eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
976 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» 🆔 @asanezdevag
✅ با این مردان نکنید 👇👇 💟هوس بازها: مردان هوسباز، امروز عاشق هستند و فردا فارغ! آنها خودشان هم نمی‌دانند دنبال چه هستند. این افراد عاشق عاشق‌شدن هستند نه دنبال تشکیل زندگی واقعی. آنها برای جذب طرف مقابل، وعده وعیدهای زیادی می‌دهند. برخی از این مردان در یک زمان، با چند نفر در ارتباط هستند و برخی دیگر بعد از ازدواج، با فرد دیگری رابطه برقرار می‌کنند. 💟 هفت‌خط ‌ها: چنین مردانی سر و ته هر چیزی را با زبان‌بازی هم می‌آورند. معمولا هم به دنبال دختران ثروتمند هستند. معمولا به کارهای خلاف قانون دست می‌زنند و دنبال کارهای شرافتمندانه نیستند. آنها هنگام گردش یا مسافرت، خرج ‌را با زیرکی به گردن دیگری می‌اندازند. 💟 افراد معتاد و دائم‌الخمر: اعتیاد چه به موادمخدر باشد چه به موادمحرک یا قمار، اعتیاد است. معمولا مردان قمارباز، همیشه طلبکارند و می‌خواهند همه چیز را بدون زحمت به دست آورند. حتی فکر می‌کنند بالاخره روزی در بازی قمار برنده خواهند شد. گرچه آنها همیشه قول می‌دهند این رفتار را ترک کنند، اما نمی‌توان خیلی روی قولشان حساب کرد. آنها معمولا یا بسیار بی‌خیالند یا پرخاشگر. افراد معتاد و دائم‌الخمر ثبات رفتاری ندارند و با این توجیه که در حال خود نیستند، رفتارهای بدشان را رفع و رجوع می‌کنند. نداشتن ثبات شخصیت، یکی از عواملی است که می‌تواند در فروپاشی زندگی نقش داشته باشد. 💟 بیکارها و لاف‌زن‌ها: مردانی که این خصوصیت رفتاری را دارند، دائم از این شاخه به آن شاخه می‌پرند. در هیچ کاری نمی‌مانند و پشتکار ندارند ولی به شدت از خودشان، کارهایشان و ... داد سخن سر می‌دهند. درواقع این افراد همه کاره و هیچ کاره‌اند. 💟 دمدمی‌مزاج و بی‌اراده: چنین مردانی حتی توانایی اداره یک زندگی ساده‌ را ندارند، «بله‌قربان‌گو» هستند و نمی‌توان به عنوان تکیه‌گاه به آنها تکیه کرد. معمولا افرادی که از نظر شخصیتی به بلوغ کامل نرسیده‌اند یا بی‌اراده هستند و اعتمادبه‌نفس پایینی دارند، بیشتر مستعد مصرف الکل و استعمال موادمخدر هستند. درحالی که یکی از شرایط ازدواج، این است که توانایی مدیریت زندگی داشته باشد. 💟 مردان وابسته: این مردان به جای مشورت‌گرفتن از دیگران، فقط دنبال پیروی بی‌چون و چرا از نظر دیگران هستند، مخصوصا پدر و مادرشان. از خودشان استقلال رای ندارند و اعتمادبه‌نفسشان پایین است. عمل نکردن به وعده‌ها و گفته‌ها و اضطراب از دیگر ویژگی‌های رفتاری این مردان است. 💟 مردان خسیس: آنها همیشه به این فکرند که چطور می‌توانند کمتر خرج کنند. مردان خسیس با این تصور که مقتصدبودن خوب است و نباید بی‌‌دلیل پول خرج کرد، از آنچه پس‌انداز کرده‌اند، لذت نمی‌برند و استفاده بهینه نمی‌کنند. این منطق که به فکر فردا، روز مبادا و آینده بچه‌ها هستیم، درست نیست. 