاه " 🌹🌹👇👇👇 https://eitaa.com/asadallhalam
یادداشت بیست و دوم طوری نیست خودمان انتخابش میکنیم😜 سال ۵۴ انتخابت مجلس سنا بوده 📮. یکی از اقوام اسدُلّاه ،به دستور شاه در کرمان کاندیدا میشه ولی آمارها نشون میداده که رای نمیاره📈 . اسدُلّاه از این جهت خیلی ناراحت بوده 😞. چون شکست اون رو توی کرمان ، شکست خودش می دونسته و واسه خاندان عَلَم خیلی زشت بوده که در زادگاهشون رای نیارن . اسدُلّاه، موضوع احتمال رای نیاوردن اون بنده خدا رو به شاه میگه . شاه هم بی درنگ میگه : طوری نیست خودمون انتصابش میکنیم💪 برای شاه خیلی فرقی نمیکرده که چه کسی رای بیاره😉 . این مطلب رو اسدلّاه در یادداشتهای ۵۴/۳/۲۶ که نوشته : برای اعلی حضرت همایونی چه فرقی میکنه که حسین و یا حسن انتخاب بشن. و یا در یادداشت ۵۴/۳/۲۸ که از زبون شاه نوشته : هر کس بشه فرقی نداره ، اشاره کرده.😊☺️ پ .ن : مجلس سنا متشکل از ۶۰ نماینده بوده که ۳۰ نفر به انتخاب شاه و ۱۵ نفر از استان تهران و ۱۵ نفر از استانهای دیگه توسط مردم انتخاب میشدند . یادداشت های علم. دفتر پنجم شنبه ۵۴/۳/۲۴ عضویت در کانال" خاطره های اسدُلّاه" 👇🌹👇🌹👇🌹👇🌹 https://eitaa.com/asadallhalam
یادداشت بیست و سوم وای چقدر باید به اینا پول بدم‼️ یکی از گرفتاری های شاه( و البته مملکت) طمع ورزی اطرافیان شاه بود .‌کسانی مثل اشرف و فریده.😔 قبلا در این مورد خاطره هایی رو نقل کردم .( اینجا ) و ( اینجا) . اسدُلّاه میگه : یه روز شاه با من درد دل می کرد و می گفت : وای چقدر باید به اینا بدم و بهشون برسم !!😞 حتی غیر از پول باید از آبروم هم واسشون خرج کنم😔 اسدُلّاه می گه : خیلی دلم واسش سوخت .ولی باید بگم منم مقصرم که جلوشون رو نگرفتم . اما کارا یه جوری پیش میرفت که کاریم نمیشد کرد😔😐 پ.ن: طبق معمول فقط درد و دل و ابراز ناراحتی و دیگر هیچ !😞 دریغ از یک اقدام عملی. یادداشتهای علم . دفتر پنجم شنبه ۵۴/۳/۲۴ عضویت در کانال" خاطره های اسدُلّاه " 🌹👇🌹👇🌹 https://eitaa.com/asadallhalam
یادداشت بیست و چهارم چه درخواستهای مضحکی ازم دارن‼️ اسدُلّاه خان از اونجایی که نفوذ زیادی در دستگاه پهلوی داشت 💪، معمولا روزانه ازش درخواستهای زیادی میشده تا دستور انجامش رو بده و گاهی هم از این درخواستها کلافه میشده🤨 . یه نمونش میگه عده زیادی از این نامزدهای انتخاباتی اومدن خونش و در قالب شکایت ، ازش میخان که یه کاری بکنه که در انتخابات پیروز بشن .اونم که ظاهرا به شدت مخالف مداخله در روند انتخابات بوده ، میگه هرچی گفتم نمیشه به خرجشون نرفت . مجبور شدم سرشون رو شیره بمالم و الکی قول پیروز شدن بهشون بدم.☺️ بعدش میگه: همین پدرسوخته ها از آزاد نبودن انتخابات و ظلم و ستمی که بهشون شده شاکین😳 ۵۴/۳/۲۰ یه بار دیگه هم ، توی پاکستان خانم گاندی نخست وزیر هند رو به خاطر یه تخلفی محاکمه کرده بودن و توی جهان سر و صدای زیادی راه انداخته بوده . سفیر هند وقت خیلی خیلی فوری واسه ملاقات با اسدُلّاه میخاسته.‌ اونم فکر میکرده در مورد همین محاکمه باشه . تا که بهش وقت میده ، سفیره میاد و میگه : دو نفر تبعه هندی که توی ایران به دنیا اومدن و به همین خاطر باید برن سربازی💂‍♂، گفتن که ریش و سیبیلشون رو باید بتراشند . خواهش دارم دستور بدین از این کار صرف نظر بشه 😐 اسدُلّاه رو میگی . مثل یخ وا میره👀 .‌ اون ، این دیدار رو با قید " مضحک بود" یاد کرده. پ.ن: آنچه از لابه لای یادداشتهای علم پیداست ، او معتقد به ایجاد آزادی های سیاسی و انتخابات بوده اما با حفظ نظام سلطنت یادداشتهای علم . دفتر پنجم سه شنبه ۵۴/۳/۲۰ شنبه ۵۴/۳/۲۴ عضویت در کانال " خاطره های اسدُلّاه" 👇🌹👇🌹🌹👇 https://eitaa.com/asadallhalam
سلام به همه ی همراهان❤️🌹 صبح جمعتون بخیر و امام زمانی 🙏🙏 با توجه شروع امتحانات نهایی متوسطه دوم و اهمیت اون ، پست زیر رو 👇در اختیارتون میگذارم اگه خودتون و یا آشناهاتون درگیر امتحانات نهایی دانش آموزی هستید حتما این موشن گرافی رو ببینید و منتشرش کنید 😘😍 👇👇👇❤️🌹❤️👇👇👇 https://eitaa.com/asadallhalam/74