💟 مردان کسل‌کننده: این مردان، نه اهل تفریح و گردش هستند نه مهمانی. آنها نه خودشان اهل بگو و بخند هستند و نه به شما اجازه خندیدن می‌دهند. آن‌ها به هر فعالیتی بدبین هستند؛ از ورزش و رفتن به سینما و ... گرفته تا مهمانی و مسافرت. درواقع آنها اهل هیچ چیز نیستند. 💟 رنجورنماها: مردانی که با انجام هر کاری احساس رنجش‌خاطر و دایم ناله می‌کنند، آنها از همه چیز شکایت و همیشه احساس بیماری دارند. معمولا مرتب سرکار نمی‌روند و بیشتر هدفشان از ازدواج، به دست آوردن فردی با خصوصیات اخلاقی مادرشان است. بیشتر این افراد، وقت خود را صرف ایستادن جلوی آینه می‌کنند یا اینکه ولو می‌شوند و به حد افراطی دنبال دارو و درمان هستند. 💟 بدبین‌ها: افراد بدبین و مبتلا به پارانویید، به همه چیز شک دارند، مخصوصا در مورد مسایل ناموسی و اقتصادی. آنها طوری طرف مقابل را بازخواست و مواخذه می‌کنند که به نوعی بی‌حرمتی و بی‌احترامی تلقی می‌شود. این مردان با گوش کردن به اخبار حوادث، مدام در پی شنیدن اخباری درباره خیانت و... هستند. 💟 سلطه‌جوها: مردان سلطه‌جو انتظار دارند هر چه می‌گویند، طرف مقابلشان اطاعت کند. خوی آنها زورگویی است. بیشتر هم با پرخاشگری کارشان را پیش می‌برند. مدام دنبال گرفتن تایید از شریک زندگی‌شان هستند و برای او تعیین تکلیف و از کارش انتقاد می‌کنند تا جایی که احساس بی‌ارزشی کند و به مرور زمان اعتمادبه‌نفسش را از دست دهد. 💟 گرفتارها: افرادی که غرق کارند قبلا با کار خود ازدواج کرده‌اند. درحقیقت ازدواج با این افراد، ازدواج دوم محسوب می‌شود. شاید با ازدواج با چنین مردانی، در ابتدا از اینکه آینده‌تان فقط درگیر کار است و ... احساس خوبی داشته باشید ولی همسرتان حتی با دستیابی به پول، شهرت و ... هم در کنارتان نخواهد بود و همیشه نبودش را احساس خواهید کرد. ________________ دانستنی های 🆔 @asanezdevag
14.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨⚫️ و تن‌فروشی روی دیوار!🔞🔞 🛑 خبر انتشار آگهی‌های فر‌وش کفش در فضای‌مجازی و رابطه آن با تن‌فروشی و این روزها خبرساز شده است! 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۱۴ #ازدواج_آسان #قسمت_چهارم روز بعد اومدن از مکه به آقا سید زنگ زدم و گفتم دم در امام
۴۱۴ یکی دو روز بعد از عروسی، داداشم اومد خونه مون همون که برای من عقد جشن گرفته بود. خانمش پیش آقا سید گفت حیف این وسایل که تو این خونه است و با حرفاش نیش زد و رفت. بعد از رفتن شون، همسرم بهم گفت به خاطر اینا نمیخواستم بیارمت اینجا... میدونستم اینجوری میشه. آقا سید برای اولین بار، آخر آبان ماه بعد از ۳ ماه از شروع زندگیمون حقوق گرفت یعنی طی این مدت با کمک مختصری که پدرشون بهمون می کرد، روزگار میگذروندیم. البته اون بنده خدا هم بیشتر از اون نداشت بده، وگرنه بیشتر کمک می کرد. زندگی مون شیرین بود، قدر همو خیلی خوب میدونستیم چون به سختی به هم رسیده بودیم. خیلی دوسش داشتم چون واقعا جای همه رو برام پر کرده بود انقدر که محبت بهم میکرد. زندگی خیلی خوبی داشتیم اگه البته اون یک سال و نیم اول زندگیمون رو حذف کنیم. آخه خانوادم منو به خاطر انتخابم و شرایط شروع زندگیم و یه سری سوتفاهم ها ۱/۵ سال طرد کردن نه کسی میومد خونه من نه منو دعوت میکردن، حتی تماس تلفنی هم هیچ کدوم نداشتن، حتی خواهرم که از همه بیشتر انتظار داشتم ازش. از برادرهام دلگیر بودم که چرا لااقل یک تلفن نمیکنین بهم. اصلا گیرم خودم انتخاب کردم نباید بپرسین که خوشبختم یا نه؟ شاید انتخابم درست نبوده، شاید داره منو میزنه، داره منو میکشه، چرا یه پیگیری نمی کنین از زندگی من؟! بعد ۵ ماه از شروع زندگی مون، خونه مونو عوض کردیم خونه بزرگتر و محله خوب و کوچه روبروی دانشگاهم که راحت باشه رفت و آمدم. دوباره نمره هام خوب شد و معدل الف شدم و به تنهایی و بی کسی عادت کردم. همسرم خیلی عالی تر از تصورم بود. تو این ۱/۵ سال ،خانواده همسرم متوجه نشدن که ما رفت و آمد نداریم. تو خیابون که مادر شوهرم زنگ میزد میگفت کجایی؟ میگفت داریم میریم خونه برادر خانمم یا تو خونه صدای تلویزیون که بود و از خونه شون تماس میگرفتن، به صداها میگفت مهمون داریم مثلا خواهرخانم اینا اینجان. خلاصه زندگی خوبی داشتیم بی نهایت خوشبختی رو احساس میکردم و از خدا ممنون بودم که بعد اون همه سختی منو به خوشبختی رسونده. بعد از ۱/۵ سال باهام آشتی کردن و ارتباطات شکل گرفت و شناخت روی همسرم انقدری شد که اونو تو سر من میزدن که اونو تو رفتارات الگو قرار بده همونایی که موقع انتخاب من، میگفت من هم از لات محله و هم از آخوند محلشون تحقیق کردم، کوچکترین عیبی نگفتن فقط اون به درد ما نمیخوره سطح مالی و تحصیلات خودش و خانواده اش به ما نمی خوره و از این حرفا و ملاک، اخلاق و ایمانش نبود که من بند اونا بودم. ولی بعدا به خاطر همون اخلاق و رفتار خوبش تو سر من میزدن که یاد بگیر ازش. خلاصه بعد از اینکه درسمون تموم شد تصمیم به آوردن بچه کردیم. سه روز بعد مثبت شدن بارداری، دردای زیادی زیر شکمم ایجاد شد که با مراجعه به پزشک، متوجه شدیم که بارداری خارج رحم دارم که باید زود عمل بشم. ضربه بدی بود اونم تو بارداری اول. چند ماه بعد مجدد اقدام کردیم که شکر خدا باردار شدم. بارداری من خیلی سخت بود، ویارهای شدید، معده دردهای طاقت فرسا که چند شبی مجبور میشدم در بیمارستان بستری بشم و دیابت بارداری که دارو و انسولین مصرف میکردم. بعد از ۹ ماه بارداری، سر ایست قلبی جنین در حالی که بچه داشت طبیعی به دنیا میومد مجبور به سزارین اورژانسی شدم و بچه رو احیا کردن. خدا یه دختر سفید، چشم ابرو مشکی بهمون داد به نام زهراسادات خانم. از قبل اومدنش موقع بارداری برکت به خونه مون اومد. ما تونستیم با فروختن ماشینمون که یک سال بعد از عروسیمون پراید خریده بودیم و ارث پدری من یک خونه ۸۵ متری دو خوابه بخریم تو محله خوب تبریز. همسرم یک سال بعد از تولد دخترمون ارشد قبول شد و منو هم تشویق به ادامه تحصیل می کرد. در حالی که خانواده من نگران بودن که نذاره درسمو بخونم و سر کار نذاره برم، در قسمت شروط ضمن عقد، ادامه تحصیل و شاغل بودن گذاشته بودن و تو سند ازدواجم درج کرده بودن😂 . شروع به کار کردم. فردی نبودم تو خونه بشینم. هم تدریس تو مدرسه غیرانتفاعی میکردم و هم نقشه طراحی میکردم. دخترم رو هم مادرشوهرم نگه میداشت و مهد نمیذاشتم والا شاید قید کارو میزدم. بعد از گرفتن از شیر و پوشک، تصمیم به بارداری دوباره گرفتم و به لطف خدا دوباره باردار شدم. تو این بارداری هم مشکلات بارداری قبل رو داشتم، حتی آب هم نمیتونستم بخورم و یک مشکل اساسی دیگه که از اول خونریزی داشتم که کار دستم داد و در ۱۳ هفتگی بچه سقط شد. ضربه خیلی بدی بود خیلی ناراحت بودم خیلی گریه کردم مخصوصا هیچ کس پیشم نبود از خانواده ام ، همه مسافرت رفته بودن چون عید بود. 👈 ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 ✅ باید مقاومت کنیم. 📌 گاهی وقت‌ها به پدر می‌گوید: می‌دانی دختر یا پسرت چنین و چنان است، می‌گوید: بله شنیدم و به او تذکر دادم، دیگر اختیار با خودشان است، خواستند گوش بدهند و نخواستند گوش ندهند. یعنی می‌گوید: چون یکبار گفتم دیگر وظیفه پدری‌ام را انجام دادم. 📌 شما در دارو و درمان اینقدر ... تکرار می‌کنید تا بچه خوب شود. نباید بگویی: من یک قرص دادم خوب نشد ... دیگر می‌خواهد بمیرد، بمیرد. اینطور نیست. ما یک جاهایی باید مقاومت کنیم. 🔹 درس‌هایی از قرآن ۹۹/۷/۱۰ 🆔 @asanezdevag
👼 🤱🏻 تربیت عاطفی: احترام به نوزاد 🍃 اخیرا، دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که تازه متولد ها مطالب فراوانی را درک میکنند. بررسی های بعمل آمده نشان می دهد که نوزادها نسبت به صدا و بو حساس اند و میتوانند میان تصاویر مختلف تمیز قائل شوند. بنابراین حتی اگر نوزادان کلمات ما را متوجه نشوند، حتما می تواند تفاوت میان کسی را که به آرامی حرکت می کند و صدایی گرم و آرام بخش دارد با کسی که عجله دارد و تند حرف می زند تشخیص دهد. به همین خاطر، از همان زمان شروع حافظه ی خود، می داند که چه کسی با او با احترام و محبت صحبت می کند و محبت مادر چگونه به او ابراز می شود. 📚 نجوا با کوک، تریسی هاگ و ملیندا بلاو، ص ۹_۱۱؛ ۱۳۸_۱۴۲ 🆔 @asanezdevag
10.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 سخنران: حجت الاسلام عباسی ولدی 🔻 موضوع : روحيات همسر 🆔 @asanezdevag
❣️ 💑 گاهــی وارونــه فکــر کنــید !! 🔸 به جای اینکه همیشه به این بیندیشید که شما از همسرتان چه می‌خواهید کمی فکر کنید که همسرتان از شما چه می‌خواهد. 🔸 اینگونه فکر کردن در حل بسیاری از مشکلات در زندگی راه‌گشا خواهد بود و حس نوع دوستی و محبت به همسر و نیز حسن‌ظن را در شما زنده خواهد کرد. 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۱۴ #آداب_همسرداری #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند #قسمت_پنجم یکی دو روز بعد از عروسی، دادا
۴۱۴ چند ماه طول کشید تا خودمو پیدا کنم رفتم دکتر بدنم خیلی ضعیف شده بود، خلاصه بعد از رفع کم خونی و... دوباره تصمیم به بارداری گرفتم و شکر خدا باز زود باردار شدم. دوباره ویارهای شدید و این سری باید هر روز آمپول های دور ناف هم ۹ ماه میزدم که علاوه بر هزینه که اون موقع سال ۹۷، ۱۴ هزار تومن بود دونه ای، دیابت بارداری دوباره سراغم اومد و معده دردهای وحشتناک همیشه در ایام بارداری. و یه مشکل اساسی دیگه که کیسه صفرام هم پر سنگ شده بود و درداش امون مو بریده بود. بلاخره ۹ ماه بارداری با دردهای فراوان سپری شد و تیر ۹۷ خدا بهمون یه گل پسر به نام آقا سید عباس داد. بماند که انتخاب اسم پسرم هم با ماجراهایی توسط مامانم که سید بود صورت گرفت. سر قبرش ازش خواستم که اسمشو اون انتخاب کنه و یه جوری به ما بگه که شد. برکت پسر گلم کمتر از خواهرش نبود. خونه ۸۵ متری شد خونه ۱۲۰ متری تو محله خیلی بهتر از قبل و وقتی ۱/۵ ساله شد، ماشینمون رو هم عوض کردیم و یه mvm خریدیم. دو ماهه بود سید عباس که ارشد قبول شدم و مهر ماه درسمو شروع کردم با بچه دو سه ماهه خیلی سخت بود ولی همسرم خیلی کمکم میکرد بعضی وقتا برای رفتن من به دانشگاه وقتی مادرشوهرم کار داشت و نمیتونست بچه رو نگه داره، مرخصی می گرفت تا من برم کلاس. تو بچه داری و هم تو خونه داری عصای دستم بود البته از اول زندگیمون خیلی تو کارای خونه کمک میکرد چون هردومون درس داشتیم تا حدی که مثلا مینشستیم اون هویج پوس میکند و من رنده میکردم. اون جارو میکشید و من گردگیری. خلاصه با این اوصاف با بچه کوچیکو، دخترم که کمی حسودی میکرد و رفتاراش عوض شده بود و برای همه چی بهونه میکرد و انرژی زیادی ازم میبرد ولی با این حال برای درسام شبا تا صبح بیدار می موندم و کارای دانشگاهم رو میکردم. جوری خوب میخوندم که با معدل ۱۹ و خرده ای شاگرد اول ورودیمون بودم. و الان تو جایی هستیم که هردو مون فوق لیسانس شدیم و مشتاق و تلاشگر برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری انشاالله. الانم تصمیم به آوردن بچه سوم داریم به لطف خدا که انشاالله با دعاهای شما خدا بهمون یه بچه سالم و صالح عطا بکنه. از لحاظ اقتصادی بعد اومدن به خونه جدید و تولد بچه دوم و هزینه دانشگاه من و همسرم به مشکل مالی برخوردیم طوریکه نمی تونستیم وام هایی که گرفتیم و پرداخت کنیم و جمع شده بودن و هر روز بانک تماس میگرفت و همسرم خیلی نگران این وضعیت بود. که من پیشنهاد کردم تا مقداری از طلاهامو بفروشم و چند تا از وام هامون رو تصفیه کنیم. و این کارم کردیم و خیال همسرم آسوده شد و ما همیشه و در همه حال پشت هم بودیم در زندگیمون. برنامه ام برای زندگی با کمک خدا بچه چهارم هست تو این سه چهار سال که من درگیر بچه ها هستم همسرم هم دکتری شو میخواد بخونه که بعد اون من بخونم که ایشالا بعد از زایمان چهارمی، درسمو ادامه بدم و دکتری قبول شم تا به آرزوم که تدریس تو دانشگاه هست برسم انشاالله. در آخر از خانواده ها مخصوصا از پدر مادرها خواهش میکنم سنگ جلوی ازدواج جوون ها نندازن، دیدن جوونی ایمان و اخلاقش خوبه اونو ملاک قرار بدن. به خدا بقیه اش جور میشه، همین طور که من به عینه در زندگی خودم دیدم. الان من صاحب دو فرزندم که نور چشم خانواده خودم و شوهرم هستن و همه خیلی زیاد و خاص دوستشون دارن و خودم و همسرم تلاش کردیم تا جوری رفتار کنیم و که بتونیم تکیه گاه بزرگترای خودمون باشیم چه طرف خودم، چه طرف همسرم حتی به عنوان تکیه گاه محبتی براشون. 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا